آیتالله سیدروحالله مصطفوی مشهور به امام خمینی، رهبر انقلاب اسلامی و پایهگذار نظام جمهوری اسلامی است.
او در شب پنجشنبه بیستم جمادیالثانی 1320 برابر با اول مهر 1281 همزمان با سالروز تولد حضرت زهرا (س) در خمین به دنیا آمد. پدرش، سیدمصطفی، به دست دو تن از خانهای منطقه به شهادت رسید. از آن پس، سرپرستی او برعهده مادر و عمهاش قرار گرفت.
روحالله همپای خویشان خود برای محاکمه قاتلان پدر به دادخواهی نزد حاکمان میرفت و در این راه با بسیاری از ظلم و ستمهای حکومت قاجار و خانهای زورگو آشنا میشد.
او بزودی راهی مکتبخانه شد و به فراگیری ادبیات فارسی، حساب، علوم شرعی، قرآن و خوشنویسی پرداخت. او در این مدت بیش از همه از برادر بزرگترش سیدمرتضی میآموخت. پانزده ساله بود که عمه و از پس او، مادرش، هاجر، را براثر ابتلا به وبا از دست داد و تنها شد. چهار سال بعد به سلطانآباد (اراک کنونی)رفت و به تحصیل علوم دینی پرداخت. با ورود آیتالله شیخ عبدالکریم حائری یزدی به قم که حوزه علمیه اراک را اداره میکرد، او نیز راهی قم شد. آیتالله حائری حوزه علمیه قم را در سال 1340 ق / 1301 ش بنیاد گذاشت و این شهر به مرکز علوم اسلامی در ایران تبدیل شد.
روحالله جوان در قم به فراگیری علوم مختلف ادامه داد و تفسیر قرآن، فلسفه، فقه، ریاضیات، نجوم و... را نزد مدرسان زبده حوزه علمیه آموخت و کمکم خود نیز جلسه درس ترتیب داد و شاگردانی به دور او حلقه زدند. مهمترین استادان وی آقایان حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی، میرزا محمدعلی ادیب تهرانی، سیدمحمدتقی خوانساری، سیدابوالحسن رفیعی قزوینی و آیتالله میرزا محمدعلی شاهآبادی بودند.
در 1308 ش با خانم قدس ایران (خدیجه) ثقفی، دختر یکی از روحانیان تهران ازدواج کرد که حاصل آن دو پسر و پنج دختر بود.
دوازده سال پس از ورود به قم، در 1313 ش، به درجه اجتهاد رسید. از مهمترین جلسههای تدریس او در آن دوره، درس اخلاق بود که با استقبال فراوان طلبهها، مردم و بازاریان روبهرو شد و تا سالها ادامه یافت و حاصل آن کتاب اربعین یا چهل حدیث که خلاصهای از مباحث اخلاقی ایشان در آن کلاس است. علاوه بر آن دروس معقول (فلسفه)، عرفان و سطوح عالی اصول و فقه را نیز را تدریس میکرد.
نبودن یک روحانی عالیمقام که هم از نظر علمی و هم از نظر اجتماعی جایگاه والایی در حوزهها داشته باشد تا بتواند سمت رهبری و هدایت حوزه علمیه و مرجعیت دینی مردم را برعهده بگیرد، بسیاری را بر آن داشت تا به آیتالله حاج سیدحسین بروجردی رجوع کنند و با دعوت از وی برای اقامت در قم از ایشان پیروی نمایند. این اقدام، موجب جهتگیری مشخص حوزه علمیه شد و آن را از تشتت فکری و رهبری بازداشت.
حاج آقا روحالله در دوره مرجعیت فراگیر آیتالله بروجردی به عنوان یکی از علمای برجسته در حوزه علمیه شناخته شده بود و چند بار به نمایندگی از سوی مراجع تقلید برای ابلاغ دیدگاههای علمای شیعه درباره مسائل مهم اجتماعی و سیاسی به دیدار با محمدرضا پهلوی فرستاده شد. حاج آقا روحالله در برخی از مسائل سیاسی با آیتالله بروجردی و دیگر علمای آن دوره اختلاف نظر داشت اما همواره جانب رهبری آیتالله بروجردی را نگه میداشت و در مخالفت با دیدگاههای ایشان هرگز سخنی نگفت و اقدامی نکرد. حاج آقا روحالله از همان دوره تدریس خارج و فقه را آغاز کرد.
