مقالات

نگاهی گذرا به مخالفت روحانیون و اسلامگرایان با لوایح انقلاب سفید در دوره نخست وزیری اسدالله علم (تیر 1341 - 15 خرداد 1342)

مظفر شاهدی


با آغاز جنگ سرد میان دو بلوک شرق و غرب و طرحهای گسترده‏ای که هر دو بلوک‏ برای سیطره دوباره بر بخشهای مختلف جهان در پیش گرفتند،موضوع نفوذ و حضور روزافزون و در عین حال پایدارتر آمریکا به عنوان سر دسته بلوک غرب در کشورهای‏ اقماری که اساسا هم عقب افتاده بودند و هم به لحاظ سیاسی وضعیت شکننده‏ای‏ داشتند،به سرعت مورد توجه سیاستگذاران آن کشور هم قرار گرفت.در همین راستا بود که به زودی کارشناسان و تئوری‏پردازان آمریکا و غرب جهت پیشگیری از نفوذ شوروی و اندیشه‏های کمونیسم در کشورهای موسوم به جهان سومی که تحت سیطره  آن کشور قرار گرفته بودند،برنامه‏های اصلاحی متعددی در امور مختلف سیاسی، اجتماعی و اقتصادی ارائه دادند و خواستار اجرا شدن آنها در کشورهای هدف شدند.

مهم‏ترین نظریه‏پرداز و برنامه‏ریز این عرصه در آن برهه والت ویتمن روستو بود که‏ دیدگاههای اصلاحی او پیرامون کشورهایی مانند ایران،که از کودتای 28 مرداد 1332 بدان‏سو به سرعت در سلک کشورهای اقماری آمریکا وارد شده بود،مورد توجه جدی‏ دولتمردان آمریکا قرار گرفت و از نیمه دوم دهه 1330 ش بود که این طرح‏ اصلاحی آمریکاییها،که خیلی زود نام انقلاب سفید بر آن نهاده شد،علی الظاهر امکان‏ جدی‏تری برای عملی شدن پیدا کرد.در آن برهه حاکمیت بر آن تصور بود که با از میان برداشتن عمده مخالفان سیاسی خود در طول دهه 1330 و مرتفع شدن برخی موانع‏ اجتماعی و مذهبی دیگر خواهد توانست بدون برخورد با مشکلی جدی بر این مهم‏ دست یابد.اما واقعیت امر چیز دیگری بود و در آستانه دهه 1340 نسل جدیدتری از مخالفان سیاسی و مذهبی حکومت در حال سر برآوردن بودند و مقدر بود مخالف‏ گسترده آنان با برنامه‏های اصلاحی آمریکاییان موسوم به انقلاب سفید نخستین لایه‏های‏ مبارزه سرنوشت‏ساز مردم کشور با حاکمیت وقت را که به جد مقدرات خود را با منافع‏ آمریکاییان در ایران پیوند داده بود،شکل دهد.

دوحانیون و اسلامگرایان تحت رهبری امام خمینی(ره)در صدر تمامی این مخالفان‏ حکومت جای داشتند و به جد در صدد برآمده بودند مانع از پیاده شدن این طرحها شوند که به زعم آنان بنیانهای ملی،مذهبی،سیاسی،اجتماعی و اقتصادی کشور را هدف گرفته و بر آن بود کشور را یکسره تحت سلطه بیگانگان و به‏طور مشخص‏ آمریکاییان قرار دهد.این بخورد قهرآمیز و در عین حال تعیین‏کننده که نقطه آغازی‏ برای شکل‏گیری تحرکات انقلابی مردم ایران طی سالهای آتی شد.اوج آن در دوران‏ نخست‏وزیری اسد الله علم(تیر 1341-اسفند 1342)اتفاق افتاد.

پس از سقوط کابینه دکتر علی امینی در 28 تیر 1341،اسد الله علم به مقام‏ نخست‏وزیری منصوب شد و تا 17 اسفند 1342 کماکان در این سمت باقی بود مقدمات اجرای برخی از اصلاحاتی که به زودی به لوایح انقلاب سفید شهرت یافت از اواخر دوران نخست‏وزیری دکتر منوچهر اقبال،جعفر شریف امامی و سپس علی امینی‏ فراهم شده بود؛اما به چند دلیل،که مهم‏ترین آنها مخالفتهای آیت الله العظمی بروجردی‏ و نیز تداوم بحران در عرصه سیاسی و اجتماعی کشور بود،اجرای تمام و کمال آن لوایح‏ با مشکلاتی جدی مواجه شده مجالی برای نمود نیافته بود.با آغاز نخست‏وزیری‏ اسد الله علم،که چند سالی از درگذشت آیت الله بروجردی می‏گذشت و از سوی دیگر به نظر می‏رسید کشورهای انگلستان و آمریکا در عرصه سیاسی ایران به نگرش و توافق‏ تازه‏تری رسیده‏اند،محمد رضا شاه به این نتیجه رسید که ضمانت لازم را جهت تداوم‏ سلطنت قدرتمندانه‏اش از متحدان خارجی خود دریافت کرده است و در زمان تعطیلی‏ مجلسین شورای ملی و سنا بر آن شد،با تأسی به فرصت و امکان به دست آمده،به‏طور جدی در راه اجرای«اصلاحات»موسوم به انقلاب سفید گام بردارد؛با این توضیح که‏ امروز دیگر تردیدی باقی نمانده است که اصلاحات موسوم به انقلاب سفید طراحی بود که از سوی کارشناسان آمریکایی امور ایران تهیه و تنظیم شده بود و هدف آن ارائه برنامه  اصلاحاتی بود تا از هرگونه پیشآمد ناگواری که امکان داشت موقعیت آن کشور در ایران (به تصویر صفحه مراجعه شود) اسد الله علم نخست‏وزیر به اتفاق اعضای کابینه‏اش؛نصرت الله معینیان،جهانگیر تفضلی،پرویز ناتل خانلری،عطا  الله خسروانی،اسد الله علم، را مورد تهدید جدی قرار دهد.ممانعت به عمل آورد؛و ایران و رژیم پهلوی به مثابه‏ قلب تپنده منافع آمریکا در منطقه به حیات خود ادامه دهد.

در این نوشتار سعی شده،گوشه‏هایی از مبارزات،و خالفتهای روحانیون و اسلامگرایان(به‏ویژه تحت رهبری امام خمینی)در دوران نخست‏وزیری اسد الله علم‏ (تیر 1341-اسفند 1342)با لوایح انقلاب سفید اجمالا مورد بررسی و تحلیل تاریخی‏ قرار گیرد.

مدرک متقنی وجود ندارد که حاکی از مخالفت جدی معارضان رژیم با برنامه‏های‏ اصلاحات ارضی اسد الله علم در اوایل زمامداری وی باشد؛بالاخص اینکه در آن برهه‏ گروههایی نظیر طرفداران جبهه ملی از سوی علم به بازی گرفته شده بودند.طرفداران‏ حزب بوده هم به دلایلی دیگر نیروی مهمی به شمار نمی‏رفتند و اعتراض گاه‏وبیگاه‏ آنها هم،که غالبا به صورت پخش برخی اعلامیه‏های پنهانی و غیرعلنی بود؛به جایی‏ نمی‏رسید و به‏طور کلی دولت در مهار کردن قدرت آنها با موفقیت عمل کرده بود. بیشترین مخالفتها در آن برهه از سوی مالکان عمده ابراز می‏شد که در موقعیت اختناق‏ سیاسی و سختگیریهای دولت و اهتمامی که در سرکوب آنها به کار می‏رفت،اعتراضات‏ آنها هم برای دولت کمتر مشکل‏ساز بود؛به‏ویژه آنکه اسد الله علم،با وعده و عیدهای‏ گاه‏وبیگاه،از تشکیل یافتگی مخالفتهای آنها جلوگیری به عمل می‏آورد.در این‏باره‏ اسد الله علم از تجربیات و ترفندهای استانداران و نمایندگان مختلف خود در استانهای‏ مختلف کشور نیز برخوردار بود؛چنانکه،برای نمونه،سرتیپ امین آزاد استاندار کردستان طی نامه‏ای خطاب به اسد الله علم نخست‏وزیر،راه‏حلهای زیر را برای‏ جلوگیری از شورش احتمالی مالکان عمده و طرفداران آنها پیشنهاد کرد:

...چون همه  مالکان را به یک چشم نمی‏توان نگریست...بسیار بجاست که مورد رعایت و عنایت دولت واقع شوند و املاکشان دو نوع قیمت‏گذاری شود...با این‏ عمل،علاوه‏بر اینکه از هرگونه بی‏نظمی و اغتشاش احتمالی جلوگیری می‏شود،آن‏ عده از رؤسای عشایر که نفوذ داشته و نفوذ خود را تا به حال تا حدی در منطقه‏ محفوظ کرده‏اند بیشتر به مراحم دولت مستحضر می‏گردند و طبعا از هرگونه‏ تصمیمی که مخالف مصالح منطقه باشد خودداری نموده ساکت و آرام خواهند شد...و بقیه مالکان هم،که شاید مترصد عکس العمل اقدامات و عملیات آنان‏ باشند،با مشاهده تغییر روش و سکوت آنان قادر به هیچ‏گونه اخلالی نخواهند بود...1

بدین‏ترتیب جدی‏ترین معارضان رژیم و دولت علم در این برهه بزرگ مالکان بودند که با ترفندها و سختگیریهای مختلف مقاومتشان با شکست روبه‏رو می‏شد.

روحانیون،که از اواسط نیمه اول سال 1341 به بعد به مهم‏ترین معارضان رژیم‏ پهلوی و دولت علم مبدل شدند،در اوایل فعالیت دولت علم و اجرای برنامه‏های‏ اصلاحات ارضی شکل چندانی برای رژیم به وجود نیاوردند.در واقع،مدرک چندانی‏ هم از مخالفت روحانیت در مراحل آغازین دولت علم با برنامه‏های اصلاحات ارضی‏ وی در دست نیست.2به نظر می‏رسد که در این برهه روحانیت و گروههای اسلامگرا با احتیاط بیشتری برنامه‏های اصلاحی دولت علم را دنبال کرده باشند.

مشکل عمده از هنگامی بروز کرد که روزنامه کیهان در تاریخ 16 مهرماه 1341 اطلاع‏ داد؛«طبق لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی،که در دولت به تصویب رسیده و امروز منتشر شده،به زنان حق رأی داده می‏شود.»3

اما این پایان ماجرا نبود و جزئیات بیشتر و در عین حال تحریک‏کننده‏تر دیگری نیز در تصویب‏نامه جدید هیئت دولت منظور شده بود.اولا قید اسلام از شرایط انتخاب‏کنندگان و انتخاب‏شوندگان برداشته شده بود؛ثانیا در مراسی تحلیف و قسم‏ خوردن به جای قرآن مجید«کتاب آسمانی»قید شده بود؛ثالثا قید ذکوریت از شرایط مذکور حذف شده و به جای آن واژه«با سواد»نوشته شده بود.

در واقع،تصویبنامه فوق یک نوع اصلاح و یا،به عبارت دیگر،تعرض در قانون‏ انتخابات انجمنهای ایالتی و ولایتی صدر مشروطیت بود.در قانون اساسی مشروطیت‏ درباره انجمنهای ایالتی و ولایتی و شرایط انتخاب آن‏چنین آمده است:اصل نودم:در تمام ممالک محروسه انجمنهای ایالتی و ولایتی به موجب نظامنامه مخصوص مرتب‏ می‏شود و قوانین اساسی آن انجمنها از این قرار است:

اصل نود و یکم-اعضای انجمنهای ایالتی و ولایتی بلا واسطه از طرف اهالی‏ انتخاب می‏شوند.مطابق نظامنامه انجمنهای ایالتی و ولایتی،اصل نود و دوم- انجمنهای ایالتی و ولایتی اختیار نظارت در تمام اصلاحات راجع به منافع عامه‏ دارند با رعایت قوانین مقرره.4

در ماده هفتم و نهم نظامنامه انجمنهای ایالتی و ولایتی مصوب دوره اول مجلس‏ شورای ملی درباره  شرایط انتخاب‏شوندگان و انتخاب‏کنندگان چنین آمده است:

ماده 7-اشخاص ذیل حق انتخاب ندارند:اولا-اشخاصی که به واسطه  جنحه یا جنایتی مجازات قانونی دیده‏اند.ثانیا-اشخاص معروف به فساد عقیده.ثالثا- اشخاص ورشکسته به تقصیر و تقلب.رابعا-طایفه نسوان.ماده 9-شرایط انتخاب‏ شدن همان شرایط انتخاب کردن است.این شرایط مشابه شرایط انتخاب مجلس‏ شورای ملی است که از جمله در ماده  10 قانون انتخابات مجلس شورای ملی درباره‏ کسانی که از حق انتخاب کردن محروم‏اند می‏گوید:«چهارم-اشخاصی که‏ خروجشان از دین حنیف اسلام در حضور یکی از حکام شرع جامع الشرایط به‏ ثبوت رسیده باشد.»در ماده  12 «شرایط انتخاب‏شوندگان»می‏گوید: انتخاب‏شوندگان باید دارای صفات زیر باشند:اول متدین به دین حضرت محمد بن‏ عبد الله(ص)باشند،مگر اهل دیانت از نمایندگان ملل متنوعه(مسیحی،زرتشتی و کلیمی).و در ماده 13 راجع به اشخاص که فساد عقیده دینی دارند و خروجشان از دین‏ حنیف اسلام در نزد یکی از حکام جامع الشرایط ثابت و یا به شیاع رسیده باشد.در مراسم تحلیف یعنی قسم خوردن نیز نمایندگان انجمن باید به قرآن مجید سوگند یاد کنند،همان‏طور که در صورت قسم‏نامه مندرج در اصل یازدهم قانون اساسی ذکر شده است.5

بدین ترتیب،آنچه از مفاد اصل نظامنامه انتخابات انجمنهای ایالتی و ولایتی و مقایسه‏ آن با اصلاحات انجام گرفته در تصویبنامه جدید هیئت دولت اسد الله علم مستفاد می‏شود این است که:طبق قانون اساسی صدر مشروطیت،به استثنای پیروان سایر ادیان‏ الهی،انتخاب‏کنندگان و یا انتخاب‏شوندگان می‏بایست متدین به دین اسلام می‏بودند و به‏ فساد عقیده اشتهار نمی‏داشتند،اما در مصوبه جدید قید اسلام و مسلمان بودن از شرایط انتخاب‏کنندگان و انتخاب‏شوندگان حذف شده بود.دیگر اینکه قانون سابق مقرر می‏داشت مراسم تحلیف فقط باید با قسم به قرآن مجید صورت گیرد،اما در مصوبه‏ جدید واژه«کتاب آسمانی»جایگزین قرآن مجید شده بود.سوم اینکه طبق قانون اساسی‏ صدر مشروطیت زنان از حق رأی دادن و انتخاب شدن محروم بودند اما طبق تصویبنامه‏ اصلاحی دولت اسد الله علم زنان نیز می‏توانستند چه به عنوان رأی‏دهنده و چه به‏ صورت کاندیدا در انتخابات انجمنهای ایالتی و ولایتی حضور داشته باشند.

تصویبنامه‏های فوق،که به‏هرحال تعرض آشکاری به قانون اساسی مشروطیت بود، نگرانی شدیدی را در میان روحانیون در پی‏داشت؛و این آغاز تعارض جدی روحانیت‏ با دولت اسد الله علم بود.علمای بزرگ قم نظیر امام خمینی،آیت الله شریعتمداری، آیت الله گلپایگانی مدت کوتاهی پس از انتشار خبر فوق تشکیل جلسه دادند و در مقام‏ چاره‏جویی برآمدند.امام خمینی درباره اهداف دولت اسد الله علم از طرح انجمنهای‏ ایالتی و ولایتی و چگونگی شکل‏گیری مبارزه روحانیت با وی گوید:

دیدیم که از اولی که این دولت بیسواد و بی‏حیثیت روی کار آمد،از اول،اسلام را هدف قرار داد.در روزنامه‏ها با قلم درشت نوشتند که بانوان را حق دخالت در انتخاب‏ داده‏اند؛لکن شیطنت بود.برای انعکاس نظر عامه مردم به آن موضوع بود که نظرشان‏ به الغا  اسلام و الغا  قرآن درست نیفتد.و لهذا در اول که ما متوجه شدیم و اجتماع‏ شد و آقایان مجتمع شدند و باهم برای علاج کار،توجه ما در دفعه اول منعطف شد به‏ همان قضیه.بعدها که مطالعه کردیم دیدیم آقا قضیه،قضیه بانوان نیست؛این یک‏ امر کوچکی است،قضیه معارضه با اسلام است«منتخب و منتخت مسلمان لازم‏ نیست باشد،حلف به قرآن لازم نسیت باشد.قرآن را می‏خواهیم چه کنیم.6

در ابتدا تصمیم گرفته شد هریک از آقایان عظام طی نامه‏هایی خطاب به شاه لغو مصوبات دولت درباره انجمنهای ایالتی و ولایتی را خواستار شوند؛از جمله،امام‏ خمینی،طی نامه‏ای خطاب به شاه،نوشت:

به طوری که در روزنامه‏ها منتشر است،دولت در انجمنهای ایالتی و ولایتی اسلام را در رأی‏دهندگان و منتخبین شرط نکرده و این امر موجب نگرانی علمای اعلام و سایر طبقات مسلمین است.مستدعی است امر فرمایید مطالبی را که مخالف دیانت‏ مقدسه و مذهب رسمی مملکت است از برنامه‏های دولتی و حزبی حذف نمایند.7

حضرت آیت الله گلپایگانی و شریعتمداری نیز،طی نامه‏هایی تقریبا مشابه به شاه، خواستار لغو تصویبنامه انجمنهای ایالتی و ولایتی شدند اما شاه که در نظر داشت‏ تصویبنامه  فوق لغو شود و گویا قدرت روحانیون را نیز در حدی نمی‏دید که بتوانند به‏ طور جدی با رژیم وارد چالش و درگیری شوند،در پاسخ نامه‏های ارسال شده نوشت،

...پاره‏ای قوانین که از طرف دولت صادر شده و می‏شود چیز تازه‏ای نیست؛و یادآور می‏شویم که ما بیش از هرکس در حفظ شعائر دینی کوشا هستیم.و این تلگراف‏ برای دولت ارسال می‏شود.8

