نویسنده: پریسا كدیور
چكیده
در اولین سالهای حكومت رضا شاه اعزام محصلین دولتی به اروپا برای تحصیل صورت گرفت. علیرغم نظر رضا شاه كه میخواست دانشجویان ایرانی فارغ از تفكرات رایج در آن زمان اروپا، نظیر افكار ماركسیستی و كمونیستی، فقط صنعت و علم غربی را فرا گیرند؛ اولین حركتهای جنبش دانشجویی در قالب اولین هستههای مخالفت با حاكمیت رضا شاه، در بین همین گروه از دانشجویان شكل گرفت. در سال 1309 دانشجویان مقیم اروپا با تشكیل كنگرهای در كلن، خواستار آزادی همه زندانیان سیاسی و ایجاد جمهوری شدند. 1
سالها بعد رضا شاه در سال 1313 دانشگاه تهران را افتتاح كرد تا دانشجویان ایرانی كمتر در معرض افكار سیاسی و فلسفههای شایع در اروپا قرار گیرند. هر چند افتتاح دانشگاه تهران به این قصد بود؛ لیكن سبب شد تا بسیاری از فرزندان اقشار اجتماعی پایینتر نیز از آموزش عالی برخوردار گردند. امری كه تا آن زمان میسر نشده بود و اكثراً فرزندان نخبگان حكومتی و اشراف امكان تحصیلات عالیه داشتند.
به نظر میرسد یكی از دلایل مهمی كه بعدها سبب تحركات عمده دانشجویی علیه نظام حكومتی شد، همین تغییر تركیب جمعیتی دانشجویان بوده است.
با تأسیس دانشگاه تهران، نخستین فریاد اعتراض در حوزه دانشجویی برخاست. شاید این از ویژگیهای ذاتی علم باشد كه پرسشگری و اعتراض را در دامان خود میپروراند، آنان را از تقلید كوركورانه میرهاند و استبداد و استعمار را به چالش میطلبد.
تاریخ مبارزات دانشجویان از زمان تأسیس اولین دانشگاه، یعنی دانشگاه تهران در سال ۱۳۱۳ آغاز شد. به دنبال تأسیس دانشگاه سه جریان اصلی در روند حركتهای دانشجویی در دانشگاه به تدریج به وجود آمد كه عبارتند از: ۱ـ جریان ماركسیستی ۲ـ جریان ملی ۳ـ حركت اسلامی.
جنبش دانشجویی با این سه جریان، حضور فعال و آگاه خود را در صحنه تحولات سیاسی كشور نشان داد. توجه به حركتها و اعتراضهای دانشجویان از همان آغاز تا پیروزی انقلاب اسلامی از عمق آگاهی سیاسی آنان، حكایت دارد.
فضای سیاسی بازی كه پس از شهریور 1320 به علت خلأی قدرت شاه به وجود آمد، سبب احیای «مطبوعات» و «احزاب» در ایران شد. هر چند كه دهه پس از شهریور 1320، دوره تسلط حزب توده، در دانشگاهها بود؛ اما گرایشهای دیگری از جمله گرایشهای ملی و مذهبی هم در حال شكلگیری بودند. البته عمده فعالیتهای متمركز و سازمان یافته این دو گروه اخیر، در جریان ملی شدن صنعت نفت و پس از آن در كودتای 28 مرداد 1332 صورت گرفت.
با تأسیس ساواك در روزهای پایانی 1335 دانشجویان زیر نظر این سازمان با شدت بیشتری کنترل میشدند؛ ولی با وجود كنترل شدید دستگاه امنیتی، دانشجویان در مسائل مختلف سیاسی، به صورتهای گوناگون، مخالفت خود را نشان میدادند. ضرورت اصلاح و دگرگونی، امری نبود كه با فشار مأموران ساواك حذف شود؛ بلكه شكل خود را تغییر داد و تا سال 1357 به سه طریق ظاهر شد: در قالب اعتراضهای صنفی كه گاه منجر به اعتصاب و تظاهرات میشد، تكاپوی متناسب با تحولات سیاسی، مبارزه مسلحانه.
