مظفر شاهدی
با آغاز جنگ سرد میان دو بلوک شرق و غرب و طرحهای گستردهای که هر دو بلوک برای سیطره دوباره بر بخشهای مختلف جهان در پیش گرفتند،موضوع نفوذ و حضور روزافزون و در عین حال پایدارتر آمریکا به عنوان سر دسته بلوک غرب در کشورهای اقماری که اساسا هم عقب افتاده بودند و هم به لحاظ سیاسی وضعیت شکنندهای داشتند،به سرعت مورد توجه سیاستگذاران آن کشور هم قرار گرفت.در همین راستا بود که به زودی کارشناسان و تئوریپردازان آمریکا و غرب جهت پیشگیری از نفوذ شوروی و اندیشههای کمونیسم در کشورهای موسوم به جهان سومی که تحت سیطره آن کشور قرار گرفته بودند،برنامههای اصلاحی متعددی در امور مختلف سیاسی، اجتماعی و اقتصادی ارائه دادند و خواستار اجرا شدن آنها در کشورهای هدف شدند.
مهمترین نظریهپرداز و برنامهریز این عرصه در آن برهه والت ویتمن روستو بود که دیدگاههای اصلاحی او پیرامون کشورهایی مانند ایران،که از کودتای 28 مرداد 1332 بدانسو به سرعت در سلک کشورهای اقماری آمریکا وارد شده بود،مورد توجه جدی دولتمردان آمریکا قرار گرفت و از نیمه دوم دهه 1330 ش بود که این طرح اصلاحی آمریکاییها،که خیلی زود نام انقلاب سفید بر آن نهاده شد،علی الظاهر امکان جدیتری برای عملی شدن پیدا کرد.در آن برهه حاکمیت بر آن تصور بود که با از میان برداشتن عمده مخالفان سیاسی خود در طول دهه 1330 و مرتفع شدن برخی موانع اجتماعی و مذهبی دیگر خواهد توانست بدون برخورد با مشکلی جدی بر این مهم دست یابد.اما واقعیت امر چیز دیگری بود و در آستانه دهه 1340 نسل جدیدتری از مخالفان سیاسی و مذهبی حکومت در حال سر برآوردن بودند و مقدر بود مخالف گسترده آنان با برنامههای اصلاحی آمریکاییان موسوم به انقلاب سفید نخستین لایههای مبارزه سرنوشتساز مردم کشور با حاکمیت وقت را که به جد مقدرات خود را با منافع آمریکاییان در ایران پیوند داده بود،شکل دهد.
دوحانیون و اسلامگرایان تحت رهبری امام خمینی(ره)در صدر تمامی این مخالفان حکومت جای داشتند و به جد در صدد برآمده بودند مانع از پیاده شدن این طرحها شوند که به زعم آنان بنیانهای ملی،مذهبی،سیاسی،اجتماعی و اقتصادی کشور را هدف گرفته و بر آن بود کشور را یکسره تحت سلطه بیگانگان و بهطور مشخص آمریکاییان قرار دهد.این بخورد قهرآمیز و در عین حال تعیینکننده که نقطه آغازی برای شکلگیری تحرکات انقلابی مردم ایران طی سالهای آتی شد.اوج آن در دوران نخستوزیری اسد الله علم(تیر 1341-اسفند 1342)اتفاق افتاد.
پس از سقوط کابینه دکتر علی امینی در 28 تیر 1341،اسد الله علم به مقام نخستوزیری منصوب شد و تا 17 اسفند 1342 کماکان در این سمت باقی بود مقدمات اجرای برخی از اصلاحاتی که به زودی به لوایح انقلاب سفید شهرت یافت از اواخر دوران نخستوزیری دکتر منوچهر اقبال،جعفر شریف امامی و سپس علی امینی فراهم شده بود؛اما به چند دلیل،که مهمترین آنها مخالفتهای آیت الله العظمی بروجردی و نیز تداوم بحران در عرصه سیاسی و اجتماعی کشور بود،اجرای تمام و کمال آن لوایح با مشکلاتی جدی مواجه شده مجالی برای نمود نیافته بود.با آغاز نخستوزیری اسد الله علم،که چند سالی از درگذشت آیت الله بروجردی میگذشت و از سوی دیگر به نظر میرسید کشورهای انگلستان و آمریکا در عرصه سیاسی ایران به نگرش و توافق تازهتری رسیدهاند،محمد رضا شاه به این نتیجه رسید که ضمانت لازم را جهت تداوم سلطنت قدرتمندانهاش از متحدان خارجی خود دریافت کرده است و در زمان تعطیلی مجلسین شورای ملی و سنا بر آن شد،با تأسی به فرصت و امکان به دست آمده،بهطور جدی در راه اجرای«اصلاحات»موسوم به انقلاب سفید گام بردارد؛با این توضیح که امروز دیگر تردیدی باقی نمانده است که اصلاحات موسوم به انقلاب سفید طراحی بود که از سوی کارشناسان آمریکایی امور ایران تهیه و تنظیم شده بود و هدف آن ارائه برنامه اصلاحاتی بود تا از هرگونه پیشآمد ناگواری که امکان داشت موقعیت آن کشور در ایران (به تصویر صفحه مراجعه شود) اسد الله علم نخستوزیر به اتفاق اعضای کابینهاش؛نصرت الله معینیان،جهانگیر تفضلی،پرویز ناتل خانلری،عطا الله خسروانی،اسد الله علم، را مورد تهدید جدی قرار دهد.ممانعت به عمل آورد؛و ایران و رژیم پهلوی به مثابه قلب تپنده منافع آمریکا در منطقه به حیات خود ادامه دهد.
در این نوشتار سعی شده،گوشههایی از مبارزات،و خالفتهای روحانیون و اسلامگرایان(بهویژه تحت رهبری امام خمینی)در دوران نخستوزیری اسد الله علم (تیر 1341-اسفند 1342)با لوایح انقلاب سفید اجمالا مورد بررسی و تحلیل تاریخی قرار گیرد.
مدرک متقنی وجود ندارد که حاکی از مخالفت جدی معارضان رژیم با برنامههای اصلاحات ارضی اسد الله علم در اوایل زمامداری وی باشد؛بالاخص اینکه در آن برهه گروههایی نظیر طرفداران جبهه ملی از سوی علم به بازی گرفته شده بودند.طرفداران حزب بوده هم به دلایلی دیگر نیروی مهمی به شمار نمیرفتند و اعتراض گاهوبیگاه آنها هم،که غالبا به صورت پخش برخی اعلامیههای پنهانی و غیرعلنی بود؛به جایی نمیرسید و بهطور کلی دولت در مهار کردن قدرت آنها با موفقیت عمل کرده بود. بیشترین مخالفتها در آن برهه از سوی مالکان عمده ابراز میشد که در موقعیت اختناق سیاسی و سختگیریهای دولت و اهتمامی که در سرکوب آنها به کار میرفت،اعتراضات آنها هم برای دولت کمتر مشکلساز بود؛بهویژه آنکه اسد الله علم،با وعده و عیدهای گاهوبیگاه،از تشکیل یافتگی مخالفتهای آنها جلوگیری به عمل میآورد.در اینباره اسد الله علم از تجربیات و ترفندهای استانداران و نمایندگان مختلف خود در استانهای مختلف کشور نیز برخوردار بود؛چنانکه،برای نمونه،سرتیپ امین آزاد استاندار کردستان طی نامهای خطاب به اسد الله علم نخستوزیر،راهحلهای زیر را برای جلوگیری از شورش احتمالی مالکان عمده و طرفداران آنها پیشنهاد کرد:
...چون همه مالکان را به یک چشم نمیتوان نگریست...بسیار بجاست که مورد رعایت و عنایت دولت واقع شوند و املاکشان دو نوع قیمتگذاری شود...با این عمل،علاوهبر اینکه از هرگونه بینظمی و اغتشاش احتمالی جلوگیری میشود،آن عده از رؤسای عشایر که نفوذ داشته و نفوذ خود را تا به حال تا حدی در منطقه محفوظ کردهاند بیشتر به مراحم دولت مستحضر میگردند و طبعا از هرگونه تصمیمی که مخالف مصالح منطقه باشد خودداری نموده ساکت و آرام خواهند شد...و بقیه مالکان هم،که شاید مترصد عکس العمل اقدامات و عملیات آنان باشند،با مشاهده تغییر روش و سکوت آنان قادر به هیچگونه اخلالی نخواهند بود...1
بدینترتیب جدیترین معارضان رژیم و دولت علم در این برهه بزرگ مالکان بودند که با ترفندها و سختگیریهای مختلف مقاومتشان با شکست روبهرو میشد.
روحانیون،که از اواسط نیمه اول سال 1341 به بعد به مهمترین معارضان رژیم پهلوی و دولت علم مبدل شدند،در اوایل فعالیت دولت علم و اجرای برنامههای اصلاحات ارضی شکل چندانی برای رژیم به وجود نیاوردند.در واقع،مدرک چندانی هم از مخالفت روحانیت در مراحل آغازین دولت علم با برنامههای اصلاحات ارضی وی در دست نیست.2به نظر میرسد که در این برهه روحانیت و گروههای اسلامگرا با احتیاط بیشتری برنامههای اصلاحی دولت علم را دنبال کرده باشند.
مشکل عمده از هنگامی بروز کرد که روزنامه کیهان در تاریخ 16 مهرماه 1341 اطلاع داد؛«طبق لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی،که در دولت به تصویب رسیده و امروز منتشر شده،به زنان حق رأی داده میشود.»3
اما این پایان ماجرا نبود و جزئیات بیشتر و در عین حال تحریککنندهتر دیگری نیز در تصویبنامه جدید هیئت دولت منظور شده بود.اولا قید اسلام از شرایط انتخابکنندگان و انتخابشوندگان برداشته شده بود؛ثانیا در مراسی تحلیف و قسم خوردن به جای قرآن مجید«کتاب آسمانی»قید شده بود؛ثالثا قید ذکوریت از شرایط مذکور حذف شده و به جای آن واژه«با سواد»نوشته شده بود.
در واقع،تصویبنامه فوق یک نوع اصلاح و یا،به عبارت دیگر،تعرض در قانون انتخابات انجمنهای ایالتی و ولایتی صدر مشروطیت بود.در قانون اساسی مشروطیت درباره انجمنهای ایالتی و ولایتی و شرایط انتخاب آنچنین آمده است:اصل نودم:در تمام ممالک محروسه انجمنهای ایالتی و ولایتی به موجب نظامنامه مخصوص مرتب میشود و قوانین اساسی آن انجمنها از این قرار است:
اصل نود و یکم-اعضای انجمنهای ایالتی و ولایتی بلا واسطه از طرف اهالی انتخاب میشوند.مطابق نظامنامه انجمنهای ایالتی و ولایتی،اصل نود و دوم- انجمنهای ایالتی و ولایتی اختیار نظارت در تمام اصلاحات راجع به منافع عامه دارند با رعایت قوانین مقرره.4
در ماده هفتم و نهم نظامنامه انجمنهای ایالتی و ولایتی مصوب دوره اول مجلس شورای ملی درباره شرایط انتخابشوندگان و انتخابکنندگان چنین آمده است:
ماده 7-اشخاص ذیل حق انتخاب ندارند:اولا-اشخاصی که به واسطه جنحه یا جنایتی مجازات قانونی دیدهاند.ثانیا-اشخاص معروف به فساد عقیده.ثالثا- اشخاص ورشکسته به تقصیر و تقلب.رابعا-طایفه نسوان.ماده 9-شرایط انتخاب شدن همان شرایط انتخاب کردن است.این شرایط مشابه شرایط انتخاب مجلس شورای ملی است که از جمله در ماده 10 قانون انتخابات مجلس شورای ملی درباره کسانی که از حق انتخاب کردن محروماند میگوید:«چهارم-اشخاصی که خروجشان از دین حنیف اسلام در حضور یکی از حکام شرع جامع الشرایط به ثبوت رسیده باشد.»در ماده 12 «شرایط انتخابشوندگان»میگوید: انتخابشوندگان باید دارای صفات زیر باشند:اول متدین به دین حضرت محمد بن عبد الله(ص)باشند،مگر اهل دیانت از نمایندگان ملل متنوعه(مسیحی،زرتشتی و کلیمی).و در ماده 13 راجع به اشخاص که فساد عقیده دینی دارند و خروجشان از دین حنیف اسلام در نزد یکی از حکام جامع الشرایط ثابت و یا به شیاع رسیده باشد.در مراسم تحلیف یعنی قسم خوردن نیز نمایندگان انجمن باید به قرآن مجید سوگند یاد کنند،همانطور که در صورت قسمنامه مندرج در اصل یازدهم قانون اساسی ذکر شده است.5
بدین ترتیب،آنچه از مفاد اصل نظامنامه انتخابات انجمنهای ایالتی و ولایتی و مقایسه آن با اصلاحات انجام گرفته در تصویبنامه جدید هیئت دولت اسد الله علم مستفاد میشود این است که:طبق قانون اساسی صدر مشروطیت،به استثنای پیروان سایر ادیان الهی،انتخابکنندگان و یا انتخابشوندگان میبایست متدین به دین اسلام میبودند و به فساد عقیده اشتهار نمیداشتند،اما در مصوبه جدید قید اسلام و مسلمان بودن از شرایط انتخابکنندگان و انتخابشوندگان حذف شده بود.دیگر اینکه قانون سابق مقرر میداشت مراسم تحلیف فقط باید با قسم به قرآن مجید صورت گیرد،اما در مصوبه جدید واژه«کتاب آسمانی»جایگزین قرآن مجید شده بود.سوم اینکه طبق قانون اساسی صدر مشروطیت زنان از حق رأی دادن و انتخاب شدن محروم بودند اما طبق تصویبنامه اصلاحی دولت اسد الله علم زنان نیز میتوانستند چه به عنوان رأیدهنده و چه به صورت کاندیدا در انتخابات انجمنهای ایالتی و ولایتی حضور داشته باشند.
تصویبنامههای فوق،که بههرحال تعرض آشکاری به قانون اساسی مشروطیت بود، نگرانی شدیدی را در میان روحانیون در پیداشت؛و این آغاز تعارض جدی روحانیت با دولت اسد الله علم بود.علمای بزرگ قم نظیر امام خمینی،آیت الله شریعتمداری، آیت الله گلپایگانی مدت کوتاهی پس از انتشار خبر فوق تشکیل جلسه دادند و در مقام چارهجویی برآمدند.امام خمینی درباره اهداف دولت اسد الله علم از طرح انجمنهای ایالتی و ولایتی و چگونگی شکلگیری مبارزه روحانیت با وی گوید:
دیدیم که از اولی که این دولت بیسواد و بیحیثیت روی کار آمد،از اول،اسلام را هدف قرار داد.در روزنامهها با قلم درشت نوشتند که بانوان را حق دخالت در انتخاب دادهاند؛لکن شیطنت بود.برای انعکاس نظر عامه مردم به آن موضوع بود که نظرشان به الغا اسلام و الغا قرآن درست نیفتد.و لهذا در اول که ما متوجه شدیم و اجتماع شد و آقایان مجتمع شدند و باهم برای علاج کار،توجه ما در دفعه اول منعطف شد به همان قضیه.بعدها که مطالعه کردیم دیدیم آقا قضیه،قضیه بانوان نیست؛این یک امر کوچکی است،قضیه معارضه با اسلام است«منتخب و منتخت مسلمان لازم نیست باشد،حلف به قرآن لازم نسیت باشد.قرآن را میخواهیم چه کنیم.6
در ابتدا تصمیم گرفته شد هریک از آقایان عظام طی نامههایی خطاب به شاه لغو مصوبات دولت درباره انجمنهای ایالتی و ولایتی را خواستار شوند؛از جمله،امام خمینی،طی نامهای خطاب به شاه،نوشت:
به طوری که در روزنامهها منتشر است،دولت در انجمنهای ایالتی و ولایتی اسلام را در رأیدهندگان و منتخبین شرط نکرده و این امر موجب نگرانی علمای اعلام و سایر طبقات مسلمین است.مستدعی است امر فرمایید مطالبی را که مخالف دیانت مقدسه و مذهب رسمی مملکت است از برنامههای دولتی و حزبی حذف نمایند.7
حضرت آیت الله گلپایگانی و شریعتمداری نیز،طی نامههایی تقریبا مشابه به شاه، خواستار لغو تصویبنامه انجمنهای ایالتی و ولایتی شدند اما شاه که در نظر داشت تصویبنامه فوق لغو شود و گویا قدرت روحانیون را نیز در حدی نمیدید که بتوانند به طور جدی با رژیم وارد چالش و درگیری شوند،در پاسخ نامههای ارسال شده نوشت،
...پارهای قوانین که از طرف دولت صادر شده و میشود چیز تازهای نیست؛و یادآور میشویم که ما بیش از هرکس در حفظ شعائر دینی کوشا هستیم.و این تلگراف برای دولت ارسال میشود.8
بدین ترتیب،روحانیت قم به رهبری حضرات آیات گلپایگانی و شریعتمداری و امام خمینی«که از نامهنگاری خود با شاه پاسخ و نتیجه لازم را نگرفته بودند،نوک حمله و انتقاد خود را متوجه رئیس دولت یعنی اسد الله علم کردند و طی تلگرافاتی خطاب به علم خواستار لغو تصویبنامه انجمنهای ایالتی و ولایتی شدند.در بخشی از تلگراف حضرت آیت الله گلپایگانی خطاب به اسد الله علم نخستوزیر آمده است:
...نظر به علاقهای ک جناب عالی به اجرای منویات ملوکانه دارید،دستور فرمائید تطابق تصویبنامه را با قوانین دین مبین که مشخص آن علما اعلام و مراجع تقلید میباشند مراعات و شرط مرد و مسلمان بودن انتخابکننده و انتخابشونده را صریحا در آن قید نمایند....9
آیت الله شریعتمداری نیز،طی تلگراف مشابهی به علم،خواستار لغو تصویبنامه دولت درباره انجمنهای ایالتی و ولایتی شد.اما تلگراف امام خمینی خطاب به علم، نخستوزیر لحن تندتری داشت:
...در تعطیل طولانی مجلسین دیده میشود که دولت اقداماتی را در نظر دارد که مخالف شرع اقدس و مباین صریح قانون اساسی است.مطمئن باشید تخلف از قوانین اسلام و قانون اساسی و قوانین موضوعه مجلس شورا برای جناب عالی و دولت ایجاد مسئولیت شدید در پیشگاه مقدس خداوند قادر و قاهر و نزد ملت مسلمان و قانون خواهد کرد.الغا شرط اسلام در انتخابکننده و انتخابشونده،که در قانون مذکور قید کرده و تبدیل قسم قرآن مجید را به کتاب آسمانی تخلف از قانون مذکور است،خطرهای بزرگی برای اسلام و استقلال مملکت دارد که یا غفلتا و یا خدای ناخواسته عمدا اقدام به این امر شده است.اکنون که اعلیحضرت درخواست علما اعلام را به دولت ارجاع فرمودند و مسئولیت به دولت شما متوجه است، انتظار میرود به تبعیت از قوانین محم اسلام و قوانین مملکتی اصلاح این امر را به اسرع وقت نمائید و مراقبت کنید که نظائر آن تکرار نشود و اگر ابهامی در نظر جناب عالی است مشرف به آستان قم شوید تا هرگونه ابهامی حضورا رفع شود و مطالبی که به صلاح مملکت است و نوشتنی نیست تذکر داده شود.در خاتمه، یادآور میشود که علما اعلام ایران و اعتاب مقدسه و سایر مسلمین در امور مخالفه با شرع و مطاع ساکت نخواهند ماند و به حول و قوه خداوند تعالی امور مخالف با اسلام رسمیت نخواهد پیدا کرد.
