کتاب و نشریه

نقدی بر کتاب:«مبارزات روحانیون و وعاظ مساجد به روایت اسناد»

نقد از: سید رضا حسینی


آغاز سخن:

تاریخ معاصر ایران سرشار از حوادث و جریاناتی است که هرکدام‏ به نوعی بر سرنوشت سیاسی و اجتماعی جامعه‏ی ایران تأثیر گذاشته‏ است.پیروزی انقلاب اسلامی در ایران به رهبری امام خمینی، مهم‏ترین تحول سیاسی اجتماعی کشور در چند سال گذشته است. اهمیت این موضوع ناشی از گفتمانی است که براساس آن یک نظام‏ سیاسی مبتنی بر سلطنت از هم فرو پاشید و به جای آن نظام سیاسی‏ جدیدی برمبنای فرهنگ سیاسی-اجتماعی تشیع بنیان‏گذاری شد. چنین تحولی در عصری که ادعا می‏شد با گسترش مدرنیته،مذهب روز به‏روز منزوی خواهد شد و نقشی در امور سیاسی و اجتماعی نخواهد داشت،نظریه‏پردازان سیاسی،اجتماعی را به تحیر و بازاندیشی درباره‏ی‏ مقولات فرهنگی و مذهبی وادار ساخت.

در این میان،علما و روحانیون و وعاظ مذهبی نقش اساسی در گسترش،تبلیغ و تبیین اندیشه‏ها،آمال و اهداف امام خمینی در اقصی نقاط کشور ایفا کردند.به‏گونه‏ای که بدون وجود چنین شبکه‏ی‏ منسجمی از توزیع‏کنندگان اندیشه‏ی سیاسی امام خمینی،فراگیر شدن‏ قیام انقلابی در سراسر کشور با مشکل اساسی روبه‏رو می‏شد.

رویارویی مردم با رژیم پهلوی دوم،برای حمایت از اصول دین‏ و مرجعیت دینی را در واقع می‏توان پایه‏گذار روند قدرت‏گیری مجدد مذهب و روحانیون در صحنه‏ی سیاست ایران دانست.در پی خروش‏ مردم علیه دستگاه محمد رضا شاه و مطرح شدن خواسته‏های آنان مبنی‏ بر ترک رویه‏ی ضد دینی حکومت،تعامل بین علما و توده‏ی مردم به‏ یکی از دغدغه‏های مهم شاه و ایادی‏اش تبدیل شد و تلاش روحانیون‏ برای ایستادگی در مقابل شاه و تأکید بر مواضع دین مدارانه‏شان،آنان را دچار مخاطرات عمده می‏کرد.به دنبال این منازعات،سازمان اطلاعات‏ و امنیت کشور(ساواک)نیز اقدامات گسترده‏ای را برای شناسایی و دستگیری مخالفان رژیم انجام می‏داد و مأموراان آن‏ها،مردم و به‏ویژه‏ روحانیون و وعاظ را تحت نظر قرار می‏دادند.

بدون تردید باید گفت که نقش روحانیت شیعه در جامعه‏ی ایران با تحولات فرهنگی،اقتصادی،اجتماعی و سیاسی ارتباط مستقیم دارد. تعاملات دین و جامعه‏ی ایران،یعنی روحانیون با نظام سیاسی،بخش‏ عمده‏ای از تحولات تاریخ ایران را به خود اختصاص داده است.در واقع‏ آن‏ها با احساس وظیفه درباره‏ی دفاع از حریم اسلام در صدد ایجاد جامعه و حکومت،مطابق با اصول اسلام بوده‏اند.

به نظر می‏رسد،با توجه به نقش روحانیون در تحولات کشوربه خصوص در حوزه‏ی فرهنگی با توجه به در اختیار داشتن امتیاز آشنایی با اصول و قواعد دین و ارتباط پیوسته‏ی میان آنان و مردم، دشمنان اسلام و استعمارگران و ایادی وابسته به آن‏ها،پیوسته حمله به‏ روحانیت و جایگاه‏شان را وجهه‏ی همت خود قرار داده‏اند.به گونه‏ای که‏ بیشترین تلاش آنان در جهت تنزل دادن شأن و منزلت روحانیون نزد مردم،گسستن رابطه‏ی آنان با مردم و سلب حمایت و پشتیبانی مردم‏ از روحانیت بوده است.

انقلاب اسلامی ایران،انقلابی منبعث از ارزش‏ها و تعالیم دینی‏ است که تحت زعامت و رهبری نهاد مرجعیت شیعه محقق گشت. ویژگی برجسته‏ی روحانیت شیعه در تاریخ معاصر ایران،موفقیت در پیشوایی معنوی و دینی جامعه‏ی اسلامی است که در حوادث سیاسی‏ و اجتماعی دوران اخیر به خوبی خود را نشان داده است.

