نویسنده : ابوالفضل مروی
(بازخوانی سخنرانی تاریخی امام در فروردین سال 1342 بر مبنای روش تحلیل گفتمان)
چکیده
بازخوانی رویدادهای تاریخی برمبنای رابطه متن و زمینه متن به عنوان روش تحلیل گفتمان،یکی از راههای نقد رخدادهای تاریخی است.این روش درحالحاضر در بسیاری از پژوهشهای اجتماعی و تاریخی استفاده میشود.در این مقاله یکی از فرازهای مهم تاریخ معاصر ایران یعنی سخنرانی تاریخی امام خمینی در فروردین سال 1343 که موجب تبعید معظم له از ایران شد براساس روش تحلیل گفتمان مطالعه و بررسی میشود.
کلیدواژهها:
تحلیل گفتمان،15 خرداد،جنبشهای اجتماعی،ایران.
اشاره
بازخوانی رویدادهای تاریخی بر مبنای متن و زمینه متن که امروزه تحت عنوان«تحلیل گفتمان» از آن یاد میشود.به عنوان یک روش جدید به حساب تفکرات مدرن گذاشته میشود و لا جرم آبشخور این سنت روششناسی در فهم رخدادها،متون تاریخی و غیره-مثل بسیاری از معارف که ریشه در فرهنگهای شرقی و اسلامی دارد-به حساب فرهنگ غربی نهاده میشود.
اما این روش برای ما مسلمانان(بهویژه شیعیان)که قرنهاست با استنباط احکام شرعی و تفسیر سر و کار داریم و میدانیم که بدون آشنایی با علم اصول و قواعد عمومی آن نمیتوانیم به وادی فقه و فقاهت، تفسیر قرآن و کلام معصومین و نگهداری فضای عمومی زندگی مسلمانان گام بگذاریم و در محدوده متون پژوهش کنیم،روش ناآشنایی نیست.
مگر میتوان بدون شناخت دقیق مبانی استنباط و چگونگی استنباط احکام باتوجهبه این همه دگرگونیهایی که در پرتو زمان و پیشرفت علوم و نوآوریهای بشری و بروز مسائل مستحدثه در حیات اجتماعی بشر پیدا شده است به فهم احکام نائل آمد؟
مسلمانان از بدو پیدایش اسلام به پیروی از بزرگان دین درگیر قواعد کلی استنباط و تطبیق آن با موارد جزئی بودند و میدانستند که این عمل بدون تحقیق و پژوهش در بسترها،زمینهها،دلالتها،رابطههای زبانی و گفتاری متن و بسیاری از اصول کلی ممکن نیست،اصولی که امروزه در قالب علم اصول و اصطلاحات آن مورد بحث قرار میگیرد.اگرچه مسلمانان اغلب از قواعد و اصطلاحات اصولی در فهم متون دینی،بهخصوص فقه و تفسیر استفاده کردهاند اما علم اصول قبلازآنکه علم تفکر فقهی باشد، علم فهم متون و زمینهها و دلالتها و رابطههای آن بهصورت عمومی است و این همان چیزی است که امروزه بخشی از آن بهعنوان«تحلیل گفتمان»مطرح است.
درهرصورت بهرهگیری از این روش در فهم متون و رخدادها یک سنت حسنه است و باید خوشحال شد که پارهای از محققان ما با استفاده از این روش به سراغ متون تاریخی آمدهاند.نویسنده مقاله حاضر تلاش کرده است با استفاده از روش«تحلیل گفتمان»یکی از سخنرانیهای تاریخی امام را در زمینههای جنبش 15 خرداد سال 1342 بهعنوان ظهور یک گفتمان جدید در جنبشهای اسلامی اجتماعی و سیاسی ایران معاصر تجزیهوتحلیل کند.
سخنرانی معروف امام در فروردین سال 1343 که برای اولین بار ارکان نظام شاهنشاهی و زمینههای آن را در ایران مورد تردید قرار میدهد و موجب تبعید معظم له از ایران میشود تاکنون بهندرت بهعنوان یک رخداد تاریخی در قالب«تحلیل گفتمان»مورد توجه محققان تاریخ معاصر ایران بوده است.امید است این مقاله فتحبابی برای اینگونه پژوهشها باشد.
15 خرداد،قیام مردمی عظیم در تاریخی معاصر ایران است که کسی نمیتواند ادعا کند تمامی زوایای آن را شناخته است.این رویداد در قلب متون تاریخی و ادبی بسیاری قرار گرفته است که دایره آن برای پاسخگویی به مسائل آینده،همواره به بازنگری و توسعه نیاز دارد. خوشبختانه در این حوزه یک چراغراه و یک کلید حل مشکل برای همیشه تاریخ در دست پویندگان قرار گرفته است و آن متون شفاهی و کتبی است که در ارتباط با این نقطه عطف تاریخ معاصر ایران بر زبان و قلم پرچمدار نهضت 15 خرداد،امام خمینی،جاری شده است. بازخوانی کلام امام درباره 15 خرداد پایانناپذیر است.در این مقاله فقط یکی از این متون (سخنرانی عمومی حضرت امام بعداز واقعه نیمه خرداد)برمبنای روش تحلیل گفتمان،بررسی میشود و طی آن تلاش میگردد صرفا به بخشی از عناصر ارتباط یعنی«چه میگوید؟»پاسخ داده شود.
عناصر ارتباط
براساس یکی از مدلهای قدیمی ارتباطات که در سال 1948 توسط هارولد لاسول(محقق امریکایی)مطرح شد یک ارتباط کلامی دارای چند عنصر است که هریک،وجهی از وجوه ارتباط را دربر میگیرد و به پرسشهایی پاسخ میدهد که در آن زاویه مطرح میشود.این عناصر عبارتاند از چهکسی؟چهچیزی؟از چه مجرایی؟به چهکسی؟با چه اثری؟
توضیح:چهکسی؟یعنی چهکسی میگوید؟یعنی فرستنده پیام کیست؟در این پرسش، کنترلکننده یا کنترلکنندگان پیام مطالعه و بررسی میشوند.
چهچیزی؟یعنی چهچیزی میگوید؟در این پرسش محتوای پیام مطرح است.ارتباط در واقع روندی پیاممحور است،این است که جان ارتباط،محتوای پیام است.چیستی پیام که موضوع تحلیل محتوا و تحلیل گفتمان است در این پرسش نهفته است.
از چه مجرایی؟یعنی وسیله ارتباطی چیست؟یعنی خالق پیام از چه وسیلهای برای توزیع پیام خود استفاده میکند؟در جریان ارتباط،وسیله ارتباطی،بسیار مهم است و مسائل بسیاری را روشن میسازد.
به چهکسی؟یعنی مخاطب کیست؟شناخت مخاطب نیز یکی دیگر از عناصر مهم ارتباط است که در مطالعات ارتباط جایگاه ویژهای دارد.
با چه اثری؟یعنی نتیجه دریافت پیام از سوی مخاطب چیست؟هدف ارتباطگر و نتیجه نهایی تمام جریان ارتباط بستگی به همین تأثیرگذاری پیام دارد.
البته در مدل مزبور به دو عنصر مهم دیگر یعنی چرا و چگونه،اشاره نشده است که در مطالعات ارتباطی اهمیت خاص خود را دارد.عنصر چرا،بر اهداف و دلایل ایجاد ارتباط متمرکز است.این عنصر،چشمانداز وسیعی را برای درک جریان ارتباط به نمایش میگذارد.
همچنین چگونه یعنی پیام چگونه ساخته شده است؟ساخت پیام یا ساختار پیام مبتنی بر شالودهای است که از سویی دیگر روشنگر جریان ارتباط است.در تحلیل گفتمان،معمولا این عنصر ارتباطی لحاظ میشود.بنابراین میتوان تحلیل گفتمان را روشی تفسیری دانست که محل تلاقی دو عنصر چه میگوید و چگونه میگوید است.در تحلیل گفتمان،این دو محور یکدیگر را تا حدود زیادی پوشش میدهند.
گفتمان چیست؟
واژه گفتمان که این روزها کاربرد زیادی پیدا کرده است بعضا بدون توجه به معنای درست آن بهکار میرود.باتوجهبهاینکه در این مقاله،یکی از سخنرانیهای حضرت امام بهعنوان نمونه و جلوهای از گفتمان ایشان مورد واکاوی قرار میگیرد،لازم است توضیح مختصری درباره معنا و مفهوم گفتمان بیان شود:
گفتمان در برابر واژه انگلیسی (discourse) آمده است.این واژه در انگلیسی به معنای یک خطابه جدی یا نوشتهای درباره موضوعی ویژه یا مکالمهای جدی یا زبان خطابه و نوشته است.از دیدگاه دانش ارتباطات،گفتمان به معنی شکل،حالت یا نوع زبان در کاربرد آن است. هر فرد برای خود امکان استفاده از گفتمانها یا زبانهای متعدد را دارد؛برای مثال،زبان محبت،زبان قدرت،زبان ورزش و...یک نمونه از گفتمان،اخبار است که زبان و روش خاص خود را در انعکاس مسائل اقتصادی،سیاسی،فرهنگی و...ایفا میکند.
واژه دیسکورس،همچنین،معادل«سخن»آمده است که باتوجهبه ادبیات ایران،ترجمه درستی به نظر میرسد.زیرا در ادبیات کهن ما کلمه سخن در مواضع مختلف بهکار رفته است و هم اینکه تقریبا معنای گفتمان امروزی را میرساند،ازجمله این بیت حافظ:
چو بشنوی سخن اهل دل مگو که خطاست سخنشناس نئی جان من خطا اینجاست
البته امروزه گفتمان،مفهومی فراتر از حالت یا نوع زبان در کاربرد یافته است.گفتمان،حالت و نوع زبان و موضوعات مربوط به آن را میسازد.گفتمان است که متن را شکل میدهد یعنی مشخص میسازد چهچیزهایی و با چه ترتیب و تدبیری بیان شود،چهچیزهایی بیان نشود، چهچیزهایی بهصورت ضمنی بیان شود،چهچیزهایی بزرگنمایی شود،چهچیزهایی نادیده گرفته شود و نظیر اینها.از طرف دیگر هر متنی مخاطبی دارد که آن را درک میکند.فرستنده پیام همواره برای درک پیام خود کسانی را مخاطب در نظر میگیرد که توان درک پیام او را دارند.اگر پیام از طرف مخاطب دریافت و درک نشود،چرخه ارتباط ناقص و بیثمر میماند. این است که عدهای از محققان معتقدند که گفتمان عبارت است از چگونگی تولید و سامان گفتن یک متن-چه کتبی و چه شفاهی-و فرآیند درک آن از جانب مخاطب.البته عملا در تحلیل گفتمان آنچه بررسی میشود همان چگونگی و نیز چرایی تولید و سامان گرفتن متن است و این پرسش کمتر مطرح میشود که مخاطب کیست و چگونه متن را میفهمد و درک میکند.
