مقالات

علی امینی‏ و ریشه‏های شکست اصلاحات(1)

نویسنده : آذرنگ، عبدالحسین


اشاره آغازین

علی امینی به مدت 14 ماه و 10 روز،از اردی‏بهشت 1340 تا تیر 1341 ش،در دوره‏ای‏ پرتنش از تاریخ معاصر ایران،نخست‏وزیر بود.او ظاهرا برای فرو نشاندن بحران بر سر کار آمد، اما ناکامیاب از صحنه سیاست بیرون رفت.حدود 15 سال را در انزوای سیاسی و تحت نظر و مراقبت گذراند،بی‏آنکه در عرصه سیاست تأثیر خاصی داشته باشد؛البته به نظر نمی‏رسد که در این مدت در عرصه دیگری هم موثر یا مولد بوده باشد،و فعلا اطلاعات موثقی در دست نیست‏ که نشان دهد این سال‏ها را با اشتغال جدّی به امور خاصی سپری کرده باشد.چند سالی است که‏ آقای دکتر ایرج امینی،تنها پسر او-که اصلاح چند نکته را در این مقاله به بنده تذکر داده است و با استفاده از فرصت از ایشان تشکر می‏کنم-برپایه اطلاعات شخصی،خانوادگی،دست اول و اسنادی که در اختیار دارد،زندگی پدرش را به نگارش درمی‏آورد.شاید نوشته او بتواند از مجهولاتی که ما به لحاظ دسترسی نداشتن به مدارک کافی از زندگی و فعالیت سیاسی امینی با آن‏ها روبه‏رو هستیم،پرده بردارد و به پرسش‏هایی که اکنون پاسخ آن‏ها را نمی‏دانیم،جواب‏ بگوید.نکته‏های مبهم در زندگی سیاسی امینی کم نیست و از حکومت او،با اینکه مدت زیادی‏ از آن نگذشته است و هنوز بسیاری هستند که شاهدان آگاه و گواهان دقیق زمانه او بوده‏اند، نکته‏های پاسخ نگرفته و توضیح نایافته بسیاری برجاست که آثار کتبی موجود و نیز اظهارنظرهای شفاهی،از عهده تبیین آن‏ها برنمی‏آید.اصطلاح یا تعبیر«دوره امینی»را برپایه معیار تحولات تاریخی-سیاسی و مقایسه رویدادهای پیش‏وپس از دوره صدارت امینی، می‏توان با تسامح به کار برد؛هرچند که با گذشت سال‏ها،اصطلاح«دوره امینی»در نوشته‏های‏ مختلف،پررنگ‏تر از پیش به کار رفته است.در سلسله رویدادهایی که از کودتای نظامی 28 مرداد 1332 آغاز شد و به انقلاب 22 بهمن 1357 انجامید،نه تنها رویدادهای سیاسی سال‏های‏ 1339 تا 1342،که بخش عمده‏ای از آن‏ها با حکومت امینی مقارن است،اهمیت خاص دارد، بلکه تحولات اجتماعی-اقتصادی را که ریشه‏های اصلی انقلاب 1357 را تشکیل می‏دهد،در شکست برنامه اصلاحات امینی سراغ باید گرفت،شکستی که عاملان آن برپایه فرضیه‏های‏ مختلف-اگرچه این‏گونه فرضیه‏ها در قالب‏های روش شناختی ارائه نشده است و آنها را باید از تفسیرهای تاریخی استخراج کرد-شاه و درباریان،یا آمریکا و تحلیل‏گران خارجی موقعیت‏ ایران،یا:ارتش و زمینداران و اشراف صاحب قدرت،یا:نیروهای مخالف سیاسی،به ویژه جبهه ملی دوم،یا:خود امینی و حکومت‏گران،یا:لایه‏های دیگری از جامعه ایران معرفی می‏شوند که‏ سهم و تاثیر،یا کاستی و تقصیر هریک و میزان و حدود آن محل منازعه است.برپایه فرضیه‏های دیگر،همه این عامل‏ها،یا ترکیبی از آنها،و البته به میزان‏های متفاوت،در شکست‏ امینی موثر بوده‏اند.

امینی تا آستانه زمامداری

او در 1284 ش،مقارن با انقلاب مشروطه،در تهران به دنیا آمد.پنجمین فرزند میرزا محسن‏ خان(معروف به امین الدوله دوم)و شاهزاده اشرف خانم(معروف به فخر الدوله)بود.پدر پدرش میرزا علی خان امین الدوله(صدر اعظم مظفر الدین شاه و از رجال طرفدار اصلاح امور مملکت)و پدر مادرش مظفر الدین شاه بود.خانم فخر الدوله زنی مقتدر،ثروتمند و نیکنام بود. خانم نجم السلطنه(مادر دکتر محمد مصدق)خاله خانم فخر الدوله‏1و بتول امینی همسر علی‏ امینی دختر وثوق الدوله و مورد علاقه شدید عموی خود قوام السلطنه بود.به این ترتیب امینی‏ اشراف‏زاده از چند سو با اصلی‏ترین شاخه‏های قاجاریان و قاجاری زاگانی که در عصر پهلوی‏ صاحب قدرت و نفوذ و مسند بودند،پیوندهای نسبی و سببی نزدیک داشت،و این پیوندها ارتباط او را با قدرت سیاسی تسهیل می‏کرد.

