ساواک،که به تبعیت از شاه،در پی ایجاد تفرقه بین علما و مراجع بود،تا بدین وسیله از محبوبیت و تواناییهای امام در هدایت مبارزه علیه طاغوت بکاهد،با اعزام یکی وابستگان خود به نام«نخعی»معروف به«افصح المتکلمین»خدمت آقایان«حاج شیخ عبد النبی عراقی»، «سید کاظم شریعتمدرای»و«حضرت امام خمینی»سعی در کسب نظرات علما و مراجع برآمد که گزارش مکتوب ملاقات و صحبتهای او،با هریک از آقایان،بهطور مشروح برای ساواک ارسال شده است.
در مورد این گزارش،نکاتی قابل توجه وجود دارد،از جمله:
1.امام خمینی-برخلاف دیگران-به این فرد اجازه سؤال نمیدهد،بلکه خود شروع کننده سؤال است و به این وسیله جلوی سؤالات موردنظر وی را میگیرد.
2.صلاحیت امام از میان گزارش این روحانی وابسته،به خوبی مشخص است.
3.استنباطات نخعی که در این گزارش آمده،کاملا یک استنباط شخصی میباشد و دلیل بر مواضع و نظرات کسی نیست.
نخست وزیری سازمان اطلاعات و امنیت کشور س.ا.و.ا.ک
گیرنده مدیریت اداره کل سوم تاریخ:17 /2 /42...
فرستنده شماره:...143...
شماره عطف
پیرو شمراه پرونده گیرنده...
پیوست 1 برگ شماره پرونده فرستنده...
موضوع...محرمانه
محترما معروض میدارد اقای علی نخعی معروف به افصح المتکلمین چند روز قبل شخصا بقم عزیمت و با اقایان روحانیون ملاقات و چگونگی را در برگ پیوست بنحو مؤثر تشریح نموده.و ضمنا نظریهداده که در حال حاضر یگانه کسی که میتوان از لحاظ فضل و مقام علمی مورد توجه مردم و مرجع تقلید قرار گیرد ایت اله حاج عبد النبی عراقی مقیم قم میباشد علیهذا در صورت استقرار اراده عالی و با توجه بمفادنامه نامبرده بالا مستدعی است مقرر فرمایند موقعیت آقای شیخ عبد النبی عراقی از ساواک قم استعلام که در صورت لزوم تصمیم مقتضی اتخاد گردد.نشاط
اصل در پرونده کلی روحانیون بایگانی است آقای شهابی
1.موقعیت شیخ عبد النبی از ساواک قم سؤال شود
2.از مفاد گزارش...در گزارش...استفاده شود
به پرونده آیت الله خمینی ضمیمه و بایگانی شود
17 /2 /42
24 /2 /42
حضور محترم جناب آقای سرهنگ نشاط دامت برکاته
محترما.اینجانب که بقم مسافرت کرده بودم ملاقاتهائی از آقای حاج شیخ عبد النبی عراقی،و آقای حاجی شریعتمداری و آقای حاج آقا روح الله خمینی نیز بعمل آوردم که مقصودشان را از مخالفت خوانی نسبت بدولت تحقیق نمایم.
