در آخرین روزها!

در 5 بهمن 1342 اسدالله علم – نخست‌وزیر وقت - در آخرین روزهای حضور در مسند نخست وزیری دستورالعملی به شرح زیر خطاب به استانداری و فرمانداری‌های سراسر کشور تلگراف کرد که نشان از آگاهی حکومت پهلوی به جایگاه سیاسی مجالس عزاداری و واهمه از آن با توجه به حوادث محرم سال 1342ش و قیام 15 خرداد است: «توجه آن استانداری/ فرمانداری کل را به این نکته مهم جلب می‌نماید که ممکن است از حالا بعضی از وعاظ با استفاده از ماه مبارک رمضان[1] و مخصوصاً شب‌های بلند زمستان و بیداری مردم به علت رمضان، شروع به سمپاشی‌هایی بکنند به‌طوری‌ که بتوانند در ایام عزاداری و لیالی قدر ناراحتی‌هایی فراهم نموده، بهره‌برداری کنند.

تحکیم استبداد با مراجعه به آرای عمومی!

ساواک در گزارشی مورخ 3 بهمن 1341 می‌نویسد: «عصر امروز آیت‌الله قمی[1] در منزل خودش که مالکین و طلاب در آن شرکت داشتند منبر رفت و در مورد رأی دادن در جریان رفراندم[2] مطالبی بیان داشت. پس‌از آن محدث منبر رفت و ضمن گفتن مطالبی اظهار نمود ما از مراجع تقلید باید سرمشق بگیریم و به گفته‌های پوچ دیگران ترتیب اثری ندهیم و رأی دادن حرام است. پس‌ازآن سید نبوی به منبر رفت و اظهار داشت شب گذشته اعلام شد یکصد و ده هزار تومان به یک روحانی داده‌اند که در راه اصلاحات ارضی خرج نماید، اعلام می‌کنم که این شخص از طبقه روحانی نبوده است.

استخاره‌ای که بد آمد

بعد از سرکوب قیام 15 خرداد‌، مؤتلفه‌ اسلامی پرچم‌دار مبارزه در بازار بود و اگر برنامه‌ خاصی برای ادامه‌ فعالیت‌ها طرح‌ریزی می‌شد، مؤتلفه‌ اسلامی آن را هدایت می‌کرد. منصور که ترور شد بسیاری حدس می‌زدند این ترور از سوی مؤتلفه‌ اسلامی هدایت و برنامه‌ریزی شده است. اما واقعیت این ماجرا قدری متفاوت بود. همه‌ اعضای موتلفه‌ اسلامی، که شامل گروه ما هم می‌شد، از جزئیات چنین جریانی اطلاع نداشتند و برخی شاید موافق آن هم نبودند. تنها برخی از اعضای شورای مرکزی از این نقشه اطلاع داشتند.

پیشکسوت انقلاب

ساواک قزوین در گزارشی مورخ اول بهمن 1343 می‌نویسد: «... در ساعت چهار بعد از ظهر 1 /11 /43 آقای مهدی عراقی از دست یکی روزنامه بوده گفت: ببینم عکس ضارب آقای نخست‌وزیر را انداخته‌اند. نگاه کرد با خنده گفت: عکس ندارد. مثل اینکه از این پیش‌آمد[1] خوشحال به نظر می‌رسید...»[2]

دهن کجی به ملت شیعه در بزرگترین کشور شیعه!

ساواک در اطلاعیه ای به تاریخ 30 دی 1341 مینویسد: "چون در نیمه شعبان در تمام شهرستان‌های ایران مجالس جشن و چراغانی تشکیل بوده و از رادیو ایران نیز برنامه‌های فوق‌العاده پخش گردید، ولی از فرستنده تلویزیون برنامه‌ای برای این روز اجرا نشده و خبر جشن و سرور مردم نیز پخش نگردیده، لذا این موضوع در محافل روحانی و اهالی شهرستان قم اثر بسیار سوئی بخشیده و عمل دستگاه تلویزیون را از ناحیه بهائی‌ها[1] و به منظور دهن‌کجی به ملت شیعه تلقی نموده‌اند و خواستارند که دولت امتیاز دستگاه تلویزیون را لغو و زیر نظر دولت اداره شود.