بدین ترتیب،روحانیت قم به رهبری حضرات آیات گلپایگانی و شریعتمداری و امام‏ خمینی«که از نامه‏نگاری خود با شاه پاسخ و نتیجه لازم را نگرفته بودند،نوک حمله و انتقاد خود را متوجه رئیس دولت یعنی اسد الله علم کردند و طی تلگرافاتی خطاب به‏ علم خواستار لغو تصویبنامه انجمنهای ایالتی و ولایتی شدند.در بخشی از تلگراف‏ حضرت آیت الله گلپایگانی خطاب به اسد الله علم نخست‏وزیر آمده است:

...نظر به علاقه‏ای ک جناب عالی به اجرای منویات ملوکانه دارید،دستور فرمائید تطابق تصویبنامه را با قوانین دین مبین که مشخص آن علما  اعلام و مراجع تقلید می‏باشند مراعات و شرط مرد و مسلمان بودن انتخاب‏کننده و انتخاب‏شونده را صریحا در آن قید نمایند....9

آیت الله شریعتمداری نیز،طی تلگراف مشابهی به علم،خواستار لغو تصویبنامه‏ دولت درباره  انجمنهای ایالتی و ولایتی شد.اما تلگراف امام خمینی خطاب به علم، نخست‏وزیر لحن تندتری داشت:

...در تعطیل طولانی مجلسین دیده می‏شود که دولت اقداماتی را در نظر دارد که‏ مخالف شرع اقدس و مباین صریح قانون اساسی است.مطمئن باشید تخلف از قوانین اسلام و قانون اساسی و قوانین موضوعه مجلس شورا برای جناب عالی و دولت ایجاد مسئولیت شدید در پیشگاه مقدس خداوند قادر و قاهر و نزد ملت‏ مسلمان و قانون خواهد کرد.الغا  شرط اسلام در انتخاب‏کننده و انتخاب‏شونده،که‏ در قانون مذکور قید کرده و تبدیل قسم قرآن مجید را به کتاب آسمانی تخلف از قانون‏ مذکور است،خطرهای بزرگی برای اسلام و استقلال مملکت دارد که یا غفلتا و یا خدای ناخواسته عمدا اقدام به این امر شده است.اکنون که اعلیحضرت درخواست‏ علما  اعلام را به دولت ارجاع فرمودند و مسئولیت به دولت شما متوجه است، انتظار می‏رود به تبعیت از قوانین محم اسلام و قوانین مملکتی اصلاح این امر را به‏ اسرع وقت نمائید و مراقبت کنید که نظائر آن تکرار نشود و اگر ابهامی در نظر جناب عالی است مشرف به آستان قم شوید تا هرگونه ابهامی حضورا رفع شود و مطالبی که به صلاح مملکت است و نوشتنی نیست تذکر داده شود.در خاتمه، یادآور می‏شود که علما  اعلام ایران و اعتاب مقدسه و سایر مسلمین در امور مخالفه با شرع و مطاع ساکت نخواهند ماند و به حول و قوه خداوند تعالی امور مخالف با اسلام رسمیت نخواهد پیدا کرد.

28 /2 /41 روح الله الموسوی الخمینی.10

روحانیون تهران نیز طی نامه‏ها و تلگرافهای متعدد به شاه و اسد الله علم به انحا  مختلف مخالفت خود را به تصویبنامه دولت درباره انجمنهای ایالتی و ولایتی اعلام کرده‏ خواستار لغو آن شدند و هنگامی که از این اقدام خود طی اعلامیه‏ای خطاب به مردم‏ کشور به اقدامات دولت اسد الله علم اعتراض کردند.در بخشی از این اعلامیه،که در دوم آبان‏ماه 1341 صادر شده است،می‏خوانیم:

مردان و زنان مسلمان ایران،آشفتگیها و پریشانیها بر احدی پوشیده نیست.همه‏جا مظاهر فساد اخلاقی،فقر،هرج‏ومرج و هرگونه اعمال نامشروع مشهود است.دین‏ و دنیا هردو به آخرین درجات انحطاط قرار دارد و همه روزه بار بیشتری از بلا و درد بر دوش مردم ستمدیده گذاشته می‏شود.اخیرا زمزمه دیگری ایجاد کرده با تصویبنامه انجمنهای ایالتی و ولایتی و شرکت دادن بانوان نغمه نوینی آغاز می‏کنند.مگر دولت می‏تواند با تصویبنامه قانون بگذارند؟مگر با نبودن نمایندگان‏ واقعی مردم می‏توان برای سرنوشت یک ملت قانون گذرانید.این عمل در دنیا عمل‏ ظالمانه‏ای است که افرادی در پناه قدرت شخصی بخواهند سرنوشت ملتی را تغییر دهند....11

از سوی دیگر،گروهها و جمعیتهای دیگر نظیر جامعه  اهل منبر تهران،اصناف‏ مختلف تهران،روحانیون شمیران،بازرگانان و اصناف تهران و...طی صدور اعلامیه‏هایی خطاب به مردم و اسد الله علم اعتراض خود را به تصویبنامه اعلام کرده‏ خواستار توقف آن شدند.

در این هنگام تحرکات گروههای مختلف اجتماعی برضد دولت علم صورت‏ جدی‏تری به خود گرفت و روابط گروههای معارض رژیم،بالاخص اسلامگرایان‏ روحانیون شهرهای مختلف کشور،گسترده شد.از جمله گروههای مختلفی از شهرهای کشور طی ارسال نامه و تلگراف و غیره خطاب به روحانیون تهران و قم درباره‏ چگونگی برخورد با تصویبنامه جدید دولت کسب تکلیف می‏کردند.با توجه به حمایت‏ پرشور اقشار مختلف کشور از روحانیون،به نظر می‏رسید که جو سیاسی کشور یک‏بار دیگر مواجه با بحران شده است.اسد الله علم نخست‏وزیر جهت جلوگیری از گسترش‏ دامنه اعتراضات و مخالفتها در شهرهای مختلف کشور،بالاخص در شهرهایی نظیر تهران و قم،که قدرت معنوی روحانیون در بین مردم بیشتر مشهود بود،اقدامات امنیتی و پلیس مخفی را به مورد اجرا گذاشت تا با به وجود آوردن جوّ ارعاب و ترس به مخالفتها و اعتراضات پایان دهد.اما این اقدامات امنیتی چندان مثمرثمر واقع نشد و باردیگر موجی از تلگفرافات و نامه‏های تند و انتقادآمیز از سوی علما  روحانی به طرف شاه و اسد الله علم ارسال شد.از جمله امام خمینی،که در یک روند تدریجی به صورت رهبر روحانیت در مبارزه برضد دولت علم و شاه تبدیل شد طی تلگرافی خطاب به شاه‏ نوشت:

...مع الوصف،با آنکه به آقای اسد الله علم در این بدعتی که می‏خواهد در اسلام‏ بگذارد تنبه دادم و مفاسدش را گوشزد کردم ایشان نه به امر خداوند قاهر گردن‏ نهادند و نه به قانون اساسی و قانون مجلس اعتنا نمودند و نه امر ملوکانه را اطاعت‏ کردند و نه به نصیحت علما  اسلام احترامی قائل شدند.آقای علم از نشر افکار عمومی در مطبوعات و انعکاس تلگرافات مسلمین و اظهار تظلم آنها به‏ اعلیحضرت و علما  ملت جلوگیری کرده و می‏کند و برخلاف قانون اساسی‏ مطبوعات کشرو را مختنق کرده و به وسیله مأمورین در اطراف مملکت ملت‏ مسلمان را ارعاب و تهدید می‏کند...آقای علم گمان کرده با تبدیل کردن قسم قرآن‏ مجید به کتاب آسمانی ممکن است قرآن کریم را از رسمیت انداخت و اوستا و انجیل‏ و بعض کتب ضاله را قرین آن جای آن قرار داد...انتظار ملت مسلمان آن است که با امر اکید آقای علم را ملزم فرمایند از قانون اسلام و قانون اساسی تبعیت کند و از جسارتی که به ساحت مقدس قرآن کریم نموده استغفار نماید و الاّ ناگزیرم در نامه‏ سرگشاده به اعلیحضرت مطالب دیگری را تذکر دهم...

روح الله الموسوی الخمینی‏12

 

حضرات آیات گلپایگانی و شریعتمداری نیز طی تلگرافاتی خطاب به شاه و علم بار دیگر خواستار لغو تصویبنامه مزبور شدند و آنان را از اصرار بیشتر بر اجرای مصوبات‏ فوق بر حذر داشتند.در بخشی از تلگراف آیت الله گلپایگانی خطاب به اسد الله علم‏ نخست‏وزیر آمده است:

جناب آقای نخست‏وزیر،...دولت جناب عالی،چه تصویبنامه را لغو نماید و چه‏ ننماید،خودبه‏خود آن تصویبنامه از نظر ملت مسلمان ملغی است...آقای علم،از افکار و احساسات عمومی احترام کنید؛به جای اصرار در این‏گونه مطالب به فکر ثبات وضع مملکت و درمان دردهای جامعه و اصلاحات از طرق مشروحه و قانونی باشید...روحانیت جز خیرخواهی و بیان مصلحت و انجام تکالیف شرعی‏ مقصودی ندارد...محمد رضا الموسوی الگلپایگانی.13

از سوی دیگر امام خمینی،که از تلگراف خود خطاب به شاه نتیجه لازم را به دست‏ نیاورده بود،باردیگر مستقیما شخص اسد الله علم نخست‏وزیر را مورد خطاب قرار داد و او را تهدید کرد که هرگاه تصویبنامه انجمنهای ایالتی و ولایتی را ملغی نکند با عکس العمل شدید روحانیت مواجه خواهد شد:

جناب آقای اسد الله علم،عطف به تلگراف سابق اشعار می‏دارد:معلوم می‏شود شما بنا ندارید به نصیحت علمای اسلام،که ناصح مملکت و ملت و مشفق امت‏اند، توجه کنید و گمان کردید ممکن است در مقابل قرآن کریم و قانون اساسی و احساسات عمومی قیام کرد...اگر گمان کردید می‏شود با زور چند روزه قرآن کریم را در عرض اوستای زرتشت و انجیل و بعض کتب ضاله قرار داد و به خیال از رسمیت‏ انداختن قرآن کریم...افتاده‏اید و کهنه‏پرستی را می‏خواهید تجدید کنید بسیار در اشتباه هستید.اگر گمان کردند با تصویبنامه غلط و مخالف قانون اساسی می‏شود پایه‏های قانون اساسی را،که ضامن ملیت و استقلال مملکت است،سست کرد و راه‏ را برای دشمنان خائن به اسلام و ایران باز کرد،بسیار در خطا هستید.این جانب‏ مجددا به شما نصیحت می‏کنم که به اطاعت خداوند متعال و قانون اساسی گردن‏ نهید و از عواقب و خیمه تخلف از قرآن و احکام علمای ملت و زعمای مسلمین و تخلف از قانون بترسید و،بدون موجب،ممکلت را به خطر نیندازید؛و الاّ علمای‏ اسلام درباره شما از اظهار عقیده خودداری نخواهد کرد...14

تلگرافات اعتراض‏آمیز دیگری هم از روحانیون شهرهای اهواز،بروجرد،بابل، تبریز،دزفول،خرم‏آباد،مشهد،استان فارس،قزوین،کاشان،لرستان،همدان،رشت، یزد و...به دفتر نخست‏وزیری رسید که همگی،ضمن انتقاد شدید از برنامه‏های علم‏ خواستار لغو تصویبنامه انجمنهای ایالتی و ولایتی بودند.

از جمله آیت الله شیخ علی محمد بروجردی از شهرستان بروجرد،طی تلگرافی، خطاب به اسد الله علم نوشت:

ترا تیشه دادندهیزم کنی-ندادند بنیاد مردم کنی.وظیفه جناب عالی،که چند روزی‏ متصدی مقامی شده،حفظ ممکلت است.از پیشآمد غیر مترقبه تصویب الغا  حلف‏ قرآن شریف و شرکت زنها در امور عامه مملکت و تساوی مسلم و غیر مسلم،که‏ مخالف است با مسلمات اسلام و مذهب جعفری و قانون اساسی،موجب نگرانی‏ عموم متدینین و تأثر و تأسف فوق العاده حقیر شده و اگر زودتر به هر کیفیت که‏ صلاح می‏دانید جبران ننمائید حقیر عاقبت بسیار ناگواری را پیش‏بینی می‏کند...

در تلگراف علما  و روحانیت تبریز،که به امضای دهها تن رسیده بود،خطاب به علم‏ چنین آمده است:

...از تصویب دولت آن جناب راجع به انتخابات انجمنهای ایالتی و ولایتی و شهرداریها چون مخالف صریح مقدس اسلام است بسیار متأثر و از آن جناب‏ درخواست دارند با تجدید نظر در مورد تصویب دولت جلب نظر حضرت بقیة الله‏ امام زمان عجل الله فرجه الشریف و علما  اعلام و قاطبه مسلمین را بنمایند....

در بخشی از تلگراف آیت الله کمالوند از خرم‏آباد خطاب به اسد الله علم می‏خوانیم:

...برای خیرخواهی متذکر می‏شویم لازم است هرچه زودتر دولت برای جلوگیری‏ از هرگونه آشوب،که در نتیجه بی‏اعتنایی به افکار مسلمین بروز خواهد کرد،به الغا  تصویبنامه فوق الذکر اقدام تا موجبات رفع نگرانی آیات عظام و مسلمین فراهم‏ گردد.15

بدین ترتیب،در روزهایی که سیل تلگرافها و نامه‏های اعتراض‏آمیز از سوی علمای‏ شهرهای مختلف ایران و حتی نجف به سوی شاه و علم روان بود و احساسات اقشار مختلف مردم نیز به تبعیت از نظر علمای دینی بر ضد دولت علم برانگیخته شده بود و هر آن انتظار شورش و اغتشاش عمومی می‏رفت،اسد الله علم در صدد برآمد با ارسال‏ نامه‏ای خطاب به علمای روحانی از آنها دلجویی کند و طرحهای تصویب شده درباره  انجمنهای ایالتی و ولایتی را با تفسیر ملایم‏تر تعدیل کند.اما این اقدام علم نیز نظر آنان را برآورده نساخت و باردیگر خواسته‏های پیشین خود را تجدید نمودند؛از جمله،در بخشی از پاسخ آیت الله گلپایگانی خطاب به اسد الله علم آمده است:

جناب آقای نخست‏وزیر...تلگراف جناب عالی،با این همه ابراز خصوصیت،ای‏ منظور را تأمین نمی‏کند؛زیرا انتظار می‏رفت که هیئت دولت برحسب وظیفه به‏ تعظیم از شرع مقدس تأیید قانون اساسی و انجام خواسته ملت این تصویبنامه را لغو یا با تصریح و رفع ابهام از هر سه جهت آن را اصلاح و در جراید ابلاغ نمایند... مطمئن باشید به غیر از این معنی همچنان هیجان عمومی و نگرانی فعلی رفع‏ نخواهد شد.16

همچنین امام خمینی نیز،با آنکه اسد الله علم نخست‏وزیر برای ایشان تلگراف‏ نفرستاده بود،در پاسخ تجار و دیگر اصناف شهرستان قم مخالفت خود را با نظرات‏ جدید نخست‏وزیر اعلام کردند و مصاحبه اسد الله علم با مطبوعات در این‏باره را نیز فاقد ارزش قانونی خواندند.17به دنبال آن اصناف مختلف قم پشتیبانی خود را از نظرات‏ ایشان اظهار داشتند:

پیرو جوابی که حضرت آیت الله العظمی مرقوم فرموده‏اند،بازرگانان و اصناف قم‏ بدین وسیله اعلام می‏دارند تا حصول نتیجه و در هر مرحله پشتیبانی کامل خود را از رهبران دینی و مراجع تقلید ابراز نموده و در دفاع از حریم مقدس اسلام از هیچ‏گونه فداکاری دریغ نخواهند کرد.18

علما  و روحانیون استان فارس نیز طی اعلامیه‏ای پتیبانی خود را از موضوع‏ روحانیت قم و تهران و بالاخص امام خمینی در قبال دولت علم و مصوبات انجمنهای‏ ایالتی و ولایتی ابراز داشتند:

ما جامعه روحانیت فارس نیز بدین وسیله پشتیبانی کامل بدون شرط خود را از آقایان مراجع تقلید مخصوصا حضرت آیت الله العظمی آقای خمینی دامت برکاتهم‏ و اهانت به ایشان به همه  ماست و نیز یادآور می‏شویم به هیچ‏نحو از مساعدت‏ مالی و جانی در حق آقایان خودداری نخواهیم کرد و اگر خدای نخواسته‏ کوچک‏ترین جسارت نسبت به ساحت مقدس آقایان گردد،با عکس العمل شدید ما روبه‏رو خواهد شد و پنهان نیست که قیام روحانیون با قیام قاطبه ملت مسلمان‏ همراه است.19

اعتراضات و انتقادات پیگیرانه و مجدانه روحانیون و دیگر اقشار مردم بالاخره مؤثر واقع شد و اسد الله علم نخست‏وزیر جهت جلوگیری از خلجان بیشتر احساسات‏ عمومی و متشنج شدن جو سیاسی کشور در صدد برآمد،ولو به‏طور موقت،با خواسته‏های آنان همراهی کند.

اسد الله علم در این مرحله ابتدا با موضعی انعطافی به روحانیون اظهار داشت که‏ دولت مقررات مربوط به انتخابات را از موضوعات عرفی می‏داند و به همین دلیل هم به‏ اصلاح آن دست زده است؛اما هرگاه علما این عمل را منافی با شرع و حرام تلقی‏ می‏کنند،نظر خود را اعلام نمایند.علم پیش از این نیز در توجیه تصویبنامه جدید دولت‏ درباره اصلاح برخی از موارد قانون انتخابات انجمنهای ایالتی و ولایتی گفته بود نظریه‏ دولت در مسئله شرط اسلامیت برای انتخاب‏کنندگان و انتخاب‏شوندگان انجمنهای ایالتی و ولایتی همان نظریه علمای اسلام است.در مورد سوگند نیز منظور از کتاب‏ آسمانی کلام الله مجید است و هرگونه ابهامی در این زمینه اصلاح خواهد شد.در زمینه‏ حق رأی زنان نیز اسد الله علم یادآور شد که مقررات مزبور مشابه مقررات مربوط به‏ امتخابات انمجمهای شهر است که هفت سال قبل از این از تصویب مجلسین شورای ملی‏ و سنا گذشته بود و نسبت به آن هم هیچ‏گونه اعتراضی صورت نگرفته بود.20اما علمای‏ روحانی این تحلیل اسد الله علم را نپذیرفتند و خواستار لغو مصوبه جدید دولت شدند.