امینی تحصلاتش را در مدرسه‏های رشدیه و دار الفنون گذراند.در منابعی که اطلاعات‏ همدیگر را تکرار کرده‏اند،آمده است که به اصرار مادرش به نجف رفت و مدتی تحصیلات‏ طلبگی کرد.امینی در گفت‏وگوهای شخصیش این را تکذیب کرده است و منشا این خبر نادرست را هم توضیح داده است(منبع:تذکر دکتر ایرج امینی).علی امینی به فرانسه رفت و تحصیلات خود را در رشته حقوق دنبال کرد،اما تا پایان عمر،و شاید به سبب برخی علقه‏های‏ مذهبی،با شماری از روحانیان نشست‏وبرخاست و با تنی چند از آنان دوستی داشت.گذشته از اقوال دیگران،اشاره‏های متعدد در خاطراتش‏2نشان می‏دهد که با عواطف مذهبی جامعه‏ای که‏ در آن به سر می‏برد به خوبی آشنایی داشت،ولو آنکه موافقانش او را پای‏بند به معتقدات‏ مذهبی،و مخالفانش او را متظاهر به مراعات ظواهر شرع قلمداد کرده باشند؛البته موضوع‏ اصلاحات ارضی و اینکه جمعی از مراجع تقلید با رهیافت امینی به و روش او در اجرای‏ اصلاحات ارضی مخالف بودند،بحث دیگری است و مرتبط ساختن آن با معتقدات مذهبیش، باهم دلیل محکمی به سود مخالفان او نیست.

امینی پس از اخذ مدرک دکتری از فرانسه به ایران بازگشت و در دادگستری به کار مشغول شد و پس از مدتی به وزارت دارایی انتقال یافت و مدارج پیشرفت شغلی را در این وزارتخانه سپری‏ کرد.معاونت اداره انحصارات تریاک،معاونت و کفالت اداره گمرک،رئیس کمیسیون ارز، مدیریت اداره کل اقتصادی،و معاونت وزارت دارایی از جمله سمت‏هایی بود که او به عهده‏ گرفت.شخصیت‏های استخوان‏دار و با تجربه‏ای همچون جواد عامری،مصطفی عدل(منصور السلطنه)،محمود نریمان،اللهیار صالح،علی اکبر داور و چند تن دیگر،کسانی بودند که امینی مراحل پیشرفت اداری خود را زیر نظر آنها طی کرد و با دیدگاه‏ها،روش‏ها و تجربه‏هایشان آشنا شد3و پس از چند سال،کارشناس مالی-اداری ورزیده‏ای از کار درآمد که نظام دولتی،چم‏و خم راه‏های دیوان سالاری و افراد موثر در تشکیلات حکومتی را خوب می‏شناخت.

بیش از سی و چند سال از عمرش نگذشته بود که در تحولات سیاسی پس از شهریور 1320،با عنوان معاون نخست‏وزیر به کابینه احمد قوام،عموی همسرش،راه یافت.اگرچه‏ بحران حاصل از درگیری‏های سیاسی،عمر حکومت قوام را کوتاه کرد،اما امینی جوان به یمن‏ همان حکومت مستعجل،ز عرصه اقتصاد و مالیه به صحنه عملی سیاست رفت،و اگرچه‏ سال‏های سال به تناوب به قلمرو سیاست می‏آمد و از آن رانده یا دور می‏شد،عملا تا پایان عمر سیاست‏ورز باقی ماند.در 1329 ش در کابینه چند ماهه علی منصور،وزیر اقتصاد ملی شد.4 در حکوت سرلشگر حاجعلی رزم‏آرا در ایران نبود.در کابینه اول دکتر محمد مصدق(1330- 1331 ش)یکی از وزارتخانه‏هایی که امینی نامزد تصدی آن شد،وزارت کشور بود،اما شاه که‏ نمی‏توانست و نمی‏خواست در انتخابات مجلس بی‏طرف باشد،با انتصاب او به وزارت کشور موافقت نکرد و دکتر مصدق هم که در آن زمان از این‏گونه تصادم‏ها پرهیز می‏کرد،بر پیشنهاد خوا اصرار نورزید و وزارت غیرحساس‏تر اقتصاد را به او سپرد.امینی کار مهم یا خاصی در این‏ سمت انجام نداده،بیش از چند ماه در حکومت ملی باقی نماند و کنار رفت.به گفته خود او در خاطرات علی امینی‏1به وضوح پیداست که با سیاست‏های شخص دکتر مصدق،روش‏های او و شیوه کار همکاران ملی‏گرای دولت،و طبعا جبهه ملی ایران،که در آن زمان بر سر قدرت بود، موافقت نداشت و برای دولت ملی هم آینده‏ای نمی‏دید.5دکتر مصدق براساس چه محاسباتی‏ علی امینی را به کابینه‏اش راه داد؟آیا آن‏طور که امینی در خاطرات مدعی است،اصغر پارسا،از سران جبهه ملی،مدافع وزارت او بوده یا لیاقت وی را برای اداره امور مالی و اقتصاد کشور توثیق می‏کرده است؟6اینها همه از جمله نکاتی است که فعلا چندان روشن نیست،مگر که‏ دست‏اندکاران این ماجرا مشاهدات و اطلاعات دست‏اول خود را بنویسند و منتشر کنند.

