مقالات

روایتی دیگر از نهضت پانزدهم خرداد

نویسنده: دکتر مهدی فرقانی


 پیروزی انقلاب اسلامی به عنوان‏ رخداد مهم تاریخ کشورمان حادثه‏ای‏ است که هماره باید از آن گفت و نوشت. تاریخی که برگ برگ صفحاتش باید مرور شود،درباره‏اش فیلمها بسازند و کتابها بنگارند تا نسل جوان کشور با ریشه‏ها، ابعاد و سیر تاریخی آن آشنا شوند و بدانند تاریخ پر نشیب و فراز این انقلاب‏ چه مراحلی را پشت سر نهاده است تا سرانجام نو نهال نازک آن درختی تنومند شده و به ثمر نشسته است.

بعد از کودتای آمریکایی 28 مرداد 1332،شاه‏ موفق شده بود به کمک دستگاههای سر کوبگر خود،مخالفان را از سر راه بردارد،آنها را به زندان‏ افکند،خانه نشین کند یا به سکوت و سازش بکشاند و در آغاز دهه 40،چنین به نظر می‏رسید که با حمایت‏های بی دریغ آمریکا و با امتیازاتی که ایالات‏ متحده،پی در پی از رژیم شاه می‏گرفت و نیز با گسترش سلطه این کشور بر ایران،قدرت سیاسی‏ در دست شاه و عمال او تمرکز یافته و افراد و سازمان‏های سیاسی مبارز یا از بین رفته‏اند یا کنار کشیده‏اند.در عین حال بسیاری از صاحب نظران، سال‏های بین 32 تا 57 را دوره بازگشت به خویش‏ و بازنگری در واقعیت‏های جامعه توسط مردم و برخی روشنفکران بخصوص روحانیون می‏دانند.

همزمان با روی کار آمدن جان.اف.کندی در آمریکا،این دولت به منظور پیشگیری از وقوع‏ جنبش‏های ملی و ضد امپریالیستی و نفوذ کمونیسم‏ در بسیاری از کشورهای جهان سوم از جمله برخی‏ کشورهای خاورمیانه و ایران،کشورهای آسیای‏ جنوب شرقی و نیز کشورهای آمریکای لاتین‏ همچون مکزیک،برزیل و آرژانتین،دولت‏های‏ مزبور را برای انجام یک سری اصلاحات اجتماعی‏ و سیاسی و بویژه اصلاحات ارضی و تقسیم‏ زمین‏های مالکان بزرگ بین دهقانان،تحت فشار قرار داد.در ایران نیز از اواخر دهه 30 و اوایل دهه‏ 40 کار تقسیم اراضی سلطنتی و نیز زمین‏های عمده‏ مالکان آغاز شده بود،این کار باعث بروز شورش‏ها و مخالفت‏هایی از سوی جناح‏ها و گروههای‏ مختلف و با انگیزه‏های متفاوت شد و حتی‏ درگیری‏های مسلحانه‏ای بویژه در مناطق فارس و خراسان با سران عشایر به وقوع پیوست.

انتصاب علی امینی به نخست وزیری که تحت‏ فشار آمریکا صورت گرفت،هشداری بود به شاه‏ که آهنگ اصلاحات اجتماعی باید جدی و سریع‏ پی گرفته شود.پس از آنکه شاه،اعتماد دولت‏ آمریکا را مبنی بر مصمم بودن به اجرای رفرم‏ مورد نظر این کشور جلب کرد،اسد الله علم را به‏ عنوان نخست وزیر روی کار آورد و تسلط خویش‏ را بر ارتش،ساواک و نیروهای انتظامی،تقویت و تحکیم کرد و مقدمات انجام رفراندوم ششم بهمن‏ و اعلام اصول«انقلاب سفید»را فراهم ساخت.(1)

اظهارات مقامات آمریکایی در مورد نقش شاه در منطقه و«رهبری داهیانه او در انجام اصلاحات‏ اجتماعی»بیانگر این واقعیت است که دو دولت‏ بیش از هر زمان به هم نزدیک شده بودند و شاه‏ می‏کوشید تایید آمریکا را به هر قیمت به دست‏ آورده،به عنوان رهبر اصلاحات سیاسی و اجتماعی ایران،لیاقت و شایستگی خود را اثبات‏ کند.

در نیمه دوم فروردین سال 41،پرزیدنت‏ «کندی»در ضیافت شامی که برای شاه در کاخ سفید ترتیب داد او را به عنوان«یک مبارز سلحشور و رهبری ملی و استقلال»(2)قلمداد کرد.او قبلا نیز گفته بود که«اگر رهبری شاه نبود،خاورمیانه‏ سقوط کرده بود»(3). «لیندون جانسون» معاون‏ رئیس جمهور آمریکا نیز طی سفری که در تابستان‏ 1341 به تهران داشت او را به عنوان«یکی از رهبران قدرتمند ضد کمونیسم جهان سوم و متحد مورد اعتماد ایالات متحده دانست.جانسون در مصاحبه تلویزیونی گفت:«دور اندیشی، واقع بینی،شهامت و مساعی شاه در راه اصلاحات‏ ارضی،اولین احساس ستایش آمیزش نسبت به‏ معظم له است»(4).«رابرت مک نامارا»وزیر دفاع‏ وقت آمریکا نیز ضمن ارایه گزارشی به کمیته روابط خارجی سنای آمریکا،ایران را در اجرای رفرم‏های‏ اقتصادی و اجتماعی به رهبری شاه،کشور نمونه‏ معرفی کرد.

در این شرایط خیال شاه از جانب سه گروه‏ مخالف یعنی حزب توده،جبهه ملی و نهضت آزادی تا حدود زیادی راحت بود،چه‏ عده‏ای از رهبران و اعضای آنها زندانی یا تحت‏ تعقیب بودند،یا دچار یاس و نومیدی و انفعال شده‏ بودند.«نیروی چهارم»یعنی قدرت روحانیت و حوزه‏ها نیز برای شاه هم ناشناخته بود و هم آنرا دست کم می‏گرفت.ظاهرا تلاش برای جلب‏ مشارکت برخی از اعضای جبهه ملی در ساختار سیاسی کشور نیز با شکست روبرو شده بود.

اواخر تیر ماه 41 اسد الله علم نخست وزیر تاکید کرد که«برنامه شش ماده‏ای را که چهارده ماه قبل‏ هنگام روی کار آمدن دولت امینی اعلام شده بود اجرا خواهد کرد»(5)

در نیمه مهر ماه 1341،لایحه انجمنهای ایالتی‏ و ولایتی در هیات دولت به تصویب می‏رسد.از جمله بندهای این لایحه،«حذف قسم به قرآن برای‏ نمایندگان،حذف قید اسلام برای انتخاب‏ شوندگان و آزادی بانوان برای شرکت در انتخابات»(6)بود.مخالفت‏های اساسی مراجع و روحانیون با دولت و شخص شاه از این زمان اوج‏ بیشتری می‏گیرد،و با سخنرانی‏ها و تلگرام‏های آنها بویژه شخص امام خمینی(ره)،آهنگ مبارزه،تندتر می‏شود.