به همین دلیل علم در پنجم آذرماه 1341 طی تلگرافی خطاب به روحانیون اظهار داشت:

کاخ نخست‏وزیری-شماره  197 ک-65 ت-5 /9 /1341:خدمت حضرت‏ آیت الله...دامت افاضاته...اطلاعا به استحضار عالی می‏رساند که بدون تجدید نظر تصویبنامه مورخه 14 /7 /41 موضوع انجمنهای ایالتی و ولایتی قابل اجرا نخواهد بود.نخست‏وزیر-اسد الله علم.21

اما از آنجایی که مفاد تلگراف علم به روحانیون حاکی از لغو تصویبنامه دولت درباره‏ انجمنهای ایالتی و ولایتی نبود و صرفا وعده داده بود که درباره  چگونگی اجرای آن بار دیگر تجدید نظر به عمل خواهد آمد،معترضین و مخالفان تصویبنامه متقاعد نشدند و خواستار لغو کامل آن شدند.از جمله روحانیون باردیگر اسد الله علم را سخت مورد انتقاد قرار دادند و از وی خواستند تا صراحتا لغو تصویبنامه انجمنهای ایالتی و ولایتی را اعلام کند.در بخشی از اعلامیه علما و روحانیون تهران،که در تاریخ اول آذرماه 1341 صادر شده است،می‏خوانیم:

...اگر آقای علم خیال کرده است با تهدید و ارعاب و ایجاد این‏گونه اختناق می‏تواند جلو افکار مردم را گرفته و آنان را از خواسته‏های خود منحرف نماید اشتباه کرده‏ است.اگر آقای علم تصور کرده است با تعلل و مسامحه و امروز و فردا کردن و جوابهای بی‏سروته دادن می‏تواند مانع از سیل اعتراض مردم گردد خود را گول‏ می‏زند.بلکه آقای علم باید بداند که با این رفتار،خود را در معرض خشم عموم قرار داده است.آیا شرم‏آور نیست در عصری که دولتهای مستعمر،یکی پس از دیگری،در سلک ممالک آزاد جهان درمی‏آیند در مملکت ما،که زمامدارانش دم از آزادی و قانون می‏زنند،با تهدید و ارعاب مقاصد شوم خود را به ملت تحمیل نمایند؟آیا این است معنای حکومت قانون؟...اگر دولت این‏طور پنداشته که در عصر حاضر انجام این‏گونه امور میسر می‏باشد بسیار اشتباه کرده است...به‏هرحال،ما با کمال‏ صراحت به نام دین و به نام قانون و به نام حفظ امنیت و استقلال مملکت از دستگاه‏ حاکمه می‏خواهیم هرچه زودتر با لغو تصویبنامه انجمنهای ایالتی و ولایتی،که‏ برخلاف قانون شرع و قانون اساسی تنظیم شده است،و به اعتراف دولت احتیاجی‏ به وجود آن نیست و فعلا مورد عمل‏[قرار]نخواهد گرفت.به همه این تشنجات‏ خاتمه داده و رفع نگرانی از عموم بنماید و بداند که به حول و قوه  الهی تا روزی که‏ به خواسته‏های مشروع علما  اعلام و مردم و ملت مسلمان ایران توجه نشود از پای‏ ننشسته و اجازه نخواهیم داد که احکام اسلام و قانون اساسی پایمال گردد و مسئولیت هر حادثه‏ای را متوجه دولت می‏دانیم....22

با وضعیت پیش آمده،اسد الله علم نخست‏وزیر احساس کرد جوّ سیاسی کشور به‏ مرحله انفجار رسیده است.بنابراین،در مشاورت با شاه بر آن شد،حد اقل برای‏ کوتاه‏مدت هم که شده است،از اصرار بر اجرای این تصویبنامه عقب‏نشینی کرده آن را ملغی سازد،تا زمان مقتضی فرا رسد.به همین دلیل،به عماد تربتی،که از دوستان‏ نزدیکش بود،دستور داد ضمن تماس با رهبران روحانی مسئله لغو تصویبنامه را به‏ اطلاع آن برساند.خود علم نیز شبانه خدمت آقای آیت الله خوانساری رسیده و خبر لغو مصوبه را به ایشان ابلاغ می‏کند[و]در مقابل تقاضا می‏کند که تجمع مردم در مسجد هم‏ لغو شود.آیت الله خوانساری مطلب را می‏پذیرد و ابلاغیه لغو مراسم در برابر مصوبه‏ دولت به دیوارها زده می‏شود.فردای آن روز مردم،ضمن حضور در بازارها،با درهایچ‏ بسته مسجد روبه‏رو می‏شوند.انتشار خبر لغو انتخابات مجلس و باطل شدن مصوبه‏ دولت موجب نشاط و خوشحالی مردم شد،ولی این عقب‏نشینی دولت آغازی برای یک‏ حمله تازه و دوباره بود.23

مدت کوتاهی پس از آن نیز علم با ارسال تلگرافی برای علمای روحانی تصویبنامه‏ مزبور را ملغی اعلام کرد:

کاخ نخست‏وزیری-خدمت حضرت آیت الله...دامت برکاته العالی،در پاسخ پیغام‏ حضرت آیت الله راجع به توضیح بیشتر در خصوص تصویبنامه انجمنهای ایالتی و ولایتی به استحضار عالی می‏رساند:همان‏طور که طی تلگراف شماره  40946 مورخ‏ 5 /9 /1341 اطلاع داد شد،موضوع در جلسه هیئت دولت مطرح و تصویب شد که‏ تصویبنامه مورخ 14 /7 /41 قابل اجرا نخواهد بود.نخست‏وزیر-اسد الله علم‏ مدت کوتاهی بعد هم،اسد الله علم طی مصاحبه‏ای با مطبوعات داخلی مسئله لغو تصویبنامه  فوق را به اطلاع عموم رسانید و اظهار داشت.

هیئت دولت تصویب نمود که مقررات تصویبنامه شانزدهم مهرماه 1341 مربوط به‏ انتخابات انجمنهای ایالتی و ولایتی قابل اجرا نخواهد بود.دولت از آقایان علما که‏ در حفظ امنیت کوشیده‏اند و با صدور اعلامیه به دستجات مخربی که همیشه در پی‏ فرصت هستند مجال سو  استفاده نداده‏اند تشکر می‏کند.24

لغو تصویبنامه از سوی اسد الله علم نخست‏وزیر جوّ متلاطم سیاسی و اجتماعی کشور را تا حدود زیادی آرام کرد و،به‏ویژه اظهار رضایت رهبران روحانی،از این اقدام علم‏ باعث شد گروههای مختلف اجتماعی که از نظرات روحانیون پیروی می‏کردند،و تعداشان هم قابل توجه می‏نمود بر احساسات خود غلبه کرده آرام گیرند.امام خمینی‏ هم با رضایت خاطر از لغو تصویبنامه فوق اظهار داشتند:

لکن بحمد الله مطلب گذشت و آقای اسد الله علم متنبه شدند که مطلب را باید خاتمه داد بحمد الله خاتمه دادند.ما هم خاتمه مطلب را تقدیر می‏کنیم که‏ بحمد الله بدون یک جنگ و نزاع بدون ریختن یک قطره خون،چنین مطلبی که با قیام بزرگ ملتی توأم بود که تمام عشایر حرکت کنند،یک سیلی کسی نخورد...25

مرحله  اول مبارزه و کشمکش روحانیت با دولت اسد الله علم،پس از اعلام لغو تصویبنامه،در هشتم آذرماه 1341 به پایان رسید.هرگاه تاریخ 14 مهر 1341 را،که‏ برای اولین‏بار تصویبنامه فوق به اطلاع عموم رسید.به عنوان آغاز درگیری اسد الله علم‏ نخست‏وزیر با روحانیت در نظر بگیریم،تا اعلام لغو آن از سوی نخست‏وزیر مدت یک‏ ماه و بیست و چهار روز طول کشید.اما این تمام ماجرا نبود و اسد الله علم نخست‏وزیر در موقعیت دشوار سیاسی و جوّ انفجارآمیز اجتماعی کشور ناچار شده بود تصویبنامه‏ انجمنهای ایالتی و ولایتی را ملغی اعلام کند.بنابراین،منتظر فرصت بود تا در موقعیتی‏ دیگر اصلاحات پیشنهادی دولت آمریکا را،که تثبیت قدرت شاه و رژیم پهلوی در رأس‏ حاکمیت هم به نوعی به آن بستگی داشت،به مرحله اجرا بگذارد.در واقع،روند تحولات سیاسی کشور تا آن برهه نشان داده بود که رژیم سعی داشته است،با اجرای‏ مرحله‏به‏مرحله اصلاحات از پیش تعیین شده خود،از گسترش مخالفتهای عمومی و بحرانهای ناشی از آن اجتناب ورزد؛چنانکه در مرحله طرح اصلاحات ارضی را مطرح کرد و هنگامی که احساس کرد مخالفت قابل اعتنایی با آن صورت نگرفته است در مرحله  بعدی طرح تغییر اساسی و تجدید نظر در قانون انتخابات انجمنهای ایالتی‏ و ولایتی را پیش کشید.اما در مرحله  اخیر،اقدام رژیم منجر به بحران اجتماعی و سیاسی فراگیری شد و دولت چاره‏ای جز عقب‏نشینی نیافت.با این حال،تحولات بعدی‏ کشور نشان داد که رژیم به هیچ‏وجه خیال عقب‏نشینی دائمی ندارد و،به‏طور کلی،دنبال‏ کردن برنامه‏های اصلاحی آمریکاییها را برای بقای خود حیاتی‏تر از مخالفتهای داخل‏ کشور می‏داند.به همین دلیل،ضمن تلاش برای اجرای کامل‏تر برنامه‏های اصلاحی‏ پیشنهاد شده،گروهی از زنان طرفدار اصلاحات فوق را بر آن داشت تا به مسئله لغو تصویبنامه انجمنهای ایالتی و ولایتی اعتراض کنند و خواستار اجرای آن شوند؛چنانکه‏ هنوز چندی روزی از اعلام لغو تصویبنامه فوق سپری نشده بود که در تاریخ 19 آذرماه‏ 1341،در نامه‏ای که به امضای صفیه فیروز رئیس شورای زنان ایران،بدر الملوک بامداد رئیس سازمان زنان طرفدار اعلامیه حقوق بشر و هاجر تربیت رئیس انجمن معاونت زنان‏ رسیده بود،خطاب به اسد الله علم نخست‏وزیر ارسال شد و به لغو تصویبنامه جدید دولت درباره انتخاب انجمنهای ایالتی و ولایتی اعتراض و انتقاد شد:

جناب آقای نخست‏وزیر،به مناسبت روز اعلامیه جهانی حقوق بشر،جمعیتهای‏ زنان از اینکه جناب عالی انتخابات ایالتی و ولایتی را تنها به‏خاطر محروم داشتن‏ زنان از حق خود به تعویق انداختید اظهار تأسف می‏کنند.از رئیس دولتی که خود رهبر حزبی بوده که تساوی زن و مرد را سرلوحه مرام آن است،چنین انتظاری‏ نداشتند؛اعلام می‏کنند که تا رسیدن به خواسته‏های قانونی خود پایداری خواهند کرد...26

دکتر فرخ‏رو پارسا نیز در بخشی از خاطرات خود به اقدام عده‏ای از زنان در اعتراض‏ به لغو تصویبنامه فوق از سوی اسد الله علم اشاره می‏کند و می‏گوید:

...روز هفدهم دی‏ماه 1341 را به خاطر می‏آورم...که ما زنان چه لیاقتی نشان‏ داده‏ایم و در مقابل،چه حقوقی به دست آورده‏ایم...بالاخره به نخست‏وزیری رفتیم‏ و خواستار ملاقات با نخست‏وزیر شدیم.بالاخره جناب آقای علم،که در آن موقع‏ بر مسند نخست‏وزیری بودند،با ما به صحبت پرداخته و با دلایل منطقی خودشان‏ به ما گفتند که بهتر است نظریات خود را بنویسیم و به ایشان بدهیم تا رسیدگی‏ شود...برای دومین‏بار روز پنجم بهمن‏ماه 41 به نخست‏وزیری رفتیم و خواستار حق رأی دادن زنان شدیم.نخست‏وزیر با طرح چنین مطالبی موافقت داشتند؛ولی‏ مقررات طوری بود که نمی‏توانستند چنین اجازه‏ای را رأسا به اما بدهند....27

اقداماتی از این نوع،که بی‏تردید بدون هماهنگی قبلی با نخست‏وزیر صورت‏ نمی‏گرفت،در حکم دستاویزهایی بود که اسد الله علم نخست‏وزیر،شاه و دیگر طرفداران طرحهای آمریکایی با تکیه بر آن«اصلاحات»را لازم جلوه دهند و زمینه‏های‏ اقدامات بعدی را فراهم سازند.در این مرحله،حکمیت به فکر افتاده بود تا برنامه‏های‏ خود را اولا به صورت منسجم‏تر و کامل‏تری ارائه دهند؛و ثانیا زمینه‏های قانونی طرح و اجرای آن را فراهم سازد.به همین دلیل،هنوز چند صباحی از اعلام لغو آن تصویبنامه‏ سپری نشده بود که تدریجا زمزمه‏هایی درباره تصمیم دولت دایر بر اعلام برنامه‏ اصلاحات اجتماعی-اقتصادی و...سپس به رفراندم گذاشتن آنها به گوش رسید؛زیرا این اعتقاد در هیئت حاکمه وجود داشت که در صورت به رفراندم گذاشتن طرحهای‏ اصلاحی راه هرگونه مخالفت روحانیون و دیگران با اجرای آنها بسته خواهد شد به‏ عبارت دیگر،اسد الله علم نخست‏وزیر در صدد برآمد با برگزاری رفراندم و،به‏ اصطلاح،با تصویب ملی مسئله طرح و اجرای برنامه‏های اصلاحی خودش را از زوال‏ قانونی به انجام رساند.

اما روحانیون،به رهبری امام خمینی،باردیگر واکنش تندی به ترفند جدید دولت‏ اسد الله علم و شاه نشان دادند و از اسد الله علم نخست‏وزیر خواستند تا یکی از رجال‏ سیاسی را جهت آگاهی دادن روحانیون از جریان اقدامات دولت به قم بفرستد.نماینده‏ دولت در این مأموریت فردی به نام بهبودی بود.

بهبودی در مذاکره با روحانیون قم نتوانست آنا را با نظریات جدید دولت علم‏ موافق سازد.روحانیون دریافتند که دولت در اجرای طرحهای جدید خود جدیت دارد به همین دلیل آیت الله کمالوند از مدرسین حوزه علمیه قم را برای ملاقات با شاه‏ به تهران فرستادند؛اما از این مذاکرات هم نتیجه‏ای به بار نیامد و حتی شاه ضمن انتقاد از روحانیون آنان را با علمای اهل تسنن مقایسه کرد که پیوست با دولتهای خود همراهی و همگامی دارند؛اما روحانیون ایران پیوسته در برابر اقدامات دولت ایجاد مانع‏ می‏نمایند.با وضعیت پیش آمده،به نظر می‏رسید باردیگر اوضاع سیاسی و اجتماعی‏ کشور دچار بحران شده باشد.اقشار مختلف مردم از رهبران روحانی در شهرهای‏ مختلف کشور،و بالاخص قم،درباره  چگونگی برخورد و موضعگیری در مقابل دولت‏ اسد الله علم و شاه استقسار می‏کردند.امام خمینی در مخالفت با برنامه اخیر دولت علم‏ و شاه نظر خود را در مورد مسئله رفراندم چنین بیان کرد:

...به نظر این جانب این رفراندم،که به لحاظ رفع برخی اشکالات به اسم تصویب‏ ملی خوانده شده،رأی جامعه روحانیت اسلام و اکثریت قاطع ملت است.در صورتی که تهدید و تطمیع در کار نباشد و ملت بفهمد که چه می‏کند.این جانب‏ عجالتا از بعضی جنبه‏های شرعی آن،که اساسا رفراندم یا تصویب ملی در قبال‏ اسلام ارزشی ندارد،و از بعضی اشکالات اساسی قانون آن برای مصالحی‏ صرف نظر می‏کنم؛فقط به پاره‏ای اشکالات اشاره می‏کنم:1.در قوانین ایران رفراندم‏ پیش‏بینی نشده و تاکنون سابقه نداشته؛جز یک مرتبه،آن هم از طرف مقامات‏ غیرقانونی اعلام شد و به جرم شرکت در آن جمعی گرفتار شدند و از بعضی حقوق‏ اجتماعی محروم گردیدند.معلوم نیست چرا آن وقت این عمل غیرقانونی بود و امروز قانونی است.2.معلوم نیست چه مقامی صلاحیت دارد رفراندم نماید و این‏ امری است که باید قانون معین کند.3.در ممالکی که رفراندم قانونی است باید به‏ قدری به ملت مهلت داده شود که یک‏یک مواد آن موردنظر و بحث قرار گیرد و در جراید و وسایل تبلیغاتی آرا  موافق و مخالف منعکس شود و به مردم برسد،نه‏ آنکه به‏طور مبهم با چند روز فاصله بدون اطلاع ملت اجرا شود.4.رأی‏دهنگان‏ باید معلوماتشان به اندازه‏ای باشد که بفهمند به چه رأی می‏دهند.بنابراین،اکثریت‏ قاطع حق رأی دادن در این مورد را ندارد...5.باید رأی دادن در محیط آزاد باشد و بدون هیچ‏گونه فشار و زور و تهدید و تطمیع انجام شود؛و در ایران این امر عملی‏ نیست و اکثریت مردم را سازمانهای دولتی در تمام نقاط و اطراف کشور ارعاب کرده‏ و در فشار و مضیقه قرار داده و می‏دهند...به نظر می‏رسد این رفراندم اجباری‏ مقدمه برای از بین بردن مواد مربوط به مذهب است...علمای اسلام وظیفه دارند هر وقت برای اسلام و قرآن احساس خطر کردند به مردم مسلم گوشزد کنند تا در پیشگاه خداوند متعال مسئول نباشند...روح الله الموسوی الخمینی‏28