در کابینه چند روزه احمد قوام(22 تا 30 تیر 1331)نام امینی در صورت وزیران پیشنهادی‏ دیده می‏شد و قرار بود در این کابینه وزیر دارایی باشد.خروج از کابینه ملی،تماس‏هایی که پس‏ از کنار رفتن از سمت وزارت با مخالفان داشته و ظاهرا دکتر مصدق هم از آن آگاه بوده است، پذیرفتن سمت در کابینه کسانی که عملا رودروی دکتر مصدق ایستادند،نخست احمد قوام و (1):این کتاب اثر منسجم و چندان مرتبطی نیست و موارد مبهم و نامفهوم در آن بسیار است؛متاسفانه‏ درست هم تدوین و تنظیم نشده است.در بخش دیگری از مقاله به آن خواهیم پرداخت.

سپس سرلشگر(بعدا سپهبد)فضل الله زاهدی،ظاهرا حکایت از این دارد که او با حکومت ملی‏ و جنبش ملی‏گرا اصولا هیچ‏گونه همدلی نداشته است؛7هرچند که گفته شده است با نخست‏ وزیری قوام موافق نبوده یا او را از پذیرفتن این سمت برحذر می‏داشته است.

نقش علی امینی در توطئه چینی‏هایی که از رویداد 30 تیر 1331 تا کودتای نظامی 28 مرداد 1332 جریان داشت و به تضعیف و واژگونی حکومت ملی و قانونی انجامید،برپایه اسناد و مدارک انتشار یافته چندان روشن نیست.امینی با طراحان،صحنه‏گردانان و عوامل اصلی کودتا، یا با شماری از آنان ارتباط داشته است،اما سطح و عمق این ارتباط چگونه و تا چه درجه بوده‏ است،به داوری برپایه اسناد معتبرتری نیازمند است.عملکرد او اگر مبنای داوری قرار گیرد،به‏ اندازه کافی صراحت دارد.او در کابینه نظامی که حکومت ملی را ساقط کرده و سیاست سرکوب‏ داخلی و سازش خارجی را در پیش گرفته بود،مسئولیت حساس مذاکره با نمایندگان نفتی را بر عهده داشت و در مقام وزیر دارایی کابینه نظامی زاهدی به عنوان عاقد قرارداد کنسرسیوم‏ معروف شد.8مذاکرات او با نمایندگان نفتی ثبت و ضبط شده است و در چارچوبی که برای‏ مذاکرات تعیین شده بود و محدوده امکاناتی که مسئولان وقت برای مانور می‏دیدند،او مذاکره‏ گر چیره‏دست و حریف نطّاق هوشیاری بود که گفت‏وگوها را هدایت می‏کرد.9اما این نکته که‏ آیا مفری جز انعقاد قرارداد کنسرسیوم نبوده و این قرارداد حتما باید به همین صورت منعقد می‏شده و آیا راه یا راه‏های دیگری برای تأمین بهتر منافع ملی وجود نداشته،بحثی است که به‏ سان همه رویدادها در پرتو وقایع بعدی تاریخی به گونه‏های مختلف تفسیر می‏شود.

یکی از واقع‏بینانه‏ترین تفسیرها با توجه به موقعیت زمان و مکان،مقایسه شرایط قراردادهای نفتی سایر کشورهای نفت‏خیز جهان با شرکت‏های خارجی است که مسئولیت‏ استخراج،بهره‏برداری،توزیع و فروش نفت خام کشورهایی را می‏پذیرفتند که آن کشورها توانایی فنی انجام این مراحل را در آن زمان نداشتند.این‏که ایران در اواسط دهه 1950 از این‏ حیث در چه موقعیتی بوده است،با بررسی‏های تطبیقی میان موقعیت‏های مشابه کشورهای‏ نفت‏خیز آشکار می‏شود،و این،موضوع خاص بحث ما در این‏جا نیست.اگر در مقایسه‏ها معلوم شود که مذاکره‏گران ایرانی کاستی کرده‏اند و کوتاه آمده‏اند و در ازای آن امتیازهای شخصی‏ گرفته‏اند،آن‏گاه در باب خدمت و خیانت آنان می‏توان برپایه معیارها آساتر داوری کرد و پیداست که علی امینی هم از شمول این اصل مستثنی نیست.