درباره کتاب

مؤلف کتاب:«مبارزات روحانیون و وعاظ مساجد به روایت اسناد» طرح را در دو بخش تنظیم کرده است.یک بخش آن،مدخل پژوهشی‏ که مشتمل بر سه فصل و یک نتیجه‏گیری است و بخش دیگر،بیان‏ اسناد موجود در آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی است.کتاب،هم‏چنین‏ دارای روزشمار وقایع و فهرست منابع و تصاویر است.

نویسنده علاوه بر اسناد مزبور،در بیان مطالب کتاب از اسنادی که‏ تحت عنوان«یاران امام به روایت اسناد»از طرف مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات در زمینه‏ی مبارزات روحانیون انتشار یافته و نیز از خاطرات عده‏ای از روحانیون و وعاظ نظیر حجت الاسلام فلسفی‏ و...استفاده کرده است.در مدخل پژوهشی،فصل اول با عنوان برنامه‏ی‏ اصلاحات رژیم پهلوی دوم و واکنش روحانیون و وعاظ تنظیم شده‏ است.در این فصل،اهداف و پیامدهای برنامه‏ی اصلاحات حکومت‏ پهلوی،رحلت آیت اللّه بروجردی و دخالت حکومت پهلوی و نیز مباره‏ی‏ آنان با لایحه‏ی انجمن‏های ایالتی و ولایتی و رفراندوم سال 1341، تحریم عید نوروز سال 1342،فاجعه‏ی مدرسه‏ی فیضیه‏ی قم و واکنش‏های روحانیون و وعاظ در قبال آن فاجعه بررسی شده است.

چنین به نظر می‏رسد که برای بیان نقش روحانیت،تحلیل جایگاه‏ نقش و عملکرد روحانیون در کشور می‏بایست رخدادهایی نظیر جنبش‏ تنباکو،نهضت مشروطیت و نهضت ملی شدن صنعت نفت به دقت‏ مورد بررسی قرار گیرند.

در ماجرای جنبش تنباکو،گروه‏های مختلفی در ماجرای اعطای‏ امتیاز تنباکو به تالبوت متضرر می‏شدند،اما روحانیون بیش از همه‏ نسبت به سلطه‏ی اقتصادی اجانب در ایران احساس نگرانی کردند. روحانیت به‏عنوان گروهی از افراد جامعه که به واسطه‏ی تبیین اصول‏ و احکام دین و هماهنگی مردم با آنان برای تطبیق امور معیشتی خود با شرع،با اقشار مختلف جامعه در ارتباط بودند،از مدت‏ها قبل،از وضعیت‏ موجود در کشور ابراز نارضایتی می‏کردند.ظلم و جور حاکم به رعیت، نفوذ روزافزون بیگانگان،تضعیف دولت مرکزی،گسترش فقر و اقتصاد نمیه‏ایستا و عقب‏مانده از مواردی بود که موجب ناخرسندی روحانیون‏ بود.روی آوردن تجار و سایر مردم به سوی آنان و اظهار نارضایتی و از اعطای امتیاز باعث شد که روحانیون منعکس‏کننده‏ی نارضایتی و پیشرو معترضین،زبان به تقبیح امتیاز گشودند و در شهرهای بزرگ‏ روحانیون و وعاظ در مساجد بر منابر،انعقاد قرارداد را محکوم و خواستار لغو آن شدند.به گونه‏ای که در شیراز1،که مرکز بزرگ کشت و تولید تنباکو بود،آیت اللّه سید علی اکبر فال اسیری،در اصفهان حاج آقا نجفی، در تبریز حاجی جواد آقا،در تهران حاج میرزا حسن آشتیانی به مخالفت‏ با این قرارداد برخاستند و سرانجام میرزای شیرازی در تلگرامی به‏ ناصر الدین شاه نوشت:

«نگذارید کارتان به آنجا بکشد که وقتی ملتجی شوید و بخواهید دست توسل به دامان ملت بزنید،ملت را دیگر دامانی به جا نمانده‏ باشد.هنوز هم وقت است،دولت را اگر در حقیقت دفع این فتنه و رفع‏ این غائله ممکن نیست،به ملت واگذار کند تا ملت خود در صدد رفع‏ این غائله برآید.»(جعفری،1385،صص 21-18)