اما از آنجایی که دولت مصمم بود،به هر نحو ممکن،برنامه‏های خود را به صورت‏ ظاهر هم که شده باشد به رفراندم و آرا  عمومی بگذارد و به قول خود به تصویب ملی‏ برساند تدابیر بسیار شدیدی برای کنترل مخالفان اعمال کرد و،به‏ویژه،در شهرها و مناطقی که نفوذ روحانیون بیشتر بود،سختگیریهای اعمال شده محسوس می‏نمود؛ چنانکه در شهر قم در اطراف منازل روحانیون برجسته و مدرسته فیضیه و غیره مأموران‏ دولتی مستقر شده و هرگونه تحرکات مشکوک و مخالف دولت را زیر نظر گرفتند و حتی از ضرب ‏وشتم طلاب و دیگر اقشار مردم هم ابایی نداشتند.امام خمینی در این‏ باره اظهار داشتند:

...امروز که 26 شعبان‏[3 /11 /1341]است از اوائل روز عده‏ای رجاله مأمورین‏ دولت در شهر مقدس قم به راه افتادند و به مردم بی‏پناه قم و طلاب و روحانیون‏ حمله کرده و اهانت نمودند و بسیاری را کتک زدند و به زندان بردند.جمعی از مأمورین و رجاله به مدرسه فیضیه مجاور حرم مطهر ریخته و تیراندازی کردند و با چوب و چماق طلاب مظلوم را کتک زدند و به بازار و خیابان قم ریخته و بعضی‏ دکانها را غارت کردند.هیچ‏کس پیدا نشد که به داد مردم متدین و روحانیت بدسد.این‏ است حال ما در این ساعت که ظهر است و عاقبت امر معلوم نیست چه خواهد شد این است معنای طرفداری دولت از دیانت و امنیت.این است معنای آزادی رأی و رأی‏دهندگان...روح الله الموسوی الخمینی.29

در تهران نیز تدابیری به مراتب شدیدتر از دیگر مناطق به معرض اجرا گذاشته شد روزهای نخست بهمن‏ماه 1341 مأموران و نیروهای انتظامی و غیره در مناطق حساس‏ شهر مستقر شدند و اعمال و رفتار افراد مختلف را زیر نظر گرفتند تا فضای سیاسی و اجتماعی علت این سختگیریها نیز جلوگیری از مخالفت و تعارض روحانیون برجسته‏ شهر و برانگیختن مختلف بر ضد اقدامات دولت بود.این سختگیریها تا حدی بود که امام خمینی در این‏باره اظهار داشتند:

...اراذل و اوباش را تحریک می‏کنند که به علما  و روحانیون اهانت کنند،آقایان‏ طلاب و مبلغین را مانع می‏شوند که برای تبلیغ اسلام در نواحی ایران بروند و تبلیغ‏ احکام کنند.با ما معامله بردگان قرون وسطی می‏کنند.به خدای متعال من این‏ زندگی را نمی‏خواهم...کاش مأمورین بیایند و مرا بگیرند تا تکلیف نداشته باشم‏ فقط جرم علمای اسلام و سایر مسلمین آن است که دفاع از قرآن و ناموس اسلام و استقلال مملکت می‏نمایند و با استعمار مخالفت دارند.این است حال ما تا آقای‏ علم و ارسنجانی چه بگویند.روح الله الموسوی الخمینی‏30

بدین ترتیب و به رغم مخالفتهای گسترده روحانیون،طرحهای شاه و دولت علم که به‏ «انقلاب سفید شاه و ملت»موسوم شد،در روز ششم بهمن‏ماه سال 1341 به معرض‏ آرا  عمومی گذاشته شد و به اصطلاح از«تصویب ملی»گذشت.طبق گزارشهای رسمی‏ حدود 711 /598 /5 نفر از مردان و 179 /271 نفر از زنان به طرحهای،به اصطلاح، اصلاحی انقلاب سفید رأی مثبت دادند.طرحهای انقلاب سفید که در ابتدا شش مورد بود و سپس به 9 و گویا تا 19 مورد نیز افزایش یافت عبارت بودند از:1.اصلاحات‏ ارضی،2.ملی شدن جنگلها و مراتع،3.فروش سهام کارخانه‏های دولتی به عنوان‏ پشتوانه اصلاحات ارضی،4.سهیم شدن کارگران در سود کارگاهها،5.اصلاح قانون‏ انتخابات،6.تشکیل سپاه دانش،7.تشکیل سپاه بهداشت،8.تشکیل سپاه ترویج و آبادانی،و 9.تأسیس خانه‏های انصاف.31

پس از برگزاری رفراندم و تصویب لوایح انقلاب سفید جان.اف.کندی رئیس جمهور آمریکا طی تلگرافی مراتب رضایت خود و دولت آمریکا را از این اقدام شاه اعلام کرد و سفیر انگلیس در تهران نیز طی ملاقاتش با اسد الله علم نخست‏وزیر پیام تبریک و رضایتمندی ملکه انگلستان را به اطلاع وی رسانید.32

رفراندم روز ششم بهمن 1341 به شدت مورد اعتراض و انتقاد روحانیون قرار گرفت‏ و از آن به عنوان تجاوزی آشکار به حقوق مسلمین و مردم یاد شد.از جمله امام خمینی، ضمن مخالفت با رفراندم،مفاسد برنامه‏های انقلاب سفید را برشمرد و دولت و شاه را تهدید به مبارزه کرد:

...دستگاه حاکمه ایران به احکام مقدسه اسلام تجاوز کرد و به احکام مسلمه قرآن‏ قصد تجاوز دارد.نوامیس مسلمین در شرف هتک است و دستگاه جابره با تصویبنامه‏های خلاف شرع و قانون اساسی می‏خواهد زنهای عفیف را ننگین و ملت ایران را سرافکنده کند.دستگاه جابره در نظر دارد تصاوی حقوق زن و مرد را تصویب و اجرا کند؛یعنی احکام ضروریه اسلام و قرآن کریم را زیر پا گذارد؛یعنی‏ دخترهای هجده ساله را به نظام اجباری ببرد و به سربازخانه‏ها بکشد؛یعنی به زور سرنیزه دخترهای جوان و عفیف مسلمان را به مراکز فحشا  ببرد...هدف اجانب‏ قرآن و روحانیت است.دستهای ناپاک اجانب با دست این قبیل دولتها قصد دارد قرآن را از میان بردارد و روحانیت را پایمال کند...من به دستگاه جابره اعلام خطر می‏کنم،من،به خدای تعالی،از انقلاب سپاه و انقلاب از پایین نگران هستم. دستگاهها با سو  تدبیر و با سو  نیت،گویی مقدمات آن را فراهم می‏کنند.من چاره‏ را در این می‏بینیم که این دولت مستند به جرم تخلف از احکام اسلام و تجاوز به‏ قانون اساسی کنار برود و دولتی که پایبند به احکام اسلام و غمخوار ملت ایران‏ باشد بیاید.بارالها،من این تکلیف خود را ادا کردم«اللهم قذ بلغت»و اگر زنده ماندم‏ تکلیف بعدی خود را به خواست خداوند ادا خواهم کرد...روح الله الموسوی الخمینی.33

پس از اعتراض ایشان،جامعه  روحانیت تهران و هیئت علمیه نجف اشرف نیز،با صدور اعلامیه‏هایی،برگزاری رفراندم را غیر قانونی اعلام نموده آن را محکوم کردند.

چنانکه ذکر شد،بیشترین حساسیت روحانیت درباره  تصویبنامه  انجمنهای ایالتی و ولایتی و اصلاح و تغییر برخی از مفاد آن بود.پس از رفراندم،در واقع:مصوبه فوق نیز با آنکه قبلا از سوی اسد الله علم نخست‏وزیر ملغی اعلام شده بود،رسمیت دوباره یافت‏ اما برخی از مواد آن،نظیر سوگند به کتاب آسمانی،جهت جلوگیری از مخالفتهای بیشتر روحانیون در ظاهر امر مسکوت گذارده شد.با این حال،دولت برای اینکه موضع خود را در این‏باره با مخالفان روشن سازد،در نهم اسفند 1341 اعلام کرد که،در جهت‏ اجرای فرمان شاه،زنان رسما حق مشارکت در انتخابات آینده را دارند.ماده اصلاحی‏ درباره انتخابات به شرح زیر به توسط دکتر سید مهدی پیراسته وزیر کشور دولت علم به‏ اطلاع عموم رسید:

ماده  1.بند اول ماده دهم و بند دوم ماده سیزدهم قانون انتخابات مجلس شورای ملی‏ مصوبه شوال 1329[1911 م‏]که مربوط به شرایط انتخاب‏کنندگان و انتخاب‏شوندگان‏ است و همچنین قید کلمه در ماه ششم و ماده نهم قانون انتخابات مجلس سنا مصوبه چهاردهم اردیبهشت‏ماه 1329 ش‏[1950 م‏]حذف شود.

ماده  2.وزارت کشور مکلف است پس از افتتاح مجلسین مجوز قانونی این تصویبنامه‏ را تحصیل نماید.

امام خمینی با برشمردن موارد غیرقانونی این مصوبه به طرح آن از سوی وزیر کشور اعتراض کرد و خواستار برخورد جدی علمای روحانی و دیگر اقشار مردم با طرح و اجرای آن در کشور شد و نتیجه گرفت که:«تصویبنامه اخیر دولت راجع به شرکت نسوان‏ در انتخابات از نظر شرع بی‏اختیار و از نظر قانون اساسی لغو است.»34

اسد الله علم نخست‏وزیر نیز،پس از به رأی گذاشتن لوایح انقلاب سفید و،به زعم‏ خود،تصویب آن،طی مصاحبه‏های خود در مطبوعات و رادیو عزم خود و دولتش را برای اجرای بی‏کم‏وکاست مفاد آن اعلام کرد و اضافه نمود که هرگونه مخالفت با اجرای‏ آن را با قاطعیت سرکوب خواهد کرد.در واقع،اسد الله علم کاملا آگاه بود که در راه‏ اجرای مفاد لوایح انقلاب سفید با مخالفتهای شدید گروههای مختلف اجتماعی و سیاسی مواجه خواهد شد.بنابراین،نتها راه برخورد با موانع فوق را در برخورد قاطعانه‏ و خشونت‏آمیز می‏دانست.علینقی عالیخانی درباره  مشکلات مبتلا به اسد الله علم و معارضان دولت وی پس از برگزاری رفراندم ششم بهمن‏ماه 1341 چنین می‏نویسد:

گرفتاری دیگر علم در دوره نخست‏وزیری تظاهرات پراکنده گروههای مخالف در تهران و قم و برخی شهرهای دیگر بود،که از همان اوان رفراندم آغاز شد و در بهار 1342 گسترش یافت.جبهه‏های مخالف مرکب از دست‏چپیها،هواخواهان جبهه‏ ملی،برخی از بازاریان و روحانیون روزبه‏روز به فعالیت خود می‏افزودند و در میان‏ آنها نقش مؤثر یکی از مدرسان حوزه علمیه قم به نام حاج آقا روح الله خمینی، آیت الله بعدی-که اعلامیه بسیار تندی علیه شاه و اقدامهای اصلاحی او منتشر کرده بود-به چشم می‏خورد.35

اسد الله علم نخست‏وزیر لوایح انقلاب سفید را در یازدهم اسفندماه 1341 به تمام‏ استانداران و فرمانداران سراسر کشور ابلاغ کرد و از آن به عنوان قانون اساسی جدید کشور نام برده آن لوایح را لازم الاجرا شمرد.از سوی دیگر،برای مبسوط الید کردن خود و شاه در اجرای برنامه‏های اصلاحات ارضی،وزیر قدرتمند کشاورزی دولت خود،دکتر حسین ارسنجانی را،در تاریخ 20 اسفند 1340 مجبور به کناره‏گیری کرد.در همین زمان، علم دولتهای پیش از خود،بالاخص دولت علی امینی را به باد انتقاد گرفت،و آنان را مسئول عقب‏ماندگی اقتصادی و اجتماعی کشور خواند و قول مساعد داد اقتصاد کشور را بهبود بخشید.همچنین به قشرهای مختلف کشور نظیر روستاییان و کشورزان و خرده‏مالکان وعده کمکهای مالی و غیره داد.36در کنفرانس اقتصادی که در هشتم‏ اسفندماه 1341 در تهران برگزار شد.از اصطلاحات ارضی به عنوان اساس انقلاب سفید نام برد و اظهار داشت:

پایه سیاست کشاورزی بر اصل اصلاحات ارضی گذاشته شده است که قوانین آن، جز به‏جز ،برحسب پیشنهاد شاهنشاه به تصویب ملی رسیده و در حقیقت پایه‏ انقلاب سفید و قانون اساسی ماست.37

اسد الله علم در جایی دیگر نیز از شاه به عنوان مبتکر طرحهای انقلاب سفید نام برد و خواستار هماهنگی دستگاههای مختلف اجرایی و غیره با طرحهای فوق شد و گفت:

به تعداد زیادی در سالهای اخیر هیئت حاکمه مانع ترقی مملکت بود ولی شاهنشاه‏ از سالها پیش افکار مترقیانه‏ای برای پیشرفت مملکت داشتند...مجلس یا هر طبقه‏ای که با این افکار هماهنگ نشود محکوم است.انقلاب سفید ایران به رهبری‏ شاهنشاه انجام شده و آن را به ما تحمیل نکردند.38

علم تهدید کرد که هرکس و یا هر دستگاهی قصد داشته باشد از اجرای مفاد طرحهای انقلاب سفید جلوگیری به عمل آورد به شدت مجازات خواهد شد.39

اسد الله علم نخست‏وزیر برای اینکه از هرگونه مخالفت احتمالی مطبوعات و روزنامه‏ها جلوگیری به علم آورد،باردیگر،نظیر آنچه که در اوایل زمامداریش انجام‏ داده بود،به بهانه‏های مختلف،حدود پنجاه روزنامه و مجله را به تعطیلی کشانید و در انجام دادن این مهم از یاری دوست نزدیکش جهانگیر تفضلی،که در آن هنگام‏ سرپرستی تبلیغات و رادیو را بر عهده داشت،بهره جست.علم تصویبنامه‏ای را در هیئت وزیران را به تأیید رسانید که طبق آن حد اقل تیراژ برای نشر روزنامه را 3 هزار و برای مجلات را 5 هزار نخسه تعیین می‏کرد.در بخشی از تصویبنامه فوق آمده بود:

ملاک انتخاب روزنامه‏هایی که از این پس در تهران منتشر می‏شود تیراژ آن است.هر روزنامه‏ای که کمتر از 3 هزار و هر مجله‏ای که کمتر از پنج هزار تیراژ دارد امتیازش‏ لغو می‏گردد.40

اسد الله علم جهت کنترل و نظارت هرچه مستقیم‏تر و شدیدتر بر اوضاع و احوال‏ سیاسی و اجتماعی کشور عده  زیادی از مدیران اداری-سیاسی کشور را که از نظر وی‏ دارای درجه وفاداری کمتری بودند از کار برکنار کرد و به جای آنها افراد نزدیک به خود را در رأس امور گمارد.او در این مورد به اعضای برجسته باند خود متکی بود و عده‏ زیادی از آنها را به پستهای حساس کشور منصوب کرد.علم در انتصاب افراد نزدیک به‏ خود تا جایی پیش رفت که حتی برخی از محافل طرفدار رژیم و دربار هم لب به انتقاد و شکایت گشودند.اداره یکم عملیات ساواک در دهم اسفندماه 1341 در این‏باره گزارش داد:

در محافل مطبوعاتی،حتی آنهایی که صد در صد و حد اقل به صورت مشروط با مفاد قوانین ششگانه پیشنهادی موافق‏اند،با پاره‏ای انتصابات دولت آقای‏ علم به شدت مخالفت می‏نمایند و مدعی هستند که آقای علم روی اصل حس‏ شدید رفیق‏بازی،که صفت مشخصه ایشان می‏باشد،افرادی را که اصولا معتقدات‏ سیاسی و تئوریهای مورد اعتقاد آنان با سلطنت‏طلبی مغایرت دارد و سوابق سیاسی‏ آنها مؤید این تضاد فکری است بر پستهای حساس و نتیجتا مقدرات مملکت مسلط نموده و بدین طریق مخاطراتی برای مملکت فراهم نموده است من باب مثال‏ انتصاب رسول پرویزی،جهانگیر تفضلی و عباس فروتن را ذکر می‏نمایند و به‏ شدت به این رویه دولت حاضر اعتراض می‏نمایند،زیرا جهانگیر تفضلی و عباس‏ فروتن سوابق سیاسی مفصلی در مورد مخالفت با دستگاه سلطنت و یا فعالیت به‏ نفع حزب منحله توده در دستگاههای انتظامی دارند و در هر حال حاضر هم تمایلات و عقاید سیاسی خود را کاملا حفظ کرده‏اند.41

به رغم این انتقادات،اسد الله علم روند به کارگیری دوستان نزدیک خود در پستهای‏ سیاسی-اداری حساس کشور را تا پایان دوران نخست‏وزیری‏اش ادامه داد و به‏ اعتراضات مطبوعات دیگران هم وقعی ننهاد.چنانکه مأموران ساواک از انتقاد تراب‏ سلطان‏پور مدیر روزنامه بختیار به این سیاست اسد الله علم در تاریخ 24 آذرماه 1342 خبر می‏دهند:

تراب سلطان‏پور مدیر روزنامه بختیار نامه سرگشاده‏ای علیه نخست‏وزیر تهیه کرده‏ که در چند روز گذشته برای چاپ آن فعالیت می‏نموده است.مشار الیه در این نامه‏ شدیدا دولت علم را مورد حمله و انتقاد قرار داده و یادآور شده که به کلیه خائنین و افراد فاسد پستهای حساسی واگذار نموده‏اند؛ولی افرادی را که سالها خادم مملکت‏ و شاه بوده‏اند را کنار گذاشته‏اند.سلطان‏پور قصد دارد پس از چاپ این نامه تعداد زیادی از آنها را برای مقامات داخلی و خارجی ارسال دارد.42

اسد الله علم نخست‏وزیر با به کار بستن این تدابیر در تلاش بو راه هرگونه مخالفت‏ مردم و حزبی را در برابر روند اصلاحات موسوم به انقلاب سفید شاه و ملت سد کند. او موافق شده بود رهبران جبهه ملی و طرفداران آن را با روشهای سیاسی مخصوص به‏ خود به زانو درآورد و به زندان بیندازد.