با در گذشت آیتالله بروجردی در دهم فروردین سال 1340 ش، شمار مجتهدان و مراجعی که مردم برای تقلید در امور دینی خود برمیگزیدند افزایش یافت. آیتالله خمینی از پذیرش پیشنهادهای مکرر برای انتشار رساله خودداری میکرد و در نهایت با این شرط که بدون استفاده از سهم امام و وجوهاتی که مردم در اختیار مراجع قرار میدهند، با چاپ و انتشار رساله عملیه خود موافقت کرد و این کار توسط گروهی از شاگردان ایشان صورت گرفت.
رفتهرفته بر شهرت و محبوبیت آیتالله خمینی بویژه در پی حوادث سالهای ابتدای دهه 1340 ش افزوده شد. آیتالله خمینی که در پی مخالفت با اقدامات دولت، ابتدا به ترکیه، سپس به عراق تبعید شد، همچنان به نگارش کتب علمی و دینی و عرفانی و برگزاری جلسات درس میپرداخت و در نجف جلسات درس ایشان یکی از شلوغترین حلقههای درسی بود. پس از چهارده سال اقامت اجباری در خارج از کشور، آیتالله خمینی در مهرماه 1357 مجبور به ترک عراق شد و به فرانسه رفت و در روز 12 بهمن 1357 به ایران بازگشت و پس از ده روز انقلاب اسلامی در 22 بهمن 1357 به پیروزی رسید. یک ماه بعد به قم رفت و در سال 1358 ش به دنبال بروز عارضه قلبی، به تهران بازگشت و تا سال 1368 ش که دیده از جهان فروبست در همین شهر ماند. از آیتالله العظمی خمینی چندین کتاب در علوم اسلامی به جا مانده است که از آن جمله میتوان به شرح دعای سحر، مصباحالهدایه الی الخلافه و الولایه، اربعین حدیث، سرالصلوة، آدابالصلوة و کشفالاسرار اشاره کرد.
وجه دیگر زندگی آیتالله خمینی که به واسطه آن به امام خمینی معروف شد، حضور جدی ایشان در عرصههای سیاسی بود. امام خمینی از همان زمانی که در قم درس اخلاق میداد مسائل سیاسی را در لابهلای درس خود بیان میکرد تا جایی که مأموران شهربانی در دوره رضاخان مجبور به تعطیل محل درس ایشان در مدرسه فیضیه شدند. امام خمینی در آن دوره، وقایع سیاسی جامعه را به دقت دنبال میکرد و حتی چندین بار برای اطلاع از نحوه قانونگذاری و نوع مطالبی که در مجلس شورای ملی بیان میشد به تهران میآمد و در جایگاه تماشاچیان مجلس حضور مییافت. نخستین نوشته سیاسی امام خمینی یادداشتی است در کتابخانه وزیری یزد که تاریخ سال 1363 ق / 1323 ش را دارد. ایشان در آن یادداشت نوشته است که: «خودخواهی و ترک قیام برای خدا ما را به این روزگار سیاه رسانده و همه جهانیان را بر ما چیره کرده و کشورهای اسلامی را زیر نفوذ دیگران درآورده. [...] امروز روزی است که نسیم روحانی الهی وزیدن گرفته و برای قیام اصلاحی بهترین روز است. اگر مجال را از دست بدهید و قیام برای خدا نکنید و مراسم دینی را عودت ندهید،فرداست که مشتی هرزهگرد و شهوتران بر شما چیره شوند و تمام آیین و شرف شما را دستخوش اغراض باطله خود کنند.»
امام، پیش از درگذشت آیتالله بروجردی، در مسائلی چون تشکیل حکومت اسرائیل، تشکیل مجلس مؤسسان برای متمم قانون اساسی و اعطای اختیارات تازه به شاه اظهارنظرهایی کرده بود اما پس از آن، که اغلب علمای حوزههای علمیه راه دوری از سیاست را در پیش گرفته بودند و شخصی بانفوذ چون آیتالله بروجردی برای محوریت در امر رهبری و اداره حوزههای علمیه یافت نمیشد، امام خمینی با جدیت به مسائل سیاسی پرداخت و توانست بسیاری از طلبههای حوزه علمیه را با خود همراه سازد.