در نهضت مشروطیت،با وجود اختلاف بین روحانیون از جمله شیخ‏ فضل اللّه نوری بر سر مشروعه بودن مشروطه و اعتراضات وی برای‏ اسلامی کردن قانون اساسی،در کل وجود نظام مشروطه در مقابل‏ پادشاهی مستبد اتفاق‏نظر وجود داشت و این امر بیش از هر چیز مدیون‏ انسجام مذهب به‏عنوان یک نیروی عمده در سراسر تاریخ معاصر ایران است.چنانچه شهید مطهری ابراز تأسف می‏کند که مشروطیت‏ ایران را روحانیت به ثمر رساند،اما آن را ادامه نداد و بهره‏برداری نکرد و بعد از آن دیکتاتوری خسن روی کار آمد.تا این‏که موضوع ملی شدن‏ صنعت نفت مطرح شد.آیت اللّه کاشانی و سایر مراجع و روحانیون‏ شهرها،مسأله‏ی ملی شدن صنعت نفت و استیفای حقوق مردم را از شرکت انگلیسی خواستار شده و این خواست به یک بسیج ملی‏ تبدیل شد و در طی مبارزه،روحانیون نیز دوشادوش سیاست‏مداران و روشنفکران برای تحقق بخشیدن به آرزوهای دیرینه‏ی مردم در نیل به‏ استقلال و رهایی از یوغ استعمارگران،به مبارزه برخاستند.

این روند مبارزات روحانیون در کنار دیگر قشرهای جامعه ادامه‏ داشت تا اینکه بعد از درگذشت آیت اللّه بروجردی در فروردین 1340، محمد رضا شاه با نقشه‏ای از پیش طراحی شده برای انتقال مرجعیت‏ شیعیان ایران از قم به نجف اشرف و بی‏توجهی به علمای ایران و تضعیف نقش آنان،پیام تسلیت خود را برای آیت اللّه سید محسن حکیم‏ در نجف اشرف فرستاد و به وسیله‏ی ساواک از برگزاری مجالس‏ وعظ و سخنرانی بعضی وعاظ در مجالس ترحیم آیت اللّه بروجردی‏ جلوگیری می‏کرد.(سلیمی،1386،ص 26).چنانچه وقتی آقای تولیت‏ تصمیم داشت شب هفت آیت اللّه بروجردی،مجلس ختمی با سخنرانی‏ آقای فلسفی منعقد کند،ساواک از برگزاری آن جلوگیری کرد.(قیام‏ پانزده خرداد به روایت اسناد،زمینه‏ها،1378،ص 280).با وجود تمام‏ مخالفت‏های رژیم،وعاظ تهران مجلس ترحیمی در مسجد ارگ تهران‏ برگزار کردند که وعاظ معروف تهران نظیر آقایان چهل ستونی،لواسانی، صدر بلاغی،سید علی سدهی‏[و پسران‏]،شیخ عباسعلی اسلامی‏2و... در آن شرکت کردند و آقی فلسفی ضمن گرامی‏داشت یاد آیت اللّه‏ بروجردی به دولت تذکر داد که در روز شهادت امام موسی بن جعفر(ع) ادارات را تعطیل و پخش موسیقی و آواز را در رادیو قطع کند.3.

در قسمت دیگر کتاب،نویسنده به موضوع لایحه انجمن‏های‏ ایالتی و ولایتی می‏پردازد و بیان می‏کند که حکومت پهلوی فکر می‏کرد که نیروهای مذهبی به دلیل خلاء وجود مرجعیت،قادر به ابراز مخالفت و تأثیر بر سرنوشت اصلاحات نخواهند بود.هرچند نمی‏توان‏ این موضوع را به معنی نادیده گرفتن قدرت و استعداد نیروهای مذهبی‏ به شمار آورد.

ساواک در طرح آمادگی ایام سوگواری تاسوعا و عاشورای سال‏ 1341،به نیروهای خود مأموریت داد که با نفوذ در بین دسته‏های‏ عزاداری تحریکات و فعالیت‏های ضد دولتی را به اطلاع مقامات‏ ساواک برسانند.با تصویب لایحه‏ی اصلاح انتخابات انجمن‏های‏ ایالتی و ولایتی در هیأت وزیران در 16 مهر13414،شرایط انتخابات‏ انجمن‏های ایالتی و ولایتی نسبت به دوره‏های قبل تغییر یافت،و به‏ زنان نیز اجازه‏ی رأی داده شد.شرط مسلمان بودن انتخاب‏کنندگان‏ و انتخاب‏شوندگان حذف و سوگند به قرآن کریم در مراسم تحلیف‏ انتخاب‏شوندگان،به سوگند به کتاب آسمانی تبدیل گردید.

مخالفت علما و روحانیون با این لایحه،نشان از آن داشت که‏ تلاش رژیم با انتقال پایگاه مرجعیت به نجف بی‏ثمر بوده و انتظار سکوت جامعه‏ی روحانیت،در مقابل برنامه‏های اصلاحی،برداشتی‏ نادرست بوده است.چون مراجع و علمای مذهبی به محض آگاهی از محتوای لایحه‏های انجمن‏ها به‏عنوان دفاع از کیان اسلام و مسلمانان‏ به مخالفت با آن لایحه برخاستند.