بنابراین،از ناحیه این گروه و طرفداران آن با مشکل چندانی روبه‏رو نبود.گروه‏ معارض دیگر اعضای حزب توده و یا طرفداران آن بودند که این گروه نیز از آنجایی که‏ فعالیتشان غیرقانونی بو و از هر طرف دستگاه حاکمه همواره تحت تعقیب بودند گرفتاری‏ چندانی نمی‏توانستند برای دولت علم تولید کنند.اما از آنجایی که مدعاهای سیاس‏ اجتماعی آنها نیز عدالت اجتماعی و اصلاحات ارضی با برنامه‏های ادعایی به دولت قرابت‏ داشت،لازم دید،به انحا  مختلف،از تحرک ضد دولتی آنها جلوگیری به عمل آورد؛به‏ ویژه اینکه گروههای طرفدار حزب توده گاه‏وبیگاه با صدور اعلامیه‏هایی مردم را به‏ مبارزه با دولت فرامی‏خواندند و خود را طرفدار واقعی مردم فرودست جامعه قلمداد می‏کردند؛چنانکه،در یکی از اعلامیه‏های حزب توده تحت عنوان«رنجبران ایران متحد شوید»خطاب به مردم ایران چنین آمده:

زحمتکشان ایران بیداد شوید برای به دست آوردن حقوق از دست رفته خود که‏ سالهای زیادی است توسط امپریالیستها و کپودالیستها و فئودالیستهای داخلی که‏ مثل زالو از خون ملت می‏مکند و در فکر از بین بردن تمام ثروت سرشار ارضی ایران‏ را در سر می‏پرورانند و هر روز با نقشه‏های خائنانه و غیر انسانی خودشان‏ می‏خواهند نگذارند ملت ما در یک صف فشرده گام بردارند...ما کمونیستها همیشه‏ گفته و حالا هم می‏گوییم که زمین مال دهقان و کارخانه مال کارگر و حکومت از آن‏ رنجبران است؛اما خائنین وطن برای اینکه بتوانند در ایران چند صباحی به حکومت‏ ننگین خود ادامه دهند....حیله تازه‏ای را به کار بردند و آن هم عبارت از تقسیم اراضی‏ قلابی است که در بین دهقانان تقسیم کرده و کارگران را در سود کارخانه‏ها سهیم‏ نمایند؛اما نه اینکه این امر باعث راحتی دهقانان نشد بلکه چندین ناراحتی دیگر به‏ وجود آورده که می‏دانید...آخر،ملت ایران،تا کی در خواب فرو رفته‏اید.برخیزید، روی پای خود بایستید و...به جای آن دنیای آزاد و آباد طبق اصول سوسیالیست‏ [سوسیالیسم‏]در ایران بنیان گذاشته پابه‏پای ملت مترقی دنیا پیش برویم...ملت‏ ایران،ما کمونیستها می‏گوییم از هیچ‏چیز نهراسید؛چون در ایران امپریالیستها و کپودالیستها و فئودالیستها قدرت واقعی ندارند.جز مثل مقوا چیزی نیستند.زنده باد حزب توده ایران.پیروز باد حزب کمونست ایران.43

برخی از قرائن و شواهد حاکی از این است که در آن برهه تحرکاتی از سوی اسد الله‏ علم و طرفداران وی صورت گرفت تا به شیوه‏ای مسالمت‏آمیزتر با طرفداران حزب توده کنار آید و از پیوستن این گروه به صف مخالفان جدی دولت جلوگیری کند؛چنانکه در این راستا اسد الله رشیدیان،که خود از وابستگان به سیاست انگلیس در ایران بود، توانست به درون محافل حزب توده رسوخ کند و آنان را به طرفداری از دولت علم جلب‏ کند.با توجه به اینکه در دوران بحرانهای سیاسی نخست‏وزیری اسد الله علم شاهد مخالفتهای جدی طرفداران حزب توده با دولت و برنامه‏های آن نیستیم،فعالیتهای‏ نفوذی اسد الله رشیدیان در درون حزب توده و جلب موافقت اعضای آن با دولت علم‏ باید با موفقیت توأم شده باشد.درباره  روابط اسد الله رشیدیان با طرفداران حزب توده‏ در تاریخ 14 بهمن‏ماه 1341 اداره دوم و عملیات ساواک چنین گزارش می‏دهد:

مدتی است عده‏ای از افراد وابسته متمایل به حزب منحله توده،که سابقا دارای‏ فعالیتهایی بوده‏اند،در منزل اسد الله رشیدیان تجمع نموده و پاره‏ای از اوقات‏ ملاقاتهایی مشکوک و خصوصی بین آنها و رشیدیان انجام می‏شود که موضوع طی‏ گزارشی به استحضار مدیریت کل اداره سوم رسیده و مرقوم فرموده‏اند درباره افراد وابسته به حزب منحله توده موضوع به بخش 321 اطلاع داده شود.افراد مورد بحث‏ شناسایی و جهت هرگونه اقدام مقتضی به پیوست ارسال می‏گردد....44

اسد الله علم برای اینکه وضعیت سیاسی-اجتماعی کشور را پس از رفراندم ششم‏ بهمن 1341 از اوضاع پیشین متمایز نشان دهد در یک اقدام فرمایشی،اما هشداردهنده، افتخار مسئولیت امور کشور باردیگر به من داده می‏شود،لازم می‏دانم برنامه دولت‏ را با نکاتی چند درباره علت استعفای دولت به اطلاع شما برسانم.دولت یک سلسله‏ اصلاحات عمیق اجتماعی را که‏[مطبق‏]بر اصول ششگانه لوایح پیشنهادی‏ اعلیحضرت همایونی بود،انجام داد.به‏علاوه،بودجه سال 1341 را متعادل ساخت‏ و قانون برنامه سوم را از تصویب گذراند...،اما تردیدی نیست که آنچه انجام پذیرفته‏ فقط مقدمه اصلاحات عمیق و اساسی است و بلاشک کشور باید براساس این‏ انقلاب عظیم اجتماعی یک دوره سازندگی را آغاز کند.بنابراین،لازم بود دولت‏ استعفا کند تا شاهنشاه معظم ما هر نوع مصلحت بدانند دوره سازندگی کشور را آغاز فرمایند...و اکنون که اراده اعلیحضرت همایونی بر این اعتماد گرفته است‏ تشکیل این دولت با این نقطه نظر انطباق خواهد داشت.45ما اکنون بدون فوت وقت‏ و بدون اتلاف حتی یک دقیقه باید به سرعت جلو برویم...به خصوص با ثبات و وضع استثنایی که از لحاظ داخلی و خارجی که اکنون در کشور ما موجود است‏ اتلاف وقت خیانت است.46

اسد الله علم بر اهمیت محوری اصلاحات ارضی در لوایح انقلاب سفید تأکید کرد و اجرای قاطعانه آن را متذکر شد.او هنچنین از مردم کشور خواست تا در راه صنعتی‏ شدن کشور پیشقدم شوند و در این راه سرمایه‏گذاری کنند.وی،به‏ویژه،در آن برهه بر عدم اعتماد عمومی در سرمایه‏گذاری صنعتی و غیره واقف بود.به همین دلیل،قول‏ مساعد داد که از مصادره داراییها و اموال مردم جلوگیری به عمل خواهد آمد و مصادره اموال و خانه و غیره فقط از حلقوم بداندیشان و بدخواهان خارج می‏شود. و در کشور ما،که با رژیم مشروط که کاملا منطبق بر احساسات و سنن ملی‏ و احتیاجات ما ایرانیها و رمز بقا  ما است اداره می‏شود،چنین امری اتفاق نخواهد افتاد.47

اسد الله علم نخست‏وزیر طی مصاحبه‏هایی لبه تیز حملات خود را متوجه بزرگ‏ مالکان و روحانیون کرد و تهدید نمود که هرگاه بر سر راه انجام انقلاب سفید مانع ایجاد نمایند با شدیدترین عکس العملهای دولت روبه‏رو خواهند شد:

...از چند ماه پیش زمزمه‏هایی به عناوین مختلف مذهبی علیه اقدامات اصلاحی‏ دولت از طرف بعضی از روحانی‏نماها آغاز شده بود که غرض از آن جلوگیری از اجرای قانون اصلاحات اخیر ارضی و سایر اصلاحات عمیق اجتماعی بود که در نتیجه تحقق این اصلاحات امروز چشم جهانیان با نگاههای تحسین‏آمیز به ملت ما دوخته شده...هدف دولت از اجرای این برنامه‏ها آزاد کردن پانزده میلیون جمعیت‏ ایران از اسارت و غلامی بزرگ‏مالکان و فئودالها و تأمین بیشتر زندگی کارگران و... می‏باشد.48

اسد الله علم بزرگ‏مالکان را از دست زدن به هرگونه اقدام تحریک‏آمیز بر حذر داشت و گفت:

از چند ماه پیش اطلاعاتی به دولت می‏رسد که مالکان بزرگ جلساتی در بعضی از شهرهای ایران دارند و پولهایی برای رشوه دادن به بعضی عناصر تدارک می‏کنند و به ملاقات بعضی از روحانیون و وعاظ رفته‏اند و آنها را تشویق کرده‏اند که به نام دین‏ و مذهب آشوبی بر پا کنند...و اساس اصلاحات ارضی را انکار نمایند....49

سند معتبری در دست نداریم که حاکی از مخالفت روحانیون با برنامه اصلاحات‏ ارضی در اوایل زمامداری اسد الله علم بوده باشد؛چرا که اصلاحات ارضی از دوره‏ نخست‏وزیری علی امینی آغاز شده بود و علم نخست‏وزیر جدید،تنها در مقیاسی‏ وسیع‏تر،ادامه‏دهنده  برنامه‏های وی بود.مخالفت روحانیون با اصلاحات ارضی زمانی‏ قوت گرفت که علم در چارچوب اجرای برنامه اصلاحات ارضی در صدد برآمد املاک‏ موقوفه را نیز مشمول این قاعده قرار دهد.روحانیون معتقد بودند که امکان تقسیم‏ واگذاری املاک وقفی به لحاظ شرعی وجود ندارد.به همین منظور علم مسئله تقسیم‏ اراضی وقفی را کنار گذاشت و به جای آن موضوع اجاره طویل المدت این اراضی را پیش‏ کشید،50تا،به قول خود،از حیف‏ومیل شدن عایدات آن ممانعت به عمل آورد. آیت الله بهبهانی ضمن نامه‏ای خطاب به اسد الله علم او را از تقسیم اراضی موقوفه بر حذر داشت.51

اسد الله علم هم طی پاسخی به نامه آیت الله بهبهانی اقدام دولت در دست گذاشتن‏ روی املاک وقفی را چنین توجیه و تفسیر کرد:

...وقف،که عبارت از حبس مال و تسلیل منافع است و عواید آن صرف ابن السبیل‏ و فقرا یا صرف تربیت طلاب علوم دینی می‏شود،در فقه اسلام و قانون مدنی ایران‏ مقام شامخ دارد و این دولت بنابر وظیفه اسلامی و ایرانی خود جز تکریم و تعظیم‏ به این اقدام بزرگ دینی و احترام به نیت واقفین،که از روی صفای نیت جهت کمک‏ به هم‏نوع و تقویت اصول اخلاقی جامعه اقدام به حبس مال خود نموده‏اند نظری‏ نداشته و ندارد،الاّ آنکه ملاحظه شده است عده‏ای از متولیان هم از طریق برگزار کردن موقوفات مزروعی به صورت اجاره مسبب از میان رفتن املاک و ظلم‏وستم‏ به زراعین،که مورد محبت شارع اسلام و خداوند منان هستید،می‏شوند؛و از طرف‏ دیگر،عایدات موقوفات به عناوین مختلف برخلاف نیت واقفین رحمهم الله به‏ مصرف امور خصوصی و شخصی می‏رسد...با توجه به عظمت امر وقف‏ و لزوم حفظ آن و احترام به نیت خیر واقفین،دولت مصمم به برگزار کردن اوقاف‏ مزروعی با اجاره طویل المدت به زارعین زحمتکش املاک موقوفه می‏باشد.مسلما توجه به این امر فرموده‏اند که مقررات اسلامی وقف به هیچ‏وجه مقرر نداشته است‏ که اجاره موقوفات مزروعی به زید و عمر که مباشر یا واسطه و یا عوامل خاصی‏ هستند داده شود و بلکه مقصد آنها صرف عواید موقوفات در مصارف خیریه است‏ که مسلما در صرف این عواید دولت کوچک‏ترین دخالتی نخواهد کرد....52

اسد الله علم،که از اعتراض روحانیون به دخالت دولت در امر اداره موقوفات در تنگنا قرار گرفته بود،در اعلامیه‏اش خطاب مردم،هدف دولت از این اقدام را چنین‏ توضیح داد:

...دولت در لیحه قانونی،که از طرف شاهنشاه به آرا  عمومی گذاشته شده،قصد برگزار کردن موقوفات را به اجاره 99 ساله برمبنای بالاترین عایدی که اکنون دارند داشته و مسئله تقسیم در کار نیست و اداره امور اوقاف از این طریق برحسب ازدیاد عواید موقوفات در عین رفاهیت کشاورزان و دهقانان دهات موقوفه می‏شود.که‏ عینا به متولیان تسلیم می‏گردد تا به مصارف خیر برسانند.53

اسد الله علم تأکید کرد که در این مورد هیچ‏گونه قصد عقب‏نشینی و تجدید نظر ندارد و با معارضان شدیدا برخورد خواهد کرد.

اعتراض روحانیون به دست‏اندازی دولت در امر اداره موقوفات باعث شد گروهی از بزرگ‏مالکان و کسانی که املاکشان مشمول اصالاحات ارضی می‏شد،مجالی برای‏ اعتراض و مخالفت بیابند و به صف روحانیون و دیگر اقشار مخالف رژیم بپیوندند. دولت اخباری از گوشه‏وکنار شهر تهران و دیگر مناطق کشور دریافت می‏کرد که حاکی‏ از گسترش تدریجی مخالفت بزرگ‏مالکان بر ضد اقدامات دولت بوده است.به همین‏ دلیل اسد الله علم اعلام کرد که«دولت از نظر حفظ آرامش و انتظامات عمومی دستور داده است که قوای انتظامی در مقابل هر تحریک و اغتشاش بایستد و محرکین‏ را شدیدا تعقیب کند و در صورتی که مقاومتی از طرف این اشخاص شد با تمام قدرت‏ خود درهم بشکند.»54

هرچند در غالب مناطق کشور بزرگ‏مالکان با تقسیم اراضی و اصلاحات ارضی‏ مخالف بودند،اما در برخی از استانها به دلیل قدرت فائقه مالکان و دیگر متنفذان‏ محلی،نظیر سران عشایر و غیره،دولت در سرکوب اغتشاشات و اعتراضات با مشکلات جدی روبه‏رو شد.از جمله مهم‏ترین مناطقی که جهت پیاده نمودن برنامه‏های‏ اصلاحات ارضی اسد الله علم با مشکلات بسیار مواجه شد،استان فارس بود.در این‏ استان بزرگ‏مالکان و سران ایلات و عشایر از قدرت قابل توجهی برخوردار بودند.به‏ همین دلیل،جهت جلوگیری از شورشهای آنان علم مجبور شد امکانات نظامی-سیاسی‏ گسترده‏ای برای به زانو درآوردن آنان بسیج کند.55مخالفت متنفذین استان فارس با برنامه‏های اصلاحی دولت علم،بالاخص پس از برگزاری رفراندم،صورت جدی‏تری به‏ خود گرفت.یکی از نزدیکان علم طی نامه‏ای از استان فارس خطاب به وی می‏نویسد:

...تا آنجا که این جانب واقف هستم،بین سران عشایر،یعنی بویراحمدی علیا و بویراحمدی سفلی و منقطه رستم و قشقاییها و حتی بهارلوها،هم قسم شده‏اند که به‏ هر ترتیبی که پیش آید از محدودیت و تقسیم املاک جلوگیری کنند و چندین نفر را واسطه قرار داده‏اند که با مالکین شهری هم تشکیل یک صف متشکل بدهند.چند روز قبل فریدون قشقایی پسر خواهر ناصر قشقایی برای کسب تکلیف از محمد حسین خان قشقایی به تهران رفت و دو روز توقف نمود و به شیراز مراجعه‏ کرد.این‏طور که بیان می‏نمود دستور اتحاد و ایجاد فتنه و فساد را گرفته است.به هر حال،وضع فارس به منزله خرمن باروتی است که منتظر یک جرقه کوچک باشد.از طرفی سیل ورود تفنگ قاچاق مخصوصا نوع پنج‏تیرپران به سوی فارس سرازیر است و کمتر فرد ایلی می‏شود پیدا کرد که تفنگ نداشته باشد.56

اسد الله علم نخست‏وزیر طی مصاحبه‏ای در تاریخ 14 آذرماه 1341 اغتشاشات و شورشهای استان فارس را با مخالفت روحانیون مرتبط دانست و اظهار داشت:«ما مجرمین توطئه فارس را می‏شناسیم.دولت مرکز تحریکات را می‏داند و اگر لازم باشد محرکین را معرفی خواهد کرد.57

چندی بعد هم پس از گسترش مخالفتها و اعتراضات در آن استان و کشته شدن چند تن از مأموران دولتی به دست مخالفان،در 26 اسفندماه همان سال تهدید کرد که:

کشتارکنندگان جنوب قطع و قمع می‏شوند.برای اینکه زارعین صاحب زمین نشوند، یکی دو نفر در مناطق جنوبی شروع به کشتار کردند و سرنخ این مطالب در تهران و جاهای دیگر است که من مصلحت نمی‏دانم بگویم.یکی از خوانین که در سالهای‏ قبل نظامیها را کشته و قتل و غارت کرده بود از مراکز کمونیسم بین المللی الهام‏ می‏گیرد.58