اصناف و روحانیون بسیاری از شهرها نیز از حرکت علما و مراجع پشتیبانی می‏کنند.در ماههای‏ آبان،آذر و دی،موج مخالفت‏ها بالا می‏گیرد و لحن سخنرانی‏ها و تلگرام‏ها صریح تر و بی‏پرده‏تر می‏شود.ایام مذهبی با سخنرانی مراجع،وعاظ و روحانیون،به صحنه‏هایی از اجتماعات سیاسی‏ تبدیل می‏شود و در تمام آنها این ترجیع‏بند به گوش‏ می‏رسد که«دولت باید این تصویب نامه را لغو کند».سرانجام علم در اواخر آذر ماه تحت فشار محافل مذهبی و روحانیون،طی تلگرامی به علمای‏ قم و تهران،لغو تصویب نامه را اعلام می‏کند،اما امام خمینی حتی اعلام این مساله را که توسط علم‏ طی مصاحبه‏ای صورت می‏گیرد کافی نمی‏داند و از مردم می‏خواهد که«تا لغو کامل آن از سوی هیات‏ دولت-و نه فقط نخست وزیر-به مبارزه ادامه‏ دهند».(7)

در هفته آخر دیماه 41 آئین نامه رفراندوم ششم‏ بهمن تصویب می‏شود و امام خمینی و اکثر مراجع‏ و روحانیون سرشناس حوزه،با انتشار اعلامیه، سخنرانی و مخابره تلگرام و در پاسخ به استفتای‏ گروههای مختلف،با انجام این رفراندم مخالفت‏ و آنرا خلاف قانون اساسی اعلام می‏کنند.تماس‏ و ارتباط مراجع و روحانیون با یکدیگر،شبکه‏ای‏ از مخالفان مذهبی را در سراسر کشور و به ویژه در پایگاه اصلی حوزه علمیه یعنی شهر قم به وجود می‏آورد.صدور اعلامیه،سخنرانی در مساجد و بر منابر و در حضور اجتماعات عظیم مردمی، ارسال تلگرام برای نخست وزیر،شاه و دولت و مبادله پیام و اطلاعات میان روحانیون و مراکز مذهبی در داخل و خارج کشور،پیوستن اصناف و بازاریان به صفوف مخالفان،مهاجرت برخی علما از شهرهای خود،اعلام مخالفت با اصلاحات شاه‏ در پاسخ به استفتاهای مختلف،تحصن،تعطیل‏ بازار و مبادله مخفیانه پیام‏ها از جمله تاکتیک‏هایی‏ است که مخالفان مذهبی رژیم به کار می‏گیرند.

سرانجام اصول شش گانه«انقلاب سفید»روز ششم بهمن 1341 در شرایط اختناق و در حالی که‏ اکثر رهبران اپوزیسیون در زندان بودند،به‏ همه پرسی گذاشته می‏شود و به ادعای دولت،9/ 99 درصد از رای دهندگان به آن رای مثبت‏ می‏دهند.آمریکا از این اتفاق استقبال می‏کند و آنرا به منزله«رفع مخاطرات احتمالی علیه رژیم از سوی‏ نیروهای عوامفریب و ضد غربی»(8)می‏داند و «کندی»این پیروزی را به شاه تبریک می‏گوید.شاه‏ طی مصاحبه‏ای با مفسر آسوشیتدپرس در امور خاورمیانه می‏گوید:«انقلاب قانونی و بدون‏ خونریزی ایران در جهان نظیر نداشته است و خطر این که انقلاب از کنترل خارج شود وجود ندارد» (9).

با درخواست علمای قم،روحانیون و ائمه‏ جماعات از رفتن به مسجد و اقامه نماز خودداری‏ می‏کنند.در این اعتصاب،منابر نیز تعطیل می‏شود تا حساسیت مردم نسبت به اقدامات جدید رژیم شاه‏ بیشتر گردد.مراجع تقلید و علمای طراز اول قم، متشکل از یک هیات 9 نفری،با انتشار اعلامیه‏ای، مواضع خویش را درباره رفراندوم و انجمن‏های‏ ایالتی و ولایتی اعلام می‏کند.در هفته اول اسفند ماه،امام خمینی طی بیاناتی به مناسبت عید فطر مردم را به ایستادگی و استقامت در مقابل حکومت‏ استبداد ترغیب می‏کنند و می‏گویند:«ما میل‏ نداشتیم که کار به اینجا بکشد.چرا باید شاه‏ مملکت،اینقدر از ملت جدا باشد که وقتی پیشنهاد می‏دهد با بی اعتنایی و عکس العمل منفی مردم‏ مواجه گردد...رفراندوم شاه در سراسر مملکت، بیش از دو هزار نفر همراه نداشت»(10).شاید بتوان‏ این بیانات و این مقطع را یکی از حساس‏ترین مقاطع‏ سال 41 دانست که آبستن حوادث بیشماری در ماههای آینده است.

شاه به همه حرکت‏های مخالف،برچسب‏ «ارتجاع سیاه»،«توطئه فئودال‏ها»و«ناسیونالیسم‏ منفی»می‏زند.امام خمینی پیش از آن یعنی در مهر ماه 41 به هنگام تصویب لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی ابتدا طی تلگرامی به دولت و سپس به شاه‏ شدیدترین حمله را متوجه آنها کرده و تهدید می‏کنند که چنانچه شاه،علم را ملزم به تبعیت از قانون‏ اسلام و قانون اساسی نکند در«نامه سر گشاده به‏ اعلیحضرت»مطالب دیگری را تذکر می‏دهند(11).

امام در هفته آخر اسفند ماه،به اتفاق سایر مراجع‏ وقت،عید سال 42 را تحریم می‏کنند.دلیل این‏ تحریم،«عزادار شدن مسلمین به علت مصیبت‏ وارده از تصویب و اجرای مواد به اصطلاح انقلاب‏ سفید شاه»(12)ذکر می‏شود.امام خمینی(ره)طی‏ اعلامیه‏ای به این مناسبت اعلام می‏کند:«روحانیت‏ امسال عید ندارد»(13).این تحریم مورد پشتیبانی‏ علما و جمعیت‏های مذهبی بخصوص در تهران‏ قرار می‏گیرد.قبل از عید سال 42 نیز تراکت‏هایی‏ با این مضمون در قم پخش می‏شود:«ملت عزادار است،زیرا هیات حاکمه مستبد ایران،تجاوز به‏ احکام قرآن و قانون اساسی نموده و روحانیون و آزادیخواهان را به زندان و شکنجه کشیده است» (14)

بدین ترتیب در عید نوروز سال 42،مراجع‏ تقلید قم برای دیدار مردم جلوس نداشتند و بر سر در منزل،پرچم سیاه برافراشتند.