موقعی که عقیده آقای عراقی را راجع بحوادث قم پرسیدم،پاسخ گفتند که بعقیده من هر دو دسته،مسئولین دولت و هم مراجع روحانیت تجاوزکاری کردهاند.زیرا مسئولین دولت تکلیفشان انحصارا اجرای قانون اساسی میباشد که دخالت زنان را در رتق و فتق قوه مقننه نفی و نهی نموده بود.و دلیلی موجود نبود که در دوره فترت توسط تصویبنامه مداخله ایشان را در انتخابات تجویز کنند که دینداران را ناراضی گردانند و در راه اسکانشان ناچار بعملیات تجاوزآمیزتری شوند که در دنیا انعکاس سوء ایجاد کند. و در مقابل آنها آقایان هم سنخ خود به هم متجاوزند.دلیلش اینست که تکلیف قبلی ایشان این بود که به پیروی از ائمه علیهم السلام مسئولین امور را امر بمعروف و نهی از منکر کنند.در صورتی که ترتیب اثر میدادند،دینشان انجام،و دینشان استحکام پذیرفته بود و در صورتی که ترتیب اثر نمیدادند،دینشان بنا بقاعده و ما علی الرسول الاّ البلاغ المبین.انجام یافته تلقی میشد و دنبال کار روزمره خودشان را میگرفتند.و دیگر روا نبود دست بیقه دولت بزند که دولت تصویبنامه ملقی شدهاش را بخار لجبازی ایشان نیز زنده کند.دو دفعه عقیده ایشان را جویا شدم که حالا تکلیف چیست؟فرمودند همانطور که برای آقایان پیغام دادهام بالفعل مصلحت در سکوت است؛
و در ملاقات با آقای شریعتمداری،ایشان نیز پس از مقدماتی تذکر دادند.در این جریان نظر باینکه نگاه کردیم مقامات اجنبی بجهت تأمین نیتهای استعماری روزافزونشان نمایندگی نسوان را بهانه نفوذ و رسوخ خود در مجلسهای ایالتی و ولایتی و شورا و سنا قرار دادهاند.و دیانت تکلیف فردافرد ما را مبارزه با اعادی دین مبین نموده و دوستانه نصیحتشان کردیم که مخالف فحوای همان قانونی که خود فحوی آن نامیده میشوند عمل نکنند.درحالیکه ایشان نسبت بما مشغول لجبازی شدند و باید هم همینطور میشد.زیرا اعضای این دولت نه عقیده دارند،و نه عقل.عقیده ندارند.دلیلش اینست که طبق قواعد دین نسوان نباید در امور سیاسی و قضائی اظهار رأی کنند و در صورتی که ایشان اعتقاد داشت تصویبنامه مبنی بر شرکت زنها در شئونی که نهی شده است تهیه نمیکرد.و عقل هم ندارند.دلیلش اینست که طیّ این نوزده بیست ساله اخیر راسخترین نگهبانهای استقلال مملکت،و تاج و تخت سلطنتشان نوعا امثال ما روحانیتی بودهایم که مانع از اخراج شاه از مملکت،و تسلط طرفداران بالشویک بر دولت میشدهایم،و ملک و مال و مذهبشان نگاه میداشتیم.مسلما اگر عقل میداشتند بنا به چنین زمانی که نخستوزیر روسیه،خروشچف بدیدن پاپ اعظم رفته و تحفههائی برای روحانیت تقدیم میکند،دولت ایران که با سلامت تظاهر به مسلمانی میکند دهها کامیون نظامی مسلح هدیه بقم بفرستند و درندگیهائی بکنند که در رادیوهای همان ممالک کمونیست توبیخ و تنقیدشان نمایند؛در این هنگام آقای شریعتمداری رشته سخن را بمباحث دیگری رسانیدند که داعی بنوشتن آنها نیست.مگر اینکه وقتی پرسیدم من بعد چه تصمیم دارید گفتند در راه حفظ دین که بما سپرده شده دفاع خواهیم کرد؛ و در ملاقات با آقای حاج آقا روح الله خمینی نیز زمانی که اینجانب باطاق اندرون رفتم مباشر ایشان آقای ورامینی آمد گفت تهراینهائی از برای دیدن ایشان آمدهاند.آقای خمینی گفتند در موقعی که فلانی اینجا هستند دیگران را نیاورید.من گفتم مایل نیستم مزاحم مراجعین آقا بشوم.متقابلا آقای خمینی گفتند که خیر،من خودم که مستحضر شدم شما بقم مشرف شدهاید دوست داشتم ملاقاتتان نمایم.منتی بر شما ندارم.و متعاقب بیان بالا از من پرسیدند دیدن مدرسه فیضیه رفتهاید گفتم بلی.و یک بیت از قصیده دعبل را بتناسب با انتظار ایشان خواندم که میگوید
