مقالات

شروع حرکتهای مسلحانۀ گروههای اسلامی و یک سند

نویسنده: شهرام یوسفی فر


اهمیت مقطع زمانی سند ما:

قیام 15 خرداد 1342،یکی از نادر پدیده‏های اجتماعی است که نمی‏توان با خاطری آسوده آن را به یک یا چند رویکرد محدود بررسی کرد.در واقع در اهمیت این‏ قیام همان بس که گفته شود تا مدتهای مدیدی که از این حرکت می‏گذشت محافل‏ داخلی(به جز روحانیت دست اندر کار این حرکت)و خارجی در تحلیل این حادثه سر در گم و گاه دچار ضد و نقیض‏گوئی‏های فاحش می‏شدند.طوریکه برخی رژیم‏ها و احزاب تندروی خارجی که حکومت پهلوی را به‏عنوان سمبل و نمود یک حکومت‏ دیکتاتوری و ضد خلقی پیوسته مورد حملات شدیدی قرار می‏دادند،در تحلیل قیام 15 خرداد درماندند.از یک سو شروع به ستایش از آن نمودند چون حرکتی مردمی علیه‏ رژیمی ظالم بود.ولی به تدریج دیده شد که از مواضع اولیه خود عدول کرده و در آن‏ تشکیک کردند و به ناچار جهت توجیه تغییر موضع خود،شروع به بازگوئی تحلیلهائی‏ کردند که خود رژیم می‏پراکند -الف-

رژیم نیز که پس از سرکوبی قیام 15 خرداد و زندانی‏ کردن و تحت نظر بودن امام خمینی(ره)با خیالی آسوده به بهره‏برداریهای تبلیغاتی از این‏ حادثه پرداخت و در واقع هوشیارتر و سریع‏تر از فرصت و فترت پدید آمده سود جست،تا جائی که در مهرماه 1343 به خود جرأت بحث دربارهء تصویب و قانونی‏ نمودن کاپیتولاسیون در ایران را داد.با طرح این موضوع و سپس تصویب مشکوک و عجولانهء آن در مجلس شورای ملی و سپس مجلس سنا،که حتی افکار عمومی کشور از آن اطلاعی نداشت‏-ب-،رویاروئی رژیم و مخالفان مذهبی خود به اوج رسید.در واقع از یک‏سو رژیمی که احساس فتحی لذت بخش از سرکوب یک قیام و حرکت مردمی در قیام 15 خرداد وی را سرمست کرده بود،قرار داشت و از سوی دیگر امام(ره)و یک‏ صف‏بندی از یاران و مخالفان رژیم قرار داشتند که حادثه 15 خرداد را یک بیرحمی و سبعیت از سوی رژیم شاه دانسته و فعالیت سیاسی را تکلیفی شرعی می‏دانستند.از اینرو علیرغم حادثه تلخ 15 خرداد برای امام و یارانش،از پتانسیل اعتراضی و خصومت‏جوئی با رژیم نه تنها کاسته نشد،بلکه به مراتب افزوده نیز شد.طوری که‏ سخنرانی آبان‏ماه امام در نوع خود مسائلی را طرح کرد که رژیم حضور ایشان را در کشور خطری جدی دانسته و تصمیم به تبعید ایشان گرفت.

