رضا سامانی
خاطرهنگاری فنی است که پرداختن به آن نیازمند عوامل متعددی از جمله دقت و دانش بالای خاطرهنگار و حضور ذهن راوی خاطرات است. خصوصاً اگر گذشت ایّام در پس یک حادثه تاریخی اتفاق افتاده باشد و خاطرات در لایههای ذهنی راوی مخفی شده باشند. آنگاه نگارنده با چالش پیچیدهتری روبرو میشود که اگر تجربه و درایت کافی نباشد خاطرات برای همیشه در پیچوخم ذهن راوی گم خواهند شد. چنین چالشی را محسن کاظمی به هنگام نوشتن کتاب «خاطرات احمد احمد» پیشرو داشت. «خاطرات احمد احمد»، روایت زندگی پرفراز و نشیب و مقاومتهای باورنکردنی «احمد احمد»، یکی از مبارزان استوار انقلاب اسلامی است. خود محسن کاظمی در ابتدای کتاب به این کهنگی خاطرات اشاره میکند و میگوید: «برای احمد در سن پیری دشوار بود با رجوع به بایگانی ذهن خود، خاطرات چهل سال پیش را بازگو کند. اما با صرف وقت، بحث و گفتگوهای فراوان و مراجعه به برخی کتب تاریخی و دوستان، این راه به هموار شد.»(1)
محسن کاظمی کتاب را به ترتیب مراحل زندگی احمد احمد به نه فصل تقسیم کرده و عناوین بامسمّایی برای آنها انتخاب کرده که به ترتیب عبارتند از: اوّلین آموزهها، بغضهای ترکیده، عرصههای جدید، بارش در کویر، ارمغان سفر، بوی سیب، حصار در حصار، تندر و نغمههای امید.
کتاب خاطرات احمد احمد، داستان سختیها و مصایبی است که یک مبارز انقلابی به جرم مقاوم بودن تحمل میکند. خاطرات به صورت استادانه پیاده شدهاند و خود احمد احمد هم در یادداشت یک صفحهای خود در اوّل کتاب به این موضوع اشاره میکند و اذعان میدارد که بارها پیشنهاد ضبط خاطرات به وی شده بود و تنها استدلالهای محسن کاظمی توانست وی را متقاعد به این کار بکند.
فصل اوّل کتاب به نوعی معرفینامه احمد احمد است و به سال 1318، به روستایی در نزدیکی اسلامشهر در حومه تهران بازمیگردد و داستان را او آنجا آغاز میکند که احمد به دنیا آمد.
در این فصل پیشینه خانوادگی احمد و وضعیت پدر و مادرش مطرح میشود و سپس دوران تحصیل او مرور میشود. روحیه انقلابی احمد در همان دوران دبیرستان شکوفا میشود، آنجا که او در اعتراض به سیاستهای ناعادلانه آموزش و پرورش برای اوّلینبار دستگیر میشود و سر از زندان قزلقلعه درمیآورد و به علت پر بودن سلولها و بندها، در حمام زندانی میشود.
او از اعتصاب معلّمان در سال 1340 به رهبری محمّد درخشش صحبت میکند که در جریان آن دکتر ابوالحسن خانعلی کشته میشود و این اعتصاب در نهایت منجر به استیضاح شریف امامی میگردد. امّا این جریانات در حیطه زندگی احمد دلایلی میشوند به گرایش وی به تربیت معلم و اتخاذ حرفه معلّمی.
فصل سوّم با عنوان بغضهای ترکیده به اوّلین آشنایی احمد احمد با امام خمینی و ورود احمد به محافل سیاسی و دینی بازمیگردد. اوّلین آشنایی احمد احمد با امام خمینی، اعلامیه امام برضد لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی بود که بعدها این شجاعت امام دلیلی شد بر تقلید احمد از وی. از این فصل به بعد، ما به نوعی با زمینههای قیام 15 خرداد در میان خاطرات احمد احمد آشنا میشویم. وقتی او از مبارزات خود علیه بهائیت صحبت میکند میفهمیم که چه تنفری از این فرقه در میان مردم بود و شاه چه بیتفاوت از کنار آن میگذشت. آن زمان که احمد وارد انجمن حجّتیه شد تا مبارزات علیه بهائیت را ادامه دهد ولی پس از مدتی خارج شد چون انجمن را آلت دست شاه میدید و فعالیتش را بیثمر.
