نویسندگان: دکتر روحاله بهرامی، دکتر مهدی اصلاح (استادیاران گروه تاریخ دانشگاه لرستان )
قيام پانزده خرداد 1342 يكي از حركتهاي سياسي ـ مذهبي ايران معاصر است كه علیرغم آثار مكرر، ابعاد اجتماعي و اقتصادي آن كمتر بررسي شده است. در اين مقاله، تلاش شده است تا اين جنبش ديني و سياسي را از نظر زمينههاي وابستگي سياسي ـ اقتصادي سلطنت پهلوي و براساس نظريه توسعه وابسته، بررسي کرده و نشان دهیم كه چگونه وابستگیهاي سياسي، اقتصادي رژيم سلطنتي و رشد و توسعه كشور بهدليل حضور جدي غرب و الگوهاي نوسازي وابستگي ناشي از آن، باعث بروز تضادهاي اجتماعي، سياسي و اقتصادي در درون جامعه ايران شده است؛ و به دنبال این امر مقاومت نهادهاي ريشهدار اجتماعي و ديني جامعه ايران در مقابل الگوهاي نيمبند توسعه غربي در جامعه ایران قرار گرفت. بهطوري كه 15 سال پس از قيام مذكور، جامعه ايراني روند جدي ديگري را در تقابل با الگوهاي توسعه وابسته سپري كرد؛ تا اينكه در انقلاب اسلامي سال 1357 باعث توقف كامل اين روند و طرح مناسبات جديدي در عرصههاي سياسي، اجتماعي و اقتصادي در جامعه ايران شد.
زمينههاي قيام 15 خرداد
تاريخ ايران در سراسر قرون سيزده و چهارده هجري قمري، مملو از رويارويیهاي پنهان و آشكار با تمدن استيلاگرانه و سلطهطلب غرب بود. ساختار اجتماعي ايران از دوره صفويه چند نهاد قدرتمند را در درون خود پرورش داد كه تا عصر حاضر تداوم يافت. نهاد روحانيت شيعه با رسميت يافتن مذهب تشيع و فقه شيعه، مهمترين نهادي بود كه در حيات اجتماعي ايران، به شکل جديتر پديدار گشت. (1) احياء و نوسازي ساخت سياسي ويژه جامعه ايران (2) و احياء و رونقگيري تشكلهاي صنفي در شهرهاي بزرگ ـ كه در رأس آنها تجار و بازرگانان قرار داشتند ـ از ديگر نهادهاي مهمي بودند كه به عنوان ميراث عصر صفوي به عصر قاجار منتقل گرديد. از اوايل قرن سيزدهم هجري، جامعه مغرب زمين با نمايندگانش (انگلستان، فرانسه و روسيه) بر مبناي ايدئولوژي بورژوايي در عرصههاي سياسي / اجتماعي، مناسباتي را توليد كرده بود كه از يكسو سرمايه محوري و از سوي ديگر سلطهجويي را در نظام بينالملل در نهاد خود داشت؛ ايدئولوژي بورژوازي با اين مناسبات با حضور استعماری خود در جوامع شرقی، از جمله با جامعه ايران و نهادهاي آن به تعارض و تصادم پرداخت. قرار گرفتن ايران در مسير منافع قدرتها در جنوب شرقی آسيا و بازارهاي مصرف منطقه، صرفنظر از جدايي ايالات حاصلخيز سوقالجیشی ايران، سرانجام وضعيتي را ایجاد کرد كه سبب غلبة شيوة توليد سرمايهداري در مرحله امپرياليسم، بر اقتصاد قبل از سرمايهداري ايران و در نتیجه منجر به پيدايي وضعيت توسعه وابسته (3) در مناسبات اقتصادي كشور شد.
با آغاز قرن بيستم و رشد ناهمگون ساختارهاي جامعه ايران، تضاد در بخش اقتصادي كشور تأثير ويژهای در چگونگي نوسازي نظام سياسي ايران بر جاي گذاشت كه با شکلگیری نهضت مشروطهطلبی، تشكيل حكومت نيمبند پارلماني را با عنوان انقلاب مشروطه درپيداشت.
به دنبال رشد و توسعه برونزاي جامعه ايراني، هيچگاه قادر به حل تضادهاي دروني خود در حوزههای اقتصادی و سياسي نشد. تغيير نکردن شكلبندي اقتصادي و سياسي جامعه ايران، همزمان با رشد مناسبات سرمايهداري جهاني، فروپاشي مناسبات توليدي كهن را به دنبال داشت. توليد صنعتي و سرمايهای و نوسازي اجتماعي و سياسي با رويهها و اشكال جديد نیز باعث شكلگيري جامعهای جديد با روحيههای شبه مدرنيستي در دوره پهلوي اول و پهلوي دوم گردید.
