مقالات

جبهه ملی دوم و شروع نهضت روحانیت

نویسنده محمد حسن پور قنبر


چکیده  

این مقاله به بررسی فعالیت جبهه ملی در عرصه سیاسی ایران،در زمانی كه نهضت روحانیت به رهبری امام خمینی(ره)، آغاز و تكوین یافته یعنی در اوایل دهه1340ش میپردازد. البته در آغاز بصورت مختصر،شكل گیری جبهه ملی دوم و بعد از آن نیز فعالیتهای گروه مذكور تا میانه سال1341ش یعنی شروع نهضت روحانیت را مورد توجه قرار میدهیم و سپس بطور مفصل بر روی رویكرد این گروه در قِبال جریانات سیاسی آن مقطعِ زمانی ایران در عرصه مبارزه با رژیم پهلوی (كه مصادف با شروع نهضت روحانیت بود) متمركز میشویم ودر نهایت نیز به اقدامات وموضع گیری گروه مورد بحث در ارتباط با قیام 15خرداد1342ش و مسائل ناشی از آن،تا آزادی امام خمینی(ره) از زندان در اواسط مرداد همان سال میپردازیم.

جبهه ملی دوم

 كودتای 28مرداد1332ش به یكه تازی و نمایش قدرتِ جبهه ملی در بالاترین سطح سیاسی ایران طی سالهای1330-1332ش پایان داد و از سوی دیگر موجب شد تا خفقان وحشتناكی بر فضای سیاسی كشور مذكور سایه افكنَد. بلطبع گروههای سیاسی مخالفِ رژیم پهلوی از طیف های كمونیستی،ملّیون و مذهب گرایان، تحت فشار شدیدی قرارگرفتند. این وضعیت تا اواخر دهه1330ش تداوم داشت تا آنكه در این برهه زمانی،تا حدودی از جوِ خفقان كاسته شد و تحرك نسبی در نیروهای مخالفِ حكومت وقت ایجاد گردید.با این اوصاف،مخالفان ملی گرای رژیم پهلوی، از این فرصت استفاده نموده و درصدد احیای جبهه ملی برآمدند اینگونه بود كه در اواخرتیرماه سال1339ش،جبهه ملی دوم متشكّل از احزاب ایران،ملت ایران،مردم ایران و سوسیالیست ایران فعالیت خود را آغازنمود.(۱)

صالح،صدیقی،سنجابی،حسیبی،بختیار،بازرگان،فروهر و كاظمی از مهمترین رهبران این گروه بشمار می آمدند .(۲) اما از همان ابتدا نیز اختلاف نظرهای شخصی و سیاسی میان سران گروه مذكور آغاز گردید(۳) و تا انحلال رسمی این گروه در سال1343ش نیزدر زمینه های گوناگون خط مشی سیاسی، اعتقادی ومسائل درون گروهی ادامه یافت .(۴)

اولین فعالیتها

در این مقطع زمانی،منوچهر اقبال بعنوان نخست وزیر ایران فعالیت میكرد و متصدی اصلی برگزاری انتخابات بیستمین دوره مجلس شورای ملی بشمار می آمد. از آن سو، سران جبهه ملی برای ایفای نقشی تاثیرگذار و برجسته در این مبارزه سیاسی، دست به کار شدند. این در حالی بود كه حاكمیت وقت ایران،اجازه حضور رسمی و قانونی در عرصه رقابت انتخاباتی را به گروه سیاسی مورد نظر نداده بود.(۵) اما این انتخابات،نه تنها آزادانه نبود بلكه با تقلب همراه گردید و میزان رسوایی آن به اندازه ای بود كه به ابطال انتخابات و استعفای نخست وزیر وقت ایران منجر شد.(۶) با روی كار آمدن شریف امامی بر مسند نخست وزیری،تداركات برای برگزاری مجدد انتخابات فراهم گردید و این بار،جبهه ملی برای دستیابی به اهداف خود، بیش از پیش به تلاش افتاد، تا آنجا كه سران این گروه سیاسی حتی به  تحصّن دسته جمعی در مجلس سنا (دیماه1339ش) مبادرت ورزیدند.(۷) با اینحال، به نتیجه قابل توجهی دست نیافته و فقط یكی از اعضای این گروه یعنی الهیار صالح توانست به بیستمین دوره مجلس شورای ملی راه یابد. اگرچه این مجلس نیز تداوم چندانی نداشته ودر تابستان1340ش یعنی اندكی بعد از روی كار آمدن علی امینی بعنوان نخست وزیر ایران، توسط او منحل شد و تا مهر1342ش تشكیل نگردید.(۸) این گروه در اعتصاب و تظاهرات نسبتا برجسته معلمین نسبت به شرایط كار و كمی دستمزد  در میانه اردیبهشت سال1340ش، ایفای نقش نمود. رویدادی كه با دخالت نیروهای امنیتی،به درگیری شدید و خشونت منجر گردید و در نهایت نیز به سقوط دولت شریف امامی انجامید.(۹) شروع فعالیت علی امینی بعنوان نخست وزیر ایران در اواسط اردیبهشت1340ش،بیش از پیش بر دامنه تحرك جبهه ملی افزود. برگزاری میتینگ هواداران جبهه ملی در میدان جلالیه تهران(پارك لاله كنونی)در 28 اردیبهشت همان سال را میتوان،نخستین و برجسته ترین نمود تحرك سیاسی جبهه ملی دوم بشمار آورد.(۱۰) نمایش قدرتی كه(بر اساس روایات)،بسیار باشكوه و باحضور حداقل هشتادهزار نفر بوده است.(۱۱) نخست وزیر وقت ایران كه (برخلاف دو نخست وزیر قبل از خود) رابطه مناسبی با محمدرضا پهلوی نداشت،در شروع كار كابینه اش  سعی نمود تا سیاست مدارا و سازش را در رابطه با جبهه ملی در پیش بگیرد و حتی مذاكراتی مستقیم با سران این گروه سیاسی،بمنظور اجرای اصلاحات در كشور انجام داد.(۱۲) اما این رویكرد،با نتیجه ای مثبت توام نگردید چرا كه طرفین دارای همسویی سیاسی نبودند. در واقع،در همان مقطع زمانی،از دیدگاه موضع گیری نسبت به علی امینی،دو  جناح در جبهه دوم وجود داشتند: اقلیتی كه طرفدار حمایت از نخست وزیر علیه شاه ایران بشمار می آمدند،ولی در مقابل،اكثریت اعضای شورای مركزی جبهه،معتقد به قراردادن نوك پیكان حملات خود،نه بسوی شاه  بلكه بسمت نخست وزیرایران بودند.(۱۳)مهندس بازرگان و دكتر یدالله سحابی،در زمره گروه اول قرار داشتند و معتقد بودند حمایت از امینی  نشانگر مخالفت با شاه است و ازین رو بر رابطه نزدیك با او اصرار می ورزیدند.(۱۴) این افراد كه بعنوان طیفی مذهبی با بدنه اصلی جبهه در زمینه دینی نیز دچار اختلاف نظر بودند،از سوی دیگر،اعتقادی به سیاست سازشكارانه اكثریت رهبران جبهه در مبارزه سیاسی علیه حكومت هم نداشتند، در همان برهه زمانی یعنی اردیبهشت 1341ش، نهضت آزادی ایران رابه عنوان جناح رادیكال و مذهبی جبهه ملی دوم تشكیل دادند.(۱۵) بدین ترتیب بود كه روابط میان جبهه ملی و نخست وزیر وقت، رو به سردی گرایید. عدم اجازه به جبهه ملی از سوی دولت برای برگزاری مراسم بزرگداشت  قیام سی تیر1331ش(كه حتی به درگیری شدیدمعترضین و نیروهای امنیتی منجرشد)،عدم تایید برنامه های اصلاحی دولت امینی از سوی جبهه ملی،و هجوم نیروهای امنیتی در اوایل بهمن1340ش به دانشگاه تهران به منظور سركوب دانشجویان طرفدار جبهه،از مواردی بود كه تنش میان دو طرف در برهه زمانی موردنظر را بوضوح نمایان ساخت.(۱۶) بلافاصله بعد از واقعه اخیرالذكر،اكثریت سران و بسیاری از اعضای جبهه ملی، بازداشت و روانه زندان شدند. رویدادی كه به سكون تقریبا هفت ماهه فعالیتهای سیاسی گروه مذكور منجر گردید.(۱۷)

