نویسنده: شهرام یوسفی فر
اهمیت مقطع زمانی سند ما:
قیام 15 خرداد 1342،یکی از نادر پدیدههای اجتماعی است که نمیتوان با خاطری آسوده آن را به یک یا چند رویکرد محدود بررسی کرد.در واقع در اهمیت این قیام همان بس که گفته شود تا مدتهای مدیدی که از این حرکت میگذشت محافل داخلی(به جز روحانیت دست اندر کار این حرکت)و خارجی در تحلیل این حادثه سر در گم و گاه دچار ضد و نقیضگوئیهای فاحش میشدند.طوریکه برخی رژیمها و احزاب تندروی خارجی که حکومت پهلوی را بهعنوان سمبل و نمود یک حکومت دیکتاتوری و ضد خلقی پیوسته مورد حملات شدیدی قرار میدادند،در تحلیل قیام 15 خرداد درماندند.از یک سو شروع به ستایش از آن نمودند چون حرکتی مردمی علیه رژیمی ظالم بود.ولی به تدریج دیده شد که از مواضع اولیه خود عدول کرده و در آن تشکیک کردند و به ناچار جهت توجیه تغییر موضع خود،شروع به بازگوئی تحلیلهائی کردند که خود رژیم میپراکند -الف-
رژیم نیز که پس از سرکوبی قیام 15 خرداد و زندانی کردن و تحت نظر بودن امام خمینی(ره)با خیالی آسوده به بهرهبرداریهای تبلیغاتی از این حادثه پرداخت و در واقع هوشیارتر و سریعتر از فرصت و فترت پدید آمده سود جست،تا جائی که در مهرماه 1343 به خود جرأت بحث دربارهء تصویب و قانونی نمودن کاپیتولاسیون در ایران را داد.با طرح این موضوع و سپس تصویب مشکوک و عجولانهء آن در مجلس شورای ملی و سپس مجلس سنا،که حتی افکار عمومی کشور از آن اطلاعی نداشت-ب-،رویاروئی رژیم و مخالفان مذهبی خود به اوج رسید.در واقع از یکسو رژیمی که احساس فتحی لذت بخش از سرکوب یک قیام و حرکت مردمی در قیام 15 خرداد وی را سرمست کرده بود،قرار داشت و از سوی دیگر امام(ره)و یک صفبندی از یاران و مخالفان رژیم قرار داشتند که حادثه 15 خرداد را یک بیرحمی و سبعیت از سوی رژیم شاه دانسته و فعالیت سیاسی را تکلیفی شرعی میدانستند.از اینرو علیرغم حادثه تلخ 15 خرداد برای امام و یارانش،از پتانسیل اعتراضی و خصومتجوئی با رژیم نه تنها کاسته نشد،بلکه به مراتب افزوده نیز شد.طوری که سخنرانی آبانماه امام در نوع خود مسائلی را طرح کرد که رژیم حضور ایشان را در کشور خطری جدی دانسته و تصمیم به تبعید ایشان گرفت.
در واقع رژیم قصد داشت با تبعید امام(ره)به خارج از کشور،یک حرکت و جریان را که موجودیت رژیم را هدف گرفته بود از صحنه سیاسی و افکار عمومی کشور حذف کرده و به تعبیری آن را به بنبست بکشاند.چرا که در واقع حرکت امام در آبانماه 1343 که در سخنرانی ایشان تجلی یافت،نوعی هل دادن رژیم پهلوی به یک بن بست سیاسی در داخل و دیپلماسی در خارج از کشور بود،یعنی در داخل کشور رژیم از توجیهات خود در سرکوب قیام 15 خرداد و کسب مشروعیت لازمی برای انقلاب سفیدش محروم میشد و حمایتهای هستههای سیاسی و روشنفکری بلاتکلیف داخلی را از دست میداد و از سوی دیگر در عرصه افکار عمومی جهان نسبت به اعتبار تبلیغات رژیم و میزان مقبولیت اصلاحات در داخل کشور،تکشیک میشد.لذا در واقع رژیم با تحریکات کشورهای عربی و غیره،سعی داشت این حرکت امام را حرکتی شخصی و مربوط به خارج از کشور قلمداد کند.لذا یکی از دلایل تبعید حضرت امام(ره)آنچه را که رژیم انتظار داشت،بهمراه نیاورد،چرا که اندیشههای حضرت امام(ره)که موجد یک صفبندی سیاسی در ایران شده بود زنده باقیماند.درست حدود سه ماه بعد از تبعید امام،این واقعیت بر رژیم شاه روشن شد.در اول بهمن 1343،نخست وزیر رژیم پهلوی، حسنعلی منصور در میدان بهارستان توسط چند نفر از جوانانی که پیرو راه واندیشه امام (ره)بودند،اعدام شد.این کار که البته تدارک و مقدمهچینی زیادی برای اجرای آن انجام شده بود-ج-،سومین حرکتی بود کمه رژیم را در بن بستی حیاتی فرو میانداخت.