قيام تاريخي و سرنوشت ساز 15 خرداد 1342 كه بنيان نهضت امام خميني و وقوع انقلاب اسلامي سالهاي 57 ـ 56 است، ريشه در ستيزهاي دروني جامعه دارد كه ناشي از تضاد ميان استقرار الگوهاي اجتماعي، اقتصادي و سياسي غرب در كشور با الگوهاي سنتي و مستقل سياسي، اقتصادي و اجتماعي جامعه ايراني است. به گونهاي كه اين قيام با تكامل 15 ساله خود روند نوسازي در كشور بر مبناي الگوهاي غربي را (كه تجربه شكست خورده يكصدو پنجاه ساله اخير داشت) متوقف ساخت و تعريف جديدي از مناسبات اجتماعي ـ سياسي و اقتصادي جامعه ايران با غرب را ارائه كرد. در اين تعريف جديد، مبارزه با الگوهاي وابستگي در همه ابعاد موردنظر قرار گرفت. حال با بررسی اين تعريف كلي از اوضاع جامعه ايران به علل بروز قيام 15 خرداد 42 میپردازيم و اين مبحث را در محورهای زير بحث و بررسي خواهیم کرد:
1ـ تداوم بحران وابستگي
2ـ اصلاحات شاه و انقلاب سفید
3ـ قيام پانزده خرداد
1ـ تداوم بحران وابستگي
با استقرار رژيم كودتايي رضاخان كه با تكيه بر انگلستان در ايران، مأموريت مدرنيزاسيون كردن كشور را در حوزههاي مختلف بر عهده داشت، (4) رژيم جديد چند مشكل را فراروي خود میديد كه ريشه در ساختار اجتماعي ايران عصر قاجارداشت و منشأ و علت اصلي آن حضور استعمار بود. از اينرو نخبگان سياسي جامعه، اصلاحات از بالا (5) يا اصلاحات دولتي را به عنوان راه برون رفت از اين معضلها دانستند؛ بدينصورت روشي كه مطلوب پهلوي اول و دوم تا وقوع انقلاب اسلامي(57 ـ 56) در ايران بود، همچنان تداوم يافت.
در زمان رضاخان، جريان طرح اصلاحات از بالا، ابتدا نوسازي در ساخت سياسيِ سازمانها و نهادهاي اجرايي، همچون: ارتش، ماليه، دادگستري، شهرداري و... را شروع کرد؛ با اين اميد كه از طريق ارتشي مقتدر و مدرن، اصلاحات اجتماعي را اجرا کند. مانند: تغيير نظام آموزشي و برنامههاي آن در سطوح مختلف، ساماندهي افكار و اصلاحات اقتصادي مثل اصلاح سيستم ماليات، راهاندازی کارخانهها، ايجاد انحصارهای دولتي در بسياري از كالاهاي اساسي، طرح زمينداري دولتي، احداث راههاي ارتباطي و همچنین در توسعه مظاهر مدرنیته همچون اجرای قانون اتحاد لباس، کشفحجاب و.... نتيجه اين اقدامهای شبه مدرنيستي، (6) توسعه نسبي بخشهاي مختلف اجتماعی، اقتصادي و نظامي در چارچوب توسعة وابسته بود كه با شروع جنگ جهاني دوم و سپس اشغال ايران، ناكارآمدي نظام سياسي در ابعاد مختلف آن روشن شد. اما هزينة اين ناكارآمدي نظام سياسي بر عهدة بیشتر مردم جامعة ايران افتاد و نفع آن عدة معدودي را بهرهمند ساخت. از اين رو با خروج رضا شاه از كشور، بحران در ساختار اجتماعي ايران نه تنها همچنان حلنشدنی باقي ماند، بلكه بر گستره آن با اشغال كشور توسط نيروهاي بيگانه افزون گشت. فعال شدن مجدد نيروهاي سياسي سركوب شده در مجلس و خارج از آن در ايام چهار ساله اشغال ايران، سرآغاز حذف تدريجي استعمار سنتي بريتانيا و جايگزيني امريكا بهواسطه نقش فعال اين كشور در جريانهای جنگ جهاني دوم و رخدادهاي بینالمللی بود. اجراي طرحهاي بازسازي پس از جنگ در جهان، منطقه خاورميانه و از جمله ايران، سياستمداراني همچون قوام را به سمت و سوي دولت برتر ـ امريكا ـ در عرصه بينالمللي، سوق داد. در اين مدت، برآيند بحرانها و موانع ساختاري در راه رشد و توسعه كشور تحتالشعاع آرمانهاي مليگرايانه ـ البته نه به مفهوم شوونيزم و باستانگرايي عصر رضاخاني، عليه استعمار خارجي انگلستان ـ قرار گرفت؛ و نماد بارز آن در مسئله ملي كردن صنعت نفت مركزيت يافت.
وحدت جريانهای ملي ـ مذهبي و حتي چپ ماركسيستي بر محوريت موضوع فوق، سبب خيزش نهضت ملي در ايران شد كه براي مدتي سنگرهاي اقتصادي استعمار انگليس را در ايران درهم شكست. اين پيروزي موجب روي كار آمدن دولت مليگراي مصدق شد (7) كه علیرغم دستآوردهای آن برای ملت ایران، آغازي ناميموني بر بروز بحراني جديد شد. درخواستهاي عديده نيروهاي فعال نیز سرآغازي براي اختلافهای شديد ميان نيروهاي حاضر در صحنه سياسي كشور شد. فدایيان اسلام به عنوان گروه راديكال سياسي ـ مذهبی، نهضت را تمام شده تلقي نكردند از مصدق اصلاحات اجتماعي ـ سياسي وسيعي طلب کردند كه مبتني بر اجراي مو به موي قوانين اسلامي و تبديل سلطنت به حكومت اسلامي بود. (8) نيروهاي جبهه ملي كه متحد اصلي مصدق بودند، خواستار محدود شدن اعمال تندروانه بخش مذهبي و كاهش اقتدار آيتالله كاشاني در امور سياسي و مطالبة اختيارهای وسيع براي دكتر مصدق در مقابله با دربار و شاه بودند. (9) نيروهاي چپ كمونيستي همچنان به مخالفت با دكتر مصدق و جبهه ملي و بهخصوص با بخش مذهبي ادامه میدادند و در سطح جامعه و ارتش به نفوذ در خورتوجهای دست يافته بودند. (10)
در حاليكه مطالبات تمام نيروهاي مذکور، اقدامهای فوري براي اصلاحات و رفع بحرانهاي اجتماعي بود، اما صفبندیهاي آنها در مقابل يكديگر بهجاي اتحاد، سرانجام باعث فروپاشی دولت ملی و فراهم شدن مقدمات كودتاي 28 مرداد به عنوان پاسخي به بحرانهاي پيچيده سياسي ـ اجتماعي اواخر دهه بيست در ايران شد. (11) به واقع كودتاي 28 مرداد در حكم تجديد نظر دول متفق در شيوههاي اداري، سياسي، اجتماعي و اقتصادي ايران پس از شهريور 20 و بازگشت به حكومت ديكتاتوري و اصلاحات از بالا بود. انعقاد قرارداد جديد، با مديريت كنسرسيوم و سهم 40% امريكا به سلطة بلامنازع انگليس در نفت ايران، خاتمه داد. با آنکه سهم انگلستان نيز به همين ميزان اعلام شد و حتي انگليس در شركت رويال داچ شل هلند (كه 14% سهم داشت) نيز شريك بود. اما پيدا شدن رقباي نيرومندی همچون امريكا، حكايت از ضعف موفقيت اين كشور در ايران و همچنین ديگر كشورهاي خاورميانه داشت. اين ضعفِ نفوذ دولت امریکا، از ميانه راه جنگ دوم شروع شده بود.