درهرحال،گفتمان یک کنش یا روند ارتباطی است که در قالب زبان(گفتاری یا نوشتاری)یا سایر علامتها)نمادها،نشانهها،لحن صوت،حرکات چهره و اندام،تصاویر و...)نمود مییابد. البته زبان،مهمترین عرصه ظهور گفتمان است.درواقع،باورها،ارزشها،دیدگاهها، ویژگیهای شخصی و اجتماعی و حتی نیات و مقاصد درونی نویسنده،سخنگو یا فرستنده پیام در گفتمان بهصورت آشکار یا پنهان وجود دارد.طبعا اوضاعواحوال و شرایط سیاسی و اجتماعی و بهخصوص شرایط تولید گفتمان در لحظه تولید(بافت موقعیتی)بر تمامی عناصر گفتمان(واژگان،ترکیب و ساختار جملات،نحوه بیان و سایر عناصر کیفی و کمی) تأثیر میگذارد اما در این میان به معنا و نقش و کارکرد اجتماعی گفتمان از دیدگاه اندیشهمندان گفتمانکاوی بیشتر توجه شده است.دایان مک دانل(زبانشناس انگلیسی)معتقد است که گفتمان هر نوع گفتار،کلام و نوشتاری است که در جریانی اجتماعی شکل میگیرد.به عبارت دیگر گفتمانها دارای سرشت،ماهیت و ساختار اجتماعی هستند.
درواقع هر کلام و هر عمل در عرصه گفتمانی خاص معنا پیدا میکند.لیکن کلام یا متن شامل تمامی عرصه گفتمان نیست و از دیدگاه محققان گفتمانکاوی،هر متن یا کلام دارای ناگفتههایی است که گاه بیش از گفتهها اهمیت دارد.یعنی بسیاری از اطلاعات متن یا کلام،با توجه به شرایط و اوضاعواحوال(بافت موقعیتی)حالت تلویحی و ضمنی پیدا میکند که هدف تحلیل گفتمان نیز دستیابی به همین ناگفتههاست.البته این بدان معنا نیست که تحلیلگر از آنچه گفته شده است غافل میماند،بلکه اساس استدلال تحلیلگر گفتمانی،اطلاعات واضح و آشکار است و بایستی در تحلیل گفتمان مناسبات میان گفتهها و ناگفتهها به دست آید.گفتمان چیزی فراتر از متن است اما فقط از طریق متن میتوان به آن راه یافت.
نکته درخور توجه اینکه امروزه گفتمان به عنوان یک کنش مطرح میشود؛یعنی خالق کلام از طریق گفتار،کاری انجام میدهد،مثلا تشویق میکند،دستور میدهد،روحیه میبخشد و... که این معنا در اسلام،بدیهی است.حضرت علی علیه السلام میفرماید:
من علم انّ کلامه من عمله قلّ کلامه الاّ فیما یعنیه.
از مبانی شناخت کلام حضرت امام این است که ایشان باتماموجود معتقد و عامل به چنین مقدماتی در سخن خود بوده است.این است که هر جمله بلکه هر کلمه از سخن امام،هدفمند و متکی به اندیشهای عمیق و الهی است که در حد توان تحلیلگر بایستی در فهم کلام ایشان منظور شود.
موقعیت گفتمانی
منظور ما از موقعیت گفتمانی،بررسی گفتمان حاکم در ارتباط با گفتمانهای مخالف است و این مقوله با بافت موقعیتی حائز اهمیت در تحلیل گفتمان و ارجاع متن به آن متفاوت است.گو اینه موقعیت گفتمانی،حاکم بر تمامی بافتهای موقعیتی است که در زمینه آنها متن تولید میشود.درواقع این دو مقوله نسبت به هم دارای حالت عموم و خصوص مطلقاند؛یعنی موقعیت گفتمانی اعم از بافت موقعیتی است.
موقعیت گفتمانی در نهضت 15 خرداد
در آغاز دهه 40،گفتمان شاهنشاهی،گفتمان حاکم است.برخی محققان،ویژگیهایی برای گفتمان شاهنشاهی برشمردهاند که یکی از این موارد در کتاب راه دراز گذار آمده است.مؤلف این کتاب با استناد به سرمقالههای دوران حکومت محمد رضا،معتقد است که این گفتمان درپی القای مشروعیت رژیم سلطنتی موروثی است و منبع این مشروعیت را اقتدار کاریزمایی و پاتریمونیالیستی سنتی معرفی میکند.در این گفتمان،حکومت پادشاهی بهترین نوع حکومت شناخته میشود و پادشاهی همزاد با تقوی،عدالت،جوانمردی،کاردانی،دانش و بینش و آبادانی سرزمین است.در این گفتمان همه ارزشهای مثبت ازقبیل عدالت،محبت،دادگری و... به پادشاه نسبت داده میشود.پادشاه بهمنزله پدر خانواده بزرگ ملت است،برگزیده خداوند و مالک و فرمانروای مردم است و مخالفت با او مخالفت با خداوند و ذات هستی است. در این گفتمان،دین و دولت همبستگی دارند و اساسا پادشاهان اسباب رونق اسلام شدهاند و پادشاهی با عدل و داد و قانون آمیخته است.
به نظر میرسد این ویژگیها نمیتواند مشخصکننده گفتمان شاهنشاهی باشد و عمدتا به بعضی از چاپلوسیها یا ادعاهای روزنامههای جیرهخوار دربار پهلوی اشاره دارد،زیرا اگر پذیرفتیم که متن همانند کنش،کاری انجام میدهد،باید دید که این خزعبلات روزنامههای مزدور چه میکردند و چه بر سر مردم کشور خود میآوردند.برای نمونه میتوان گفت چنین متونی،فرهنگ چاپلوسی و ذلت را توسعه میدادند و عمدتا به تحمیق مردم میپرداختند.
از سوی دیگر،ویژگیهای گفتمان شاهنشاهی را بهتر از هرجا میتوان در سخنان خود شاه مخلوع جستجو کرد.شاه چهار کتاب نوشته است یا برای نوشتهاند که درهرحال مورد تأیید او بوده است و خود یا هیچیک از بستگان و اطرافیانش آنها را نفی نکردهاند.همچنین در مراسم مختلف سخنانی ایراد کرده است که جمع این کتابها و سخنان،گفتمان شاهنشاهی وابسته پهلوی را رقم میزند.البته این کتابها جای بررسی و تأمل بیشتری دارد تا مشخص شود نهضت 15 خرداد در چه فضای سیاه و فریبکارانهای شکوفا شد و چگونه توانست آن فضای آلوده را به عقب راند.همچنین بررسی گفتمانهای مدعی نفی گفتمان شاهنشاهی مانند گفتمان جبهه ملی،گفتمان مارکسیستی،گفتمانهای ملبس به لباس دیانت مانند گفتمان متحجرین و...همگی در فهم جریان 15 خرداد تأثیر دارد،زیرا نهضت 15 خرداد از سوی تمامی این گفتمانها مورد ایراد قرار گرفت و نفی شد.
در اوایل دهه 40،سه گفتمان نسبت به سایر گفتمانهایی که در عرصه سیاست حضور داشتند یا به این کار تمایل داشتند دارای فضای بیشتری بود که عبارتاند از:گفتمان شاهنشاهی(گفتمان حاکم)،گفتمان ملیتگرایی(جبهه ملی)و گفتمان مارکسیستی(حزب توده). گفتمان مارکسیستی هیچگاه در ایران پایگاه مردمی یا حتی کارگری نداشته است.مضافا اینکه این گفتمان از سوی حزب توده نمایندگی میشد که علاوه بر بیتوجهی به اعتقادات مردم، وابستگی آن به بیگانگان برای همه آشکار بود.
گفتمان جبهه ملی را نمیتوان از گفتمان شاهنشاهی چندان دور دانست،زیرا مبانی گفتمانی هردو که عمدتا بر محور ملیتگرایی و غربباوری است آن دو را در یک دسته گفتمانی قرار میدهد.مضافا اینکه عملکرد مصدق و جبهه ملی این گفتمان را از عناصر گفتمان نیرومند مشروعه-که به عنوان حامی گفتمان اولیه جبهه ملی وارد صحنه شده بود-تهی کرده بود. البته در این رابطه حرف و حدیث بسیار است که بررسیهای بیشتری را میطلبد لیکن در این مقاله،به همین اشاره اکتفا میشود که برای نظام شاهنشاهی،گفتمان ملیگرایی و گفتمان مارکسیستی به علی نبود پایگاه مردمی و نیز توافق قدرتهای بیگانه(امریکا،انگلیس و شوروی)در حمایت از محمد رضا،هیچ خطری به حساب نمیآمد.همچنین گفتمان ملیتگرا و گفتمان مارکسیستی،وجه مشترکی داشتند که هردوی آنها را تحت عنوان گفتمان روشنفکری جای میدهد که نسبت به نهضت مردمی 15 خرداد موضعی مخالف داشتند.مرحوم جلال آل احمد در مقدمه کتاب روشنفکران با بیان اینکه آنان(روشنفکران)در برابر خونی که در 15 خرداد ریخته شد دستهای خود را با بیاعتنایی شستند،جوهره فکری چنین گفتمانهایی را بر ملا میسازد.در چنین حال و هوایی است که گفتمانی تازه از اعماق اعتقادات و ایمان جامعه اسلامی ایران سربر میآورد و طرحی نو درمیاندازد.