اندكی بعد از آزادی تدریجی سران جبهه از زندان در شهریور1341ش،اولین كنگره جبهه ملی دوم در مهر همان سال برگزار شد. این رخداد چالش های درونی گروه مورد بحث را كاملا اشكار نمود. اختلافاتی كه نه تنها به دیدگاههای مختلف در مورد مسائل اعتقادی-دینی و خط مشی مبارزاتی و همچنین رویكردهای متفاوت بابت جبهه یا حزب بودن جبهه ملی مربوط میشد، بلكه رقابت های شخصی میان اعضای بانفوذ گروه مذكور نیز در این چالش ها تاثیرگذار بود.(۱۸) در این كنگره از دیدگاه مشی مبارزاتی،دو طیف در جبهه ملی  نمایان شدند:طیف اكثریت كه خواهان مشی سیاسی توام با سازش در برابر رژیم وقت،و اقلیتی كه به سركردگی فروهر (رهبرحزب ملت ایران) و رهبران نهضت آزادی، در پی مبارزه سیاسی رادیكال و سازش ناپذیر با حكومت پهلوی بودند.(۱۹) علاوه بر افراد مذكور،تعدادی از نمایندگان كمیته های دانشجویی و همچنین شاخه بازار جبهه ملی نیز در جناح رادیكال قرار داشتند.(۲۰) این كنگره (از نظر زمانی) تقریبا مقارن با تصویب لایحه انجمن های ایالتی و ولایتی و مسائل ناشی از آن،در كشور بود. واقعه ای كه با واكنش علمای دینی بلندپایه ایران همراه گردید و  به شروع نهضت روحانیت ایران به رهبری امام خمینی(ره) منجرشد.در این واقعه،كه به عقب نشینی رژیم در برابر روحانیت منجرگردید،جبهه ملی،هیچگونه واكنشی نشان نداد. ساواك در گزارشی،علت این سیاست انفعالی را چنین عنوان نمود:«چراكه در صورت تایید(لایحه) موجب خشم روحانیت و دوستان مذهبی خود می شد و در صورت مخالفت،روشنفكران طرفدار خود را از دست میدادند».(۲۱)

جبهه ملی، انقلاب سفید و آغاز نهضت روحانیت

اما از آن سو،جناح مذهبی جبهه یعنی نهضت آزادی ایران، در اواخر آبان همان سال،بطور مستقل با انتشار اعلامیه ای،حمایت خود را از نهضت روحانیت اعلام نمود.(۲۲) همچنین در همان برهه زمانی، یعنی در آبان1341ش،محمدرضا پهلوی كه درصدد همراه نمودن جبهه ملی با خود، در زمینه لایحه مورد بحث و همچنین دیگر اقدامات رژیم بود،به نخست وزیر وقت ایران(عَلَم)دستور داد تا با اللهیار صالح و دیگر سران جبهه در این زمینه مذاكره نماید و حتی پیشنهاد اعطای پُست های سطح بالا(غیر از وزارت) همچون سناتوری،استانداری،سفارت و نمایندگی مجلس شورای ملی را مطرح نمود.اما از آنجایی كه سران این گروه،بر خواسته خود مبنی بر سلطنت و نه حكومت شاه در ایران اصرار میورزیدند،این مذاكرات به نتیجه مثبتی منجر نگردید.(۲۳)البته به این نكته نیز باید اشاره نمود كه ظاهرا مذاكرات سران گروه سیاسی مذكور با نخست وزیر ایران،از سوی برخی از علمادینی مورد اعتراض قرار گرفته بود كه جبهه نیز بلافاصله در واكنش به این مسئله،اعلام نمود به هیچ وجه صحبت از همكاری و سازش با دولت نیست بلكه هدف از این گفتگوها،رایزنی برای كسب جواز قانونی بمنظور شروع فعالیت مجدد گروه مذكور است.(۲۴) این در حالی بود كه جناح رادیكال و مذهبی جبهه ملی یعنی نهضت آزادی نیز بر خواسته خود مبنی بر مقابله و عدم سازش جبهه ملی نسبت به حكومت وقت،اصرار می نمود(۲۵) شاه و نخست وزیر وقت ایران یعنی اسدالله علم كه در واقعه انجمن های ایالتی  مجبور به عقب نشینی در برابرروحانیون شده بودند،همچنان مصرّانه در پی دستیابی به اهداف خود برآمدند. از این رو، دراوایل زمستان همان سال،موضوع انقلاب سفید شاه و ملت را پیش كشیده و اعلام كردند كه آن را به رفراندوم خواهند گذاشت.