در نتيجه امريكایيان دو دورة تحقق اصلاحات ازبالا را در ايران در پيش گرفتند؛ دورهای كه از طريق حكومت كودتا و بازگشت ديكتاتوري از يكسو، هرگونه نداي مخالفي را سركوب و از سوي ديگر با نظارت مشاورين خود اصلاحات مورد نظر را پيگيري میكردند. اين سياست در مناسبات ايران و امريكا تابع دكترين حزب جمهوريخواه و نگرش دولت مردان آن به مسائل جهاني بود. (12) تقويت مباني اقتصادي، اداري، سياسي و نظامي رژيم، نتیجه برنامه اصلاحات، با نظارت مشاورين امريكايي در دوره اول بود كه تا 1334 به طول انجاميده بود. (13) برنامه دوم 1341 ـ 1334 با هدف تقويت مباني قدرت اجتماعي رژيم، حرکت به سمت سرمايهداري بود که از راه دریافت وامهاي كلان از مؤسسههای خارجي بويژه مؤسسههای امريكايي صورت گرفت. (14) در حاليكه بهرهور اصلي از اين سرمايهها، قشر دلال وبوروكرات و وابستگان به دربار بودند. از اينرو بحران اقتصادي در شكل جديدي روي داد كه نتيجه آن نه افزايش صادرات كه واردات بیرويه از خارج بود. اين شروع بحران اقتصادي جديد، با بهرهمندي عدة خاصي از مناسبات نادرست اقتصادي و سياسي، به رشد توانمندي اقتصادي آنها انجاميد. این افراد در جستجوی مطالبات جديد اقتصادي و اجتماعي جهت توسعه فعاليتهاي خود بودند. بنابراین مقوله اصلاحات ارضي در چنين فضايي شكل گرفت.
از اينرو در آستانه دهه چهل، اصلاحات از شكل كمكهاي خارجي جهت سرمايه گذاري در داخل، به مسئلة اصلاحات ارضي جهت انطباق ساختارهاي اجتماعي و رفع تضادهاي ميان بخشهاي مختلف اجتماعي شكل گرفت. طرح اصلاحات ارضي برنامه سوم عمراني باید در سالهاي 46 ـ 1341 اجرا میشد. اين اصلاحات با نظارت کندی رئيسجمهوري دمكرات امريكا، با عنوان اصلاحات اجتماعي ـ اقتصادي در دنياي آن روز ـ كه از جنبشهاي رهايي بخش در امريكاي لاتين و افريقا و خاورميانه ملتهب بود ـ براي ايران نيز سفارش و اجرا شد. (15) بدينصورت بحرانهاي ساختاري و طراحي، راه برون رفت نامناسب از اين بحرانها بر محور وابستگیهاي اقتصادي و سياسي و همچنین تأسي از الگوهاي غربي، به تشديد تضادها و شكلگيري و قيام انجاميد. در واقع این قیام ریشه در نوسازی و توسعه وابستة جامعه ایران براساس الگوهای دولتهای استعماری و امپریالیستی داشت.