نگاهی به بسترهای تاریخی 15 خرداد
اشاره شد که بافت موقعیتی(زمان،مکان،مخاطب و...)در ساخت گفتمان تأثیری اساسی دارد.به همین دلیل نگاهی به وقایع و حوادث منجر به یوم اللّه 15 خرداد ضروری است حوادثی که این گفتمان تازه را در مسیر سخت و خونبار پیروزی قرار داد.
سال 1341،آغاز نهضت امام خمینی و بروز گفتمان اسلام ناب محمدی(ص)است.این گفتمان از اعتراض حضرت امام به تصویبنامه انجمنهای ایالتی و ولایتی،در دوران نخستوزیری اسد اللّه علم شروع میشود.از این تاریخ به بعد،امام خمینی فعالیتهای بسیاری در جهت مقابله با نظام شاهنشاهی انجام داده است که شامل سخنرانیها،پیامها،نامهها و بیانات متعددی است که در نتیجه آنها گفتمانی تازه و جریان مردمی نیرومندی علیه نظام شاهنشاهی شکل گرفت و موجب واکنشهای مختلفی از سوی نظام حاکم شد؛مانند لغو لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی،دستگیری امام و بسیاری از یاران ایشان،سرکوب شدید قیام 15 خرداد 1342 و سرانجام تبعید امام از کشور.
مدتها قبل از این دوران،امام خمینی در بعضی از نوشتهها،اعتراض شدید خود را به نظام وابسته و ستمگر شاهنشاهی و اعتقاد خود را به نظام اسلامی نشان داده بود ازجمله در کتاب کشف اسرار که در دهه 20 آن را به رشته تحریر درآورد.او طی دهها سال از این نیت و هدف را در نظر و عمل پیگری کرد.امام خمینی طی 50 سال حکومت پهلوی مسیر زندگی سیاسی کشور را تحتنظر گرفته بود تا سرانجام از سنگر نفوذناپذیر و مستحکم مرجعیت مانند کوهی استوار با اتکا به مکتب اسلام،پرچم مبارزه با وابستگی و استبداد را برافراشت،همهجا پیشقدم شد و درنهایت انقلاب اسلامی را به کمک مردم ایران به نتیجه رساند.
سالهای 1340 و 1350 دوران قدرتمندی شاه از یک طرف و دوران نفوذ روزافزون قدرتهای بزرگ بهویژه امریکا در کشور ماست.شاه تحت نظارت و هدایت امریکا و رضایت شوروی و انگلیس بدون وجود مجلس،بهوسیله اسد اللّه علم[نخستوزیر]قانون وضع میکند و ملت محکوم به اجرای چنین قوانینی هستند.مهمترین این قوانین،لوایح ششگانهای بود که با دستور و نظارت امریکا بهعنوان انقلاب سفید یا انقلاب شاه و مردم به رفراندوم گذاشته شد. شاه یکی از چهار کتاب خود را با عنوان انقلاب سفید به جریانهای این موضوع،اختصاص داده است و در سومین کتاب خود به سوی تمدن بزرگ ادعا میکند که بر اثر انقلاب شاه و ملت-که یک ضرورت تاریخی بوده است-ایران قرون وسطایی را بهصورت کشوری پیشرو درآورده است.شاه در جایجای کتاب به سوی تمدن بزرگ،از کودتای 28 مرداد سال 1332 و سقوط دولت دکتر مصدق بهمنزله قیام ملی یاد میکند و آن را آغاز سیر پیشرفت ایران و درواقع قدرتگیری خود میداند که در ششم بهمنماه 1341 به اوج خود میرسد.شاه نظام خود را دموکراسی و مخالفان خود را مارکسیست اسلامی میخواند که هم از آزادی واقعی به دورند و هم از روح و معنی اسلام.شاه حتی بعدازاینکه مجبور شد درپی اوجگیری انقلاب اسلامی از کشور فرار کند در آخرین کتاب خود،پاسخ به تاریخ،با تحریف مکرر مدارک تاریخی ازجمله بعضی از مصوبات مجلس شورای ملی یا مدارک انکارناپذیر تاریخی،سعی میکرد گفتمان مرده شاهنشاهی وابسته را به رخ تاریخ بکشد و کودتای امریکایی 28 مرداد سال 1332 را بهعنوان نماد پیروزی این گفتمان مطرح سازد.
گفتمان جبهه ملی را نمیتوان از گفتمان شاهنشاهی چندان دور دانست زیرا مبانی گفتمانی هردو که عمدتا بر محور ملیتگرایی و غربباوری است آن دو را در یک دسته گفتمانی قرار میدهد.
اگر کودتای 28 مرداد-که با طراحی سازمان سیا اجرا شد-بررسی شود روشن میگردد که پیروزی این کودتا زمینه اصلی واقعه 15 خرداد سال 1342 را شکل میدهد.حتی محققان خارجی طرفدار شاه،پیروزی کودتای 28 مرداد 1332(19 اوت 1953)و بازگرداندن محمد رضا شاه را از رم به ایران سرآغاز رژیم استبدادی برای اجرای مقاصد سیاسی و اقتصادی ایالات متحده امریکا و متحدین غربی او میدانند.
بلا فاصله پس از پیروزی کودتای 28 مرداد،روابط سیاسی ایران و انگلیس ازسر گرفته شد و همزمان با کمک قدرتهای بزرگ به شاه،جریان نفت از سوی کشورمان طبق قرارداد کنسرسیوم که دولت کودتا آن را در آبانماه 1333 به تصویب مجلسین فرمایشی شورا و سنا رساند-به سوی غرب بهراه افتاد.به همین مناسبت ژنرال آیزنهاور،رئیسجمهور امریکا،و چرچیل،نخستوزیر انگلیس،به شاه تبریک گفتند.چرچیل در پیام خود از پشتیبانی محمد رضا در مسأله نفت،قدردانی و ستایش کرده بود!
بههرحال،شاه در دهه 40 هم یکهتاز میدان داخلی است و هم از حمایت خارجی برخوردار است و قدرتهای بزرگ بهویژه امریکا صددرصد از او و اقداماتش حمایت میکنند.البته آغاز دیکتاتوری شاه به همان کودتای 28 مرداد باز میگردد.همانطور که اشاره شد بعضی از نویسندگان خارجی مانند پیتر آوری-که دیدگاههای مثبتی نسبتی به شاه دارند و خودکامگی شاه را برای جلوگیری از تکرار وقایع سالهای 1330-1332 گریزناپذیر قلمداد مینمایند-دیکتاتوری وی را بعداز 28 مرداد انکار نمیکنند.
شاه در دهه 40 موفق شده بود با اتکا به قدرت خارجی،علاوهبر ساقط کردن دولت دکتر مصدق،سایر مخالفان و دشمنان داخلی ازقبیل حزب توده،فدائیان اسلام،ایل قشقایی-که بعضی از روسای آن هوادار مصدق بودند-کودتای قرهنی و غیره را سرکوب کند.علاوهبر اینها شاه چون از مقاومت مرجعیت شیعه در برابر اصلاحات امریکایی نگران بود پساز فوت آیت اللّه بروجردی در فروردین 1340،با ارسال تلگراف تسلیتی به نجف،سعی کرد از استقرار مرجعیت عامه در قم جلوگیری کند.ازاینرو پساز درگذشت آیت اللّه بروجردی،بیدرنگ، تلگرام تسلیتی به نجف اشرف مخابره کرد تا بدینوسیله افکار عامه مردم را به سوی نجف سوق دهد و مرجعیت و زعامت شیعیان را به نقطهای منتقل کند که از ایران و پایتخت آن دور است.لیکن با نفوذ روزافزون امام خمینی و تأیید مرجعیت عام ایشان از سوی علمای داخلی و حتی خارجی مانند بعضی از علمای پاکستان و نجف،شاه با مرجعیت سازشناپذیر شیعه روبهرو شد و چون مجبور بود اصلاحات امریکایی انجام دهد و راه نفوذ امریکا را هرچه بیشتر در کشور باز کند؛در برنامهریزی دیگری نسبت به امام خمینی و طرفداران ایشان سیاست خشونت و ارعاب درپیش گرفت و تلاش کرد بعضی از روحانیون ملایم را به جای امام مرجع تشیع معرفی و با آنان به نحوی کنار آید که مزاحم اقدامات او نشوند.ولی این اقدام نیز با اعتراضات گسترده گروههای مختلف روحانی و غیرروحانی روبهرو شد و اقبال مردم، دانشجویان و علما و روحانیون به امام،توطئه شاه را باطل کرد.
قبل از اعلام رفراندوم لوایح ششگانه در بهمن سال 1341 و در جریان زمینهسازی برای چنین اقدامی،لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی در مهرماه همین سال از طرف دولت به تصویب رسید که قید اسلام و ذکوریت از شرایط انتخابکنندگان و انتخابشوندگان حذف شده بود و در مراسم سوگند به امانت و صداقت،به جای قرآن،«کتاب آسمانی»گذاشته شده بود.این لایحه با مخالفت بسیاری از علمای قم بهویژه امام روبهرو شد.از این زمان درگیری گستردهای میان مرجعیت شیعه به زعامت امام خمینی و با حمایت بسیاری از دانشجویان و روحانیون و مردم از یک سو و نظم شاهنشاهی از سوی دیگر بهوجود آمد و درنهایت به لغو تصویبنامه انجمنهای ایالتی و ولایتی از سوی دولت منجر شد.لیکن مسأله انقلاب سفید مقوله دیگری بود.شاه مجبور بود اصلاحات موردنظر امریکا را انجام دهد و بقای خود را وابسته به آن میدانست.او به حاج آقا روح اللّه کمالوند-که از طرف علمای قم به دیدار شاه رفته بود- فهماند که باید اصول انقلاب سفید را اجرا کند درغیراینصورت از بین میرود.
روشن است که قدرتهای غربی بیجهت شاه را بر کشور حاکم نساخته بودند و او میبایست همواره سیاستها و برنامههای دیکته شده امریکا و متحدانش را در کشور به انجام رساند.در مقطع موردنظر این مقاله،مهمترین این برنامهها انقلاب سفید و به دنبال آن اعطای مصونیت قضایی به نظامیان امریکایی و خانوادههای آنان(کاپیتولاسیون)در ایران بود.