سران جبهه ملی با مطرح شدن انقلاب سفید، بازهم دچار اختلاف نظر شدند:طیف اكثریت كامل كه مشی مخالفت با هرگونه برنامه اصلاحاتی منتسب به شاه و بی اعتقادی مطلق به او را بر گزیده بودند،و در آن سو،اقلیتی معدود(كه احمدزیرك زاده در راس آن قرار داشت) اعتقاد داشتند نباید با اینگونه اقدامات رژیم وقت،مخالفت نمود. زیرا این مسئله بهانه ای به دست شاه خواهد داد تا ازین طریق و با تبلیغات وسیع، جبهه را مخالفِ هرگونه اصلاحات معرفی نماید، بنابراین،مدعی بودند باید انقلاب سفید را تایید نموده ولی خواهان بكارگیری عناصر اجرایی مناسب و شایسته به منظور اجرای این اصلاحات باشند.(۲۶) در نهایت،این اكثریت بودند كه توانستند افكار خود را درچارچوب خط مشی رسمی جبهه ملی دوم بگنجانند. این گونه شد که این گروه سیاسی در واكنش به انقلاب سفید(برخلاف لایحه انجمن های ایالتی)،صراحتا علیه آن موضع گیری نمود. سران این گروه كه نه از دیدگاه دینی،بلكه با رویكرد لیبرالیستی به مسائل نگاه میكردند،اعتقاد داشتند كه«این رفراندوم به معنای یك تحول اجتماعی و در خط مشی دموكراسی نیست بلكه برای آن است كه با یك ظاهرسازی  نهضت دموكراتیك ایران و حركت استقلال طلبی مردم ایران را متوقف بسازد و عنوان اصلاحات و برنامه های انقلاب  یك برنامه صوری برای پرده پوشی بر روی دیكتاتوری است».(۲۷)

در پی این دیدگاه بود كه جبهه ملی با صدور اعلامیه ای،مردم را بر ضد این اقدامِ رژیم وقت،دعوت نمود،آنها اعلام كردند:«اصلاحات بله  دیكتاتوری نه». عوامل حكومت نیز بلافاصله واكنش نشان داده و بسیاری از رهبران و فعالان با نفوذِ گروه مذكور رادر اول بهمن41ش یعنی چند روز قبل از انجام همه پرسی،بازداشت و برای چند ماه آینده روانه زندان نمودند.(۲۸)

نكته جالب و حائز اهمیتی كه در مورد شعار جبهه ملی در مواجهه با ماجرای انقلاب سفید این روایت ساواك است که:«چند روز است سران جبهه ملی در جستجوی شعار هستند كه بتوانند آن را در برابر طرح6ماده ای قراردهند تا هم بغض و عصبانیت زارعین رابه خود جلب نكرده باشند و هم موجودیت خود را از دست نداده باشند».(۲۹)

جبهه ملی علی رغم همسویی با روحانیت در مخالفت جدی با اقدامات رژیم پهلوی در برهه زمانی مورد نظر، به جز رابطه ای كه هواداران آن در بازار با روحانیون داشتند(۳۰)، هیچگونه ارتباط رسمی با نهضت روحانیت ،برقرار ننمود (۳۱) و نه تنها اكثریت سران آن،شدیدا مخالف همكاری سیاسی با روحانیت بشمار می آمدند، بلکه بدلیل عقاید خود مبنی برعدم حضور روحانیت در عرصه سیاست(۳۲)،اعضای معمولی آن بخصوص در دانشگاه، رویكرد مثبتی نسبت به حضور روحانیت در عرصه سیاسی  نداشتند:«وقتی اطلاعیه های امام از سال41به محیط دانشگاهی راه یافت،دو گروه در برابر این اطلاعیه ها در دانشگاه مقاومت و ایستادگی كردند:اول ملی گرایان و دوم مذهبی های روشنفكر. مجموعه جبهه ملی گروههای چپ و حزب توده در زیر مجموعه عناصر روشنفكر و ملی گرا،  ونهضت ازادی و...در زیر مجموعه مذهبی های روشنفكر قرار داشت».(۳۳) در مجموع، فضای روشنفكری در برهه زمانی مورد بحث، علیه مذهبیون بود چرا كه مذهبی بودن را مترادف با مرتجع بودن می دانستند.(۳۴) در واقع،اگرچه هردو،دارای دشمن مشتركی در این برهه زمانی بودند اما از جهت اهداف و خط مشی سیاسی و اعتقادی،وجوه تشابه برجسته ای در میان طرفین وجود نداشت.البته این نكته را باید متذكر شد كه در این میان،جناح رادیكال مذهبی یعنی نهضت آزادی (۳۵) وحتی تا حدودی نیز رادیكال غیرمذهبی جبهه ملی یعنی حزب ملت ایران به رهبری فروهر(۳۶) ،سعی نمودند در مبارزه سیاسی،رابطه نزدیكی با روحانیت برقرار نمایند.البته حتی در درون  نهضت آزادی نیز در رابطه با روحانیت،دیدگاههای متفاوت وجود داشت و فقط طیفی از آن متمایل به رابطه بسیار نزدیك با روحانیت بود.(۳۷)

رو یارویی سران جبهه با سیاست انعطاف ناپذیر و خشن حكومت وقت،كه منجر به حبس های پی در پی آنان در آن دوره زمانی شده بود،سبب گردید تا اكثریت آنان در تاكتیك مبارزه سیاسی بیش از پیش به خط مشی سازش كارانه متمایل شوند. بطوریكه الهیار صالح بعنوان شخص اول و برجسته ترین عضو جبهه ملی دوم، معتقد بود كه باید سیاست صبر و انتظار را در پیش گرفت. زیرا زمان و موقعیت ها بار دیگر علیه جبهه ملی  شده و هر نوع توفیقی را  غیرممكن ساخته است.(۳۸)