الف) اعتراضهای صنفی:
اعتراضهای صنفی دانشجویان كه گاهی نیز به خشونت كشیده میشد، عبارتند از: اعتراض به تدریس چند نفر از اساتید، عدم ارائه برخی از دروس، كیفیت غذا، جمعآوری بعضی كتابها، دستگیری و اخراج بعضی اساتید و دانشجویان، واگذار نكردن خوابگاه در ترم تابستانی و لغو بعضی شهریهها... كه ضمن اعتصاب با راهپیمایی، شكستن شیشهها، نوشتن شعارهایی بر روی دیوار دستشویی، تجمع در محوطه دانشگاه، عدم حضور سر كلاس و خودداری از امتحان نارضایتی خود را نشان میدادند.
ب) تكاپوی متناسب با تحولات سیاسی
با وجود كنترل و خفقان پلیس امنیتی در دانشگاهها، نیروهای فعال دانشجویی در مسائل سیاسی جامعه حضور داشتند و به مناسبتهای مختلف سیاسی، حضور فعال خود را به نمایش میگذاشتند؛ به عنوان نمونه با نخستوزیری شریف امامی در شهریور ۱۳۳۹ دانشجویان دانشگاه تهران، سازمان دانشجویان را تشكیل دادند. اولین كنگره انجمنهای اسلامی در شهریور ۱۳۴۰ با شركت ۱۲ انجمن افتتاح شد و مبارزات داخلی در اثر ارتباط با حلقه مبارزان خارج از كشور، استوارتر شده و تكیهگاهی مطمئن برای ملت مبارز ایران شد.
ج) مبارزه مسلحانه
با رشد كمی و كیفی مبارزات دانشجویی از اواخر دهه چهل و اوایل دهه پنجاه، با دو حركت همسو مواجهیم: حركت اول جنبش مسلحانه كه از سال ۵۰ علنی شد و در معرض قضاوت افكار قرار گرفت. دانشگاهها محل جذب نیرو برای جنبشهای مسلحانه بودند و یك تحول بسیار عمیق كیفی در حركتهای دانشجویی به وجود آمد. حركت دوم مربوط به انقلاب فرهنگی بود كه بسیاری از اندیشمندان اسلامی با تكیه بر امكانات بالقوه دانشجویی، راهی نو پیش روی جوانان گشودند. از جمله دكتر شریعتی، آیتالله مطهری، آیتالله طالقانی و... با تأسیس كانونهای فكری مانند حسینیه ارشاد، تلاشهای گستردهای را جهت پیریزی بیداری اسلامی آغاز كردند.
اعتراضات دانشجویی نسبت به نظام مطلقه پهلوی، پس از 15 خرداد 1342 و با رهبری امام خمینی شكل منسجمتری به خود گرفت و همخوانی بیشتری با خواستهای مردمی پیدا كرد. در واقع این تاریخ، نقطه عطف ارتباط دانشجویان با توده مردم و سرآغاز همدلی و همزبانی آنان به شمار میآید. این پیوند نقش فزایندهای در پیروزی انقلاب سال 57 داشت. رهبری كاریزمایی امام خمینی در ایجاد وحدت و انسجام جنبش خودجوش میان طبقات مختلف جامعه، از طبقه فرهیخته و دانشگاهی تا توده مردم، نقش تعیینكنندهای داشته است و سبب شد تا اعتراضات پراكنده به صورت سازمان یافته و منسجم در جهت زیر سؤال بردن نظام مطلقه پهلوی شكل بگیرد؛ لذا در این مقاله برآنیم تا نقش دانشجویان را به عنوان یكی از مهمترین نیروهای طبقه متوسط جدید در فرایند انقلاب اسلامی از سال 1320 تا 15 خرداد 1342 بررسی كنیم. تكیه بر وقایع 15 خرداد از آن جهت است كه این تاریخ نقطه عطف نهضت اسلامی، به شمار میرود و پس از آن شمارش معكوس سقوط نظام پهلوی و پیروزی انقلاب اسلامی سال 57 آغاز گردید.
