خدیجه عابدی
کتاب پانزده خرداد از دیدگاه امام خمینی شامل چهار سخنرانی و یک بیانیه از حضرت امام خمینی به مناسبت 15 خرداد 1342 در سالهای 42 تا 59 است که واحد انتشارات سازمان فجر اسلام آن را در 64 صفحه در خرداد 1360 به چاپ رسانده است.
بخش اول کتاب به سخنرانی امام خمینی در 15 خرداد 1342 اختصاص دارد. امام در این سخنرانی با اشاره به قضیه 15 خرداد، روسیاهی دولت شاه را نشان میدهند و نسبت دادن علما و روحانیون به ارتجاع و کهنهپرستی را نقض میکنند: «ما را کهنهپرست معرفی میکنند! ما را مرتجع معرفی میکنند! علماء اسلام را به ارتجاع سیاه تعبیر میکنند! جرائد خارج از ایران، آنهایی که با بودجههای گزاف، برای کوبیدن ما مهیا شدهاند، در خارج ما را مخالف اصلاحات ـ که اسلام در رأس اصلاحات واقع شده است؛ معرفی میکنند؛ مخالف ترقی مملکت معرفی میکنند؛ آخوندها میگویند که برق نمیخواهیم، آخوندها میگویند طیاره نمیخواهیم؛ اینها مرتجع هستند؛ اینها میخواهند به قرون وسطی برگردند. آخوندها با این سیاهروزیهایی که نصیب مملکت است، مخالفند؛ این کهنهپرستی است؟ علمای اعلام با این زدنها، کشتنها، قلندریها، دیکتاتوریها، استبدادها مخالفند؛ این کهنهپرستی است؟» (ص 6)
به نظر ایشان کسانی که ارتجاع و کهنهپرستی را به روحانیون نسبت میدهند میخواهند اسلام را از این مملکت بگیرند. «علمای از صدر اسلام تا امروز که از خودشان چیزی ندارند. آنها قوانین اسلام را، و قوانین وحی را به مردم ابلاغ میکنند؛ ابلاغ قوانین الهی ارتجاع است؟» (ص 6)
امام در ادامه این سخنرانی خطاب به رژیم شاه میگوید مستمرة دیگران نباشید، استقلال داشته باشید، به قانون اساسی عمل کنید و به مطبوعات آزادی قلم دهید:
«ما حرفمان این است که آقا به قانون اساسی عمل کنید. مطبوعات آزادند؛ قلم آزاد است؛ بگذارید بنویسند مطالب را. اگر دین دارید به عمل کنید؛ اگر چنانچه دین را ارتجاع میدانید، به قانون اساسی عمل کنید.» (ص 13) «ما که میگوئیم مطبوعات آزاد باشند، ما کهنهپرستیم؟ ما که میگوئیم به احکام اسلام عمل کنید، به قانون اساسی عمل بکنید، ما مرتجعیم؟» (ص 14)
همچنین در این سخنرانی به نفوذ استعمار در ایران، فساد در رادیو و تلویزیون و وابستگی شدید رژیم پهلوی به اسرائیل چنین اشاره میکنند: «تمام اینها به دست استعمار است؛ استعمار است که روزنامهها را اینطور مبتذل میکند تا فکر جوانهای ما را مسموم کند استعمار است که برنامههای فرهنگی ما را جوری تنظیم میکند که مردم اعصابشان ضعیف بشود؛ قوت را از دست بدهند؛ نیرومندی را از دست بدهند اینها استعمار است ما با این مظاهر استعماری مخالفیم؛ ما مرتجعیم؟ شما مترقی هستید؟
وا حرفهایمان یک حرفهایی است؛ جنگ و بساط ندارد. آقا! بنشینید منطقی صحبت کنید، فحش ندارد که. خوب، بنشین صحبت کن. بفرستید، اشخاص عاقل با ما تفاهم کنند، ببینیم که ما با کجای تمدن مخالفت داریم؛ ما با فساد مخالفت داریم. ما میگوییم که برنامههای اصلاحیتان شما را اسرائیل برایتان درست میکند؛ ملت اسرائیل. شما وقتی برنامه هم میخواهید درست کنید دستتان را پیش اسرائیل دراز میکنید.» (ص 21)
بخش دوم کتاب به سخنرانی امام در 15 خرداد سال 1357 اختصاص دارد. امام در این سخنرانی به هرج و مرج پدید آمده در کشور میپردازد و چنین نظر میدهد که رژیم تابع هیچ نوع قانونی نیست چه قانون شرعی و چه قانون عرفی و اساسی.