در واقع رژیم قصد داشت با تبعید امام(ره)به خارج از کشور،یک حرکت‏ و جریان را که موجودیت رژیم را هدف گرفته بود از صحنه سیاسی و افکار عمومی‏ کشور حذف کرده و به تعبیری آن را به بن‏بست بکشاند.چرا که در واقع حرکت امام در آبان‏ماه 1343 که در سخنرانی ایشان تجلی یافت،نوعی هل دادن رژیم پهلوی به یک‏ بن بست سیاسی در داخل و دیپلماسی در خارج از کشور بود،یعنی در داخل کشور رژیم‏ از توجیهات خود در سرکوب قیام 15 خرداد و کسب مشروعیت لازمی برای انقلاب‏ سفیدش محروم می‏شد و حمایتهای هسته‏های سیاسی و روشنفکری بلاتکلیف داخلی‏ را از دست می‏داد و از سوی دیگر در عرصه افکار عمومی جهان نسبت به اعتبار تبلیغات‏ رژیم و میزان مقبولیت اصلاحات در داخل کشور،تکشیک می‏شد.لذا در واقع رژیم با تحریکات کشورهای‏ عربی و غیره،سعی داشت این حرکت امام را حرکتی شخصی و مربوط به خارج از کشور قلمداد کند.لذا یکی از دلایل تبعید حضرت امام(ره)آنچه را که رژیم انتظار داشت،بهمراه نیاورد،چرا که اندیشه‏های حضرت امام(ره)که موجد یک صف‏بندی‏ سیاسی در ایران شده بود زنده باقی‏ماند.درست حدود سه ماه بعد از تبعید امام،این‏ واقعیت بر رژیم شاه روشن شد.در اول بهمن 1343،نخست وزیر رژیم پهلوی، حسنعلی منصور در میدان بهارستان توسط چند نفر از جوانانی که پیرو راه واندیشه امام‏ (ره)بودند،اعدام شد.این کار که البته تدارک و مقدمه‏چینی زیادی برای اجرای آن انجام‏ شده بود-ج-،سومین حرکتی بود کمه رژیم را در بن بستی حیاتی فرو می‏انداخت.

در واقع ترور منصور از چند جنبه قابل تحلیل است.از نظر سیاست داخلی‏ ورشکستگی سیاست سرکوب خشن حرکتهای روحانیت و حضرت امام(ره)را نشان‏ می‏داد و در واقع به رژیم می‏نمایاند که تبعید امام(ره)به خارج از کشور رانباید نقطه‏ حذف حرکت ایشان در داخل تلقی کند،از سوی دیگر تدارک و زمنینه‏چینی‏های مهمی‏ که برای قتل منصور انجام شد در واقع طراحی هسته‏های فکری و عملیاتی برای حرکت‏ چریکی و شیوه مبارزه مسلحانه و قهرآمیز علیه رژیم پهلوی و سیاستهای ضد مردمی آن، بشمار می‏رفت.طوری که مبارزه مسلحانه بطور خودجوش و بدون تدارک و سازماندهی طولانی و بحثهای خسته کننده دربارهء ضرورت یا عدم ضرورت این شیوه، شروع شد.و در واقع به یک شیوه برخورد کارآمد در مبارزه با رژیم پهلوی تبدیل‏ گشت.از سوی دیگر ترور منصور سیاستهای رژیم را در قبال مسائلی که میان آن و روحانیت و حضرت امام(ره)مورد بحث بود دچار حالت انقباضی میکرد و از سرعت و یکه‏تازی رژیم در آن عرصه می‏کاست.نیز این قتل در افشاگری رژیم و ماهیت تحولات‏ اجتماعی جامعه ایران در خارج از کشور مؤثر واقع شده و دستگاه دیپلماسی کشور که‏ وظیفه کسب مشروعیت سیاسی در روابط بین‏الملل آنروز برای رژیم پهلوی را داشت‏ دچار ضعف می‏نمود.در نهایت این قتل رژیم را به نوعی تجدیدنظر در رابطه‏اش با حرکت امام(ره)و فعالان آن وادار می‏کرد.

دربارهء قتل حسنعلی منصور،اسناد،مدارک و خاطرات زیادی در دست داریم. یکی از اسنادی که در اینجا ارائه می‏شود از ویژگی درخور توجهی برخوردار است و آن‏ اینکه این سند گزارشی است که ادارهء اطلاعات شهربانی کل کشور از تحقیقات و اقدامات اولیه خود دربارهء قتل منصور،به احتمالا شخص شاه ارائه کرده است،که این‏ اقدامات شامل بازجوئی‏های اولیه از شهید محمد بخارائی،تفتیش منزل ایشان، بازرسی منزل شهید مرتضی نیک‏نژاد،نحوه بازداشت شهید رضا صفارهرندی، بازپرسی‏ها از این دو شهید،و کشف دخالت شهید سید علی اندرزگو و صادق امانی در این عملیات و کشف و ضبط اسناد و مدارکی مهم از شاخه نظامی هیأتهای مؤتلفه‏ اسلامی،و نیز تدارکاتی که برای این ترور شهید مهدی عراقی،صادق امانی،از نظر تهیه‏ سلاح،آموزش افراد و اخذ فتوی قتل از امام خمینی(ره)و سایر مراجع انجام‏ داده‏اند،معلوم می‏شود.که در نوع خود این سند را خواندنی می‏نماید.