تنها مانع بر سر راه رفراندوم اصول ششگانه مذکور،روحانیون بهخصوص روحانیون قم بودند که شاه سعی کرد آنها را مطیع خود سازد،اما مقاومت امام خمینی،اقدامات شاه را با مشکلات جدی مواجه ساخت.باوجوداین،شاه ضمن تبلیغات مختلف و با توهین به روحانیون مخالف و«ارتجاع سیاه»خواندن آنان و با تکیه بر زور و حمایت خارجی،در برابر مرجعیت شیعه قد علم کرد و رفراندوم را انجام داد.در این دوران-همانطور که اشاره شد- محمد رضا شاه از لحاظ نظامی و سیاسی در موضع استواری قرار داشت.وی همه مخالفان و نیروهای اپوزیسیون را جز جامعه سنتی مذهبی و روحانیون،از صحنه خارج کرده بود و در صدد سرکوب این گروه برآمده بود...ولی شاه با همه مهارتش در اعمال سیاست فریب و سرکوب،در ارزیابی عامل مذهب و درجه نفوذ آن در جامعه ایران اشتباه کرده بود،همچنین شایستگی،قدرت و مهارت امام را در بسیج و رهبری مردم و به حرکت درآوردن تودهها دستکم گرفته بود.شاه بعداز رفراندوم سعی کرد تا با جلب نظر بعضی از روحانیون ملایم، دین را از عرصه سیاست دور کند.شاه میخواست روحانیت اسلام مانند مسیحیت باشند و در تبلیغات شاهنشاهی اینطور القا میشد که رسیدن مردم اروپا و امریکا به تمدن به این دلیل بوده که مذهب از تمام شئون زندگی آنان خارج شده است.
با شدت گرفتن درگیری میان نظام شاهنشاهی و جامعه مذهبی قم و آشکار شدن رهبری امام خمینی در برابر شاه،در آغاز سال 1342 کماندوهای شاه که قبلا هم در قم با مردم درگیر شده بودند به مدرسه فیضیه و درواقع پایگاه مرجعیت در ایران حمله کردند که در این حمله عده زیادی از طلاب،بهشدت مضروب و مجروح شدند و عدهای دیگر به شهادت رسیدند.امام خمینی در برابر این اقدامات،بیانیههای شدید اللحنی صادر کرد و ضمن تأکید بر آگاه کردن مردم و لزوم اعتراض به اعمال غیرقانونی دستگاه حاکمه،نوروز سال 1342 را به علت تجاوز دولت به احکام مقدسه اسلام و قرآن،عزای عمومی اعلام کرد.
امام از آن پس به سخنرانیهای افشاگرانه و پیامها و بیانات خود افزود و جریان مردمی گستردهای را علیه نظام شاهنشاهی،سروسامان داد.در ادامه این اقدامات ایشان در روز 13 خرداد همین سال تصمیم گرفت به مناسبت عاشورا،در مدرسه فیضیه سخنرانی کند.تلاش دستگاه حکومتی برای منصرف ساختن ایشان از سخنرانی به جایی نرسید و عصر آن روز امام به همراهی بعضی از روحانیون و در میان شعارهای هزاران نفر از مردم که فریاد خمینی خمینی سرمیدادند،وارد مدرسه فیضیه شد.امام در این روز سخنرانی مهمی ایراد کرد که بعضی از محققان آن را نقطه عطفی در تاریخ مبارزات سیاسی مردم ایران و یک حرکت پهلوانی میدانند.در این سخنرانی که به زبان ساده ایراد شد و درک آن برای همه امکانپذیر قیام 15 خرداد یک جنبش عمومی مذهبی علیه رژیم در حمایت از روحانیت بود.این تحرک صددرصد به نیروهای اسلامی تعلق داشت.هیچ گروه و دسته ملی و غیرمذهبی مدعی،سهمی در این روز نداشتند.احساسات درونی و ریشههای معنوی انگیزه این برپایی بود و از قبل صفآرایی و برنامهریزی نشده بود.به همین دلیل با تمام وسعت و گسترشی که داشت رژیم را واژگون نساخت.
بود،محمد رضا شاه،برای نخستین بار از سوی یک شخصیت روحانی مورد سئوال،انتقاد،سرزنش و حمله قرار گرفت.غول وحشت و هراس درهم شکسته شد.حضرت امام در حضور دهها هزار تن مستمع،شاهنشاه را«آقای شاه»،«تو»،«بیچاره»و«بدبخت»خطاب کرد.بت بزرگ سخت ضربه خورده بود. اقتدار رژیم کودتا و ترس و وحشتی که از سازمان امنیت مخوف در اذهان وجود داشت،آسیب دیده بود و شمارش معکوس سقوط نظام استبدادی وابسته پهلوی از همان روز آغاز شد.
سرکوب متوسل شد و دستور بازداشت امام را صادر کرد.نیمه شب پانزدهم خرداد مأمورین امنیتی و چتربازان و سربازان گارد به منزل امام در قم حمله بردند و ایشان را دستگیر و به باشگاه افسران تهران و روز بعد به زندان قصر و بعد از نوزده روز به سلولی در پادگان عشرت آباد منتقل کردند.خبر دستگیری امام بهسرعت در ایران منتشر شد و به قیام مردمی گستردهای منجر شد که در بعضی از شهرها مانند قم،شیراز و ورامین،گستردگی و شدت بیشتری داشت.نظام شاهنشاهی با آتش گشودن به سوی مردم این قیام را با خشونت سرکوب کرد.شمار کشتهشدگان 15 خرداد هرگز مشخص نشد.ارقام مختلفی از جانب خبرگزاریها انتشار یافت.بعضی بین چهار تا پانزده هزار نفر اعلام داشتند.شدت تظاهرات و شعارهای مطرح شده-که مستقیما متوجه سقوط شاه بود-رژیم را به وحشت انداخت و تا حدود زیادی متوجه قدرت عظیم مذهب در جامعه ایرانی شد.
قیام 15 خرداد یک جنبش عمومی مذهبی علیه رژیم،در حمایت از روحانیت بود.این تحرک صددرصد به نیروهای اسلامی تعلق داشت.هیچ گروه و دسته ملی و غیر مذهبی مدعی، سهمی در این روز نداشتند.احساسات درونی و ریشههای معنوی انگیزه این برپایی بود و از قبل صفآرایی و برنامهریزی نشده بود،به همین دلیل با تمام وسعت و گسترشی که داشت رژیم را واژگون نساخت.
نظام شاه با تبلیغات و دروغپردازی وسیع،تلاش کرد قیام 15 خرداد را تحرکی واپسگرایانه، جزئی و حاصل اتحاد ارتجاع سیاه(روحانیون)و سرخ(کمونیستها)معرفی کند.از طرف دیگر،رادیو مسکو و روزنامه ایزوستیا(ارگان دولت شوروی)تظاهرات شهرهای مختلف ایران را به عناصر ارتجاعی و آشوبطلب نسبت دادند که از اصلاحات ارضی و افزایش حقوق اجتماعی زنان ناراضی هستند.لوموند(روزنامه معروف فرانسه)دراینباره با اشاره به شکاف عمیق بین مردم و رژیم شاه و اینکه علمای سرشناس-که در زندان بهسر میبرند-از حمایت مردم برخوردار میباشند تأکید کرد و نوشت:
جبهه ملی و اپوزیسیون چپ،خود را از حادثه دور نگه داشتهاند.
درهرصورت،قیام 15 خرداد و فعالیتهای مردم و روحانیون که متعاقب آن صورت گرفت،نظام شاهنشاهی را-که مجبور بود برای حفظ حیثیت داخلی و خارجی،انتخابات مجلس را که مدتها تعطیل بود بدون سروصدا و خونریزی انجام دهد-وادار ساخت تا امام خمینی را آزاد کند.
امام خمینی از حادثه 15 خرداد بسیار متألم شد.او در یکی از سخنرانیهای عمومی خود بعداز واقعه 15 خرداد گفت:«...از قضیه 15 خرداد من مطلع نبودم تااینکه حبس به حصر تبدیل شد و اخبار خارج به من رسید.خدا میداند که مرا اوضاع 15 خرداد کوبید...»در این مقطع،بر اثر سرکوب شدید نهضت و تبلیغات دروغ نظام شاهنشاهی،فضای یأس و ناتوانی بر بسیاری از افراد حتی مبارزان حاکم شد.
کنترل خشن پلیسی و داغ و درفش از یک سو،فریب و ترویج فساد و تطمیع از سوی دیگر همچون چنگالهای مرگباری،همهکس و همهچیز را دربرگرفت و صداها همه در گلو شکست.
دربار و مجیزگویان دربار،آهنگ شادی و خوشی سرمیدادند و فساد و فحشا در رسانهها موج میزد و درواقع سرفصل فعالیتهای مدنی مجاز محسوب میشد.در چنین قبرستان و چنین مردابی تنها یک صدا و یک سوار بود که بر تاریکی میتاخت و نور حیات را در قلبهای مرده از نو روشن میکرد.انعکاس چنین وضعیتی در آثار هنری معدودی تأملانگیز است.از جمله در شعر«شهر مردگان»مرحوم محمد رضا نعمتیزاده که از مریدان و بلکه از عاشقان حضرت امام بود.
در دیار من که شهر مردههاست
هرکسی سر برده در دامان خویش|
هرکسی را سیلی امواج درد
برده تا گرداب بیسامان خویش
شبنم هر اشک آذین بسته است
در بلورین غنچه لبخندها
گشته پنهان پیر زال هر فریب
در چراغان حجله سوگندها
رهنورد کوچههای بیچراغ
هیچکس جز گزمه بیدار نیست
تا بگرید بنده آوارهبخت
دامنی جز نرده تبدار نیست
ماه در زندان قصر کهکشان
شب به سنگ ابرها سر مینهد
در دل میخانه خلق بیپناه
گریهها را رنگ مستی میدهد
ای سوار دشتهای گلفشان
این دیار مرده را گردی برآر
از حصار قلعهها بشکن طلسم
گلبن فانوسها را گل بکار
معلوم است که در چنین حالوهوایی،مبارزه با طاغوت و تداوم نهضت چقدر دشوار بود و مردی که پرچم رهبری را به دست داشت با چه امتحان و ابتلای عظیمی روبهرو بود. خصوصا اینکه شاه با تبلیغات فریبنده،خود را حامی اسلام و تحت حمایت معصومین علیهم السلام معرفی میکرد و ظاهرسازیهای زیادی در این زمینه انجام میداد.ادعای اسلامخواهی و اسلامپناهی یکی از محورهای گفتمان شاهنشاهی است که بعداز 15 خرداد،رنگ و لعاب بیشتری به خود میگیرد.