مشاركت دانشجویان در تحولات سیاسی از 1330 تا 1341
دانشجویان در فاصله سالهای 1332 ـ ۱۳۲۰ واكنشهای مختلفی نسبت به رویدادهای كشور، نشان دادند از جمله: زمانی كه دكتر مصدق مجلس چهاردهم را در اعتراض به سهیلی نخستوزیر وقت و تدین وزیر كشور، به جرم دخالت در انتخابات ترك كرد، «دانشجویان به منزل وی رفته و او را با احترام به مجلس آوردند. این اقدام از سوی حكومت خوشایند نبود، به همین دلیل بر روی دانشجویان آتش گشوده شد و در این واقعه، رضا خواجه نوری شهید شد.» در جریان ملی شدن صنعت نفت ایران، دانشجویان به بسیج معلمان، دانشآموزان و كارگران پرداختند. بعد از كودتای ۲۸ مرداد، در ۱۶ آذر سال ۱۳۳۲، دانشجویان در اعتراض به سفر نیكسون معاون رئیسجمهور وقت امریكا، دست به تظاهرات زدند و مردم را به مقاومت فرا خواندند. در این اثنا پلیس در صحن دانشگاه به روی دانشجویان آتش گشود و سه دانشجو به نامهای شریعت رضوی، مصطفی بزرگنیا و احمد قندچی به شهادت رسیدند. این امر موجب بروز واكنش مردم شد كه این روز را به نام روز دانشجو نامگذاری كردند.
با مسلط شدن حكومت نظامی بعد از كودتای ۲۸ مرداد توسط فرمانداری نظامی تهران، دانشجویان دست به مبارزه نیمه مخفی زدند.
شاه كه پس از كودتا به شدت احساس خطر میكرد كمترین تحركی را در دانشگاهها نمیپذیرفت. لذا تضعیف دانشگاهها را در دستور كار خود قرار داد و شروع به انتصاب رؤسای دانشگاهها نمود تا استقلال دانشگاهها ضعیف شود. نكته جالب آنكه تعیین رؤسای دانشگاههای كشور با تأییدیه ساواك و نظر شخصی پرویز ثابتی به عنوان نماینده ساواك، در انتخاب این افراد صورت میگرفته است. 2
در ابتدای دهه 40، پس از روی كار آمدن دولت امینی به عنوان مرد اصلاحات سیاسی، واقعهای رخ داد كه میتوان از آن به عنوان سوءاستفاده از یك تحرك صنفی دانشجویی، در جهت اهداف مستبدانه شاه نام برد؛ فضای خفقانآور بیش از حد دستگاه حاكم ایران، به نحوی بود كه پس از روی كار آمدن كندی از حزب دمكرات، شاه مجبور شد بر اثر فشارهای امریكا، امینی را جهت اصلاحات اساسی روی كار آورد.
اما این امری نبود كه مورد رضایت محمدرضا شاه قرار گیرد، او میبایست همواره مرد اول كشور باقی بماند و نخستوزیران وی، آلت دست صرف او باشند. لذا سعی میكرد در دولت امینی اخلال ایجاد كند.