سال 42 در چنین شرایطی آغاز می‏شود.روابط دولت و جامعه مذهبی قم تا آن زمان هیچگاه این‏ چنین تیره و بحرانی نبوده است.این انبار باروت با حمله‏ای که روز دوم فروردین سال 42 توسط گروهی از ماموران پلیس و ساواک به مدرسه فیضیه‏ قم صورت می‏گیرد،مشتعل می‏شود.در این‏ یورش جمعی از طلاب،مضروب و مجروح و چند تن کشته می‏شوند.امام خمینی طی تلگرامی به‏ علمای تهران،شاه را این چنین به باد حمله‏ می‏گیرد:«...حمله کماندوها و مامورین انتظامی‏ دولت با لباس مبدل در معیت و پشتیبانی پاسبان‏ها به مرکز روحانیت،خاطرات مغول را زنده‏ کرد...اینان با شعار شاه دوستی به مقدسات‏ مذهبی اهانت می‏کنند.شاه دوستی یعنی‏ غارتگری،هتک اسلام،تجاوز به حقوق‏ مسلمین،تجاوز به مرکز علم و دانش...من به‏ نام ملت از آقای علم،شاغل نخست وزیری‏ استیضاح می‏کنم.من اکنون قلب خود را برای‏ سر نیزه‏های مامورین شما حاضر کرده‏ام...»(15).

این حمله توسط علما و روحانیون شهرهای‏ دیگر به شدت محکوم و بازار تهران به حمایت از نهضت روحانیت،تعطیل می‏شود.جامعه‏ روحانیت تهران نیز به همین مناسبت اعلام اعتصاب‏ می‏کند.مجالس ترحیم و یاد بود شهدای فیضیه‏ یکی پس از دیگری در شهرهای مختلف برپا می‏شود و هر یک از این مراسم،نقش تازه‏ای در گسترش موج مبارزه،ایفا می‏کند.

بالاخره ماه محرم سال 1383 قمری(مطابق با 4 خرداد 1342)فرا می‏رسد.دولت نگران وقوع‏ حوادث احتمالی در روزهای عزاداری است. شهربانی تهران طی اعلامیه‏ای تهدید می‏کند که‏ «اعمال و تظاهراتی که شرع مقدس نیز آنها را تحدید نفرموده،به کلی ممنوع و ماموران انتظامی از آن‏ جلوگیری می‏کنند»(16).امام خمینی،با صدور بیانیه‏ای از وعاظ و گویندگان می‏خواهد که«... فریضه دینی خود را ادا کنید...از تو هم چند روز حبس و زجر نترسید،آقایان بدانند که‏ خطر امروز برای اسلام،از خطر بنی امیه کمتر نیست.خطر اسراییل و عمال آن را به مردم‏ تذکر دهید،سکوت در این ایام،تایید دستگاه‏ جبار و کمک به دشمنان است»(17).

با این قراین پیداست که مراسم عزاداری و سینه زنی محرم سال 1383 قمری(1342 شمسی) در سراسر کشور و بویژه در تهران و قم،پر شورتر از هر سال و با ویژگی‏های منحصر به فردی برپا می‏شود.

سرانجام،آتشی که از ماهها پیش روشن شده‏ بود،روز 13 خرداد 1342 همزمان با عاشورای‏ حسینی،شعله ور می‏شود.مردم مطلع می‏شوند که قرار است عصر عاشورا،امام خمینی در مدرسه‏ فیضیه سخنرانی کنند و به همین دلیل در این محل‏ تجمع می‏کنند.رژیم می‏کوشد امام را از سخنرانی‏ روز عاشورا منصرف کند اما موفق نمی‏شود. ساعت 5 بعد از ظهر امام در مدرسه فیضیه به‏ منبر می‏رود و نطق تاریخی و شجاعانه خود را ایراد می‏کند.قسمت‏هایی از این سخنرانی را که منشاء تحولات شگرفی در تاریخ سیاسی و اجتماعی ایران‏ است،مرور می‏کنیم:

«همین سوال اینجا مطرح می‏شود که‏ دستگاه جبار ایران با مراجع سر جنگ داشت،با علمای اسلام مخالف بود،به قرآن چه کار داشتند، به مدرسه فیضیه چه کار داشتند به طلاب علوم دینیه‏ چه کار داشتند،به سید 18 ساله ما چه‏ کار داشتند(گریه حضار)سید 18 ساله ما به شاه چه‏ کرده بود،به دولت چه کرده بود،به دستگاه‏ جبار چه کرده بود(گریه شدید جمعیت)،به این‏ نتیجه می‏رسیم که اینها با اساس کار دارند،با اساس‏ اسلام و روحانیت مخالفند...اسراییل به دست‏ عمال سیاه خود مدرسه فیضیه را کوبید،ما را می‏کوبد،شما ملت را می‏کوبد،می‏خواهد اقتصاد *شاه و حامیان خارجی او قدرت‏ شبکه پر نفوذ روحانیون را نشناخته یا دست کم گرفته بودند و هرگز تصور نمی‏کردند که‏ سخنرانی‏ها و اعلامیه‏های امام‏ خمینی(ره)و سایر مراجع تا این‏ حد نفوذ داشته باشد.

