مقالات

قیام پانزدهم خرداد در لارستان

کلثوم کریم پور - طاهره واحدی - کارشناسان ارشد تاریخ پژوهشکده امام خمینی (ره) و انقلاب اسلامی


مقدمه:

در آغاز دهه 1340، شاه با هدف دگرگونی ساختار اجتماعی- اقتصادی و نیز تغییر در مناسبات سیاسی کشور به انجام یک رشته اصلاحات دست زد. این اصلاحات به انقلاب سفید شهرت یافت. شاه به منظور فراهم ساختن بسترهای مناسب جهت آغاز اصلاحات به باز نمودن فضای سیاسی کشور پرداخت و برای جلب اعتماد دولت آمریکا به نخست وزیری علی امینی تن داد.

در چنین فضایی، فعالان سیاسی سال های پس از شهریور 1320 بار دیگر به صحنه بازگشتند. دولت امینی از فشارهای سیاسی و اختناق حاکم کاست و به نخبگان و جریان های سیاسی سال های پیشین از جمله جبهه ملی و نهضت آزادی اجازه فعالیت داد. حضور و آزادی این فعالان سیاسی در عرصه سیاست ایران مانعی بر سر راه تحقق اهداف شاه محسوب می شد که نهایتاً به استعفای علی امینی منجر شد. بعد از سقوط علی امینی، شاه مهره ی کاملاً وفادار خود یعنی اسدالله علم را در رأس کابینه قرار داد و به عنوان نخست وزیر انتخاب کرد. نقطه ی آغاز برنامه های اصلاحات شاه که به طور مشخص در کابینه علم به اجرا گذاشته شد، لایحه ی انجمن های ایالتی و ولایتی بود. که در 16 مهرماه 1341 خبر تصویب آن در روزنامه های کیهان و اطلاعات منتشر۱ شد. این طرح که با اهداف و دلایل ویژه ای مطرح شد با واکنش شدید نیروهای مذهبی مواجهه گردید. علما و مراجع از جمله امام، آیت الله گلپایگانی، آیت الله شریعتمداری، آیت الله مرعشی نجفی، با تشکیل جلسات متعدد و صدور بیانیه هایی این لایحه را خلاف اسلام و قانون اساسی دانسته و لغو آن را خواستار شدند.۲ پافشاری علما و مراجع و اعتراضات مردمی باعث شد که علم در تاریخ 10 آذر 1341، لغو آن را اعلام کند.

رژیم پس از شکست در مسأله انجمن های ایالتی و ولایتی به فکر افتاد که برنامه های دیگر خود را صرف نظر از مخالفت های داخلی اجرا کند. بنابراین شاه بر آن شد اصول شش گانه خود را به رفراندوم بگذارد. از این رو تغییرات اجتماعی – اقتصادی گسترده ای که خواه ناخواه در پی بروز انقلاب سفید صورت می گرفت همه ی نیروهای سیاسی و رهبران مذهبی را به واکنش واداشت.۳

پس از برگزاری رفراندوم، امام(ره)، مردم را برای ادامه ی مبارزه در برابر سیاست های ضد اسلامی رژیم تشویق نمود و عید سال1342 را عزای عمومی اعلام کرده به دنبال تحریم نوروز، در مساجد و حسینیه ها مجالس عزا بر پا شد و برنامه های شاه را زیر سئوال بردند و دولت تصمیم به حرکت قهرآمیز برعلیه نیروهای مذهبی گرفته و به این منظور روز دوم فروردین 1342 مصادف با شهادت امام صادق(ع) که محافل عزاداری رونق داشت به مدرسه ی فیضیه حمله برده و بسیاری از علما و مردم مورد ضرب و شتم قرار داد و این حادثه سرآغازی برای مبازره ی امام و نیروهای مذهبی و مردم علیه رژیم شدو شدت این مبارزات در خردادماه سال 1342 (محرم 1383) به اوج خود رسید و روند فعالیت های ضد رژیم منجر به دستگیری امام شد و خبر دستگیری امام باعث اعتراض مردم شهرهای مختلف در روز 15 خرداد شد که اکثر شهرها به تظاهرات علیه رژیم پرداختند و همزمان با مردم تهران، قم، مشهد، تبریز، ورامین و سایر نقاط ایران نیز مردم دست به حرکت مردمی و خود جوش علیه رژیم زدند که از جمله ی این شهرها، شهرستان لارستان در استان فارس بوده که نقش مؤثری در قیام 15خرداد 1342 ایفا کردند.

