نویسنده: محمدرضا قنبری(1)
چکیده :
درگیری دو ابرقدرت شرق و غرب در مقطعی از تاریخ معاصر با نام جنگ سرد شناخته شده است . در این مقطع ، دامنه درگیری دو قدرت به سرزمینهایی کشیده شد که منافعی برای آنها در آن سرزمینها وجود داشت . این امر بروز پیامدهایی را در برخی کشورها سبب شد که یکی از آنها تأثیر بر پیدایش جنبشهای استقلالطلبانه و ملی بود . در ایران ، جنبش یاد شده در پی کوشش شوروی برای ماندن در نواحی شمالی و شمال غربی ایران و خودداری از تخلیه آنها ، شدیدتر شد و پس از خروج نیروهای شوروی به صورتی دیگر در قالب همراهی با نهضت ملی نفت ایران دنبال گردید . در ادامه مبارزه ملت بُعد مذهبی خود را نشان داد و در پیوندی بسیار نزدیک ، روحانیت رهبری تمایلات ملت را به عهده گرفت که سرانجام به پیروزی انقلاب اسلامی در بهمن 1357 منجر شد .
مقدمه :
متفقین در جنگ جهانی دوم به بهانه رساندن تدارکات و مهمات به ارتش سرخ، وارد خاک ایران شدند . ارتش شوروی از سمت شمال و انگلیسیها و آمریکاییها از سمت جنوب و غرب ، ایران را به اشغال خود درآوردند . بر اساس توافقی در کنفرانس سه جانبه در سال 1943 قرار بود شش ماه پس از پایان جنگ ، نیروهای متفقین ایران را تخلیه کنند . (ذوقی، ایران و ... ، ص 6-63) ، اما پس از پایان جنگ ، دولت شوروی از این امر سر باز زد . به طور کلی انعطافپذیری شوروی و موضع به نسبت سرسختانه استالین مبنی بر ماندن در ایران ، از کوشش گسترده این کشور برابر گسترش سلطه بر بخشهای مهمی از جهان – از قطب شمال و نروژ گرفته تا ژاپن – حکایت میکرد و معلوم بود که روسها تصمیم گرفتهاند نقشههای توسعهطلبانه خود را عملی کرده و توجهی به مخالفت ملتها ، آمریکا و سازمان ملل نکنند . (پیرن ، ج 4 ، ص 5-870) از این رو دولت شوروی به ایجاد دولتهای دستنشانده در بخش شمال و غرب ایران اقدام کرد .
چنین اقداماتی سرانجام سبب طرح مسئله جنگ سرد در سال 1946 شد ، زیرا ایالات متحده نمیتوانست نقشههای توسعه طلبانه و آشکار شوروی را برای اشغال و کنترل مناطق پیرامونی خود بپذیرد .