همانطور که گذشت،انتخاب این سند توسط ادارهء اطلاعات شهربانی کل کشور رژیم پهلوی است.و روایت سند هم لحنی فاتحانه و یک سونگرانه دارد.در واقع با این‏ شهیدان بزرگوار چون متهمانی که دست به عملی غیرقابل گذشت زده‏اند برخورد شده و آن سوی قضایا را ناگفته می‏گذارد.-د-

گزارش(1)

محترما«نتیجه اقدامات و تحقیقات ادارهء اطلاعات را در مورد ترور مرحوم‏ حسنعلی منصور نخست وزیر سابق ذیلا»به استحضار می‏رساند:

1- پس از جریان سوءقصد که در ساعت 1100 روز اول بهمن‏ماه 43[13] محمد بخارائی بوسیلهء مأمورین دستگیر و به این ادارهء دلالت گردید.بلافاصله نامبرده‏ شروع به بازجویی شد که در بدو امر از گفتن حقایق امتناع داشته و در برابر سؤالات اولیه‏ جواب‏های نامربوطی داده است(2).

2- به موازات بازجویی مقدماتی از بخارائی،مأمورینی به منزل وی اعزام و پدر و مادر نامبرده را به این اداره هدایت نمودند.از والدین وی در مورد طرز تفکر و رفتار و همچنین معاشرین نزدیک مشار الیه اطلاعاتی اخذ و معلوم گردید که محمد بخارائی از چندسال قبل دچار افکار تند افراطی به اصطلاح مذهبی گردیده و حتی نسبت به والدین‏ خود نیز بی‏اعتناء بوده و اعمال آنها را نیز برخلاف موازین شرعی اسلام دانسته و تقبیح‏ می‏نموده است.ضمنا با چند نفر جوانان متعصب مذهبی نیز معاشرات دائمی دارد. بلافاصله مأمورین جهت دستگیری آنها اعزام گردیدند(3)

3- در ساعت 1900 همان‏روز(1 /11 /43[13])مأمورین این ادارهء با انجام‏ تشریفاتی قانونی و حفاظتی منزل مرتضی نیک‏نژاد یکی از دوستان وی را مورد بازرسی‏ قرار داده و نامبرده را با یک کیسه مدارک و اعلامیه‏های مختلف روحانیون که درصدد جمع‏آوری و اختفاء آنها بود،دستگیر می‏نمایند.در حینی که مأمورین مشغول تهیه‏ صورت مجلس قانونی در منزل وی بوده‏اند رضا صفار هرندی یکی از رفقای محمد بخارائی به منزل مرتضی نیک‏نژاد مراجعه می‏نماید.نامبرده نیز بوسیلهء مأمورین‏ بازداشت و هردو نفر را با مدارک و اعلامیه‏های مکشوفه به اداره می‏آورند.(4)

4-بلافاصله پس از ورود دو نفر اخیرالذکر به این ادارهء با استفاده از اصول‏ تحقیقاتی فنی و روانشناسی از نامبردگان به‏طور انفرادی شروع به تحقیقات نموده پس از سه ساعت بازجویی معلوم گردید که این دو نفر به همراهی محمد بخارایی در زمان وقوع‏ حادثهء(تیراندازی به مرحوم منصور)در میدان بهارستان حضور داشته و در محل‏های‏ مناسبی قرار گرفته و ناظر حادثه بوده‏اند و نیز اعتراف نمودند که در شب قبل از حادثه‏ در منزل رضا صفار هرندی با حضور دو نفر دیگر به نامهای،صادق امانی همدانی و سید علی اندرزگو جلسه‏ای تشکیل داده و در آن جلسه نسبت به ترور نخست وزیر تصمیم قطعی اتخاذ نموده و قرار می‏گذارند که روز پنج‏شنبه اول بهمن‏ماه موقع رفتن‏ نخست وزیر به مجلس شورای ملی تصمیم خود را عملی نمایند ولی از ذکر اینکه دونفر مسلح به اسلحه باشند جدا خودداری می‏نمودند(5)(توضیحا به عرض می‏رساند که‏ این دو نفر در بدو امر از ذکر اسامی حقیقی صادق امانی و سید علی اندرزگو امتناع داشته‏ و هریک با نامهای مستعار دیگری آنها را معرفی می‏کردند.)