2ـ اصلاحات شاه و انقلاب سفید
بحراني كه به صورت كلي از بدو ظهور استعمار در ايران به آن اشاره شد، بحران ناشي از برخورد دو حوزه اجتماعي ـ اقصادي متفاوت از یکدیگر بود. نتيجه اين برخورد، تداوم و تشديد همان حالت بحراني در اركان نظام اجتماعي ايران بود. روند غلبه بر اقتصاد سرمايهداري، نظام اقتصاد سرمايهداري و نظام سلطه، نظام اقتصاد سنتي جامعه ما را كه با فرهنگ ايراني ـ اسلامي عجين شده بود، را به مبارزه طلبيد. سپس نظام سياسي جامعه ما را در مقابل قدرت خود وابسته کرد. به گونهای كه نظام سياسي قبل از آنكه متكي به پايگاه داخلي باشد، بر پايگاه خارجي بويژه امريكا متكي شد. اين موضوع از يكسو موجب بزرگترين رويارويي جامعه ما با خصلت فزونطلبي و استيلا جويانة تمدن غرب گرديد و از سوي ديگر بر ميزان وابستگي نظام سياسي به قدرتهاي خارجي بويژه امريكا افزود. اما قيام علما به رهبري امام خميني در دهه چهل هم مقدمههای سقوط نظام وابسته به استعمار را فراهم ساخت و هم با فراهم كردن مقدمههای انقلاب اسلامي، نظام سلطه را در ايران برافكند. تشديد وضعيت بحراني كهداراي علل سياسي (ناكارآمدي نظام سياسي) علل اقتصادي، نظام سلطه و وابستگي علل اجتماعي (شكلگيري طبقه جديد بوروكرات، در نتيجه نارضايتي عمومي و پاسخ ناسنجيده امريكاییها از ترس آشوب اجتماعي در ايران و حاكميت رژيمي مخالف امریکا و غلبه احتمالي گرايشهای چپ، با نظارت بلوك شرق ـ بدون در نظر گرفتن و توجه به زيرساخت اجتماعي، اقتصادي و فرهنگي جامعه ايران) است، باعث شد نخست با ناديده انگاشتن شخص شاه و از طریق علی امینی (نخستوزیر وقت) طرح اصلاحاتی را دراندازند كه ساختمان اجتماعي ايران را نوسازي کند و ضمن پيوستگي هر چه بيشتر ايران به مناسبات اقتصادي غرب، ترس احتمالي از دست دادن ايران هم رفع گردد. ولي شاه ضمن سفري كه به غرب داشت، كندي را قانع كرد كه خودش كار اميني را انجام دهد. از اينرو دستگاه سياسي وابسته كشور، مدعي انجام اصلاحاتي شد كه براي جهانيان شگفتآور بود.
3ـ قیام 15 خرداد 42
بنابراین اصلاحات نزد هيئت حاكمه، به خصوص نزد غرب و امريكا، يگانه راه خروج از بن بست اجتماعي بود كه در تشديد آن افزون بر عملكرد رژيم، امريكاییها نقش اساسي داشتند. برنامه دولت اميني و سپس شخص شاه با نظارت امريكا، ارائه يك راه حل سياسي ـ اقتصادي جهت رفع بحران در كشور كه در راستاي مبارزه با فساد اداري و استقرار تعادل اقتصادي، طراحي شده بود. این طرح كاهش، به منظور واردات و اجراي اصلاحات ارضي در کشور بود. از منظر هيئت حاكمه، اين طرح ديكته شده، ضمن رفع نياز بورواژي جديد و رفع وضعيت حاد اجتماعي در گرايش به طرحهاي كمونيستي، سبب برطرف شدن موانع موجود بر سر راه و رشد سرمايهگذاري در كشاورزي میگرديد. (16) با عزل علي اميني (خرداد 1341) و نخستوزيري اسدالله علم (27تير 1341) كه در نفوذ هدايت مستقيم شاه قرار داشت، زمينه براي حضور هر چه مستقيمتر شاه فراهم گشت. دولت جديد و شاه ضمن بيان رئوس برنامه اصلاحات ارضي، از سهيم كردن كارگران در سهام كارخانهها، تشكيل شوراهاي روستايي ـ شهري جهت تعميق دمكراسي و... سخن گفتند. (17) يكي از گامهاي مهم دولت علم، اصلاح قانون اساسي بود كه در 16 مهر 1341 براساس لايحه انجمنهاي ايالتي و ولايتي ـ كه هيئت دولت تصويب كرد ـ به زنان حق رأي داده شد و قيد سوگند به قرآن كريم حذف گرديد. اما نشست سياسي علماي طراز اول قم به رهبري امام خميني دولت را مجبور به لغو اين تصويب نامه در 17 آذر همان سال نمود. تاكتيك دولت براي جبران شكست، برگزاري كنگره دهقانان در 19 دي ماه 1341 بود، تا نشان دهد برنامه اصلاحات ارضي پيشرفت قابل ملاحظهای داشته است. اين كنگره احساس قدرتي ويژه در سران حكومت ايجاد و به يك نمايش قدرت بدل شد. از اینرو در اولين جلسه كنگره، شاه اعلام كرد قصد اجراي يك رفراندوم را دارد كه آزاد كننده دهقانان از زنجير اسارتهای رژيم ارباب و رعيتي است. با اعلام اين امر، مواد ششگانهای پيشنهاد شد كه الغاء رژيم ارباب و رعيتي يا مصوبه اصلاحات ارضي ايران در رأس همه آنها قرار داشت و تاريخ 6 بهمن ماه 1341 موعد برگزاري رفراندوم تعيين گرديد. (18) در مقابل چنین اقدامی فقط امام خميني بود كه با اعلام قبلي به علما هشدار داد در قبال مسائل سياسي، اجتماعي و مذهبي مراقب باشند. از اينرو تذكرهای امام در ديگر علما مؤثر واقع شد؛ در نتيجه آيتالله روحالله كمالوند از سوی علما نزد شاه رفت و از سوي دربار نيز آقاي بهبودي نزد علماي قم فرستاده شد. اما مشخص گرديد اين مذاكرهها مشكلي را حل نخواهد كرد. (19) امام در جلساتي