بر اساس اصول منشور آتلانتیک و به موجب توافق کنفرانس تهران ، ارتش شوروی میبایست ایران را تخلیه میکرد و اجرا نشدن مفاد آن قرارداد نشان میداد که این توافقنامه کاغذ پارهای بیش نیست . در برابر ، امریکا با توجه به منافع استعماری و نفوذ جهانی خود را ملزم میدید در برابر استالین و موضعگیری سرسختانه شوروی مقاومت به خرج دهد . از این رو بایرنس ، وزیر خارجه آمریکا ، در یک سخنرانی شدیداللحن اعلام کرد : اگر کسانی بخواهند توافق یالتا را نادیده بگیرند و بر خلاف اصول منشور سازمان ملل متحد ، به زور متوسل شوند یا آن را وسیله تهدید قرار دهند ، مسلماً ایالات متحده نسبت به این مسائل بی اعتنا و تماشاچی نخواهد بود . (Truman, Vol, 1, p. 30)
سرانجام ترومن ، رئیس جمهور وقت ایالات متحده اعلام کرد که بر اساس تعهد شوروی در کنفرانس سه جانبه تهران و همچنین بر اساس منشور آتلانتیک ، تخلیه ایران امری ضروری است . وی همچنین به استالین هشدار داد چنان که شوروی به تعهدات خود در مورد خروج ارتش سرخ از ایران عمل نکند و دیدگاههای سازمان ملل متحد را نادیده بگیرد ، نیروهای زمینی و دریایی ایالات متحده در خلیج فارس صفآرایی خواهند کرد . (ذوقی، رفتار سیاسی ... ، ص 21) از سوی دیگر کوشش گرومیکو ، نماینده شوروی ، نیز برای به تأخیر انداختن طرح شکایت ایران در شورای امنیت مؤثر واقع نشد . موفقیت ایران در این امر تا حد زیادی ناشی از فشارهای ایالات متحده بود . در پی این اقدامات ناگهان نمایندة دولت شوروی اعلام کرد : در صورتی که اتفاقی پیشبینی نشده رخ ندهد ، این کشور در عرض یک ماه همه نیروهای خود را از ایران بیرون خواهد برد . (خانملک یزدی ، ص 129)
جنگ سرد و جنبشهای آزادیبخش
پس از پایان جنگ جهانی دوم یک سلسله جنبش رهاییبخش در سراسر جهان پدید آمد که در واقع عملکرد اروپاییان علت اوجگیری این جنبشها بود . دولتهای استعماری ، به ویژه انگلیس و فرانسه ، بیشتر به علت پیشینه استعماری ، تضاد منافع و درگیریهای امپریالیستی و گاه به سبب جنون جنگافروزی ، زمینههای مخالفت با خود را فراهم کرده بودند . (کندی، ص 31-527)
در اصل سقوط و فروپاشی امپراتوریهای استعماری با تبلیغ کمونیسم در سطح جهان از یک سو و اقدامات و عملکردهای ایالات متحده از سوی دیگر تسریع شد ، یعنی جنبشهای رهاییبخش تا حدودی زیر تأثیر این تبلیغات و عملکردها واقع شدند . موضعگیری آمریکا در رابطه با این جنبشها به تدریج ویژگی دوگانهای به خود گرفت ، به گونهای که ایالات متحده نخست ادعا میکرد میخواهد کشورهای مستعمره را با تکیه بر منشور آتلانتیک ، مبنی بر حق ملتها در انتخاب هر شکل حکومتی که مایل است داشته باشند ، از زیر سلطه استعمارگران کهن بیرون آورد ، اما این کشور اهداف پنهان دیگری را دنبال میکرد . در حقیقت ایالات متحده به این اصل توجه داشت که همسویی با شرایط تازه لام است و شیوههای کهن استعماری دیگر مفید نیستند و به سبب تغییر شرایط ، نمیشود کشورهای مستعمره را با همان شیوههای کهنه و قدیمی اداره کرد ؛ پس به دگرگون کردن شیوههای استعماری و همسو کردن آن با شرایط تازه نیاز است . در واقع آمریکاییها به بهانه تجارت آزاد میخواستند سدها ، موانع و بندهای استعماری کهن را که مانع پیشرفت و نفوذشان بود ، از سر راه بردارند . در نتیجه برای آزاد شدن مستعمرات از یوغ استعمار کهن کوشیدند . (همان ، ص 531)