شهرستان لارستان در جنوب شرقی فارس و در فاصله 57فرسنگی جنوب شیراز قرار گرفته است. لارستان با وسعت 26964 کیلومتر مربع وسیعترین شهرستان استان فارس است. که حدود 24 درصد از مساحت استان را شامل می شود. این منطقه جزء مناطق گرم و خشک ایران است که دارای تابستانی گرم و طولانی و زمستانی کوتاه و معتدل است.۴ لارستان از دیرباز در تحولات سیاسی کشور نقشی فعال داشته است که مطالعه تاریخ و پیشینه این شهرستان مؤید این ادعاست. مردم لارستان با روحانیت منطقه، آیت الله سید عبدالحسین لاری در مبارزات مشروطه خواهی، ایجاد اولین حکومت اسلامی، مبارزات ضداستعماری در جنگ جهانی اول، مبارزات در دوره ی استبداد رضاشاهی، قیام 15خرداد، پابه پای روحانیت در این مبارزات نقش آفرینی کردند و حضور فعال داشتند.


لارستان و مبارزات مشروطه خواهی

لارستان منطقه ی وسیعی ست و در سال های انقلاب مشروطه وسعت آن از آن چه امروز هست بیشتر بوده است، براساس نوشته ی فارسنامه میرزاحسن فسایی: «لارستان دارای 15 ناحیه بوده که در شرق تا بندرعباس و در غرب تا بندر کنگ، ادامه می یافته و خط پایانی آن خلیج فارس بوده، 15ناحیه لارستان دارای 15 مرکز ناحیه و 277 روستا و 7 بلوک بوده، هر کدام از نواحی لارستان نیز مناطق گسترده ای است، از جمله ناحیه لار همراه مضافات آن، ناحیه جُویُم، بیخه ی فال، کَهورستان، ناحیه بیدشهر، ناحیه جهانگیره ی بَستَک، ناحیه گَله دار و ... مجموعه این نواحی، دارای راه های ارتباطی بوده که شریان های تجاری قسمت های شمالی فارس را به بنادر خلیج فارس وصل می کرده است.»۵

انقلاب مشروطیت در جنوب ایران به ویژه منطقه ی لارستان موضوعی ست که در کتب و اسناد تاریخ معاصر کمتر بدان پرداخته شده است و وقتی از مشروطه نام برده می شود کم تر کسی از مشروطه در قسمت جنوبی ایران و مخصوصاً لارستان یاد می کند. لارستان در جریان نهضت مشروطیت به عنوان مرکز ثقل سیاسی فارس عمل می کرده و تحولات فارس و بنادر جنوب از سیاست های سید عبدالحسین لاری متأثر بوده است. ۶ سید عبدالحسین لاری مهم ترین چهره ایست که در جریان انقلاب مشروطه در جنوب فارس و لارستان تأثیر عمده ای داشت. وی در سال 1264ﻫ ق در نجف اشرف به دنیا آمد. وی فرزند سید عبدالرحیم بود. خانواده ی ایشان از علما و روحانیون دزفولی الاصل ساکن نجف اشرف بودند که قرن ها پیش به عراق مهاجرت کردند.۷

سید تا سن هفت سالگی تحصیلات ابتدایی خود را در مکتب به فاصله کوتاهی به پایان برد و از آن جا به مدارس علوم دینی وارد گردید و دوران تحصیلات عالی اسلامی را نزد علمای بزرگ شیعه، در نجف اشرف گذراند. و در سن 22سالگی به درجه اجتهاد نائل آمد. ۸

ویژگی های جغرافیایی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی منطقه لارستان و همچنین اوضاع مفلوک و نابهنجار این منطقه، ناامنی راه ها، دزدی و غارتگری های مداوم، تجارت منطقه را دچار بحران و رکود کرده و تجار را در شرایط نامساعدی قرار داده بود لذا در طی یک جلسه ی مشورتی، تجار لارستان با شناخت کامل از شرایط اجتماعی و سیاسی منطقه و در یک اقدام تقریباً پیشگیرانه تصمیم به دعوت از یک روحانی عالم، عادل و مجاهد گرفتند و با ارسال نامه ها و طومارها و اعزام نمایندگان خود به نجف اشرف خواهان آن بودند تا مرجعیت نجف، مجتهدی را به آن ها معرفی کند تا با توسل به او، آرامش نسبی را در منطقه به دست آورند و به تکالیف دینی و اجتماعی خود بپردازند. ۹

تجار، حاج علی لاری را به نمایندگی خود انتخاب کردند وی در سال 1309 هجری قمری (1270ش)، به همراه هیأتی به زیارت عتبات عالیات رفت و در شهر سامرا به حضور آیت الله میرزای شیرازی رسید و درخواست مردم را مطرح کرد و میرزای شیرازی با شناختی که از محیط فارس داشت سید عبدالحسین لاری را برای این امر مهم انتخاب و به این منطقه اعزام نمود.