سرانجام،پس از روزها کشمکش با مخالفان دولت در فارس،ارتشبد بهرام آریانا در رأس یک نیروی نظامی کامل به آن استان اعزام شد و پس از درگیریهای متعدد با ایلات و عشایر و دیگر متنفذین محلی شورشهای فارس را نیز نشانید و چند تن از متنفذین‏ محلی هم به دستور نخست‏وزیر اعدام شدند.از دیگر کسانی که در سرکوب شورشهای‏ عشایری استان فارس و کهگیلویه نقش مهمی داشت،سپهبد محمد حسین ضرغام بود. وی در آن هنگام فرمانده لشکر خوزستان بود.اسد الله علم بعدها در خاطرات خود درباره نقش وی در سرکوب شورش عشایر کهگیلویه می‏نویسد:

به دیدن خانم مرحوم سپهبد ضرغام فرمانده سابق ژاندارمری،که از افسران‏ فوق العاده قابل و صحیح العمل بود و به تازگی سکته کرد،رفتم.وقتی من‏ نخست‏وزی بودم و عشایر کهگیلویه اغتشاش را انداختند او سرتیب بود و آنها را با شجاعت و هوشیاری تمام قلع و قمع کرد...59

سختگیریهای اسد الله علم درباره مخالفان اصلاحات ارضی در مناطق مختلف در موقعیتی صورت گرفت که برخی از نزدیکان و وابستگان به خاندان علم در سایه  قدرت‏ و نفوذ نخست‏وزیر توانستند املاک و اراضی خود را از شمول اصلاحات ارضی معاف‏ کنند.60با آنکه اسد الله علم نخست‏وزیر مبارزه بسیار شدیدی را با بزرگ‏مالکان و دیگر مخالفان اصلاحات ارضی شروع کرده و در این کشمکش نیز تا حدی زیادی موفق بود،اما به خوبی آگاه بود که مخالفان اصلی دولت او روحانیون هستند.به همین دلیل،به انحا  مختلف و با روشهای متعدد نظیر تهدید و غیره در تلاش بود از گسترش مخالفت آنان‏ جلوگیری به عمل آورد.با این حال،از همان هنگام بخورد خشن نظامی را با روحانیون، با عنوان آخرین راه حل،همواره مد نظر داشت؛زیرا کاملا واقف بود که روحانیت اصیل، که اینک امام خمینی رهبری آن را برعهده داشت،درخواسته‏های خود از دولت‏ هیچ‏گونه انعطافی نشان نخواهد داد.بنابراین،بخورد خصمانه دولت علم با روحانیون‏ امری تقریبا قابل پیش‏بینی بود و اجتناب‏ناپذیر می‏نمود.

امام خمینی از اوایل اسفندماه 1341 مرحله  دوم مبارزه پیگیر خود با دولت اسد الله‏ علم را آغاز کرد و از اقشار مختلف مردم خواست تا به صف مخالفان دولت علم‏ بپیوندند.ایشان در تاریخ اول اسفند 1341 خطاب به مردم گفتند:

...آقایان محترم،در هر مقامی که هستید،با کمال متانت و استقامت در مقابل‏ کارهای خلاف شرع و قانون این دستگاه بایستید.از این سرنیزه‏ها زنگ زده و پوسیده نترسید.این سرنیزه‏ها به زودی خواهد شکست.دستگاه حاکمه با سرنیزه‏ نمی‏تواند در مقابل خواست یک ملا بزرگ مقاومت کند و دیر یا زود شکست‏ خواهد خورد.اکنون هم درمانده و شکست خورده است و روی درماندگی به این‏ بیفرهنگیهایی که ملاحظه می‏کنید دست می‏زند.ما میل نداشتیم که کار به این‏ رسواییها بکشد...ما میل نداشتیم برای سران این مملکت چنین شکست و فضاحتی‏ به بارآید.خوب است که قدری عبرت بگیرند،بیدار شوند و در سیاست خود تجدید نظر کنند...و به این حقیقت توجه کنند که با سرنیزه نمی‏توان ملت را ساکت و تسلیم کرد،با زور و قلدری نمی‏توان روحانیت را از وظایفی که اسلام بر عهده آنان‏ گذاشته است بازداشت...مگر می‏شود زبان روحانیت را برید؟62

امام خمینی از این هم فراتر رفت و در 23 اسفند 1341،درحالی‏که فقط هفت روز تا سال جدید باقی بود،طی پیامی خطاب به علمای روحانی از عید نوروز سال جدید به‏ عنوان عزای عمومی تعبیر کرد و از آنان خواست تا در این‏باره از وی پیروی کرده مردم را به مخالفت با دولت فراخوانند:

...خدمت ذیشرافت حضرات علما  اعلام حجج اسلام دامت برکاتهم...چنانکه اطلاع‏ دارید،دستگاه حاکمه می‏خواهد با تمام کوشش به هدم احکام ضروریه اسلام قیام و به‏ دنبال آن مطالبی است که اسلام را به خطر می‏اندازد.لذا این جانب عید نوروز را به عنوان‏ عزا و تسلیت به امام عصر عجل الله تعالی فرجه،جلوس می‏کنم و به مردم اعلام خطر می‏نمایم.مقتضی است حضرات آقایان نیز همین رویه را اتخاذ فرمایند تا ملت مسلمان‏ از مصیبتهای وارده بر اسلام و مسلمین اطلاع حاصل نمایند...63

به دنبال ایشان یک روز بعد،آیت الله شریعتمداری هم طی نامه‏ای مشابه خطاب به‏ علمای روحانی عید نوروز سال جدید را برای مردم ایران عزای عمومی اعلام کرد.64و در پی آن روحانیون تهران و مشهد نیز از حکم اخیر پیروی کردند.65

در واکنش به موضعگیری اخیر روحانیون،نخست‏وزیر بر سختگیریهای خود بر ضد روحانیون و مراکز تجمع آنان نظیر حوزه علمیه قم و سایر مناطق افزوده و نیروهای نظامی‏ و غیره در مراکز حساس کشور مستقر شدند.تدابیر امنیتی،بالاخص در شهر قم که کانون‏ اعتراض و مرکز حضور رهبران روحانی بود،بیشتر نمود داشت.تا اینکه بالاخره زمان‏ موعود فرا رسید و با حلول سال جدید روحانیون و طلاب در شهر قم بر ضد اقدامات‏ دولت علم دست به تظاهرات زدند.نیروهای انتظامی،که از قبل در این شهر مستقر بودند،روز دوم فروردین‏ماه 1342 تظاهرات و مجالس سوگواری را در این شهر برهم‏ زدند و در طی این حمله چندین نفر از طلاب و روحانیون در مدرسه فیضیه قم به‏ شهادت رسیدند و یا مجروح شدند.نخست‏وزیر اندکی پس از این واقعه،طی یک‏ مصاحبه مطبوعاتی،اظهار داشت:«میان روحانیون که با اصلاحات ارضی مخالف‏اند و دهقانانی که به قصد زیارت به قم رفته بودند نزاعی درگرفته که منجر به قتل یک دهقان‏ گردیده است.»66

امام خمینی بالافاصله پس از مرحله کماندوها به مدرسه فیضیه اعلامیه شدید اللحنی‏ بر ضد دولت علم صادر کرد و مردم را به پایداری بیشتر در مقابل دولت فراخواند.در بخشی از بیانات ایشان آمده است:

...ناراحت و نگران نشوید مضطرب نگردید،ترس و هراس را از خود دور کنید... دستگاه حاکمه با ارتکاب این جنایت خود را رسوا و مفتضح ساخت و ماهیت‏ چنگیزی خود را به خوبی نشان داد.دستگاه جبار با دست زدن به این فاجعه شکست‏ و نابودی خود را حتمی ساخت.ما پیروز شدیم.ما از خدا خواستیم که این دستگاه‏ ماهیت خود بروز دهد و خود را رسوا کند....67

روحانیون تهران،پس از حمله کماندوها به مدرسه فیضیه،طی نامه‏هایی خطاب به‏ امام خمینی این اقدام دولت را محکوم کردند و به وی تسلیت گفتند.ایشان در پاسخ به‏ مرسولات فوق اظهار داشتند:

...حمله کماندوها و مأمورین انتظامی دولت با لباس مبدل و با معیت و پشتیبانی‏ پاسبانها به مرکز روحانیت،خاطرات مغول را تجدید کرد؛با این تفاوت که آنها به‏ مملکت اجنبی حمله کردند و اینها به ملت مسلمان خود و روحانیون و طلاب‏ بی‏پناه...اکنون روحانیون و طلاب در این شهر مذهبی تأمین جانی ندارند.اطراف‏ منازل علما مراجع محصور به کارآگاه و گاه کماندو و مأمورین شهربانی است.

مأمورین تهدید می‏کنند که سایر مدارس را نیز به صورت فیضیه درمی‏آوریم... دستور داده‏اند که طلاب را به اتوبوس و تاکسی سوار نکنند...68

امام خمینی طی یک اعلامیه دیگر مستقیما اسد الله علم نخست‏وزیر را مورد خطاب قرار داد و او را به‏خاطر یکایک اعمال و اقداماتی که در طول نخست‏وزیری‏اش بر ضد روحانیت و قانون اساسی و غیره انجام داده بود مورد سرزنش و انتقاد شدید قرار داد:

اکنون که مرجع صلاحیتداری برای شکایت در ایران نیست و اداره این مملکت‏ به‏طور جنون‏آمیز در جریان است،من به نام ملت از آقای علم شاغل نخست‏وزیری‏ استیضاح می‏کنم.به چه مجوز قانونی در دو ماه قبل حمله به بازار تهران کردید و علما  اعلام و سایر مسلمین را مصدوم و مضروب نمودید؟با چه مجوز علما و سایر طبقات را به حبس کشیدید که جمع کثیری اکنون نیز در حبس به سر می‏برند؟ با چه مجوز بودجه مملکت را خرج رفراندم معلوم الحال کردید،در صورتی که‏ رفراندم از شخص شاه بود و بحمد الله ایشان از غنی‏ترین افراد بشر هستند.با چه‏ مجوز مأمورین دولت را،که از بودجه مملکت حقوق می‏گیرند،برای رفراندم‏ شخصی الزام به خدمت واداشتید؟با چه مجوز دو ماه قبل بازار قم را غارت کردید و به مدرسه فیضیه تجاوز نمودید و طلاب را کتک زده و آنها را به حبس کشیدند؟با چه‏ مجوز در روز وفات امام صادق سلام الله علیه کماندوها و مأمورین انتظامی را با لباس‏ مبدل و حال غیرعادی به مدرسه فیضیه فرستاده و این همه فجایع را انجام داده‏اید؟69

از شیوه‏های که ایشان در مبارزه با دولت و رژیم پهلوی به‏طور کل،در پیش‏ گرفته بود،می‏شد درک کرد که بر سر آرمانهای دینی در راستان حفظ اسلام و استقلال‏ ایران ایستاده‏اند.و دولت چاره‏ای نداشت جز اینکه یا در برابر موضع وی عقب‏نشینی‏ کند و خواسته‏هایش را بپذیرد و یا اینکه با روشهای قهرآمیز او و طرفدارانش ر سرکوب‏ کند.خود ایشان نیز،ضمن نامه‏ای خطاب به علمای یزد،این عزم راسخ خود در مبارزه با دولت را یادآور شدند:

...من مصمم هستم که از پا ننشینم تا دستگاه فاسد را به جای خود بنشانم و یا در پیشگاه مقدس حق تعالی با عذر و فود کنم.شما هم،ای علمای اسلام،مصمم‏ شوید و بدانید پیروزی با شماست...روح الله الموسوی الخمینی.70

اسد الله علم نخست‏وزیر،که از این همه سرسختی و تزلزل‏ناپذیری روحانیون و طرفداران آنان به تنگ آمده بود،بر آن شد تا محدودیتهای بیشتری برای آنان قائل شود. از جمله محدودیتهای این دوره تصمیم دولت بر اعزام طلاب و روحانیون به خدمت‏ سربازی بود.تا قبل از سال 1342 طلاب حوزه‏های دینی از خدمت سربازی معاف‏ بودند،اما علم جهت کاستن از فشار مخالفت روحانیون بر آن شد این مقررات را نادیده‏ بگیرد.به همین دلیل در اول اردیبهشت‏ماه سال 1342 فرمان اعزام طلاب حوزه‏های‏ علمیه به سربازی صادر شد.بلافاصله پس از آن مأموران دولتی در شهرهای مختلف‏ کشور،بالاخص در شهر قم،به دستگیری قهرآمیز طلاب دست زدند و کارت معافیت‏ تحصیلی آنان را،که از سوی وزارت فرهنگ صادر شده بود،پاره کرده و آنان را به‏ سربازخانه‏ها فرستادند.هنگامی که امام خمینی از این اقدام دولت آگاهی یافت ضمن‏ سخنانی خطاب به طلاب اظهار داشتند:

نگران نباشید و تزلزل به خود راه ندهید و با کمال رشادت و سربلندی و روحی‏ قوی باشید.شما هرکجا باشید سربازان امام زمان(عج)می‏باشید و باید به وظیفه‏ سربازی خود عمل کنید.رسالت سنگینی که اکنون بر عهده دارید روشن ساختن و آگاه کردن سربازان و درجه‏دارانی است که با آنان سروکار دارید که لازم است از انجام‏ این رسالت مقدس اسلامی غفلت نورزید.تعلیمات نظامی را با کمال جدیّت و پشتکار دنبال کنید.هم از نظر روحی و هم از نظر جسمی خود را قوی سازید.مبادا یک وقت خدای ناخواسته ضعف و تزلزلی از شما بروز کند که موجب‏ سرشکستگی روحانیت شود و برای شما عواقب ناگواری همراه داشته باشد...71

با تمام این احوال هرچه زمان می‏گذشت اسد الله علم از اقدامات خود در مبارزه با روحانیون نتیجه معکوس به دست می‏آورد و،در مقابل،آنان در مخالفت با وی و دولت‏ او سرسخت‏تر می‏شدند؛چنانکه کشتار طلاب در مدرسه فیضیه در اوایل فروردین سال‏ 1342 فرصت مغتنمی به دست روحانیون داد تا در مراسم چهلم آنان باردیگر نوک‏تیز حمله خود را متوجه اسد الله علم و دولت او بکنند و آتش مبارزه با او را مشتعل نگاه‏ دارند.هنگامی که چهلم کشته‏شدگان مدرسه فیضیه فرا رسید روحانیون سراسر کشور با صدور اعلامیه‏هایی اقدام دولت علم را محکوم کرده به نوعی خواستار تداوم مخالفت‏ با دولت وی شدند.از جمله امام خمینی در دوازدهم اردیبهشت 1342 در پیامی به‏ مناسبت چهلم شهدای مدرسه فیضیه اظهار داشتند:

...چهل روز از مرگ و ضرب‏وجرح عزیزان ما گذشت؛چهل روز است بازماندگان‏ کشتگان فیضیه بر عزیزان خود سوگواری می‏کنند...کرارا تذکر داده‏ایم که این دولت‏ سو  نیت داشته و با احکام اسلام مخالف است،نمونه‏های آن،یکی پس از دیگری، ظاهر می‏شود...از این به بعد باید در اعتراض و نفوس مسلمین،یهود و نصاری و دشمنان اسلام و مسلمین دخالت کنند.منطق این دولت و بعضی اعضای آن محو احکام اسلام است،تا این دولت غاصب یاغی سرکار است مسلمین روز خوش‏ نخواهند دید...مناسب است ملت مسلمان در ایران و غیر ایران روز چهلم فاجعه‏ بزرگ اسلام یادی از مصیبتهای وارده بر اسلام و حوزه‏های اسلامی بکنند و در صوتی که عمال دولت مانع نشوند مجالس سوگواری داشته باشند و بر مسببین این‏ فجایع نفرین کنند.روح الله الموسوی الخمینی‏72

ایشان طی نامه دیگری خطاب به اقشار مختلف مردم از آنان خواست علنا با دولت‏ علم وارد مبارزه شوند و صدای اعتراض و مخالفت خود را به تمام جهان اسلام و غیره‏ برسانند:

...دستگاه جبار برای احدی از افراد ملت آزادی قائل نیست...من به شما،ای ملت‏ مسلمان،کرارا اعلام خطر کردم و می‏کنم.روحانیت و اسلام در معرض خطر است. سکوت در مقابل دستگاه فاسد جبار برای ملت اسلام ننگ است.با منقطق قوی‏ اسلامی مفاسد را بیان می‏کنید.قانون‏شکنیها را برملا کنید.اعتراض کنید.اعلامیه‏ منتشر کنید.صدای خود را به ملل اسلامی برسانید و عالم را از اعمال غیر انسانی‏ اینان آگاه کنید.73

ایشان در پیامی دیگر نیز اظهار داشتند:«...برای من جان شبهه نیست که سکوت د مقابل دستگاه جبار،علاوه‏بر هدم اسلام و مذهب تشیع،نابودی با ننگ است.»74

پس از پیام امام خمینی به مناسبت چهلم حادثه مدرسه فیضیه روحانیون دیگر مناطق‏ کشور نیز با صدور اعلامیه‏هایی اقدام دولت علم را محکوم کردند.75به رغم تمام‏ مشکلات و مخالفتهای روحانیون،علم هنوز احساس می‏کرد که بر اوضاع سیاسی و اجتماعی کشور تسلط دارد و قادر است بر اغتشاشات و اعتراضات داخلی فایق آید. فرا رسیدن ماه محرم که یادآور قیام سید الشهدا(ع)بر ضد ظلم و استبداد امویان بود فرصت مناسبی برای افشای اقدامات استبدادی و استقلال‏شکنانه رژیم پهلوی فراهم‏ آورد.اسد الله علم نخست‏وزیر ،که بر این امر وقوف کاملی داشت،تدابیر شدیدی را برای جلوگیری وعاظ و روحانیون از بر زبان آوردن مسائل سیاسی و ضد حکومتی اعمال‏ کرد و به اهل منبر و دیگر وعاظ دستور داد از گفتن مسائل و موضوعات تحریک‏آمیز و سیاسی خودداری کنند.اما این تدابیر سودی نبخشید و روحانیون ضمن صدور اعلامیه‏هایی وعاظ،اهل منبر و هیئتهای مذهبی و...را به مبارزه فراگیر با دولت علم‏ دعوت می‏کردند.از جمله امام خمینی در 28 اردبیهشت 1342،که مصادف با اوایل محرم‏ سال 1383 بود،خطاب به آنان اظهار داشتند:

...به عموم حضرات مبلغین محترم و خطبا  معظم،کثر الله امثالهم،و عموم هیأت‏ محترم عزاداران سید مظلومان علیه الصلوة و السلام محترما معروض می‏دارد:در این ایام که دستگاه جبار از خوف آنکه مبادا در منابر و مجامع مسلمین شرح مظالم‏ و اعمال خلاف انسانی و ضد دینی و وطنی آنها داده شود،دست به رسوایی دیگری‏ زده و در صدد گرفتن التزام و تعهد از مبلغین محترم و...است که از مظالم دستگاه دم‏ نزنند و دستگاه جبار را به خودسری واگذارند،لازم است تذکر دهم که این التزامات‏ علاوه‏بر آنکه ارزش قانونی نداشته و مخالفت با آن هیچ اثری ندارد،التزام گیرندگان‏ مجرم و تحت تعقیب هستند...آقایان بدانند که خطر امروز بر اسلام کمتر از خطر بنی امیه نیست.دستگاه جبار با تمام قوا با اسرائیل و عمال آنها همراهی می‏کند...در نوحه‏های سینه‏زنی از مصیبتهای وارده بر اسلام و مراکز فقه و دیانت و انصار شریف یادآور شوید...سکوت در این ایام تأیید دستگاه جبار و کمک به دشمنان‏ اسلام است؛از عواقب این امر بترسید...روح الله الموسوی الخمینی.76

از دیگر کسانی که در آن هنگام تذکرات اسد الله علم را نادیده گرفت و بر ضد دولت‏ وی سخن گفت حجت الاسلام محمد تقی فلسفی بود.وی،ضمن برشمردن نقش‏ روحانیون در حیات سیاسی کشور و دعوت آنان به مبارزه با اقدامات دولت،علم رابه‏ خاطر اقداماتی که در طول دوران نخست‏وزیری‏اش به انجام رسانیده بود مورد انتقاد و اعتراض قرار داد و در واقع او را استیضاح کرد.از جمله مواردی که حجت الاسلام‏ فلسفی به عنوان اقدامات غیر اصولی اسد الله علم برشمرد عبارت بودند از:1.تخلف از قانون 2.جلوگیری از رسانه‏های گروهی جهت انتشار و پخش نظرات علمای روحانی 3. کنترل و سانسور مطبوعات 4.جلوگیری از پخش اعلامیه‏های روحانیون 5.حمله به‏ مدرسه فیضیه 6.اعزام طلاب به سربازی 7.ایجاد فضای رعب و وحشت در شهر قم 8.آزار و اذیت بازاریان 9.جلوگیری از اقامه  عزاداری و 10.زندانی کردن عده‏ زیادی از افراد کشور.77

 

بدین ترتیب،برخلاف انتظار نخست‏وزیری،روند مخالفت و مبارزه روحانیون و طرفداران آنها در ماه محرم شکل جدی‏تر و گسترده‏تری به خود گرفت و وعاظ و اهل‏ منبر و...در تبعیت از نظریات رهبران روحانی،در مراسم سوگواری امام حسین(ع) عملکرد دولت علم را سخت به باد انتقاد و اعتراض گرفتند.در این میان،شهرهای قم و تهران کانون اصلی کشمکش و تعارض روحانیون و طرفدارانشان با دولت و رژیم پهلوی‏ بود.بیشترین تدابیر امنیتی و نظامی هم در این دو شهر به مورد اجرا گذاشته شده بود.به‏ نظر می‏رسید که جوّ سیاسی-اجتماعی کشور آبستن حوادث ناگواری است؛چرا که‏ همزمان با افزایش مخالفت روحانیون،دولت نیز برای بخورد خصمانه با آنان خود را به‏ سرعت آماده می‏کرد.

تا جایی که،گذشته از تهمیدات و آمادگیهای نظامی،سران رژیم بر حملات لفظی‏ خود به روحانیون و موضع ضد دولتی آنها افزوده بودند؛به‏ویژه،شخص شاه و اسد الله‏ علم طی مصاحبه‏ها و سخنرانیهایشان روحانیون را به عنوان برهم‏زنندگان نظم مورد حمله و انتقاد قرار دادند؛چنانکه شاه در ششم خردادماه 1342 طی سخنرانی‏اش در کرمان با عباراتی تند و زننده روحانیون را مورد عتاب قرار داد و آنان را با دزدان و غارتگران مقایسه کرده و به حیوانات نجس و...تشبیه کرد.امام خمینی،که عنوان رهبر و پیشرو روحانیون مخالف رژیم که احساس کرده بود با روند پیش آمده هیچ‏گونه راه‏ مصالحه‏ای بین آنان و دولت وجود ندارد و برخورد طرفین را حتمی می‏دانست.در تاریخ‏ 13 خرداد 1342 در پاسخ به سخنرانی زننده و توهین‏آمیز شاه او را مورد سرزنش قرار داد و خطاب به وی گفت:

...آقا من به شما نصیحت می‏کنم.ای آقای شاه،ای جناب شاه،من به تو نصیحت‏ می‏کنم.دست بردار از این کارها.آقا اغفال دارند می‏کنند تو را.من میل ندارم که یک‏ روز اگر بخواهند تو بروی همه شکر کنند...آیا روحانیت اسلام،آیا روحاموین اسلام،اینها حیوان نجس هستند؟در نظر ملت اینها حیوان نجس هستند که تو می‏گویی؟اگر اینها حیوان نجس هستند پس چرا این ملت دست آنها را می‏بوسند، دست حیوان نجس را می‏بوسند...؟آقا ما حیوان نجس هستیم...؟خدا کند که مرادت‏ این نباشد،خدا کند مرادت از اینکه مرتجعین سیاه مثل حیوان نجس هستند و ملت‏ باید از آنها احتزاز کند،مرادت نباشند و الا تکلیف ما مشکل می‏شود و تکلیف‏ تو مشکل می‏شود؛ نمی‏توانی زندگی کنی؛ملت نمی‏گذارد زندگی کنی.نکن این کار را،نصیحت مرا بشنو...آقا نکن اینطور.بشنو از من، بشنو از روحانیون ... اینها صلاح‏ ملت را می‏خواهند.اینها صلاح مملکت را می‏خواهند.ما مرتجع هستیم؟احکام‏ اسلام ارتجاع است؟آن هم ارتجاع سیاه است؟تو انقلاب سیاه،انقلاب سفید درست‏ کردی؟شما انقلاب سفید به پا کردید؟کدام انقلاب را کردی،آقا؟چرا مردم را اغفال‏ می‏کنید؟چرا نشر اکاذب می‏کنید؟چرا اغفال می‏کنی ملت را؟و الله اسرائیل به درد تو نمی‏خورد؛قرآن به درد تو می‏خورد.78

بدین ترتیب،در موقعیتی که راه هرگونه مذاکره و گفت‏وگوی مسالمت‏آمیز بسته شده‏ بود،اسد الله علم دستور داد مراسم مذهبی و سوگواری را در شهرهای قم و تهران مورد تهاجم قرار دهند.طی روزهای 13 و 14 خرداد 1342 تعداد زیادی از وعاظ و روحانیون‏ را دستگیر کردند.علی دوانی تعداد روحانیون دستگیر شده را 53 نفر اعلام می‏کند. برخی از دستگیرشدگان عبارت بودند از:مرتضی مطهری،مکارم شیرازی،حسین‏ غفاری،محمد تقی واحدی،مصطفی طباطبائی قمی،عباسعلی اسلامی،حسین‏ خندق‏آبادی،عز الدین زنجانی،علی اصغر اعتمادزاده،عبد الکریم هاشمی‏نژاد،فرج الله‏ واعظی،احمد حسینی همدانی،علی موحد ساوجی،محمد حسن بکایی،عیسی اهری، اثنی عشری و سید محمد صدری.79

پس از دستگیری این افراد،دامنه اعتراض و تظاهرات گسترش بیشتری یافت؛به‏ خصوص در تهران دانشجویان دانشگاه تهران به صف انقلابیون پیوسته در مخالفت با دولت علم و رژیم پهلوی با روحانیون همصدا شدند.بدین‏ترتیب،طی روز چهاردهم‏ خرداد،که مصادف با 11 محرم 1383 ق بود،در شهر تهران تظاهرات قابل توجهی از اقشار مختلف بر پا شد و شعارهایی به طرفداری از امام خمینی و موضع وی در قبال‏ دولت علم از سوی راهپیمایان سر داده شد.اسد الله علم احساس کرد که جهت‏ جلوگیری از گسترش تظاهرات،تنها یک راه‏حل وجود دارد و آن هم دستگیری رهبر مخالفان است.بدین ترتیب به دستور نخست‏وزیر در شب 15 خرداد 1342 کماندوها و دیگر نیروهای انتظامی مناطق مختلف شهر قم را محاصره کرده در صبحگاه همان روز امام خمینی را دستگیر کردند و به تهران بردند و در پادگان قصر زندانی ساختند.

خبر دستگیری امام خیمنی در مدتی اندک در سراسر شهر قم پخش شد.پس از پخش خبر،گروههای نسبتا عظیمی از مردم به خیابانها ریخته به دستگیری ایشان‏ اعتراض کردند.بدین‏ترتیب،قیام معروف 15 خرداد 1342 در شهر قم شکل گرفت.در تهران نیز بلافاصله پس از پخش خبر دستگیری امام خیمنی،اقشار مختلف مردم به‏ خیابانها هجوم آورده و شعارهایی علیه ایشان بر ضد دولت سر دادند و برخی از مراکز دولتی نیز مورد تهاجم تظاهرکنندگان قرار گرفت.بدین ترتیب،تهران نیز در قیام ضد رژیم‏ با شهر قم همگام شد.رژیم نیز،که از قبل خود را برای سرکوب نهضت مردم آماده کرده‏ بود،با خشونت زاید الوصفی به سرکوب تظاهرکنندگان پرداخت.علینقی عالیخانی‏ درباره  چگونگی برخورد اسد الله علم نخست‏وزیر با تظاهرکنندگان 15 خرداد 1342 می‏نویسد:

علم در روزهای حساس قیام 15 خرداد،فعالیت خستگی‏ناپذیری داشت و با مقامهای انتظامی پیوسته در تماس بود و خود از کلانتریهای مناطق حساس شهر سرکشی می‏کرد و به همه مسئولان هشدار می‏داد خود را برای رویارویی با آشوبی‏ بزرگ آماده کنند.به‏این‏سان،هنگامی که در بامداد روز 15 خرداد 1342(5 ژوئن‏ 1963)تظاهرات در اطراف بازار تهران آغاز شد.علم آمادگی کامل داشت و به رئیس‏ شهربانی وقت سپهبد نصیری تلفنی دستور تیراندازی داد و،در برابر تردند نصیری، یادآور شد که این دستور را به عنوان نخست‏وزیر می‏دهد و نامه  مؤید این دستور را نیز بی‏درنگ برای او خواهد فرستاد.خود نیز پس از ساعتی به دفتر نصیری رفت از نزدیک شاهد وضع روز بود.این خونسردی و قاطعیت علم اثر بسیار مثبتی داشت و مسئولان انتظامی توانستند در چند ساعت به این غائله پایان دهند و تظاهرکنندگان‏ را به شدت سرکوب کنند.80

خود اسد الله علم نیز حدود ده سال پس از واقعه  15 خرداد 42،در تاریخ 15 آذرماه‏ 1352،ضمن یادآوری خاطرات دوران نخست‏وزیری خود،جریان چگونگی‏ برخوردش با تظاهرکنندگان را چنین شرح می‏دهد:

عرض کردم در جریانات 15 خرداد و اغتشاش تهران و ایران که غلام نخست‏وزیر بودم جز ارتشبد نصیری،که آن وقت رئیس شهربانی بود،بقیه تقریبا دست و پای‏ خود را گم کرده بودند و بدین جهت من ناچار شدم نخست‏وزیری را ترک کرده و تقریبا تمام روز را در شهربانی در ستاد عملیات باشم که اینها دستپاچه نشوند.[شاه‏] فرمودند:من هم در آن موقع ناچار شدم چندین دفعه به شدت به اویسی که آن وقت‏ فرمانده گارد بود بگویم مجبورید تیراندازی کنید.عرض کردم از نخست‏وزیر دستور کتبی هم گرفتند و باز هم ترسیدند و دائما به من می‏گفتند باید دید ریشه این کهر کجاست.در صورتی که نظامی هیچ لازم نیست که ریشه کار را جست‏وجو کند.81

هرچند شاه در رأس هرم قدرت عالی‏ترین مرجع تصمیم‏گیری درباره چگونگی‏ برخورد با تظاهرکنندگان بود؛اما در این میان بزرگ‏ترین نقش را در سرکوب‏ تظاهرکنندگان شخص اسد الله علم نخست‏وزیر بر عهده داشت.شاه هرچند تردیدی‏ نداشت که می‏باید به مخالفت روحانیون به نوعی پایان داده شود،و حتی گفته شده است‏ که شاه به عنوان فرمانده کل نیروهای نظامی شخصا فرماندهی عملیات را بر عهده داشته‏ و افرادی نظیر لشکر پاکروان تحت دستور مستقیم شاه قیام 15 خرداد را سرکوب‏ کرده‏اند،اما این نظر،با توجه به ویژگیهای شخصی شاه،از سوی اغلب محققان مورد تردید واقع شده و نقش اصلی سرکوبگری به اسد الله علم نسبت داده شده است.با توجه به شواهد و قراین نسبتا فراوان،باید گفت که نظر اخیر درست‏تر می‏نماید و علم را باید سرکوبگر تظاهرات روزهای قیام معروف 15 خرداد دانست.داریوش همایون،که‏ خود سالها در دوران محمد رضا شاه از دولتمردان عالی‏مقام کشور محسوب می‏شد، نقش قاطع در پایان دادن به قیام 15 خرداد را تصدیق قرار می‏دهد و نتیجه‏ می‏گیرد که هرگاه در آن هنگام ثبات و قاطعیت شخص اسد الله علم نبود چه‏بسا رژیم پهلوی‏ با خطر سقوط مواجه می‏شد.82ویلیام شوکراس نیز به نقل از جعفر بهبهانیان،متصدی امور مالی شاه،مسئول اصلی کشتار قیام 15 خرداد را اسد الله علم می‏داند و می‏نویسد:

جعفر بهبانیان،متصدی امور مالی شاه،به هنگام اغتشاشات 1963 در کنار علم‏ بود.بعدها تعریف کرد که شاه به علم گفته بود مردم را نکشد.علم پاسخ داده بود شما شاه هستید و من نخست‏وزیرم.من مسئول امنیت هستم و به هر طریقی که بتوانم‏ مردم را ساکت خواهم کرد.اگر موفق شدم شما همچنان شاه خواهید بود.اگر شکست بخورم می‏توانید مرا به به دار بزنید و باز همچنان شاه خواهید بود.

حتی گفته می‏شد اسد الله علم به شاه توصیه کرده بود که جهت انتقام‏کشی‏ سخت از روحانیون اجازه دهد امام خمینی رهبر قیام 15 خرداد را نیز بلافاصله پس‏ از دستگیری اعدام کند.83

اسد الله علم همچنین برای مرعوب ساختن مخالفین طی مصاحبه‏ای از احتمال اعدام‏ امام خمینی در چند روز آینده خبر داده بود.به همین دلیل رهبران روحانی،مانند شریعتمداری و مرعشی نجفی که از این مصاحبه اسد الله علم سخت تکان خورده بودند، تلاش گسترده‏ای صورت داده‏اند تا با توسل به مجامع بین المللی و جهانی فجایعی را که در فضای سیاسی-اجتماعی ایران حاکم بود به گوش جهانیان برسانند و اسباب استخلاص‏ ایشان را فراهم سازند.