شما را قبضه کند،می‏خواهد تجارت و زراعت شما را از بین ببرد،می‏خواهد ثروت‏ها را تصاحب‏ کند،...شما اهالی محترم قم ملاحظه فرمودید آن روز که آن رفراندوم غلط،آن رفراندوم مفتضح‏ انجام گرفت...در کوچه‏ها و خیابان‏های قم، در مرکز روحانیت،در جوار فاطمه معصومه(ع) مشتی اراذل و اوباش را راه انداختند،در اتومبیل‏ها نشاندند و گفتند مفتخوری تمام شد!پلو خوری‏ تمام شد!آیا این طلاب علوم دینیه که لباب عمرشان‏ را،موقع نشاطشان را در این حجرات می‏گذرانند و ماهی 40 الی صد تومان بیشتر ندارند مفتخورند؟ ولی آنهایی که یک قلم در آمدشان هزار میلیون تومان‏ است مفتخور نیستند؟آیا ما مفتخوریم که مرحوم‏ حاج شیخ عبد الکریم ما وقتی که از دنیا می‏روند، همان شب،آقا زاده‏هایش شام نداشتند(گریه‏ جمعیت)،..مرحوم بروجردی ما وقتی که از دنیا می‏روند ششصد هزار تومان(بابت شهریه حوزه‏ها) قرض باقی می‏گذارند،ایشان مفتخورند ولی آنهایی‏ که بانک‏های دنیا را از دسترنج مردم فقیر انباشته‏اند، کاخ‏های عظیم را روی هم گذاشته‏اند... مفتخور نیستند؟...من به شما نصیحت می‏کنم، ای آقای شاه،ای جناب شاه،من به تو نصیحت‏ می‏کنم،دست از این اعمال و رویه بردار،من میل‏ ندارم که اگر روزی ارباب‏ها بخواهند تو بروی، مردم شکر گزاری کنند،من نمی‏خواهم تو مثل‏ پدرت بشی...بدبخت بیچاره،چهل و پنج سال‏ از عمرت میره یک کمی تأمل کن،یک تدبر کن... کمی عبرت بگیر،عبرت از پدرت بگیر،چرا بی تامل حرف می‏زنی؟...آیا روحانیت نجس‏ است؟آیا ما حیوان نجس هستیم(گریه جمعیت) خدا کند که مراد تو از این جمله،علما و روحانیت‏ نباشد وگرنه تکلیف ما با تو مشکل می‏شود و تکلیف تو مشکل‏تر می‏گردد نمی‏توانی زندگی‏ کنی،ملت نمی‏گذارند که به این وضع ادامه دهی، آیا روحانیت و اسلام،ارتجاع سیاه است؟لکن تو مرتجع سیاه،انقلاب سفید کردی؟...چه‏ انقلاب سفید کرده‏ای؟چرا اینقدر می‏خواهی مردم‏ را غافل کنی؟چرا مردم را اینقدر تهدید می‏کنی؟

...آقای شاه!اینها می‏خواهند تو را یهودی‏ معرفی کنند که من بگویم کافری تا از ایران بیرونت‏ کنند و به تکلیف تو برسند...»(18)

با این نطق تاریخی،در واقع نطفه انقلاب بسته‏ می‏شود.در این سخنرانی نکاتی چند قابل تعمق‏ است:

اولا امام خمینی(ره)در سخنان خود،شاه را رودرروی مردم و اسلام و روحانیت قرار می‏دهد و به خوبی عواطف و احساسات مذهبی مردم را به‏ جوش می‏آورد.ثانیا،عظمت پوشالی رژیم شاه با این سخنرانی در هم شکسته می‏شود.شاید برای‏ اولین بار با چنین صراحتی،«شاه»،بیچاره، بدبخت،تو،آقای شاه،جناب شاه و...خطاب‏ شده بود.حرف‏ها حاکی از آن است که تهدیدهای‏ جدی‏تر هنوز در راه است.شاه بسیار کوشیده بود که از خود،غولی شکست ناپذیر بسازد و با ایجاد رعب و وحشت و تهدید،هر صدای مخالفی را خاموش کند،اما این نطق تاریخی،هم حریم‏ و حرمت‏ها را شکست و او را به شدت مورد انتقاد، سرزنش،حمله و تهدید قرار دارد.

ثالثا،واقعیاتی که از هیچ طریق دیگری‏ نمی‏توانست به گوش مردم برسد،آن‏ روز در حضور هزاران تن از مردم بازگو می‏شود و آنها را نسبت به وضعیت زمانه‏شان آگاه می‏سازد.این‏ بیداری و هوشیاری،زمینه ساز نهضتی می‏شود که‏ بالاخره در سال 57 به ثمر می‏نشیند.

رابعا،امام در این سخنرانی مفاسد درون نظام‏ را افشاء می‏کند و در واقع هر آنچه را که رژیم شاه‏ طی سالیان کوشیده است در ذهن مردم بسازد، یکباره فرو می‏ریزد و نشان می‏دهد که حتی یک تن، اگر قد برافرازد می‏تواند اینچنین پایه‏های یک نظام‏ از درون پوسیده اما به ظاهر بزک کرده را بلرزاند و رژیم شاهنشاهی را تکان دهد.

بعد از این نطق تاریخی به نظر می‏رسید که کار از تهدید و ارعاب،وعده و وعید،سازش و مماشات‏ گذشته است و دیگر نمی‏توان آتشی را که این چنین‏ شعله کشیده،فرو نشاند،پس سیاست خشونت و سرکوب بار دیگر دست به کار می‏شود و دستور بازداشت امام خمینی صادر می‏گردد.در نیمه شب‏ 15 خرداد 42 امام خمینی به همراه چند تن از علما دستگیر و به تهران منتقل و در پادگان عشرت آباد بازداشت می‏شود.امواج خبر به رغم کوشش‏ دستگاههای تبلیغاتی رژیم‏های وسیعی که در این‏ زمینه صورت می‏گیرد،به زودی در سراسر کشور منتشر می‏شود و بذر نهضت 15 خرداد جوانه‏ می‏زند.نهضتی که گر چه به ظاهر سرکوب می‏شود اما هرگز از تکاپو نمی‏ایستد تا حماسه بهمن 57 را رقم می‏زند.

حوادث 15 خرداد و اهمیت تاریخی آن

همزمان با انتشار خبر دستگیری امام خمینی و روحانیون دیگر،شورش و اعتراض،تهران و قم و چند شهر دیگر را در برمی‏گیرد.صبح روز 15 خرداد،گروه وسیعی از مردم قم در اطراف‏ منزل امام گرد می‏آیند و سپس همراه با فرزند ارشد ایشان،حاج سید مصطفی خمینی به طرف‏ حرم حضرت معصومه(ع)به راه می‏افتند.بین‏ راه مأموران به آنان اخطار می‏کنند که برگردند و چون به این اخطار اعتنایی نمی‏شود مأموران، به روی آنها آتش می‏گشایند و جمعی کشته و مجروح می‏گردند.در این روز،جت‏های‏ جنگنده نیز دیوار صوتی شهر قم را می‏شکنند و باعث رعب و وحشت مردم و ایجاد خطراتی برای‏ کودکان،زنان و بیماران می‏شوند.