نویسنده در این رابطه می‏نویسد:امام خمینی بعد از تلگرافی که‏ به‏[اسد اللّه‏]علم مخابره کرد،تلگراف‏هایی نیز به شاه فرستاد و ضمن‏ پرداختن به بی‏اعتنایی علم به قانون اساسی و نصحیت علما و خواست‏ مردم مسلمان،لزوم تبعیت از قانون اسلام و قانون اساسی را تذکر داد و به دفاع از شرع اسلام پرداخت.(سلیمی،1387،ص 28).و در نامه‏ای‏ در 9 آبان 1341 به آقای فلسفی،از او خواست که در روز تجمع مردم‏ در مسجد عزیز اللّه تهران که به درخواست آیت اللّه خوانساری‏5صورت‏ گرفته بود،به دولت اخطار کند که روحانیون قدرت بسیج مردم در خارج‏ از تهران یا قم را دارند و در صورت لزوم به این کار اقدام خواهند کرد و موضع خود را صریحا به مردم خواهند گفت.

بالاخره بعد از مخالفت حضرت امام خمینی(ره)و سایر علمای قم و تلاش روحانیون و وعاظ در سخنرانی‏های خود،اسد اللّه علم در اواخر آبان 1341 طی تلگرافی به علما و هم‏چنین در یک مصاحبه مطبوعاتی، اعلام کرد که شرط اسلامیت برای انتخاب‏شوندگان انجمن‏های ایالتی‏ و ولایتی موردنظر دولت نیز هست و سوگند به قرآن مجید هم‏چنان‏ پابرجاست و موضوع درخواست علما دایر بر مسکوت ماندن عدم شرکت‏ زنان در انجمن‏های ایالتی و ولایتی،به مجلس ارجاع داده خواهد شد تا تصمیم‏گیری کنند.ولی با مخالفت مجدد روحانیون،علم مصاحبه‏ای‏ کرد و گفت:چرخ زمان به عقب برنمی‏گردد».(خاطرات و مبارزات‏ حجت الاسلام فلسفی،1376،ص 240)بنا به گفته‏ی سلیمی،مبارزه‏ با لایحه‏های انجمن‏ها تداوم یافت و مساجد تهران به‏ویژه مساجد سید عزیز اللّه،ارگ و فخریه به کانون تلاش وعاظ جهت انتقال نظرات‏ علما و مراجع در مورد برنامه‏های حکومت تبدیل شد.

نویسنده در این فصل،به انتقاد شدید علما و روحانیون نسبت به‏ نفوذ یهودی‏ها و بهاییان در عرصه‏های اقتصادی،سیاسی و...مملکت‏ می‏پردازد و در این مورد به انتقاد شدید آقای فلسفی در سخنرانی 7 آذر 1341،یعنی یک روز پس از لغو لایحه‏ی انجمن‏ها،می‏پردازد.

سلیمی هم‏چنین در مورد رفراندوم لوایح شش‏گانه می‏نویسد:در کمتر از دو ماه پس از لغو لایحه‏های انجمن‏های ایالتی و ولایتی در 19 دی‏ماه 1341،شاه اصول شش‏گانه‏ای را که به انقلاب سفید مشهور بود،اعلام کرد و دولت روز 6 بهمن را برای برگزاری همه‏پرسی اصول‏ مذکور تعیین کرد.اما حضرت امام(ره)معتقد بودند:چون در قانون‏ اساسی و قوانین موضوعه‏ی مجلس،رفراندوم پیش‏بینی نشده بود، برگزاری رفراندوم فاقد وجاهت قانونی است.علاوه بر آن در قوانین‏ کشور،مقامی که صلاحیت انجام رفراندوم را داشته باشد،معین نشده‏ و نیز در ممالکی که رفراندوم برگزار می‏شود به مردم مهلت می‏دهند که آنچه به همه‏پرسی گذاشته می‏شود مورد بحث و بررسی قرار گیرد و در جراید و وسائل ارتباط جمعی آرای موافق و مخالف آن منعکس‏ گردد.(همان،ص 41).

به دنبال صدور اعلامیه‏ی حضرت امام خمینی(ره)در روز دوم‏ بهمن 1341 در مورد تحریم رفراندوم و پخش اعلامیه‏ی مذکور در تهران،موج جمعیت معترض در خیابان‏های پایتخت به راه افتاد و مخالفت جدی خود را با برگزاری رفراندوم نشان داد.