سید و گروه های همراه وی در تابستان 1309 ﻫ ق وارد لارستان شده و به تدریج موجب تغیرات اساسی در ساختار اجتماعی و سیاسی منطقه گردید. او توانست با اقدامات خود، لارستان را به یک پایگاه اصلی مبارزات ضد استبداد تبدیل نماید و بلافاصله پس از ورود به شهر لار، به منظور بالا بردن سطح معلومات مسلمین و نشر و گسترش فرهنگ اسلامی در لار، با حمایت مالی تجار لارستان مبادرت به تأسیس حوزه ی علمیه نمود.

از دیگر فعالیت های سید مبارزه با استبداد داخلی بود که در جریان انقلاب مشروطیت، مبارزات وی پر رنگ تر شد و به همراه ایل قشقایی که رهبری آن بر عهده صولت الدوله قشقایی بود به مبارزه با مستبدین فارس که خاندان قوام الملک بودند پرداخت و مبارزات خستگی نا پذیر سید در برابر استبداد داخلی و نقش فعال ایشان در پیروزی انقلاب مشروطه حائز اهمیت است وی در برابر ظلم و ستم حکام ایستاد. ۱۰

همچنین در جریان جنگ جهانی اول، مبارزات سید از اهمیت ویژه ای برخوردار است. بارزترین ویژگی سید عبدالحسین لاری، برائت وی از سیاست ابر قدرت مستکبر آن روز، دولت انگلیس و رفتار و کردار ننگین آنان در کشورهای اسلامی به ویژه ایران بود. از این رو در جریان جنگ اول جهانی، زمانی که قشون انگلیس بندرعباس را تصرف کرده و در آن جا کنسولگری داشتند، سید برای آزادسازی آن، قشونی ترتیب داده و قشون سید بندرعباس را فتح کرده و زمانی که سربازان انگلیس به دروازه های فارس رسیدند. سید با جدیت تمام در برابر آنان ایستاد و فتوای جهاد علیه استعمار را صادر کرد. ۱۱ با صدور حکم جهاد علیه استعمار توسط سید عبدالحسین لاری، اکثر شهرها، اقشار و گروه های اجتماعی در برابر استعمار انگلیس به مبارزه برخاستند. ۱۲ در این زمان انگلیسی ها جنوب ایران را اشغال کرده و در صدد دستیابی به سیدعبدالحسین لاری بودند که سید به قیر رفت و از آن جا به دعوت مردم جهرم به آن دیار رفته و از آن پس در این شهر، مجاهدات خود را علیه بیگانگان و دشمنان اسلام پیگیری نمود تا آن که در روز جمعه 14 شوال 1342ﻫ.ق، (15 اردیبهشت 1303ه ش)، دعوت حق را لبیک گفت و در جهرم به خاک سپرده شد.۱۳ فرزندان ایشان راه پدر را همواره در جهت احقاق حق مردم، حفظ آرمان های انقلابی و مبارزه با ظلم و جور حکام ادامه دادند.

لارستان در دوره ی رضا شاه و مبارزات مردم لار در برابر استبداد رضاشاهی

به قدرت رسیدن رضاخان حاصل عدم تحقق شعار نظام مشروطه در استقرار حکومتی مردم سالار و بی نظمی و آشوب حاصل از آن و نیز دخالت دولت انگلیس بود که وی طی یک کودتا در سوم اسفند1299، توانست قدرت را به دست بگیرد و ابتدا به عنوان سردار سپه و سپس نخست وزیر و سرانجام به عنوان شاه در ایران در سال1305ﻫ.ش، تاجگذاری نماید. ۱۴

با روی کارآمدن رضا شاه فارس در ناامنی و شوریدگی ناشی از ضعف دولت مرکزی، به سر می برد «هر خان و رئیس قبیله ای در سر، ادعاها و خیالاتی داشت، برتری به داشتن ابواب جمعی بیشتر و تعداد تفنگ و مهمات و امکانات و وسعت قلمرو بود، بزرگتر هر طایفه و ایل، حقانیت را بر قوم و ایل و آداب و رسوم خود می دانست و دیگران را خرده پا و فرعی به حساب می آورد» ۱۵ هرج و مرج و ناامنی، دزدی و راهزنی، غارت و چپاول، مردم را به ستوه آورده، امور و تجارت و بازرگانی مختل شده و کار و کسب بی رونق و متزلزل گشته بود. اخبار ناامنی ها و گرفتاری های خطه ی فارس مرتب روزانه به رضاشاه گزارش می شد. رضاشاه برای سروسامان دادن به اوضاع فارس، سرلشکر حبیب اله خان عرب شیبانی، با اعطای اختیارات تام و برخورداری از کلیه امکانات رزمی و دفاعی روانه شیراز نمود. صولت الدوله ایلخان ایل قشقایی نیز در این مأموریت حبیب الله خان را همراهی کرد و سران و نفرات مسلح ایلات قشقایی را از هر گونه برخورد و درگیری شدیداً منع و برحذر داشت. ۱۶ اما عده ای از جمله علی سالار، برادر صولت الدوله با طرح شکواییه ها و گله هایی از دولت، علم نارضایتی را برافراشتند. در این اوضاع، ایلات پراکنده در فارس، نظیر خمسه، سرخه و بویر احمدی خواه ناخواه گرایش به سوی شورشیان پیدا کرده و در نتیجه فارس در آتش ناامنی و هرج و مرج شعله ور شد. ۱۷