همان روز،تظاهرات گسترده‏ای در تهران برپا می‏شود.این تظاهرات که از میدان بار فروش‏ها شروع می‏شود در بازار و میدان ارک به اوج‏ می‏رسد،گروهی برای اشغال مرکز فرستنده رادیو به محل ساختمان آن در میدان ارک هجوم می‏برند که با آتش سلاح‏های گرم سربازان عقب رانده‏ می‏شوند.تظاهر کنندگان همچنین به چند پاسگاه‏ پلیس حمله کرده،تعدادی اتوبوس،کامیون دولتی‏ و باجه تلفن را به آتش می‏کشند.بیشتر مغازه‏های‏ تهران تعطیل می‏شوند و عده زیادی از دانشجویان‏ دانشگاه تهران نیز با تعطیل کلاس‏ها به خیابان ریخته‏ با اعتراض به بازداشت امام خمینی و با شعارهایی‏ در طرفداری از ایشان به صفوف تظاهر کنندگان‏ می‏پیوندند.عده زیادی از کشاورزان ورامین و روستاهای اطراف تهران پس از شنیدن خبر باز داشت امام خمینی سایر علما،کفن به تن کرده‏ به سوی تهران حرکت می‏کنند.مأموران در برخورد با آنها به سویشان آتش می‏گشایند و جمع زیادی‏ کشته و مجروح می‏شوند.گفته می‏شود که:«شاه، با اطلاع از وسعت تظاهرات به کاخ سعد آباد رفت‏ و فرماندهی عملیات سرکوب را شخصا به عهده‏ گرفت»(19)دکتر غلامحسین صدیقی،بعدها گفته‏ بود،«رژیم شاه که از رهبری روحانیت در مبارزه‏ علیه خود نگران بود درصدد برآمد تا با سران جبهه‏ ملی و نهضت آزادی که در زندان بودند سازش کند و رهبری روحانیت را تبدیل به رهبری ملیون کند ولی موفق نشده بود».(20)

تعداد کشته شدگان حادثه‏ 15 خرداد،به روشنی معلوم نیست.

منابع آمریکایی این رقم را تا«چند هزار تن»تخمین زدند.چند روز بعد مطبوعات از قول دولت ادعا کردند که‏ در روز یازدهم خرداد 42،شخصی به‏ نام«عبد القیس جوجو»از بیروت با هواپیما وارد ایران شده و در مهر آباد حدود یک میلیون تومان وجه نقد از او به دست آمده و پس از تحقیقات مشخص‏ شده که«مبلغ مزبور را از طرف جمال‏ عبد الناصر برای افراد معینی در ایران‏ آورده است».(21)

شاه از قیام 15 خرداد به عنوان‏ «بهترین نمونه اتحاد دو جناح ارتجاع‏ سیاه و قوای مخرب سرخ»(22)یاد می‏کند که«با پول دسته‏ای از مالکان که مشمول‏ اصلاحات ارضی شده بودند انجام گرفت»(23).

روزنامه لوموند مورخ 25 ژوئیه 1963(3 تیر ماه‏ 1342)پیرامون حوادث 15 خرداد می‏نویسد: «...شکاف بین مردم و رژیم عمیق است و تنها نیروهای مسلح قادر به برقراری آرامش‏اند.

روحانیون سرشناس که در زندان به سر می‏برند،از حمایت مردم برخوردارند...مردم در انتظار حوادث تازه‏ای هستند».مطبوعات آمریکا و رادیو مسکو،قیام را حاصل اتحاد«زمینداران بزرگ»و «روحانیون مرتجع»دانسته به شدت از آن انتقاد می‏کنند.آسوشیتدپرس آن را بزرگترین تظاهرات‏ ضد دولتی ده سال اخیر»می‏خواند.(24)

حوادث 15 خرداد یک نیمروز بیشتر به طول‏ نمی‏انجامد و با استقرار تانک‏ها و نیروهای مسلح‏ در خیابان‏ها و سرکوب و کشتار تظاهر کنندگان، شهر رو به آرامش می‏گذارد.گر چه در روزهای‏ بعد،تظاهرات پراکنده‏ای رخ می‏دهد و اعلامیه‏ها و تلگرام‏های مراجع در اعتراض به بازداشت امام‏ خمینی ادامه می‏یابد ولی بویژه با اعلام حکومت‏ نظامی در تهران،قم و شیراز،اوضاع تحت کنترل‏ رژیم در می‏آید و موج دستگیری‏ها و بازداشت‏ها آغاز می‏شود.اسد الله علم نخست وزیر طی‏ مصاحبه‏ای تهدید می‏کند.«پانزده نفر از پیشوایان‏ مذهبی که بازداشت شده‏اند،از جمله آیت الله‏ العظمی خمینی،اعدام خواهند شد»(25)شاه نیز می‏گوید:«مردم برای زنده باد گفتن،نفری بیست‏ و پنج ریال پول گرفته‏اند».(26).

روز هیجدهم خرداد ماه،اسد الله علم‏ نخست وزیر اعلام می‏کند که«آرامش کامل‏ در سراسر کشور برقرار است و محاکمه‏ دستگیر شدگان در دادگاه نظامی انجام‏ خواهد شد»(27).دولت رسما اعلام می‏کند که 418 تن از مخالفان به اتهام تخریب‏ اماکن عمومی،غارت مغازه‏ها و شکستن‏ کیوسک‏های تلفن،بازداشت شده‏اند.

روز سی‏ام خرداد ماه بیش از چهل تن از علما و فضلای حوزه‏های مختلف کشور، برای آزادی امام خمینی در تهران اجتماع می‏کنند. آیت الله«حاج آقا روح الله کمالوند» از طرف علمای مهاجر نزد شاه می‏رود و شاه نیز به وی در مورد جان امام خمینی، اطمینان می‏دهد. اعتصاب دو هفته‏ای مغازه‏ها در تهران و قم نیز پس‏ از ملاقات آیت الله احمد خوانساری با امام خمینی‏ و نیز با تهدید رژیم شاه، در این روز پایان می‏یابد.

از فردای حادثه 15 خرداد تا اواخر تیر ماه، مجالس یاد بود و بزرگداشت شهدای این فاجعه در تهران و شهرستان‏ها توسط مردم و روحانیون برپا می‏شود و این همان سنتی است که در سال 57، باعث زنده نگه داشتن کینه مردم و تهییج و تحریک‏ آنان نسبت به رژیم شاه می‏شود.مراجع و علما طی‏ اعلامیه‏های متعددی خواستار آزادی امام خمینی‏ شده و یاد آور می‏شوند که مبارزه تا آزادی ایشان ادامه‏ خواهد یافت.تبلیغات برای انتخاب نمایندگان‏ دوره جدید مجلس آغاز می‏شود.تقریبا همه مراجع‏ و علما آنرا تحریم می‏کنند اما بالاخره روز 26 شهریور انتخابات برگزار می‏شود.مطبوعات‏ می‏نویسند:«برای اولین بار در تاریخ مشروطیت در ایران،امروز،زنان در کنار مردان پای صندوق‏های رأی رفتند»(28).روز یازدهم آبان ماه،طیب حاج‏ رضایی و اسماعیل حاج رضایی که به علت شرکت‏ در قیام 15 خرداد دستگیر و محاکمه شده بودند در پادگان حشمتیه تهران به جوخه اعدام سپرده‏ می‏شوند.