نویسنده،هم‏چنین واکنش رژیم پهلوی به اعتراض‏های گسترده‏ی‏ مردم و روحانیون را به تصویر می‏کشد و اشاره‏ای به مواردی هم‏چون‏ دستور العمل‏های دولت به استانداران و فرمانداران در آستانه‏ی ماه‏ رمضان سال 1341،پیشنهاد حضرت امام(ره)به علمای قم مبنی‏ (به تصویر صفحه مراجعه شود) بر تعطیلی مراسم جماعت و وعظ در سراسر کشور در اعتراض به‏ برنامه‏های ضد ملی حکومت و اعلام انزجار از انقلاب سفید،شکستن‏ اعتصاب‏ها توسط آیت اللّه سید احمد خوانساری،اعلام شرایط حساس‏ کشوری توسط ساواک،و...می‏کند،تا ماجرای مدرسه‏ی فیضیه‏ی قم و مدرسه‏ی طالبیه‏ی تبریز حادث می‏شود و بلافاصله امام خمینی(ره)در واکنش به حادثه‏ی مدرسه فیضیه،اعلامیه‏هایی انتشار دادند و اعمال‏ حکومت را محکوم کردند و به دنبال آن مراجع و علمای قم،اقامه‏ی‏ نماز جماعت را تعطیل کردند.در مساجد قزوین و کاشان ائمه‏ی جماعت‏ حاضر به برگزاری نماز نشدند.در شیراز آیت اللّه سید اللّه عبد الحسین‏ دستغیب مردم را به جهاد علیه حکومت تشویق و برگزاری مجالس‏ وعظ و نماز جماعت در مساجد شیراز را به مدت سه روز تعطیل و سپس قطعنامه‏ای که از طرف علمای شیراز صادر شده بود را قرائت‏ کرد.(همان،صص 55-44).

فصل دوم به نقش روحانیون و وعاظ در قیام 15 خرداد و مخالفت‏ با لایحه‏ی کاپیتولاسیون اختصاص یافته است.در این فصل،تحرکات‏ مجامع مذهبی و وعاظ در آستانه‏ی ماه محرم 1342،برنامه‏های‏ ساواک برای کنترل وعاظ و روحانیون در دهه‏ی اول محرم،بازتاب‏ دستگیری امام خمینی(ره)در میان روحانیون و وعاظ و قیام 15 خرداد، واقعه‏ی مسجد فیل مشهد،دستگیری هاشمی‏نژاد و...و تبعید امام‏ خمینی(ره)بررسی شده است.

سلیمی در ذیل مبحث فعالیت روحانیون و وعاظ در دهه‏ی اول‏ محرم 1342 ضمن بیان توزیع نوار سخنرانی حضرت امام که بیش از ماه محرم در مدرسه فیضیه ایراد شده بود،پیام معروف ایشان به وعاظ و گویندگان هیأت‏های مذهبی را به تصویر می‏کشد و در ادامه از اشتیاق‏ وعاظ و گویندگان مذهبی از دستورات امام،همچون سید عبد الکریم‏ هاشمی‏نژاد6که در 8 خرداد در مسجد مروی بر لزوم دخالت روحانیون‏ در وضع قوانین مملکتی طبق قانون اساسی و بی‏توجهی حکومت به‏ روحانیون و مجامع مذهبی و توجه به‏ویژه دولت به یهودی‏ها و بهایی، اشاره می‏کند.

حکومت پهلوی که از قرار معلوم تحمل روشنگری‏های روحانیون‏ به‏ویژه رهبر نهضت حضرت امام خمینی(ره)را نداشت،در سحرگاه‏ پانزدهم خردادماه 1342،یعنی پس از سخنرانی ایشان در مدرسه‏ فیضیه‏ی و مقایسه‏ی عملکرد حکومت بنی امیه و حکومت پهلوی در زمینه‏ی از بین بردن احکام اسلام،قرآن و علمای دین و پرده برداشتن‏ از نقشه‏های رژیم صهیونیستی برای سلطه بر ارکان اقتصاد ایران،امام‏ را دستگیر کرد.

این امر باعث تجدید قوای نهضت و تشدید روح مبارزه در میان‏ روحانیون و مردم علیه حکومت شده و به تبعیت از رهبری نهضت، خطبا و وعاظ در منبرهای خود به سخنرانی علیه حکومت پهلوی ادامه‏ دادند.قیام 15 خرداد که در اعتراض به دستگیری امام خمینی(ره)به‏ وقوع پیوست و حکومت پهولی به سبب وحشت از گرایش فزاینده‏ی‏ توده‏های مردم به نهضت اسلامی به شدت آن را سرکوب کرد،یکی‏ از ثمرات مبارزه‏ای بود که به رهبری امام خمینی از پای منابر و از دل‏ تکایا و مساجد بلند شده بود.روح پویایی که بر این مبارزه حاکم بود سبب شد که حبس و شکنجه نیز نتواند مبارزاتی را که در این راه قدم‏ نهاده بودند از عزم خود باز دارد.