واقعه اول بهمن 1340 شروع خوبی برای این كار بود. تظاهرات آرام دانشجویان در اعتراض به اخراج تنی چند از دانشآموزان دبیرستان دارالفنون و قطع كمك هزینه دانشجویان سال اول دانشسرای عالی كه تنها یك حركت صنفی بود توسط عدهای افراد مشكوك به خارج از محوطه دانشگاه كشیده شد و با واكنش بیسابقه ارتش، نیروهای انتظامی و واحدهای چترباز ژاندارمری، شهربانی و دانشجویان دانشكده پلیس روبهرو گشت. این نحوه عمل در طول حیات دانشگاه تهران بی سابقه بود؛ به نحوی كه دكتر فرهاد رئیس دانشگاه تهران به همراه رؤسای دانشكدهها در اعتراض به این عمل استعفا دادند. 3
دولت امینی بازنده اصلی وقایع اول بهمن 1340 بود. تظاهرات دانشجویی اول بهمن 1340 سرآغاز یك رشته تحولات دیگر شد كه سرانجام در سال 1341 امینی از كار بركنار شد و علم یار دیرین شاه به نخستوزیری رسید.
سرآغاز نهضت امام خمینی
در تاریخ پانزدهم مهر ماه 1341 هیئت وزیران لایحه جدید تشكیل انجمنهای ایالتی و ولایتی را تصویب كرد. در مصوبه دولت برای اولین بار، قید «اسلام» از شرایط انتخابكنندگان و انتخابشوندگان برداشته شد و به جای سوگند به قرآن، سوگند به «كتاب آسمانی» آورده شد.
به دنبال اعلام تصویبنامه مزبور در جراید، مراجع تقلید قم، جداگانه، طی تلگرافی از شاه خواستند تا نسبت به لغو تصویب نامه اقدام كند. امام خمینی در متن تلگرام خود چنین آورد:
«..... در تعطیلی طولانی مجلسین دیده میشود دولت اقداماتی را در نظر دارد كه مخالف شرع مقدس و مباین صریح قانون اساسی است. مطمئن باشید تخلف از قوانین اسلام و قانون اساسی و قوانین موضوعه مجلس شورای ملی، برای شخص جناب عالی و دولت، ایجاد مسئولیت شدید در پیشگاه مقدس خداوند قادر و قاهر و نزد ملت مسلمان و قانون خواهد كرد.... در خاتمه یادآور میشود كه علمای اعلام ایران و سایر مسلمین در امور مخالف با شرع مطاع، ساكت نخواهند ماند.» 4
شاه و دولت، بیاعتنا باقی ماندند. دروس حوزه علمیه قم تعطیل گردید؛ ولی دامنه مبارزه از قم فراتر رفت و علمای تهران و شیراز و مشهد و نجف را به صحنه كشاند. گویندگان دینی در مجالس مذهبی، كم و بیش به مسائل سیاسی روز پرداختند و بدین ترتیب زمینه حركت عمومی مردم را در شهرهای بزرگ آماده ساختند: بازاریان، دانشجویان و روشنفكرانی كه مذهبی بودند و یا گرایشهای دینی داشتند، به نهضت روحانیون پیوستند. 5
در 15 آبان ماه 1341 امام خمینی با ارسال تلگرام شدیداللحنی خطاب به شاه ضمن انتقاد شدید از عملكرد دولت و اختناق در مطبوعات، به شاه اخطار كرد: «باید علم را ملزم فرمایند از قانون اسلام و اساسی تبعیت كند و الا ناگزیرم در نامه سرگشاده به اعلیحضرت مطالب دیگری تذكر دهم.»