5-پس از دستگیری این دو نفر و اخذ اعترافات لازم مجدداً محمد بخارایی تحت‏ بازجویی قرار گرفته و به وی تذکر داده می‏شود که بادستگیری رفقای دیگرش مطالب بر مأمورین تحقیق کاملا روشن گردید و آنها جریانات را به‏طور وضوح اعتراف کرده‏اند و انکار وی سودی نخواهد داشت.بخارایی از این عمل غافلگیری مأمورین سخت‏ ناراحت شده و اظهار می‏دارد،من تصور نمی‏کردم که رفقایم این اندازه سست و بی‏اراده و ترسو باشند لذا به تدریج شروع به اعترافات و جوابگویی به سؤالات مطروحه‏ مأمورین نمود و اعترافات رفقای خود را تأیید و اظهار می‏دارد که گفته‏های آنها را تصدیق می‏نمایم.(6)

5-پس از اعترافات مرتضی نیک‏نژاد و رضا صفار هرندی و بعدا محمد بخارایی‏ معلوم گردید که دو نفر دیگر(صادق امانی همدانی-سید علی اندرزگو)در جلسه شب‏ قبل از ترور و حضور داشته و ضمنا صادق امانی همدانی مشوّق آنها در امر ترور نخست وزیر بوده است،نظر به اینکه از ذکر نشانی منزل و محل کار صادق امانی هر سه‏ نفر منظور،جدا امتناع داشته و در این مورد سکوت می‏نمودند لذا با بررسی سوابق‏ موجود در بایگانی این ادارهء نشانی محل کسب و منزل صادق تعیین و در روز 2 /11 /43[13]بوسیله مأمورین جهت دستگیری وی اقدامات لازم به عمل آمد.(7)

7-جهت دستگیری صادق امانی که متواری است دخالت برادران مذکور در توطئه ترور برای مأمورین محرز و مسلم گردید و ضمن بازرسی محل‏هایی که احتمال‏ می‏رفت در آنجاها مخفی شده باشند و همچنین اجرای یک رشته مراقبت‏های مداوم‏ بدواً هاشم امانی که طبق سوابق موجوده و مدارک مکشوفه عضو جمعیت فدائیان اسلام‏ بوده و در زمان فعالیت جمعیت مزبور مسئول امور مالی و تحصیلدار فدائیان اسلام بوده‏ است دستگیر و تحت بازجویی قرار گرفت.

8-پس از دستگیری هاشم و شروع بازجویی از نامبرده قرائن و اماراتی در مورد مخفی گاههای برادرش صادق امانی و همچنین محل اختفای اسلحه و مدارک دیگر بدست آمد که پس از یک سلسله اقدامات تعقیبی و مراقبتی سرانجام چمدانی محتوی‏ هشت قبضه اسلحه کمری و مقادیر زیادی فشنگ مربوطه و قالب نارنجک و همچنین‏ چهار حلقه نوار ضبط صوت که در یک حلقه آن صدای محمد بخارائی مبنی بر خواسته‏ها و هدفهای عاملین ترور ضبط گردیده و چهار برگ نامه به خط و امضای‏ (محمد بخارایی-رضا صفار هرندی-مرتضی نیک‏نژاد)و مقادیر زیادی فتوکپی‏ نامه‏های مزبور و پاکت‏هایی که روی آنها به‏عنوان سفارتخانه‏های خارجی در ایران و روحانیون و چند نفر دیگر نوشته شده کشف گردید(8)و به موازات کشف چمدان‏ مزبور خود صادق امانی نیز در ساعت چهار بعد از نیمه‏شب در منزل ابو القاسم رضوی‏ فرد وکیل دادگستری دستگیر گردید.