در این مقاله،سخنرانی موصوف بررسی و تحلیل میشود.متن کامل این سخنرانی در کتاب صحیفه امام(جلد 1،صفحه 285)چاپ شده است که به علت طولانی بودن آن(24 صفحه قطع وزیری)فقط به برخی قسمتهایش اشاره میشود.
به نظر نگارنده این سخنرانی در مقطع زمانی خود به لحاظ ارائه طرح یک حکومت مطلوب- که نسبت به سایر سخنان حضرت امام تا آن زمان،دارای وضوح بیشتری است-اهمیت فوق العادهای دارد که باید در تحلیل مدارک تاریخی مربوط به 15 خرداد با دقت بیشتری به آن توجه شود.
برای تحلیل این متن،ابتدا ویژگیهایی از آن مطرح میشود که در تحلیل گفتمان مبنای بررسی است،سپس جنبههای عملی آن مطالعه میشود و درنهایت تفسیر و تحلیل نهایی آن به منزله یک بررسی مقدماتی بیان میشود،که طبعا از سوی محققان تحلیل گفتمان جای اصلاح و تکمیل دارد.
بعضی از ویژگیهای متن سخنرانیهای حضرت امام
تاریخ:8 صبح،26 فروردین 1343 /2 ذی الحجه 1383.
مکان:قم،مسجد اعظم.
موضوع:تحلیلی از قیام 15 خرداد،عملکرد دولت و رسالت علما و روحانیون.
مخاطب:علما،روحانیون،بازاریان،دانشجویان و قشرهای مختلف مردم.
بعضی از واژگان و ترکیبات
الف-سفید(مثبت):بسم اللّه الرحمن الرحیم،اصلاحات،ترقی مملکت،صدر مشروطیت، آزادی،قوانین،نفع ملت،استقلال،اسلام،قوانین اسلام،قیام،نهضت،قوانین آسمانی،قوانین الهی،جبرئیل امین،احکام اسلام، انسان،آزاد،آزادیها،آزادگیها،بزرگیها،آقاییها،عزت و شرف،قانون اساسی،قانون،متمم قانون اساسی، نصایح،قلم،مجد اسلام،دین،مصلحت اسلام،مقصد اسلامی،ما ورای این عالم،شهدا،شیعه،آثار تمدن،افکار نورانی،حفظ اساس احکام اسلام،صلاح حال ملت،صلاح حال مملکت،اعتقاد،قلب مردم، نصیحت، تلطف به مردم، تواضع به مردم،نوکر مردم،خدمتگزار،دسترنج کارگر،دسترنج زارع، مسلم، برادر، خاضع نسبت به احکام شرع، مظاهر تمدن،جون نیرومند،ممالک اسلامی،قرآن،اعلا مرتبه تمدن، پشتوانه این مملکت، آخوند،بارک اللّه فیکم،کثر اللّه امثالهم،سرباز اسلام،جاننثار اسلام،ذب از اسلام،ذب از ایران،ذب از استقلال ایران،ذب از کیان اسلام،عشره میمونه، جامعه اسلامی،مقصد بزرگتر،دست برادری،عزت اسلام،مؤمن،سایه تمام مراجع اسلام، دیانت اسلام،استقلال مملکت،اقتصاد مملکت.
ب-سیاه(منفی):سال منحوس،تمدن آقایان،کهنهپرست،مرتجع،ارتجاع سیاه،مخالف اصلاحات،قرون وسطی، سیاهروزیها،زدنها،کشتنها،قلدریها،دیکتاتوریها،استبدادها، استبداد سیاه،اف بر این تجدد،غلام حلقه به گوش دیگران،زورگوییها،اسارتها،خبیث، سمپاشی،روزنامه اطلاعات،سرمقاله روزنامه اطلاعات،با زور و با قلدری و با سرنیزه،خراب کردن،اهانت به علمای اسلام،تبعید کردن،اخراج کردن،حبس کردن،پایمال کردن ملت،قهقهرا، استعمار،انقلاب شاه و ملت،خلاف دین اسلام،خلاف مصالح اسلام،مرفوض جامعه،تبعیت از اسرائیل،نقشه مشئوم،تحمیلات،دروغ شاخدار،افکار پوسیده، ارتجاع، تحمیل بر ملت، گرسنگی،توسری،شلاق،«مملکت مترقی»،فشار به مردم،فحش،کتک،مهمانی آنها، شکنجه، اهانت،تصویبنامههای باطل،مسموم،کفر،دشمن اسلام،سابقه دو هزار و پانصد ساله، استخوانهای پوسیده،اعدام،بربریت،قرون وسطایی،برنامههای استعماری،بازی،تقلب، خدعه و فریب، فساد،فحشا،جهالتها،تفرقه.
افراد و نهادهای مطرحشده در متن
الف-مثبت:علمای اسلام،آخوندهای،رسول اکرم،ائمه هدی،مردم،روحانیت،ملت،متدینین، مراجع بزرگ،علما،اساتید،محترمین،قانون اساسی،مطبوعات،خمینی،مدرسه فیضیه،مدرسه طالبیه،ملت ایران،مجلس،اولیای عظام،طلاب علوم دینیه اسلام،امیر المؤمنین،افراد مملکت، جوانهای ما،جمیع اصناف،جمیع طبقات،مراجع تقلید عظیم الشأن،اعاظم ما،اهل یک ملت،اهل یک مملکت،اهل یک دیانت،اهل یک بساط،افراد برجسته،آقا شیخ حسین قمی،اصناف،طبقات مردم.
ب-منفی:تو[شاه]،دولت،[روزنامه]اطلاعات،مدیر اطلاعات،مطبوعات،وزیر،وکیل، روزنامه کثیر الانتشار، نخست وزیر، دانشگاه اسلامی،شما آقایان[شاه و مسئولین حکومت]، جراید خارج از ایران، مردک، سناتور، امریکا،مطبوعات خارجیه،دانشگاه اسلامی،دولت ترکیه، نشاندارها،سازمانهای عریض و طویل.
اهمیت قطببندی(غیرسازی)در تحلیل گفتمان
غیر یا دیگری در هر گفتمانی اهمیت فوق العاده دارد،زیرا از دیدگاه خالق متن،غیر یا دیگری از دایره خودیها بیرون است و حتی اگر دشمن محسوب نشود وابسته به گفتمانهای دیگری است.
الف.توصیف و معرفی خود و ارزشهای منتسب به خود(ما):
1.درباره شخص گوینده:عاجز از اظهار تألمات اوضاع اسلام عموما و اوضاع ایران خصوصا،مرا اوضاع 15 خرداد کوبید،عدم سازش با حکومت،حفظ مجد اسلام،پیگیری کارها و نترسیدن از هیچکس،عاجز از تشکر از ملت بزرگ ایران و جمیع اصناف و طبقات، تشکر از مراجع تقلید عظیم الشأن،ضعیف از تشکر از افراد و علمای بزرگ،عدم رضایت از مقابله با کسانی که به شخص گوینده یا فرزند او سیلی بزنند یا هانت بکنند بهخاطر جلوگیری از تفرقه،بوسیدن دست تمام مراجع،بوسیدن دست تمام علمای اسلام،دراز کردن دست برادری به تمام ملتهای اسلام و به تمام مسلمین،خضوع برای علمای اسلام.
2.درباره ما به معنای روحانیون و علما و آخوندها:خواهان اصلاحات و ترقی مملکت، مخالفت با دیکتاتوری و زدنها و کشتنها و قلدریها و زورگوییها،ایستادگی در صدر مشروطیت در برابر استبداد سیاه و گرفتن آزادی برای ملت،جعل قوانین به نفع ملت و استقلال مملکت و اسلام،زجر کشیدن و خون دادن، قیام، نهضت، خواهان عمل به قوانین اسلام،دعوت به قوانین آسمانی،ابلاغ قوانین الهی به مردم،خواهان عزت و شرف برای همه مردم،رفع کردن اسارت ملت،خواهان عمل به قانون اساسی و آزادی مطبوعات و قلم،نصایح منطقی، حبس و تبعید شدن،داشتن یک جمعیت کثیر از علما و مراجع بزرگ،عدم مخالفت با آثار تمدن، افکار نورانی،دلخون شدن از اوضاع مملکت،سادهزیستی،مخالفت با خرجهای بیجا،دوستی و رفاقت با مردم،خواهان صلاح حال ملت و مملکت،مراقب دولت بودن،مخالفت با ظلم،پشتیبانی از دولت تابع اسلام و قانون اساسی،مخالفت با امریکا و اسرائیل و استعمار و فرهنگ استعماری،مخالفت با فساد و فحشا،منطقی سخن گفتن،در اعلا مرتبه تمدن بودن علما، پشتوانه مملکت،ایستادن در برابر خطراتی که کشور را تهدید کند،عدم مخالفت با ترقی زنان، سرباز اسلام بودن،فدا شدن برای اسلام،عزت آنها عزت اسلام و اهانت به آنها اهانت به اسلام است.
3.درباره ما به معنای مردم مسلمان ایران:کوتاه بودن دست ما از عالم و نرسیدن صدای ما به عالم،نهضت به تبع روحانیت،اعتقاد داشتن و دیندار بودن،گرسنگی کشیدن،توسری خوردن،کتک خوردن،تحت زور و فشار و سرنیزه و قلدری حکومت بودن،فقر،اخلاص،حفظ اساس احکام اسلام،دوستی و رفاقت با روحانیت،بودجه مملکت از آن مردم(کارگر،زارع) است،حکومت و دولت خدمتگزار و نوکر مردماند،مخالفت با پیمان با اسرائیل،زنده بوده، بیدار شدن،همکاری با علما و روحانیون.