در واقع ترور منصور از چند جنبه قابل تحلیل است.از نظر سیاست داخلی ورشکستگی سیاست سرکوب خشن حرکتهای روحانیت و حضرت امام(ره)را نشان میداد و در واقع به رژیم مینمایاند که تبعید امام(ره)به خارج از کشور رانباید نقطه حذف حرکت ایشان در داخل تلقی کند،از سوی دیگر تدارک و زمنینهچینیهای مهمی که برای قتل منصور انجام شد در واقع طراحی هستههای فکری و عملیاتی برای حرکت چریکی و شیوه مبارزه مسلحانه و قهرآمیز علیه رژیم پهلوی و سیاستهای ضد مردمی آن، بشمار میرفت.طوری که مبارزه مسلحانه بطور خودجوش و بدون تدارک و سازماندهی طولانی و بحثهای خسته کننده دربارهء ضرورت یا عدم ضرورت این شیوه، شروع شد.و در واقع به یک شیوه برخورد کارآمد در مبارزه با رژیم پهلوی تبدیل گشت.از سوی دیگر ترور منصور سیاستهای رژیم را در قبال مسائلی که میان آن و روحانیت و حضرت امام(ره)مورد بحث بود دچار حالت انقباضی میکرد و از سرعت و یکهتازی رژیم در آن عرصه میکاست.نیز این قتل در افشاگری رژیم و ماهیت تحولات اجتماعی جامعه ایران در خارج از کشور مؤثر واقع شده و دستگاه دیپلماسی کشور که وظیفه کسب مشروعیت سیاسی در روابط بینالملل آنروز برای رژیم پهلوی را داشت دچار ضعف مینمود.در نهایت این قتل رژیم را به نوعی تجدیدنظر در رابطهاش با حرکت امام(ره)و فعالان آن وادار میکرد.
دربارهء قتل حسنعلی منصور،اسناد،مدارک و خاطرات زیادی در دست داریم. یکی از اسنادی که در اینجا ارائه میشود از ویژگی درخور توجهی برخوردار است و آن اینکه این سند گزارشی است که ادارهء اطلاعات شهربانی کل کشور از تحقیقات و اقدامات اولیه خود دربارهء قتل منصور،به احتمالا شخص شاه ارائه کرده است،که این اقدامات شامل بازجوئیهای اولیه از شهید محمد بخارائی،تفتیش منزل ایشان، بازرسی منزل شهید مرتضی نیکنژاد،نحوه بازداشت شهید رضا صفارهرندی، بازپرسیها از این دو شهید،و کشف دخالت شهید سید علی اندرزگو و صادق امانی در این عملیات و کشف و ضبط اسناد و مدارکی مهم از شاخه نظامی هیأتهای مؤتلفه اسلامی،و نیز تدارکاتی که برای این ترور شهید مهدی عراقی،صادق امانی،از نظر تهیه سلاح،آموزش افراد و اخذ فتوی قتل از امام خمینی(ره)و سایر مراجع انجام دادهاند،معلوم میشود.که در نوع خود این سند را خواندنی مینماید.
همانطور که گذشت،انتخاب این سند توسط ادارهء اطلاعات شهربانی کل کشور رژیم پهلوی است.و روایت سند هم لحنی فاتحانه و یک سونگرانه دارد.در واقع با این شهیدان بزرگوار چون متهمانی که دست به عملی غیرقابل گذشت زدهاند برخورد شده و آن سوی قضایا را ناگفته میگذارد.-د-
گزارش(1)
محترما«نتیجه اقدامات و تحقیقات ادارهء اطلاعات را در مورد ترور مرحوم حسنعلی منصور نخست وزیر سابق ذیلا»به استحضار میرساند:
1- پس از جریان سوءقصد که در ساعت 1100 روز اول بهمنماه 43[13] محمد بخارائی بوسیلهء مأمورین دستگیر و به این ادارهء دلالت گردید.بلافاصله نامبرده شروع به بازجویی شد که در بدو امر از گفتن حقایق امتناع داشته و در برابر سؤالات اولیه جوابهای نامربوطی داده است(2).