از این پس به نظر می‏رسد که حکومت شاه موفق‏ می‏شود در پناه سر نیزه و با حاکم ساختن جو خفقان‏ و ارعاب و سرکوب بی رحمانه مخالفان،به تدریج‏ پایه‏های قدرت خود را مستحکم‏تر کند.حوادثی‏ که در سال بعد یعنی 43 اتفاق می‏افتد و منجر به‏ تبعید امام به ترکیه می‏شود،از این جهت،خاطر شاه‏ را آسوده می‏کند که می‏اندیشد آخرین کانون مبارزه‏ و مقاومت را نیز در هم شکسته و رهبری آنرا به تبعید فرستاده و دیگر خطر جدی رژیم او را تهدید نمی‏کند.عملا نیز گویی چنین می‏شود.شاه در بیش از یک دهه آینده علیرغم مبارزات چریکی و مسلحانه پراکنده‏ای که وجود دارد،حاکمیت خود را تثبیت می‏کند و ساواک بیش از پیش بر مقدرات‏ کشور مسلط می‏شود.روز هیجدهم فروردین 43 امام خمینی از«حصر»آزاد و به قم باز می‏گردند.

این بازگشت در میان جشن و سرور و چراغانی مردم‏ صورت می‏گیرد و رژیم در تبلیغات خود می‏کوشد رهبری نهضت را به سازش متهم کند.به همین دلیل‏ امام لازم می‏داند این شائبه را از ذهن مردم پاک‏ کند.روز بیست و ششم فروردین طی یک سخنرانی‏ مفصل و شدید اللحن،تکلیف همه چیز را روشن‏ می‏کند:

«من تاکنون احساس عجز در صحبت‏ها نکرده‏ام و امروز خودم را عاجز می‏دانم،عاجز می‏دانم از اظهار تألمات روحی که دارم برای‏ اوضاع اسلام عموما و اوضاع ایران خصوصا و قضایایی که در این یکسال منحوس پیش آمد، خصوصا مدارس علمی،قضیه 15 خرداد،قضیه‏ 15 خرداد را من مطلع نبودم تا اینکه حبس به حصر تبدیل شد و اخبار خارج به من رسید.خدا می‏داند که من را اوضاع 15 خرداد کوبید...اینجا آمده‏ام‏ از قیطریه،مواجه هستم با یک منظره‏هایی،با بچه‏های کوچک بی‏پدر،با پدرهای جوان از دست‏ داده،با مادرهای جوان مرده،با زن‏های‏ برادر مرده،با پاهای قطع شده،با افسردگی‏ها، اینها علامت تمدن آقایان است و ارتجاع ما. افسوس که دست ما از عالم کوتاه است،افسوس‏ که صدای ما به عالم نمی‏رسد،افسوس که‏ گریه‏های این مادرهای بچه مرده نمی‏رسد به‏ دنیا».(29)

امام در این سخنرانی طولانی و تند،در مورد نسبت دادن ارتجاع به روحانیت،عمل به احکام‏ اسلام،رو سیاهی رژیم در حادثه 15 خرداد،عمل‏ به قانون اساسی،مخالفت روحانیت با استعمار، اعتماد مردم به علما،اسلام و تمدن،پیمان با اسراییل،اهانت به مراجع و...بیاناتی قاطع ایراد *با وجود آنکه رژیم شاه تسلطی‏ بی چون چرا بر وسایل ارتباط جمعی و از جمله مطبوعات داشت‏ اما نفوذ و قدرت شبکه ارتباطات‏ سنتی کشور که از حوزه علمیه‏ قم نشأت می‏گرفت افشاگریهای‏ علیه رژیم شاه را در سراسر کشور می‏پراکند.

می‏کند،از عموم ملت به خاطر همکاری با روحانیت قدردانی به عمل می‏آورد و در قسمتی‏ از سخنانش به شدت به سر مقاله روزنامه اطلاعات‏ مورخ 17 فروردین 1343 حمله می‏کند و مفاد آنرا دروغ و تحریف می‏خواند و به مدیر آن نسبت به‏ آینده هشدار می‏دهد:«...خوب شما آقایان، ملت ایران روزنامه اطلاعات را،سر مقاله روزنامه‏ اطلاعات سه شنبه را،سه شنبه 17 فروردین را ملاحظه فرمودید،اینها نیز با زور و قلدری و سر نیزه‏ و با 15 خرداد فراهم کردن و با مدرسه فیضیه‏ خراب کردن و با مدرسه طالبیه خراب کردن و با اهانت به علمای اسلام کردن و با تبعید کردن و با اخراج کردن و با حبس کردن و اینها،هر چه کردند گندش بالا آمد...شما دیدید که روزنامه‏ اطلاعات در روز سه شنبه هفدهم فروردین نوشت‏ که«جای خوشوقتی است که مقامات روحانی با دولت موافقت کردند و در انقلاب شاه و ملت»رفتند تهران،اعتراض کردند که آقا این روحانی را معرفی‏ کنید...ما که می‏گوییم مطبوعات آزاد باشند،ما کهنه پرستیم؟آقایان که الزام می‏کنند در مطبوعات‏ این نوشته بشود،آنها مترقی‏اند؟خوب ما صدایمان‏ از این بلندگو تا آنجا می‏رسد،آنها صدایشان از اینجا تا آمریکا می‏رسد...»(30)

در هفته اول مرداد ماه 43 قانون«کاپیتولاسیون» به تصویب مجلس سنا می‏رسد.در این زمان‏ حسنعلی منصور،نخست وزیر است.این رویداد مهم،بار دیگر امام خمینی را در قم به خلجان‏ می‏آورد و در یک سخنرانی تاریخی و افشاگرانه‏ در چهارم آبان 1343 همزمان با جشن‏های تولد شاه‏ آثار و نتایج تصویب کاپیتولاسیون را در ایران برای‏ مردم تشریح می‏کنند و به شاه،دولت و ملت‏ هشدار می‏دهند:

من تأثرات قلبی خودم را نمی‏توانم‏ اظهار کنم...این چند روزی که مسائل اخیر ایران‏ را شنیدم خوابم کم شده است...با تأثرات قلبی‏ روز شماری می‏کنم چه وقت مرگ پیش بیاید.ایران‏ دیگر عید ندارد،عید ایران را عزا کردند،عزا کردند و چراغانی کردند...ما را فروختند،استقلال ما را فروختند و باز هم چراغانی کردند...عزت ما پایکوب شد،عظمت ایران از بین رفت،عظمت‏ ارتش را پایکوب کردند...آقا من اعلام خطر می‏کنم،ای ارتش ایران!من اعلام خطر می‏کنم، ای سیاسیون ایران!من اعلام خطر می‏کنم، ای فضلا،این طلاب،ای مراجع،ای آقایان، ای نجف،ای قم،ای مشهد،ای تهران، ای شیراز!من اعلام خطر می‏کنم...