توجه به چگونگی اداره کشور و روابط میان ایران و سایر کشورها از سوی امام خمینی، موجب شد تا حرکت حکومت پهلوی در جهت اسلامزدایی و پیروی از الگوهای غربی تا اندازه زیادی متوقف شود. روشنگریهای امام خمینی در جریان تشکیل انجمنهای ایالتی و ولایتی، رفراندوم مورد نظر شاه در انقلاب سفید و در نهایت قانونی کردن کاپیتولاسیون در ایران، که همگی حوادث سیاسی ـ اجتماعی بزرگی نظیر قیام پانزده خرداد سال 1342 را به دنبال داشت، حکومت شاه را وادار کرد تا امام خمینی را در روز 13 آبان 1343 به ترکیه تبعید کند. پیش از این، دستگیری، زندان و مراقبتهای ویژه از او نتوانسته بود مانع از اقدامات امام خمینی برضد حکومت شاه شود. اگر چه حکومت شاه قصد داشت ایشان را علاوه بر زندان به اتهام اقدام علیه امنیت کشور به اعدام نیز محکوم کند اما تجمع علمای برجسته قم و مشهد در تهران و تأیید مقام مرجعیت ایشان، دولت شاه را از این کار بازداشت. با تبعید امام، حکومت توانست مخالفتها را با دستگیری، محاکمه و زندان مخالفان و منتقدان، خاموش کند.
محل تبعید امام خمینی در مهرماه 1344 از ترکیه به عراق تغییر یافت و ایشان در شهر نجف مستقر شد و پس از مدتی، تدریس در حوزه علمیه آن شهر را آغاز کرد و همزمان فعالیتهای سیاسی خود را نیز از سرگرفت. ایشان در نخستین اقدام، در سخنانی در آبان همان سال، سران کشورهای اسلامی و علمای اسلام را به انجام وظایف اصلی آنان یعنی حفظ و حراست از اسلام و دفاع از مسلمانان فراخواند و مردم مسلمان را به وحدت کلمه سفارش کرد.
امام در فروردین 1346 در نامه سرگشادهای به امیرعباس هویدا نخستوزیر حکومت شاه، ضمن اعتراض به حکم تبعید خود، از فقر و بیچارگی ملت، ورشکستگی بازار و بازرگانان و عقبافتادگی کشور سخن گفت و او و حکومت شاه را به رعایت اصول و احکام اسلامی فراخواند و ضمن آن هشدار داد که در غیر این صورت، مراجع اسلام و علمای اعلام، جوانان، روشنفکران و اصناف احساس وظیفه خواهند کرد.
بیتوجهی و بیتدبیری مسئولان حکومتی رژیم پهلوی نسبت به هشدارهای امام و تلاش بیوقفه آنان در سرکوب حرکتهای فکری و سیاسی مخالفان، امام خمینی را بر آن داشت تا راه مبارزه با رژیم شاه را با کمترین امکانات اما بیش از گذشته در پیش گیرد.
برترین مشخصه امام خمینی نسبت به دیگر عالمان دوران معاصر، توجه ویژه به تشکیل حکومتی بر مبنای احکام اسلامی است. تا پیش از ایشان تنها معدودی از علمای پیشین و به گونهای گذرا طرح ایجاد حکومت اسلامی را ارائه داده بودند. با این حال، این طرحها هرگز به مرحله اجرا در نیامد و حتی آوازه آنها نیز از حوزههای علمی بیرون نرفت. اما طرح تشکیل حکومت اسلامی با نظارت مستقیم «ولی فقیه» که از آن به «ولایت فقیه» یاد شده، در سلسله درسهای امام خمینی در نجف به سال 1348 ش آغاز شد و مباحث مطرح شده به صورت کتابی به عنوان «حکومت اسلامی» و به دور از چشم مقامات امنیتی رژیم پهلوی وارد ایران شد و در میان مردم پخش گردید. با این اقدام، ابتکار عملی در میان مبارزان و مخالفان رژیم شاه که عمدتاً در دست گروههای چپگرا بود، به نفع نیروهای مذهبی تغییر یافت. چه، کمونیستها با الگوبرداری از حکومت در شوروی، به خلأ فکری و سیاسی در میان مبارزان مسلمان اشاره میکردند که هیچگونه الگویی برای حکومت کردن نداشتند.