«در تاریخ هست که چنگیز با آن طبع وحشیگری و صحرایی که داشته است، با آن خونریزیهایی که کرده است، تابع یک قانون بوده است که به آن قانون میکفتند یا «سانامه بزرگ» و مغول، چنگیز و سایر مغول ـ تخلف از آن قانون نمیکردند... این مغول و این چنگیز که تابع یک قانونی بودهاند.» (ص 30).
«هرج و مرج الان! ایران با هرج و مرج دارد میگذرد. چندین روز مانده به پانزده خرداد ـ برای اینکه مبادا در پانزده خرداد چند نفری ناله کنند و شکایت کنند از کشتاری که در پانزده خرداد شد، از جنایاتی که با امر خود شاه ـ از امر خود شاه ـ در پانزده خرداد شد و خودش فرماندة نیروها بود برای کشتار مردم، برای اینکه مبادا نالهای بکنند مردم، مبادا مبادا صحبتی بکنند مردم، قبل از اینکه پانزده خرداد بیاید، مشغول گرفتن مردم هستند.» (ص 32)
البته امام معتقدند که همه گرفتاریهای مردم از امریکاست:
«مجرم دست اول عبارت از امریکاست. مجرم دست دوم عبارت از این شاه است.» (ص 34)
امام در این سخنرانی از فقر و بدبختیهای مردم تهران میگویند و وضعیت معیشتی و زندگی مردم تهران را چنین تشریح میکنند: «این آقای تمدن بزرگ نگاه نکرده است به این تهران که چهل و چند منطقه، بیچاره یعنی [محرومند] از همه چیزهائی که آثار تمدن است: آب ندارد، برق ندارد، اسفالت و اینها که دیگر هیچ ندارند... تهرانش اینطور است که چهل و چند منطقه، اینها از چادرنشینهایی که و زاغهنشینهایی با فلاکت، با زحمت دارند زندگی میکنند، با بیچارگی دارند زندگی میکنند.» (ص 34)
در ادامه سخنرانی خاطرنشان میکند که مردم ما زاغهنشین و فقیرند و از آن طرف رژیم تمام جاهای خوب مثل جنگلها، مراتع، رودخانهها و آبهای زیرزمینی را به شرکتهای بزرگ امریکایی یا صهیونیستی یا انگلیسی داده است. بالاخره با یادآوری جنایتهایی که در روز 15 خرداد شده، متذکر میشود «این پانزده خرداد باید زنده بماند این جنایتی است، که آثارش باید محو نشود.» (ص 38) و از مردم ایران از هر گروه و دستهای میخواهند اتحاد خود را حفظ کنند.
«باید تمام جناحها با تمام جناحهائی که در ایران هست، از جناح مرجعیت و علمیت تا جناح ارتش، تا جناح بازاری، تا فرهنگستانی، تا دبیرستانی، تا دانشگاهی، تا بیاباننشینها، تا کوچنشینها تمام اینها باید تفکر کنند و مورد تفکر خودشان قرار بدهند. و سران قوم باید روابط داشته باشند با هم، متفرق نباید باشید. امروز روزی نیست که شماها با تفرقه کار انجام بدهید. اگر چنانچه تفرقه داشته باشید، تا آخر همین هستید و از همین بدتر.» (ص 39)
در بخش بعدی، سومین سخنرانی امام در 15 خرداد سال 1357 درج شده است. امام در این سخنرانی با طرح چند سؤال مبدأ و منشأ بوجود آمدن 15 خرداد را چنین ارزیابی میکنند: «پانزده خرداد چرا بوجود آمد؟ و مبدأ وجود آن چه بود؟ و دنباله آن در سابق چه بود؟ و الان چیست؟ و بعدها چه خواهد بود؟ پانزده خرداد را کی بوجود آورد؟ و دنباله آن را کی تعقیب کرد؟ و الان کی همان دنباله را تعقیب میکند؟...» (ص 48)
به نظر ایشان 15 خرداد را همین مردم عادی بوجود آوردند و منشأ آن از اسلام است.
«پس پانزده خرداد را به تبع اسلام اینها به وجود آوردند و به تبع اسلام اینها حفظ کردند؛ و به تبع اسلام اینها نگهداری میکنند. کسانی که گمان میکنند غیر قدرت اسلام میتوانست یک همچو سدی را بشکند در خطا هستند.» (ص 50).