2- به موازات بازجویی مقدماتی از بخارائی،مأمورینی به منزل وی اعزام و پدر و مادر نامبرده را به این اداره هدایت نمودند.از والدین وی در مورد طرز تفکر و رفتار و همچنین معاشرین نزدیک مشار الیه اطلاعاتی اخذ و معلوم گردید که محمد بخارائی از چندسال قبل دچار افکار تند افراطی به اصطلاح مذهبی گردیده و حتی نسبت به والدین خود نیز بیاعتناء بوده و اعمال آنها را نیز برخلاف موازین شرعی اسلام دانسته و تقبیح مینموده است.ضمنا با چند نفر جوانان متعصب مذهبی نیز معاشرات دائمی دارد. بلافاصله مأمورین جهت دستگیری آنها اعزام گردیدند(3)
3- در ساعت 1900 همانروز(1 /11 /43[13])مأمورین این ادارهء با انجام تشریفاتی قانونی و حفاظتی منزل مرتضی نیکنژاد یکی از دوستان وی را مورد بازرسی قرار داده و نامبرده را با یک کیسه مدارک و اعلامیههای مختلف روحانیون که درصدد جمعآوری و اختفاء آنها بود،دستگیر مینمایند.در حینی که مأمورین مشغول تهیه صورت مجلس قانونی در منزل وی بودهاند رضا صفار هرندی یکی از رفقای محمد بخارائی به منزل مرتضی نیکنژاد مراجعه مینماید.نامبرده نیز بوسیلهء مأمورین بازداشت و هردو نفر را با مدارک و اعلامیههای مکشوفه به اداره میآورند.(4)
4-بلافاصله پس از ورود دو نفر اخیرالذکر به این ادارهء با استفاده از اصول تحقیقاتی فنی و روانشناسی از نامبردگان بهطور انفرادی شروع به تحقیقات نموده پس از سه ساعت بازجویی معلوم گردید که این دو نفر به همراهی محمد بخارایی در زمان وقوع حادثهء(تیراندازی به مرحوم منصور)در میدان بهارستان حضور داشته و در محلهای مناسبی قرار گرفته و ناظر حادثه بودهاند و نیز اعتراف نمودند که در شب قبل از حادثه در منزل رضا صفار هرندی با حضور دو نفر دیگر به نامهای،صادق امانی همدانی و سید علی اندرزگو جلسهای تشکیل داده و در آن جلسه نسبت به ترور نخست وزیر تصمیم قطعی اتخاذ نموده و قرار میگذارند که روز پنجشنبه اول بهمنماه موقع رفتن نخست وزیر به مجلس شورای ملی تصمیم خود را عملی نمایند ولی از ذکر اینکه دونفر مسلح به اسلحه باشند جدا خودداری مینمودند(5)(توضیحا به عرض میرساند که این دو نفر در بدو امر از ذکر اسامی حقیقی صادق امانی و سید علی اندرزگو امتناع داشته و هریک با نامهای مستعار دیگری آنها را معرفی میکردند.)