رﺳــﺎﻧﻪﻫﺎﻳﻲ ﻛﻮﭼﻚ ﺑﺮای اﻧﻘﻠﺎبی ﺑﺰرگ

ساواک در گزارشی مورخ 28 دی 1343 با موضوع «جلسه هیئت اتفاقیون» می‌نویسد: «از ساعت 2:00 روز 25 /10 /43 جلسه هیئت اتفاقیون در منزل قاسم فروزنده... تشکیل گردید. در این جلسه شیخ فضل‌الله مهدی‌زاده محلاتی[1] معروف به محلاتیِ واعظ و سیدابوالقاسم شهرت شیخ شجاع معروف به شجاعیِ[2] واعظ ضمن تنقید از اعمال دولت از [آیت‌الله]خمینی تجلیل به عمل آورده و او را دعا نمودند. بعد از ظهر روز 15/10/43 به‌وسیله کلانتری 14 دستگیر می‌شوند. ...»[3]

«گرفتار چنگال ظلم اینها شدیم»

ساواک خراسان در گزارشی به تاریخ 26 دی 1343 می‌نویسد: «بدین‌وسیله یک برگ فتوکپی نامه‌ای که شیخ عباسعلی اسلامی[1] با پست جهت میلانی به مشهد ارسال داشته است به پیوست تقدیم می‌گردد.»[2] نامه یاد شده مورخ 10 دی‌ماه بوده به شرح زیر است: «حضور مبارک حضرت آیت‌الله العظمی آقای میلانی... عرض می‌شود چند روز قبل عریضه‌ای خدمت سرکار عرض کردم و اینک در اثر دعوتی که از دادگاه تجدیدنظر ارتش مشهد رسیده که تا 22 دی باید وکیل معین نمایید که تجدید محاکمه شود، متأسفانه حقیر در اثر برونشیت کهنه که دارم در زمستان از توقفِ مثلِ مشهدی عاجزم و لابدم حتی‌الامکان به گرم سیر بروم، لذا عازم خرم‌شهر می‌باشم.

تحصن در تلگرافخانه

این جانب [حجت‌الاسلام ابوذر بیدار] در خلخال بودم که مرحوم آقای سیدغنی اردبیلی ـ یکی از شاگردان برجسته امام خمینی و از فعالان سیاسی نهضت پانزده خرداد ـ پیغام فرستاد: «هر چه زودتر خلخال را رها کن و به اردبیل بیا؛ امام را گرفته‌اند». عصر همان روز حدود ساعت چهار بعد از ظهر با اتوبوس راهی اردبیل شدم. روحانیون و طلاب اردبیل در منزل یکی از علمای آن شهر تجمع کرده بودند. آقای سیدغنی اردبیلی را در آن جمع یافتم. او نظر به اعتمادی که به این جانب داشت، گفت: «امام را گرفته‌اند. ما وظیفه داریم یک حرکتی از خود نشان بدهیم. بهتر است به تلگرافخانه اردبیل رفته، ضمن تحصن در آن‌جا تلگرافی از شاه بخواهیم که نسبت به آزادی امام اقدام نماید.»

فیلم: ایران در جنگ جهانی دوم و به سلطنت رسیدن محمدرضا

در جنگ جهانی دوم متفقین به ایران نیاز داشتند. رضاشاه با شعار آریاگرایی سعی می‌کرد خود را به آلمان نزدیک کند. متفقینی که برای شکست آلمان قصد انتقال آذوقه به شوروی از طریق ایران داشتند با رضاشاه به توافق نرسیدند. او را از سلطنت خلع و تبعید کرده و پسرش محمدرضا را به پادشاهی انتخاب کردند. مراسم در صحن مجلس بهارستان انجام شد و محمدرضا پهلوی به کاخ سعدآباد رفت.

«گناه است که ساکت بنشینیم.»

ساواک در گزارشی مورخ 24 دی 1343 می‌نویسد: «در ساعت2 /1 13روز 23 /10 /43 شیخ غلامحسین جعفری[1] پیش‌نماز شبستان گرمخانه مسجد جامع در همان شبستان به منبر رفته و گفت:... ای پیرمردان ای جوانان، اسلام امروز غریب است. قرآن غریب است. باید در نجات قرآن و اسلام بکوشیم. ما از شما نمی‌خواهیم که شمشیر به کمر ببندید و به جنگ بروید، بلکه آن‌قدر شهامت داشته باشید که بتوانید زندان و شکنجه را بر خود هموار سازید و نگذارید که دینتان از دست برود.
...
48
...

جدیدترین مطالب

پربازدیدها

© تمامی حقوق برای پایگاه اطلاع رسانی 15 خرداد 1342 محفوظ است.