مدارس و آیات خلف من تلاوت و منزل وحی متنفر العرصات
آقای خمینی گفتند خوب.بطور کلی تهران نسبت باین نهضت چگونه قضاوت میکنند؟گفتم مردم مختلف فکر میکنند،دستجات تجددخواه که هوادار رفتن نسوان بمجلس مقننهاند دلخوش شدهاند که دولت تقاضای روحانیین را نپذیرفته است.و تحقیقا قضاوتشان نامطلوب میباشد.و دستجاتی که تابع عقائد دینند و دعوی وکالت زنان را نامشروع میدانند دور و نزدیک کمکار روحانیین میباشند.در عین حالت تکیهای بایشان نمیشود داشت زیرا اکثر راهنمای این دسته هم معمولا ائمه جماعت،و وعاظ ظاهر الصلاحی هستند که دلشان نمیخواهد در حال بودن نجف اشرف فقهاء قم مرجع تقلید شوند و دسترسی سایر مردم بمرجع تقلیدشان نزدیک باشد.در نتیجه هیچوقت تصور نمیکنم که حضرتعالی بتوانید در سایه همکاری این نوع علمای استفادهجوی ایران نظریات خودتان را در مبارزه همراه هیئت حاکمهای که همه موجبات تبلیغ و تطمیع و تهدید را در اختیار دارند پیش ببرید؛
در این موقع آقای خمینی پرسیدند در اینصورت تکلیف چیست؟گفتم من نبایست تکلیف فقیه را معین کنم.منتهی از آنجائیکه شنیدهام آقای حاج آقا روح الله کمالوند را اعزام فرموده بودید دیدن نخست وزیر راهحلی یافته و ترمیمی بدهند،دلخوش شدم و میخواستم عرض کنم محققا اقدام بصلح و اصلاح حضرتعالی با دولت خیلی بموقع است؛
گفتند نه خیر آقا.اما معممینی را که فرمودید دو رنگ هستند دانهدانه آنها را از محرابی و منبری و روضهخوان.و واعظهای شهیرستان را اخیرا شناختهایم که مزدهای هنگفتی هم از دولت دریافت میکنند،و دو مرتبه بدامشان نخواهیم افتاد.و درباره آقای کمالوند هم ما ایشان را اعزام نکرده بودیم.بلکه آقای کمالوند را دولت طلبیده بود است و تلفنا از ما استجازه کردند که در سر راه اول بقم بیایند.در جوابشان عرض کردم مطلقا راضی بآمدنشان نیستم و مادام که این دولت(علم)مصدر کار باشد داخل هیچقسم مذاکره مصلح و مصالحهای نخواهیم شد،زیرا این دولت ترتیبی با آقای علم معامله کرده است که تماس سران حوزه علمیه همراه او افتخار روحانیت است،و تا آنجا که اختیار روحانیت با ما است تن بچنین صلح و اصلاحی نخواهیم داد.و دلیلی هم محض اصلاح حاضر نمیبینیم.مگر ما چه کرده بودیم که مستحق قلع و قمع علیل النفسهائی ایشان ایشان باشیم.
ما موقعی که یقین پیدا کردیم که محافل لامذهب بهائیهای یهودی الاصل ایران و امریکا اراده دارند درخواست تساوی حقوق زن و مرد را آلت تجاوز بحریم مذهب رسمی این مملکت قرار دهند و دین اسلام را که موجب بقاء استقلال ظاهری این ملک و ملت است تضعیف کنند دوستانه نامههائی از برای این دولت نوشتیم که مواظب باشند دولتهای همسایه همواره روابطشان نسبت بشما اینطور روشن نمیماند.و دو دفعه امکان دارد در صدد دستدرازی باین ملک برآیند.در صورتی که ایمان و اعتقاد مردم بقرآن و قانون اساسی سالم مانده باشد در برابر اجانب بمراتب بهتر از ارتش شما ایستادگی میکنند.و دین ما،و دولت شما محافظت میشود.و درخواست کردیم که مجددا از زمزمه موهون نمایندگی نسوان که نقض ظواهر قران میباشد دست بردارند.