...آقا فکری بکنید برای این مملکت، فکری بکنید برای این ملت،هی قرض روی قرض‏ بیاورید و هی نوکر بشوید...اینجا هم باید خفه‏ شد؟ما را بفروشند و خفه بشویم،قرآن را بفروشند و خفه بشویم؟و الله گناهکار است کسی که داد نزند،و الله مرتکب کبیره است کسی که فریاد نکند...آقا تمام گرفتاری ما از این آمریکا است، تمام گرفتاری ما از این اسراییل است...این وکلا هم از آمریکا هستند،این وزرا هم از آمریکا هستند...اگر نیستند چرا نمی‏ایستند در مقابل داد بزنند...»(31)

امام در قسمتی از نطق خود می‏گوید:«... ملت ایران را از سگ‏های آمریکا پست‏تر کردند،اگر چنانچه کسی سگ آمریکایی را زیر بگیرد باز خواست از او می‏کنند،لکن اگر شاه ایران یک‏ سگ آمریکایی را زیر بگیرد باز خواست می‏کنند و اگر چنانچه یک آشپز آمریکایی،شاه ایران را زیر بگیرد،مرجع ایران را زیر بگیرد...هیچ کس حق‏ تعرضی ندارد،چرا؟...(32)

9 روز پس از این سخنرانی تاریخی، امام خمینی شبانه از خانه مسکونی خود در قم‏ دستگیر و سپس به ترکیه تبعید می‏شوند.در اطلاعیه‏ سازمان امنیت آمده بودند:«چون رویه آقای خمینی‏ و تحریکات مشار الیه علیه منافع ملت و امنیت و استقلال و تملامیت ارضی کشور تشخیص‏ داده شد،لذا در تاریخ 13 /8 /43 از ایران تبعید گردید.»(33)

همزمان بازار تهران،قم و چند شهر دیگر تعطیل و در این شهرها،حکومت نظامی اعلام‏ می‏شود.بدین ترتیب پرونده حضور امام خمینی‏ در داخل کشور و سخنرانی‏ها و اطلاعیه‏های تند و افشاگرانه ایشان بسته می‏شود و مبارزه در تبعید و از طریق اعلامیه‏ها و واسطه‏هایی که این پیام‏ها را به‏ داخل کشور منتقل و توزیع می‏کنند،ادامه می‏یابد.

قیام 15 خرداد 42 علیرغم سرکوب و شکست، آن تجربه بزرگی از قیام مردم علیه ظلم و ستم و نمایشی از شکست رژیم شاه در انجام اهداف‏ دراز مدت استعمار گران آمریکایی و انگلیسی‏ است.

 «قیام 15 خرداد،نقطه عطفی بود در تاریخ معاصر ایران که جنبش سیاسی و انقلابی را به جنبش‏ ایدئولوژی سیاسی-مذهبی و مبارزه مسلحانه مبدل‏ ساخت.همچنین بیانگر این حقیقت بود که از آن‏ پس مبارزه با رژیم کودتا،با مسالمت و در چار چوب قانون،امکان نخواهد داشت.ظهور گروههای چریکی در آغاز نبرد مسلحانه،پیامد قیام‏ 15 خرداد و تداوم مبارزه ملت ایران تا انقلاب سال‏ 1357 بود.»(34)

 

یک واقعیت دیگر-شبکه ارتباطات سنتی

مطالعه رویدادهای ساله‏های 41،42 و 43، نقش و قدرت پایگاههای ارتباطات سنتی ایران‏ نظیر مساجد،منابر و تکایا و بازارها و نیز ارتباطگران سنتی را که برجسته‏ترین آنها،علما و روحانیون به ویژه در سطوح مرجعیت هستند به‏ نمایش می‏گذارد.

با وجود آنکه رژیم شاه در این دوران و به ویژه‏ پس از«انقلاب سفید»تسلطی بی چون و چرا بر وسایل ارتباط جمعی و از جمله«مطبوعات» داشت و این تسلط تا بدانجا پیش رفته بود که بسیاری‏ از مردم از روزنامه‏های عمده این دوره و دوران پس‏ از آن تا اواخر سال 56«به عنوان روزنامه‏های دولتی‏ یا حتی روزنامه‏های رسمی نام می‏بردند»(35)،اما نفوذ و قدرت شبکه ارتباطات سنتی کشور که از حوزه‏ علمیه قم نشأت می‏گرفت،به سرعت و با شدت، پیام‏ها،اعتراض‏ها،مخالفت‏ها و افشاگری‏های‏ علیه رژیم شاه را در سراسر کشور می‏پراکند و تاثیر و واکنش لازم را برمی‏انگیخت.حتی زمانی که امام‏ در 15 خرداد 42 دستگیر و زندانی شدند علیرغم‏ آنکه خبر آن در جراید انعکاس نیافت،که ظرف چند ساعت،خبر به گوش مردم در شهرها و حتی‏ روستاهای دور و نزدیک رسید و تظاهرات و قیام‏ عظیم«15 خرداد»را رقم زد.

شاه،دولت ایران و حامیان خارجی آنها، قدرت این شبکه پر نفوذ را نشناخته یا دست کم‏ گرفته بودند و هرگز تصور نمی‏کردند که‏ سخنرانی‏ها،اعلامیه‏ها و پیام‏های امام خمینی‏ و سایر مراجع و روحانیون تا این حد نفوذ و برد داشته‏ باشد.این در شرایطی است که تنها بخشی از ظرفیت‏ شبکه ارتباطات سنتی و ارتباط گران سنتی(اما پر نفوذترین آن)به کار گرفته شده بود.شاه تا قبل‏ از سال 41 کوشیده بود که حتی الامکان خود را با روحانیت و حوزه‏های علمیه مستقیما درگیر نکند و حتی گاه،تظاهر به دینداری نیز می‏کرد اما به ویژه‏ در نیمه دوم سال 41 و سراسر سال 42 و تا آبان ماه‏ 1343،آنچنان در برابر کار آیی و افشاگری شبکه‏ ارتباطات سنتی و مقاومت‏ها و مبارزه‏هایی که‏ توسط این شبکه سامان داده می‏شد،غافلگیر شد که تنها چاره را در سرکوب،کشتار،دستگیری، زندنی و تبعید کردن،یافت.شاید بتوان بخشی‏ از زمینه‏ها و علل قدرت فوق العاده این شبکه را در دوران مورد بحث چنین خلاصه کرد:

* شبکه ارتباطات سنتی به ویژه بخش مذهبی‏ آن یعنی روحانیون،علما،مراجع و نیز مساجد و منابر به شدت ریشه در باورها و اعتقادات دینی‏ و سنتی مردم دارد.