امینی در جلسه 5 مهرماه 1333 در مجلس شورای ملی و به مناسبت تقدیم لایحه نفتی‏ دولت به مجلس،در پی اظهارات سرلشگر زاهدی،این عبارات را گفت:

...ما مدعی نیستیم که راه‏حل ایده‏آل مشکل نفت را پیدا کرده‏ایم و قرارداد فروشی که بسته‏ایم همان چیزی باشد که ملت ایران آرزو می‏کند،زیرا راه‏حل‏ ایده‏آل...روزی به دست خواهد آمد که ما آن قدرت و ثروت و وسایل فنی را پیدا کنیم که قادر به رقابت با کشورهای بزرگ باشیم...این قرارداد اگر با ایده‏آل‏ ملت ایران صد در صد منطبق نیست،ولی با مقایسه با سایر قراردادها صد در صد بهترین و عالی‏ترین قراردادی است‏[عین اصل عبارت‏]که تاکنون راجع به‏ معاملات نفت در دنیا تنظیم شده است.10

سخنان امینی اگرچه از دیدگاه مدافعان او واقع‏بینانه است،اما به‏هرحال سخنان مقام‏ مسئول هیات مذاکره و وزیر دارایی کابینه‏ای نظامی و کودتاگر،پس از درهم شکستن حکومتی‏ ملی و سرکوب خونین و خشونت‏بار جنبشی است که رهبر آن در راه احقاق حقوق ملی به بند کشیده شده بود،و هنگامی که امینی این سخنان را در مجلس می‏گفت،او در بازداشت نظامیان‏ بود و درست در همان زمان،شماری از آزاده‏ترین ایرانیان زیر شکنجه و فشار حکومتی بودند که‏ می‏خواست با خارجیان،به ویژه خارجیانی که در همه خشونت‏های خونبار دست داشتند، سازش کند و برای بقای خود،حوزه عمل مشترکی فراهم بیاورد.امینی با هر قصد و نیتی وارد مذاکره شده باشد،طرفدارانش نمی‏توانند واقعیت‏های زمانی و مکانی دوره مذاکرات او را نادیده بگیرند،ولو آنکه رویدادهای سیاسی بعدی پرتوهای دیگری بر این واقعیت‏ها افکنده باشد؛گو اینکه شماری هم امینی را صراحتا به تزویر و ریا متهم می‏کنند و می‏گویند زاهدی و او نقشی دو گانه بازی می‏کرده‏اند و ظاهرفریبی می‏کرده‏انده.11

محمد علی موحد،تاریخ‏نگار نفت و حقوقدان نفت،شگرد امینی را در دفاع از قرارداد نفت‏ در مجلس مورد انتقاد قرار داده و گفته است که زاهدی و امینی خود را متأثر و اندوهگین نشان‏ می‏دادند و در عین حال می‏گفتند قراردادی که دارند می‏بندند،سرآمد همه قراردادهای نفتی‏ است،حال آنکه قراردادی بود که واقعیت امتیاز را زیر نقاب بیع پنهان می‏کرد،قراردادی بسیار مفصل،دشوارفهم،با اصطلاحات و تعبیرهای گمراه‏کننده،که به ظاهر مالکیت ایران را بر دارایی‏های نفتی خود به رسمیت می‏شناخت،اما مالک،حق تصرف در دارایی خود را نداشت. پیداست چنین قراردادی نمی‏توانست با مخالفت خیل عظیمی که صادقانه در راه ملی کردن‏ صنایع نفت و برقرار ساختن حق تصرف ملت بر ثروت ملّی خود مبارزه کرده بودند،روبه‏رو نشود و ازاین‏رو شماری از سران و رهبران و هواداران سرشناس جبهه ملی به قرارداد نفتی در حال انعقاد اعتراض کردند و از نمایندگان مجلسین خواستند که آن را امضا نکنند.1 /11