همسو با این هدف ، ایالات متحده به دولتهای استعماری انتقادهای تند بسیار کرد و درباره مستعمرههای آنها ادعاهایی نمود . این انتقادهای تند و کوبنده بیشتر در روزنامهها و مطبوعات آن دولت منعکس بود که در آنها به سیاستهای استعماری انگلیس در هند و فرانسه در هندوچین و شمال افریقا میتاختند و عملکردهای آنها را زیر سؤال میبرند . (همان ، ص 9-528)
در واقع ایالات متحده که به عنوان یک قدرت اتمی به صحنه آمده بود ، میخواست دولتهای استعماری کهن را از مستعمرهها عقب زند و خود جای آنها را اشغال نماید ؛ در حالی که کشورهایی که شناختی از ایالات متحده به عنوان یک قدرت استعماری و امپریالیستی نداشتند ، آن دولت را حامی جنبشهای رهاییبخش میپنداشتند . به نظر میرسد به سبب آنکه برخی شخصیتهای آمریکایی سرشناس نسبت به جنبشهای انقلابی مستعمرات اظهار همدردی میکردند ، انقلابیان این سرزمینها که آمریکا را قدرت استعماری نمیدانستند ، گاهی آن دولت را متحد طبیعی خود قلمداد میکردند . در واقع ایالات متحده که با نقاب آزادیخواهی و کمک به جنبشهای رهاییبخش به صحنه آمده بود ، هدف دیگری داشت . (پیرن ، همان، ج 5)
البته ایالات متحده در این راه با مشکلی بزرگ روبرو بود . آن دولت وحشت داشت مبادا این جنبشها از مدار جهان سرمایهداری خارج شوند و به دامن مسکو بیفتند و این امر سرانجام به نفع شوروی تمام شود . از این رو ایالات متحده به جنبشهای رهاییبحش از دیدگاه جنگ سرد نگاه میکرد . (ادلمن ، ص 83-276) آمریکا نتوانست تفاوت تمایلات ملی را با تمایلات کمونیستی تشخیص دهد . این مسئله در مورد بیشتر این گونه جنبشها بروز یافت و به همین سبب ایالات متحده نسبت به جنبشهای رهاییبخش عملکردی دوگانه داشت.
جنگ سرد و جنبش ملی در ایران
در تربیت مبارزات رهاییبخش ، کمونیستها با تبلیغات فراوان کوشیدند جنبشها را به سوی خود کشانده و حول محور مسکو جمع کنند . از سوی دیگر آمریکاییها نیز چنین هدفی داشتند . این امر سبب دودستگی این جنبشها میان کمونیسم و امپریالیسم شد و مبارزه میان کمونیسم و امپریالیسم را به سطح جهانی ارتقا داد و این موضوع بر سرنوشت این جنبشها اثر زیادی گذاشت . (پیرن ، ج 5 ، ص 1366) باید گفت این امر در مورد ایران هم مصداق داشت . پس از سقوط دیکتاتوری رضاخان در شهریور 1320 به سبب ضعف دولت مرکزی و حضور متفقین ، در یک خیزش عمومی ، رشد و تحرکی چشمگیر در زمینه آگاهیهای ملی به وجود آمد ؛ به گونهای که در اواخر دهه 1320 یک جنبش ملی در اعتراض به غارت منابع و ذخایر نفتی کشور توسط استعمار انگلیس شکل گرفت و سرانجام به ملی شدن صنعت نفت و کوتاه شدن دست انگلیس از منابع نفت ایران منجر شد .