كه با مراجع قم برگزار میكرد، استراتژي و شيوه برخورد علما با مسئله اصلاحات پيشنهادي شاه را روشن كرد و وظيفه علما را روشن كردن اذهان عموم مردم از ماهيت قضيه دانست. امام در اقدامي پيش تازانه صبح روز سهشنبه 2 بهمن 1341 اعلاميهای مبني بر تحريم رفراندوم شاه صادر کردند كه در تهران و بسياري از شهرستانهاي كشور توزيع شد. این اعلامیه سبب واکنش جدي مردم و حمايت از امام و ديگر علما و صدور اعلاميه تحريم انتخابات از سوي آيات عظام امام خميني، خوانساري و بهبهاني گرديد. (20) بدينترتيب اعتصابهای عمومي گسترش يافت. در مقابل اسدالله علم براي انحراف افكار اعلام کرد که ريشه اين آشوبها به مخالفت با اصلاحات ارضي برمیگردد. حتی مدعی شد كه عدهای از مالكان مخالف اصلاحات ارضي 110 هزار تومان براي يك روحاني در قم فرستادند تا او در جهت توقف روند اصلاحات ارضي كار انجام دهد. (21)
شاه در 4 بهمن به قم ـ شهري كه به فرمان علما استقبال از وي را تحريم كرده بودند ـ رفت و سخنراني شديداللحني عليه مقامهای روحاني قم ايراد كرد؛ حتي آنها را متهم كرد كه با مصر و جمال عبدالناصر ارتباط دارند. (22) سرانجام رفراندوم قلابي كه نتيجهاش آشکار بود، در 6 بهمن 1341 برگزار شد. به قول يكي از نويسندگان بحران روابط میان شخص امام و مراجع با شاه از 6 بهمن 1341 تا دوم فروردين 1342 نه تنها بر طرف نشد، بلكه تشديد هم گرديد.سخنراني امام در روز عيد فطر همان سال عليه رژيم و مطبوعاتي كه از سوي حكومت جدايي دين از سياست را تبليغ میكردند، موجب گرديد تا صف متحد مراجع و علما عليه شاه منسجمتر شود. شاه در پاسخ به اين انسجام در سخنراني 23 اسفند 1341 در پايگاه دزفول با جملههای زشت، حملهای صريح عليه روحانيت انجام داد و حتي آنها را تهديد به مرگ نمود. (23) اين سخنان در واقع نوعي اعلام جنگ با علما و روحانيت و داخل شدن مبارزه به روزهاي حساس و سرنوشتساز بود؛ روزهايي كه سرانجام منجر به حادثه بزرگ 15 خرداد 42 و تولد انقلاب اسلامي ايران گرديد.
جشن عيد نوروز سال 42 به مناسبت تقارن با رحلت امام صادق (ع) از سوي مراجع تحريم شد. به دنبال آن اعلاميههايي در شهرهاي كشور توزيع گرديد. رژيم اين اعلاميه را كه در واقع نوعي احترام به رئيس مكتب تلقي میشد، مبارزه عليه خود تلقي كرد و پاسخش را در روز دوم فروردين در فاجعه مدرسه فيضيه داد. فاجعهای كه منجر به ضرب، جرح و شهادت تعداد زيادي از طلاب گرديد. حادثه فيضيه انعكاس وسيع داخلي و خارجي داشت. در داخل موج گسترده حمايت از علما و روحانيت و تنفر از شاه برخاست؛ و در خارج از كشور در حوزههاي علميه عراق و كشورهاي عربي پيام همدردي دال بر محكوميت رژيم در حمايت از حوزه علميه قم و مخالفت با دولت ايران ارسال شد. (24) اين در حالي بود كه مطبوعات غربي، اغلب اين جنايت شاه را يك گام به پيش جهت پيشبرد برنامه اصلاحات تلقي كردند. از همه بدتر آنكه شاه به جاي عذرخواهي در قبال حادثه فيضيه، ناشيانه از خود دفاع كرد. (25)
آغاز محرم كه با خرداد 42 پيوند خورده بود، فصل نويني را در مواجهه علما و رژيم گشود. رژيم از طريق فراخوان وعاظ سعي كرد آنها را متعهد به رفتار و گفتاري معتدل و معمولي نمايد. (26) اما اطلاعيه امام خميني خطاب به آحاد ملت، نقشه رژيم را نقش برآب كرد؛ و نتيجه آن راهپيمايي گسترده عاشوراي سال 42 در شهرهاي كشور بود كه در تهران تبديل به راهپيمايي سياسي و سردادن شعارهاي مرگ بر شاه شد و این راهپیمایی تا جلوي درب ورودي كاخ شاه كشیده شد. سخنراني تاريخي امام خميني در عصر عاشورای آن روز كار را يكسره كرد و شب يازدهم محرم و صبح آن جامعه دانشگاهي را به خيابانها كشاند و با شعار: خميني پيروز است و مرگ بر شاه، از مسجد هدايت به سمت مسجد شاه به حركت درآمدند و همگام با مردم، عليه رژيم وارد صحنه كارزار شدند. (27)
سخنراني انقلابي و كوبنده امام براي رژيم قابل تحمل نبود. محور اصلي سخنان امام ضمن محكوم كردن جنايت رژيم در كشتار طلاب مدرسه فيضيه، حمله به اسرائيل، امريكا، انگلستان و شوروي و حمله به شخص شاه و كوبيدن رفراندوم اشتباه وي بود. در نتيجه رژيم مستقيماً مقابل شخص امام ايستاد. بنابراين در شب 12 محرم 1383 مطابق با 15 خرداد 42 حمله رژيم به منزل امام در قم اتفاق افتاد. ساعت 3 نيمه شب 15 خرداد مأموران نظامي از سكوت شب استفاده و امام را كه در منزل حاج آقا مصطفي خميني فرزندش بودند، دستگير و روانه تهران کردند. شجاعت امام خميني در هنگام دستگيري، مأموران اعزامي را سخت در بهت و حيرت فرو برد. (28) انتقال امام به تهران، موجب زنداني نمودن وي در زندان قصر و پس