28 /2 /41 روح الله الموسوی الخمینی.10
روحانیون تهران نیز طی نامهها و تلگرافهای متعدد به شاه و اسد الله علم به انحا مختلف مخالفت خود را به تصویبنامه دولت درباره انجمنهای ایالتی و ولایتی اعلام کرده خواستار لغو آن شدند و هنگامی که از این اقدام خود طی اعلامیهای خطاب به مردم کشور به اقدامات دولت اسد الله علم اعتراض کردند.در بخشی از این اعلامیه،که در دوم آبانماه 1341 صادر شده است،میخوانیم:
مردان و زنان مسلمان ایران،آشفتگیها و پریشانیها بر احدی پوشیده نیست.همهجا مظاهر فساد اخلاقی،فقر،هرجومرج و هرگونه اعمال نامشروع مشهود است.دین و دنیا هردو به آخرین درجات انحطاط قرار دارد و همه روزه بار بیشتری از بلا و درد بر دوش مردم ستمدیده گذاشته میشود.اخیرا زمزمه دیگری ایجاد کرده با تصویبنامه انجمنهای ایالتی و ولایتی و شرکت دادن بانوان نغمه نوینی آغاز میکنند.مگر دولت میتواند با تصویبنامه قانون بگذارند؟مگر با نبودن نمایندگان واقعی مردم میتوان برای سرنوشت یک ملت قانون گذرانید.این عمل در دنیا عمل ظالمانهای است که افرادی در پناه قدرت شخصی بخواهند سرنوشت ملتی را تغییر دهند....11
از سوی دیگر،گروهها و جمعیتهای دیگر نظیر جامعه اهل منبر تهران،اصناف مختلف تهران،روحانیون شمیران،بازرگانان و اصناف تهران و...طی صدور اعلامیههایی خطاب به مردم و اسد الله علم اعتراض خود را به تصویبنامه اعلام کرده خواستار توقف آن شدند.
در این هنگام تحرکات گروههای مختلف اجتماعی برضد دولت علم صورت جدیتری به خود گرفت و روابط گروههای معارض رژیم،بالاخص اسلامگرایان روحانیون شهرهای مختلف کشور،گسترده شد.از جمله گروههای مختلفی از شهرهای کشور طی ارسال نامه و تلگراف و غیره خطاب به روحانیون تهران و قم درباره چگونگی برخورد با تصویبنامه جدید دولت کسب تکلیف میکردند.با توجه به حمایت پرشور اقشار مختلف کشور از روحانیون،به نظر میرسید که جو سیاسی کشور یکبار دیگر مواجه با بحران شده است.اسد الله علم نخستوزیر جهت جلوگیری از گسترش دامنه اعتراضات و مخالفتها در شهرهای مختلف کشور،بالاخص در شهرهایی نظیر تهران و قم،که قدرت معنوی روحانیون در بین مردم بیشتر مشهود بود،اقدامات امنیتی و پلیس مخفی را به مورد اجرا گذاشت تا با به وجود آوردن جوّ ارعاب و ترس به مخالفتها و اعتراضات پایان دهد.اما این اقدامات امنیتی چندان مثمرثمر واقع نشد و باردیگر موجی از تلگفرافات و نامههای تند و انتقادآمیز از سوی علما روحانی به طرف شاه و اسد الله علم ارسال شد.از جمله امام خمینی،که در یک روند تدریجی به صورت رهبر روحانیت در مبارزه برضد دولت علم و شاه تبدیل شد طی تلگرافی خطاب به شاه نوشت:
...مع الوصف،با آنکه به آقای اسد الله علم در این بدعتی که میخواهد در اسلام بگذارد تنبه دادم و مفاسدش را گوشزد کردم ایشان نه به امر خداوند قاهر گردن نهادند و نه به قانون اساسی و قانون مجلس اعتنا نمودند و نه امر ملوکانه را اطاعت کردند و نه به نصیحت علما اسلام احترامی قائل شدند.آقای علم از نشر افکار عمومی در مطبوعات و انعکاس تلگرافات مسلمین و اظهار تظلم آنها به اعلیحضرت و علما ملت جلوگیری کرده و میکند و برخلاف قانون اساسی مطبوعات کشرو را مختنق کرده و به وسیله مأمورین در اطراف مملکت ملت مسلمان را ارعاب و تهدید میکند...آقای علم گمان کرده با تبدیل کردن قسم قرآن مجید به کتاب آسمانی ممکن است قرآن کریم را از رسمیت انداخت و اوستا و انجیل و بعض کتب ضاله را قرین آن جای آن قرار داد...انتظار ملت مسلمان آن است که با امر اکید آقای علم را ملزم فرمایند از قانون اسلام و قانون اساسی تبعیت کند و از جسارتی که به ساحت مقدس قرآن کریم نموده استغفار نماید و الاّ ناگزیرم در نامه سرگشاده به اعلیحضرت مطالب دیگری را تذکر دهم...
روح الله الموسوی الخمینی12
حضرات آیات گلپایگانی و شریعتمداری نیز طی تلگرافاتی خطاب به شاه و علم بار دیگر خواستار لغو تصویبنامه مزبور شدند و آنان را از اصرار بیشتر بر اجرای مصوبات فوق بر حذر داشتند.در بخشی از تلگراف آیت الله گلپایگانی خطاب به اسد الله علم نخستوزیر آمده است:
جناب آقای نخستوزیر،...دولت جناب عالی،چه تصویبنامه را لغو نماید و چه ننماید،خودبهخود آن تصویبنامه از نظر ملت مسلمان ملغی است...آقای علم،از افکار و احساسات عمومی احترام کنید؛به جای اصرار در اینگونه مطالب به فکر ثبات وضع مملکت و درمان دردهای جامعه و اصلاحات از طرق مشروحه و قانونی باشید...روحانیت جز خیرخواهی و بیان مصلحت و انجام تکالیف شرعی مقصودی ندارد...محمد رضا الموسوی الگلپایگانی.13
از سوی دیگر امام خمینی،که از تلگراف خود خطاب به شاه نتیجه لازم را به دست نیاورده بود،باردیگر مستقیما شخص اسد الله علم نخستوزیر را مورد خطاب قرار داد و او را تهدید کرد که هرگاه تصویبنامه انجمنهای ایالتی و ولایتی را ملغی نکند با عکس العمل شدید روحانیت مواجه خواهد شد:
جناب آقای اسد الله علم،عطف به تلگراف سابق اشعار میدارد:معلوم میشود شما بنا ندارید به نصیحت علمای اسلام،که ناصح مملکت و ملت و مشفق امتاند، توجه کنید و گمان کردید ممکن است در مقابل قرآن کریم و قانون اساسی و احساسات عمومی قیام کرد...اگر گمان کردید میشود با زور چند روزه قرآن کریم را در عرض اوستای زرتشت و انجیل و بعض کتب ضاله قرار داد و به خیال از رسمیت انداختن قرآن کریم...افتادهاید و کهنهپرستی را میخواهید تجدید کنید بسیار در اشتباه هستید.اگر گمان کردند با تصویبنامه غلط و مخالف قانون اساسی میشود پایههای قانون اساسی را،که ضامن ملیت و استقلال مملکت است،سست کرد و راه را برای دشمنان خائن به اسلام و ایران باز کرد،بسیار در خطا هستید.این جانب مجددا به شما نصیحت میکنم که به اطاعت خداوند متعال و قانون اساسی گردن نهید و از عواقب و خیمه تخلف از قرآن و احکام علمای ملت و زعمای مسلمین و تخلف از قانون بترسید و،بدون موجب،ممکلت را به خطر نیندازید؛و الاّ علمای اسلام درباره شما از اظهار عقیده خودداری نخواهد کرد...14
تلگرافات اعتراضآمیز دیگری هم از روحانیون شهرهای اهواز،بروجرد،بابل، تبریز،دزفول،خرمآباد،مشهد،استان فارس،قزوین،کاشان،لرستان،همدان،رشت، یزد و...به دفتر نخستوزیری رسید که همگی،ضمن انتقاد شدید از برنامههای علم خواستار لغو تصویبنامه انجمنهای ایالتی و ولایتی بودند.
از جمله آیت الله شیخ علی محمد بروجردی از شهرستان بروجرد،طی تلگرافی، خطاب به اسد الله علم نوشت:
ترا تیشه دادندهیزم کنی-ندادند بنیاد مردم کنی.وظیفه جناب عالی،که چند روزی متصدی مقامی شده،حفظ ممکلت است.از پیشآمد غیر مترقبه تصویب الغا حلف قرآن شریف و شرکت زنها در امور عامه مملکت و تساوی مسلم و غیر مسلم،که مخالف است با مسلمات اسلام و مذهب جعفری و قانون اساسی،موجب نگرانی عموم متدینین و تأثر و تأسف فوق العاده حقیر شده و اگر زودتر به هر کیفیت که صلاح میدانید جبران ننمائید حقیر عاقبت بسیار ناگواری را پیشبینی میکند...
در تلگراف علما و روحانیت تبریز،که به امضای دهها تن رسیده بود،خطاب به علم چنین آمده است:
...از تصویب دولت آن جناب راجع به انتخابات انجمنهای ایالتی و ولایتی و شهرداریها چون مخالف صریح مقدس اسلام است بسیار متأثر و از آن جناب درخواست دارند با تجدید نظر در مورد تصویب دولت جلب نظر حضرت بقیة الله امام زمان عجل الله فرجه الشریف و علما اعلام و قاطبه مسلمین را بنمایند....
در بخشی از تلگراف آیت الله کمالوند از خرمآباد خطاب به اسد الله علم میخوانیم:
...برای خیرخواهی متذکر میشویم لازم است هرچه زودتر دولت برای جلوگیری از هرگونه آشوب،که در نتیجه بیاعتنایی به افکار مسلمین بروز خواهد کرد،به الغا تصویبنامه فوق الذکر اقدام تا موجبات رفع نگرانی آیات عظام و مسلمین فراهم گردد.15
بدین ترتیب،در روزهایی که سیل تلگرافها و نامههای اعتراضآمیز از سوی علمای شهرهای مختلف ایران و حتی نجف به سوی شاه و علم روان بود و احساسات اقشار مختلف مردم نیز به تبعیت از نظر علمای دینی بر ضد دولت علم برانگیخته شده بود و هر آن انتظار شورش و اغتشاش عمومی میرفت،اسد الله علم در صدد برآمد با ارسال نامهای خطاب به علمای روحانی از آنها دلجویی کند و طرحهای تصویب شده درباره انجمنهای ایالتی و ولایتی را با تفسیر ملایمتر تعدیل کند.اما این اقدام علم نیز نظر آنان را برآورده نساخت و باردیگر خواستههای پیشین خود را تجدید نمودند؛از جمله،در بخشی از پاسخ آیت الله گلپایگانی خطاب به اسد الله علم آمده است:
جناب آقای نخستوزیر...تلگراف جناب عالی،با این همه ابراز خصوصیت،ای منظور را تأمین نمیکند؛زیرا انتظار میرفت که هیئت دولت برحسب وظیفه به تعظیم از شرع مقدس تأیید قانون اساسی و انجام خواسته ملت این تصویبنامه را لغو یا با تصریح و رفع ابهام از هر سه جهت آن را اصلاح و در جراید ابلاغ نمایند... مطمئن باشید به غیر از این معنی همچنان هیجان عمومی و نگرانی فعلی رفع نخواهد شد.16
همچنین امام خمینی نیز،با آنکه اسد الله علم نخستوزیر برای ایشان تلگراف نفرستاده بود،در پاسخ تجار و دیگر اصناف شهرستان قم مخالفت خود را با نظرات جدید نخستوزیر اعلام کردند و مصاحبه اسد الله علم با مطبوعات در اینباره را نیز فاقد ارزش قانونی خواندند.17به دنبال آن اصناف مختلف قم پشتیبانی خود را از نظرات ایشان اظهار داشتند:
پیرو جوابی که حضرت آیت الله العظمی مرقوم فرمودهاند،بازرگانان و اصناف قم بدین وسیله اعلام میدارند تا حصول نتیجه و در هر مرحله پشتیبانی کامل خود را از رهبران دینی و مراجع تقلید ابراز نموده و در دفاع از حریم مقدس اسلام از هیچگونه فداکاری دریغ نخواهند کرد.18
علما و روحانیون استان فارس نیز طی اعلامیهای پتیبانی خود را از موضوع روحانیت قم و تهران و بالاخص امام خمینی در قبال دولت علم و مصوبات انجمنهای ایالتی و ولایتی ابراز داشتند:
ما جامعه روحانیت فارس نیز بدین وسیله پشتیبانی کامل بدون شرط خود را از آقایان مراجع تقلید مخصوصا حضرت آیت الله العظمی آقای خمینی دامت برکاتهم و اهانت به ایشان به همه ماست و نیز یادآور میشویم به هیچنحو از مساعدت مالی و جانی در حق آقایان خودداری نخواهیم کرد و اگر خدای نخواسته کوچکترین جسارت نسبت به ساحت مقدس آقایان گردد،با عکس العمل شدید ما روبهرو خواهد شد و پنهان نیست که قیام روحانیون با قیام قاطبه ملت مسلمان همراه است.19
اعتراضات و انتقادات پیگیرانه و مجدانه روحانیون و دیگر اقشار مردم بالاخره مؤثر واقع شد و اسد الله علم نخستوزیر جهت جلوگیری از خلجان بیشتر احساسات عمومی و متشنج شدن جو سیاسی کشور در صدد برآمد،ولو بهطور موقت،با خواستههای آنان همراهی کند.
اسد الله علم در این مرحله ابتدا با موضعی انعطافی به روحانیون اظهار داشت که دولت مقررات مربوط به انتخابات را از موضوعات عرفی میداند و به همین دلیل هم به اصلاح آن دست زده است؛اما هرگاه علما این عمل را منافی با شرع و حرام تلقی میکنند،نظر خود را اعلام نمایند.علم پیش از این نیز در توجیه تصویبنامه جدید دولت درباره اصلاح برخی از موارد قانون انتخابات انجمنهای ایالتی و ولایتی گفته بود نظریه دولت در مسئله شرط اسلامیت برای انتخابکنندگان و انتخابشوندگان انجمنهای ایالتی و ولایتی همان نظریه علمای اسلام است.در مورد سوگند نیز منظور از کتاب آسمانی کلام الله مجید است و هرگونه ابهامی در این زمینه اصلاح خواهد شد.در زمینه حق رأی زنان نیز اسد الله علم یادآور شد که مقررات مزبور مشابه مقررات مربوط به امتخابات انمجمهای شهر است که هفت سال قبل از این از تصویب مجلسین شورای ملی و سنا گذشته بود و نسبت به آن هم هیچگونه اعتراضی صورت نگرفته بود.20اما علمای روحانی این تحلیل اسد الله علم را نپذیرفتند و خواستار لغو مصوبه جدید دولت شدند.