ب.توصیف و معرفی دیگران و ارزشهای منتسب به دیگران(آنها):
1.شاه و دولت و مسئولین حکومت شاهنشاهی:برچسب کهنه پرستی و ارتجاع زدن به علمای اسلام، زدن،کشتن،قلدری،دیکتاتوری،استبداد،رجز خواندن،غلام حلقهبهگوش دیگران بودن،عدم حفظ استقلال، دست دراز کردن برای دلار،زورگویی،بیقانونی،عدم اطاعت از قانون،خراب کردن مدرسه فیضیه و مدرسه طالبیه،اهانت به علمای اسلام،تبعید و اخراج و حبس کردن،ضدیت با آزادی و آزادی مطبوعات و قلم، مرفوض جامعه بودن،تبعیت از اسرائیل،الزام مطبوعات،دادن مخازن مملکت به دیگران،شلاق زدن به سر ملت،کتک زدن و فحش دادن،استبداد،گذاشتن تمام قوانین زیر پا،تأسیس دانشگاه اسلامی،ولخرجی از جیب ملت،درست کردن سازمانهای عریض و طویل،عدم تواضع به ملت،زیر چکمه نگه داشتن ملت، پایمال کردن ملت،مرفه زندگی کردن،گل آوردن از هلند برای مهمانی،تربیت بد،سوء استفاده از رادیو و تلویزیون،مخالفت با عواطف ملل مسلمان،نازیدن به سابقه دو هزار و پانصد ساله و استخوانهای پوسیده، ایستادن در برابر احکام اسلام،کهنهپرستی،روسیاهی، فرار کردن از خطرات،ارتجاع،بربریت،اشاعه فساد و فحشا.
2.جراید خارج:با بودجههای گزاف مهیا شدن برای کوبیدن علمای اسلام،برچسب مخالفت با اصلاحات زدن به اسلام و علمای اسلام،ضدیت با اسلام،روحانیت و ملیت.
3.جراید داخلی،خبیث بودن(نه به اندازه سمپاشی شاه و حکومت)،بد معرفی کردن اسلام، خجل شدن،پذیرفتن تحمیل حکومت،دروغگویی،در کنترل استعمار بودن،مسموم کردن فکر جوانان،ضعیف کردن اعصاب مردم.
استناد(ذکر شواهد):استنادات خالق متن از این جهت اهمیت دارد که پایههای استدلال گفتمانی او را میرساند.گفتمانهای قوی دارای مبانی استقلالی قوی هستند و برعکس تحلیل گفتمان نطق تاریخی امام خمینی در تاریخ 26 فروردین ماه 1343 نشان میدهد که ایشان در آن حالوهوای تیره سرکوبگری و خشونت نظام شاهنشاهی و درحالیکه شاه و حامیان داخلی و خارجیاش قهقهه پیروزی و سرمستی سر میدهند،سقوط و نابودی آن نظام را در حدی نزدیک میبینند که دستاندرکارا معماری نظام جایگزین است.
گفتمانهای ضعیف از این لحاظ ضعیف و شکنندهاند.استنادات حضرت امام در این سخنرانی از این قرار است:
قضیه 15 خرداد،اسلام،قیام روحانیت و علما و مردم،قوانین اسلام،رسول اکرم(ص)،قانون اساسی،متمم قانون اساسی،صدر مشروطیت،سرمقاله روزنامه اطلاعات و وقایع بعد از آن، خراب کردن مدرسه فیضیه، خراب کردن مدرسه طالبیه،حبس و تبعید و کشتار علما و مردم از سوی نظام حاکم،ائمه هدی(ع)، اعتراف نخستوزیر،مردن دو هزار نفر از سرما در همدان،تأسیس دانشگاه اسلامی از طرف دولت،ماجرای تصویبنامه ایالتی و ولایتی و لغو آن،وضعیت رسانهها،روابط با اسرائیل،سخنان و تبلیغات نظام حاکم،حمله متفقین و فرار مسئولین حکومت و نظامیان،قرآن، جنگ صفین،بیداری ملت،گسترش فساد و فحشا.
پیشفرضها و دلالتهای ضمنی
هر گفتمانی مفروضههایی دارد که بدون آنها گفتمان سامان نمیگیرد.این مفروضهها را میتوان از تأمل در متن به دست آورد هرچند خالق متن به آنها به صورت صریح اشاره نکرده باشد.
همچنین هر گفتمانی به صرت ضمنی،مفاهیمی را القا یا تداعی میکند که در تحلیل متن اهمیت دارد.ذیلا ابتدا پیشفرضهای متن و سپس موارد عمده تلقین و تداعی آن ذکر میشود:
پیشفرضها:15 خداد فاجعه و مصیبتی بزرگ برای اسلام و ایران بود-اعتقاد به حق تعالی،وحی الهی،قرآن،کلام پیامبر اسلام(ص)و ائمه هدی(ع)معیار حق و باطل است-اسلام سرمنشأ آزادی و استقلال و عزت است-مردم و علمای اسلام تابع حق تعالی،رسول اکرم(ص)و ائمه(ع)هستند و آنچه میخواهند همان است که اسلام میخواهد-شاه و مسئولین نظام علیه اسلام،علمای اسلام، مردم، قانون اساسی و عدالت عمل میکنند-نظام حاکم، وابسته و ستمگر است-نظام شاهنشاهی،فاقد منطق و استدلال است-وضعیت مملکت و حوادث مختلف دلیل ناحق بودن حکومت است-اسلام،علمای اسلام و قشرها و طبقات مختلف مردم در برابر نظام حاکم ایستادهاند.
دلالتهای ضمنی متن(تلقین و تداعی)
شاه و مسئولین حکومت،جنایتکار،فاسد،دروغگو،دزد،مرتجع،ترسو فریبکار،وابسته و خائناند-شاه و دولت برخلاف اسلام و قانون عمل میکنند-مطبوعات خارجی پول میگیرند و علیه اسلام و مسلمانان مینویسند - مطبوعات و رسانههای داخل تحت کنترل حکومت هستند و دروغ میگویند و فساد را دامن میزنند و مت را تضعیف میکنند-هدف حکومت،کوبیدن اسلام و تضعیف ملت است-شاه و حکومت درپی خوشگذرانی خود هستند و منافع ملت را به اربابان خارجی خود میدهند-شاه و مسئولین حکومت فساد و فحشا را گسترش میدهند- ضدیت اسلام و علمای اسلام با استبداد و استعمار-حمایت علمای اسلام و روحانیون از استقلال و آزادی و منافع اسلام و ملت و قانون اساسی و اصلاحات-هماهنگی منافع اسلام و ملت-آنچه علما و روحانیون میگویند و میخواهند مبتنی بر وحی الهی و کلام رسول اللّه(ص) و ائمه هدی(ع)است-علما و روحانیون و مردم باید با حفظ وحدت علیه حکومت قیام و در برابر هر سختی و رنجی مقاومت کنند،رهبری نهضت به عهده علما و روحانیون است-تمدن و ترقی واقعی در اسلام است-استبداد و وابستگی مخالف اسلام است-علمای اسلام در نهضت علیه استبداد و وابستگی وحدتنظر دارند-حقوق ملت از هر جهت توسط شاه و دولت پایمال شده است-نظام حاکم بیتمدن و وحشی است-حکومت شاهنشاهی مروج فساد و فحشا و موجب تضعیف ملت است-علما و مردم برای وصول به مقصد اسلامی از هیچچیز حتی زندان و شکنجه و اعدام ترسی ندارد-اسلام آزادیبخش و عزتآفرین است-وظیفه علما خدمت به اسلام و ملت مسلمان است-تاریخ کشور و حوادث جاری مبین دفاع علمای اسلام از حق و آزادی و استقلال کشور است-ملت بیدار شده و زیر بار سلطه حکومت استبدادی و قدرتهای خارجی نمیرود-ملت ایران اسلام را میخواهد.
مفاهیم و ارزشهای جامعه مطلوب در متن
یکی از مؤلفههای مهم سخنرانی مورد بحث تأکید بر عناصر یک جامعه مطلوب است که هر چند سخنران به صراحت بدان نمیپردازد ولی از ایرادات و انتقادهای وی میتوان آنها را به صورت ذیل احصا کرد:
اعتراض به استبداد و خشونت و بیقانونی،اعتراض به تبلیغات سیاه،آزادی و استقلال، گفتگو بر اساس عقل و منطق،قانون اسلام،قانون اساسی،قانون الهی،آزادی بیان و مطبوعات و قلم،اعتراض به توسعه سازمانهای دولتی،مسئولیت و پاسخگویی حکومت و دولت، خواست مردم،عدالت اجتماعی،تلطف و مهربانی به مردم،خدمتگزاری دولتها نسبت به مردم، بودجه مملکت از آن مردم است،نظارت علما بر دولت،رسانههای مستقل،موافقت با تمدن و پیشرفت،استقلال حوزه دینی از دولت،اصلاح و تربیت مردم و جوانان،استقلال و جلوگیری از انجام نقشههای شوم دشمنان اسلام و ملت،وحدت،وحدت مسلمانان.
تلقی و استنباط از مفاهیم مربوط به جامعه مطلوب
ارزشهای جامعه مطلوب در متن متکی به اسلام و قوانین اسلام است و خالق متن منشأ تمامی آنها را اسلام،قانون اسای و عقل و منطق معرفی میکند.او نهاد دین و حوزه دینی را کاملا مستقل از حکومت و ناظر بر اعمال تمامی مسئولین حکومتی میداند.از دیدگاه خالق متن، نهادهای دولتی و دینی خدمتگزار مردماند.وی تأکید میکند که بودجه مملکت از آن مردم است و باید در راه خیر آنان مصرف شود.او معتقد است که دین و دولت در کنار هم باید به تربیت مردم بهویژه جوانان اهمیت دهند.آزادی و استقلال،محور کلام است.گوینده،منادی خواست مردم و درواقع عدالت اجتماعی،مشارکت سیاسی و عمومی بودن سایت است و بر آزادی بیان و انتقاد و مطبوعات و قلم تأکید میکند.