5-پس از دستگیری این دو نفر و اخذ اعترافات لازم مجدداً محمد بخارایی تحت بازجویی قرار گرفته و به وی تذکر داده میشود که بادستگیری رفقای دیگرش مطالب بر مأمورین تحقیق کاملا روشن گردید و آنها جریانات را بهطور وضوح اعتراف کردهاند و انکار وی سودی نخواهد داشت.بخارایی از این عمل غافلگیری مأمورین سخت ناراحت شده و اظهار میدارد،من تصور نمیکردم که رفقایم این اندازه سست و بیاراده و ترسو باشند لذا به تدریج شروع به اعترافات و جوابگویی به سؤالات مطروحه مأمورین نمود و اعترافات رفقای خود را تأیید و اظهار میدارد که گفتههای آنها را تصدیق مینمایم.(6)
5-پس از اعترافات مرتضی نیکنژاد و رضا صفار هرندی و بعدا محمد بخارایی معلوم گردید که دو نفر دیگر(صادق امانی همدانی-سید علی اندرزگو)در جلسه شب قبل از ترور و حضور داشته و ضمنا صادق امانی همدانی مشوّق آنها در امر ترور نخست وزیر بوده است،نظر به اینکه از ذکر نشانی منزل و محل کار صادق امانی هر سه نفر منظور،جدا امتناع داشته و در این مورد سکوت مینمودند لذا با بررسی سوابق موجود در بایگانی این ادارهء نشانی محل کسب و منزل صادق تعیین و در روز 2 /11 /43[13]بوسیله مأمورین جهت دستگیری وی اقدامات لازم به عمل آمد.(7)
7-جهت دستگیری صادق امانی که متواری است دخالت برادران مذکور در توطئه ترور برای مأمورین محرز و مسلم گردید و ضمن بازرسی محلهایی که احتمال میرفت در آنجاها مخفی شده باشند و همچنین اجرای یک رشته مراقبتهای مداوم بدواً هاشم امانی که طبق سوابق موجوده و مدارک مکشوفه عضو جمعیت فدائیان اسلام بوده و در زمان فعالیت جمعیت مزبور مسئول امور مالی و تحصیلدار فدائیان اسلام بوده است دستگیر و تحت بازجویی قرار گرفت.
8-پس از دستگیری هاشم و شروع بازجویی از نامبرده قرائن و اماراتی در مورد مخفی گاههای برادرش صادق امانی و همچنین محل اختفای اسلحه و مدارک دیگر بدست آمد که پس از یک سلسله اقدامات تعقیبی و مراقبتی سرانجام چمدانی محتوی هشت قبضه اسلحه کمری و مقادیر زیادی فشنگ مربوطه و قالب نارنجک و همچنین چهار حلقه نوار ضبط صوت که در یک حلقه آن صدای محمد بخارائی مبنی بر خواستهها و هدفهای عاملین ترور ضبط گردیده و چهار برگ نامه به خط و امضای (محمد بخارایی-رضا صفار هرندی-مرتضی نیکنژاد)و مقادیر زیادی فتوکپی نامههای مزبور و پاکتهایی که روی آنها بهعنوان سفارتخانههای خارجی در ایران و روحانیون و چند نفر دیگر نوشته شده کشف گردید(8)و به موازات کشف چمدان مزبور خود صادق امانی نیز در ساعت چهار بعد از نیمهشب در منزل ابو القاسم رضوی فرد وکیل دادگستری دستگیر گردید.
9-صادق امانی پس از دستگیری و بازجویی اعتراف نمود که از یک سال قبل به معیت برادرش هاشم و مهدی ابراهیم عراقی و عباس مدرسیفر جلساتی تشکیل داده و در آن جلسات در پیرامون فشارهائی که بر روحانیون وارد میشود مذاکره نمود و بالاخره تصمیم به ترور اشخاص مؤثر دولت من جمله آقای علم نخست وزیر وقت میگیرند و برای آمادگی به این کار در صدد تهیهء و خرید سلاح برمیآیند که در نتیجه به تدریج تعداد هشت قبضه سلاح کمری و مقداری فشنگ با کمک مالی هاشم امانی بوسیله برادرزادهاش تقی امانی و همچنین ابو الفضل حیدری خردیداری و آماده میشود.ضمنا درصدد ساختن نارنجک بودهاند که در این مورد،مهدی ابراهیم عراقی به حمید ایبکچی که تا اندازهای اطلاعات فنی دارد مراجعه و با تبادلنظر یگدیگر و با استفاده از لولههای دو(2)اینچی آب،چند قطعه نارنجک تهیه کرده و در حوالی جاده خراسان منفجر و آزمایش میکنند.نظر به اینکه نتیجه آزمایش نارنجکهای مزبور رضایتبخش نبوده لذا شروع به تهیه قالب نارنجک از نوع نارنجکهای ارتشی مینمایند که یک قالب آلومینیومی و یک قالب گچی بدین منظور تهیه مینمایند و تصمیم داشتهاند که از این نوع چهل عدد نارنجک تهیه و آماده سازند که موفق نشدهاند.(9)
10-محرکین و عاملین توطئه قتل مرحوم آقای علم مطرح بوده یکبار عباس مدرسی فوراً نزد آقای میلانی به مشهد اعزام داشتهآند که در مورد ترور اشخاص مؤثر مخالف روحانیون از مشار الیه فتوی بگیرد که میلانی اظهار داشه این عمل جایز نیست(10)، ضمنا حبیبالله عسگر اولادی را که از مریدان خاص آقای خمینی و مسئول جمعآوری وجوه سهم امام میباشد به قم اعزام و نظر خمینی را در مورد ترور،استعلام میمایند که مدعی هستند خمینی این عمل را صلاح ندانسته.