لارستان در این دوره دچار ناامنی و بی ثباتی شدیدی بود و این شرایط برای مردم محلی تحمل ناپذیر بود. باتوجه به وضعیت نامساعد لارستان، زادان خان گراشی ۱۸ از فرصت استفاده کرده و به بهانه کشیده شدن دامنه فتنه و آشوب به منطقه ی لارستان و احتمال بروز ناامنی و هرج و مرج، توجه مردم و روحانیون را به خود جلب کرده و قلعه گراش را پناهگاه قرار داده و در آن تحصن اختیار نموده و مبارزه را علیه نیروهای دولتی سازماندهی نمود. ۱۹

در این اوضاع و احوال نا بسامان حبیب الله خان عرب شیبانی در صدد برقراری امنیت در جنوب فارس برآمد. از این رو به واسطه بازرگانان اطلاعاتی را راجع به منطقه و به خصوص زادان خان گراشی کسب کرد و متوجه طغیان و سرکشی زادان خان علیه رضاشاه شد. قشون نظامی خود را به این منطقه گسیل داشته و شورش ها را خوابانیده و امنیت نسبی برقرار ساخت. ۲۰ اما منطقه ی لارستان با توجه به حضور روحانیت و ارادت خاص مردم به روحانیت منطقه به خصوص خاندان آیت الله سید عبدالحسین لاری متفاوت از سایر مناطق فارس بود. از این رو این خاندان در مبارزه با ظلم و جور حکومت وقت به حمایت از مردم علیه رضاشاه موضع گیری نمودند. آیت الله حاج سید عبدالمحمد آیت اللهی،۲۱ فرزند ارشد آیت الله حاج سید عبدالحسین لاری در این راه از مبارزین و مجاهدین بود و زندگی خود را همواره وقف مبارزه علیه حکام استبدادگر به ویژه خاندان قوام الملک نمود.

زمانی که سیاست های رضاخان کشور را به تباهی و فساد کشانده بود و بدعت های فرنگی مآبی با عناوینی چون: متحدالشکل کردن لباس مردان و زنان، کشف حجاب، و ... مقدمات استعمار نوین را در کشور فراهم می کرد، سیدعبدالمحمد در برابر اعمال و سیاست های مستبدانه رضاشاه به مبارزه برخاست و علما و مراجع عصر را از اوضاع نابسامان، آگاه ساخت و اعلام خطر کرد و سیاست های رضاخانی را مردود و مطرود خواند و به براندازی رژیم پهلوی اعتقاد داشت و در این راه مباررزان را متحد می ساخت. ۲۲

ازسال 1292 ﻫ ش تا سال 1308ﻫ ش، حادثه ی سیاسی قابل توجهی در منطقه ی لارستان در جهت مقابله با حکومت مرکزی دیده نمی شود که این امر با توجه به در حال گذرا بودن حکومت ایران امری طبیعی به نظر می رسد. اما با ورود سید عبدالمحمد آیت اللهی به لارستان دوره ی جدیدی در تاریخ معاصر این منطقه رقم خورد. این دوره اگر چه چندان طولانی نبود و بیش از چند سال طول نکشید ولی به دلیل حادثه ی سال های 1308 و 1309ﻫ ش و ایستادگی سید عبدالمحمد آیت اللهی و زادان خان گراشی در برابر نیروهای حکومت مرکزی در حافظه ی تاریخی مردم لارستان زنده مانده است. ۲۳ در سال 1308 قوای پهلوی به سرکردگی یاور محمدتفی عرب، لار را به تصرف درآوردند و حکومت نظامی اعلام شد و پس از ضرب و شتم فراوان و غارت منزل سید عبدالمحمد آیت اللهی، ایشان را دستگیر و به شیراز تبعید کردند و بعد از مدتی از زندان آزاد گردید و در شیراز رحل اقامت افکند و همچنان تحت نظر حکومت پهلوی قرار داشت و تا آخر عمر در خانه ی خویش منزوی و خانه نشین بود. ایشان در روز سه شنبه، سوم شوال 1393، در شیراز به رحمت ایزدی پیوست و جنازه اش در جوار مرحوم والدش در جهرم به خاک سپرده شد. ۲۴