ایالات متحده بنا به دلایلی که پیش از این اشاره شد – یعنی سردرگمی در رابطه با چگونگی برخورد و موضعگیری در برابر جنبشهای رهاییبخش و ملی – میان سیاست جذب و سرکوب ، در برابر جنبش ملی نفت نیز بر یک موضعگیری دوگانه تکیه کرد . آمریکا علاقهمند بود که جای استعمار انگلیس را در ایران بگیرد و با مصدق کنار بیاید . به همین سبب میان بیشتر روزنامههای انگلیس و آمریکا جنگ قلمی همه جانبهای جریان داشت و حملههای آمریکاییها به انگلیس به روشنی در روزنامههای آنها دیده میشد . (Eden, p. 201)
سرانجام تضاد امپریالیستهای کهنه و نو رفع شد و دولت انگلیس موفق شد نظر ژنرال آیزنهاور ، فرمانده کل نیروهای متفق پیشین را – که در انتخابات 1952 به عنوان رئیس جمهور آمریکا برگزیده شد – برای کودتا در ایران جلب کند (گود، ص 7-172) ؛ با اتکا به این استدلال که نمیشود با مصدق کنار آمد و احتمال افتادن این کشور به دامن مسکو و کمونیستهای طرفدار آن وجود دارد .(2) پس «دیگر تعلل صلاح نیست ، زیرا دیگر نمیشود منتظر حوادث ماند، چون کار از کار میگذرد و مصدق قابل دفاع نیست . [وی] غیر قابل کنترل است و امکان دارد حکومت او به سرعت به دامن مسکو سقوط کند . از این رو میبایست با کودتا جلوی این روند را گرفت .» (کاتم، ص 78) در واقع ایالات متحده و عواملش (پنتاگون و سازمان سیا) و اینتلیجنت سرویس انگلیس دست به کار شدند و سرانجام کودتا شکل گرفت . بدین ترتیب جنبش ملی ایران با کودتای مشترک انگلیس و آمریکا ساقط شد . (کاتوزیان ، مصدق و ... ، ص 342)
پس از کودتا
بازگشت پادشاهی که در آستانه سقوط قرار گرفته بود و استقرار و تحکیم دوباره سلطنت ، پیامدهای گوناگون سیاسی ، اجتماعی ، اقتصادی و فرهنگی به دنبال داشت . از سویی ایران و ذخایر نفتی آن – که پیوسته مورد طمع بیگانگان قرار داشت – این بار مورد توجه ایالات متحده واقع شد و آنان نیز پس از کودتا سهم خود را از این ذخایر گرفتند . با این وجود جنبش مقاومت به سرعت پدید آمد ، اما گروهها و برخی شخصیتهای فعال همدیگر را به خیانت متهم میکردند . اعضای جبهه ملی و تا حدودی مذهبیان حزب توده را سرزنش میکردند و با کوبیدن آن ، خیانتهای شوروی را افشا مینمودند .(3)
از سوی دیگر جبهه ملی هم دچار مشکلاتی فراوان شد ؛ کادر تشکیلاتی آن از هم پاشیده و عدهای دستگیر ، تبعید و زندانی شدند و سرانجام انتظام و شیرازه جبهه ملی از هم گسست . پیامدهای سیاسی این امر برای بررسی مسائل بعدی مهم و شایان توجه است . استقرار دوباره سلطنت ، در هم کوبیده شدن مخالفان ، ناکارآمدی تشکیلات جبهه ملی و قلع و قمع حزب توده، راه را بر استقرار دیکتاتوری شاه هموار کرد و رژیم با پیوستن به پیمانهای نظامی منطقهای همچون پیمان بغداد ، موقعیت خود را تحکیم بخشید .
سالهای میان 1332 – یعنی پس از کودتای 28 مرداد و بازگشت سلطنت – تا سال 1339 دورهای بود که در آن سلطنت به تحکیم موقعیت خود پرداخت . پس از محاکمه و تبعید مصدق و سرکوب مخالفان ، جنبش ملی دیگر نمیتوانست کارآیی چندانی داشته باشد . هر حرکت و جنبشی در جبهه ملی تنها با رهبری یا زیر نظر مصدق متصور بود . با این حال در دوران نهضت مقاومت ، جبهه ملی دوم مهمترین تشکل سیاسی آن دوره بود و در سالهای بحرانی 42-1339 بیشتر جوانانی که به مشارکت در امور سیاسی یا فعالیت در زمینه سیاسی – اجتماعی علاقهمند بودند ، به جبهه ملی روی آوردند . آنان جنبش ملی و به اصطلاح «مکتب مصدق» را راهگشای مبارزه با استبداد میدانستند . با وجود آنکه جبهه ملی دوم تنها تشکل سیاسی برای فعالیتهایی از این دست به حساب میآمد ، اما توانایی راهبری جوانان پرشور و حرکت به اصطلاح ملیگرایانه را نداشت . علت آن بود که جبهه ملی از مسئله اساسی نقش ایالات متحده در ایران غافل بود . (ژاک؛ کاتوزیان ، اقتصاد ... ، فصل 11)
آمریکا از سال 1332 با دکترین آیزنهاور به صحنه آمد و برای تثبیت قدرت خود در خاورمیانه ، نیاز به ثبات در این مناطق داشت . مسکو عامل تهدید ثبات این مناطق بود که منافع آمریکا را به خطر میانداخت . از این رو ضروری بود جلوی اقدامات و تحرکات احتمالی مسکو گرفته شود .