به همین دلیل علم در پنجم آذرماه 1341 طی تلگرافی خطاب به روحانیون اظهار داشت:
کاخ نخستوزیری-شماره 197 ک-65 ت-5 /9 /1341:خدمت حضرت آیت الله...دامت افاضاته...اطلاعا به استحضار عالی میرساند که بدون تجدید نظر تصویبنامه مورخه 14 /7 /41 موضوع انجمنهای ایالتی و ولایتی قابل اجرا نخواهد بود.نخستوزیر-اسد الله علم.21
اما از آنجایی که مفاد تلگراف علم به روحانیون حاکی از لغو تصویبنامه دولت درباره انجمنهای ایالتی و ولایتی نبود و صرفا وعده داده بود که درباره چگونگی اجرای آن بار دیگر تجدید نظر به عمل خواهد آمد،معترضین و مخالفان تصویبنامه متقاعد نشدند و خواستار لغو کامل آن شدند.از جمله روحانیون باردیگر اسد الله علم را سخت مورد انتقاد قرار دادند و از وی خواستند تا صراحتا لغو تصویبنامه انجمنهای ایالتی و ولایتی را اعلام کند.در بخشی از اعلامیه علما و روحانیون تهران،که در تاریخ اول آذرماه 1341 صادر شده است،میخوانیم:
...اگر آقای علم خیال کرده است با تهدید و ارعاب و ایجاد اینگونه اختناق میتواند جلو افکار مردم را گرفته و آنان را از خواستههای خود منحرف نماید اشتباه کرده است.اگر آقای علم تصور کرده است با تعلل و مسامحه و امروز و فردا کردن و جوابهای بیسروته دادن میتواند مانع از سیل اعتراض مردم گردد خود را گول میزند.بلکه آقای علم باید بداند که با این رفتار،خود را در معرض خشم عموم قرار داده است.آیا شرمآور نیست در عصری که دولتهای مستعمر،یکی پس از دیگری،در سلک ممالک آزاد جهان درمیآیند در مملکت ما،که زمامدارانش دم از آزادی و قانون میزنند،با تهدید و ارعاب مقاصد شوم خود را به ملت تحمیل نمایند؟آیا این است معنای حکومت قانون؟...اگر دولت اینطور پنداشته که در عصر حاضر انجام اینگونه امور میسر میباشد بسیار اشتباه کرده است...بههرحال،ما با کمال صراحت به نام دین و به نام قانون و به نام حفظ امنیت و استقلال مملکت از دستگاه حاکمه میخواهیم هرچه زودتر با لغو تصویبنامه انجمنهای ایالتی و ولایتی،که برخلاف قانون شرع و قانون اساسی تنظیم شده است،و به اعتراف دولت احتیاجی به وجود آن نیست و فعلا مورد عمل[قرار]نخواهد گرفت.به همه این تشنجات خاتمه داده و رفع نگرانی از عموم بنماید و بداند که به حول و قوه الهی تا روزی که به خواستههای مشروع علما اعلام و مردم و ملت مسلمان ایران توجه نشود از پای ننشسته و اجازه نخواهیم داد که احکام اسلام و قانون اساسی پایمال گردد و مسئولیت هر حادثهای را متوجه دولت میدانیم....22
با وضعیت پیش آمده،اسد الله علم نخستوزیر احساس کرد جوّ سیاسی کشور به مرحله انفجار رسیده است.بنابراین،در مشاورت با شاه بر آن شد،حد اقل برای کوتاهمدت هم که شده است،از اصرار بر اجرای این تصویبنامه عقبنشینی کرده آن را ملغی سازد،تا زمان مقتضی فرا رسد.به همین دلیل،به عماد تربتی،که از دوستان نزدیکش بود،دستور داد ضمن تماس با رهبران روحانی مسئله لغو تصویبنامه را به اطلاع آن برساند.خود علم نیز شبانه خدمت آقای آیت الله خوانساری رسیده و خبر لغو مصوبه را به ایشان ابلاغ میکند[و]در مقابل تقاضا میکند که تجمع مردم در مسجد هم لغو شود.آیت الله خوانساری مطلب را میپذیرد و ابلاغیه لغو مراسم در برابر مصوبه دولت به دیوارها زده میشود.فردای آن روز مردم،ضمن حضور در بازارها،با درهایچ بسته مسجد روبهرو میشوند.انتشار خبر لغو انتخابات مجلس و باطل شدن مصوبه دولت موجب نشاط و خوشحالی مردم شد،ولی این عقبنشینی دولت آغازی برای یک حمله تازه و دوباره بود.23
مدت کوتاهی پس از آن نیز علم با ارسال تلگرافی برای علمای روحانی تصویبنامه مزبور را ملغی اعلام کرد:
کاخ نخستوزیری-خدمت حضرت آیت الله...دامت برکاته العالی،در پاسخ پیغام حضرت آیت الله راجع به توضیح بیشتر در خصوص تصویبنامه انجمنهای ایالتی و ولایتی به استحضار عالی میرساند:همانطور که طی تلگراف شماره 40946 مورخ 5 /9 /1341 اطلاع داد شد،موضوع در جلسه هیئت دولت مطرح و تصویب شد که تصویبنامه مورخ 14 /7 /41 قابل اجرا نخواهد بود.نخستوزیر-اسد الله علم مدت کوتاهی بعد هم،اسد الله علم طی مصاحبهای با مطبوعات داخلی مسئله لغو تصویبنامه فوق را به اطلاع عموم رسانید و اظهار داشت.
هیئت دولت تصویب نمود که مقررات تصویبنامه شانزدهم مهرماه 1341 مربوط به انتخابات انجمنهای ایالتی و ولایتی قابل اجرا نخواهد بود.دولت از آقایان علما که در حفظ امنیت کوشیدهاند و با صدور اعلامیه به دستجات مخربی که همیشه در پی فرصت هستند مجال سو استفاده ندادهاند تشکر میکند.24
لغو تصویبنامه از سوی اسد الله علم نخستوزیر جوّ متلاطم سیاسی و اجتماعی کشور را تا حدود زیادی آرام کرد و،بهویژه اظهار رضایت رهبران روحانی،از این اقدام علم باعث شد گروههای مختلف اجتماعی که از نظرات روحانیون پیروی میکردند،و تعداشان هم قابل توجه مینمود بر احساسات خود غلبه کرده آرام گیرند.امام خمینی هم با رضایت خاطر از لغو تصویبنامه فوق اظهار داشتند:
لکن بحمد الله مطلب گذشت و آقای اسد الله علم متنبه شدند که مطلب را باید خاتمه داد بحمد الله خاتمه دادند.ما هم خاتمه مطلب را تقدیر میکنیم که بحمد الله بدون یک جنگ و نزاع بدون ریختن یک قطره خون،چنین مطلبی که با قیام بزرگ ملتی توأم بود که تمام عشایر حرکت کنند،یک سیلی کسی نخورد...25
مرحله اول مبارزه و کشمکش روحانیت با دولت اسد الله علم،پس از اعلام لغو تصویبنامه،در هشتم آذرماه 1341 به پایان رسید.هرگاه تاریخ 14 مهر 1341 را،که برای اولینبار تصویبنامه فوق به اطلاع عموم رسید.به عنوان آغاز درگیری اسد الله علم نخستوزیر با روحانیت در نظر بگیریم،تا اعلام لغو آن از سوی نخستوزیر مدت یک ماه و بیست و چهار روز طول کشید.اما این تمام ماجرا نبود و اسد الله علم نخستوزیر در موقعیت دشوار سیاسی و جوّ انفجارآمیز اجتماعی کشور ناچار شده بود تصویبنامه انجمنهای ایالتی و ولایتی را ملغی اعلام کند.بنابراین،منتظر فرصت بود تا در موقعیتی دیگر اصلاحات پیشنهادی دولت آمریکا را،که تثبیت قدرت شاه و رژیم پهلوی در رأس حاکمیت هم به نوعی به آن بستگی داشت،به مرحله اجرا بگذارد.در واقع،روند تحولات سیاسی کشور تا آن برهه نشان داده بود که رژیم سعی داشته است،با اجرای مرحلهبهمرحله اصلاحات از پیش تعیین شده خود،از گسترش مخالفتهای عمومی و بحرانهای ناشی از آن اجتناب ورزد؛چنانکه در مرحله طرح اصلاحات ارضی را مطرح کرد و هنگامی که احساس کرد مخالفت قابل اعتنایی با آن صورت نگرفته است در مرحله بعدی طرح تغییر اساسی و تجدید نظر در قانون انتخابات انجمنهای ایالتی و ولایتی را پیش کشید.اما در مرحله اخیر،اقدام رژیم منجر به بحران اجتماعی و سیاسی فراگیری شد و دولت چارهای جز عقبنشینی نیافت.با این حال،تحولات بعدی کشور نشان داد که رژیم به هیچوجه خیال عقبنشینی دائمی ندارد و،بهطور کلی،دنبال کردن برنامههای اصلاحی آمریکاییها را برای بقای خود حیاتیتر از مخالفتهای داخل کشور میداند.به همین دلیل،ضمن تلاش برای اجرای کاملتر برنامههای اصلاحی پیشنهاد شده،گروهی از زنان طرفدار اصلاحات فوق را بر آن داشت تا به مسئله لغو تصویبنامه انجمنهای ایالتی و ولایتی اعتراض کنند و خواستار اجرای آن شوند؛چنانکه هنوز چندی روزی از اعلام لغو تصویبنامه فوق سپری نشده بود که در تاریخ 19 آذرماه 1341،در نامهای که به امضای صفیه فیروز رئیس شورای زنان ایران،بدر الملوک بامداد رئیس سازمان زنان طرفدار اعلامیه حقوق بشر و هاجر تربیت رئیس انجمن معاونت زنان رسیده بود،خطاب به اسد الله علم نخستوزیر ارسال شد و به لغو تصویبنامه جدید دولت درباره انتخاب انجمنهای ایالتی و ولایتی اعتراض و انتقاد شد:
جناب آقای نخستوزیر،به مناسبت روز اعلامیه جهانی حقوق بشر،جمعیتهای زنان از اینکه جناب عالی انتخابات ایالتی و ولایتی را تنها بهخاطر محروم داشتن زنان از حق خود به تعویق انداختید اظهار تأسف میکنند.از رئیس دولتی که خود رهبر حزبی بوده که تساوی زن و مرد را سرلوحه مرام آن است،چنین انتظاری نداشتند؛اعلام میکنند که تا رسیدن به خواستههای قانونی خود پایداری خواهند کرد...26
دکتر فرخرو پارسا نیز در بخشی از خاطرات خود به اقدام عدهای از زنان در اعتراض به لغو تصویبنامه فوق از سوی اسد الله علم اشاره میکند و میگوید:
...روز هفدهم دیماه 1341 را به خاطر میآورم...که ما زنان چه لیاقتی نشان دادهایم و در مقابل،چه حقوقی به دست آوردهایم...بالاخره به نخستوزیری رفتیم و خواستار ملاقات با نخستوزیر شدیم.بالاخره جناب آقای علم،که در آن موقع بر مسند نخستوزیری بودند،با ما به صحبت پرداخته و با دلایل منطقی خودشان به ما گفتند که بهتر است نظریات خود را بنویسیم و به ایشان بدهیم تا رسیدگی شود...برای دومینبار روز پنجم بهمنماه 41 به نخستوزیری رفتیم و خواستار حق رأی دادن زنان شدیم.نخستوزیر با طرح چنین مطالبی موافقت داشتند؛ولی مقررات طوری بود که نمیتوانستند چنین اجازهای را رأسا به اما بدهند....27
اقداماتی از این نوع،که بیتردید بدون هماهنگی قبلی با نخستوزیر صورت نمیگرفت،در حکم دستاویزهایی بود که اسد الله علم نخستوزیر،شاه و دیگر طرفداران طرحهای آمریکایی با تکیه بر آن«اصلاحات»را لازم جلوه دهند و زمینههای اقدامات بعدی را فراهم سازند.در این مرحله،حکمیت به فکر افتاده بود تا برنامههای خود را اولا به صورت منسجمتر و کاملتری ارائه دهند؛و ثانیا زمینههای قانونی طرح و اجرای آن را فراهم سازد.به همین دلیل،هنوز چند صباحی از اعلام لغو آن تصویبنامه سپری نشده بود که تدریجا زمزمههایی درباره تصمیم دولت دایر بر اعلام برنامه اصلاحات اجتماعی-اقتصادی و...سپس به رفراندم گذاشتن آنها به گوش رسید؛زیرا این اعتقاد در هیئت حاکمه وجود داشت که در صورت به رفراندم گذاشتن طرحهای اصلاحی راه هرگونه مخالفت روحانیون و دیگران با اجرای آنها بسته خواهد شد به عبارت دیگر،اسد الله علم نخستوزیر در صدد برآمد با برگزاری رفراندم و،به اصطلاح،با تصویب ملی مسئله طرح و اجرای برنامههای اصلاحی خودش را از زوال قانونی به انجام رساند.
اما روحانیون،به رهبری امام خمینی،باردیگر واکنش تندی به ترفند جدید دولت اسد الله علم و شاه نشان دادند و از اسد الله علم نخستوزیر خواستند تا یکی از رجال سیاسی را جهت آگاهی دادن روحانیون از جریان اقدامات دولت به قم بفرستد.نماینده دولت در این مأموریت فردی به نام بهبودی بود.