بعد از آیت الله سیدعبدالمحمد آیت اللهی، آیت الله سید محمدباقر آیت اللهی ۲۵ در مبارزات لارستان نقش آفرینی کرد و راه خاندان لاری را ادامه داد همچنین در این مبارزات آیت الله سید علی اصغرموسوی لاری ۲۶ نیز در دوره ی پهلوی دوم زعامت و رهبری مبارزات مردم لارستان را علیه استبداد پهلوی به عهده داشت. آیت الله سید علی اصغر موسوی لاری در آن ایام ملجأ و پناهگاه مردم لارستان بود و محبوبیت بسیاری در میان مردم داشت. در سال 1327ﻫ ش، به توصیه ایشان، آیت الله سید عبدالعلی آیت اللهی نوه ی سید عبدالحسین لاری جهت به دست گرفتن رهبری مذهبی مردم لارستان از شیراز وارد لار شد. ۲۷

آیت الله سید عبدالعلی آیت اللهی

آیت الله حاج سید عبدالعلی آیت اللهی در 26 جمادی الاول سال 1339، 16بهمن 1299ﻫ ش، در شهر جهرم متولد شدند، دوران کودکی ایشان با سال های آغازین جنگ جهانی اول مصادف بود. تحصیلات مقدماتی خود را در مکتب خانه ای که متعلق به شیخ محمد مکتب دار که از مجاهدین مشروطیت و از یاران و طرفداران سید عبدالحسین لاری بود به اتمام رساند و پس از آن در سن پانزده سالگی تحصیلات خود را در مدرسه ی خان ادامه داد و در سن 25 سالگی به درجه اجتهاد نائل شدند و استعداد و توانایی و مقام اخلاقی و قدرت علمی ایشان بر همگان معلوم شد و در مدرسه خان تدریس را شروع کردند. ۲۸

حضور آیت الله حاج سید عبدالعلی آیت اللهی، در سال 1327ﻫ.ش، در لار موجب خوشحالی و مسرت مردم شد. مردم شهر روحانی جوان، با وقار و با صلابتی را می دیدند که در هنگام سخنرانی با قدرت تمام علیه ظلم و مظاهر استبداد موضع گیری می کرد. قاطعیت و صلابت او مردم را به یاد جد بزرگوار ایشان، آیت الله سید عبدالحسین می انداخت. به طوری که در یک سخنرانی در دهه ی 1320 در مسجد جامع لارستان، ضمن سخنرانی بر علیه رژیم پهلوی هیأت دولت را کافر، فاسق و فاجر خواند و فرمود: «هیأت دولت یا کافرند و یا فاسق و فاجر و در هر حال هر کس قدرت داشته باشد، باید با سیف با آنان مبارزه بنماید». ۲۹

ایراد چنین سخنرانی درباره ی دولت و مأمورین در آن زمان بی سابقه بود. ایشان به تبعیت از جدشان آیت الله سید عبدالحسین، قصد مماشات با ظلم و ستم دولتیان را نداشت و در سخنرانی های دیگر نیز با شجاعت، مشروعیت هیأت حاکمه را زیر سئوال برده و مردم را به قیام مسلحانه علیه آن تشجیع و تشویق می نمود و این سخنرانی نقطه ی عطفی در آغاز مبارزات سیاسی ایشان علیه رژیم بوده است ۳۰ ایشان از مهم ترین و نامدارترین روحانیون علمای لار بود که در قیام 15خرداد1342 رهبری مردم لار را برای مبارزه با رژیم برعهده گرفت.