از آن در عشرتآباد گرديد. همزمان با دستگيري امام خميني، آيتالله قمي و آيتالله محلاتي از شيراز نيز دستگير و به تهران فرستاده شدند. اما خبر دستگيري امام در قم، صبح همانروز كه با اطلاع رساني به موقع حاج آقا مصطفي آغاز شد، موجب برگزاري تظاهرات گسترده و درگيري شديد با نيروهاي انتظامي در اين شهر و شهيد و مجروح شدن تعداد زيادي از مردم شد. (29) همزمان با قم در تهران نيز دانشجويان با ترك كلاسهاي درس، بازاريان با تعطيلي بازار و كسب و كار خود حركت اعتراضي خويش را شروع كردند و دوباره به سوي كاخ به حركت در آمدند. حمله به ادارة تسليحاتي ارتش در توپخانه و سايراماكن نامطلوب، شروع شد. قتل عام دهقانان ورامين در پل باقرآباد مقدمه برخورد جدي رژيم با مخالفان بود. از سوي ديگر رژيم با داشتن شمار زيادي از عوامل تحت پوشش خود به تخريب، آتشسوزي و حركات نامطلوبي پرداختند تا وسيله تبليغاتي مناسبي را فراهم آورد و حكومت نظامي را ايجاد كند. غروب 15 خرداد در تهران و بسياري از شهرها، حكومت نظامي اعلام كردند. البته ناآرامي در شب 16 خرداد تداوم يافت و شعارهايي در حمايت از امام خميني و حمله به شاه داده میشد. روز 16 خرداد در تهران و شيراز، حمله وسيع نظاميان به مردم شروع شد و سپس موج اعتصابها و تعطيلي محل كسب و كار شهرهايي بزرگ را فراگرفت. (30)
رژيم همسو با نشان دادن چهرة خشن و اعمال سركوب و كشتار، از ابزارهاي تبليغاتي نیز جهت سركوب و محكوم كردن حركت مردم در دفاع از مرجع خود بهره میجست. روزنامههاي عصر تهران در 15 خرداد با خبري جعلي از قول آقاي قمي، مردم را به آرامش دعوت كردند. «پاكروان» رئيس ساواك به حمله مستقيم به روحانيت پرداخت و برای افشاگري بيان كرد كه عدهای از روحانيان قصد تضعيف پايه سلطنت را دارند. آقاي خميني و قمي به كشور خيانت كرده و (با عوامل خارجي تماس گرفتهاند) و پول از خارج براي آنان وارد شده است. (31) امير اسدالله علم (نخستوزير) نيز در 17 خرداد در مصاحبه مطبوعاتي با خبرنگاران خارجي گفت: «15 نفر از بزرگترين پيشوايان ديني و روحاني به زودي تسليم محكمه نظامي میشوند و به احتمال اعدام میشوند.» سپس در جاي ديگري بيان كرد كه حادثه 15 خرداد به اين دليل ایجاد شد كه به هر نفري از تظاهركنندگان 25 ريال پول دادهاند تا در كوچه حركتهای خلاف راهاندازند. سپس از ورود فردي به نام عبدالقيس جوجو در 11 همان ماه به كشور خبر داده شد كه در گمرك مهرآباد دستگير شده و مبلغ زيادي پول از وي كشف شد. او بعدها اعتراف كرد که آن مبلغ را از سوي جمال عبدالناصر براي افراد معيني در ايران آورده است. اين خبر ساختگي در عراق از سوي سفارت ايران در آن كشور رسماً و به طور مكرر تبليغ میشد.
پس از اين وضعيت، موجي جهاني در خصوص مخالفت يا حمايت از قيام 15 خرداد و دستگيري امام خميني آغاز شد. بهطور كلي حوزههاي علميه عراق و مراجع برجسته شيعه به حمايت مستقيم از امام پرداختند.
مراجع و علماي بزرگ لبنان و مصر (شيخ محمود شلتوت) نيز حمايتي جدي از امام نشان دادند. جماعتهاي اسلامي در تركيه، سوريه و ساير كشورهاي اسلامي نيز تحركاتي از خود نشان دادند. البته علما، روحانيون و مجامع صنفي و اجتماعي داخل ايران نيز از ابتداي حركت حمايت خود را از امام نشان داده بودند. (32) در آن سو در كشورهاي بلوك شرق و غرب نوعي همدلي در مقابل حركت 15 خرداد مشاهده میشد. چرا كه از زاويه ديد تحليل اين كشورها نفس اصلاحات در كشور توسط شاه ستودني است و حركت 15 خرداد، حركتي ارتجاعي بهعنوان مانعي در مقابل اصلاحات تلقي گرديد. تنها محافل دانشجويي در كشورهاي اروپايي بود كه سعي داشت با اين تصور كاملاً غلط غرب به ستيزه برخيزد و تا حدودي روشنگري كند. بدينصورت حادثه 15 خرداد آفريده شد.
نتیجهگیری
ريشهگيري قيام و حادثه 15 خرداد، تنها از يك روند و بر سر يك سخنراني حضرت امام اتفاق نیفتاد. اين حادثه ناشي از تضاد ديرپايي در جامعه ما بود كه آن زمان سمت و سوي جديدي يافته بود. به اين معنا كه ستيزهاي دروني جامعه ناشي از حضور استعمار غرب و تضاد ميان استقرار الگوهاي اجتماعي، اقتصادي و سياسي غرب در مقابل حيات و هويت جامعه ايراني بود كه باعث قيام 15 خرداد به رهبری امام خمینی شد. ويژگي بارز و برجسته قيام 15 خرداد اين است كه اين حركت در يك روندي كوتاه مدت (15 سال) به شکلي تکامل و رشد يافت كه توانست به كلي روندنوسازي وابسته را بر اساس الگوهاي غربي كه تجربهای دستکم يكصدوپنجاه ساله در كشور داشت، متوقف كند و به استقرار شكل جديدي از مناسبات اجتماعي ـ سياسي و اقتصادي در خصوص حل مسئله ما با غرب بينجامد.