بهبودی در مذاکره با روحانیون قم نتوانست آنا را با نظریات جدید دولت علم موافق سازد.روحانیون دریافتند که دولت در اجرای طرحهای جدید خود جدیت دارد به همین دلیل آیت الله کمالوند از مدرسین حوزه علمیه قم را برای ملاقات با شاه به تهران فرستادند؛اما از این مذاکرات هم نتیجهای به بار نیامد و حتی شاه ضمن انتقاد از روحانیون آنان را با علمای اهل تسنن مقایسه کرد که پیوست با دولتهای خود همراهی و همگامی دارند؛اما روحانیون ایران پیوسته در برابر اقدامات دولت ایجاد مانع مینمایند.با وضعیت پیش آمده،به نظر میرسید باردیگر اوضاع سیاسی و اجتماعی کشور دچار بحران شده باشد.اقشار مختلف مردم از رهبران روحانی در شهرهای مختلف کشور،و بالاخص قم،درباره چگونگی برخورد و موضعگیری در مقابل دولت اسد الله علم و شاه استقسار میکردند.امام خمینی در مخالفت با برنامه اخیر دولت علم و شاه نظر خود را در مورد مسئله رفراندم چنین بیان کرد:
...به نظر این جانب این رفراندم،که به لحاظ رفع برخی اشکالات به اسم تصویب ملی خوانده شده،رأی جامعه روحانیت اسلام و اکثریت قاطع ملت است.در صورتی که تهدید و تطمیع در کار نباشد و ملت بفهمد که چه میکند.این جانب عجالتا از بعضی جنبههای شرعی آن،که اساسا رفراندم یا تصویب ملی در قبال اسلام ارزشی ندارد،و از بعضی اشکالات اساسی قانون آن برای مصالحی صرف نظر میکنم؛فقط به پارهای اشکالات اشاره میکنم:1.در قوانین ایران رفراندم پیشبینی نشده و تاکنون سابقه نداشته؛جز یک مرتبه،آن هم از طرف مقامات غیرقانونی اعلام شد و به جرم شرکت در آن جمعی گرفتار شدند و از بعضی حقوق اجتماعی محروم گردیدند.معلوم نیست چرا آن وقت این عمل غیرقانونی بود و امروز قانونی است.2.معلوم نیست چه مقامی صلاحیت دارد رفراندم نماید و این امری است که باید قانون معین کند.3.در ممالکی که رفراندم قانونی است باید به قدری به ملت مهلت داده شود که یکیک مواد آن موردنظر و بحث قرار گیرد و در جراید و وسایل تبلیغاتی آرا موافق و مخالف منعکس شود و به مردم برسد،نه آنکه بهطور مبهم با چند روز فاصله بدون اطلاع ملت اجرا شود.4.رأیدهنگان باید معلوماتشان به اندازهای باشد که بفهمند به چه رأی میدهند.بنابراین،اکثریت قاطع حق رأی دادن در این مورد را ندارد...5.باید رأی دادن در محیط آزاد باشد و بدون هیچگونه فشار و زور و تهدید و تطمیع انجام شود؛و در ایران این امر عملی نیست و اکثریت مردم را سازمانهای دولتی در تمام نقاط و اطراف کشور ارعاب کرده و در فشار و مضیقه قرار داده و میدهند...به نظر میرسد این رفراندم اجباری مقدمه برای از بین بردن مواد مربوط به مذهب است...علمای اسلام وظیفه دارند هر وقت برای اسلام و قرآن احساس خطر کردند به مردم مسلم گوشزد کنند تا در پیشگاه خداوند متعال مسئول نباشند...روح الله الموسوی الخمینی28
اما از آنجایی که دولت مصمم بود،به هر نحو ممکن،برنامههای خود را به صورت ظاهر هم که شده باشد به رفراندم و آرا عمومی بگذارد و به قول خود به تصویب ملی برساند تدابیر بسیار شدیدی برای کنترل مخالفان اعمال کرد و،بهویژه،در شهرها و مناطقی که نفوذ روحانیون بیشتر بود،سختگیریهای اعمال شده محسوس مینمود؛ چنانکه در شهر قم در اطراف منازل روحانیون برجسته و مدرسته فیضیه و غیره مأموران دولتی مستقر شده و هرگونه تحرکات مشکوک و مخالف دولت را زیر نظر گرفتند و حتی از ضرب وشتم طلاب و دیگر اقشار مردم هم ابایی نداشتند.امام خمینی در این باره اظهار داشتند:
...امروز که 26 شعبان[3 /11 /1341]است از اوائل روز عدهای رجاله مأمورین دولت در شهر مقدس قم به راه افتادند و به مردم بیپناه قم و طلاب و روحانیون حمله کرده و اهانت نمودند و بسیاری را کتک زدند و به زندان بردند.جمعی از مأمورین و رجاله به مدرسه فیضیه مجاور حرم مطهر ریخته و تیراندازی کردند و با چوب و چماق طلاب مظلوم را کتک زدند و به بازار و خیابان قم ریخته و بعضی دکانها را غارت کردند.هیچکس پیدا نشد که به داد مردم متدین و روحانیت بدسد.این است حال ما در این ساعت که ظهر است و عاقبت امر معلوم نیست چه خواهد شد این است معنای طرفداری دولت از دیانت و امنیت.این است معنای آزادی رأی و رأیدهندگان...روح الله الموسوی الخمینی.29
در تهران نیز تدابیری به مراتب شدیدتر از دیگر مناطق به معرض اجرا گذاشته شد روزهای نخست بهمنماه 1341 مأموران و نیروهای انتظامی و غیره در مناطق حساس شهر مستقر شدند و اعمال و رفتار افراد مختلف را زیر نظر گرفتند تا فضای سیاسی و اجتماعی علت این سختگیریها نیز جلوگیری از مخالفت و تعارض روحانیون برجسته شهر و برانگیختن مختلف بر ضد اقدامات دولت بود.این سختگیریها تا حدی بود که امام خمینی در اینباره اظهار داشتند:
...اراذل و اوباش را تحریک میکنند که به علما و روحانیون اهانت کنند،آقایان طلاب و مبلغین را مانع میشوند که برای تبلیغ اسلام در نواحی ایران بروند و تبلیغ احکام کنند.با ما معامله بردگان قرون وسطی میکنند.به خدای متعال من این زندگی را نمیخواهم...کاش مأمورین بیایند و مرا بگیرند تا تکلیف نداشته باشم فقط جرم علمای اسلام و سایر مسلمین آن است که دفاع از قرآن و ناموس اسلام و استقلال مملکت مینمایند و با استعمار مخالفت دارند.این است حال ما تا آقای علم و ارسنجانی چه بگویند.روح الله الموسوی الخمینی30
بدین ترتیب و به رغم مخالفتهای گسترده روحانیون،طرحهای شاه و دولت علم که به «انقلاب سفید شاه و ملت»موسوم شد،در روز ششم بهمنماه سال 1341 به معرض آرا عمومی گذاشته شد و به اصطلاح از«تصویب ملی»گذشت.طبق گزارشهای رسمی حدود 711 /598 /5 نفر از مردان و 179 /271 نفر از زنان به طرحهای،به اصطلاح، اصلاحی انقلاب سفید رأی مثبت دادند.طرحهای انقلاب سفید که در ابتدا شش مورد بود و سپس به 9 و گویا تا 19 مورد نیز افزایش یافت عبارت بودند از:1.اصلاحات ارضی،2.ملی شدن جنگلها و مراتع،3.فروش سهام کارخانههای دولتی به عنوان پشتوانه اصلاحات ارضی،4.سهیم شدن کارگران در سود کارگاهها،5.اصلاح قانون انتخابات،6.تشکیل سپاه دانش،7.تشکیل سپاه بهداشت،8.تشکیل سپاه ترویج و آبادانی،و 9.تأسیس خانههای انصاف.31
پس از برگزاری رفراندم و تصویب لوایح انقلاب سفید جان.اف.کندی رئیس جمهور آمریکا طی تلگرافی مراتب رضایت خود و دولت آمریکا را از این اقدام شاه اعلام کرد و سفیر انگلیس در تهران نیز طی ملاقاتش با اسد الله علم نخستوزیر پیام تبریک و رضایتمندی ملکه انگلستان را به اطلاع وی رسانید.32
رفراندم روز ششم بهمن 1341 به شدت مورد اعتراض و انتقاد روحانیون قرار گرفت و از آن به عنوان تجاوزی آشکار به حقوق مسلمین و مردم یاد شد.از جمله امام خمینی، ضمن مخالفت با رفراندم،مفاسد برنامههای انقلاب سفید را برشمرد و دولت و شاه را تهدید به مبارزه کرد:
...دستگاه حاکمه ایران به احکام مقدسه اسلام تجاوز کرد و به احکام مسلمه قرآن قصد تجاوز دارد.نوامیس مسلمین در شرف هتک است و دستگاه جابره با تصویبنامههای خلاف شرع و قانون اساسی میخواهد زنهای عفیف را ننگین و ملت ایران را سرافکنده کند.دستگاه جابره در نظر دارد تصاوی حقوق زن و مرد را تصویب و اجرا کند؛یعنی احکام ضروریه اسلام و قرآن کریم را زیر پا گذارد؛یعنی دخترهای هجده ساله را به نظام اجباری ببرد و به سربازخانهها بکشد؛یعنی به زور سرنیزه دخترهای جوان و عفیف مسلمان را به مراکز فحشا ببرد...هدف اجانب قرآن و روحانیت است.دستهای ناپاک اجانب با دست این قبیل دولتها قصد دارد قرآن را از میان بردارد و روحانیت را پایمال کند...من به دستگاه جابره اعلام خطر میکنم،من،به خدای تعالی،از انقلاب سپاه و انقلاب از پایین نگران هستم. دستگاهها با سو تدبیر و با سو نیت،گویی مقدمات آن را فراهم میکنند.من چاره را در این میبینیم که این دولت مستند به جرم تخلف از احکام اسلام و تجاوز به قانون اساسی کنار برود و دولتی که پایبند به احکام اسلام و غمخوار ملت ایران باشد بیاید.بارالها،من این تکلیف خود را ادا کردم«اللهم قذ بلغت»و اگر زنده ماندم تکلیف بعدی خود را به خواست خداوند ادا خواهم کرد...روح الله الموسوی الخمینی.33
پس از اعتراض ایشان،جامعه روحانیت تهران و هیئت علمیه نجف اشرف نیز،با صدور اعلامیههایی،برگزاری رفراندم را غیر قانونی اعلام نموده آن را محکوم کردند.
چنانکه ذکر شد،بیشترین حساسیت روحانیت درباره تصویبنامه انجمنهای ایالتی و ولایتی و اصلاح و تغییر برخی از مفاد آن بود.پس از رفراندم،در واقع:مصوبه فوق نیز با آنکه قبلا از سوی اسد الله علم نخستوزیر ملغی اعلام شده بود،رسمیت دوباره یافت اما برخی از مواد آن،نظیر سوگند به کتاب آسمانی،جهت جلوگیری از مخالفتهای بیشتر روحانیون در ظاهر امر مسکوت گذارده شد.با این حال،دولت برای اینکه موضع خود را در اینباره با مخالفان روشن سازد،در نهم اسفند 1341 اعلام کرد که،در جهت اجرای فرمان شاه،زنان رسما حق مشارکت در انتخابات آینده را دارند.ماده اصلاحی درباره انتخابات به شرح زیر به توسط دکتر سید مهدی پیراسته وزیر کشور دولت علم به اطلاع عموم رسید:
ماده 1.بند اول ماده دهم و بند دوم ماده سیزدهم قانون انتخابات مجلس شورای ملی مصوبه شوال 1329[1911 م]که مربوط به شرایط انتخابکنندگان و انتخابشوندگان است و همچنین قید کلمه در ماه ششم و ماده نهم قانون انتخابات مجلس سنا مصوبه چهاردهم اردیبهشتماه 1329 ش[1950 م]حذف شود.
ماده 2.وزارت کشور مکلف است پس از افتتاح مجلسین مجوز قانونی این تصویبنامه را تحصیل نماید.
امام خمینی با برشمردن موارد غیرقانونی این مصوبه به طرح آن از سوی وزیر کشور اعتراض کرد و خواستار برخورد جدی علمای روحانی و دیگر اقشار مردم با طرح و اجرای آن در کشور شد و نتیجه گرفت که:«تصویبنامه اخیر دولت راجع به شرکت نسوان در انتخابات از نظر شرع بیاختیار و از نظر قانون اساسی لغو است.»34
اسد الله علم نخستوزیر نیز،پس از به رأی گذاشتن لوایح انقلاب سفید و،به زعم خود،تصویب آن،طی مصاحبههای خود در مطبوعات و رادیو عزم خود و دولتش را برای اجرای بیکموکاست مفاد آن اعلام کرد و اضافه نمود که هرگونه مخالفت با اجرای آن را با قاطعیت سرکوب خواهد کرد.در واقع،اسد الله علم کاملا آگاه بود که در راه اجرای مفاد لوایح انقلاب سفید با مخالفتهای شدید گروههای مختلف اجتماعی و سیاسی مواجه خواهد شد.بنابراین،نتها راه برخورد با موانع فوق را در برخورد قاطعانه و خشونتآمیز میدانست.علینقی عالیخانی درباره مشکلات مبتلا به اسد الله علم و معارضان دولت وی پس از برگزاری رفراندم ششم بهمنماه 1341 چنین مینویسد:
گرفتاری دیگر علم در دوره نخستوزیری تظاهرات پراکنده گروههای مخالف در تهران و قم و برخی شهرهای دیگر بود،که از همان اوان رفراندم آغاز شد و در بهار 1342 گسترش یافت.جبهههای مخالف مرکب از دستچپیها،هواخواهان جبهه ملی،برخی از بازاریان و روحانیون روزبهروز به فعالیت خود میافزودند و در میان آنها نقش مؤثر یکی از مدرسان حوزه علمیه قم به نام حاج آقا روح الله خمینی، آیت الله بعدی-که اعلامیه بسیار تندی علیه شاه و اقدامهای اصلاحی او منتشر کرده بود-به چشم میخورد.35
اسد الله علم نخستوزیر لوایح انقلاب سفید را در یازدهم اسفندماه 1341 به تمام استانداران و فرمانداران سراسر کشور ابلاغ کرد و از آن به عنوان قانون اساسی جدید کشور نام برده آن لوایح را لازم الاجرا شمرد.از سوی دیگر،برای مبسوط الید کردن خود و شاه در اجرای برنامههای اصلاحات ارضی،وزیر قدرتمند کشاورزی دولت خود،دکتر حسین ارسنجانی را،در تاریخ 20 اسفند 1340 مجبور به کنارهگیری کرد.در همین زمان، علم دولتهای پیش از خود،بالاخص دولت علی امینی را به باد انتقاد گرفت،و آنان را مسئول عقبماندگی اقتصادی و اجتماعی کشور خواند و قول مساعد داد اقتصاد کشور را بهبود بخشید.همچنین به قشرهای مختلف کشور نظیر روستاییان و کشورزان و خردهمالکان وعده کمکهای مالی و غیره داد.36در کنفرانس اقتصادی که در هشتم اسفندماه 1341 در تهران برگزار شد.از اصطلاحات ارضی به عنوان اساس انقلاب سفید نام برد و اظهار داشت:
پایه سیاست کشاورزی بر اصل اصلاحات ارضی گذاشته شده است که قوانین آن، جز بهجز ،برحسب پیشنهاد شاهنشاه به تصویب ملی رسیده و در حقیقت پایه انقلاب سفید و قانون اساسی ماست.37
اسد الله علم در جایی دیگر نیز از شاه به عنوان مبتکر طرحهای انقلاب سفید نام برد و خواستار هماهنگی دستگاههای مختلف اجرایی و غیره با طرحهای فوق شد و گفت:
به تعداد زیادی در سالهای اخیر هیئت حاکمه مانع ترقی مملکت بود ولی شاهنشاه از سالها پیش افکار مترقیانهای برای پیشرفت مملکت داشتند...مجلس یا هر طبقهای که با این افکار هماهنگ نشود محکوم است.انقلاب سفید ایران به رهبری شاهنشاه انجام شده و آن را به ما تحمیل نکردند.38
علم تهدید کرد که هرکس و یا هر دستگاهی قصد داشته باشد از اجرای مفاد طرحهای انقلاب سفید جلوگیری به عمل آورد به شدت مجازات خواهد شد.39
اسد الله علم نخستوزیر برای اینکه از هرگونه مخالفت احتمالی مطبوعات و روزنامهها جلوگیری به علم آورد،باردیگر،نظیر آنچه که در اوایل زمامداریش انجام داده بود،به بهانههای مختلف،حدود پنجاه روزنامه و مجله را به تعطیلی کشانید و در انجام دادن این مهم از یاری دوست نزدیکش جهانگیر تفضلی،که در آن هنگام سرپرستی تبلیغات و رادیو را بر عهده داشت،بهره جست.علم تصویبنامهای را در هیئت وزیران را به تأیید رسانید که طبق آن حد اقل تیراژ برای نشر روزنامه را 3 هزار و برای مجلات را 5 هزار نخسه تعیین میکرد.در بخشی از تصویبنامه فوق آمده بود:
ملاک انتخاب روزنامههایی که از این پس در تهران منتشر میشود تیراژ آن است.هر روزنامهای که کمتر از 3 هزار و هر مجلهای که کمتر از پنج هزار تیراژ دارد امتیازش لغو میگردد.40
اسد الله علم جهت کنترل و نظارت هرچه مستقیمتر و شدیدتر بر اوضاع و احوال سیاسی و اجتماعی کشور عده زیادی از مدیران اداری-سیاسی کشور را که از نظر وی دارای درجه وفاداری کمتری بودند از کار برکنار کرد و به جای آنها افراد نزدیک به خود را در رأس امور گمارد.او در این مورد به اعضای برجسته باند خود متکی بود و عده زیادی از آنها را به پستهای حساس کشور منصوب کرد.علم در انتصاب افراد نزدیک به خود تا جایی پیش رفت که حتی برخی از محافل طرفدار رژیم و دربار هم لب به انتقاد و شکایت گشودند.اداره یکم عملیات ساواک در دهم اسفندماه 1341 در اینباره گزارش داد:
در محافل مطبوعاتی،حتی آنهایی که صد در صد و حد اقل به صورت مشروط با مفاد قوانین ششگانه پیشنهادی موافقاند،با پارهای انتصابات دولت آقای علم به شدت مخالفت مینمایند و مدعی هستند که آقای علم روی اصل حس شدید رفیقبازی،که صفت مشخصه ایشان میباشد،افرادی را که اصولا معتقدات سیاسی و تئوریهای مورد اعتقاد آنان با سلطنتطلبی مغایرت دارد و سوابق سیاسی آنها مؤید این تضاد فکری است بر پستهای حساس و نتیجتا مقدرات مملکت مسلط نموده و بدین طریق مخاطراتی برای مملکت فراهم نموده است من باب مثال انتصاب رسول پرویزی،جهانگیر تفضلی و عباس فروتن را ذکر مینمایند و به شدت به این رویه دولت حاضر اعتراض مینمایند،زیرا جهانگیر تفضلی و عباس فروتن سوابق سیاسی مفصلی در مورد مخالفت با دستگاه سلطنت و یا فعالیت به نفع حزب منحله توده در دستگاههای انتظامی دارند و در هر حال حاضر هم تمایلات و عقاید سیاسی خود را کاملا حفظ کردهاند.41
به رغم این انتقادات،اسد الله علم روند به کارگیری دوستان نزدیک خود در پستهای سیاسی-اداری حساس کشور را تا پایان دوران نخستوزیریاش ادامه داد و به اعتراضات مطبوعات دیگران هم وقعی ننهاد.چنانکه مأموران ساواک از انتقاد تراب سلطانپور مدیر روزنامه بختیار به این سیاست اسد الله علم در تاریخ 24 آذرماه 1342 خبر میدهند:
تراب سلطانپور مدیر روزنامه بختیار نامه سرگشادهای علیه نخستوزیر تهیه کرده که در چند روز گذشته برای چاپ آن فعالیت مینموده است.مشار الیه در این نامه شدیدا دولت علم را مورد حمله و انتقاد قرار داده و یادآور شده که به کلیه خائنین و افراد فاسد پستهای حساسی واگذار نمودهاند؛ولی افرادی را که سالها خادم مملکت و شاه بودهاند را کنار گذاشتهاند.سلطانپور قصد دارد پس از چاپ این نامه تعداد زیادی از آنها را برای مقامات داخلی و خارجی ارسال دارد.42
اسد الله علم نخستوزیر با به کار بستن این تدابیر در تلاش بو راه هرگونه مخالفت مردم و حزبی را در برابر روند اصلاحات موسوم به انقلاب سفید شاه و ملت سد کند. او موافق شده بود رهبران جبهه ملی و طرفداران آن را با روشهای سیاسی مخصوص به خود به زانو درآورد و به زندان بیندازد.