پس از برکناری زاهدی،که روش‏های مستبدانه،و فساد گسترده در حکومت او آشکار شده‏ بود،امینی مدت کوتاهی در کابینه حسین علا(1336-1334 ش)وزیر دارایی بود و در دیماه 1334 به عنوان سفیر ایران در امریکا انتخاب شد.این انتخاب را به دو علت دانسته‏اند:1) تمایل شاه به دور کردن امینی از صحنه سیاست داخلی؛2)ارتباطهایی که امینی به ویژه پس از انعقاد قرارداد کنسرسیوم می‏توانسته است با مقامات آمریکایی برقرار سازد،شاه می‏خواسته‏ است از این ارتباط بهره‏برداری کند.12امینی در ماموریت آمریکا با دست‏ودل‏بازی عمل کرد و توجه برخی مقامات آمریکایی را به سوی خود،و به عنوان دیپلماتی فعال،درس‏خوانده و کارآمد جلب نمود.به ویژه به لحاظ گرایش‏هایی که به سیاست‏های دموکرات‏ها داشت و این‏ گرایش را هم تا پایان عمر حفظ کرد،به جان کندی که در آن زمان سناتور ایالت ماساچوست، سیاستمداری جوان،فعال،سخنور،پرجاذبه،محبوب و از امیدهای دموکرات‏ها برای مبارزات‏ سیاسی با جمهوری‏خواهان بود،نزدیک شد و13ارتباط با او را طی سال‏ها حفظ کرد و از هنگامی که احتمال رئیس جمهور شدن کندی به میان آمده بود،گویا با او درباره مسائل ایران‏ مکاتبه داشت‏14و در جریان مبارزه انتخاباتی میان کندی و نیکسون،گفته شده است‏15که‏ جانب کندی را گرفته بود.البته نزدیکان امینی معتقدند که درباره مناسبات امینی با کندی‏ها، داستان‏سرایی جای واقعیت را گرفته است و مدعی‏اند که اسناد بر جای مانده و محفوظ در کتابخانه جان کندی،بهتر نشان می‏دهد که رابطه این دو(امینی و جان کندی)در چه حدی و در چه سطحی بوده است(منبع:تذکرات شفاهی دکتر ایرج امینی).

کندی دیدگاه‏هایش را در کتاب«استراتژی صلح»بیان کرده است.از نظر او آمریکا باید روش‏ خود را در قبال حکومت‏های سرکوب‏گر و وابسته تغییر می‏داد و کمک می‏کرد تا دولت‏های آزاد، آزادی‏خواه و معتقد به مردم‏سالاری بر سر کار بیایند.16آمریکا همواره نگران نفوذ کمونیسم‏ در کشورهای دیگر بود و این نگرانی در باب اتحاد شوروی در حال گستر،که پیشینه خوبی در مورد دخالت در امور ایران نداشت و نشانه‏های فراوانی از عدم تمایل به خروج از نواحی‏ای که‏ در خاک این کشور اشغال کرده بود بروز می‏داد،بیش‏تر بود؛به ویژه آن‏که وابستگان سیاسی و جمعی از پیروان مشی حزبی‏اش از راه‏های مختلف موجبات تقویت نفوذ و گسترش دامنه مداخلاتش را در ایران فراهم می‏ساختند.خصلت تهاجمی و آرمان‏های انقلابی اتحاد شوروی و هم‏پیمانان،مدافعان و پیروان آن کشور در آن دوره تاریخی،آمریکا را همیشه نگران می‏کرد. برنامه‏های مقابله آمریکا با عنوان‏های انسان‏دوستانه و صلح‏خواهانه،یا تحت لوی گسترش راه‏ عمومی و تقویت مردم‏سالاری و نظایر آنها،اقداماتی در راستای طرح مارشال و اصل چهار ترومن،از جمله تدبیرهای سیاسی-اقتصادی این ابر قدرت برای تقویت بنیه اقتصادی کشورهای در حال توسعه و در معرض خطر کمونیسم،و ایجاد زیرساخت‏های توسعه برای‏ جلوگیری از خطر نفوذ شوروی بود.17دموکرات‏ها و کندی،جز سیاست‏های عمومی آمریکا، سیاست‏هاای ویژه خود را هم داشتند.جان کندی و برادرش،رابرت کندی هر دو،شاه را مستبد و فاسد می‏دانستند.18جان،با روش‏های شاه مخالف بود و با فسادی که در دستگاه اداری ایران‏ رخنه کرده بود آشنایی داشت و ضرورت اصلاحات در ایران را خوب حس می‏کرد.19به گفته ارمین میر Armin Meyer  که سفیر آمریکا در ایران شد،حکومت کندی درباره ایران بی‏اندازه نگران بود و به‏ محض آن‏که بر سر کار آمد،به فوریت گروه‏های مامور در ایران را تشکیل داد.20کندی کمیته ویژه‏ای هم برای ارزیابی سیاست آمریکا در ایران تشکیل داده بود که نمایندگانی از سازمان‏های‏ دولتی آمریکا در آن عضویت داشتند.ریاست کمیته با فیلیپ تالبت Ph.Talbot  بود.کمیته،مامور بود اوضاع و احوال ایران را از دیدگاه سیاست‏های آمریکا تحلیل کند و با توجه به دیکتاتوری شاه، که کشور را به ورطه خطرناکی کشیده بود،راه حل مناسبی پیشنهاد دهد.اما گفته شده است که از صورت جلسه‏های این کمیته این‏طور بر می‏آید که میان اعضا اختلاف نظر وجود داشته است. عده‏ای طرفدار برکناری شاه و عده‏ای دیگر خواستار حفظ او،اما وارد آوردن فشار بر وی برای تن دادن به اصلاحات بوده‏اند.21