از حوادث مهمی که احمد احمد در خاطرات خود به میان جزء به جزء آن پرداخته حادثه 15 خرداد 1342 است. احمد احمد شرح حوادث سال 1342 را از روز دوّم فروردین آغاز میکند که حادثه فیضیه اتفاق افتاد و سپس کمکم به سراغ محرّم همانسال میرود و از هماهنگی بین حاج مهدی عراقی و طیب حاج رضایی صحبت میکند و عاشورای سال 1342 را مانند یک صفحه نمایش مقابل چشم خواننده میگذارد و از آن مفصلتر، روز 15 خرداد 1342 و تمام جریاناتش برای ما تعریف میکند و در آخر میگوید: «در این روز بزرگ اگرچه شهادت نصیب من نشد. ولی آنچه از نزدیک دیدم غیرقابل توصیف است و زبان بیش از این در توصیفش نمیچرخد. ما در آن روز به تقدیر خداوندی زنده ماندیم تا پستی و بلندی و آزمایشهای بیشتری را از سرگذرانده و تجربه کنیم.»
احمد فعالیت خود را به طور رسمی با ورود به حزب ملل اسلامی آغاز میکند و اوّلین تجربه شکنجه را در این راستا کسب میکند و دوستانی همچون محمد پیران، محمدجواد حجّتی کرمانی و عباس دوزدوزانی را در زندان بدست میآورد.
در فصلی که عنوان آن «بارش در کویر» است جریان ورود احمد احمد به حزبالله و مبارزات مسلحانه اوایل دهه 1350 مطرح میگردند. در این سالها احمد بیش از پیش سختی و دربدری کشید، دوستان خود را از دست داد، زندانی شد و شکنجه کشید. کتاب خاطرات احمد احمد، تمام شکنجههای زندان قزلقلعه را شرح میدهد و از مقاومتهای احمد احمد میگوید که پس از خروج از زندان و باخبر شدن وی از ادغام حزبالله و سازمان مجاهدین خلق به یأس تبدیل میشوند.
در فصل «بوی سیب» جریان آشنایی احمد احمد با دختری مؤمن و مبارز به نام فاطمه فرتوکزاده به میان میآید و احمد تعریف میکند که چطور ماه عسل را در زندان کمیته مشترک گذراند و شکنجه دید، ولی هیچ اطلاعاتی در مورد محل اختفای برادرش «مهدی» به ساواک نداد.
زوایای تاریک زندگی احمد احمد در فصل «حصار در حصار» به قلم آورده شدهاند. آنجا که او مدّتی را با سازمان مجاهدین خلق همراهی کرد و زندگیاش تخریب شد. خاطرات وی مربوط میشود به زندگی در خانههای به دور از اخلاق و دیانت تیمی به همراه زن و فرزند، فراگیری الفبای مارکسیسم وتفرقههایی که سازمان بین زوجهای عضو میانداخت.
مارکسیست شدن سازمان و ترور اعضای متدینی چون مجید شریف واقفی و تحریک احمد احمد به گرایش به مارکسیسم همه و همه دست به دست هم دادند تا او از سازمان مجاهدین خلق فاصله بگیرد و در این راه همسر خود را نیز از دست بدهد.
احمد احمد پس از تحمل تمام این مشقات روحی، از سوی اعضای مؤتلفه اسلامی به گرمی پذیرفته میشود و سرنوشت جدیدی را آغاز میکند. آشنایی وی با افرادی چون آیتالله طالقانی، شهید اندرزگو، مهدی بخارایی و آیتالله منتظری مرهمی میشوند بر دردهای روحی احمد.
تندر عنوان فصلی است که دربرگیرنده خاطرات آشنایی احمد با اعضای هیئت مؤتلفه و در پی آن خیانت سازمان مجاهدین و لو رفتن احمد احمد است که منجر به درگیری مسلحانه او با ساواک و نقص پای دائمیاش میشود.
فصل آخر با عنوان «نغمههای امید» فصلی است که احمد احمد نتیجه تلاشهای خود را میبیند. از زندان آغاز میشود، با آقای خامنهای دیدار میکند، خبر فوت همسرش فاطمه او را منقلب میکند و از سوی دیگر فرصت ازدواج مجدد برایش فراهم میشود و در نهایت خبر پیروزی انقلاب اسلامی به او میرسد.
کتاب خاطرات احمد احمد، یک اثر کامل در حیطه تاریخ شفاهی است که علاوه بر مصاحبهها در پاورقیهای خود اطلاعات ضمیمهای کافی به خواننده ارائه میدهد تا هیچ سؤالی بیپاسخ نباشد.
این کتاب در 542 صفحه تدوین شده و علاوه بر مطالب یاد شده حاوی تصاویر، بریده جراید اسناد و فهرست اعلامی از اسامی افراد و اماکن به کار رفته در کتاب است و محسن کاظمی در چاپ سوّم، نظرات خوانندگان چاپ اوّل و دوّم را تحت عنوان بازتاب به انتهای کتاب ضمیمه کرده است و بدینترتیب حجم کتاب به 574 صفحه افزایش یافته است.
پاورقی:
1ـ بحث اشاره اوّل کتاب.
تعداد بازدید: 4811