امام خمینی نیز با بهرهگیری از شرایط روز و فضای حاکم بر ایران بویژه پس از روی کار آمدن جیمیکارتر به عنوان رئیسجمهور امریکا در 1355 ش که شعار حمایت از حقوق بشر سر میداد و در پی ایجاد تغییراتی در فضای سیاسی ایران بود، بر شدت فشارهایش علیه رژیم شاه افزود. مرگ مشکوک آیتالله سیدمصطفی خمینی فرزند امام خمینی در اول آبان 1356 موجب توجه بیشتر مردم نسبت به پیامها و اعلامیههای امام شد. چندی بعد حکومت شاه در هفدهم دی 1356 با انتشار مقالهای توهینآمیز نسبت به امام خمینی در روزنامه اطلاعات، خشم مردم را بیش از پیش نسبت به خود برانگیخت.
تظاهرات مردم در اعتراض به این مقاله و کشتار آنان در شهر قم، زمینهساز ناآرامیهای جدی بر ضد حکومت شاه شد و چهلم شهیدان قم، تبریز را به خون نشاند. تداوم مراسم اربعین شهیدان در شهرهای دیگر و قتلعام مردم، انقلاب گسترده و عمومی را در ایران به دنبال داشت. امام خمینی که در این دوره بیش از گذشته با انتشار اعلامیه و ایراد سخنرانی و مصاحبه با نشریات معتبر به ارائه دیدگاههای خویش و بویژه ترسیم دورنمای آینده حکومت اسلامی میپرداخت، با فشار دولت ایران بر حکومت عراق، مجبور به ترک عراق شد. ابتدا راهی مرز کویت شد که مأموران دولت کویت از پذیرفتن ایشان خودداری کردند. سپس به فرانسه رفت. در این کشور به دلیل وجود دستگاههای ارتباطی و شبکههای خبری، امام خمینی توانست با امکانات بهتر و بیشتری به هدایت مردم انقلابی بپردازد و هم در این مدت رایزنیها نیز برای اداره امور آینده کشور را با دیگر رهبران جامعه صورت داد. شاه که نمیتوانست بیش از این در ایران دوام بیاورد در 26 دی 1357 ایران را برای همیشه ترک کرد و این در حالی بود که چهار روز قبل، شورای انقلاب اسلامی از سوی امام خمینی تشکیل شده بود. امام در روز 12 بهمن در میان استقبال تاریخی مردم به ایران بازگشت و در اجتماع آنان که در بهشتزهرا گرد آمده بودند، برنامههای خود را برای تشکیل حکومت اعلام کرد و چند روز بعد نیز در 15 بهمن ماه دولت موقت انقلاب را معرفی کرد. در روز 22 بهمن 1357 که نظام سلطنتی به طور کامل در ایران از بین رفت، زمام امور کشور را به دست گرفت و با نظر شورای انقلاب، عوامل اجرایی حکومت را منصوب کرد. امام خمینی در دهم اسفند 1357 برای اقامت راهی قم شد و از همانجا امور کشور را نظارت و رهبری میکرد. اما به دلیل بروز عارضه قلبی، مجدداً به تهران آمد و پس از بهبود نسبی در خانه کوچکی واقع در جماران ساکن شد. در مدت نزدیک به یک سال که امام در قم به سر میبرد، همهپرسی درباره نظام جایگزین رژیم سلطنتی برگزار شد که مردم به جمهوری اسلامی رأی دادند. بزودی متن پیشنویس قانون اساسی به دستور ایشان تدوین شد و مجلس خبرگان قانون اساسی با انتخاب مردم، کار بررسی و تدوین قانون اساسی را آغاز کرد و در آذر 1358 آن را از تصویب مردم گذراند و کار تأسیس نهادهای موردنظر قانون اساسی آغاز شد.