قیام 15خرداد1342 در لارستان

لارستان از محدود مناطقی ست که در جریان نهضت پانزده خرداد، حمایت قطعی و علنی خود را با حرکت اعتراضی علیه دستگاه سیاسی وقت نشان داده است. سید یحیی کاظمی ۳۱ در مورد حضور روحانیت و مردم منطقه لارستان در قیام 15 خرداد چنین بیان می کند: «در قیام 15خرداد سال 1342 و ما قبل آن مردم غیور لارستان همگام با مرکز استان و همراه با روحانیت مجاهد و تیز هوش منطقه، حمایت قاطع خود را از نهضت 15خرداد به پیروی از مجاهد نستوه و مجتهد جامع الشرایط زمان خود حضرت آیت الله العظمی امام خمینی (ره) اعلام و با حرکت اعتراضی علیه دستگاه سیاسی و نظام شاهنشاهی، قیام کردند و به وسیله ی روحانیت بیدار منطقه مخصوصاً آسید عبدالعلی آیت اللهی لاری روشنگری لازم صورت گرفت و به وسیله ی ارسال پیک و مکاتبات محرمانه، عشایر غیور مناطق دور و نزدیک لارستان مخصوصاً طایفه ی لر و نفر مسلحانه بر علیه نظام شاهنشاهی و ایادی او در منطقه ی لارستان به مقابله برخاستند» ۳۲ در این راستا، حضرت آیت اللهی مخالفت خود را علیه رژیم پهلوی علنی کرده و با آغاز نهضت امام خمینی در قم، در صدد حمایت جدی و همه جانبه از قیام برآمد. ایشان در بخشی از خاطرات خود می نویسد: «در سنه 42 که امام قیام نمود، اعلامیه های ایشان و سایر مراجع را در شهر پخش می کردیم و آن چه مقدور بود برای تحرک مردم به عمل می آمد و روی منابر و غیره اعلامیه ها قرائت می شد و با آقایان علمای شیراز، مرحوم آیت الله محلاتی و آیت الله دستغیب در تماس بودند و مکاتبه هایی هم به محضر امام در مورد مبارزه می نمودند و امام هم به خط مبارک خود جواب می دادند و نامه ها به وسیله ی مسافر فرستاده می شد. اجمالاً آن چه در تمکن بود، انجام گرفت که در لار مردم قیام نمایند.» ۳۳

حضرت آیت اللهی در صدد راه اندازی قیام عمومی در منطقه ی لارستان علیه رژیم پهلوی برآمد و از این رو، ابتدا مخفیانه جلساتی با بزرگان و تجار لار تشکیل داده و قصد خود را اعلام کرد، معارف شهر، از این طرح استقبال چندانی نمی کردند و دلیل اصلی آن این بود که آنان از سال 1285شمسی تا سال 1334 شمسی طی سه مرحله طولانی به زعامت سید عبدالحسین لاری، سیدعبدالمحمد و سید علی اصغر موسوی لاری، علیه حکومت وقت قیام کرده بودند و در هر سه مورد زیان های بسیار واقع شده و چندین بار شهر لار غارت شد و در هر سه مرحله، قیام بدون همکاری و همراهی دیگر نقاط جنوب ایران دچار مشکل شد و بسیاری از مردم تبعید و کشته شدند و در هر سه قیام روحانی شهر را هم از دست داده بودند، سید عبدالحسین به فیروزآباد سپس به جهرم مهاجرت کرد، سید عبدالمحمد به شیراز تبعید شد و سید علی اصغر موسوی لاری بعد از مدت کوتاهی پس از قیام بر اثر صدمات جانی و روحی و شدت تألمات، دار فانی را وداع گفت و به این ترتیب، مردم لارستان از سه قیام عمومی پیش از آن نتیجه ای نگرفته بودند، از طرفی، زلزله ی خانمان سوز سال 1339 شمسی که به ویرانی شهر و کشته شدن بیش از 300 نفر از اهالی انجامید، شرایط بسیار سختی برای مردم به وجود آورده بود، آوارگی، گرسنگی، فقر و بی خانمانی، آنان را مستأصل کرده بود و آنان بیش از هر چیزی به فکر بنا کردن سرپناه و آشیانه ای برای اسکان خود بودند و نمی توانستند در یک قیام همگانی شرکت کنند. ۳۴

علی رغم عدم همراهی تجار لارستان با آیت اللهی که خود را موظف به همراهی با قیام امام می دانست، ابتدا با سران عشایر منطقه ی لارستان تماس گرفت، ارتباط با سران عشایر به وسیله ی مرحوم حاج شاه میرزا رئیس طایفه ی دولخانی که درآن ایام ساکن لار بودند، انجام پذیرفت، آقای محمد کریمی فرزند مرحوم شاه میرزا در این باره می گوید: «حضرت آیت اللهی از مرحوم پدرم خواسته بود تا بعضی نامه ها و اعلامیه ها را به عشایر منطقه برساند و از آنان برای قیام عمومی دعوت به عمل آورد. پدرم نیز با راهدار دولخانی و اکبر فرج پور، دو نفر از سران طایفه ارتباط برقرار کرد و همچنین با یکی از سران طوایف ایزدخواست به نام بابا خان قلات نیز تماس گرفته و پیام حضرت آیت اللهی را به ایشان رسانید، طوایف دولخانی و ایزدخواستی و لر و نفر حاضر به همراهی با حضرت آیت اللهی شدند.» ۳۵