بنابراین،از ناحیه این گروه و طرفداران آن با مشکل چندانی روبهرو نبود.گروه معارض دیگر اعضای حزب توده و یا طرفداران آن بودند که این گروه نیز از آنجایی که فعالیتشان غیرقانونی بو و از هر طرف دستگاه حاکمه همواره تحت تعقیب بودند گرفتاری چندانی نمیتوانستند برای دولت علم تولید کنند.اما از آنجایی که مدعاهای سیاس اجتماعی آنها نیز عدالت اجتماعی و اصلاحات ارضی با برنامههای ادعایی به دولت قرابت داشت،لازم دید،به انحا مختلف،از تحرک ضد دولتی آنها جلوگیری به عمل آورد؛به ویژه اینکه گروههای طرفدار حزب توده گاهوبیگاه با صدور اعلامیههایی مردم را به مبارزه با دولت فرامیخواندند و خود را طرفدار واقعی مردم فرودست جامعه قلمداد میکردند؛چنانکه،در یکی از اعلامیههای حزب توده تحت عنوان«رنجبران ایران متحد شوید»خطاب به مردم ایران چنین آمده:
زحمتکشان ایران بیداد شوید برای به دست آوردن حقوق از دست رفته خود که سالهای زیادی است توسط امپریالیستها و کپودالیستها و فئودالیستهای داخلی که مثل زالو از خون ملت میمکند و در فکر از بین بردن تمام ثروت سرشار ارضی ایران را در سر میپرورانند و هر روز با نقشههای خائنانه و غیر انسانی خودشان میخواهند نگذارند ملت ما در یک صف فشرده گام بردارند...ما کمونیستها همیشه گفته و حالا هم میگوییم که زمین مال دهقان و کارخانه مال کارگر و حکومت از آن رنجبران است؛اما خائنین وطن برای اینکه بتوانند در ایران چند صباحی به حکومت ننگین خود ادامه دهند....حیله تازهای را به کار بردند و آن هم عبارت از تقسیم اراضی قلابی است که در بین دهقانان تقسیم کرده و کارگران را در سود کارخانهها سهیم نمایند؛اما نه اینکه این امر باعث راحتی دهقانان نشد بلکه چندین ناراحتی دیگر به وجود آورده که میدانید...آخر،ملت ایران،تا کی در خواب فرو رفتهاید.برخیزید، روی پای خود بایستید و...به جای آن دنیای آزاد و آباد طبق اصول سوسیالیست [سوسیالیسم]در ایران بنیان گذاشته پابهپای ملت مترقی دنیا پیش برویم...ملت ایران،ما کمونیستها میگوییم از هیچچیز نهراسید؛چون در ایران امپریالیستها و کپودالیستها و فئودالیستها قدرت واقعی ندارند.جز مثل مقوا چیزی نیستند.زنده باد حزب توده ایران.پیروز باد حزب کمونست ایران.43
برخی از قرائن و شواهد حاکی از این است که در آن برهه تحرکاتی از سوی اسد الله علم و طرفداران وی صورت گرفت تا به شیوهای مسالمتآمیزتر با طرفداران حزب توده کنار آید و از پیوستن این گروه به صف مخالفان جدی دولت جلوگیری کند؛چنانکه در این راستا اسد الله رشیدیان،که خود از وابستگان به سیاست انگلیس در ایران بود، توانست به درون محافل حزب توده رسوخ کند و آنان را به طرفداری از دولت علم جلب کند.با توجه به اینکه در دوران بحرانهای سیاسی نخستوزیری اسد الله علم شاهد مخالفتهای جدی طرفداران حزب توده با دولت و برنامههای آن نیستیم،فعالیتهای نفوذی اسد الله رشیدیان در درون حزب توده و جلب موافقت اعضای آن با دولت علم باید با موفقیت توأم شده باشد.درباره روابط اسد الله رشیدیان با طرفداران حزب توده در تاریخ 14 بهمنماه 1341 اداره دوم و عملیات ساواک چنین گزارش میدهد:
مدتی است عدهای از افراد وابسته متمایل به حزب منحله توده،که سابقا دارای فعالیتهایی بودهاند،در منزل اسد الله رشیدیان تجمع نموده و پارهای از اوقات ملاقاتهایی مشکوک و خصوصی بین آنها و رشیدیان انجام میشود که موضوع طی گزارشی به استحضار مدیریت کل اداره سوم رسیده و مرقوم فرمودهاند درباره افراد وابسته به حزب منحله توده موضوع به بخش 321 اطلاع داده شود.افراد مورد بحث شناسایی و جهت هرگونه اقدام مقتضی به پیوست ارسال میگردد....44
اسد الله علم برای اینکه وضعیت سیاسی-اجتماعی کشور را پس از رفراندم ششم بهمن 1341 از اوضاع پیشین متمایز نشان دهد در یک اقدام فرمایشی،اما هشداردهنده، افتخار مسئولیت امور کشور باردیگر به من داده میشود،لازم میدانم برنامه دولت را با نکاتی چند درباره علت استعفای دولت به اطلاع شما برسانم.دولت یک سلسله اصلاحات عمیق اجتماعی را که[مطبق]بر اصول ششگانه لوایح پیشنهادی اعلیحضرت همایونی بود،انجام داد.بهعلاوه،بودجه سال 1341 را متعادل ساخت و قانون برنامه سوم را از تصویب گذراند...،اما تردیدی نیست که آنچه انجام پذیرفته فقط مقدمه اصلاحات عمیق و اساسی است و بلاشک کشور باید براساس این انقلاب عظیم اجتماعی یک دوره سازندگی را آغاز کند.بنابراین،لازم بود دولت استعفا کند تا شاهنشاه معظم ما هر نوع مصلحت بدانند دوره سازندگی کشور را آغاز فرمایند...و اکنون که اراده اعلیحضرت همایونی بر این اعتماد گرفته است تشکیل این دولت با این نقطه نظر انطباق خواهد داشت.45ما اکنون بدون فوت وقت و بدون اتلاف حتی یک دقیقه باید به سرعت جلو برویم...به خصوص با ثبات و وضع استثنایی که از لحاظ داخلی و خارجی که اکنون در کشور ما موجود است اتلاف وقت خیانت است.46
اسد الله علم بر اهمیت محوری اصلاحات ارضی در لوایح انقلاب سفید تأکید کرد و اجرای قاطعانه آن را متذکر شد.او هنچنین از مردم کشور خواست تا در راه صنعتی شدن کشور پیشقدم شوند و در این راه سرمایهگذاری کنند.وی،بهویژه،در آن برهه بر عدم اعتماد عمومی در سرمایهگذاری صنعتی و غیره واقف بود.به همین دلیل،قول مساعد داد که از مصادره داراییها و اموال مردم جلوگیری به عمل خواهد آمد و مصادره اموال و خانه و غیره فقط از حلقوم بداندیشان و بدخواهان خارج میشود. و در کشور ما،که با رژیم مشروط که کاملا منطبق بر احساسات و سنن ملی و احتیاجات ما ایرانیها و رمز بقا ما است اداره میشود،چنین امری اتفاق نخواهد افتاد.47
اسد الله علم نخستوزیر طی مصاحبههایی لبه تیز حملات خود را متوجه بزرگ مالکان و روحانیون کرد و تهدید نمود که هرگاه بر سر راه انجام انقلاب سفید مانع ایجاد نمایند با شدیدترین عکس العملهای دولت روبهرو خواهند شد:
...از چند ماه پیش زمزمههایی به عناوین مختلف مذهبی علیه اقدامات اصلاحی دولت از طرف بعضی از روحانینماها آغاز شده بود که غرض از آن جلوگیری از اجرای قانون اصلاحات اخیر ارضی و سایر اصلاحات عمیق اجتماعی بود که در نتیجه تحقق این اصلاحات امروز چشم جهانیان با نگاههای تحسینآمیز به ملت ما دوخته شده...هدف دولت از اجرای این برنامهها آزاد کردن پانزده میلیون جمعیت ایران از اسارت و غلامی بزرگمالکان و فئودالها و تأمین بیشتر زندگی کارگران و... میباشد.48
اسد الله علم بزرگمالکان را از دست زدن به هرگونه اقدام تحریکآمیز بر حذر داشت و گفت:
از چند ماه پیش اطلاعاتی به دولت میرسد که مالکان بزرگ جلساتی در بعضی از شهرهای ایران دارند و پولهایی برای رشوه دادن به بعضی عناصر تدارک میکنند و به ملاقات بعضی از روحانیون و وعاظ رفتهاند و آنها را تشویق کردهاند که به نام دین و مذهب آشوبی بر پا کنند...و اساس اصلاحات ارضی را انکار نمایند....49
سند معتبری در دست نداریم که حاکی از مخالفت روحانیون با برنامه اصلاحات ارضی در اوایل زمامداری اسد الله علم بوده باشد؛چرا که اصلاحات ارضی از دوره نخستوزیری علی امینی آغاز شده بود و علم نخستوزیر جدید،تنها در مقیاسی وسیعتر،ادامهدهنده برنامههای وی بود.مخالفت روحانیون با اصلاحات ارضی زمانی قوت گرفت که علم در چارچوب اجرای برنامه اصلاحات ارضی در صدد برآمد املاک موقوفه را نیز مشمول این قاعده قرار دهد.روحانیون معتقد بودند که امکان تقسیم واگذاری املاک وقفی به لحاظ شرعی وجود ندارد.به همین منظور علم مسئله تقسیم اراضی وقفی را کنار گذاشت و به جای آن موضوع اجاره طویل المدت این اراضی را پیش کشید،50تا،به قول خود،از حیفومیل شدن عایدات آن ممانعت به عمل آورد. آیت الله بهبهانی ضمن نامهای خطاب به اسد الله علم او را از تقسیم اراضی موقوفه بر حذر داشت.51
اسد الله علم هم طی پاسخی به نامه آیت الله بهبهانی اقدام دولت در دست گذاشتن روی املاک وقفی را چنین توجیه و تفسیر کرد:
...وقف،که عبارت از حبس مال و تسلیل منافع است و عواید آن صرف ابن السبیل و فقرا یا صرف تربیت طلاب علوم دینی میشود،در فقه اسلام و قانون مدنی ایران مقام شامخ دارد و این دولت بنابر وظیفه اسلامی و ایرانی خود جز تکریم و تعظیم به این اقدام بزرگ دینی و احترام به نیت واقفین،که از روی صفای نیت جهت کمک به همنوع و تقویت اصول اخلاقی جامعه اقدام به حبس مال خود نمودهاند نظری نداشته و ندارد،الاّ آنکه ملاحظه شده است عدهای از متولیان هم از طریق برگزار کردن موقوفات مزروعی به صورت اجاره مسبب از میان رفتن املاک و ظلموستم به زراعین،که مورد محبت شارع اسلام و خداوند منان هستید،میشوند؛و از طرف دیگر،عایدات موقوفات به عناوین مختلف برخلاف نیت واقفین رحمهم الله به مصرف امور خصوصی و شخصی میرسد...با توجه به عظمت امر وقف و لزوم حفظ آن و احترام به نیت خیر واقفین،دولت مصمم به برگزار کردن اوقاف مزروعی با اجاره طویل المدت به زارعین زحمتکش املاک موقوفه میباشد.مسلما توجه به این امر فرمودهاند که مقررات اسلامی وقف به هیچوجه مقرر نداشته است که اجاره موقوفات مزروعی به زید و عمر که مباشر یا واسطه و یا عوامل خاصی هستند داده شود و بلکه مقصد آنها صرف عواید موقوفات در مصارف خیریه است که مسلما در صرف این عواید دولت کوچکترین دخالتی نخواهد کرد....52
اسد الله علم،که از اعتراض روحانیون به دخالت دولت در امر اداره موقوفات در تنگنا قرار گرفته بود،در اعلامیهاش خطاب مردم،هدف دولت از این اقدام را چنین توضیح داد:
...دولت در لیحه قانونی،که از طرف شاهنشاه به آرا عمومی گذاشته شده،قصد برگزار کردن موقوفات را به اجاره 99 ساله برمبنای بالاترین عایدی که اکنون دارند داشته و مسئله تقسیم در کار نیست و اداره امور اوقاف از این طریق برحسب ازدیاد عواید موقوفات در عین رفاهیت کشاورزان و دهقانان دهات موقوفه میشود.که عینا به متولیان تسلیم میگردد تا به مصارف خیر برسانند.53
اسد الله علم تأکید کرد که در این مورد هیچگونه قصد عقبنشینی و تجدید نظر ندارد و با معارضان شدیدا برخورد خواهد کرد.
اعتراض روحانیون به دستاندازی دولت در امر اداره موقوفات باعث شد گروهی از بزرگمالکان و کسانی که املاکشان مشمول اصالاحات ارضی میشد،مجالی برای اعتراض و مخالفت بیابند و به صف روحانیون و دیگر اقشار مخالف رژیم بپیوندند. دولت اخباری از گوشهوکنار شهر تهران و دیگر مناطق کشور دریافت میکرد که حاکی از گسترش تدریجی مخالفت بزرگمالکان بر ضد اقدامات دولت بوده است.به همین دلیل اسد الله علم اعلام کرد که«دولت از نظر حفظ آرامش و انتظامات عمومی دستور داده است که قوای انتظامی در مقابل هر تحریک و اغتشاش بایستد و محرکین را شدیدا تعقیب کند و در صورتی که مقاومتی از طرف این اشخاص شد با تمام قدرت خود درهم بشکند.»54
هرچند در غالب مناطق کشور بزرگمالکان با تقسیم اراضی و اصلاحات ارضی مخالف بودند،اما در برخی از استانها به دلیل قدرت فائقه مالکان و دیگر متنفذان محلی،نظیر سران عشایر و غیره،دولت در سرکوب اغتشاشات و اعتراضات با مشکلات جدی روبهرو شد.از جمله مهمترین مناطقی که جهت پیاده نمودن برنامههای اصلاحات ارضی اسد الله علم با مشکلات بسیار مواجه شد،استان فارس بود.در این استان بزرگمالکان و سران ایلات و عشایر از قدرت قابل توجهی برخوردار بودند.به همین دلیل،جهت جلوگیری از شورشهای آنان علم مجبور شد امکانات نظامی-سیاسی گستردهای برای به زانو درآوردن آنان بسیج کند.55مخالفت متنفذین استان فارس با برنامههای اصلاحی دولت علم،بالاخص پس از برگزاری رفراندم،صورت جدیتری به خود گرفت.یکی از نزدیکان علم طی نامهای از استان فارس خطاب به وی مینویسد:
...تا آنجا که این جانب واقف هستم،بین سران عشایر،یعنی بویراحمدی علیا و بویراحمدی سفلی و منقطه رستم و قشقاییها و حتی بهارلوها،هم قسم شدهاند که به هر ترتیبی که پیش آید از محدودیت و تقسیم املاک جلوگیری کنند و چندین نفر را واسطه قرار دادهاند که با مالکین شهری هم تشکیل یک صف متشکل بدهند.چند روز قبل فریدون قشقایی پسر خواهر ناصر قشقایی برای کسب تکلیف از محمد حسین خان قشقایی به تهران رفت و دو روز توقف نمود و به شیراز مراجعه کرد.اینطور که بیان مینمود دستور اتحاد و ایجاد فتنه و فساد را گرفته است.به هر حال،وضع فارس به منزله خرمن باروتی است که منتظر یک جرقه کوچک باشد.از طرفی سیل ورود تفنگ قاچاق مخصوصا نوع پنجتیرپران به سوی فارس سرازیر است و کمتر فرد ایلی میشود پیدا کرد که تفنگ نداشته باشد.56
اسد الله علم نخستوزیر طی مصاحبهای در تاریخ 14 آذرماه 1341 اغتشاشات و شورشهای استان فارس را با مخالفت روحانیون مرتبط دانست و اظهار داشت:«ما مجرمین توطئه فارس را میشناسیم.دولت مرکز تحریکات را میداند و اگر لازم باشد محرکین را معرفی خواهد کرد.57
چندی بعد هم پس از گسترش مخالفتها و اعتراضات در آن استان و کشته شدن چند تن از مأموران دولتی به دست مخالفان،در 26 اسفندماه همان سال تهدید کرد که:
کشتارکنندگان جنوب قطع و قمع میشوند.برای اینکه زارعین صاحب زمین نشوند، یکی دو نفر در مناطق جنوبی شروع به کشتار کردند و سرنخ این مطالب در تهران و جاهای دیگر است که من مصلحت نمیدانم بگویم.یکی از خوانین که در سالهای قبل نظامیها را کشته و قتل و غارت کرده بود از مراکز کمونیسم بین المللی الهام میگیرد.58
سرانجام،پس از روزها کشمکش با مخالفان دولت در فارس،ارتشبد بهرام آریانا در رأس یک نیروی نظامی کامل به آن استان اعزام شد و پس از درگیریهای متعدد با ایلات و عشایر و دیگر متنفذین محلی شورشهای فارس را نیز نشانید و چند تن از متنفذین محلی هم به دستور نخستوزیر اعدام شدند.از دیگر کسانی که در سرکوب شورشهای عشایری استان فارس و کهگیلویه نقش مهمی داشت،سپهبد محمد حسین ضرغام بود. وی در آن هنگام فرمانده لشکر خوزستان بود.اسد الله علم بعدها در خاطرات خود درباره نقش وی در سرکوب شورش عشایر کهگیلویه مینویسد:
به دیدن خانم مرحوم سپهبد ضرغام فرمانده سابق ژاندارمری،که از افسران فوق العاده قابل و صحیح العمل بود و به تازگی سکته کرد،رفتم.وقتی من نخستوزی بودم و عشایر کهگیلویه اغتشاش را انداختند او سرتیب بود و آنها را با شجاعت و هوشیاری تمام قلع و قمع کرد...59
سختگیریهای اسد الله علم درباره مخالفان اصلاحات ارضی در مناطق مختلف در موقعیتی صورت گرفت که برخی از نزدیکان و وابستگان به خاندان علم در سایه قدرت و نفوذ نخستوزیر توانستند املاک و اراضی خود را از شمول اصلاحات ارضی معاف کنند.60با آنکه اسد الله علم نخستوزیر مبارزه بسیار شدیدی را با بزرگمالکان و دیگر مخالفان اصلاحات ارضی شروع کرده و در این کشمکش نیز تا حدی زیادی موفق بود،اما به خوبی آگاه بود که مخالفان اصلی دولت او روحانیون هستند.به همین دلیل،به انحا مختلف و با روشهای متعدد نظیر تهدید و غیره در تلاش بود از گسترش مخالفت آنان جلوگیری به عمل آورد.با این حال،از همان هنگام بخورد خشن نظامی را با روحانیون، با عنوان آخرین راه حل،همواره مد نظر داشت؛زیرا کاملا واقف بود که روحانیت اصیل، که اینک امام خمینی رهبری آن را برعهده داشت،درخواستههای خود از دولت هیچگونه انعطافی نشان نخواهد داد.بنابراین،بخورد خصمانه دولت علم با روحانیون امری تقریبا قابل پیشبینی بود و اجتنابناپذیر مینمود.