9-صادق امانی پس از دستگیری و بازجویی اعتراف نمود که از یک سال قبل به‏ معیت برادرش هاشم و مهدی ابراهیم عراقی و عباس مدرسی‏فر جلساتی تشکیل داده و در آن جلسات در پیرامون فشارهائی که بر روحانیون وارد می‏شود مذاکره نمود و بالاخره‏ تصمیم به ترور اشخاص مؤثر دولت من جمله آقای علم نخست وزیر وقت می‏گیرند و برای آمادگی به این کار در صدد تهیهء و خرید سلاح برمی‏آیند که در نتیجه به تدریج‏ تعداد هشت قبضه سلاح کمری و مقداری فشنگ با کمک مالی هاشم امانی بوسیله‏ برادرزاده‏اش تقی امانی و همچنین ابو الفضل حیدری خردیداری و آماده می‏شود.ضمنا درصدد ساختن نارنجک بوده‏اند که در این مورد،مهدی ابراهیم عراقی به حمید ایبکچی که تا اندازه‏ای اطلاعات فنی دارد مراجعه و با تبادل‏نظر یگدیگر و با استفاده از لوله‏های دو(2)اینچی آب،چند قطعه نارنجک تهیه کرده و در حوالی جاده خراسان‏ منفجر و آزمایش می‏کنند.نظر به اینکه نتیجه آزمایش نارنجک‏های مزبور رضایت‏بخش‏ نبوده لذا شروع به تهیه قالب نارنجک از نوع نارنجک‏های ارتشی می‏نمایند که یک قالب‏ آلومینیومی و یک قالب گچی بدین منظور تهیه می‏نمایند و تصمیم داشته‏اند که از این‏ نوع چهل عدد نارنجک تهیه و آماده سازند که موفق نشده‏اند.(9)

10-محرکین و عاملین توطئه قتل مرحوم آقای علم مطرح بوده یک‏بار عباس مدرسی‏ فوراً نزد آقای میلانی به مشهد اعزام داشته‏آند که در مورد ترور اشخاص مؤثر مخالف‏ روحانیون از مشار الیه فتوی بگیرد که میلانی اظهار داشه این عمل جایز نیست(10)، ضمنا حبیب‏الله عسگر اولادی را که از مریدان خاص آقای خمینی و مسئول جمع‏آوری‏ وجوه سهم امام می‏باشد به قم اعزام و نظر خمینی را در مورد ترور،استعلام می‏مایند که‏ مدعی هستند خمینی این عمل را صلاح ندانسته.

سپس شیخ محی‏الدین انواری از طرف عاملین توطئه در مورد اخذ فتوی به خمینی‏ مراجعه و به وی نیز جواب رد داده می‏شود،مجددا حبیب‏الله عسگر اولادی را به قم‏ اعزام و به وی مأموریت می‏دهند از آقای خمینی چنین سؤال بکند(چنانچه اشخاصی‏ قصد ترور اشخاص مؤثری از دولت را داشته باشند آنان را منع بکنند یا نکنند)در این‏ مورد مدعی هستند که خمینی چنین پاسخ داده است(شما چه‏کاره هستید[که‏]منع بکنید یا نکنید.)(11)

11-صادق امانی اعتراف نموده در مورد ترور اشخاص با شیخ جواد فومنی(یک‏ ماه است فوت کرده)نیز مشورت نموده.نامبرده با این عمل موافق بوده است(12).

12در اثر تحقیقات مداوم هفده نفر عاملین و معاونین جرم(ترور)که هریک به‏ نحوی در این امر دخالت داشته‏آند با مدارک مثبته دستگیر و کلیه آنها به عمل خود اعتراف‏ کرده‏اند(13).یک نفر به نام سید علی اندرزگو(رابط صادق امانی با سه نفر عاملین‏ ترور)متواری است که به زودی دستگیر خواهد شد،ضمنا سه نفر دیگر(حسین دانشپور مقدم-علی اصغر حاجی‏بابا،شیخ محمد باقر محی‏الدین انواری)که هریک به نحوی با متهمین پرونده ارتباط داشته‏اند ولی مدارک لازم برای ارائه اتهام آنها در این پرونده‏ موجود نبود دستگیر و جهت تعقیب موضوع به ساواک تحویل گردیده‏اند.(14)

13-ضمن تحقیقات از دستگیرشدگان معلوم گردید که شش نفر از آنها در هیأت‏[های‏]مؤتلفهء اسلامی که از یک سال قبل به منظور تمرکز جمعیت‏های مذهبی‏ تشکیل گردیده عضویت دارند که در مورد هیأت مزبور اطلاعات جالب توجهی از شش‏ نفر منظور کسب و در اختیار سازمان اطلاعات و امنیت کشور قرار داده شد(15).