سپس شیخ محیالدین انواری از طرف عاملین توطئه در مورد اخذ فتوی به خمینی مراجعه و به وی نیز جواب رد داده میشود،مجددا حبیبالله عسگر اولادی را به قم اعزام و به وی مأموریت میدهند از آقای خمینی چنین سؤال بکند(چنانچه اشخاصی قصد ترور اشخاص مؤثری از دولت را داشته باشند آنان را منع بکنند یا نکنند)در این مورد مدعی هستند که خمینی چنین پاسخ داده است(شما چهکاره هستید[که]منع بکنید یا نکنید.)(11)
11-صادق امانی اعتراف نموده در مورد ترور اشخاص با شیخ جواد فومنی(یک ماه است فوت کرده)نیز مشورت نموده.نامبرده با این عمل موافق بوده است(12).
12در اثر تحقیقات مداوم هفده نفر عاملین و معاونین جرم(ترور)که هریک به نحوی در این امر دخالت داشتهآند با مدارک مثبته دستگیر و کلیه آنها به عمل خود اعتراف کردهاند(13).یک نفر به نام سید علی اندرزگو(رابط صادق امانی با سه نفر عاملین ترور)متواری است که به زودی دستگیر خواهد شد،ضمنا سه نفر دیگر(حسین دانشپور مقدم-علی اصغر حاجیبابا،شیخ محمد باقر محیالدین انواری)که هریک به نحوی با متهمین پرونده ارتباط داشتهاند ولی مدارک لازم برای ارائه اتهام آنها در این پرونده موجود نبود دستگیر و جهت تعقیب موضوع به ساواک تحویل گردیدهاند.(14)
13-ضمن تحقیقات از دستگیرشدگان معلوم گردید که شش نفر از آنها در هیأت[های]مؤتلفهء اسلامی که از یک سال قبل به منظور تمرکز جمعیتهای مذهبی تشکیل گردیده عضویت دارند که در مورد هیأت مزبور اطلاعات جالب توجهی از شش نفر منظور کسب و در اختیار سازمان اطلاعات و امنیت کشور قرار داده شد(15).
[حاشیه سمت راست صفحه اول سند]
رونوشت امریه به تیمسار ریاست شهربانی کل که اصل آن در پرونده کلی ضبط است(به شرف عرض مبارک ملوکانه رسید در مورد دستگیری سید علی اندرزگو اوامر مبارک همایونی شرف صدور یافت).
پانویس ها:
ب) شهید مهدی عراقی نکات جالبی در این خصوص ارائه کرده که در خور نقل است.ایشان میگویند،فهمیدم چنین لایحهای از طرف دولت منصور به مجلس شورای ملی ارائه شده است.مطالب که با امام(ره)در میان نهاده شد ایشان سند خواستند.ما هم از طریق دوستان نمایندهای که در مجلس داشتیم یک رونوشت از صورت مذاکرات مجلس تهیه و خدمت امام ارائه کردیم.و سپس در سخنرانی آبانماه خودشان قضایا را افشا نمودند، ر.ک:عراقی،مهدی؛ناگفتهها،نشر رسا،تهران،1370،صص 208-207.
ج) شرح و تفصیل این قضیه را شهید مهدی عراقی(که خود از طراحان این حرکت بود)در خاطراتش آورده است. البته خاطرات سایر دستاندرکاران آنروز هیأتهای مؤتلفه(شاخه نظامی آن)نیز در این خصوص در دست است. ر.ک.خاطرات شهید عراقی:ناگفتهها،ص 208 به بعد.