حضرت آیت اللهی در این مورد می فرماید: «در آن ایام همه ی عشایر لارستان موافقت خود را اعلام کردند و حتی آقای محمد قائدی (رئیس طایفه ی قائدی در بیخه جات لامرد)، نیز حاضر شدند. با یک صد نفر چریک در این قیام شرکت کنند و بارها پیام فرستاد که من و طایفه ام حاضرم علیه دولت قیام کنیم. در این بین، عشایر لارستان مراوده هایی با حقیر می نمودند و اظهار آمادگی می کردند، اما چون قیام عشایر مستلزم بودجه ی سنگین و تبعات طاقت فرسا بود و بعد از قیام کنترل آنان برای حقیر نه تنها مشکل بلکه برای حقیر در آن وضع اختناق آور ناممکن بود، لذا یک نفر روحانی امین به نام جناب ثقه الاسلام آقا سید عبدالرحیم طاهری ۳۶ پسر عموی پدرم که حدود 70 سال یا بیشتر از عمر شریفش گذشته بود به حضور امام و بعضی دیگر از مراجع فرستادم و شرح حال را معروض داشتم.» ۳۷

حضرت آیت اللهی در این مقطع حساس با توجه به وضعیت عمومی شهر لار و عدم همراهی کامل تجار و با عنایت به این مسئله که ممکن است قیام با مشکلات بسیاری روبرو شود از این رو، در صدد کسب تکلیف از حضرت امام و دیگر مراجع برآمدند. هدف حضرت آیت اللهی متعهد کردن عشایر و ایلات لارستان برای قیام همگانی علیه رژیم ستمگر پهلوی بود. ۳۸

حضرت آیت اللهی هدف اصلی خود را از این طرح چنین بیان می نماید: «ناگفته نماند، نقشه ی حقیر این بود که همه ی عشایر لارستان را متحد و همدست نماییم و با هم قیام نمایند و ناچار بودیم در نهایت خفا این کار را انجام بدهیم.» ۳۹

سید عبدالرحیم طاهری نماینده ی حضرت آیت اللهی به محض دریافت پیام از سوی ایشان برای ابلاغ آن به مراجع راهی قم شد. ایشان پیام را به امام و آیت الله شریعتمداری ابلاغ نموده و راجع به انقلاب از آنان کسب تکلیف نموده و امام قیام در مقابل ظلم ظالم و ستم ستمکاران بر عموم مسلمانان ایران واجب دانستند. ۴۰ حضرت آیت اللهی در این مورد می فرماید: «پس از بازگشت سید عبدالرحیم طاهری از قم مطالبی که در جواب استسفار گفته بودند را مخفیانه به اطلاع بنده رسانید که حضرت امام فرموده بودند که قیام در مقابل ظلم ظالم واجب است «و لو بلغ ما بلغ» بنابراین، تصمیم گرفته شد که مردم را تهییج به قیام کنیم.» ۴۱

محمدحسین نخبةالفقهایی ۴۲ ماجرا را این گونه شرح می دهد: «سید عبدالرحیم طاهری در حضور آیت الله آیت اللهی اعلامیه امام راحل را خواند و جمله ای در آن بود «ولوبلغ ما بلغ» که آن ها از مرحوم طاهری پرسیدند «ولوبلغ ما بلغ» یعنی چه؟ گفتند یعنی «هرچی بادا باد». آیت الله آیت اللهی خواست که یک نفر اعلامیه امام را در میدان عمومی شهر قدیم بخواند، هنوز در مردم چنین جرأتی نبود. آقا فرمود اگر کسی نیست بخواند من خودم میروم در وسط میدان می خوانم. آقای طاهری آن را در میدان قرائت کرد. طاهری واسطه ی بین آیت الله آیت اللهی و امام بود. طوری که خودش اظهار می کرد یک قطعه عکس از امام داشت که از امام خواهش کرد که پشت عکس را امضاء کند و امام هم امضاء کرد.»۴۳

آیت الله آیت اللهی با توجه به شناختی که از موقعیت سیاسی و اجتماعی لارستان و سابقه ی قیام های پیشین داشت تصمیم گرفت که با متحد کردن عشایر لارستان قیام را نه در شهر بلکه در مناطق عشایری شکل دهد و مهم ترین نیروهای عشایری منطقه ی لارستان در آن دوره به شرح زیر می باشد.