فصل سوم،فعالیت‏های روحانیون و وعاظ و نیز طرح‏ها و اقدامات‏ ساواک را برای کنترل مجالس مجامع مذهبی از زمان تبعید امام‏ خمینی(ره)تا پاییز سال 1357 دربرمی‏گیرد.در این فصل،به تشکیل‏ مجامع مذهبی توسط روحانیون و وعاظ،اطلاع‏رسانی پیام‏ها و مواضع‏ امام خمینی،اعزام مبلغین به شهرستان‏ها و روستاها،حفظ ارتباط با رهبری نهضت در دوران تبعید،انتقاد از وضعیت فرهنگی جامعه، مخالفت با لایحه‏ی حمایت خانواده،مبارزه با نفوذ یهودیان و رژیم‏ صهیونیستی در مملکت،شهادت آیت اللّه محمد رضا سعیدی و شهادت‏ آیت اللّه سید مصطفی خمینی،قیام دی‏ماه قم،قیام 29 بهمن تبریز و مبارزات وعاظ و روحانیون در بهار و تابستان سال 1357 پرداخته‏ شده است.

نویسنده کتاب در مورد عملکرد حکومت پهلوی برای کنترل وعاظ و روحانیون می‏نویسد:حکومت پهلوی برای پیش‏برد اهداف خود در محرم سال 44،بسیاری از سران دسته‏های عزاداری را به ساواک‏ فرا خواند و به آن‏ها تذکر داد که از دولت انتقاد نکنند و از خواندن‏ اشعاری که جنبه‏ی سیاسی دارد،خودداری می‏کنند.ساواک بانیان مجالس‏ عزاداری را متعهد کرد که پیش از برگزاری مجالس،اسامی وعاظ موردنظر خود را در اختیار ساواک قرار دهند تا از دعوت روحانیون و وعاظی که در لیست سیاه قرار داشتند،جلوگیری شود.بر این اساس‏ بیش از 70 نفر از خطیبان در تهران و شهرستان‏ها در محرم 1344 ممنوع المنبر شدند و در قم رفتن دسته‏های عزاداری به منزل امام‏ خمینی(ره)ممنوع اعلام شد.سپس در رمضان همان سال،ساواک‏ مجددا 122 نفر از روحانیون و وعاظ را ممنوع المنبر اعلام کرد.بعد از ماه رمضان نیز شرایط جدیدی برای منبر رفتن روحانیون تعیین شد. بدین ترتیب،که کتاب تعهد نمایند که از اعمال گذشته خود نادم و پشیمان بوده و به هیچ‏وجه در امور سیاسی کشور مداخله ننمایند.ضمن‏ قول همه‏گانه همکاری،هرگونه اطلاعاتی که در زمینه‏ی فعالیت‏های‏ عناصر مذهبی افراطی دارند در اختیار ساواک قرار دهند.

این روند در محرم سال 1345 نیز ادامه داشت؛به‏گونه‏ای که تعداد 12 نفر را به اسامی وعاظی که در رمضان سال قبل ممنوع المنبر شده‏ بودند،اضافه کرد و اسامی آنان را به ساواک‏های سراسر کشور ارسال‏ کرد تا در ردیف دیگر وعاظ ممنوع المنبر قرار دهند.

مؤلف معتقد است کنترل شدیدی که اواخر دهه‏ی 1340 بر فعالیت‏ وعاظ و روحانیون از طریق دستگاه‏های امنیتی و انتظامی اعمال‏ می‏شد،در اوایل دهه‏ی 1350 اندکی فروکش کرد؛اما به هیچ‏وجه‏ پایان نیافت.چنان‏که در سال‏های 1356 و به‏ویژه در نیمه‏ی دوم آن‏ سال،که فعالیت روحانیون به‏صورت چشمگیری رو به افزایش نهاد، ساواک ضمن اعمال مقررات امنیتی و انتظامی برای جلسات مذهبی، در راستای اجرای برنامه‏ی فضای باز سیاسی،تغییراتی در فهرست‏ اسامی روحانیون ممنوع المنبر ایجاد کرد.ولی این تغییرات شامل حال‏ تمام وعاظ نمی‏شد.

بعد از اهانت روزنامه‏ی اطلاعات به امام خمینی و اوج‏گیری‏ مخالفت وعاظ و روحانیون و بروز قیام 19 دی قم و قیام‏های متأثر از آن،از دی‏ماه 1356،تا خرداد 1357،تعداد 50 نفر از وعاظ و روحانیون‏ به شهرستان‏های مختلف تبعید شدند.