[حاشیه سمت راست صفحه اول سند]

رونوشت امریه به تیمسار ریاست شهربانی کل که اصل آن در پرونده کلی ضبط است(به شرف عرض مبارک ملوکانه رسید در مورد دستگیری سید علی اندرزگو اوامر مبارک همایونی شرف صدور یافت).

پانویس ها:

الف) بهترین مثال در این خصوص،مثال احزاب کمونیستی غرب است.این احزاب ابتدا عجولانه به حمایت از حرکت مردم ایران در 15 خرداد دست زدند،ولی به تدریج متوجه شدند ماهیت این حرکت با آن چه آنان‏ می‏پنداشته‏آند تفاوت دارد،در واقع آنان به دنبال کشف هسته‏ها و جریانهای چپ و کمونیستی در این حرکت‏ بودند،ولی بعد متوجه شدند رهبری حرکت با روحانیت است،لذا به تناقض‏گوئی افتاده و سرکوب قیام 15 خرداد را تائید کردند.رژیم شوروی که از ابتدا خیال راحتی داشت چون نه حزب توده و نه دتسگاه دیپلماسی‏ شوروی تدارک چنین حرکتی را ندیده بود و آن را توصیه نیز نمی‏کرد.لذا به ذمّ این حرکت و سردمداران آن‏ پرداخت.تنها در این میان هسته‏های اسلامی دانشجویان خارج از کشور بود که دست به افشاگری‏های درخور توجهی در این‏باره زد و برخی از حقایق اجتماعی این حرت را نزد افکار عمومی غرب به تحلیل نشست

ب) شهید مهدی عراقی نکات جالبی در این خصوص ارائه کرده که در خور نقل است.ایشان می‏گویند،فهمیدم‏ چنین لایحه‏ای از طرف دولت منصور به مجلس شورای ملی ارائه شده است.مطالب که با امام(ره)در میان نهاده‏ شد ایشان سند خواستند.ما هم از طریق دوستان نماینده‏ای که در مجلس داشتیم یک رونوشت از صورت‏ مذاکرات مجلس تهیه و خدمت امام ارائه کردیم.و سپس در سخنرانی آبان‏ماه خودشان قضایا را افشا نمودند، ر.ک:عراقی،مهدی؛ناگفته‏ها،نشر رسا،تهران،1370،صص 208-207.

ج) شرح و تفصیل این قضیه را شهید مهدی عراقی(که خود از طراحان این حرکت بود)در خاطراتش آورده است. البته خاطرات سایر دست‏اندرکاران آنروز هیأتهای مؤتلفه(شاخه نظامی آن)نیز در این خصوص در دست است. ر.ک.خاطرات شهید عراقی:ناگفته‏ها،ص 208 به بعد.

د) لذا جهت تکمیل برداشت‏ها از این سند باید به سایر منابع تاریخی،اسناد،خاطرات مراجعه کرد.از جمله‏ خاطراتی که در این رابطه قابل اشاره‏اند؛فارسی،جلال الدین،زوایای تاریک،نشر حوزه هنری، و شهید عراقی،مهدی، ناگفته‏ها، انتشارات رسا، و روحانی،سید حمید،نهضت امام خمینی،جلد اول،و غیره‏ می‏باشد.انشاء الله بزودی اسناد شهید سید علی اندرزگو توسط واحد تدوین اسناد این مرکز به محضر علاقه‏مندان‏ تقدیم می‏شود که گوشه دیگری از این حرکت را روشن خواهد کرد.

 

توضیحات:

1-این گزارش توسط ادارهء اطلاعات که زیر مجموعه‏ای از شهربانی کل کشور آن‏ روزگار بود تهیه شده و به احتمال زیاد برای شخص شاه و سایر مقامات عالی‏رتبه ارسال‏ شده است.