د) لذا جهت تکمیل برداشتها از این سند باید به سایر منابع تاریخی،اسناد،خاطرات مراجعه کرد.از جمله خاطراتی که در این رابطه قابل اشارهاند؛فارسی،جلال الدین،زوایای تاریک،نشر حوزه هنری، و شهید عراقی،مهدی، ناگفتهها، انتشارات رسا، و روحانی،سید حمید،نهضت امام خمینی،جلد اول،و غیره میباشد.انشاء الله بزودی اسناد شهید سید علی اندرزگو توسط واحد تدوین اسناد این مرکز به محضر علاقهمندان تقدیم میشود که گوشه دیگری از این حرکت را روشن خواهد کرد.
1-این گزارش توسط ادارهء اطلاعات که زیر مجموعهای از شهربانی کل کشور آن روزگار بود تهیه شده و به احتمال زیاد برای شخص شاه و سایر مقامات عالیرتبه ارسال شده است.
2-احتمالا منظور شهید بخارائی بعهده گرفتن کل قضیه ترور و جلوگیری از لو رفتن سایر دوستانش بوده است.که بعد متوجه میشود سایر دوستان وی نیز توسط مأمورین شهربانی دستگیر شدهاند،لذا مقاومت را بیفایده میبیند.
3-این نکته که تهیه کننده گزارش بهعنوان نقطه ضعفی برای آن شهید بزرگوار میداند،توسط شهید مهدی عراقی در کتاب خاطراتش تبیین شده است و ایشان در این رابطه میگویند؛مأمورین دم در خانهء شهید بخارائی میروند«...مادر محمد را برمیدارند و میآورند شهربانی.خوب،مادر تا میآید چشمش میافتد به بچهاش، عواطف مادری یک مقدار تحریک میشود و شیون و واویلا و گریه،میرود توی اتاق[و میگوید]بگو ننه،حرفهایت را بزن.اینها قول دادهاند اگر تو حرفهایت را بزنی ولت میکنند.از این حرفها میزند.خلاصه،[مادر میگوید اگر]نگوئی عاقت میکنم،او[شهید بخارائی]هم میگوید خیلی خوب،تو من را عاق کن من هم تو را عوقت میکنم...خلاصه...بعد هم محمد عصبانی میشود و ماردش را از اتاق بیرون میکند،میگوید برو بیرون بابا،بگذار من کار خودم را بکنم.»ناگفتهها-ص 213
در واقع در گزارش نیامده است که مادر ایشان هم به شهربانی جلب شده بود.
4- در واقع یک اشتباه تاکتیکی سبب شد که مأمورین به سهولت به این دو دست پیدا کنند،اینگونه که پس از ترور منصور،حاج صادق امانی«...عوض اینکه به اینها بگوید 15 روز منزل نروید یا جایی معرفی کند به اینها که از امشب بیائید مثلا در فلانجا باشید.اشتباه این میشود که ایشان میگوید تا 15 روز ما همدیگر را نبینیم.خوب این بچهها هم خیال میکردند که مسئلهآی نیست حالا،خوب محمد[بخارائی]را هم که مثلاً میشناسندش و او هم که اعترافی نمیکند...»لذا احتمال دستگیری سریع را نمیدادند.»ر.ک.ناگفتهها-ص 214
5- ظاهرا منظور از این دو نفر که مسلح نبودهاند(شهید سید علی اندرزگو و صادق امانی همدانی)جهت سلب مسؤلیت و شراکت در ترور منصور از آن دو است در حالی که حداقل در مورد شهید اندرزگو اینگونه نبوده و به روایات متعددی وی وظیفه داشته اگر بخارائی موفق نشد،او کار را تمام کند.خانم ایشان هم در مصاحبهای گفته است،آن شهید بهمن یکبار گفت که تیر خلاص را من به منصور زدم.
6- دربارهء جریان اعترافگیری از افراد نامبرده که گزارشنویس خیلی به اختصار برگزار کرده است رجوع به خاطرات شهید عراقی شود؛ناگفتهها،صص 217 به بعد.