دفعه اول اظهار کردند که دست برداشتهاند.درحالیکه یکی دو ماه بعد درک کردیم که میخواهند در رفراندم مقصود دشمنان نوامیس و مردم را بنام اصلاح قانون انتخابات تجدید کنند.دچار رعشه شدیدی شده همراه آقای بصیرت تبادل نظر کردیم.ما بین آنها اشخاصی صلاح را خاموشی دانسته و تذکر دادند دیگر وظیفه ما انجام شده.هرگاه اعلام مخالفت کنیم موجودیت کار است.تشکیل این حوزه و حوزههای مشهد و کربلا و نجف و مصر رویهمرفته تعلیم و تعلم مباحث حلال و حرام دیانتی است که تسلیم ما اجازه میداد دستگاه اصل آن دین را نابود کند.و در صورت اضمحلال اصل،بقاء فرع عموما معنا ندارد.درک خودم را محض طلاب بیان کردم و مصمم شدم مثل حضرت سید الشهداء از برای حفظ اصل دین با ایادی دولت ظلم مبارزه کنم.و مادام که مامورین آنها از زور و ظلم و ملاعبه با احکام الهی دست برندارند،من نیز از مجاهده دست برنمیدارم.مثل اینکه اخیرا که اطلاع یافتهام وزیر دادگستری این دولت معلوم الحال لایحهای تنظیم میکند که مردهای غیرمسلمان و نیز زنهای حقوقدان حق قضاوت در مملکت اسلامی ایران را داشته باشند در فکر افتادهام متقابلا اعلامیهای انتشار بدهم که مبانیت طرح او را با اسلام متذکر شوم،و ماهیت تشکیلاتشان را نمایان کنیم؛
مطلب باینجا که انجامید درخواست کردم مرا مرخص کنند.و در صورتی که امری بمن دادند در تهران انجام بدهم.گفتند نه خیر فقط تبلیغ کنید.ایام ماه محرم موقع مناسبی بجهت تبلیغ است.تصمیم دارم مکاتیبی برای اهل منبر و وعاظ خوزستان و شیراز و لرستان و تبریز و یزد بنویسم و متکلمینی هم بفرستم ماه محرم مردم را مستبصر و روشن کنند.در تهران هم شما آقایان نکات تاریک کارهای ظلمه را در منبرها تبلیغ بفرمائید.دعای خیر ما بدرقه راه شما خواهد بود.
دیدار من بدینصورت از آقایان انجام یافت.و تهران که برگشتم لازم دانستم متذکر شوم که میان آقایان علماء امروز قم مثل آقایان عراقی و شریعتمداری و خمینی و گلپایگانی و نجفی مرعشی.هرچند اکثرا مخالف دوست میباشد.ولی از همه متهورتر آقای خمینی است که تصادفا یکی دو ماه است ترقی غیرمنتظرهای نموده و هیچ چارهای از برای رفع خر مخالفتهای اینده ایشان نیست مگر اینکه یکی از علمای معتدلتر مانند آقای نجفی یا آقای عراقی تقویت شده دست او را از حوزه قم کوتاه کنند.
ولیکن نظر به اینکه آقای نجفی مثلا بطرفداری از دربار و دولت معرفی و معروف شده است تصور نمیکنم تقویت ایشان نتیجهای داشته باشد.و بهمین جهت تنها راهحلی که برای عقب نشاندن نامبردگان بنظر میرسد اینست که آقای حاج شیخ عبد النبی عراقی که عالمی متعمّرتر و موّجهتر از سه چهار نفر رقیب و بخودی خود دارای مذاق محافظهکاری است توسط طرحهای خیلی ماهرانهای که نتوانند دست تهران را در آن طرحها هویدا به بینند تقویت شود تا مرجعیت تقلید ایران منحصر بایشان گردد،و در راه اجرای این نظر راههائی وجود دارد که در صورت لزوم معروض خواهم داشت.
تهران.11 /2 /42
مجله پانزده خرداد- دوره اول، بهار 1376 - شماره 25
تعداد بازدید: 4417