از اينرو برخلاف ساير حركتهاي قبلي روحانيت، اين حركت از مزيت ويژگیهایي برخوردار بود. حساسيت قضيه 15 خرداد در افكار عمومي جهان نيز ناشي از آن است كه آيا توان و ظرفيت جامعه ايران استعداد به كلي غربي شدن را داراست يا خير؟ البته رژيم پهلوي ادعا میكرد با اقتداري كه آن حكومت دارد، اين استعداد را در جامعه ايجاد كرده است. ولي حركت امام خمینی تمام محاسبههای آن و خاصه ناظران غربي را درهم ريخت. مهم آن است كه كشورهاي غربی به تجديد موضع و دست برداشتن از تحليل خود درباره جامعه ايران نشدند. همين امر باعث شد علیرغم سركوب موقت قيام 15 خرداد، دستآوردها و تجربههای آن و تداوم مبارزههای مردم ایران در يك فرآيند 15 ساله، زمينههاي جديتر رويارويي حركت اجتماعي و انقلابي مردم ايران را با حاكميت پهلوي فراهم آورد و انقلاب ديني ـ سياسي مردم ايران، طومار رژيم سلطنتي را در هم بكوبد؛ بنابراین بساط وابستگیهای سیاسی ـ اقتصادی به غرب را برچید. برآیندی که در سیاست نه شرقی و نه غربی در روابط خارجی ایران در خلل حکومت جمهوری اسلامی تجلی پیدا کرد.
منابع
1- الگار، حامد، روحانیت پیشرو در انقلاب مشروطه، ترجمه دکتر ابوالقاسم سری، نشر طوس، تهران، ص 13.
2- سیوری، راجر، تاریخ ایران در عهد صفویه، ترجمه کامبیز عزیزی، نشر صبا، تهران، ص 136؛ مینورسکی، ولادیمیر، تذکرةالملوک، ترجمه مسعود رجبنیا، امیرکبیر، تهران، ص 136.
3- توسعه وابسته اصطلاح جان فوران برای تحلیل وضعیت ویژهای است که در آن یک جامعه ماقبل صنعتی چون ایران، براثر تعامل با مناسبات تولیدی سرمایهداری جدید، به مراحل بالاتری گام مینهد؛ چون این توسعهبرونی به دنبال حضور استعمار صورت گرفته است، به توسعه وابسته مشهور شده که البته ویژگیهای خود را دارد. رجوع شود به:
Foran, gohn: social irans formationin iran from 1500 to the revolution westview. Press – 1993.
4- ملیکف، ا.س، استقرار دیکتاتوری رضاخان در ایران، ترجمه سیروس ایزدی، تهران، امیرکبیر، 1357 و نیزر. ک: فردهالیدی، دیکتاتوری و توسعه سرمایهداری در ایران، ترجمه فضلالله نیکآئین تهران، امیرکبیر، 1357.
5- رجوع کنید به هانتینگتون ریشههای دموکراسی و استبداد، ترجمه حسین بشیریه، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، 1369.
6- همایون کاتوزیان این ویژگی نوسازی در ایران را با عنوان شبه مدرنیستی تحلیل کرده است. جهت یک ارزیابی جامع از روند نوسازی در این دوره، رجوع کنید به: اقتصاد سیاسی ایران، ترجمه کامبیز عزیزی و محمدرضا نفیسی، تهران نشر مرکز، 1373 و نیز ر.ک: به نیکی کدی ـ ریشههای انقلاب ایران، ترجمه عبدالرحیم گواهی، نشر قلم، 1369، صص 174 ـ 127 و همچنین ر.ک:
BILL jamses: modernization and reform a bov: the case of
7- ر.ک: جبهة ملی چه میگوید، بیتا، بیجا؛ ریچارد کاتم، ناسیونالیزم در ایران، ترجمه فرشته سرلک، نشر مرکز، 1372.
8- رجوع کنید به کتاب انقلابی فدائیان اسلام بینا، بیتا.
9- جبهه ملی چه میگوید و نیز ر.ک: جیمز بیل، مصدق، نفت و ناسیونالیزم ایرانی، ترجمه عبدالرضا هوشنگ مهدوی و کاوه بیات، انتشارات طرح نو، 1368
10- ر.ک: سپهر، ذبیح، حرکت کمونیستی در ایران، ترجمه محمد رفیعی مهرآبادی، تهران، نشر طایی، 1368 رجوع کنید به خ. شاکرمی، حزب توده و مصدق، انتشارات مزدک، ایتالیا، 1973.
11- بیل، جیمز، همان کتاب و برای اطلاع بیشتر رجوع شود به: وودهاوس، عملیات چکمه، ترجمه فرحناز شکوری، نشر نور، تهران، 1367.