امام خمینی از اوایل اسفندماه 1341 مرحله دوم مبارزه پیگیر خود با دولت اسد الله علم را آغاز کرد و از اقشار مختلف مردم خواست تا به صف مخالفان دولت علم بپیوندند.ایشان در تاریخ اول اسفند 1341 خطاب به مردم گفتند:
...آقایان محترم،در هر مقامی که هستید،با کمال متانت و استقامت در مقابل کارهای خلاف شرع و قانون این دستگاه بایستید.از این سرنیزهها زنگ زده و پوسیده نترسید.این سرنیزهها به زودی خواهد شکست.دستگاه حاکمه با سرنیزه نمیتواند در مقابل خواست یک ملا بزرگ مقاومت کند و دیر یا زود شکست خواهد خورد.اکنون هم درمانده و شکست خورده است و روی درماندگی به این بیفرهنگیهایی که ملاحظه میکنید دست میزند.ما میل نداشتیم که کار به این رسواییها بکشد...ما میل نداشتیم برای سران این مملکت چنین شکست و فضاحتی به بارآید.خوب است که قدری عبرت بگیرند،بیدار شوند و در سیاست خود تجدید نظر کنند...و به این حقیقت توجه کنند که با سرنیزه نمیتوان ملت را ساکت و تسلیم کرد،با زور و قلدری نمیتوان روحانیت را از وظایفی که اسلام بر عهده آنان گذاشته است بازداشت...مگر میشود زبان روحانیت را برید؟62
امام خمینی از این هم فراتر رفت و در 23 اسفند 1341،درحالیکه فقط هفت روز تا سال جدید باقی بود،طی پیامی خطاب به علمای روحانی از عید نوروز سال جدید به عنوان عزای عمومی تعبیر کرد و از آنان خواست تا در اینباره از وی پیروی کرده مردم را به مخالفت با دولت فراخوانند:
...خدمت ذیشرافت حضرات علما اعلام حجج اسلام دامت برکاتهم...چنانکه اطلاع دارید،دستگاه حاکمه میخواهد با تمام کوشش به هدم احکام ضروریه اسلام قیام و به دنبال آن مطالبی است که اسلام را به خطر میاندازد.لذا این جانب عید نوروز را به عنوان عزا و تسلیت به امام عصر عجل الله تعالی فرجه،جلوس میکنم و به مردم اعلام خطر مینمایم.مقتضی است حضرات آقایان نیز همین رویه را اتخاذ فرمایند تا ملت مسلمان از مصیبتهای وارده بر اسلام و مسلمین اطلاع حاصل نمایند...63
به دنبال ایشان یک روز بعد،آیت الله شریعتمداری هم طی نامهای مشابه خطاب به علمای روحانی عید نوروز سال جدید را برای مردم ایران عزای عمومی اعلام کرد.64و در پی آن روحانیون تهران و مشهد نیز از حکم اخیر پیروی کردند.65
در واکنش به موضعگیری اخیر روحانیون،نخستوزیر بر سختگیریهای خود بر ضد روحانیون و مراکز تجمع آنان نظیر حوزه علمیه قم و سایر مناطق افزوده و نیروهای نظامی و غیره در مراکز حساس کشور مستقر شدند.تدابیر امنیتی،بالاخص در شهر قم که کانون اعتراض و مرکز حضور رهبران روحانی بود،بیشتر نمود داشت.تا اینکه بالاخره زمان موعود فرا رسید و با حلول سال جدید روحانیون و طلاب در شهر قم بر ضد اقدامات دولت علم دست به تظاهرات زدند.نیروهای انتظامی،که از قبل در این شهر مستقر بودند،روز دوم فروردینماه 1342 تظاهرات و مجالس سوگواری را در این شهر برهم زدند و در طی این حمله چندین نفر از طلاب و روحانیون در مدرسه فیضیه قم به شهادت رسیدند و یا مجروح شدند.نخستوزیر اندکی پس از این واقعه،طی یک مصاحبه مطبوعاتی،اظهار داشت:«میان روحانیون که با اصلاحات ارضی مخالفاند و دهقانانی که به قصد زیارت به قم رفته بودند نزاعی درگرفته که منجر به قتل یک دهقان گردیده است.»66
امام خمینی بالافاصله پس از مرحله کماندوها به مدرسه فیضیه اعلامیه شدید اللحنی بر ضد دولت علم صادر کرد و مردم را به پایداری بیشتر در مقابل دولت فراخواند.در بخشی از بیانات ایشان آمده است:
...ناراحت و نگران نشوید مضطرب نگردید،ترس و هراس را از خود دور کنید... دستگاه حاکمه با ارتکاب این جنایت خود را رسوا و مفتضح ساخت و ماهیت چنگیزی خود را به خوبی نشان داد.دستگاه جبار با دست زدن به این فاجعه شکست و نابودی خود را حتمی ساخت.ما پیروز شدیم.ما از خدا خواستیم که این دستگاه ماهیت خود بروز دهد و خود را رسوا کند....67
روحانیون تهران،پس از حمله کماندوها به مدرسه فیضیه،طی نامههایی خطاب به امام خمینی این اقدام دولت را محکوم کردند و به وی تسلیت گفتند.ایشان در پاسخ به مرسولات فوق اظهار داشتند:
...حمله کماندوها و مأمورین انتظامی دولت با لباس مبدل و با معیت و پشتیبانی پاسبانها به مرکز روحانیت،خاطرات مغول را تجدید کرد؛با این تفاوت که آنها به مملکت اجنبی حمله کردند و اینها به ملت مسلمان خود و روحانیون و طلاب بیپناه...اکنون روحانیون و طلاب در این شهر مذهبی تأمین جانی ندارند.اطراف منازل علما مراجع محصور به کارآگاه و گاه کماندو و مأمورین شهربانی است.
مأمورین تهدید میکنند که سایر مدارس را نیز به صورت فیضیه درمیآوریم... دستور دادهاند که طلاب را به اتوبوس و تاکسی سوار نکنند...68
امام خمینی طی یک اعلامیه دیگر مستقیما اسد الله علم نخستوزیر را مورد خطاب قرار داد و او را بهخاطر یکایک اعمال و اقداماتی که در طول نخستوزیریاش بر ضد روحانیت و قانون اساسی و غیره انجام داده بود مورد سرزنش و انتقاد شدید قرار داد:
اکنون که مرجع صلاحیتداری برای شکایت در ایران نیست و اداره این مملکت بهطور جنونآمیز در جریان است،من به نام ملت از آقای علم شاغل نخستوزیری استیضاح میکنم.به چه مجوز قانونی در دو ماه قبل حمله به بازار تهران کردید و علما اعلام و سایر مسلمین را مصدوم و مضروب نمودید؟با چه مجوز علما و سایر طبقات را به حبس کشیدید که جمع کثیری اکنون نیز در حبس به سر میبرند؟ با چه مجوز بودجه مملکت را خرج رفراندم معلوم الحال کردید،در صورتی که رفراندم از شخص شاه بود و بحمد الله ایشان از غنیترین افراد بشر هستند.با چه مجوز مأمورین دولت را،که از بودجه مملکت حقوق میگیرند،برای رفراندم شخصی الزام به خدمت واداشتید؟با چه مجوز دو ماه قبل بازار قم را غارت کردید و به مدرسه فیضیه تجاوز نمودید و طلاب را کتک زده و آنها را به حبس کشیدند؟با چه مجوز در روز وفات امام صادق سلام الله علیه کماندوها و مأمورین انتظامی را با لباس مبدل و حال غیرعادی به مدرسه فیضیه فرستاده و این همه فجایع را انجام دادهاید؟69
از شیوههای که ایشان در مبارزه با دولت و رژیم پهلوی بهطور کل،در پیش گرفته بود،میشد درک کرد که بر سر آرمانهای دینی در راستان حفظ اسلام و استقلال ایران ایستادهاند.و دولت چارهای نداشت جز اینکه یا در برابر موضع وی عقبنشینی کند و خواستههایش را بپذیرد و یا اینکه با روشهای قهرآمیز او و طرفدارانش ر سرکوب کند.خود ایشان نیز،ضمن نامهای خطاب به علمای یزد،این عزم راسخ خود در مبارزه با دولت را یادآور شدند:
...من مصمم هستم که از پا ننشینم تا دستگاه فاسد را به جای خود بنشانم و یا در پیشگاه مقدس حق تعالی با عذر و فود کنم.شما هم،ای علمای اسلام،مصمم شوید و بدانید پیروزی با شماست...روح الله الموسوی الخمینی.70
اسد الله علم نخستوزیر،که از این همه سرسختی و تزلزلناپذیری روحانیون و طرفداران آنان به تنگ آمده بود،بر آن شد تا محدودیتهای بیشتری برای آنان قائل شود. از جمله محدودیتهای این دوره تصمیم دولت بر اعزام طلاب و روحانیون به خدمت سربازی بود.تا قبل از سال 1342 طلاب حوزههای دینی از خدمت سربازی معاف بودند،اما علم جهت کاستن از فشار مخالفت روحانیون بر آن شد این مقررات را نادیده بگیرد.به همین دلیل در اول اردیبهشتماه سال 1342 فرمان اعزام طلاب حوزههای علمیه به سربازی صادر شد.بلافاصله پس از آن مأموران دولتی در شهرهای مختلف کشور،بالاخص در شهر قم،به دستگیری قهرآمیز طلاب دست زدند و کارت معافیت تحصیلی آنان را،که از سوی وزارت فرهنگ صادر شده بود،پاره کرده و آنان را به سربازخانهها فرستادند.هنگامی که امام خمینی از این اقدام دولت آگاهی یافت ضمن سخنانی خطاب به طلاب اظهار داشتند:
نگران نباشید و تزلزل به خود راه ندهید و با کمال رشادت و سربلندی و روحی قوی باشید.شما هرکجا باشید سربازان امام زمان(عج)میباشید و باید به وظیفه سربازی خود عمل کنید.رسالت سنگینی که اکنون بر عهده دارید روشن ساختن و آگاه کردن سربازان و درجهدارانی است که با آنان سروکار دارید که لازم است از انجام این رسالت مقدس اسلامی غفلت نورزید.تعلیمات نظامی را با کمال جدیّت و پشتکار دنبال کنید.هم از نظر روحی و هم از نظر جسمی خود را قوی سازید.مبادا یک وقت خدای ناخواسته ضعف و تزلزلی از شما بروز کند که موجب سرشکستگی روحانیت شود و برای شما عواقب ناگواری همراه داشته باشد...71
با تمام این احوال هرچه زمان میگذشت اسد الله علم از اقدامات خود در مبارزه با روحانیون نتیجه معکوس به دست میآورد و،در مقابل،آنان در مخالفت با وی و دولت او سرسختتر میشدند؛چنانکه کشتار طلاب در مدرسه فیضیه در اوایل فروردین سال 1342 فرصت مغتنمی به دست روحانیون داد تا در مراسم چهلم آنان باردیگر نوکتیز حمله خود را متوجه اسد الله علم و دولت او بکنند و آتش مبارزه با او را مشتعل نگاه دارند.هنگامی که چهلم کشتهشدگان مدرسه فیضیه فرا رسید روحانیون سراسر کشور با صدور اعلامیههایی اقدام دولت علم را محکوم کرده به نوعی خواستار تداوم مخالفت با دولت وی شدند.از جمله امام خمینی در دوازدهم اردیبهشت 1342 در پیامی به مناسبت چهلم شهدای مدرسه فیضیه اظهار داشتند:
...چهل روز از مرگ و ضربوجرح عزیزان ما گذشت؛چهل روز است بازماندگان کشتگان فیضیه بر عزیزان خود سوگواری میکنند...کرارا تذکر دادهایم که این دولت سو نیت داشته و با احکام اسلام مخالف است،نمونههای آن،یکی پس از دیگری، ظاهر میشود...از این به بعد باید در اعتراض و نفوس مسلمین،یهود و نصاری و دشمنان اسلام و مسلمین دخالت کنند.منطق این دولت و بعضی اعضای آن محو احکام اسلام است،تا این دولت غاصب یاغی سرکار است مسلمین روز خوش نخواهند دید...مناسب است ملت مسلمان در ایران و غیر ایران روز چهلم فاجعه بزرگ اسلام یادی از مصیبتهای وارده بر اسلام و حوزههای اسلامی بکنند و در صوتی که عمال دولت مانع نشوند مجالس سوگواری داشته باشند و بر مسببین این فجایع نفرین کنند.روح الله الموسوی الخمینی72
ایشان طی نامه دیگری خطاب به اقشار مختلف مردم از آنان خواست علنا با دولت علم وارد مبارزه شوند و صدای اعتراض و مخالفت خود را به تمام جهان اسلام و غیره برسانند:
...دستگاه جبار برای احدی از افراد ملت آزادی قائل نیست...من به شما،ای ملت مسلمان،کرارا اعلام خطر کردم و میکنم.روحانیت و اسلام در معرض خطر است. سکوت در مقابل دستگاه فاسد جبار برای ملت اسلام ننگ است.با منقطق قوی اسلامی مفاسد را بیان میکنید.قانونشکنیها را برملا کنید.اعتراض کنید.اعلامیه منتشر کنید.صدای خود را به ملل اسلامی برسانید و عالم را از اعمال غیر انسانی اینان آگاه کنید.73
ایشان در پیامی دیگر نیز اظهار داشتند:«...برای من جان شبهه نیست که سکوت د مقابل دستگاه جبار،علاوهبر هدم اسلام و مذهب تشیع،نابودی با ننگ است.»74
پس از پیام امام خمینی به مناسبت چهلم حادثه مدرسه فیضیه روحانیون دیگر مناطق کشور نیز با صدور اعلامیههایی اقدام دولت علم را محکوم کردند.75به رغم تمام مشکلات و مخالفتهای روحانیون،علم هنوز احساس میکرد که بر اوضاع سیاسی و اجتماعی کشور تسلط دارد و قادر است بر اغتشاشات و اعتراضات داخلی فایق آید. فرا رسیدن ماه محرم که یادآور قیام سید الشهدا(ع)بر ضد ظلم و استبداد امویان بود فرصت مناسبی برای افشای اقدامات استبدادی و استقلالشکنانه رژیم پهلوی فراهم آورد.اسد الله علم نخستوزیر ،که بر این امر وقوف کاملی داشت،تدابیر شدیدی را برای جلوگیری وعاظ و روحانیون از بر زبان آوردن مسائل سیاسی و ضد حکومتی اعمال کرد و به اهل منبر و دیگر وعاظ دستور داد از گفتن مسائل و موضوعات تحریکآمیز و سیاسی خودداری کنند.اما این تدابیر سودی نبخشید و روحانیون ضمن صدور اعلامیههایی وعاظ،اهل منبر و هیئتهای مذهبی و...را به مبارزه فراگیر با دولت علم دعوت میکردند.از جمله امام خمینی در 28 اردبیهشت 1342،که مصادف با اوایل محرم سال 1383 بود،خطاب به آنان اظهار داشتند:
...به عموم حضرات مبلغین محترم و خطبا معظم،کثر الله امثالهم،و عموم هیأت محترم عزاداران سید مظلومان علیه الصلوة و السلام محترما معروض میدارد:در این ایام که دستگاه جبار از خوف آنکه مبادا در منابر و مجامع مسلمین شرح مظالم و اعمال خلاف انسانی و ضد دینی و وطنی آنها داده شود،دست به رسوایی دیگری زده و در صدد گرفتن التزام و تعهد از مبلغین محترم و...است که از مظالم دستگاه دم نزنند و دستگاه جبار را به خودسری واگذارند،لازم است تذکر دهم که این التزامات علاوهبر آنکه ارزش قانونی نداشته و مخالفت با آن هیچ اثری ندارد،التزام گیرندگان مجرم و تحت تعقیب هستند...آقایان بدانند که خطر امروز بر اسلام کمتر از خطر بنی امیه نیست.دستگاه جبار با تمام قوا با اسرائیل و عمال آنها همراهی میکند...در نوحههای سینهزنی از مصیبتهای وارده بر اسلام و مراکز فقه و دیانت و انصار شریف یادآور شوید...سکوت در این ایام تأیید دستگاه جبار و کمک به دشمنان اسلام است؛از عواقب این امر بترسید...روح الله الموسوی الخمینی.76
از دیگر کسانی که در آن هنگام تذکرات اسد الله علم را نادیده گرفت و بر ضد دولت وی سخن گفت حجت الاسلام محمد تقی فلسفی بود.وی،ضمن برشمردن نقش روحانیون در حیات سیاسی کشور و دعوت آنان به مبارزه با اقدامات دولت،علم رابه خاطر اقداماتی که در طول دوران نخستوزیریاش به انجام رسانیده بود مورد انتقاد و اعتراض قرار داد و در واقع او را استیضاح کرد.از جمله مواردی که حجت الاسلام فلسفی به عنوان اقدامات غیر اصولی اسد الله علم برشمرد عبارت بودند از:1.تخلف از قانون 2.جلوگیری از رسانههای گروهی جهت انتشار و پخش نظرات علمای روحانی 3. کنترل و سانسور مطبوعات 4.جلوگیری از پخش اعلامیههای روحانیون 5.حمله به مدرسه فیضیه 6.اعزام طلاب به سربازی 7.ایجاد فضای رعب و وحشت در شهر قم 8.آزار و اذیت بازاریان 9.جلوگیری از اقامه عزاداری و 10.زندانی کردن عده زیادی از افراد کشور.77
بدین ترتیب،برخلاف انتظار نخستوزیری،روند مخالفت و مبارزه روحانیون و طرفداران آنها در ماه محرم شکل جدیتر و گستردهتری به خود گرفت و وعاظ و اهل منبر و...در تبعیت از نظریات رهبران روحانی،در مراسم سوگواری امام حسین(ع) عملکرد دولت علم را سخت به باد انتقاد و اعتراض گرفتند.در این میان،شهرهای قم و تهران کانون اصلی کشمکش و تعارض روحانیون و طرفدارانشان با دولت و رژیم پهلوی بود.بیشترین تدابیر امنیتی و نظامی هم در این دو شهر به مورد اجرا گذاشته شده بود.به نظر میرسید که جوّ سیاسی-اجتماعی کشور آبستن حوادث ناگواری است؛چرا که همزمان با افزایش مخالفت روحانیون،دولت نیز برای بخورد خصمانه با آنان خود را به سرعت آماده میکرد.