جان کندی برنامه‏ای با عنوان«اتحاد برای پیشرفت»داشت.کشورهای آمریکای لاتین و شماری از کشورهای دیگر جهان،از جمله ایران،مشمول این برنامه بودند.او به«اصلاحات از بالا»معتقد بود؛به این معنا که حکومت‏های وابسته به امریکا را زیر فشار بگذارد تا از رأس‏ حکومت دست به اصلاحات بزنند.کلیات این برنامه عمومی،مشترک بود و مقابله با اتحاد شوروی و سیاست‏های گسترش‏طلبانه آن،رکن اصلی این برنامه را تشکیل می‏داد،اما برای هر کشوری یا منطقه‏ای،کمیته‏ای از کارشناسان وارد به آن منطقه سازمان می‏یافت که برپایه اطلاعات و مناسباتی که با افراد مطمئن خود داشتند،راه حل خاص ارائه می‏داد.22سران‏ حکومت اتحاد شوروی برپایه تحلیل‏های حزب کمونیست بر این باور بودند که کار ایران تمام‏ است و این کشور به طرز اجتناب‏ناپذیری سقوط می‏کند؛حتی تعبیر«سیب گندیده»،یا«سیب‏ رسیده»را هم در باب ایران به کار برده بودند؛سیبی که از درخت و خود به خود فرو خواهد افتاد؛ یعنی از دیدگاه آنها ایران نیازی به اقدام خاصی نداشت و دیر یا زود در دامنشان،یا شاد هم زیر پایشان،می‏افتاد.آمریکایی‏ها با این تحلیل و تعبیر آشنا بودند و چه آن را باور داشتند و چه نه، واقعیت‏های تاریخی نشان می‏دهد که در خصوص ایران اصلا مایل نبودند درنگ کنند و به نظر می‏رسد که اجرای برنامه اصلاحات در ایران،سریع‏ترین راه حلی بود که به آن‏ می‏اندیشیدند.23ارقام هم البته این نکته را تایید می‏کند.از 1955 م /1334 ش،میزان‏ سرمایه‏گذاری آمریکا در کشورهای دیگر به طرز چشم‏گیری افزایش یافت و از رقم 19 میلیارد دلار در آن سال،به رقم 35 میلیارد دلار در 1961 م /1340 ش رسید.24هدف اصلی آمریکا این بود که دامنه قدرت و ثروتش را افزایش دهد،نظام‏های وابسته قابل اتکا و پایداری، کمربندوار به وجود آورد،حایل امن ایجاد کند،جلو گسترش کمونیسم و افزایش نفوذ کمونیست‏ها را در همه کشورها بگیرد و امکان اجرای اصول لیبرالیسم جدی را در سراسر جهان‏ فراهم سازد.این نگرش،هرچند که رویه ظاهری یا صورت استدلالیش تغییر کرده،در نهان و از دیرباز بر سیاست خارجی آمریکا حاکم بوده است و هم اینک نیز از سال‏های نخستین سده 21 م،زیر پوشش تعبیرهای به ظاهر جدید چون«جهانی شدن»،«جهان بی‏مرز»،«دهکده جهانی»،«خاورمیانه بزرگ»و مانند این‏ها از سوی نیوکان‏ها- New Con  مخفف Now Conservatives :نومحافظه‏کاران،محافظه‏کاران جدید،که عمدتا در حزب‏ جمهوری‏خواهان آمریکا متمرکزند- به میان کشیده می‏شود.25