توطئههای تجزیهطلبانه داخلی، اختلافات میان گروهها و احزاب سیاسی، اختلاف بر سر چگونگی اداره کشور، ترور مسئولان اجرایی، کودتای نظامی نافرجام، حمله نظامی امریکا به طبس که در پی تسخیر سفارت امریکا به دست دانشجویان مسلمان پیرو خط امام صورت گرفت، آغاز جنگ همهجانبه عراق علیه ایران، عمدهترین مشکلاتی بود که بر سر راه جمهوری اسلامی در ایران قرار گرفت و در تمامی آنها با دوراندیشی و رهبری امام خمینی، کشور از افتادن به ورطة نابودی رهایی یافت. امام خمینی پس از استقرار نظام اسلامی، مردم را مهمترین رکن بقای نظام اسلامی برمیشمرد و آنان را محرمترین افراد برای بازگویی مشکلات حکومتی میدانست. ارتباط دوسویه میان امام و مردم موجب شده بود تا در دشوارترین مراحل انقلاب، کشور بتواند از گردنههای صعبالعبور گذر کند. اگرچه در این راه خسارتهای فراوانی نیز از جانب دشمنان انقلاب بر ملت و کشور تحمیل شد، اما امام خمینی توانست در مدت نزدیک به یازده سال رهبری در ایران، بسیاری از سدهای موجود بر سر راه دولت را هموار کند و حکومتی که بزرگترین تهدید، یعنی جنگ هشتساله را پشتسر گذارده، و در آغاز دوره بازسازی بود، به آیندگان واگذارد.
امام خمینی در آخرین سالهای زندگی خود با تجدیدنظرهایی در نظریه «ولایت فقیه» آن را اجراییتر کرد و زمینه را برای سهولت بیشتر اداره امور کشور بر مبنای ولایت فقیه فراهم آورد. ایشان در وصیتنامه سیاسی ـ الهی خویش که متضمن راهکارهای اجرایی آینده ایران برای دستیابی به اهداف بزرگ اسلامی است، تذکرات سودمندی به مسئولان و مردم داد.
امام خمینی سرانجام یکشنبه سیزدهم خرداد 1368 به دنبال عوارض ناشی از سرطان دستگاه گوارش در 87 سالگی دیده از جهان فروبست و ایران، رهبر بیمانند خود را که همواره با صداقت، مهربانی و احترام با مردمش رفتار میکرد از دست داد.
پیکر امام خمینی در روز پانزدهم خرداد برای وداع مردم با رهبرشان در مصلای تهران قرار داده شد و یک روز بعد نیز در میان اندوه میلیونها ایرانی عزادار تا بهشتزهرا تشییع شد و همانجا به خاک سپرده شد.
تاریخ ایران، نمونه استقبال بیمانند مردم از امام خمینی به هنگام ورود ایشان به تهران در 12 بهمن 1357 و هنگام تشییع پیکر ایشان در روز 16 خرداد 1368 را هرگز به یاد ندارد.
درباره ویژگیهای اخلاقی ایشان بسیار گفتهاند و در آن میان، نکات زیر بیش از همه خودنمایی میکند:
او هرگز در اوج عصبانیت، به کسی بیاحترامی نمیکرد و همیشه بهترین جای اتاق را به همسرش تعارف میکرد و تا او بر سر سفره غذا حاضر نمیشد، دست به غذا نمیبرد. امام خمینی همواره خانوادهاش را به رعایت اخلاق ومواظبت از سیرت خویش سفارش میکرد و از آنان میخواست تا تکبر نکنند.
او به ادای تکالیف شرعی از جمله اقامه نماز توسط فرزندانش مقید بود و چون از آنان میشنید که میگفتند نماز خواندهایم، قبول میکرد و کنجکاوی نمیکرد.
امام خمینی به نقش مردم در اداره امور جامعه بسیار تأکید داشت به گونهای که به مسئولان امور متذکر شده بود کاری نکنید که نتوانید به مردم توضیح بدهید. اینها به گردن ما و شما دین دارند. شما باید در فشارها و سختیها، طرف مردم را بگیرید.
منبع: دایرهالمعارف انقلاب اسلامی (جلد1) – دفتر ادبیات انقلاب اسلامی – تهران – سوره مهر – 1374 – صص 87-83
تعداد بازدید: 4154