اساس دکترین آیزنهاور این بود که ایالات متحده باید بیش از پیش از استقلال حکومتها و کشورهای منطقه در برابر کمونیسم بینالملل حمایت کند . این حمایت از راه بستن پیمانهای منطقهای و ایجاد همکاریهای نظامی و اقتصادی صورت میگرفت . بر اساس دکترین مزبور هر دولتی که از ایالات متحده کمک میخواست ، این دولت آمادگی کمک را داشت . (گازیوروسکی، ص 81-180)
در واقع جبهه ملی با وجود مخالفت با دیکتاتوری و حکومت کودتای مورد حمایت آمریکا ، نتوانست نسبت به دکترین آیزنهاور واکنش نشان دهد و در حقیقت جبهه ملی دوم شعارهای لازم را که مستلزم رویارویی با آمریکا و امپریالیسم بود ، ارائه نکرد . به دیگر سخن ، جبهه ملی دوم نیاز به شعارهای ضد امپریالیستی را درک نکرد و نتوانست نسبت به این مسئله مهم پاسخی مناسب ارائه دهد .
بدین ترتیب جبهه ملی از زیر بار مسئولیتی که بر دوش داشت ، شانه خالی کرد ، از این رو طبیعی بود که با وجود زنده بودن مصدق ، جبهه ملی به تدریج از صحنه سیاسی کشور حذف شود و رهبری جنبش را از دست داده ، به صورت تشکیلاتی بی اعتبار و ناکارآمد درآید . با این همه مسئله مقاومت و مبارزه علیه حکومت کودتا و سلطه بیگانه امری نبود که ملت ایران آن را کنار گذارد . در این امر تردیدی نبود که اگر جبهه ملی نتواند جنبش را رهبری کند ، مردم بدون رهبر نخواهند ماند و جنبش از جای دیگری هدایت خواهد شد . این چنین نیز شد .
جنگ سرد و قیام 15 خرداد
برخورد روحانیان با شاه در آستانه دهه 1340 به ظاهر با مسئله اصلاحات ارضی شکل جدیتری به خود گرفت . اصلاحات ارضی با اشاره و هدایت آمریکا و در راستای سیاست جلوگیری از نفوذ شوروی و کمونیسم در ایران انجام میشد . برخورد روحانیان با مسئله اصلاحات ارضی بر جریانهای سیاسی و ترتیب مبارزه آینده اثری مهم به جا گذاشت . با آغاز اصلاحات ارضی (42-1339) روحانیان نسبت به آن واکنش نشان داده و موضعگیری کردند . مخالفت با اصلاحات ارضی بیشتر به سبب پیامدهای آن بود که از نظر روحانیان مهم بود . مخالفت با اصلاحات ارضی هنگامی شدت گرفت که مسائل دیگری نیز مطرح شد ؛ یعنی آشکار شد که عملکرد و شکل اجرای اصلاحات با هدفهای از پیش اعلام شده آن ، منافات دارد . (مدرسه فیضیه، ج 2، ص 177؛ فوران، ص 9-498)
در این زمان بود که روحانیت مخالف و معترض ، مبارزه با شاه را به سطح بالاتری ارتقا داد و با طرح شعارهای ضد امپریالیستی اعلام کرد که مشکل اصلی ، شاه نیست ، بلکه مسئله اصلی آمریکاست ؛ کشوری که این اصلاحات را تحمیل و قانون مربوطه را طرح و اجرا میکند و برای منافع خود ، منافع و مصالح ایران را به باد داده و به ملت فشار میآورد . پس در واقع در این جنبش ، رهبری دینی شعارهای ضد استبدادی و ضد دیکتاتوری را با شعارهای ضد امپریالیستی تلفیق کرد و به این ترتیب جنبش را تا سطح مبارزه با امپریالیسم آمریکا ارتقا داد و به آن ویژگی برتری بخشید .