7- هنرنمائیهای مأمور شهربانی در تصویر چهرهای زیرکانه و کارآ از دستگاه پلیسی رژیم شاه در لابلای این سطور را نشان میدهد.در واقع غلو وی دربارهء کار سیستماتیک ادارهء بایگانی و کشف هویت آن اداره،درست نیست.در اسنادی که از شهید اندرزگو بدست خواهیم داد مطرح میگردد که آنگونه که رژیم تبلیغ میکرد از دستگاه پلیسی کارآمدی بهرهمند نبوده،و فقط در اعمال رویههای غیراخلاقی و غیرانسانی در مواجهه با انقلابیون دستی گشوده و هنرمند داشته است.جهت روایت دیگری از دستگیری برادران امانی رجوع کنید به ناگفتهها:ص 218 به بعد.
8- کشف چمدان مزبور در غروب نهم بهمن اتفاق افتاد.شهید مهدی عراقی میگوید یک خطای تاکتیکی دیگر حاج صادق سبب گسترش کشفیات شهربانی شد.در واقع ایشان اسلحهها و تمام مدارک دیگر را در داخل یک چمدان گذاشته بود.آنهم بدون اینکه به ما بگوید.حتی نوار بخارائی و قطعنامه هم داخل آن چمدان بوده است. ناگفتهها-ص 220.
9- بجز علم،طرح ترور بسیاری از مقامات رده بالای رژیم طرح میشود،حتی شهید اندرگو تا مدتهای زیادی به دنبال اجرای طرح ترور سپهبد نصیری بوده است که موفق نمیشود.دکتر اقبال هم مطرح بوده است.
10- شرح این اقدامات را شهید عراقی بازگو نمودهاند،ناگفتهها:ص 205 به بعد.
11- گزارشنویس پلیس شاهنشاهی،اینجا حداقل انصاف را به خرج نداده است. چه خوب بود با اقرار به واقعیتی غیرقابل چشمپوشی،حداقل با انعکاس واقعیت خدمتی درست به رژیم متبوع خود میکرد.اولا عباس مدرسیفر جهت اخذ فتوی به نزد آیةا...میلانی اعزام نشده بود،بلکه آن شخص آقای حیدری بود که طبق نقل خود ایشان و تصریح شهید عراقی آقای میلانی فتوی بر این کار صادر کردند:ر.ک.خاطرات آقای حیدری دردوانی،علی،نهضت روحانیون ایران،جلد 7-ص 6-285.در واقع گزارشنویس با این کار قصد داشته از اهمیت قتل منصور با برداشتن تائید علما از آن در افکار عمومی بکاهد.
12- دربارهء چگونگی اخذ فتوی از حضرت امام(ره)در این خصوص ر.ک: ناگفتهها:ص 9-228.در واقع قصد گزارشنویسی خدشه وارد آوردن به فتوی امام (ره)در این زمینه است.در حالی که ظاهرا متوجه نیست قتل منصور به تصویب شورای 5 نفرهای از علما که امام بهعنوان نماینده خود در رابطه با هیأتهای مؤتلفه معرفی کرده بودند،رسیده بوده است.بعلاوه قتل منصور شامل حکم مفسد فیالرض میشده که تغییرناپذیر بوده است.این نکات را شهید عراقی در این خصوص متذکر شدهاند. ر.ک؛ناگفتهها،ص 9-228.
13- شیخ جواد فومنی از روحانیان مرتبط با افراد مؤتلفه اسلامی و در جای خود شایسته یک معرفی از نظر اندیشههای جالبتوجه سیاسی و اجتماعی است.البته شهید عراقی میگویند،پای ایشان را چون فوت کرده بود به میان کشیدیم.ر.ک.ناگفتهها: ص 229.
14- البته اینگونه هم نبود که این گزارشنویس با قطعیت میگوید،ساواک تا سالهای دهه 50 به دنبال شخصی به نام شیخ حسن یزدیزاده بقدری تلاش بیثمر کرد که خسته شده بود.
15- حساسیت رژیم از مدتها قبل نسبت به هیأتهای مؤتلفه اسلامی معطوف شده بود و آن را تشکیلاتی فراگیر وابسته به شخص امام تحلیل میکرد.خوشحالی رژیم از کشف و دستگیری برخی از سران این هیأتهای مؤتلفه در عبارات گزارشنویس مزبور مشهود است.دربارهء مسئله فوق و فشار بازپرسها جهت کشف بیشتر این تشکیلات رجوع کنید به ناگفتهها:ص 225 به بعد.
مجله پانزده خرداد - زمستان 1376 (دوره اول) - شماره 28
تعداد بازدید: 4814