تا جایی که،گذشته از تهمیدات و آمادگیهای نظامی،سران رژیم بر حملات لفظی خود به روحانیون و موضع ضد دولتی آنها افزوده بودند؛بهویژه،شخص شاه و اسد الله علم طی مصاحبهها و سخنرانیهایشان روحانیون را به عنوان برهمزنندگان نظم مورد حمله و انتقاد قرار دادند؛چنانکه شاه در ششم خردادماه 1342 طی سخنرانیاش در کرمان با عباراتی تند و زننده روحانیون را مورد عتاب قرار داد و آنان را با دزدان و غارتگران مقایسه کرده و به حیوانات نجس و...تشبیه کرد.امام خمینی،که عنوان رهبر و پیشرو روحانیون مخالف رژیم که احساس کرده بود با روند پیش آمده هیچگونه راه مصالحهای بین آنان و دولت وجود ندارد و برخورد طرفین را حتمی میدانست.در تاریخ 13 خرداد 1342 در پاسخ به سخنرانی زننده و توهینآمیز شاه او را مورد سرزنش قرار داد و خطاب به وی گفت:
...آقا من به شما نصیحت میکنم.ای آقای شاه،ای جناب شاه،من به تو نصیحت میکنم.دست بردار از این کارها.آقا اغفال دارند میکنند تو را.من میل ندارم که یک روز اگر بخواهند تو بروی همه شکر کنند...آیا روحانیت اسلام،آیا روحاموین اسلام،اینها حیوان نجس هستند؟در نظر ملت اینها حیوان نجس هستند که تو میگویی؟اگر اینها حیوان نجس هستند پس چرا این ملت دست آنها را میبوسند، دست حیوان نجس را میبوسند...؟آقا ما حیوان نجس هستیم...؟خدا کند که مرادت این نباشد،خدا کند مرادت از اینکه مرتجعین سیاه مثل حیوان نجس هستند و ملت باید از آنها احتزاز کند،مرادت نباشند و الا تکلیف ما مشکل میشود و تکلیف تو مشکل میشود؛ نمیتوانی زندگی کنی؛ملت نمیگذارد زندگی کنی.نکن این کار را،نصیحت مرا بشنو...آقا نکن اینطور.بشنو از من، بشنو از روحانیون ... اینها صلاح ملت را میخواهند.اینها صلاح مملکت را میخواهند.ما مرتجع هستیم؟احکام اسلام ارتجاع است؟آن هم ارتجاع سیاه است؟تو انقلاب سیاه،انقلاب سفید درست کردی؟شما انقلاب سفید به پا کردید؟کدام انقلاب را کردی،آقا؟چرا مردم را اغفال میکنید؟چرا نشر اکاذب میکنید؟چرا اغفال میکنی ملت را؟و الله اسرائیل به درد تو نمیخورد؛قرآن به درد تو میخورد.78
بدین ترتیب،در موقعیتی که راه هرگونه مذاکره و گفتوگوی مسالمتآمیز بسته شده بود،اسد الله علم دستور داد مراسم مذهبی و سوگواری را در شهرهای قم و تهران مورد تهاجم قرار دهند.طی روزهای 13 و 14 خرداد 1342 تعداد زیادی از وعاظ و روحانیون را دستگیر کردند.علی دوانی تعداد روحانیون دستگیر شده را 53 نفر اعلام میکند. برخی از دستگیرشدگان عبارت بودند از:مرتضی مطهری،مکارم شیرازی،حسین غفاری،محمد تقی واحدی،مصطفی طباطبائی قمی،عباسعلی اسلامی،حسین خندقآبادی،عز الدین زنجانی،علی اصغر اعتمادزاده،عبد الکریم هاشمینژاد،فرج الله واعظی،احمد حسینی همدانی،علی موحد ساوجی،محمد حسن بکایی،عیسی اهری، اثنی عشری و سید محمد صدری.79
پس از دستگیری این افراد،دامنه اعتراض و تظاهرات گسترش بیشتری یافت؛به خصوص در تهران دانشجویان دانشگاه تهران به صف انقلابیون پیوسته در مخالفت با دولت علم و رژیم پهلوی با روحانیون همصدا شدند.بدینترتیب،طی روز چهاردهم خرداد،که مصادف با 11 محرم 1383 ق بود،در شهر تهران تظاهرات قابل توجهی از اقشار مختلف بر پا شد و شعارهایی به طرفداری از امام خمینی و موضع وی در قبال دولت علم از سوی راهپیمایان سر داده شد.اسد الله علم احساس کرد که جهت جلوگیری از گسترش تظاهرات،تنها یک راهحل وجود دارد و آن هم دستگیری رهبر مخالفان است.بدین ترتیب به دستور نخستوزیر در شب 15 خرداد 1342 کماندوها و دیگر نیروهای انتظامی مناطق مختلف شهر قم را محاصره کرده در صبحگاه همان روز امام خمینی را دستگیر کردند و به تهران بردند و در پادگان قصر زندانی ساختند.
خبر دستگیری امام خیمنی در مدتی اندک در سراسر شهر قم پخش شد.پس از پخش خبر،گروههای نسبتا عظیمی از مردم به خیابانها ریخته به دستگیری ایشان اعتراض کردند.بدینترتیب،قیام معروف 15 خرداد 1342 در شهر قم شکل گرفت.در تهران نیز بلافاصله پس از پخش خبر دستگیری امام خیمنی،اقشار مختلف مردم به خیابانها هجوم آورده و شعارهایی علیه ایشان بر ضد دولت سر دادند و برخی از مراکز دولتی نیز مورد تهاجم تظاهرکنندگان قرار گرفت.بدین ترتیب،تهران نیز در قیام ضد رژیم با شهر قم همگام شد.رژیم نیز،که از قبل خود را برای سرکوب نهضت مردم آماده کرده بود،با خشونت زاید الوصفی به سرکوب تظاهرکنندگان پرداخت.علینقی عالیخانی درباره چگونگی برخورد اسد الله علم نخستوزیر با تظاهرکنندگان 15 خرداد 1342 مینویسد:
علم در روزهای حساس قیام 15 خرداد،فعالیت خستگیناپذیری داشت و با مقامهای انتظامی پیوسته در تماس بود و خود از کلانتریهای مناطق حساس شهر سرکشی میکرد و به همه مسئولان هشدار میداد خود را برای رویارویی با آشوبی بزرگ آماده کنند.بهاینسان،هنگامی که در بامداد روز 15 خرداد 1342(5 ژوئن 1963)تظاهرات در اطراف بازار تهران آغاز شد.علم آمادگی کامل داشت و به رئیس شهربانی وقت سپهبد نصیری تلفنی دستور تیراندازی داد و،در برابر تردند نصیری، یادآور شد که این دستور را به عنوان نخستوزیر میدهد و نامه مؤید این دستور را نیز بیدرنگ برای او خواهد فرستاد.خود نیز پس از ساعتی به دفتر نصیری رفت از نزدیک شاهد وضع روز بود.این خونسردی و قاطعیت علم اثر بسیار مثبتی داشت و مسئولان انتظامی توانستند در چند ساعت به این غائله پایان دهند و تظاهرکنندگان را به شدت سرکوب کنند.80
خود اسد الله علم نیز حدود ده سال پس از واقعه 15 خرداد 42،در تاریخ 15 آذرماه 1352،ضمن یادآوری خاطرات دوران نخستوزیری خود،جریان چگونگی برخوردش با تظاهرکنندگان را چنین شرح میدهد:
عرض کردم در جریانات 15 خرداد و اغتشاش تهران و ایران که غلام نخستوزیر بودم جز ارتشبد نصیری،که آن وقت رئیس شهربانی بود،بقیه تقریبا دست و پای خود را گم کرده بودند و بدین جهت من ناچار شدم نخستوزیری را ترک کرده و تقریبا تمام روز را در شهربانی در ستاد عملیات باشم که اینها دستپاچه نشوند.[شاه] فرمودند:من هم در آن موقع ناچار شدم چندین دفعه به شدت به اویسی که آن وقت فرمانده گارد بود بگویم مجبورید تیراندازی کنید.عرض کردم از نخستوزیر دستور کتبی هم گرفتند و باز هم ترسیدند و دائما به من میگفتند باید دید ریشه این کهر کجاست.در صورتی که نظامی هیچ لازم نیست که ریشه کار را جستوجو کند.81
هرچند شاه در رأس هرم قدرت عالیترین مرجع تصمیمگیری درباره چگونگی برخورد با تظاهرکنندگان بود؛اما در این میان بزرگترین نقش را در سرکوب تظاهرکنندگان شخص اسد الله علم نخستوزیر بر عهده داشت.شاه هرچند تردیدی نداشت که میباید به مخالفت روحانیون به نوعی پایان داده شود،و حتی گفته شده است که شاه به عنوان فرمانده کل نیروهای نظامی شخصا فرماندهی عملیات را بر عهده داشته و افرادی نظیر لشکر پاکروان تحت دستور مستقیم شاه قیام 15 خرداد را سرکوب کردهاند،اما این نظر،با توجه به ویژگیهای شخصی شاه،از سوی اغلب محققان مورد تردید واقع شده و نقش اصلی سرکوبگری به اسد الله علم نسبت داده شده است.با توجه به شواهد و قراین نسبتا فراوان،باید گفت که نظر اخیر درستتر مینماید و علم را باید سرکوبگر تظاهرات روزهای قیام معروف 15 خرداد دانست.داریوش همایون،که خود سالها در دوران محمد رضا شاه از دولتمردان عالیمقام کشور محسوب میشد، نقش قاطع در پایان دادن به قیام 15 خرداد را تصدیق قرار میدهد و نتیجه میگیرد که هرگاه در آن هنگام ثبات و قاطعیت شخص اسد الله علم نبود چهبسا رژیم پهلوی با خطر سقوط مواجه میشد.82ویلیام شوکراس نیز به نقل از جعفر بهبهانیان،متصدی امور مالی شاه،مسئول اصلی کشتار قیام 15 خرداد را اسد الله علم میداند و مینویسد:
جعفر بهبانیان،متصدی امور مالی شاه،به هنگام اغتشاشات 1963 در کنار علم بود.بعدها تعریف کرد که شاه به علم گفته بود مردم را نکشد.علم پاسخ داده بود شما شاه هستید و من نخستوزیرم.من مسئول امنیت هستم و به هر طریقی که بتوانم مردم را ساکت خواهم کرد.اگر موفق شدم شما همچنان شاه خواهید بود.اگر شکست بخورم میتوانید مرا به به دار بزنید و باز همچنان شاه خواهید بود.
حتی گفته میشد اسد الله علم به شاه توصیه کرده بود که جهت انتقامکشی سخت از روحانیون اجازه دهد امام خمینی رهبر قیام 15 خرداد را نیز بلافاصله پس از دستگیری اعدام کند.83
اسد الله علم همچنین برای مرعوب ساختن مخالفین طی مصاحبهای از احتمال اعدام امام خمینی در چند روز آینده خبر داده بود.به همین دلیل رهبران روحانی،مانند شریعتمداری و مرعشی نجفی که از این مصاحبه اسد الله علم سخت تکان خورده بودند، تلاش گستردهای صورت دادهاند تا با توسل به مجامع بین المللی و جهانی فجایعی را که در فضای سیاسی-اجتماعی ایران حاکم بود به گوش جهانیان برسانند و اسباب استخلاص ایشان را فراهم سازند.