ایشان درعینحال عملکرد روزنامههای وابسته و قلمبهمزد داخلی و خارجی را محکوم میکند؛باوجوداین مطبوعات را به اندازه حکومت مطرود نمیشمارد.تقریبا تمامی ارزشهای یک جامعه مطلوب(جامعه مدنی)در این متن ملاحظه میشود.اما بعضی از مؤلفههای جامعه مدنی مانند تربیت و ارشاد مردم،رسیدگی به محرومین،مبارزه با فساد و فحشا در آن حضور چشمگیرتری دارد.
یکی از مؤلفههای جامعه مطلوب از نظر حضرت امام،جلوگیری از ولخرجیها و رفاهطلبیهای مسئولین است که در نظریات مربوط به جامعه مدنی یا جامعه مطلوب،کمتر مورد توجه بوده است.از دیدگاه خالق متن رسانهها بهویژه مطبوعات مجاز به انتشار هر چیزی نیستند و عملکرد آنان در تبعیت از تحمیل حکومت و نیز اشاعه فساد و فحشا و تضعیف مردم بهشدت محکوم میشود.خالق متن،به حوزه دینی و سپس طبقات و اصناف مردم اشاره میکند و آنها را در برابر حکومت،متحد و همکار میداند.
گزارههای اساسی متن
هر متن گزاره یا گزارههای محوری دارد که چارچوب گفتمانی را مشخص میسازد.در ین متن،گزارههای اساسی را میتوان از قرار ذیل مطرح کرد:
عملکرد شاه و نظام شاهنشاهی مبتنی بر دیکتاتوری و خشونت و فریبکاری و وابستگی به خارج بهخصوص اسرائیل است و برخلاف اسلام و قانون اساسی و خواست مردم عمل میکند.علما و مردم در برابر چنین وضعی ایستادهاند و نباید از چیزی بترسند.
مؤلفههای اجماع و توافق در متن
هر گفتمان در میان معتقدان به آن گفتمان و در گفتگو با مخاطبان،نقاط اشتراک توافق خود را اعلام یا براساس آن جریان ارتباط را مدیریت میکند که در گفتمان حضرت امام عبارتاند از:اسلام،قانون،خواست مردم،گفتگو و منطق و استدلال،استقلال،آزادی،تمدن و پیشرفت.
منبع مشروعیت سیاسی
در گفتمان سیاسی یکی از پایههای توافق،منبع مشروعیت سیاسی است که در گفتمان امام عبارتاند از:
اسلام،قانون اساسی،خواست مردم.
تحلیل اطلاعات متن و فرامتن
این متن یک سخنرانی نسبتا طولانی است که به مناسبت قیام 15 خرداد و عملکرد نظام حاکم طراحی شده است.نظام شاهنشاهی با دو سلاح تبلیغات وسیع و سرکوب خشن برای مخدوش جلوه دادن و نابودی نهضت اسلامی تلاش میکرد.افشای جنایات رژیم و پاسخگویی به تبلیغات آن در این متن واجد اهمیت فراوانی است.امام هرچند در این زمان فاقد امکانات رسانهای بود اما بیاینکه مأیوس شود از طریق سخنرانی و اعلامیه-که از جانب نیروهای مردمی خصوصا طلاب جوان تکثیر و توزیع میشد-فعالیتهای تبلیغاتی خود را ادامه میداد.
مهمترین راهبردهای عملی گفتمان امام که در این سخنرانی ملاحظه میشود و در سایر سخنرانیهای ایشان در این دوران از محورهای اساسی سخن محسوب میگردد عبارتاند از:همدلی در بستر دیانت که به موازات آن نقطه عطف کلام امام بروز و ظهور مییابد؛یعنی تفکیک اسلام ناب محمدی(ص)از اسلام شاهنشاهی.
پاسخگویی به تهمتهای نظام شاه علیه نهضت اسلامی و علمای اسلام که به موازات آن خواست علمای اسلام در قالب یک حکومت مطلوب،تبیین و عرضه میشود و میتوان آن را سلسله اعصاب سخنرانی موردبحث دانست و در این مقاله نیز هدف اصلی،آشنایی بیشتر با شاه با همه مهارتش در اعمال سیاست فریب و سرکوب،در ارزیابی عامل مذهب و درجه نفوذ آن در جامعه ایران اشتباه کرده بود،همچنین شایستگی،قدرت و مهارت امام را در بسیج و رهبری مردم و به حرکت درآوردن تودهها دستکم گرفته بود.
طرح چنین حکومتی است که خالق متن بدون اشاره مستقیم به آن،به دقت تمام، مؤلفههای آن را روشن میسازد. روحیه بخشیدن به مردم ستمدیده برای نهراسیدن از دشواریها و حرکت به سوی جامعه مطلوب که بهعنوان یک وظیفه الهی مطرح میشود.
ایجاد وحدت و انسجام میان علما و قشرهای مردم(هویتشناسی و هویت بخشی)که از بخشهای مهم گفتمان امام است.امام خمینی این مهم را از طریق شناساندن هویت فطری و اسلامی مردم به آنان و در تمام اعمال و اقوال خود به انجام میرساند.با خیال راحت میتوان گفت که آن مرد بزرگ در تمام عمر خود خلاف این مقصد عظیم الهی سخنی نگفت و قدمی برنداشت.در گفتمان امام، وحدت بهعنوان یک میزان مطرح میشود که با آن میتوان سخنان تمام سخنگویان را محک زد.از سوی دیگر بدون تعلق به یک هویت تام و تمام،هرگز وحدت به معنای حقیقی آن به دست نمیآید.این معنا در گفتمان امام کاملا آشکار است.مقوله هویت دینی ملت در تمام دوران مبارزه و رهبری حضرت امام،زمینه گفتمانی قدرتمند است.
درهرحال راهبردهای عملی گفتمان امام یعنی نظام مدیریت نهضت از طریق سخن(گفتمان) عرصه وسیعی است که در اینجا به دلیل محدودیتهای یک مقاله کوتاه به صورت گذرا بررسی شد تا اجمالا روشن شود در شرایط بسیار دشوار و استبدادی نظام شاهنشاهی وابسته،اداره یک نهضت بزرگ نیازمند چه تدابیر عمیق و گستردهای است.
اما درباره جامعه مطلوب یا جامعه مدنی و عناصر و ویژگیهای آن نکات ذیل درخور توجه است:
واژگان سفید در این متن یا مربوط به فرهنگ و اندیشه اسلامی است و یا در آن حوزه و فضا جایگاه معنایی دارد.تعداد زیادی از این واژگان مانند آزادی،استقلال،ملت،قانون،قلم و... مربوط به مفاهیم اساسی جامعه مدنی(جامعه مطلوب)است که به لحاظ واژگانی میان اندیشه سیاسی غربی و شرقی(اسلامی و ایرانی)مشترک است.واژگانی که دارای مفاهیم مشترکاند درواقع در لابهلای واژگان مرتبط با اندیشه اسلامی،پیچیده شده است که میتوان آن را حاکی از لزوم شناختن و معنا کردن اینگونه مشترکات در گستره دیدگاه خالق متن از اسلام جستجو کرد.
واژگان منفی تماما متوجه عملکرد و تبلیغات نظام حاکم علیه اسلام،مردم و علمای اسلام است. وابستگی نظام حاکم به قدرتهای خارجی بهخصوص اسرائیل و دروغگویی و فریبکاری نظام در کنار استبداد و شکنجه و زورگویی،طرحی است که خالق متن در میان واژگان منفی از رژیم شاهنشاهی تصویر میکند.میتوان گفت واژگان منفی نسبت به واژگان مثبت،اشتراک بسیاری با اینگونه مفاهیم در عرصه مباحث اندیشه سیاسی دارد.اکثر این واژگان در اندیشه سیاسی برخلاف مفاهیم و ارزشهای جامعه مدنی محسوب میشود.
افراد و نهادهای مطرحشده مربوط به اسلام،قانون و ملت است.گروهها و احزاب در این میان اعتباری ندارند.اما به طبقات و اصناف اشاره شده است.مطبوعات هم در میان نهادهای مثبت و هم در میان نهادهای منفی ذکر شده است که حاکی از آن است که این نهاد مربوط به جامعه مدنی از نظر سخنران میتواند خوب یا بد باشد لیکن درهرحال با توضیحاتی که خالق متن میدهد بد بودن آن به اندازه نهادها و مسئولان حکومتی نیست.
خودیها در این متن شامل شخص گوینده،علمای اسلام و طبقات و قشرهای ملت است. جایگاه خالق متن در این میان جایگاهی متواضعانه،جایگاه علما و روحانیون اسلام،جایگاهی بسیار والا و تاریخی و جایگاه مردم،جایگاه مظلومان است.غیر یا دیگر این متن،شاه و مسئولین حکومتی،جراید داخل و خارج،استعمار و اسرائیل است.این اغیار همگی در جهت معارضه با اسلام،حقوق مردم و قانون و نیز سرکوب و غارت ملت،در کنار یکدیگرند.
استنادات خالق متن،اسلام،حضرت رسول(ص)،علمای اسلام،قانون اساسی و وقایع تاریخی و عملکرد مسئولین نظام است.یعنی استناد او اولا جنبه عقیدتی دارد که هم مخاطبان (یعنی مردم مسلمان کشور و سایر مسلمانان عالم)به علت مسلمان بودنشان در آن اتفاق نظر دارند و هم نظام شاهنشاهی درواقع قانونا(برابر قانون اساسی)و به لحاظ ادعا و تبلیغ،ملتزم به آن است و نمیتواند خلاف آن چیزی بگوید یا عمل کند و ثانیا مستند به وقایع تاریخی و حوادث روز است که پیش روی مخاطبان است و به همین دلیل از منطق استدلالی قوی برخوردار است.پیشفرضهای او نیز بیشتر جنبه عقیدتی دارد.اما اینکه نظام حاکم ظالم و ستمگر و وابسته است و علما و روحانیون در برابر آن ایستادهاند مستند به عملکردها و نتیجهگیری خالق متن از مستندات تاریخی و مبارزات جاری است.