در ادامه نویسنده به تشکیل مجامع مذهبی در دوران تبعید امام‏ خمینی(ره)و سخنرانی روحانیونی همچون آیت اللّه طالقانی،شهید مطهری،عبد المجید معادیخواه،شهید باهنر علیه سیاست‏های حکومت‏ و انجام سفرهای تبلیغی و اعزام مبلغین به شهرستان‏ها و روستاها و اطلاع‏رسانی و حفظ ارتباط بین مراکز مذهبی نظیر حوزه‏های علمیه‏ و شهرستان‏ها و پخش اعلامیه در اماکن مذهبی و حفظ ارتباط با حضرت امام پرداخته است.و نیز اشاره‏ای به صدور اعلامیه‏ای مبنی‏ بر صلاحیت امام خمینی برای احراز جایگاه مرجعیت به دنبال فوت‏ آیت اللّه سید محسن حکیم در 12 خرداد 1349 می‏کند.

پایان سخن:

در مدخل پژوهشی کتاب سعی شده تا ابتدا زمینه‏هی رویارویی‏ وعاظ با حکومت پهلوی بررسی شود و سپسا با تکیه بر موضوعاتی‏ همچون،لایحه‏های انجمن‏های ایالتی و ولایتی و رفراندوم لوایح‏ شش‏گانه،نقش وعاظ روحانیون مساجد در برخورد با برنامه‏های‏ اصلاحات حکومت پهلوی مورد بررسی قرار گیرد.در این زمینه،با ذکر مستنداتی از موضع‏گیری‏های علمای روحانی و به‏ویژه امام خمینی‏ (ره)در قبال برنامه‏های حکومت پهلوی،به ارتباط روحانیون و وعاظ با رهبری نهضت و مجامع و مراکز مذهبی پرداخته شده و در خلال‏ آن تلاش حکومت پهلوی برای به سکوت کشاندن حوزه‏ها،علمای‏ روحانی،روحانیون و وعاظ هم مدنظر قرار گرفته است.

در دیگر بخش‏های این کتاب،طرح‏ها،روش‏ها و تاکتیک‏های‏ ساواک در دستگاه شهربانی حکومت پهلوی برای فعالیت روحانیون و وعاظ بررسی شده و در آن دوره‏های فشار و شدت کنترل و برقراری‏ شرایط سنگین برای وعاظ و روحانیون در انجام فعالیت‏ها و بازشناسی‏ شده است.

در مجموع،در این کتاب سعی بر این بوده که نقش و اهمیت وعاظ و روحانیون مساجد در تداوم و تشدید مبارزه علیه حکومت پهلوی‏ و روش‏های خشن و بی‏رحمانه‏ی دستگاه‏های اطلاعاتی و امنیتی‏ حکومت پهلوی در قبال این مبارزه بررسی شود و از آنجا که وعاظ و روحانیون خود جزئی از بدنه‏ی اصلی نهضت اسلامی بوده‏اند؛بسیاری‏ از وقایع که در تداوم مبارزات نقش اساسی داشته‏اند،به واسطه‏ی‏ فعالیت آنان رقم خورده است.

در بخش اسناد تعداد 249 سند،از اسناد مربوط به فعالیت وعاظ و روحانیون مساجد که در آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی موجود بوده،استخراج و گزینش شده تا روند کلی مبارزات وعاظ و روحانیون‏ را به نمایش بگذارد و در عین حال روند کلی نهضت امام خمینی(ره) را نشان دهد.برای همه‏ی اسناد انتخاب شده،فهرست موضوعی تهیه‏ شده که این فهرست در ابتدای بخش اسناد قرار گرفته است.

منابع:

1-جعفری،فریبا.نقش روحانیت در قیام 15 خرداد،تهران:مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1385.

2-سلیمی،حشمت اللّه،مبارزات روحانیون و وعاظ مساجد به روایت اسناد،تهران:مرکز اسناد انقلاب اسلامی،1386.

3-شهید حجت الاسلام سید عبد الکریم هاشمی‏نژاد،تهران:مرکز بررسی اسناد تاریخی‏ وزارت اطلاعات،1377.

4-قیام پانزده خرداد به روایت اسناد،زمینه‏ها،تهران:مرکز بررسی اسناد تاریخی‏ وزارت اطلاعات،1378.

5-کرمی‏پور،حمید.جامعه تعلیمات اسلامی،تهران:مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1380.

6-کسرایی،محمد سالار،چالش سنت و مدرنیته در ایران،تهران:نشر مرکز،1379.