همچنین در این سخنرانی از جمعیت حقوق بشر و اهداف آنها میگویند: «جمعیت حقوق بشر که در غرب است، ببینید چه اشخاصی هستند و چه مقاصدی دارند. اینها حقوق بشر را میخواهند ملاحظه کنید، یا حقوق ابرقدرتها را؟ اینها دنبال ابرقدرتها هستند و حقوق ابرقدرتها را میخواهند تأمین کنند.» (ص 51)
و در ادامه از مردم میخواهند که به اسلام پایبند و به آن وفادار باشند زیرا معتقدند که اسلام «شماها را از پایین به بالا آورد من نصیحت میکنم مسیر خودتان را از اسلام جدا نکنید. مسیر خودتان را از روحانیت جدا نکنید. این ابرقدرت الهی را. این قدرت روحانیت که یک قدرت الهی است، از دست ندهید.» (ص 55)
آخرین بخش کتاب به چهارمین سخنرانی امام در 15 خرداد سال 1359 اختصاص دارد. امام در این سخنرانی با اشاره به پیشینة روابط ایران و امریکا در رژیم گذشته و نیز اوایل پیروزی انقلاب اسلامی به دخالتها و ظلمهایی که امریکا در این چند سال به مردم و مملکت ایران تحمیل کردهاند اشاره میکنند و میگویند:
«اگر ایشان دخالتی در مقدرات مملکت ما نکرده است، و اگر دولت امریکا با سرنوشت مملکت ما کار نداشته است، و سفارتخانة او مثل دیگر سفارتخانههای صحیح هست، او باید پیشقدم بشود به اینکه هیأتهائی بیایند رسیدگی کنند. چرا آنقدر وحشت دارد از اینکه رسیدگی بشود. مگر چه کرده است؟ مگر دولت امریکا با مملکت ما چه کرده است که ایشان وحشتناک است.» (ص 57)
امام در این سخنرانی دوران بعد از انقلاب را پیشبینی میکنند، از نظر ایشان ایران به چنان استقلالی میرسد که ابرقدرتها دیگر نمیتوانند به ظلم و ستم خود در این مملکت ادامه دهند، و عدم استقلال دولتهای ضعیف و دولتهای قوی را اینگونه بیان میکنند:
«نه اینکه همین دولتهای ضعیف استقلال نداشته باشند، معلوم شد دولتهای قوی هم استقلال ندارند. اینها نمیتوانند، میترسند از امریکا که مخالفت با ما نکنند، نه اینکه بخواهند مخالفت کنند؛ برای اینکه مخالفتشان برای خودشان هم ضرر دارد، شاید بیشتر هم ضرر داشته باشد.» (ص 59).
امام تأکید میکند که ملت ایران دارای استقلال است و این ملت شهیدپرور از هیچ قدرتی نمیهراسد: «یک ملتی که شهادت را میطلبد و دعا میخواهند برای شهادت، اینها از دخالت نظامی میترسند؛ اینها از حصر اقتصادی میترسند؟» (ص 60).
و نیز بیان میکنند، ملت ایران دست به دست هم داده تا خرابکاریها و عقبافتادگیهایی که این پدر و پسر به ایران تحمیل کردهاند را جبران کنند از هیچ قدرتی هم هراس ندارند و با اتکاء به خدای تبارک و تعالی بر مشکلات فائق میآیند: «آنهائیکه تاکنون توجه نداشتند خوب توجه پیدا بکنند یک ملتی که هیچ نداشت جز اللهاکبر، و او همه چیز است، چطور همة قوا را کنار زد، و این قوای شیطانی که همه پشتیبانش بودند، نه فقط ابرقدرتها، قدرتهای پایین دست هم دنبال او بودند، و ما را نمیگذاشتند در یک مملکتی زندگی کنیم و فعالیت کنیم، همه موافق با او بودند این چه بود که این ملت ضعیف بدون تجهیز، بدون تدریب نظامی را بر این همه قدرتها غلبه داد؟ این جز این بود که رعبی را که خدا در دلهای این سران انداخت.» (ص 62)
در بخش دیگری از این کتاب بیانیه صادره از سوی امام در سال 1358 دربارة قیام 15 خرداد 1342 منتشر شده است.
امام خمینی در بخشهایی از این بیانیه حماسه 15 خرداد را حماسهای بزرگ یاد میکنند و آن را سرآغاز نهضت اصلاحات روحانی میدانند. به طوریکه بیان میکنند: «نهضت عظیمی که بیش از 16 سال پیش به دنبال قیام روحانیت مسئول و متعهد در مقابل محمدرضا پهلوی ـ که مخالفتش با اسلام عزیز آشکار و آشکارتر شد ـ شکل گرفت. روحانیت به اعتراض برخاست و عصر عاشورا، پس از حادثهای ناگوار، اعتراض با موج عظیم انسانی ـ اسلامی بالا گرفت و به اوج رسید و پس از آن، دست ناپاک استعمار از آستین شاه مخلوع درآمد و غائله 15 خرداد ـ 12 محرم ـ را هرچه دردناکتر بوجود آورد.»
تعداد بازدید: 5929