البته بنابر گزارش ساواك در همان برهه زمانی،اعضای محبوس جبهه ملی،در رویكرد شان نسبت به انقلاب سفید و در مجموع مبارزه سیاسی علیه رژیم وقت، به چهار دسته تقسیم شدند:

1-       مدافعان انقلاب سفید و نزدیكی با رژیم در راستای اصلاحات (موافق با تز زیرك زاده)

2-       طرفداران اللهیار صالح مبنی بر در پیش گرفتن سیاست صبر و انتظار

3-       حامیان تز شاپور بختیار در رابطه با ادامه مخالفت با رژیم البته نه بصورت رادیكال

4-       و در نهایت نیز گروهی كه خواهان ادامه مبارزه سیاسی رادیكال در برابر حكومت بودند(۳۹) ،كه این گروه آخر شامل نهضت آزادی،حزب ملت ایران، كشاورز صدر و همقطاران او كه سابقه همكاری با حزب توده داشتند و همچنین اكثریت افراد كمیته بازار و بویژه كمیته دانشجویی جبهه ملی میشد.(۴۰)

بهار سال ۱۳۴۲

در روزهای منتهی به عید نوروز سال1342ش بود كه ،بنابر روایت ساواك،اعلامیه هایی از سوی منتسبین به جبهه ملی،روحانیت و برخی گروههای مذهبی در بین مردم منتشرگردید مبنی براینكه،بنابر دستور صریح مراجع تقلید،امسال مسلمانان عید ندارند.(۴۱) البته ساواك در همان گزارش،در اظهار نظری عجیب،عنوان می كند كه اگر جناحهای مخالف دولت بخصوص جبهه ملی،در ماجرای اصلاحات ارضی به روحانیت كمك نمیكردند،این گروه،در اقدامات خود تنها مانده و ابتكار عمل برای مخالفت با اقدامات رژیم از آنان گرفته میشد.(۴۲) گرچه همانطور پیشتر به آن اشاره شد،جبهه ملی نه تنها رابطه ای با روحانیت نداشتند بلكه،بسیاری از سران آن،شدیدا مخالف حضور این طیف در عرصه سیاسی بودند.

محمدرضا پهلوی كه به دنبال راهی برای سازش با جبهه ملی بود، در اواسط بهار1342ش و در حالی كه سران جبهه همچنان در زندان بسر میبردند،افرادی را برای مذاكره با آنان به زندان فرستاد،این در حالی بود كه اندكی قبل از آن،یعنی در فروردین1342ش،همه اعضای محبوس جبهه ملی،در اقدامی هماهنگ،اعتصاب غذا را در پیش گرفتند و اوضاع به حدی وخیم گردید كه اعتصاب كنندان در شرایط وحشتناكی قرار گرفتند.(۴۳) از آن سو، غلامحسین صدیقی بعنوان یكی از اعضای بانفوذ و كلیدی جبهه دوم نیز خواستار انتقال پیامی از سوی مسئولین زندان به محمدرضا پهلوی گردید:«بروید و به اعلیحضرت بگوئید كه این آقایان جبهه ملی مخالف سلطنت نیستند بلكه میگویند مصلحت شما و ملت ایران در آن است كه شما در كار حكومت دخالت نفرمائید اینها مخالف نظام مشروطه سلطنتی نیستند بلكه مدافع حاكمیت ملی و خواستار اجرای كامل قانون اساسی می باشند».(۴۴)

گفتگوها میان طرفین برای تقریبا دو ماه ادامه یافت.مهمترین خواسته شاه،تایید انقلاب سفید از سوی سران جبهه بود و در مقابل آن هم، پیشنهاد اعطای منصب وزارت به 2-3نفر از رهبران جبهه و همچنین مجوز حضور به نمایندگان گروه مذكور درانتخابات مجلس شورای ملی بیست و یكم را عنوان نمود(۴۵)،در این میان،علاوه بر سران نهضت آزادی،برخی دیگر از سران جبهه ملی منجمله داریوش فروهر و كشاورز صدر(كه سابقه حضور در حزب توده نیز داشت)،نیز شدیدا مخالف هرگونه مذاكره بودند.(۴۶) بنابر اظهار یكی از سران برجسته جبهه ملی(صدیقی)،دلیل اصلی تمایل حكومت وقت برای سازش بااین گروه سیاسی،این بود  كه از رهبری روحانیت در مبارزه علیه خود، احساس خطر مینمود و با این سیاست،در پی آن بود تا رهبری مخالفان رژیم را از روحانیت گرفته و تبدیل به رهبری ملیون نماید(۴۷). در زمانیكه اوضاع در زندان بدان صورت در جریان بود، در بیرون از زندان نیز اعضای گروه موردبحث،بیكار ننشسته بودند. به طور مثال كمیته دانشجویی این گروه، علیرغم بی میلی سران محبوس جبهه ملی، در اوایل اردیبهشت همان سال،اعلامیه ای علیه رژیم منتشر نمودند.(۴۸)

جبهه ملی و قیام نیمه خرداد

 در اواخر فروردین،برخی از اعضای كمیته دانشجویی جبهه به قم نزد امام خمینی(ره) رفته و از ایشان خواستند كه اعلامیه مشتركی علیه رژیم منتشر كنند كه البته با مخالفت امام مواجه شده و این اقدام آنان،به نتیجه مثبتی برایشان نیانجامید.(۴۹) همچنین با شروع ماه محرم(نیمه اول خرداد)،اعضای منتسب به این گروه،درصدد انتشار اعلامیه هایی برضد دولت و همچنین تظاهرات علیه آن، برآمده بودند(۵۰). در همان مقطع زمانی،مخالفت صریح و قاطع امام خمینی(ره) با اقدامات حكومت وقت،سبب گردیده بود تا بسیاری از اعضای منتسب به جبهه ملی نیز خود را به ایشان نزدیك نموده و به حمایت از امام مبادرت وَرزَند.(۵۱) گویا بازاریان و دانشجویان منتسب به جبهه ملی و نهضت آزادی،در برگزاری تظاهرات روز 11محرم كه مصادف با 14 خرداد1342ش بود،در كنار روحانیت و پیروانشان نقش مهمی را ایفا نمودند.(۵۲)