استنادات امام برخلاف ترهات دستگاههای تبلیغاتی شاه،برای مخاطبان،جای هیچ تردیدی ندارد.حضرت امام تمامی خواستهای مردم را در بستر اعتقادات خود آنها توضیح میدهد و اعلام میکند.درواقع در تمامی این سخنرانی شگفتانگیز،طرح یک حکومت مطلوب اسلامی بر اساس خواست مردم،با ظرافت و دقت تمام ساخته میشود.درحالیکه نهضت سرکوب شده و یأس و فساد و دروغ در همهجا چنگ انداخته است،رهبر روشنضمیر انقلاب،فریاد
«ان الباطل کان زهوقا»
سرمیدهد.
دلالتهای ضمنی متن،مرزبندی روشنی است میان مردم و علما از یک طرف و نظام شاهنشاهی از طرف دیگر و برخورد میان آنها درنهایت به نفع ملت و اسلام خواهد شد،این است که علما و مردم باید متحد و بیدار باشند و از هیچچیز به خود هراسی راه ندهند چون خدا با آنهاست و عزت و آزادی،نهایت این نهضت خواهد بود.
مفاهیم و ارزشهای جامعه مدنی(جامعه مطلوب)از هردو جهت مثبت و منفی موردنظر سخنران است.از جهت مثبت استقلال،آزادی،بهویژه آزادی انتقاد و بیان و قلم و مطبوعات و رسانههای مستقل،قانون،اصلاحات،وحدت،خدمت به مردم،تربیب مردم و جوانان و... حضور چشمگیر دارد.البته تأکید خالق متن به اسلام و نظارت علمای اسلام،چارچوب تلقی جامعه مطلوب امام خمینی،جامعهای است مبتنی بر قوانین و احکام اسلامی که استقلال و آزادی شهروندان و اجرای عدالت را در تمام جامعه و در همه زمینهها به تمام معنا تضمین میکند.
وی از این مفاهیم را روشن میسازد.او برای مطبوعات و رسانهها جنبههای منفی نیز قائل است مانند دروغگویی،تابع حکومت جور بودن و اشاعه فساد.ایشان با توسعه نهادهای غیرضروری دولتی مخالف است و با ولخرجیهای مسئولان نیز به عنوان امری خلاف اسلام و قانون مخالفت میکند.رسیدگی به محرومین و مقابله با فساد در این متن جایگاه روشنی دارد.به نظر میرسد بیان جنبههای مخالف عناصر جامعه مدنی و مخالفت با آنها به عنوان ویژگیهای نظام شاهنشاهی در این متن نسبت به تأیید جنبههای موافق ارزشهای آن قویتر است مانند مخالفت با استبداد یا تحمیل به مطبوعات و نظایر آن.
گزاره اساسی متن در طرد نظام شاهنشاهی و تأیید اسلام و علمای اسلام و خواست مردم است.مؤلفههای اجماع و توافق در این متن مستند به پیشفرضهای مقبولی است که عمدتا جنبه عقلانی و جهانی دارد که مهمترین آنها عبارتاند از:اسلام،استقلال،آزادی،قانون، خواست مردم و تمدن و پیشرفت.
در این سخنرانی،تأکید خالق متن بر اسلام و سپس قانون اساسی است.او تمامی آزادگیها، بزرگیها و استقلالها را از اسلام میداند و معرفی میکند.در این متن فقط عملکرد نظام مطرح نیست بلکه مسئولین نظام نیز زیر سؤال میروند و درواقع هم به عملکرد نظام و هم به صلاحیت آنان اعتراض و ایراد میشود.
همچنین در این سخنرانی به صورت تلویحی حقانیت نظام شاهنشاهی نیز به علت مقابله با اسلام و نازیدن به استخوانهای پوسیده مورد تردید قرار میگیرد.
اتکای گفتمان شاهنشاهی به دوران ایران باستان،و ملیتگرایی غربگرا،هم در درون به علت بیارتباطی به حکومتهای ایران باستان دارای تناقض است و هم در عمل با تبلیغات فریبکارانه دینداری و در حمایت معصومین(ع)بودن شاه و استناد به قانون اساسی.
طرح حکومت مطلوب خالق متن در اینجا وضوح بیشتری نسبت به سخنرانیهای گذشته ایشان دارد.تأکید او بر حفظ وحدت روحانیون و مردم و تداوم نهضت حاکی از ضرورت جایگزینی نظام حاکم است.
خالق متن،آزادی واقعی و مدنیت مطلوب را در اسلام میجوید.بر قانون،استقلال،آزادی خصوصا آزادی بیان و قلم و مطبوعات،حق انتخاب،خدمت به مردم،رسیدگی به محرومین به ویژه کارگر و زارع،پیشرفت و ترقی کشور،اتحاد مردمی،گفتگوی منطقی و عقلانی در کنار مخالفت با ارعاب و تهدید و کشتار و حبس و تبعید تأکید میشود و تبلیغات سوء علیه اسلام و علمای اسلام،استبداد،ولخرجی از بودجه کشور و مردم،تأسیس سازمانهای عریض و طویل،بیقانونی،ترویج فساد و فحشا،تحمیل به مطبوعات،وابستگی به قدرتهای خارجی به خصوص اسرائیل،طرد و نفی میشود.
نکته بسیار مهم در گفتمان امام خمینی آن است که این گفتمان نسبت به مظاهر تمدن-چه مظاهر عینی تمدن و چه مظاهر فکری آن-وابسته نیست.
جمعبندی
تحلیل گفتمان نطق تاریخی امام خمینی در تاریخ 26 فروردینماه 1343 نشان میدهد که ایشان در آن حالوهوای تیره سرکوبگری و خشونت نظام شاهنشاهی و درحالیکه شاه و حامیان داخلی و خارجیاش قهقهه پیروزی و سرمستی سرمیدهند،سقوط و نابودی آن نظام را در حدی نزدیک میبیند که دستاندرکار معماری نظام جایگزین است.
امام بدون اشاره صریح به اینکه نظام شاهنشاهی بنا به ضرورت شرعی،تاریخی و عقلی باید از بین برود و نظام اسلامی مبتنی بر خواست مردم جایگزین آن شود،این معنا را در سخنان خود پیگیری و طرح منسجمی از نظام قانونی متکی به دیانت و ملت را با دقت تصویر میکند.نقطه محوی سخن امام،طرح و پیشنهاد نظام مطلوب یا جامعه مطلوب(جامعه مدنی) به مردم است.
میتوان طرح جامعه مطلوب را در گفتمان امام خمینی-قبل از پیروزی انقلاب اسلامی-با توجه به سخنرانی یادشده که نمونه معروف از کلام ایشان است به صورت زیر خلاصه کرد:
جامعه مطلوب امام خمینی،جامعهای است مبتنی بر قوانین و احکام اسلامی که استقلال و آزادی شهروندان و اجرای عدالت را در تمام جامعه و در همه زمینهها به تمام معنا تضمین میکند.در این جامعه،آزادی خصوصا آزادی بیان،گفتگوی عقلانی و انتقاد سازنده از هر کس،نه تنها مجاز بلکه ضرورت است.در این جامعه مسئولان از طرف مردم انتخاب میشوند و خدمتگزار مردماند و باید با تلطف و مهربانی با آنان رفتار کنند و خواست آنان را برآورده سازند و درعینحال در برابر آنان مسئول و پاسخگو هستند.بودجه کشور از آن مردم است و باید در نهایت صرفهجویی و در راه خیر و صلاح مردم و پیشرفت و ترقی کشور صرف شود.در این جامعه،مسئولان و مردم در حفظ وحدت و ترتبیت و اصلاح خویش و جامعه و جلوگیری از فساد دارای مسئولیت متقابلاند.همچنین در این جامعه،همه در برابر قانون مساویاند و از طرف هیچکس،استبداد،خشونت،ارعاب،حبس و حتی تهدید و تحمیل پذیرفته نیست.
دوران رهبری ده ساله امام خمینی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی حاکی از مجاهدت فوق العاده ایشان برای عملی ساختن همین طرح جامعه مطلوب است که در گفتمان بعد از پیروزی،تفصیل بیشتر و آشکارتری مییابد.
منابع و مآخذ
آوری،پیتر،تاریخ معاصر ایران،ترجمه محمد رفیعی مهر آبادی،تهران،مؤسسه انتشارات عطایی،1371.
احمدی،بابک،ساختار و تأویل متن،تهران،نشر مرکز،1384.
امام خمینی،صحیفه امام،تهران،مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی،1378.
برگزیدهای از نوشتهها و سخنان شاهنشاه آریامهر،تهران،کتابخانه پهلوی،بیتا.
پهلوی،محمد رضا،به سوی تمدن بزرگ،تهران،مرکز پژوهش و نشر فرهنگ سیاسی دروان پهلوی،بیتا.
پهلوی،محمد رضا،پاسخ به تاریخ،ترجمه حسین ابو ترابیان،تهران،زریاب،1383.
خانیکی،هادی،گفتگوی تمدنها و ارتباطات بین المللی(رساله دکترای علوم ارتباطات)، دانشگاه علامه طباطبایی،دانشکده علوم اجتماعی،سال تحصیلی 81-80.
روحانی،سید حمید،نهضت امام خمینی(دفتر نخست)،تهران،عروج،1381.
فرقانی،محمد مهدی،راه دراز گذار،تهران،فرهنگ و اندیشه،1382.
فرکلاف،نورمن،تحلیل انتقادی گفتمان،ترجمه فاطمه شایسته پیران و دیگران،تهران،مرکز مطالعات و تحقیقات رسانهها،1379.
فصلنامه حضور(وابسته به مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی)،بهار 1370 و زمستان 1371.
مدنی،سید جلال الدین،تاریخ سیاسی معاصر ایران،قم،اسلامی،1361.
مروی،ابو الفضل،رهبر الهی،تهران،مرکز اسناد انقلاب اسلامی،1380.
نجاتی،غلامرضا،تاریخ سیاسی 25 ساله ایران،تهران،مؤسسه خدمات فرهنگی رسا، 1379.
نهج البلاغه،کلمات قصار.
ورنر،سورین و جیمز تانکارد،نظریههای ارتباطات،ترجمه علیرضا دهقان،تهران،دانشگاه تهران،1384.
مجله پانزده خرداد » بهار 1386 - شماره 11
تعداد بازدید: 4365