با چاپ و پخش تلگرام امام خمینی، موج شور و عصیان علیه دولت، اوج گرفت. دانشجویان دانشگاه تهران به قم آمدند و پشتیبانی خود را ضمن تظاهراتی اعلام داشتند. دیگر اقشار نیز بر حمایت خود پای فشردند. سرانجام پس از 50 روز مبارزه، دولت آشكارا عقب نشینی كرد و در مطبوعات 10 آذر 1341 صریحاً نوشته شد كه «در هیئت دولت تصویب نامه مورخه 14 /7 /41 قابل اجرا نخواهد بود.» 6
با رفراندوم شاه در ششم بهمن 1341، طرح «انقلاب سفید» جنبش جدید اسلامی آغاز شد. پس از پیروزی روحانیون به رهبری امام خمینی بر رژیم شاه در جریان «انجمنهای ایالتی و ولایتی» كه تمام مدت پاییز 1341 را به خود اختصاص داد، رژیم شاه كه در آن مقطع انتظار چنین حركت موفقی از سوی روحانیونِ سالها در انزوا مانده را نداشت، غافلگیر شد.» 7
دولت علم تبلیغات دامنهداری را علیه روحانیت آغاز كرد. پس از زمینهسازی مناسب در 19 دی ماه 1341، شاه در یك اجتماع تبلیغاتی كشاورزان، اصول عوامفریبانه پیشنهادی خود را كه بعدها «لوایح ششگانه» نام گرفت، اعلام كرد و از مردم خواست كه طی رفراندومی به آن رأی دهند. شاه در سخنان خود روحانیت را مخالف اصلاحات و «ارتجاع سیاه» نامید و برنامه خود را تحول عمیق و اساسی در كشور، توصیف كرد. این اقدام شاه كه در راه تثبیت اقتدار و خودكامگی از طریق نقض قانون اساسی بود، با واكنش مناسب امام خمینی و علما رو به رو شد.
در روز اول بهمن 1341 امام خمینی، طی اعلامیهای رفراندوم را خلاف اصول و قانون دانست و آن را تحریم كرد. روز دهم فروردین، مصادف با سالروزِ شهادت امام جعفر صادق (ع)، مجلس سوگواری از سوی آیتالله گلپایگانی در مدرسه فیضیه قم برگزار شد كه جمعیت انبوهی در آن شركت كردند. مأموران رژیم با لباس مبدل، با هجوم به مجلس عزاداری، ضمن ضرب و جرح مردم و شكستن در و پنجره مدرسه، عده زیادی از مردم و طلاب را كشته و مجروح كردند.
رژیم، حمله به مدرسه فیضیه را هجوم خودجوش عدهای از كشاورزان زائر دانست كه به انگیزههای شخصی دست به عمل زدهاند. 8
امام خمینی در اعلامیهای تاریخی كه به «اعلامیه شاهدوستی یعنی غارتگری» معروف شد با تعابیری بیسابقه، به شخص شاه و نهاد سلطنت، حمله مستقیم کرد. این اعلامیه «نه تنها شاه و هیئت حاكمه ایران را بهتزده كرد، بلكه عموم ملت، احزاب ملی، رجال سیاسی، طبقه دانشگاهی و مبارزان برجسته علمی را نیز به شگفتی واداشت. تا آنجا كه بسیاری از مقامات سیاسی با نامه و طی ملاقات خصوصی و عمومی با امام، مراتب ارجگذاری و پشتیبانی خود را در برابر عظمت فكری، خردمندی، ژرف نگری و پایداری و رهبری داهیانه امام آشكار كردند.» 9
مبارزات قاطع امام از آغاز سال 1342 شدت گرفت. بر اساس پیشنهاد امام خمینی ایام نوروز و عید، عزای عمومی اعلام شد. امام در اعلامیه خود اعلام داشت كه «عید نوروز را به عنوان عزا و تسلیت به امام عصر ـ عجلالله تعالی فرجه ـ میداند و به مردم اعلام خطر میكند. » 10
با آغاز محرم، مبارزات اوج گرفت. رژیم كه تشدید مبارزه را پیشبینی میكرد، اعلامیهای منتشر كرد و «اعمال و تظاهراتی كه شرع مقدس آنها را تجویز نكرده» ممنوع كرد. روز 13 خرداد 1342 مصادف بود با عاشورای حسینی. از صبح آن روز تظاهرات گستردهای همراه با مراسم عزاداری و عكسهای امام خمینی در دستان مردم، در خیابانهای تهران آغاز شد. در گزارشات ساواك به تظاهرات این روز و حضور آشكار دانشجویان در كنار طلاب و سایر اقشار مردم، اشاره شده است. همه، منتظر نطق عاشورای امام بودند. تهدید مأمور ساواك از طرف شخص شاه برای منصرف ساختن امام خمینی از ایراد سخنرانی، ثمر نداد و امام در مدرسه فیضیه، بیانات تاریخی خود را ایراد كرد. با این سخنرانی آتشین و حماسی، رویارویی سازشناپذیر امام در برابر شاه و رژیم سلطنتی به اوج خود رسید. 11
محمدرضا شاه برای نخستین بار از سوی یك مرجع روحانی مورد سؤال، انتقاد و حمله قرار گرفته بود. امام خمینی در حضور دهها تن مستمع، شاهنشاه را «آقای شاه»، «تو»، «بیچاره» و «بدبخت» خطاب كرده بود. 12
شاه دستور بازداشت امام را صادر كرد. نیمه شب 15 خرداد 1342 پس از دستگیریهای گسترده روحانیون طرفدار امام در تهران و شهرستانها، مأمورین رژیم با استفاده از تاریكی شب و خواب بودن مردم، امام خمینی را بازداشت كردند و به تهران منتقل نمودند.