 گفتگوها میان سران محبوس جبهه با نمایندگان حكومت وقت همچنان در جریان بود كه با دستگیری امام خمینی(ره) توسط عمّال رژیم پهلوی در سحرگاه15  خرداد1342ش،طرفداران ایشان در صبح همان روز، به پاخواسته و اعتراض خود را به این اقدام حكومت نشان داده و در پی آن،با واكنش شدید و خشونت آمیز نیروهای امنیتی مواجه شدند. بدین ترتیب بود كه قیام نیمه خرداد42ش روی داد و مسائل ناشی از همین ماجرا،به قطع مذاكرات طرفین منجر گردید.(۵۳) چنانكه بنابر اظهارات یكی از اعضای كلیدی و برجسته جبهه (صدیقی) مربوط به همان روز:«آقا با این صداها (گلوله و رگبار) كه نمیشود چنین متنی را امضاء كرد. اقلا صبر كنید ببینیم كه وضعیت چگونه میشود وقتی حكومت مردم را به رگبار می بندد،چگونه برای ما این حقوق را می تواند قائل شود. پس مانع شدم»(۵۴). روایات ساواك،حاكی از ایفای نقش اعضای مذهبی بخصوص كمیته بازار جبهه ملی، همراه با دیگر گروههای طرفدار امام خمینی،در رویداد مذكور است.(۵۵) البته با توجه به زندانی بودن همه رهبران جبهه ملی در مقطع زمانی مورد نظر،و همچنین خط مشی سیاسی منفعلانه سران گروه مذكور در آن زمان،بنظر نمی رسد فعالیت كمیته بازارجبهه ملی در قیام15 خرداد، بصورت حزبی و با اجازه سران حزب مطبوعشان بوده باشد. بلكه میتوان آن را (همانند دیگر پیروان امام خمینی (ره)) از روی تعلق خاطر به امام، بعنوان یك رهبر مذهبی مخالف با رژیم وقت بشمار آورد. در ضمن برخی اعضای جبهه ملی، حضور گروهی از افراد منتسب به این گروه سیاسی در قیام نیمه خرداد را خودسرانه و غیرحزبی عنوان نمودند.(۵۶) با همه این اوصاف،(جدای از گزارش ساواك درباره حضور بازاریان منتسب به جبهه در 15خرداد)میتوان عنوان نمود كه كمیته بازار جبهه،مستقیما در این رویداد ایفای نقش نمود، زیرا این كمیته(همانطور كه پیشتر به آن اشاره شد)،همراه با كمیته دانشجویی،در كنار نهضت آزادی و حزب ملت،در جناح غیرسازشكار و رادیكال جبهه قرار داشتند و از سوی دیگر،محمود مانیان كه در كنگره اول جبهه ملی نیز بعنوان نماینده اصناف حضور داشت،بلافاصله بعد از 15 خرداد،دستگیر و برای هشت ماه در زندان بسربرد.(۵۷) همچنین، ساواك در گزارشی مربوط به اوایل تیر42ش عنوان می كند كه:«بازاریان منتسب به جبهه بعلت آنكه سایر افراد و سران جبهه در آن روزها با آنان همصدا نشده و همكاری نكردند،از آنان ناراحت، و شكاف عمیقی بین آنان بوجود آمد و عناصر بازاری وابسته به جبهه،شدیدا از جبهه انتقاد و آن را مضر به حال دین و مملكت میدانند بطوریكه جبهه در حال حاضر در بازار طرفداری ندارد».(۵۸)

در آن سو، سرلشكرپاكروان(رئیس وقت سازمان امنیت )در بعد از ظهر همان روز 15 خرداد،در یك مصاحبه رادیویی اعلام كرد كه جبهه ملی،هیچ دخالتی در واقعه مذكور نداشت.(۵۹) حتی نخست وزیر وقت ایران،چند روز بعد از این قیام،در گفتگو با خبرنگاران خارجی، برای آنكه این رویداد را بعنوان یك اقدام ارتجاعی و متمایز از حركت روشنفكران (كسانی كه مورد تایید و حمایت غرب بودند) نشان دهد،اعلام نمود كه جبهه ملی،هیچ دخالتی در این ماجرا نداشت.(۶۰) سران گروه مذكور نیز این اظهارات،را تكذیب نكرده و سكوت را در دستور كار خود قرار دادند. البته در موضع گیری سران سران گروه مذكور نسبت به این واقعه نیز همانند وقایع پیشین،اختلاف نظر شدیدی بروز نمود،زیرا بعد از آگاهی رهبران محبوس جبهه ملی نسبت به قیام 15 خرداد،بنابر پیشنهاد مهندس بازرگان و  موافقت صدیقی سحابی، فروهر، اردلان، شاه حسینی، صدر و برخی دیگر از اعضای برجسته جبهه ملی،قرار بر این شد كه این گروه،در نامه ای بصورت رسمی به این اقدام رژیم اعتراض نموده و آن را محكوم نمایند،اما در آن سو،جناح دیگری از سران جبهه متشكل از آذر، سنجابی، حسیبی، زیرك زاده و به رهبری صالح حضور داشتند كه به مخالفت با این امر پرداختند،كه در نهایت نیز هیئت اجرائیه جبهه  مانع از انجام این كار گردید. (۶۱)حتی هنگامیكه اعضای محبوس نهضت آزادی ایران منجمله سران آن،مراسمی به منظور شب هفت شهدای 15 خرداد در زندان تدارك دیدند،با اعتراض برخی از سران جبهه مواجه شدند.(۶۲)

همین سیاست سازش و سكوت سران جبهه نسبت به قیام نیمه خرداد بود كه در نهایت،منجر به آزادی آنان در اواسط تابستان 1342ش گردید. این در حالی بود كه سران نهضت آزادی ایران،كه در صدد صدور اعلامیه ای تند علیه این اقدام رژیم بودند، روانه دادگاه و در نهایت نیز به زندان های طولانی مدت محكوم شدند.(۶۳) با اینحال، فعالان بیرون از زندانِ نهضت آزادی،با صدور اعلامیه «دیكتاتور خون می ریزد»، شدیدا واكنش نشان دادند كه این اقدام آنان نیز با اعتراض برخی سران محبوس جبهه مواجه گردید.(۶۴) برخی معتقدند كه قیام نیمه خرداد،تاثیر بسیار مهمی در عدم تداوم فعالیت جبهه دوم داشت. بدین صورت كه اختلاف نظر میان رهبران این گروه (در ارتباط با موضع گیری نسبت به قیام مذكور) را بیش از پیش تشدید نمود و این سیاست سكوت و انفعال،نه تنها موجب دوری بیش از پیش جناح رادیكال و مذهبی جبهه ملی از بدنه اصلی این گروه گردید(۶۵)، بلكه واكنش شدید برخی از سران میانه رو این گروه را هم در پی داشت. به عنوان نمونه دكتر صدیقی،در اعتراض به عدم صدور بیانیه علیه اقدام رژیم وقت در مورد سركوب مردم در نیمه خرداد،بلافاصله بعد از آزادی اش از زندان در اواخر مرداد،رسما از جبهه كناره گیری نمود.(۶۶)