فخر الدوله،دختر مظفر الدین شاه،مادر دکتر امینی

حزب دموکرات آمریکا پس از 8 سال دوری از قدرت،با یاری یکی از تک‏خال‏های خود که‏ در میان آمریکائیان و غیر آمریکائیان جاذبه‏های بسیاری داشت،در آبان 1339 بر سر کار آمد. انتخاب کندی در بسیاری از نقاط جهان با استقبال روبه‏رو شد و در شهرهای مختلف جهان،از جمله در تهران،عده‏ای پیروزی او را طلایه تحولات سیاسی دانستند.مردم ایران هم که از دست‏ به دست شدن قدرت در میان عده اندک‏شماری سیاست باز حرفه‏ای خسته شده بودند،نوید تغییرایت را در داخل به خود دادند.26دموکرات‏ها هم به سان جمهوری‏خواهان در ایران‏ منافعی دارند،اما راه تامین منافع آن‏ها ممکن است متفاوت باشد.دموکرات‏ها به این نتیجه‏ رسیده بودند که توسعه نظامی در ایران،سیاستی که شاه جدا بر آن تاکید می‏ورزید و به آن عقیده‏ داشت،منافع آن‏ها را نه تنها تامین نمی‏کند،بلکه ممکن است به خطر هم بیاندازد.بنابراین،آن‏ دسته از سران کشور که با آن سیاست نظامی همراه و هماهنگ شده بودند،نمی‏توانستند همراهان جدید سیاسی دموکرات‏ها باشند.دموکرات‏ها درصدد بودند که گروهی تازه نفس و خوش‏نام،قدرت سیاسی را در ایران به دست بگیرد و ظاهرا در این محاسبات بود که پس از جمع‏بندی نهایی،بر سر صدارت علی امینی توافق کردند.27دموکرات‏ها با چند گزینه اصلی‏ روبه‏رو بودند و بنا به برآوردشان از موقعیت،باید با سرعت عمل،گزینه مناسب را انتخاب‏ می‏کردند.گزینه‏ها این‏ها بود:1)تغییر رژیم از سلطنت به جمهوری؛2)حفظ کردن رژیم سلطنتی،اما عوض کردن شاه؛3)حفظ کردن رژیم و شاه،اما تغییر دادن مشی شاه.از اسنادی که‏ درباره گفت‏وگوها و نتیجه بررسی‏های مشاوران کندی و دموکرات‏هاست و تا این زمان انتشار یافته است،این‏طور بر می‏آید که در گزینه‏های 1 و 2 مخاطرات پیش‏بینی نشده می‏دیدند و آن‏ گزینه‏ها را مناسب نمی‏دانستند و ازاین‏رو گزینه سوم را دنبال کردند.در نتیجه باید سیاستمداری‏ سرکار می‏آمد که بتواند اصلاحات مدّنظر دموکرات‏ها را به اجرا بگذارد و شاه هم به طریقی،ولو با شیوه‏های تهدید و ارعاب،به همکاری با آن سیاستمدار تن بدهد.28در بررسی‏های سفارت‏ آمریکا در تهران و در بررسی‏های شماری از مقامات آمریکایی در واشینگتن،این نتیجه به دست‏ آمد که علی امینی در رأس حکومتی میانه‏رو،اصلاح‏طلب،غیرنظامی و برکنار از فساد می‏تواند گزینه مناسب باشد،البته با قید این شرط که زود دست به کار شود،مبارزه با فساد را از رأس‏ حکومت آغاز کند،به بی‏کفایتی حکومتی و بی‏عدالتی و تبعیض،که سال‏ها گریبان جامعه را گرفته بود پایان دهد.29شاه هم از مدتی پیش متوجه خطر شده بود و خوب می‏دانست که‏ پشتیبانیش از نامزدهای جمهوری‏خواهان نکته‏ای نیست که از نظر دموکرات‏ها دور بماند،و به‏ همین دلیل آمادگی داشت سیاستمداران فرمان‏برداری نظیر منوچهر اقبال و جعفر شریف امامی‏ را کنار بگذارد،یا حتی اگر ضرورت اقتضاد کرد،آنها و همکارانشان را فدا کند و به همکاری با گروه‏های دیگری تن دهد که اگرچه با خود او موافق نبوده‏اند،اما با رژیم سلطنتی و قانون اساسی‏ مخالفتی نداشته‏اند.شاه هم بن‏بست را حس می‏کرد،وگرنه کسی که هیچ یک از معارضان‏ قدرتش را بر نمی‏تابید،ولو وفادارترین را به روح انقلاب مشروطه و قانون اساسی و اصل‏ حکومت سلطنتی،به حکومت کسی که دست‏نشانده و سرسپرده او نبود،به این سادگی تن‏ نمی‏داد؛تجربه‏ای که پیش‏تر از سر گذرانده بود و سال‏ها بعد به گونه دیگری تکرار شد،اما این بار دیگر سری برای او باقی نگذاشت.

 

یادداشت‏ها

(1)نگاه کنید به:«سلسله قاجار»،نوشته امینی،ایرج،در:

www.qajarpages.org/amini/html.

برای اطلاعات تفصیلی‏تر نگاه کنید به:مکّی،حسین،خاطرات سیاسی حسین مکی،تهران،بی‏تا،ص‏ 490.

(2)امینی،علی،متن کامل خاطرات علی امینی،به کوشش حبیب لاجوردی،تهران،1383،ش،مواضع‏ مختلف.

(3)امینی،علی،همان،ص 37-59.

(4)دولتهای ایران.تهران،اداره کل آرشیو،اسناد و موزه(ریاست جمهوری)،1378 ش،ص 233.

(5)امینی،علی،همان،ص 71-85.

(6)امینی،علی،همان،ص 76-77.

(7)دولتهای ایران،ص 253؛امینی علی،همان،ص 85-86.

(8)روحانی،فؤاد،تاریخ ملی شدن صنعت نفت ایران،ج 2،تهران،1353 ش،ص 425-459؛ مقصودی،مجتبی،تحولات سیاسی-اجتماعی ایران،تهران،1380 ش،ص 158؛همچنین نگاه کنید به:گفته‏های خود امینی در خاطرات خود،ص 94-102.