از ابتدای صبح آن روز تظاهرات گسترده و خونینی در شهرهای مختلف رخ داد و موج دستگیری روحانیان، دانشجویان و مردم مبارز در مناطق مختلف گسترش یافت. رژیم شاه با خشونت تمام، قیام مردمی را سركوب كرد. دانشجویان دانشگاه تهران به سرعت نسبت به دستگیری امام خمینی واكنش نشان دادند. بعضی از دانشجویان با سخنرانی و تشویق سایر دانشجویان، اقدام به راهپیمایی و تظاهرات در محوطه دانشگاه كردند و ضمن حمل تراكت بزرگی كه خبر از دستگیری امام خمینی میداد، با دادن شعارهای ضد حكومتی، درصدد راهپیمایی به طرف بازار تهران و حمایت از بازاریان در مبارزه علیه حكومت شدند. دانشجویان با تكثیر و توزیع نوار سخنرانی روز عاشورای امام، فعالیت خود را در كوی دانشگاه گسترش دادند كه منجر به دستگیری و زندانی شدن گروهی از دانشجویان شد و آنان با تجمع خود دانشكدههای مختلف را به تعطیلی كشاندند.
دانشجویان دانشسرای عالی تهران و دانشگاه پلیتكنیك نیز ضمن تجمع و با شعارهایی علیه شاه، مردم را به شركت در تظاهرات ترغیب كردند. پانزده خرداد 1342 موضوعی بود كه دانشجویان سراسر كشور در سالهای بعد به مناسبت بزرگداشت این روز به تظاهرات، تجمعات، اعتصابات و... اقدام كردند.
آری از 15 خرداد 1342، شمارش معكوس سقوط نظام شاهنشاهی شروع شد. و از اواخر دهه 40، فعالیت دانشجویان، بیشتر سیاسی شد و فعالیتهای صنفی نیز رنگ سیاسی به خود گرفت. درخواستهای دانشجویان از امكانات آموزشی و رفاهی به مسائل سیاسی، تغییر كرد و شعارهای ساده جای خود را به شعارهای آزادی زندانیان سیاسی، مرگ بر شاه، اتحاد، مبارزه و... بر روی دیوارهای دانشگاهها داد.
نتیجه
جنبش سیاسی دانشجویی در ایران كه به طور مشخص از زمان تأسیس دانشگاه تهران در سال 1313 شکل گرفت؛ هر چند در ابتدا در دامن حزب توده شكل گرفت به نحوی كه شاید بتوان گفت اولین تحرك دانشجویی در داخل كشور، گروه 53 نفر به رهبری دكتر تقی ارانی بود كه تعدادی از دانشجویان دانشگاه تهران، هسته اصلی این گروه را تشكیل میدادند كه با حزب كمونیست آلمان ارتباط داشتند. 13
اما پس از شهریور 1320 با باز شدن فضای سیاسی در جامعه و دانشگاهها، انجمنهای اسلامی دانشجویان دانشگاه تهران تشكیل شد. فعالیتهای انجمن اسلامی كه در ابتدا به برگزاری جلسات سخنرانی به مناسبت اعیاد و سوگواری محدود میشد، بعدها با روشنفكران دینی و روحانیون ارتباط بیشتری برقرار كردند. از جمله افرادی چون آیتالله خامنهای، خزعلی، بهشتی، طالقانی، بازرگان، مطهری، باهنر و... دعوت به همكاری با انجمن را قبول كردند و بدین ترتیب به جنبش مذهبی پیوستند.