در برخورد روحانیان با شاه به طور شگفتانگیزی دیده میشود که خود شاه روحانیان را به مبارزه طلبید . شاه در آستانه دهه 1340 شاید به این تصور و باور که مساجد و سازمانهای مذهبی در حال فروپاشی هستند ، نقش تاریخی تشیع و روحانیان شیعه را نادیده گرفت . او گمان میکرد که چون اهالی مساجد و منابر تا حدی ضعیف شدهاند ، پس کنار گذاشتن آنها کاری ساده است . او شاید امیدوار بود که به تدریج قدرت آنان را محو و نابود کند . بر این اساس شاه آگاهانه روحانیان را به مخالفت با خود واداشت . این امر نشان میدهد او از پایگاه علمای دینی و جایگاه آنان در میان مردم ایران آگاهی کافی نداشت ، یا اینکه این پایگاهها را جدی نمیگرفت . این اندیشهها سبب شد شاه در راه خطرناکی گام بگذارد ؛ گامی که اساس سلطنت را متزلزل کرد و مشروعیت و حقانیت آن را زیر سؤال برد . (فوران، ص 499)
وی به انتقاد از روحانیت پرداخت ، به آنان حمله نمود ، سخنان تحقیرآمیزی نسبت به ایشان ایراد کرد و به هتک حرمت آنان پرداخت . شاه در کرمان گفت: «ارتجاع ، متشکل از انسانهای بی فرهنگ و با سوءنیت است . هزار سال است که افکارشان تکامل نیافته است . طرحهای خرابکاران سرخ ، روشن است . هزار سال است که افکارشان تکامل نیافته است .» شش ماه بعد در دزفول گفت : «آنها مثل کرم در لجن میلولند . از این طبقه دوری کنید . اگر از خوابشان بیدار نشوند ، مشت عدالت بر سر آنها فرود خواهد آمد . هر لباسی که میخواهند به تن داشته باشند .» (4) (افراسیابی، ص 2-341)
قیام پانزده خرداد 1342 واکنشی در برابر عملکردهای خودسرانه شاه و دخالت بیگانگان در امور کشور بود .
این قیام در بیرون از مرزهای ایران نیز بازتاب داشت . بیشتر روزنامههای خارجی و نشریهها و مجلههای بینالمللی : از هرالد تریبون گرفته تا اومانیته و رادیوهای بیگانه : از رادیو مسکو گرفته تا کلن صدای آلمان ، این جنبش را حرکتی واپسگرایانه و ارتجاعی نامیدند و آن را به عنوان یک حرکت قهقرایی و مخالف پیشرفت و تمدن ، محکوم کردند .
نتیجهگیری :
در مجموع ، مبارزه میان کمونیسم و کاپیتالیسم در ایران شرایطی را به وجود آورد که شاه طرفدار سرمایهداری و آمریکا را رو در روی نیروهای ملی و مذهبی قرار داد . امپریالیسم که میکوشید از یک سو با تغییر ساختارهای اقتصادی – اجتماعی و بنیادهای سنتی ایران ، جامعه را در جهت گسترش بازار کالاهای خود دگرگون کند و اقتصاد ملی ایران را در جهت وابستگی هر چه بیشتر سوق دهد و از سوی دیگر از گسترش و نفوذ کمونیسم در ایران جلوگیری نماید ، با قیام 15 خرداد روبهرو شد . پس این قیام را میتوان نشانه مخالفت مردم ایران با سرمایهداری وابسته و فشار امپریالیسم آمریکا و یکی از پیامدهای جنگ سرد دانست .