در حالی كه سران جبهه ملی در درون زندان،حتی حاضر به صدور یك اعلامیه علیه اقدامات رژیم درنیمه خرداد42ش نشده بودند، اعضای جوانتر آن كه در بیرون از زندان حضور داشته و عمدتا در كمیته دانشجویی این گروه سیاسی فعالیت میكردند، با اقدامات خشونت آمیز حكومت وقت، بیش از پیش به اقدامات رادیكال و حتی قهرآمیز متمایل گردیدند:«طرفداران جبهه ملی مایلند برنامه های ترور رجال سیاسی مانند سالهای28-29ش در ایران شروع شود و به همین امید خود را به مقامات مذهبی نزدیك ساخته اند...».

این طیف از افراد جبهه، معتقدبودند كه اگرچه آنان هیچ نوع تفاهمی با محافل مذهبی ندارند اما:«اكنون كه سوء سیاست دربار و دولت،موجب شده است كه آنان از حقوق مردم دفاع كنند ما از این عمل آنها كه برای ما بسیار ارزنده است و در روح مردم اثر دارد جانبداری می كنیم».(۶۷) از طرفی، بنابر روایت ساواك،میزان محبوبیت امام خمینی(ره) بعد از قیام 15خرداد به اندازه ای افزایش یافت كه حتی اعضای بیرون از زندان جبهه ملی،برای جلب نظر مردم،خود را حامی و طرفدار امام نشان می دادند.(۶۸) فعالیتهای كمیته بازار و كمیته دانشجویی جبهه ملی در راستای مبارزه سیاسی،در یك ماه نخست بعد از واقعه نیمه خرداد،با توجه به جوّ سیاسی وحشتناكی كه بر فضای سیاسی ایران سایه افكنده بود، تقریبا متوقف گردید،با اینحال، تحرّكاتی محدود از خود نشان میدادند.(۶۹)

تفرقه ها بیشتر می شوند

سیاست سازشكارانه و سكوت سران جبهه ملی،نه تنها به تفرقه در میان اعضای بلند پایه گروه مذكور منجر گردید بلكه موجب بدبینی اعضای این گروه سیاسی نسبت به رهبران آن شد،تا آنجا كه بنابر روایت ساواك:«عده ای از اعضاء جبهه ملی رهبران فعلی جبهه را قبول ندارند» (۷۰) و همچنین بنابر روایت یكی دیگر از اعضای جبهه:«دنباله روی از مشی مبهم و محافظه كارانه جبهه دوم،نیروهای فعال ما را در صحنه عمل سیاسی و مبارزاتی در جامعه فلج كرده و خصلت پیشگامی و ابتكار عمل را از آنها سلب نمود».(۷۱) این خط مشی رهبران جبهه دوم، بخصوص اعضای جوانترِ احزاب تشكیل دهنده این گروه را(از این زمان به بعد)،بسوی مبارزه رادیكال و قهرآمیز كشاند. بنابر روایت یكی از اعضای حزب مردم ایران در آن زمان: «من(حبیب الله پیمان) و (كاظم) سامی معتقد بودیم كه با آغاز مجدد سركوب،باید حزب مردم ایران هم مشی مبارزاتی خود را عوض كند و راه و مشی قهرآمیز و تدارك انقلاب را به عنوان وظیفه اصلی خود بپذیرد.من و سامی به همراه بسیاری از جوانان حزب  به سوی روش مبارزاتی قاطع و انقلابی روی آوردیم».(۷۲)

به غیر از نهضت آزادی،دیگر حزب سیاسی درون جبهه كه بعد از شروع نهضت روحانیت به رهبری امام خمینی،در زمینه خط مشی مبارزه سیاسی،به تدریج از همسویان ملی گرای خود فاصله گرفته و به روحانیت نزدیك شد،حزب ملت ایران به رهبری داریوش فروهر بود(۷۳). با ورود تعدادی از روحانیون بلندپایه كشور به تهران در اواسط تیر1342ش،بمنظور حمایت از امام خمینی (ره)(كه در زندان بسر می بردند)،برخی اعضای جبهه ملی بخصوص كمیته بازار این گروه سیاسی،در صدد رابطه نزدیك و مستقیم با روحانیون مذكور بخصوص آیت الله شریعتمداری و آیت الله میلانی برآمدند.(۷۴)

با اینحال، سیاست سكوت جبهه ملی در قبال قیام نیمه خرداد،در رابطه این گروه با آیت الله میلانی نیز تاثیرگذار بود. بطوریكه بنابر روایت یكی از اعضای حزب مردم ایران وابسته به جبهه ملی:«آیت الله از جبهه ملی بسیار ناراضی است و شكاف عمیقی بوجود آمده است زیرا جبهه ملی در حوادث اخیر  بطور كلی پای خود راكنار كشید».(۷۵)

آخرین فعالیت سیاسی منتسب به جبهه ملی(۷۶) در دوره زمانی موردنظر،مربوط میشود به اعلامیه ای كه سازمانهای جبهه ملی ایران به مناسبت یازدهمین سالگرد واقعه سی تیر منتشر نمودند .سرانجام بعد از حدود دو ماه تحمل زندان،امام خمینی(ره)  در 12 مرداد1342ش  آزاد شدند و بدین ترتیب، اولین دوره زندانی خود را سپری نمودند(۷۷).از آن سو، سران جبهه ملی نیز بعد از آزادی زندان در شهریور همان سال،در مورد انجام اقدامات علیه رژیم، بشدت از سوی نخست وزیر وقت ایران(علَم) مورد تهدید قرار گرفتند. از سوی دیگر نیز جبهه دچار تنش داخلی قابل توجهی شده بود و حتی بسیاری از افراد كمیته دانشجویی این گروه،بسوی مبارزه مسلحانه گرایش یافتند.(۷۸)

ارجاعات

1 - مشير،خاطراتي از اللهيار صالح،صص247-249؛يوسفي اشكوري،در تكاپوي آزادي،ج1،قسمت1،صص246-248.