پی‏نوشت:

(1).مقاومت علیه رژی ابتدا از شیراز شروع شد.مردم رو به سوی علما علما آوردند و از آن‏ها کسب تکلیف نمودند و سپس اعتراضات در سایر شهرها از جمله تبریز،اصفهان، تهران،مشهد،قزوین،یزد و کرمانشاه شروع شد و تبدیل به یک قیام عمومی گردید. (محمد سالار کسرایی،1379،ص 304)

(2).شیخ عباسعلی سبزواری معروف به حاج شیخ عباسعلی اسلامی متولد 1275 ش در سبزوار است.پدرش شیرازی الاصل و از قبیله قشقایی و جد مادری‏اش از بزرگان بختیاری بودند که در زمان فتحعلشاه از نواحی بختیاری‏نشین شیراز به سبزوار تبعید شده بودند.تا سن 30 سالگی در سبزوار و مشهد به تحصیل دروس حوزوی‏ اشتغل داشت.در سال 1305 به عراق رفت و سفری نیز به سوریه داشته و سرانجام‏ در سال 1310 به مشهد برگشت.او متأثر از اقدامات نجم العلما در لکنهو در تأسیس‏ «مدرسه الواعظین»قرار گرفته بود تا اینکه بالاخره در سال 1313 راهی هندوستان‏ گردید.در اواخر 1318 به مشهد بازگشت و دست به کار تشکیل جلسات دینی و آموزشی شد که مورد تعقیب مأموران رژیم پهلوی به تهران آمد و در سال 1322 جامعه‏ تعلیمات اسلامی که مدارس زنجیره‏ای غیر دولتی بود را تأسیس کرد و تا 1328 این‏ مدارس به‏طور رسمی حیات داشتند.(کرمی‏پور،1380،صص 15-8)

(3).آقای فلسفی در این جلسه اعلام کرد که دولت باید اعلامیه بدهد و روز سه‏شنبه ادارات را تعطیل و موسیقی و ساز و آواز و دستگاه رادیو را تعطیل کند.اگر انجام دهد تا مردم خوشحال خواهند شد و اگر نکند بنده دیگر عرضی ندارم.زیرا این حقی بود به گردن بنده که من ادا کردم،می‏خواهد دولت بکند یا نکند.(قیام پانزده‏ خرداد به روایت اسناد،زمینه‏ها،صص 8-287).

(4).این لایحه در زمان کابینه‏ی اول اسد اللّه علم که در تاریخ 28 /4 /1341 تشکیل شد به تصویب رسید.این کابینه در تاریخ 30 /4 /1341 به محمد رضا شاه‏ معرفی شد.

(5).آیت اللّه احمد خوانسای طی اطلاعیه‏ای به مناسبت سوم جمادی الثانی که روز رحلت حضرت فاطمه زهرا(س)بود،مجلس تذکری در مسجد حاج سید عزیز اللّه‏ منعقد کرد.

(6).شهید سید عبد الکریم هاشمی‏نژاد(که در برخی اسناد ساواک نام او حبیب‏ و حبیب اللّه نیز آمده و در برخی اسناد نیز هاشمی‏نژاد اشرفی ذکر شده است)فرزند سید حسن سال 1311 ش در شهرستان بهشهر از استان مازندران چشم به جهان‏ گشود.پدرش شغل نفت‏فروشی داشت و نام مادرش ساره بود.پس از سپری کردن‏ دروس مقدمات حوزه و مقداری از سطح فقه و اصول عازم قم شد.پس از فوت‏ آیت اللّه بروجردی در سال 1340 به مشهد رفت و در آنجا سالک شد.در ساله 1335 با خواهر سید حسن ابطحی ازدواج کرد.مبارزات خود را از سال 1340 آغاز و پس از جریان 15 خرداد 1342 به آن شدت بخشید تا این‏که در سال 1351 ساواک شرکت در سخنرانی او را ممنوع اعلام کرد.در 12 بهمن 1357 برای دیدن حضرت امام خمینی‏ به تهران آمد.در 4 آبان 1358 موضوع منافق بودن استاندار وقت خراسان را اعلام‏ کرد.مدتی دبیر کل حزب جمهوری اسلامی مشهد بود.در خرداد 1358به لیبی و سوریه و در بهمن 1359به ژاپن و بنگلادش سفر کرد تا پیام رسان انقلاب ایران باشد. مدتی نماینده‏ی مردم مازندران در مجلس هرمزگان شد.سرانجام به دست سازمان‏ منافقین در هفتم مهرماه 1360 به هنگام خروج از کلاس در حزب جمهوری اسلامی، به شهادت رسید.پیکر او را در«دار الزهد»حرم مطهر امام رضا(ع)به خاک سپردند. (شهید حجت الاسلام سید عبد الکریم هاشمی‏نژاد،1377،صص 21-8).


مجله کتاب ماه تاریخ و جغرافیا - بهمن 1387 - شماره 129
 
تعداد بازدید: 4681



آرشیو کتاب و نشریه

نظر شما

 
نام:
ایمیل:
نظر:
تصویر امنیتی:

جدیدترین مطالب

پربازدیدها

© تمامی حقوق برای پایگاه اطلاع رسانی 15 خرداد 1342 محفوظ است.