2-احتمالا منظور شهید بخارائی بعهده گرفتن کل قضیه ترور و جلوگیری از لو رفتن سایر دوستانش بوده است.که بعد متوجه می‏شود سایر دوستان وی نیز توسط مأمورین شهربانی دستگیر شده‏اند،لذا مقاومت را بی‏فایده می‏بیند.

3-این نکته که تهیه کننده گزارش به‏عنوان نقطه ضعفی برای آن شهید بزرگوار می‏داند،توسط شهید مهدی عراقی در کتاب خاطراتش تبیین شده است و ایشان در این‏ رابطه می‏گویند؛مأمورین دم در خانهء شهید بخارائی می‏روند«...مادر محمد را برمی‏دارند و می‏آورند شهربانی.خوب،مادر تا می‏آید چشمش می‏افتد به بچه‏اش، عواطف مادری یک مقدار تحریک می‏شود و شیون و واویلا و گریه،می‏رود توی‏ اتاق‏[و می‏گوید]بگو ننه،حرفهایت را بزن.اینها قول داده‏اند اگر تو حرفهایت را بزنی‏ ولت می‏کنند.از این حرفها می‏زند.خلاصه،[مادر می‏گوید اگر]نگوئی عاقت‏ می‏کنم،او[شهید بخارائی‏]هم می‏گوید خیلی خوب،تو من را عاق کن من هم تو را عوقت می‏کنم...خلاصه...بعد هم محمد عصبانی می‏شود و ماردش را از اتاق بیرون‏ می‏کند،می‏گوید برو بیرون بابا،بگذار من کار خودم را بکنم.»ناگفته‏ها-ص 213

در واقع در گزارش نیامده است که مادر ایشان هم به شهربانی جلب شده بود.

4- در واقع یک اشتباه تاکتیکی سبب شد که مأمورین به سهولت به این دو دست پیدا کنند،این‏گونه که پس از ترور منصور،حاج صادق امانی«...عوض اینکه به اینها بگوید 15 روز منزل نروید یا جایی معرفی کند به اینها که از امشب بیائید مثلا در فلان‏جا باشید.اشتباه این می‏شود که ایشان می‏گوید تا 15 روز ما همدیگر را نبینیم.خوب این‏ بچه‏ها هم خیال می‏کردند که مسئله‏آی نیست حالا،خوب محمد[بخارائی‏]را هم که‏ مثلاً میشناسندش و او هم که اعترافی نمی‏کند...»لذا احتمال دستگیری سریع را نمی‏دادند.»ر.ک.ناگفته‏ها-ص 214

5- ظاهرا منظور از این دو نفر که مسلح نبوده‏اند(شهید سید علی اندرزگو و صادق‏ امانی همدانی)جهت سلب مسؤلیت و شراکت در ترور منصور از آن دو است در حالی که حداقل در مورد شهید اندرزگو این‏گونه نبوده و به روایات متعددی وی وظیفه داشته اگر بخارائی موفق نشد،او کار را تمام کند.خانم ایشان هم در مصاحبه‏ای گفته است،آن‏ شهید بهمن یکبار گفت که تیر خلاص را من به منصور زدم.

6- دربارهء جریان اعتراف‏گیری از افراد نامبرده که گزارش‏نویس خیلی به اختصار برگزار کرده است رجوع به خاطرات شهید عراقی شود؛ناگفته‏ها،صص 217 به بعد.

7- هنرنمائی‏های مأمور شهربانی در تصویر چهره‏ای زیرکانه و کارآ از دستگاه‏ پلیسی رژیم شاه در لابلای این سطور را نشان می‏دهد.در واقع غلو وی دربارهء کار سیستماتیک ادارهء بایگانی و کشف هویت آن اداره،درست نیست.در اسنادی که از شهید اندرزگو بدست خواهیم داد مطرح می‏گردد که آن‏گونه که رژیم تبلیغ می‏کرد از دستگاه پلیسی کارآمدی بهره‏مند نبوده،و فقط در اعمال رویه‏های غیراخلاقی و غیرانسانی در مواجهه با انقلابیون دستی گشوده و هنرمند داشته است.جهت روایت‏ دیگری از دستگیری برادران امانی رجوع کنید به ناگفته‏ها:ص 218 به بعد.