در واقع از همان آغاز نیز لبه تیز حملات روحانیت به رهبری امام خمینی بیش از هر کس دیگری متوجه اسد الله علم نخست‏وزیر بود و او را مسئول اصلی اقدام رژیم پهلوی‏ قلمداد می‏کردند؛چنانچه امام خمینی سالها پس از واقعه 15 خرداد در یادآوری‏ خاطرانش از دوره اظهار داشتند:

در زمان محمد رضا آن اوایل نهضت(1342)دست و پا می‏کردند که یک تفاهمی‏ بشود.یک دفعه که آمدند پیش ما که می‏خواهیم که مثلا ملاقاتی چیزی که طرح شود من به ایشان گفتم که تا علم هستش ما وارد مذاکره نمی‏شویم.شما اول علم را کنار بگذارید و بعد وارد مذاکره بشویم،ببینیم چه می‏گوییم.84

بنابراین،آشکار می‏شود که از نظر ایشان نیز شخص اسد الله علم مهم‏ترین مهره‏ به شمار می‏رفت و او بود ه اصلی‏ترین نقش را در برخورد قهرآمیز با قیام اقشار مختلف‏ مردم در 15 خرداد 1342 بر عهده داشت.سر آنتونی پارسونز آخرین سفیر انگلیس در ایران دوره پهلوی نیز که خود دوستی نزدیکی با اسد الله علم داشت در خاطراتش‏ از علم به عنوان مسئول اصلی سرکوب قیام 15 خرداد نام می‏برد و می‏نوسید:

...علم شخصا دستور تیراندازی به طرف مردم را صادر کرده بود و خود او در سال‏ 1975،ضمن صحبت درباره حوادث آن زمان ضمن اعتراض به این مطلب،گفت:من‏ چاره‏ای جز این کار نداشتم...اعلیحضرت خیلی رقیق القلب هستند و از خونریزی‏ خوششان نمی‏آید.85

از جلمه کسانی که در واقعه  15 خرداد از عوامل مؤثر رژیم در سرکوب تظاهرات‏ مردمی بود باید از سپهبد خسروانی نام برد.وی درباره نقش اساسی اسد الله علم در برخورد قهرآمیز با تظاهرکنندگان ضد رژیم می‏گوید:

حقیقت این است که در جریان 15 خرداد این علم بود که محکم ایستاد و به شهربانی‏ رفت و با تلفن دستور داد که به هیچ‏وجه نترسید و شورشیان را سرکوب کنید.علم‏ می‏گفت غیر از من دستور احدی را قبول نکنید و ما هم با قاطعیت اقدام کردیم و حتی خرابکاران را که از ورامین و جنوب شهر راه افتاده بودند و در میدان ارگ در حال تصرف رادیو بودند که افراد ژاندارمری آنها را به شدت سرکوب کردند....86

یکی از کسانی که در دوران نخست‏وزیر اسد الله علم از نزدیکان وی بود و نخواسته‏ بود نامش فاش شود بعدها طی گفت‏وگویی با مصطفی الموتی در لندن خاطر نشان‏ ساخت که علت اصلی قاطعیت علم در سرکوب قیام 15 خرداد حمایت و پشتیبانی قابل‏ ملاحظه‏ای بود که هر دو کشور انگلیس و آمریکا از اقدام وی به عمل آورده بودند.وی‏ خود شاهد بوده که ساعاتی قبل از آغاز عملیات،اسد الله علم نخست‏وزیر تماسهای‏ متعددی با سفارتخانه‏ها و نمایندگیهای سیاسی دو کشور انگلیس و آمریکا برقرار کرده و نظر آن کشورها را درباره چگونگی برخورد با تظاهرکنندگان و مخالفان رژیم پهلوی جویا شده بود؛و پس از تأیید عملیات از سوی آن کشورها اسد الله علم در به خون کشیدن‏ مخالفان رژیم تردیدی به خود راه نداده بود.87

اسد الله علم چند سال پس از کشتار 15 خرداد اقدام خود را با عمل رضا شاه در رفع‏ اجباری حجاب مقایسه کرد و هر دو اقدام فوق را برای پیشرفت کشور حیاتی شمرد:

خاطرم آمد،در همین صحن امام رضا،سربازان رضا شاه مردم را که علیه حجاب و متحد الشکل شدن لباس تظاهرات می‏کردند،به مسلسل بستند،و دویست نفر کشته‏ شد در سال 1314.حالا این مسائل فراموش شده و حتی عمل رضا شاه هم بخشیده‏ شده است؛زیرا حالا همه می‏فهمند که او این عمل را برای کشور کرد نه برای‏ خودش.شاید دو هزار نفر کشته می‏شد،چه اهمیت داشت؟همان تصمیمی که من‏ در 15 خرداد گرفتم.هنگامی که نخست‏وزیر بودم.آن وقت بیش از 90 نفر کشته‏ نشدند ولی اگر بیشتر هم کشته می‏شد جهت وجود و عدم وجود کشور بود.من‏ تصمیم خود را گرفته بودم....88

اسد الله علم نخست‏وزیر بلافاصله پس از کشتار قیام 15 خرداد،طی مصاحبه‏هایی با مطبوعات خارجی،از شدت عمل بیشتر دولت در رابطه با روحانیون و رهبران مخالفان‏ دولت خبر داد و آنان را به اقدامات ضد مردمی متهم کرد:

نخست‏وزیر اسد الله علم گفت امروز پانزده نفر از بزرگ‏ترین پیشوایان مذهبی که در آشوب ضد دولتی این هفته در شهرهای مختلف دست داشته‏اند تسلیم محکمه‏ نظامی خواهند شد و گفت:محکمه نظامی ممکن است معنی مجازات اعدام را داشته باشد.آقای علم گفت که در نتیجه تیراندازی مأمورین در حدود بیست نفر کشته شده‏اند...نخست‏وزیر گفت:بعضی از سران آشوبگران مخفی شده‏اند ولی ما رؤسای آنان را دستگیر کرده‏ایم...89

درباره  تعداد قربانیان حادثه 15 خرداد ارقام متفاوتی از سوی دو طرف ارائه شده‏ است.خود اسد الله علم هم تعداد قرباینان را بین 90 تا 92 نفر و تعداد مجروحین را حدود 200 نفر اعلام می‏کند.90با تمام این احوال به‏خاطر اینکه منبع قابل اعتمادی‏ جهت استخراج دقیق تعداد جان‏باختگان و مجروحین وجود ندارد،نمی‏توان در این‏باره‏ نظر قطعی ابراز کرد.اما با توجه به گستره وسیع اعتراضات و مخالفتها چه در تهران و قم‏ و چه در دیگر مناطق کشور نظیر تبریز و فارس و اصفهان و...باید تلفات این حادثه خیلی‏ بیشتر از تعدادی باشد که اسد الله علم قلمداد کرده است.

مخالفان رژیم گاه این رقم را تا حدود 15000 نفر هم ذکر می‏کنند.91اما منبع قابل‏ اعتمادی جهت تأیید این رقم وجود ندارد.یکی از مناطقی که در حادثه 15 خرداد بیشترین تلفات را بر جای گذاشت منطقه ورامین بود.علی دوانی،که خود از شاهدان‏ نزدیک قیام 15 خرداد بوده است،تعداد قربانیان این منطقه را حدود 100 نفر حدس‏ می‏زند.92محمد دهنوی که اسامی مجروحین و شهدای قیام 15 خرداد را از آرشیوهای‏ شهربانی استخراج کرده است تعداد تلفات را حدود 200 نفر می‏داند.93

با تمام شدت عملی که اسد الله علم در فرو نشاندن قیام 15 خرداد از خود نشان داده‏ عقب‏نشینی موقت روحانیت از صحنه مبارزه به مفهوم پایان ماجرا نبود.قیام 15 خرداد حکم آتش زیر خاکستری را داشت که در یک روند تدریجی حدود پانزده سال بعد شعله‏ور شد و اساس حاکمیت سلسله پهلوی را به‏طور اخص و رژیم شاهنشاهی را به‏طور اعم از ریشه برکند.

امام خمینی نیز،که پس از دستگیری در بامداد روز 15 خرداد تا اوایل زمامداری‏ حسنعلی منصور در زندان به سر می‏بردند،پس از آزادی از حبس بر خستگی‏ناپذیری‏ خود در مبارزه با رژیم پهلوی تأکید کرد.از جمله طی بیاناتی در روز 21 فروردین 1343 در این‏باره اظهار داشتند:

...در روزنامه مورخ 12 /5 /1342،که مرا از زندان قیطریه آوردند،نوشتند که‏ مفهومش این بود که روحانیت در سیاست مداخله نخواهد کرد...من از آن آخوندها نیستم که در اینجا بنشینم و تسبیح در دست بگیرم.من پاپ نیستم که فقط روزهای‏ یکشنبه مراسمی انجام دهم و بقیه اوقات برای خودم سلطانی باشم و به امور دیگر کاری نداشته باشم،پایگاه استقلال اسلامی اینجاست،باید این مملکت را از پس‏ گرفتاری نجات داد...94

با این حال،نباید فراموش کرد که شدت عمل اسد الله علم باعث تداوم حکمرانی‏ رژیم پهلوی تا پانزده سال آینده شد.هرگاه فرد دیگری غیر از وی ریاست دولت و عملیات ضد معارضان رژیم را بر عهده داشت بعید می‏نمود رژیم پهلوی در مقابل‏ تظاهرکنندگان و مخالفان بتواند مقاومت کند.

اسد الله علم،پس از پایان حادثه 15 خرداد،از افراد لشکری و کشوری که در کشتار 15خرداد و به‏طور کلی در ایام قیام روحانیون و دیگر اقشار مردم نقش مؤثری داشتند، قدردانی و تشکر کرد.از جمله آن افراد می‏توان از سرتیپ خسروانی،فرمانده‏ ژاندارمری ناحیه یک مرکز،سروان زالتاش،تیمسار نصیری،و تیمسار غلامعلی‏ اویسی نام برد.95

نخست‏وزیر برای رهبر زهر چشم گرفتن از مخالفان دستور داد تعدادی از کسانی را که در جریان قیام 15 خرداد با روحانیون همکاری کرده بودند،اعدام کنند.از جلمه این افراد باید از طیب حاج رضایی و حاج اسماعیل رضایی نام برد.این دو نفر در سحرگاه یازدهم‏ آذرماه 1342 اعدام شدند.96

غیر از روحانیون و طرفداران جدی آنها،که خود شکل دهنده قیام 15 خرداد بوده و به آن به مثابه سرآغاز مبارزه منسجم مردم کشور بر ضد رژیم پهلوی می‏نگریستند، گروههای سیاسی-اجتماعی دیگر کشور نیز در ارزیابی خود نسبت به این حادثه نظرات‏ متفاوتی ابراز داشتند.نهضت آزادی ایران،هرچند تا حدی به‏طور سطحی،از آن‏ حمایت کرد و با صدور اعلامیه‏هایی دولت علم رژیم پهلوی را به‏خاطر قتل عام‏ تظاهرکنندگان سرزنش و محکوم کرد.عده زیادی از دانشجویان دانشگاههای کشور، به‏ویژه دانشگاه تهران،که گرایشهای اسلام‏گرایانه در آنان قوی‏تر بود با قیام روحانیون در 15 خرداد 1342 همدلی نشان دادند و تظاهرات پراکنده‏ای در روزهای قیام به طرفداری‏ از روحانیون و موضع آنان در قبال دولت رژیم پهلوی بر پا کردند.رهبران جبهه ملی،که‏ اغلب در طی دوران قیام 15 خرداد در زندان به سر می‏بردند،به دلیل سیاسی تمایل‏ چندانی به تأیید قیام 15 خرداد از خود نشان ندادند و از هرگونه اظهارنظر جدی در قبال‏ آن خودداری کردند،با جایی که جهانگیر آموزگار حیرت می‏کند که:

گروهی ملی،به خصوص جبهه  ملی،به حرکت 15 خرداد ظاهرا به عنوان یک‏ شورش موضعی و غیربنیادی می‏نگریسته است،چرا که از ماهیت این‏چنین هرگز تحلیلی واقعی به عمل نیاوردند.97

گروههای طرفدار حزب توده نیز،هرچند در مخالفت با دولت علم و طرحهای وی‏ مصر بودند،اما در مقابل قیام 15 خرداد موضع روشنی اتخاذ نکردند و با توجه به مشی‏ سیاسی خاصی که دنبال می‏کردند تنها همدلی آنان با قیام‏کنندگان در همان داشتن دشمن‏ مشترک بود و بس.

پی نویس:

(1).مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران،سند 1-323-754-و.

(2).لازم به یادآوری است که لایحه اصلاحات ارضی در دورهء مجلس 19 به تصویب رسیده بود.

(3).روزنامه اطلاعات،دوشنبه 16 مهر 1341.

(4).قانون اساسی دولت مشروطه ایران.بی‏جا،بی‏نا،1325 ق.صص 18-19.

(5).مجموعه مصوبات ادوار اول و دوم قانونگذاری مجلس شورای ملی.بی‏جا،بی‏نا،بی‏تا.صص 64-66.

(6).امام خمینی.صحیفه نور(با مقدمه سید علی خامنه‏ای).تهران وزارت ارشاد اسلامی،1361.ص 10.

(7).علی دوانی.نهضت روحانیون ایران.بی‏جا،بنیاد فرهنگی امام رضا،بی‏تا،ج 1 صص 32-34.

(8).همان،ص 36.

(9).همان،صص 38-39.

(10).همان،ص 40.

(11).همان،صص 53-54.

(12).همان،صص 91-92.

(13).همان،صص 94-95.

(14).امام خمینی،همان،ص 15.

(15).علی دوانی،همان،صص 125-142.

(16).همان،ص 110.

(17).همان،صص 112-113.

(18).همان،ص 116.

(19).همان،صص 130-131.

(20).فصلنامه فرهنگی-اجتماعی گفتگو،ش 9،پاییز 1374،ص 55.

(21).علی دوانی،همان،ص 120.

(22).همان،صص 143-145.

(23).رجبعلی طاهری.خاطرات رجبعلی طاهری.تهران،حوزه هنری تبلیغات اسلامی،1375.ص 32.

(24).روزنامه اطلاعات،شنبه 10 آذر 1341.

(25).امام خمینی،همان،ص 18.

(26).مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران،سند:4-327-15 الف

(27).فرخ‏رو پارسا،«خاطرات فرخ‏رو پارسا،سالنامه دنیا،س 29،ص 377.

(28).امام خمینی،همان،صص 23-24.

(29).همان،ص 26.

(30).همان،ص 25.

(31).برای آگاهی بیشتر از جزئیات برنامه‏ها و اهداف انقلاب سفید بنگرید به محمد رضا پهلوی.انقلاب سفید. تهران،کتابخانه سلطنتی،1345.

(32).عبد الرضا هوشنگ مهدوی.سیاست خارجی ایران در دوران پهلوی:(1300-1357).تهران،نشر البرز،1373. ص 304.

(33).امام خمینی،همان،صص 27-28.

(34).همان،صص 29-32.

(35).اسد الله علم.یادداشتهای علم.به کوشش علینقی عالیخانی.تهران،کتابسرا،1371.ج 1،ص 47.

(36).باقر عاقلی.روزشمار تاریخ ایران:از مشروطه تا انقلاب اسلامی،تهران،نشر گفتار،1370.ج 2، صص 150-152.

(37).اسد الله علم.«متن نطق جناب آقای اسد الله علم نخست‏وزیر در کنفرانس اقتصادی تهران»،گزارش، ق-8 اسفند 1341،ص 17.

(38).محمد علی سفری.قلم و سیاست تهران،نشر نامک،1373.ج 2،ص 488.

(39).زمامداران کارتر.بی‏جا،بی‏نا.1358.ص 28.

(40).مصطفی الموتی.ایران در عصر پهلوی.لندن،پکا،اسفند 1370/مارس 1992.ج 11،ص 391.

(41).مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی،شماره پرونده:73810/ج-یک.

(42).همان.

(43).سازمان اسناد ملی ایران،سند 290،فیش 40304.

(44).مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی،همان،ص 349.

(45).مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران،سند:78-8-2-794-ع.

(46).همان،سند:79-8-2-794-ع.

(47).همان،سند:80-8-2-794-ع.

(48).همان،سند:16-17-2-794-ع.

(49).همان.

(50).یرواند آبراهامیان.ایران بین دو انقلاب.ترجمه احمد گل محمدی و محمد ابراهیمی فتاحی.تهران،نشر نی، 1377.ص 521.

(51).مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران،سند:18-17-3-794-ع.

(52).مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران،سند:19-17-3-794-ع.

(53).همان،سند:20-17-3-794-ع.

(54).همان،سند:21-17-3-794-ع.

(55).اسد الله علم،همان،صص 46-47.

(56).مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران،سند:2-326-794-ع.

(57).عبد الله شهبازی،ایل ناشناخته.تهران،نشر نی،1366.ص 302.

(58).همان،ص 303.

(59).اسد الله علم.یادداشتهای علم.به کوشش علینقی عالیخانی.تهران،انتشارات مازیار و معین،1377. صص 119-120.

(60).مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران،سند:15-8-2-794-ع تا 17-8-2-794-ع.

(61).همان،سند:118-22-2-794-ع.

(62).امام خمینی،همان،ص 36.

(63).همان،ص 37.

(64).علی دوانی،همان،ص 246.

(65).همان،صص 250-254.

(66).عمید زنجانی.انقلاب اسلامی و ریشه‏های آن.تهران،نشر کتاب سیاسی،1365.ص 455.

(67).امام خمینی،همان،ص 38.

(68).همان،ص 39.

(69).همان،ص 40.

(70).همان،ص 45.

(71).بهرام افراسیابی.ایران و تاریخ تهران،نشر علم،1367.ص 382.

(72).امام خمینی،همان،صص 46-48.

(73).همان،ص 49.

(74).همان،ص 50.

(75).علی دوانی،همان،صص 257-260.

(76).امام خمینی،همان،صص 52-53.

(77).علی دوانی،همان،ج 4،صص 7-21.

(78).امام خمینی،همان،صص 55-56.

(79).علی دوانی،همان،ص 40.

(80).اسد الله علم،همان،ج 1،صص 48-49.

(81).اسد الله علم،همان،ج 3،ص 276.

(82).عماد الدین باقی.تحریر تاریخ شفاهی انقلاب اسلامی ایران.قم،نشر تفکر،1372،ص 335.

(83).ویلیام شوکراس.آخرین سفر شاه.ترجمهء عبد الرضا هوشنگ مهدوی.تهران،نشر البرز،1369.ص 134.

(84).امام خمینی،همان،ص 165.

(85).آنتونی پارسونز و ویلیام سالیوان.خاطرات دو سفیر.ترجمهء محمود طلوعی.تهران،نشر علم،1372.ص 293.

(86).مصطفی الموتی.بازیگران سیاسی ایران از مشروطیت تا 1357.ج 3،ص 53.برای اطلاع بیشتر بنگرید به‏ عیسی پژمان.اسرار قتل و زندگی شگفت‏انگیز سپهبد تیمور بختیار.پاریس،بنگاه انتشاراتی ژن،آوریل‏ 1991/اردیبهشت 1370.صص 136-137.

(87).مصطفی الموتی،ایران در عصر پهلوی،همان،ص 456.

(88).اسد الله علم،همان،ص 206.

(89).علی دوانی،همان،ص 177.

(90).اسد الله علم،همان،ص 49.

(91).علی دوانی،همان،ص 99.

(92).همان،ص 65.

(93).محمد دهنوی.قیام خونین 15 خرداد 42 به روایت اسناد.تهران،خدمات فرهنگی رسا،1360.

(94).امام خمینی،همان،ص 65.

(95).مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران،برای نمونه سندهای:1-323-47342-ن و 2-32-545-ز و 1303.

(96).علی دوانی،همان،ص 249.

(97).جهانگیر آموزگار.فراز و فرود دودمان پهلوی.ترجمه اردشیر لطفعلیان.تهران،مرکز ترجمه و نشر کتاب، 1375.صص 211-212.

 

 


مجله تاریخ معاصر ایران » پاییز 1386 - شماره 43
 
تعداد بازدید: 6448



آرشیو مقالات

نظر شما

 
نام:
ایمیل:
نظر:
تصویر امنیتی:

جدیدترین مطالب

پربازدیدها

© تمامی حقوق برای پایگاه اطلاع رسانی 15 خرداد 1342 محفوظ است.