12- بیل، جیمز، همان کتاب و نیز رجوع کنید هالیدی، فرد، دیکتاتوری و توسعه سرمایهداری در ایران، ترجمه فضلالله نیکآئین، تهران، امیرکبیر، 1357 و برای اطلاع بیشتر از زمینة چگونگی سلطه سیاسی و نظامی امریکا بر امور اجرایی و ارتش ر.ک: مرکز اسناد ریاست جمهوری، مجموعه اسناد برگزیده، روابط ایران و امریکا و برای دیدن یک تحلیل از مناسبات خارجه ایران و امریکا در دوره مورد بحث، رجوع کنید به گازیوسکی، مارک، سیاست خارجه امریکا و شاه.
13- شایان ذکر است که امریکاییها برنامه هفت ساله اصلاحات دورة اول را حتی قبل از ملی کردن صنعت نفت در ایران شروع کرده بودند، به گونهای که دورة زمانی 1334 ـ 1327 را دربرمیگرفت که در بحث دورة اول و کودتای 28 مرداد راه تداوم این برنامه را هموار کرد. ابراهیم رازقی، اقتصاد ایران، تهران نشر نی، ص 13 و ص 17 به بعد.
14- جهت اطلاع از اهداف این برنامه، که با همکاری گروه مشاور هاروارد امریکا تدوین شد و در 18 اسفند ماه 1334 به تصویب مجلس شورای ملی رسید، این اهداف شامل افزایش صادرات، افزایش تولید، پیشرفت صنایع و کشاورزی، اصلاح امور بهداشتی، توسعه وسایل ارتباط جمعی و ترقی وضعیت معیشت مردم میشد؛ رجوع کنید به: رواسانی، شاپور، دولت و حکومت در ایران، تهران، نشر شمع، 1368، صص 227 ـ 165.
15- روحانی، سیدحمید، نهضت امام خمینی، ج 1، تهران، انتشارات مرکز انقلاب اسلامی، ص 120؛ روزنامه اطلاعات 30 بهمن 1340 به نقل از روحانی؛ همان، صص 131 ـ 130؛ خاورمیانه در قرن بیستم، ژان پییر درینیک ترجمه فرنگیس اردلان، تهران، انتشارات جاویدان، چاپ اول، 1368، شروع حرکت ناسیونالیزم عربی به رهبری ناصر که جنبه ضدایرانی نیز داشت، در تسریع برنامه اصلاحات مورد نظر آنان در ایران، دوراندیشانه و در راستای حفظ منافع غرب در یکی از مهمترین مناطق خاورمیانه بود.
16- جهت دیدن یک بررسی مطلوب از برنامههای امینی که متعاقباً شاه مدعی انجام آن شد، رجوع کنید به: مؤمنی، باقر، مسئله ارضی و جنگ طبقاتی در ایران، تهران، انتشارات پیوند، 1359، صص 205 ـ 192.
17- طرح اصلاحات ارضی در ایران چند بار به اشکال مختلف، با عناوینی چون فروش املاک خالصه، املاک سلطنتی (7 بهمن ماه 1329) لایحه تحدید مالکیت (22 آبان 1338) قانون دوم تحدید مالکیت 1339، جهت بررسی مفصل این موضوع مراجعه شود به مؤمنی، باقر، پیشین، صص 157 ـ 138، البته سیاستهای قبلی دولت تربیت مالکان جهت انتقال سرمایههای خود به فعالیتهای جدید و شهری بوده است و این سبب تضعیف مناسبات زمینداری در روستاها شده بود. رجوع کنید به: سوداگر، محمدرضا، بررسی اصلاحات ارضی، 50 ـ 1340، تهران، پازند، 1358، صص 20 ـ 19، مؤمنی، باقر، پیشین، صص 180 ـ 161.
18- رجوع کنید به کدی، نیکی، پیشین، ص 239 و مسئله ارضی و جنگ طبقاتی در ایران، 275 ـ 274.
19- مشروح مذاکرههای این دو نفر، نگاه کنید به نهضت امام خمینی، ج 1، صص 225 ـ 223 و نیز رجوع کنید به: دوانی، علی، نهضت روحانیون ایران، تهران، چاپ 1359.
20- نهضت امام خمینی، صص 227 ـ 225 و صص 231 ـ 230.
21- متن مصاحبه مطبوعاتی علم در 3 بهمن ماه 1341 در نهضت امام خمینی، صص 240 ـ 239 آمده است.
22- نهضت امام خمینی، صص 265 ـ 263.
23- آبراهامیان، یرواند، ایران بین دو انقلاب، ترجمه احمد گلمحمدی و محمدابراهیم فتاحی، ص 522.
24- نهضت امام خمینی، ج 1، ص 309.
25- همانجا.
26- نهضت امام خمینی، ج 1، صص 324 ـ 321.
27- این تعهد شامل سه مورد بود: اینکه علیه شخص اول مملکت سخن نگویند، علیه اسرائیل صحبت نکنند و پیوسته به مردم نگویند اسلام در خطر است.
28- جهت مشروح وضعیت این تظاهرات در تهران رجوع شود به:نهضت امام خمینی،ج 1،ص 435 به بعد.
29- همان، ص 461؛ رجوع کنید به: کوثر، مجموعه سخنرانیهای حضرت امام خمینی، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ج 1، تهران، چاپ اول، 1371، صص 94 ـ 89
30- همان.
31- نهضت امام خمینی، جلد 1، صص 484 ـ 480.
32- همان، صص 187 ـ 142 و نیز رجوع کنید به اسناد انقلاب اسلامی، جلد 1، چاپ مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1373، بیانیهها و اطلاعیههای صادره در محکومیت دستگیری امام خمینی.
دفتر ادبیات انقلاب اسلامی، مجموعه مقالات همایش 15خرداد زمینه ها و بسترها، ج2، تهران، سوره مهر، 1388.
تعداد بازدید: 5187