پانویس
1 - کارشناس ارشد تاریخ جهان
2- این ایده متعلق به هندرسن ، سفیر انگلیس در ایران بود . وی کوشید به آمریکاییها القا نماید که مصدق به سمت حزب توده و شورویها قدم برداشته است و هر چه سریعتر باید حکومت وی سرنگون گردد تا از افتادن ایران به آغوش شوروی جلوگیری شود . (ژاک، همان، ص 182)
3- البته سالها بعد ، رهبران میانهروتر حزب توده از جناح تندرو انتقاد کردند ، به طوری که نورالدین کیانوری در سمیناری درباره بورژوازی ملی گفت که ارزیابی نادرست از نقش بورژوازی ملی ، گاهگاهی به برخی اشتباهات میانجامد ... در سالهای مبارزه برای ملی کردن نفت ، حزب توده ما چنین اشتباهات چپگرایانه فرقهای را مرتکب شد . (برای آگاهی بیشتر ، ژاک، کامبخش ، ج 2 ، ص 61-55)
4- سخنان شاه به اندازهای پرخاشگرانه و توهینآمیز بود که رئیس وقت رادیو و تلویزیون ناگزیر سخنان شاه را با سانسور پخش کرد . (نراقی، ص 20)
فهرست منابع
1.افراسیابی، بهرام ، ایران و تاریخ ، تهران : نشر علم ، 1367
2.پیرن، ژاک، جریانهای بزرگ تاریخ معاصر ، ترجمه رضا مشایخی، تهران امیرکبیر، 2537
3.خانملک یزدی، محمد، غوغای تخلیه ایران، تهران : سلسله، 1362
4.ذوقی، ایرج، ایران و قدرتهای بزرگ در جنگ جهانی دوم، تهران : پاژنگ، 1367
5.ذوقی، ایرج، رفتار سیاسی آمریکا در قبال نهضت ملی شدن صنعت نفت ایران، تهران، مرکز اسناد و تاریخ دیپلماسی، 1380، به نقل از مصاحبه مطبوعاتی ترومن، نیویورک تایمز، 25 آوریل ، 1952
6.ر، جاناتان آدلمن، درآمدی بر جنگ سرد ، ترجمه علی شادمانی ، تهران : امیرکبیر، 1376
7.فوران، جان، تاریخ تحولات اجتماعی ایران، ترجمه احمد تدین، تهران، رسا، 1378
8.کاتم، ریچارد، ناسیونالیسم در ایران، ترجمه احمد تدین، تهران : کویر، 1371
9.کاتوزیان، همایون، اقتصاد سیاسی ایران از مشروطیت تا پایان سلسله پهلوی، ترجمه محمدرضا نفیسی و کامبیز عزیزی، تهران : مرکز، 1374
10.کاتوزیان، همایون، مصدق و نبرد قدرت در ایران، ترجمه احمد تدین، تهران، رسا، 1371
11.کامبخش، ع، نظری به جنبش کارگری و کمونیستی در ایران ، بی جا، بی نا، بی تا
12.کندی، پل، ظهور و سقوط قدرتهاب بزرگ، برگردان محمود ریاضی، تهران، خجسته، 1369
13.گازیوروسکی، مارک، سیاست خارجی آمریکا و شاه، ترجمه فریدون کاظمی، تهران: مرکز، 1371
14.گرد، جیمز اف، سایه مصدق بر روابط ایران و آمریکا، ترجمه علی بختیاریزاده، تهران: کویر، 1382
15.مدرسه فیضیه، زندگینامه امام خمینی، بیجا، بینا، 1358
16.نراقی، احسان، از کاخ شاه تا زندان اوین، ترجمه سعید آذری، تهران : رسا، 1372
17.
Eden, Anthony. The memoris of sir Anthony Eden, London: cassell. 1960
18.
Truman, Hanry, s, Memorise, Gerdon City, N. Y. signetbook, 1955
مجله علوم سیاسی - تاریخ روابط خارجی » پاییز و زمستان 1384 - شماره 24 و 25
تعداد بازدید: 4422