* منافع شبکه ارتباطات سنتی با منافع بخش‏ دولتی پیوند نخورده بنابراین از قید نظارت،سلطه‏ و تحمیل توقعات این بخش آزاد است و می‏تواند به‏ راحتی افشاگری کند و واقعیت‏ها را بگوید.به‏ عبارت دیگر،هم«مراکز»ارتباطات سنتی‏ (مساجد،تکایا و...)به دلیل ماهیتشان و نیز به‏ لحاظ تعددشان تحت تسلط رژیم نیستند و هم‏ «ارتباط گران»سنتی(علما،روحانیون و مراجع) با مردم پیوندی عمیق دارند و اکثریت آنها از دایره‏ قدرت سیاسی رژیم و زد و بندهای مادی و غیر مادی‏ با رژیم بیرون‏اند و بالاخره«پیام‏های»ارتباطات‏ سنتی از حیث شکل و محتوا هم به زبان و فهم مردم‏ نزدیک‏تر است و هم با خواست و منافع و نیز اعتقادات و باورهای آنها،رابطه و بستگی بیشتری‏ دارد.

* انتخاب مجاری غیر رسمی برای انتقال پیام‏ در ارتباطات سنتی،امکان کنترل و نظارت بر آن را به حداقل می‏رساند.

* ارتباطات در این شبکه،عمدتا چهره به چهره‏ و میان فردی است و از عمق،قدرت و تاثیرگذاری‏ بیشتری بر مخاطب برخوردار است.

* از آنجا که رابطه شاه و دولت با مردم در ایران‏ هیچگاه در طول تاریخ رابطه‏ای عاطفی،دو سویه‏ و مبتنی بر احترام متقابل نبوده است،مخالفت با دستگاه حکومتی و اعتراض علیه آن در واقع به‏ نوعی،بیان عقده‏های سرکوب شده مردم و زبان‏ گویای آنهاست.این نقشی است که بخش مذهبی‏ شبکه ارتباطات سنتی ما در طول حیات خود کم‏ و بیش بازی کرده است.

* حضور عناصر و ارتباط گران سنتی در میان‏ مردم و در خصوصی‏ترین محافل آنها همچون‏ خانه‏ها،مراسم عقد و عروسی،طلاق و نیز جلسات طرح مسایل شرعی،به این شبکه قدرتی‏ فوق العاده بخشیده است.مردم بسیاری از اینها را محرم رازهای زندگی خود می‏دانند و چنین‏ رابطه‏ای،این شبکه را مضاعف می‏سازد.

* احساس نوعی اطمینان و اعتماد نسبت به‏ صحت پیام‏های این شبکه و صراحت این پیام‏ها که‏ هم مبتنی بر اعتقادات مذهبی و هم بعضا مشاهدات‏ و تجربه‏های تاریخی است،پذیرش پیام‏های آنرا ممکن‏تر و گسترده‏تر می‏سازد.

وابستگی مستقیم و غیر مستقیم بخش مهمی‏ از شبکه ارتباطات مدرن از جمله مطبوعات،رادیو و تلویزیون به دستگاهها و منافع دولتی،عملکرد ضعیف بسیاری از آنها در طول تاریخ فعالیت‏ مطبوعاتی و عدم پاسخگویی کافی به نیازهای‏ اطلاعاتی و خبری مخاطبان،استقلال شبکه‏ ارتباطات سنتی و حق گویی و حق جویی آنرا، ارزشی بیشتر می‏بخشد.

شبکه ارتباطات سنتی،یکبار دیگر قدرت خود را در جریان مبارزات سال‏های 56 و 57 با رژیم‏ شاه نشان داد و اگر در سال 42،در نیمه راه ناکام‏ ماند این بار با استفاده از تجربه قبلی تا دستیابی به‏ پیروزی نهائی،فعال ماند.

انقلابی که به قول بسیاری از صاحب نظران‏ بین المللی ارتباطات،در آن«رسانه‏های‏ کوچک»نقشی بسیار بزرگتر از رسانه‏های مدرن و تحت تسلط شاه ایفا کردند.

منابع

1. غلامرضا نجاتی-تاریخ سیاسی بیست و پنج ساله ایران‏ (از کودتا تا انقلاب)-ناشر:موسسه خدمات فرهنگی رسا جلد اول-چاپ سوم-صفحه 207

2. غلامرضا کرباسچی-هفت هزار روز تاریخ ایران و انقلاب اسلامی-جلد اول-ناشر:بنیاد تاریخ انقلاب‏ اسلامی ایران چاپ اول-بهار 71-صفحه 91

3. همان

4. منبع شماره 1-همان

5. منبع شماره 2-صفحه 97

6. همان-صص 103-102

7. همان صفحه 113

8. منبع شماره 1 صفحه 221

9. منبع شماره 2-صفحه 125

10. همان-صفحه 93

11. سید حمید روحانی-بررسی و تحلیلی از نهضت امام‏ خمینی-ناشر،زمان و مکان چاپ نا معلوم،صفحات 154- 152

12. منبع شماره 2-صفحه 129

13. همان-صفحه 129

14. همان-صفحه 130

15. منبع شماره 11-صص 373-372

16. روزنامه کیهان مورخ پنجم خرداد 1342-صفحه اول

17. منبع شماره 1-صفحه 227

18. منبع شماره 11-صص 465-456

19. منبع شماره 2-صفحه 235

20. منبع شماره 2 صفحه 152

21. روزنامه کیهان مورخ 26 خرداد 1342-صفحه اول

22. منبع شماره 1-صفحه 236

23.همان-صفحه 236

24. منبع شماره 2-صفحه 154

25. همان-صفحه 154

26. همان-صفحه 155

27. همان-صفحه 155

28. همان-صفحه 169

29. «صحیفه نور»،مجموعه رهنمودهای حضرت امام‏ خمینی-تدوین سازمان مدارک فرهنگی انقلاب اسلامی‏ جلد اول-چاپ دوم-پاییز 71-صفحات 117-102

30. همان-صص 102-117

31. همان-صفحه 139

32. همان-صفحه 139

33. منبع شماره 2-صفحه 198

34. منبع شماره 1-صفحه 240

35. یونس جوانرودی-تسخیر کیهان-انتشارات حاشیه، تیر ماه 1359-تهران-صفحه 216


مجله کیهان فرهنگی - بهمن 1381 - شماره 196
 
تعداد بازدید: 4540



آرشیو مقالات

نظر شما

 
نام:
ایمیل:
نظر:
تصویر امنیتی:

جدیدترین مطالب

پربازدیدها

© تمامی حقوق برای پایگاه اطلاع رسانی 15 خرداد 1342 محفوظ است.