8- کشف چمدان مزبور در غروب نهم بهمن اتفاق افتاد.شهید مهدی عراقی‏ می‏گوید یک خطای تاکتیکی دیگر حاج صادق سبب گسترش کشفیات شهربانی شد.در واقع ایشان اسلحه‏ها و تمام مدارک دیگر را در داخل یک چمدان گذاشته بود.آنهم بدون‏ اینکه به ما بگوید.حتی نوار بخارائی و قطعنامه هم داخل آن چمدان بوده است. ناگفته‏ها-ص 220.

9- بجز علم،طرح ترور بسیاری از مقامات رده بالای رژیم طرح می‏شود،حتی‏ شهید اندرگو تا مدتهای زیادی به دنبال اجرای طرح ترور سپهبد نصیری بوده است که‏ موفق نمی‏شود.دکتر اقبال هم مطرح بوده است.

10- شرح این اقدامات را شهید عراقی بازگو نموده‏اند،ناگفته‏ها:ص 205 به‏ بعد.

11- گزارش‏نویس پلیس شاهنشاهی،اینجا حداقل انصاف را به خرج نداده است. چه خوب بود با اقرار به واقعیتی غیرقابل چشم‏پوشی،حداقل با انعکاس واقعیت‏ خدمتی درست به رژیم متبوع خود می‏کرد.اولا عباس مدرسی‏فر جهت اخذ فتوی به‏ نزد آیةا...میلانی اعزام نشده بود،بلکه آن شخص آقای حیدری بود که طبق نقل خود ایشان و تصریح شهید عراقی آقای میلانی فتوی بر این کار صادر کردند:ر.ک.خاطرات آقای حیدری دردوانی،علی،نهضت روحانیون ایران،جلد 7-ص 6-285.در واقع گزارش‏نویس با این کار قصد داشته از اهمیت قتل منصور با برداشتن تائید علما از آن در افکار عمومی بکاهد.

12- دربارهء چگونگی اخذ فتوی از حضرت امام(ره)در این خصوص ر.ک: ناگفته‏ها:ص 9-228.در واقع قصد گزارش‏نویسی خدشه وارد آوردن به فتوی امام‏ (ره)در این زمینه است.در حالی که ظاهرا متوجه نیست قتل منصور به تصویب شورای‏ 5 نفره‏ای از علما که امام به‏عنوان نماینده خود در رابطه با هیأتهای مؤتلفه معرفی کرده‏ بودند،رسیده بوده است.بعلاوه قتل منصور شامل حکم مفسد فی‏الرض می‏شده که‏ تغییرناپذیر بوده است.این نکات را شهید عراقی در این خصوص متذکر شده‏اند. ر.ک؛ناگفته‏ها،ص 9-228.

13- شیخ جواد فومنی از روحانیان مرتبط با افراد مؤتلفه اسلامی و در جای خود شایسته یک معرفی از نظر اندیشه‏های جالب‏توجه سیاسی و اجتماعی است.البته شهید عراقی می‏گویند،پای ایشان را چون فوت کرده بود به میان کشیدیم.ر.ک.ناگفته‏ها: ص 229.

14- البته این‏گونه هم نبود که این گزارش‏نویس با قطعیت می‏گوید،ساواک تا سالهای دهه 50 به دنبال شخصی به نام شیخ حسن یزدی‏زاده بقدری تلاش بی‏ثمر کرد که خسته شده بود.

15- حساسیت رژیم از مدتها قبل نسبت به هیأتهای مؤتلفه اسلامی معطوف شده‏ بود و آن را تشکیلاتی فراگیر وابسته به شخص امام تحلیل می‏کرد.خوشحالی رژیم از کشف و دستگیری برخی از سران این هیأتهای مؤتلفه در عبارات گزارش‏نویس مزبور مشهود است.دربارهء مسئله فوق و فشار بازپرسها جهت کشف بیشتر این تشکیلات‏ رجوع کنید به ناگفته‏ها:ص 225 به بعد.

 


مجله پانزده خرداد - زمستان 1376 (دوره اول) - شماره 28
 
تعداد بازدید: 4814



آرشیو مقالات

نظر شما

 
نام:
ایمیل:
نظر:
تصویر امنیتی:

جدیدترین مطالب

پربازدیدها

© تمامی حقوق برای پایگاه اطلاع رسانی 15 خرداد 1342 محفوظ است.