2 - ضياء ظريفي،پرسش هاي بي پاسخ در سالهاي استثنائي،ص196

3 - سنجابي،خارات سياسي،ص226-228.

4 - ضياءظريفي،همان،صص200-218،جبهه ملي به روايت اسناد ساواك،ج1،صص46-49؛صمدي پور،جبهه ملي ايران،ص115.

5 - نجاتي،شصت سال خدمت و مقاومت،ج1،ص347؛يوسفي اشكوري،همان،صص248-250

6 - يوسفي اشكوري،همان،ص250.

7 - سنجابي،همان،صص229-232؛نجاتي،همان،صص348-349؛مشير،همان،ص250؛يوسفي اشكوري،همان،صص250-253؛سعيدي،زندگينامه اللهيار صالح،صص221-222

8 - نجاتي،همان،ص350-351

9 - سنجابي،همان،صص233-234؛مشير،همان،210-213؛نجاتي،همان،ص351.

10 - كرباسچي،هفت هزار روز تاريخ ايران و انقلاب اسلامي،ج1،ص59.

11 - ورجاوند،يادنامه دكتر غلامحسين صديقي،صص157-162؛ مشير،همان،صص254-256؛ نجاتي،همان،ص355

12 - لاجوردي،خاطرات علي اميني،صص142-143؛سنجابي،همان،صص235-236؛نجاتي،همان،،ص357؛تركمان،ص128-130؛كرباسچي،ج1،ص59

13 - نجاتي،ج1،ص351و358؛15خرداد به روايت اسناد ساواك،ج1،صص328-329

14 - تركمان،يادنامه دكتر يدالله سحابي،ص130؛سنجابي،همان،ص241

15 - تركمان،همان،صص131-132؛يوسفي اشكوري،همان،صص254-260؛جبهه ملي به روايت اسناد ساواك،ج1،ص74؛صمدي پور،همان،ص118.

16 - سنجابي،صص237-242؛اعرابي،يادنامه مهندس كاظم سامي،ص12؛نجاتي،همان،،صص353و359-360؛15خردادبه روايت اسناد ساواك،ج1،صص356-362؛كرباسچي،همان،صص64و57.

17 - سنجابي،همان،ص244؛گودرزي،سياست و خرمندي،صص115-116؛شاه حسيني،آن سوي خاطره ها،صص77-79؛سعيدي،همان،صص223-224.

18 - تركمان،همان،ص132؛نجاتي،تاريخ سياسي بيست و پنج ساله ايران،ج1،صص210-211؛ماهنامه جهان كتاب،ش1و2،صص40-41؛جبهه ملي به روايت اسناد ساواك،ج1،صص98و156

19 - سنجابي،همان،صص246-250.

20 - شاه حسيني،همان،ص117.

21 - جبهه ملي به روايت اسناد ساواك،ج1،ص97

22 - كرباسچي،همان،،ص110

23 - سعيدي،همان،صص233-234؛نجاتي،شصت سال خدمت و مقاومت،366؛جبهه ملي به روايت اسناد ساواك،ج1،صص92-95

24 - 15 خرداد به روايت اسناد ساواك،ج1،ص447

25 - همان،ص450

26 - سعيدي،همان،ص231؛ضياء ظريفي،همان،صص198-199

27 - سنجابي،همان،ص251

28 - سنجابي،همان،صصص251--252؛سعيدي،همان،ص229؛تركمان،همان،صص134؛ضياء ظريفي،همان،ص197؛شاه حسيني،همان،صص،79-81و52-53؛كرباسچي،همان،،صص119و122

29 - 15 خردادبه روايت اسناد ساواك،ج1،ص474

30 - هوشنگ مهدوي،انقلاب ايران به روايت راديو بي بي سي،صص140-141

31 - سنجابي،همان،صصص224و253

32 - نكوروح،خداپرستان سوسياليست،ص40

33 - باقري،خاطرات پانزده خرداد تهران،ص250-251

34 - مختاري،خاطرات محمدپيشگاهي فرد،ص88.

35 - ايران در قرن بيستم، ص 166؛ سلسله پهلوي و نيروهاي مذهبي به روايت تاريخ كمبريج، صص 299-300

36 - ماهنامه شاهدياران،ش12،ص59

37 - ميثمي،از نهضت ازادي تا مجاهدين خلق،ج1،ص120-121؛باقري،همان،ص324

38 - سعيدي،همان،صص230-231

39 - 15خرداد به روايت اسناد ساواك،ج1،ص496

40 - نك:سنجابي،همان،ص262

41 - 15خرداد به روايت اسناد ساواك،ج1،ص563

42 - همان،ص565

43 - نجاتي،شصت سال خدمت و مقاومت،ج1،ص390؛باقري،خاطرات15خردادتبريز،صص73-74

44 - ورجاوند،همان،ص264

45 - نجاتي،همان،ص391

46 - سنجابي،همان،ص256

47 - كرباسچي،همان،ص152

48 - جبهه ملي به روايت اسناد ساواك،ج1،ص163

49 - همان،349

50 - گودرزي،همان،ص128؛15خرداد به روايت اسناد ساواك،ج1،صص253و265

51 - 15خرداد به روايت اسناد ساواك،ج2،صص283و352

52 - نك:همان،صص360و391وج3ص178؛ناگفته‌ها، ص 183؛نشريه شما،ش115،ص14؛روحبخش،نقش بازار در قيام 15خرداد،صص 192-197

53 - سنجابي،همان،ص258.

54 - هوشنگ مهدوي،همان،ص150

55 - 15 خرداد به روايت اسناد ساواك،ج3،صص119و135و180؛روحبخش،همان،ص209

56 - 15 خرداد به روايت اسناد ساواك،ج3،ص267.