(9)روحانی،فؤاد همان،فصل‏های مربوط به مذاکرات(29 تا 32)؛نیز روزنامه‏های رسمی در 1333؛ نیزنک:موحد،محمد علی،خواب آشفته نفت،تهران،1383 ش،ج 3،ص 371 به بعد.

(10)نگاه کنید به:مشروح مذاکرات مجلس و روزنامه‏های رسمی در تاریخ‏های مربوط.

(11)موحد،محمد علی،همان،ج 3،ص 376؛(1 /11)،همان،ص 371-379.

(12)پیرنیا،باقر،گذر عمر،تهران،1382،ص 171؛نیرنک:امینی،علی،همان،ص 104.

(13)پیرنیا،باقر،همان،ص 173؛طلوعی،محمود،بازیگران عصر پهلوی،تهران،1372 ش،ج 1،ص‏ 428.

(14)آموزگار،جهانگیر فراز و فرود دودمان پهلوی،ترجمه اردشیر لطفعلیان،تهران،1375 ش،ص 500- 501 و 534.

(15)آموزگار،جهانگیر،همان صفحات.

(16)کندی،جان،استراتژی صلح،چ 3،ترجمه عبد الله گله‏داری،تهران،1342 ش،صفحات مختلف.

(17)اصول راهبردی طرح مارشال و هدف‏های اعلام شده اصل چهار ترومن،به قدر کافی گویاست.

(18)میلانی،عباس،معمای هویدا،تهران،1380 ش،ص 180؛نیزنک:مقدمه علینقی عالیخانی بر: یادداشت‏های علم،چ 2،تهران،1380 ش،5 ج،ج 1،ص 51.عالیخانی به نامه‏ای اشاره می‏کند که‏ پس از کشته شدن کندی خطاب به لیندن جانس تهیه شده بود و نسبت به کندی موهن بود.گرچه این‏ نامه به اصرار اسد الله علم فرستاده نشد،اما مکنونان شاه را درباره کندی نشان می‏دهد.

(19)سنجابی،کریم،خاطرات سیاسی دکتر کریم سنجابی،تهران،1381 ش،ص 232.

(20)حسینیان،روح الله،3 سال ستیز مرجعیت شیعه(43-1341)،تهران،1382 ش،ص 108.

(21)این نکات را عباس میلانی(معمای هویدا،ص 182-183)از اسناد کتابخانه جان اف کندی و یادداشت‏های سیاسی آن دوره درباره ایران نقل کرده است.

(22)بیل،جیمز،شیر و عقاب،ترجمه فروزنده برلیان،تهران،1371 ش،ص 185-186.

(23)بیل،جیمز همان.اسنادی که بیل به آن دسترسی داشته و تحلیل‏های خود را برپایه آنها قرار داده‏ است،از مستندات بیش‏تر تاریخ‏نگارانی است که درباره آن دوره بررسی می‏کنند.

(24)

 Shashaani,Lili,Capitalism and Land Reforrm and Agricultural Development:The Case of Iran,Michigan State University,1985,p.141.

(25)نیوکان‏ها پایگاه‏های اینترنتی بسیاری دارند و توجه به برنامه‏های آنها از راه همین پایگاه‏های بهترین‏ وسیله آشنایی با طرح‏های جدید گسترش‏طلبانه آنهاست.ایران هم از آماج‏های اصلی طرح‏های‏ آنهاست و اگر جناح نیوکان‏ها به قدرتی برسد که پشتیبانی کنگره و سنای آمریکا را هم با خود داشته‏ باشد،تهدیدهای بسیار جدّی متوجه ایران خواهد بود که حمله نظامی به مراکز نظامی،صنعتی و اقتصادی ایران احتمالا کم‏ترین آنهاست.

(26)آبادیان،حسین،دو دهه واپسین حکومت پهلوی،تهران،1383 ش،ص 202.

(27)سیک،گری،همه چیز فرو می‏ریزد.ترجمه علی بختیاری‏زاده،تهران،1384 ش،ص 31.

(28)اسناد کتابخانه جان اف کندی و یادداشت‏های سیاسی آن دوره درباره ایرن،.منقول در:بیل،جیمز، شیر و عقاب و میلانی،عباس،معمای هویدا،همان صفحات.

(29)این نکات را عباس میلانی(معمای هویدا،ص 181)از این سند نقل کرده است:

U.S.Embassy,Tehran,Iran,ẓEconomic Assessment for Iran,June 1961Ẓ,NSA,no. 470,p.14

 


مجله بخارا - مهر و آبان 1385 - شماره 55
 
تعداد بازدید: 4617



آرشیو مقالات

نظر شما

 
نام:
ایمیل:
نظر:
تصویر امنیتی:

جدیدترین مطالب

پربازدیدها

© تمامی حقوق برای پایگاه اطلاع رسانی 15 خرداد 1342 محفوظ است.