جنبش مذهبی اگر چه دیرتر از دو جنبش توده و ملی حركت خود را آغاز كرد اما از سال 1342 پیشگام دو جنبش دیگر شد و در سطح وسیعتر و عمیقتری بر جریانات سیاسی و مبارزه علیه رژیم سلطنتی تأثیر گذاشت.
به طور شاخص در جریان مبارزات 1342 و بهخصوص قیام 15 خرداد، جنبش دانشجویی، تقویت و تحكیم پیوند خود را با تودههای مردم و روحانیت مبارز، ضروری دید. حركت خودجوش مردمی در حمایت از بیانات و مواضع امام خمینی، جنبش دانشجویی را به این باور رساند كه یك حركت و جریان سیاسی، بدون پشتوانه مردمی و در صورت جدا ساختن خود از جامعه، به سادگی توسط عوامل استبداد دفن خواهد شد. لذا دانشجویان با پخش اعلامیه و كشاندن تظاهرات به محیطهای خارج از دانشگاه، ضمن برخورداری خود از چتر حمایت مردم، و برقراری ارتباط با آنها به رشد آگاهی آنان نیز پرداختند.
شكی نیست كه یكی از مهمترین ویژگیهای جنبش دانشجویی، تأثیر آن بر كل جریان سیاسی جامعه است؛ دانشجویان از یك سو به عنوان محرك مبارزات مردم ایران، نقش عمدهای را در اعتراض علیه رژیم ایفا نمود و از سوی دیگر در آگاهی دادن به توده جامعه به مثابه پل ارتباطی توده مردم با مواضع و دیدگاههای رهبر انقلاب و مبارزین پیشرو بودند.
پانویس:
1- كریمیان، علیرضا، جنبش دانشجویی در ایران، تهران، مركز اسناد انقلاب اسلامی، 1381، ص 10
2- مجموعه اسناد نخستوزیری هویدا، شمارههای [56526 تا 56521]
3- فرهمند، جلال، «یورش به دانشگاه» فصلنامه تخصصی تاریخ معاصر ایران، سال هفتم، پاییز 1382، شماره 27
4- روحانی، سیدحمید، نهضت امام خمینی، جلد 1، 1356، صص 3 ـ 152
5- علی بابایی، غلامرضا، فرهنگ تاریخ سیاسی ایران و خاورمیانه، ج 1، رسا، 1374، ص 35
6- نجاتی، غلامرضا، تاریخ سیاسی 25 ساله ایران، ج 1، رسا، 1371، ص 224 ـ با اندكی قصرت
7- یوسفی اشكوری، در تكاپوی آزادی، ج 1، قلم، 1376، ص 267
8- فرهنگ تاریخی سیاسی ایران و خاورمیانه، ج 1، ص 38
9- نهضت امام خمینی، صص 6 ـ 395
10- نهضت امام خمینی، ص 315؛ صحیفه نور، جلد 1، ص 37
11- همان، ص 498
12- تاریخ سیاسی 25 ساله ایران، ص 228
13- گفتوگو با مهندس بازرگان، دانشجو، دانشگاه و جنبش دانشجویی، ماهنامه ایران فردا، آذر و دی 1371، ص 52.
دفتر ادبیات انقلاب اسلامی، مجموعه مقالات همایش 15خرداد زمینه ها و بسترها، ج1، تهران، سوره مهر، 1388.
تعداد بازدید: 4615