در واقع از همان آغاز نیز لبه تیز حملات روحانیت به رهبری امام خمینی بیش از هر کس دیگری متوجه اسد الله علم نخستوزیر بود و او را مسئول اصلی اقدام رژیم پهلوی قلمداد میکردند؛چنانچه امام خمینی سالها پس از واقعه 15 خرداد در یادآوری خاطرانش از دوره اظهار داشتند:
در زمان محمد رضا آن اوایل نهضت(1342)دست و پا میکردند که یک تفاهمی بشود.یک دفعه که آمدند پیش ما که میخواهیم که مثلا ملاقاتی چیزی که طرح شود من به ایشان گفتم که تا علم هستش ما وارد مذاکره نمیشویم.شما اول علم را کنار بگذارید و بعد وارد مذاکره بشویم،ببینیم چه میگوییم.84
بنابراین،آشکار میشود که از نظر ایشان نیز شخص اسد الله علم مهمترین مهره به شمار میرفت و او بود ه اصلیترین نقش را در برخورد قهرآمیز با قیام اقشار مختلف مردم در 15 خرداد 1342 بر عهده داشت.سر آنتونی پارسونز آخرین سفیر انگلیس در ایران دوره پهلوی نیز که خود دوستی نزدیکی با اسد الله علم داشت در خاطراتش از علم به عنوان مسئول اصلی سرکوب قیام 15 خرداد نام میبرد و مینوسید:
...علم شخصا دستور تیراندازی به طرف مردم را صادر کرده بود و خود او در سال 1975،ضمن صحبت درباره حوادث آن زمان ضمن اعتراض به این مطلب،گفت:من چارهای جز این کار نداشتم...اعلیحضرت خیلی رقیق القلب هستند و از خونریزی خوششان نمیآید.85
از جلمه کسانی که در واقعه 15 خرداد از عوامل مؤثر رژیم در سرکوب تظاهرات مردمی بود باید از سپهبد خسروانی نام برد.وی درباره نقش اساسی اسد الله علم در برخورد قهرآمیز با تظاهرکنندگان ضد رژیم میگوید:
حقیقت این است که در جریان 15 خرداد این علم بود که محکم ایستاد و به شهربانی رفت و با تلفن دستور داد که به هیچوجه نترسید و شورشیان را سرکوب کنید.علم میگفت غیر از من دستور احدی را قبول نکنید و ما هم با قاطعیت اقدام کردیم و حتی خرابکاران را که از ورامین و جنوب شهر راه افتاده بودند و در میدان ارگ در حال تصرف رادیو بودند که افراد ژاندارمری آنها را به شدت سرکوب کردند....86
یکی از کسانی که در دوران نخستوزیر اسد الله علم از نزدیکان وی بود و نخواسته بود نامش فاش شود بعدها طی گفتوگویی با مصطفی الموتی در لندن خاطر نشان ساخت که علت اصلی قاطعیت علم در سرکوب قیام 15 خرداد حمایت و پشتیبانی قابل ملاحظهای بود که هر دو کشور انگلیس و آمریکا از اقدام وی به عمل آورده بودند.وی خود شاهد بوده که ساعاتی قبل از آغاز عملیات،اسد الله علم نخستوزیر تماسهای متعددی با سفارتخانهها و نمایندگیهای سیاسی دو کشور انگلیس و آمریکا برقرار کرده و نظر آن کشورها را درباره چگونگی برخورد با تظاهرکنندگان و مخالفان رژیم پهلوی جویا شده بود؛و پس از تأیید عملیات از سوی آن کشورها اسد الله علم در به خون کشیدن مخالفان رژیم تردیدی به خود راه نداده بود.87
اسد الله علم چند سال پس از کشتار 15 خرداد اقدام خود را با عمل رضا شاه در رفع اجباری حجاب مقایسه کرد و هر دو اقدام فوق را برای پیشرفت کشور حیاتی شمرد:
خاطرم آمد،در همین صحن امام رضا،سربازان رضا شاه مردم را که علیه حجاب و متحد الشکل شدن لباس تظاهرات میکردند،به مسلسل بستند،و دویست نفر کشته شد در سال 1314.حالا این مسائل فراموش شده و حتی عمل رضا شاه هم بخشیده شده است؛زیرا حالا همه میفهمند که او این عمل را برای کشور کرد نه برای خودش.شاید دو هزار نفر کشته میشد،چه اهمیت داشت؟همان تصمیمی که من در 15 خرداد گرفتم.هنگامی که نخستوزیر بودم.آن وقت بیش از 90 نفر کشته نشدند ولی اگر بیشتر هم کشته میشد جهت وجود و عدم وجود کشور بود.من تصمیم خود را گرفته بودم....88
اسد الله علم نخستوزیر بلافاصله پس از کشتار قیام 15 خرداد،طی مصاحبههایی با مطبوعات خارجی،از شدت عمل بیشتر دولت در رابطه با روحانیون و رهبران مخالفان دولت خبر داد و آنان را به اقدامات ضد مردمی متهم کرد:
نخستوزیر اسد الله علم گفت امروز پانزده نفر از بزرگترین پیشوایان مذهبی که در آشوب ضد دولتی این هفته در شهرهای مختلف دست داشتهاند تسلیم محکمه نظامی خواهند شد و گفت:محکمه نظامی ممکن است معنی مجازات اعدام را داشته باشد.آقای علم گفت که در نتیجه تیراندازی مأمورین در حدود بیست نفر کشته شدهاند...نخستوزیر گفت:بعضی از سران آشوبگران مخفی شدهاند ولی ما رؤسای آنان را دستگیر کردهایم...89
درباره تعداد قربانیان حادثه 15 خرداد ارقام متفاوتی از سوی دو طرف ارائه شده است.خود اسد الله علم هم تعداد قرباینان را بین 90 تا 92 نفر و تعداد مجروحین را حدود 200 نفر اعلام میکند.90با تمام این احوال بهخاطر اینکه منبع قابل اعتمادی جهت استخراج دقیق تعداد جانباختگان و مجروحین وجود ندارد،نمیتوان در اینباره نظر قطعی ابراز کرد.اما با توجه به گستره وسیع اعتراضات و مخالفتها چه در تهران و قم و چه در دیگر مناطق کشور نظیر تبریز و فارس و اصفهان و...باید تلفات این حادثه خیلی بیشتر از تعدادی باشد که اسد الله علم قلمداد کرده است.
مخالفان رژیم گاه این رقم را تا حدود 15000 نفر هم ذکر میکنند.91اما منبع قابل اعتمادی جهت تأیید این رقم وجود ندارد.یکی از مناطقی که در حادثه 15 خرداد بیشترین تلفات را بر جای گذاشت منطقه ورامین بود.علی دوانی،که خود از شاهدان نزدیک قیام 15 خرداد بوده است،تعداد قربانیان این منطقه را حدود 100 نفر حدس میزند.92محمد دهنوی که اسامی مجروحین و شهدای قیام 15 خرداد را از آرشیوهای شهربانی استخراج کرده است تعداد تلفات را حدود 200 نفر میداند.93
با تمام شدت عملی که اسد الله علم در فرو نشاندن قیام 15 خرداد از خود نشان داده عقبنشینی موقت روحانیت از صحنه مبارزه به مفهوم پایان ماجرا نبود.قیام 15 خرداد حکم آتش زیر خاکستری را داشت که در یک روند تدریجی حدود پانزده سال بعد شعلهور شد و اساس حاکمیت سلسله پهلوی را بهطور اخص و رژیم شاهنشاهی را بهطور اعم از ریشه برکند.
امام خمینی نیز،که پس از دستگیری در بامداد روز 15 خرداد تا اوایل زمامداری حسنعلی منصور در زندان به سر میبردند،پس از آزادی از حبس بر خستگیناپذیری خود در مبارزه با رژیم پهلوی تأکید کرد.از جمله طی بیاناتی در روز 21 فروردین 1343 در اینباره اظهار داشتند:
...در روزنامه مورخ 12 /5 /1342،که مرا از زندان قیطریه آوردند،نوشتند که مفهومش این بود که روحانیت در سیاست مداخله نخواهد کرد...من از آن آخوندها نیستم که در اینجا بنشینم و تسبیح در دست بگیرم.من پاپ نیستم که فقط روزهای یکشنبه مراسمی انجام دهم و بقیه اوقات برای خودم سلطانی باشم و به امور دیگر کاری نداشته باشم،پایگاه استقلال اسلامی اینجاست،باید این مملکت را از پس گرفتاری نجات داد...94
با این حال،نباید فراموش کرد که شدت عمل اسد الله علم باعث تداوم حکمرانی رژیم پهلوی تا پانزده سال آینده شد.هرگاه فرد دیگری غیر از وی ریاست دولت و عملیات ضد معارضان رژیم را بر عهده داشت بعید مینمود رژیم پهلوی در مقابل تظاهرکنندگان و مخالفان بتواند مقاومت کند.
اسد الله علم،پس از پایان حادثه 15 خرداد،از افراد لشکری و کشوری که در کشتار 15خرداد و بهطور کلی در ایام قیام روحانیون و دیگر اقشار مردم نقش مؤثری داشتند، قدردانی و تشکر کرد.از جمله آن افراد میتوان از سرتیپ خسروانی،فرمانده ژاندارمری ناحیه یک مرکز،سروان زالتاش،تیمسار نصیری،و تیمسار غلامعلی اویسی نام برد.95
نخستوزیر برای رهبر زهر چشم گرفتن از مخالفان دستور داد تعدادی از کسانی را که در جریان قیام 15 خرداد با روحانیون همکاری کرده بودند،اعدام کنند.از جلمه این افراد باید از طیب حاج رضایی و حاج اسماعیل رضایی نام برد.این دو نفر در سحرگاه یازدهم آذرماه 1342 اعدام شدند.96
غیر از روحانیون و طرفداران جدی آنها،که خود شکل دهنده قیام 15 خرداد بوده و به آن به مثابه سرآغاز مبارزه منسجم مردم کشور بر ضد رژیم پهلوی مینگریستند، گروههای سیاسی-اجتماعی دیگر کشور نیز در ارزیابی خود نسبت به این حادثه نظرات متفاوتی ابراز داشتند.نهضت آزادی ایران،هرچند تا حدی بهطور سطحی،از آن حمایت کرد و با صدور اعلامیههایی دولت علم رژیم پهلوی را بهخاطر قتل عام تظاهرکنندگان سرزنش و محکوم کرد.عده زیادی از دانشجویان دانشگاههای کشور، بهویژه دانشگاه تهران،که گرایشهای اسلامگرایانه در آنان قویتر بود با قیام روحانیون در 15 خرداد 1342 همدلی نشان دادند و تظاهرات پراکندهای در روزهای قیام به طرفداری از روحانیون و موضع آنان در قبال دولت رژیم پهلوی بر پا کردند.رهبران جبهه ملی،که اغلب در طی دوران قیام 15 خرداد در زندان به سر میبردند،به دلیل سیاسی تمایل چندانی به تأیید قیام 15 خرداد از خود نشان ندادند و از هرگونه اظهارنظر جدی در قبال آن خودداری کردند،با جایی که جهانگیر آموزگار حیرت میکند که:
گروهی ملی،به خصوص جبهه ملی،به حرکت 15 خرداد ظاهرا به عنوان یک شورش موضعی و غیربنیادی مینگریسته است،چرا که از ماهیت اینچنین هرگز تحلیلی واقعی به عمل نیاوردند.97
گروههای طرفدار حزب توده نیز،هرچند در مخالفت با دولت علم و طرحهای وی مصر بودند،اما در مقابل قیام 15 خرداد موضع روشنی اتخاذ نکردند و با توجه به مشی سیاسی خاصی که دنبال میکردند تنها همدلی آنان با قیامکنندگان در همان داشتن دشمن مشترک بود و بس.
پی نویس:
(1).مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران،سند 1-323-754-و.
(2).لازم به یادآوری است که لایحه اصلاحات ارضی در دورهء مجلس 19 به تصویب رسیده بود.
(3).روزنامه اطلاعات،دوشنبه 16 مهر 1341.
(4).قانون اساسی دولت مشروطه ایران.بیجا،بینا،1325 ق.صص 18-19.
(5).مجموعه مصوبات ادوار اول و دوم قانونگذاری مجلس شورای ملی.بیجا،بینا،بیتا.صص 64-66.
(6).امام خمینی.صحیفه نور(با مقدمه سید علی خامنهای).تهران وزارت ارشاد اسلامی،1361.ص 10.
(7).علی دوانی.نهضت روحانیون ایران.بیجا،بنیاد فرهنگی امام رضا،بیتا،ج 1 صص 32-34.
(8).همان،ص 36.
(9).همان،صص 38-39.
(10).همان،ص 40.
(11).همان،صص 53-54.
(12).همان،صص 91-92.
(13).همان،صص 94-95.
(14).امام خمینی،همان،ص 15.
(15).علی دوانی،همان،صص 125-142.
(16).همان،ص 110.
(17).همان،صص 112-113.
(18).همان،ص 116.
(19).همان،صص 130-131.
(20).فصلنامه فرهنگی-اجتماعی گفتگو،ش 9،پاییز 1374،ص 55.
(21).علی دوانی،همان،ص 120.
(22).همان،صص 143-145.
(23).رجبعلی طاهری.خاطرات رجبعلی طاهری.تهران،حوزه هنری تبلیغات اسلامی،1375.ص 32.
(24).روزنامه اطلاعات،شنبه 10 آذر 1341.
(25).امام خمینی،همان،ص 18.
(26).مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران،سند:4-327-15 الف
(27).فرخرو پارسا،«خاطرات فرخرو پارسا،سالنامه دنیا،س 29،ص 377.
(28).امام خمینی،همان،صص 23-24.
(29).همان،ص 26.
(30).همان،ص 25.
(31).برای آگاهی بیشتر از جزئیات برنامهها و اهداف انقلاب سفید بنگرید به محمد رضا پهلوی.انقلاب سفید. تهران،کتابخانه سلطنتی،1345.
(32).عبد الرضا هوشنگ مهدوی.سیاست خارجی ایران در دوران پهلوی:(1300-1357).تهران،نشر البرز،1373. ص 304.
(33).امام خمینی،همان،صص 27-28.
(34).همان،صص 29-32.
(35).اسد الله علم.یادداشتهای علم.به کوشش علینقی عالیخانی.تهران،کتابسرا،1371.ج 1،ص 47.
(36).باقر عاقلی.روزشمار تاریخ ایران:از مشروطه تا انقلاب اسلامی،تهران،نشر گفتار،1370.ج 2، صص 150-152.
(37).اسد الله علم.«متن نطق جناب آقای اسد الله علم نخستوزیر در کنفرانس اقتصادی تهران»،گزارش، ق-8 اسفند 1341،ص 17.
(38).محمد علی سفری.قلم و سیاست تهران،نشر نامک،1373.ج 2،ص 488.
(39).زمامداران کارتر.بیجا،بینا.1358.ص 28.
(40).مصطفی الموتی.ایران در عصر پهلوی.لندن،پکا،اسفند 1370/مارس 1992.ج 11،ص 391.
(41).مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی،شماره پرونده:73810/ج-یک.
(42).همان.
(43).سازمان اسناد ملی ایران،سند 290،فیش 40304.
(44).مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی،همان،ص 349.
(45).مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران،سند:78-8-2-794-ع.
(46).همان،سند:79-8-2-794-ع.
(47).همان،سند:80-8-2-794-ع.
(48).همان،سند:16-17-2-794-ع.
(49).همان.
(50).یرواند آبراهامیان.ایران بین دو انقلاب.ترجمه احمد گل محمدی و محمد ابراهیمی فتاحی.تهران،نشر نی، 1377.ص 521.
(51).مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران،سند:18-17-3-794-ع.
(52).مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران،سند:19-17-3-794-ع.
(53).همان،سند:20-17-3-794-ع.
(54).همان،سند:21-17-3-794-ع.
(55).اسد الله علم،همان،صص 46-47.
(56).مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران،سند:2-326-794-ع.
(57).عبد الله شهبازی،ایل ناشناخته.تهران،نشر نی،1366.ص 302.
(58).همان،ص 303.
(59).اسد الله علم.یادداشتهای علم.به کوشش علینقی عالیخانی.تهران،انتشارات مازیار و معین،1377. صص 119-120.
(60).مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران،سند:15-8-2-794-ع تا 17-8-2-794-ع.
(61).همان،سند:118-22-2-794-ع.
(62).امام خمینی،همان،ص 36.
(63).همان،ص 37.
(64).علی دوانی،همان،ص 246.
(65).همان،صص 250-254.
(66).عمید زنجانی.انقلاب اسلامی و ریشههای آن.تهران،نشر کتاب سیاسی،1365.ص 455.
(67).امام خمینی،همان،ص 38.
(68).همان،ص 39.
(69).همان،ص 40.
(70).همان،ص 45.
(71).بهرام افراسیابی.ایران و تاریخ تهران،نشر علم،1367.ص 382.
(72).امام خمینی،همان،صص 46-48.
(73).همان،ص 49.
(74).همان،ص 50.
(75).علی دوانی،همان،صص 257-260.
(76).امام خمینی،همان،صص 52-53.
(77).علی دوانی،همان،ج 4،صص 7-21.
(78).امام خمینی،همان،صص 55-56.
(79).علی دوانی،همان،ص 40.
(80).اسد الله علم،همان،ج 1،صص 48-49.
(81).اسد الله علم،همان،ج 3،ص 276.
(82).عماد الدین باقی.تحریر تاریخ شفاهی انقلاب اسلامی ایران.قم،نشر تفکر،1372،ص 335.
(83).ویلیام شوکراس.آخرین سفر شاه.ترجمهء عبد الرضا هوشنگ مهدوی.تهران،نشر البرز،1369.ص 134.
(84).امام خمینی،همان،ص 165.
(85).آنتونی پارسونز و ویلیام سالیوان.خاطرات دو سفیر.ترجمهء محمود طلوعی.تهران،نشر علم،1372.ص 293.
(86).مصطفی الموتی.بازیگران سیاسی ایران از مشروطیت تا 1357.ج 3،ص 53.برای اطلاع بیشتر بنگرید به عیسی پژمان.اسرار قتل و زندگی شگفتانگیز سپهبد تیمور بختیار.پاریس،بنگاه انتشاراتی ژن،آوریل 1991/اردیبهشت 1370.صص 136-137.
(87).مصطفی الموتی،ایران در عصر پهلوی،همان،ص 456.
(88).اسد الله علم،همان،ص 206.
(89).علی دوانی،همان،ص 177.
(90).اسد الله علم،همان،ص 49.
(91).علی دوانی،همان،ص 99.
(92).همان،ص 65.
(93).محمد دهنوی.قیام خونین 15 خرداد 42 به روایت اسناد.تهران،خدمات فرهنگی رسا،1360.
(94).امام خمینی،همان،ص 65.
(95).مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران،برای نمونه سندهای:1-323-47342-ن و 2-32-545-ز و 1303.
(96).علی دوانی،همان،ص 249.
(97).جهانگیر آموزگار.فراز و فرود دودمان پهلوی.ترجمه اردشیر لطفعلیان.تهران،مرکز ترجمه و نشر کتاب، 1375.صص 211-212.
مجله تاریخ معاصر ایران » پاییز 1386 - شماره 43
تعداد بازدید: 6448