57 - شاه حسيني،همان،ص129

58 - جبهه ملي به روايت اسناد ساواك،ج1،ص350

59 - سنجابي،همان،ص259

60 - تركمان،همان،ص136

61 - نجاتي،شصت سال خدمت ومقاومت،ج1،394؛نجاتي،تاريخ سياسي 25 ساله ايران،ج1،ص243؛ورجاوند،همان،صص181-182

62 - تركمان،همان،ص136

63 - تركمان،همان،صص139-141

64 - ميثمي،همان،ج1،ص137

65 - ماهنامه بخارا،ش44،ص169

66 - ورجاوند،همان،ص182

67 - 15خرداد به روايت اسناد ساواك،ج2،ص45

68 - همان،ص449

69 - همان،ج3،صص25و96و125؛روحبخش،همان،ص291

70 - 15خرداد به روايت اسناد ساواك،ج3،ص120

71 - يادنامه دومين سالگرد شهادت دكترسامي،ص20

72 - همان،صص21-22

73 - نك:15خرداد به روايت اسناد ساواك،ج3،ص346؛ ماهنامه شاهد ياران،ش12،ص59؛شاه حسيني،همان،ص117

74 - 15خرداد به روايت اسناد ساواك،ج3،صص379و417-418و499؛منصوري،تاريخ قيام 15خرداد به روايت اسناد،ص596

75 - فرياد بعثت،ص35

76 - كرباسچي،همان،ص154

77 - 15خردادبه روايت اسناد ساواك،ج3،ص568

78 - سنجابي،همان،صص260-261.

فهرست منابع 

كتابها

اعرابی،حسین.یادنامه مهندس كاظم سامی،بی جا:اعرابی،1370.

ایران در قرن بیستم.ترجمه: عبدالرضا هوشنگ مهدوی، تهران: نشر البرز، 1377.

باقری،علی.خاطرات15خرداد(تهران)،تهران:سوره مهر،1388.

 باقری،علی.خاطرات 15خرداد(تبریز)،تهران:سوره مهر،1388.

تركمان،محمد.یادنامه دكتر یدالله سحابی،ترهان:انتشارات قلم،1377.

جبهه ملی به روایت اسنادساواك،ج1،تهران:مركزاسنادوزارت اطلاعات،1379.

روحبخش،رحیم.نقش بازاردر قیام15خرداد،تهران:مركز اسناد انقلاب اسلامی،1381

سنجابی،كریم.خاطرات سیاسی دكتركریم سنجابی،تهران:صدای معاصر،1381

سعیدی،خسرو.زندگینامه اللهیارصالح،تهران:محمدابراهیم شریعتی افغانستانی،1382.

سلسله پهلوی و نیروهای مذهبی به روایت تاریخ كمبریج، مترجم: عباس مخبر،‌ تهران: انتشارات طرح نو، 1371

شاه حسینی،حسین.آن سوی خاطره ها،تهران:انتشارات صمدیه،1388.

صمدی پور،سعید.جبهه ملی ایران،تهران:مركز اسناد انقلاب اسلامی،1388ش.

ضیاء ظریفی،ابوالحسن.پرسش های بی پاسخ در سالهای استثنائی(خاطرات احمدزیرك زاده)،تهران:نیلوفر،1376.

فریاد بعثت(فخر الدین حجازی به روایت اسناد ساواك)،تهران:مركز اسناد تاریخی وزارت اطلاعات،1383.

قیام 15 خرداد به روایت اسنادساواك،جلدهای1و2و3،تهران:مركزبررسی اسنادتاریخی وزارت اطلاعات،1378.

کرباسچی،غلامرضا.هفت هزار روز تاریخ ایران و انقلاب اسلامی،ج1، تهران: بنیاد تاریخ انقلاب اسلامی، 1371.

گودرزی،علی محمد.سیاست و خرمندی(خاطرات علی شریعتمداری)،تهران:رسا،1378.

لاجوردی،حبیب.خاطرات علی امینی،بی جا:صفحه سفید،1383.           

مختاری،رضا.خاطرات محمدپیشگاهی فرد،تهران:مركز اسناد انقلاب،1385.

مشیر،مرتضی.خاطراتی از اللهیارصالح،تهران:مهراندیش،1382.     

منصوری،جواد.تاریخ قیام پانزده خرداد به روایت اسناد،ج1،تهران:مركز اسناد انقلاب اسلامی،1377.

میثمی،لطف الله.از نهضت آزادی تا مجاهدین(خاطرات میثمی)،ج1،تهران:نشرصمدیه،1386.

ناگفته‌ها (خاطرات شهید حاج مهدی عراقی)، به كوشش: محمود مقدسی ودیگران، تهران:‌ موسسه رسا، 1377.

نجاتی، غلامرضا. تاریخ سیاسی بیست و پنج ساله ایران (از كودتا تا انقلاب)،ج1، تهران:‌ موسسه رسا، 1379.

نجاتی،غلامرضا.شصت سال خدمت و مقاومت(خاطرات مهندس بازرگان)،ج1،تهران:موسسه رسا،1377.

نكوروح، محمود. نهضت خداپرستان سوسیالیست، بی جا: انتشارات چاپخش:1377.

هوشنگ مهدوی،عبدالرضا.انقلاب ایران به روایت رادیو بی بی سی،تهران:مركز اسناد انقلاب اسلامی،1387.

ورجاوند،پرویز.یادنامه دكترغلامحسین صدیقی،بی جا:چاپخش،1372.

یادنامه دومین سالگرد شهادت دكتر سامی،بی جا:چاپخش،1369.                 

یوسفی اشكوری،حسن.در تكاپو آزادی(سیری در زندگی مهندس بازرگان)،ج1،قسمت1،تهران:قلم،1376.

نشریات

ماهنامه شاهد یاران،«یادمان سالروز شهادت آیت الله مصطفی خمینی»،شماره12،آبان85.

نشریه هفتگی شما (شهدای موتلفه اسلامی)، ش 115،اسفند1378.

ماهنامه جهان كتاب،«حزب یا جبهه؟نخستین كنگره جبهه ملی»،ش1-2،فروردین-اردیبهشت1389.

ماهنامه بخارا،«جبهه ملی ایران»،ش44،مهر1384.

 


پایگاه اطلاع رسانی پانزدهم خرداد 42
 
تعداد بازدید: 5758



آرشیو مقالات

نظر شما

 
نام:
ایمیل:
نظر:
تصویر امنیتی:

جدیدترین مطالب

پربازدیدها

© تمامی حقوق برای پایگاه اطلاع رسانی 15 خرداد 1342 محفوظ است.