طایفه ی دولخانی:

این طایفه از تیره های کریم لی، احمد لو، زمان بیگ لو، جانی بیگ لو تشکیل شده است. این طایفه ابتدا در محدوده ی ایل نفر قرار داشتند و در دوره ی قاجار بر اثر ظلم و ستم رئیس ایل نفر از این ایل فاصله گرفته و مستقلاً به طایفه داری پرداختند. ۴۴ این طایفه در دوره ی رضاخان یکجانشین و در سه بخش عمده ی شهر لار، روستای «بریز» و «درز و سایبان» ساکن شدند. طایفه ی دولخانی علاقه ی وافری به روحانیت لارستان داشته اند و از همان ابتدا گوش به فرمان آنان بوده اند. طایفه ی دولخانی در جریان قیام پانزده خرداد آمادگی خود را برای شرکت در قیام همگانی لارستان اعلام کردند و منتظر دستور آیت الله عبدالعلی آیت اللهی بودند.۴۵


طایفه ی قائدی:

رئیس این طایفه در دوره ی قیام پانزده خرداد فردی به نام محمد قائدی بود، محل اصلی آنان در ناحیه ی معروف به «بیخه جات» - شهرستان های لامرد و مهر کنونی- بوده است. این طایفه، ارادت خاصی به خاندان آیت اللهی در لار داشتند. رئیس طایفه ی قائدی در زمان قیام پانزده خرداد، نسبت به دولت وقت یاغی بوده و به مأمورین حکومتی اعتنایی نداشت. محمد قائدی با شنیدن پیغام حضرت آیت اللهی، نماینده ای نزد ایشان فرستاد و اعلام کرد که حاضر است همراه با یکصد نفر از افراد طایفه اش در این قیام شرکت کنند. ۴۶


طایفه ی یزدخواست:

منطقه ی کنونی یزدخواست در حوزه ی شهرستان حاجی آباد قرار دارد. طوایف این ناحیه معروف به یزدخواستی هستند. رئیس این طایفه فردی به نام بابا خان قلات بود و در قیام پانزده خرداد به محض دریافت پیغام حضرت آیت اللهی آمادگی خود را جهت شرکت در قیام همگانی اعلام کرد و منتظر صدور فرمان ایشان ماند. ۴۷


طایفه ی لر و نفر:

افراد این طایفه اصولاً از لرها هستند و در گذشته وابسته به ایل نفر بودند. شاخه ی اصلی و اولیه ی این تیره، خود را از نژاد شخصی به نام ببرخان می دانند. و آن ها را ببرخانی می نامند. سکونت این طایفه در اطراف روستاهای بِنُو و عمادِده در بخش جنوب غربی شهر لار بوده است. ۴۸

در دوره ی قیام پانزده خرداد زیاد خان ۴۹ رئیس تیره نفر و رستم خان رئیس تیره ی لر بودند. زیاد خان مردی متقی و جوانمرد و پایبند مسائل شرعی بود و ارادت خاصی به خاندان حضرت آیت اللهی داشت. کار اصلی افراد این طایفه، دامداری، کشاورزی و قافله چی گری بوده است و به دلیل این که منطقه ی عمادِده در مسیر کالاهای وارده از بندر لنگه قرار داشت، این طایفه نیز مسکن خود را در همین ناحیه اختیار کرده بودند. ۵۰

همگی این طوایف آمادگی خود را برای شرکت در قیام همگانی اعلام کردند و منتظر صدور فرمان آیت الله آیت اللهی بودند. به این ترتیب، زمینه های قیام عمومی لارستان علیه دولت وقت آماده شد. و حضرت آیت اللهی در اولین گام به بعضی از نزدیکان خود دستور دادند تا اعلامیه های منتشر شده از طرف آیات عظام علناً در منابر و مجامع عمومی قرائت شود و همه ی مردم از آن مطلع شوند. حضرت آیت اللهی در این مورد می فرماید: «اعلامیه هایی که از قم و تهران به طور مخفیانه می رسید بعضی افراد و از جمله مرحوم سید عبدالرحیم طاهری و سید عبدالله شجعان و یوسف اعتمادی مأمور شدند تا اعلامیه ها را در مجامع عمومی بخوانند.»۵۱

اما این اعلامیه ها در بین مردم تأثیر چندانی نداشت و آنان به دلیل ترس از تکرار حوادث گذشته تمایلی به همراهی با آیت اللهی نشان نمی دادند و در این شرایط تنها امید ایشان برای راه اندازی قیام، عشایر منطقه ی لارستان بود. طرح اولیه حضرت آیت اللهی این بود که وحدتی همگانی بین تیره ها و طوایف مختلف عشایر منطقه ایجاد کند و پس از سنجیدن و ارزیابی تمامی جوانب قیام را علنی سازد و این امر به تدریج در حال شکل گیری بود که حادثه ای ناخواسته سبب شد که قیام پیش از موعد آغاز شود. ۵۲

حرکت طایفه ی لر و نفر با انتشار اعلامیه ی امام در تاریخ 13فروردین 1342 که فرموده بودند تقیه حرام است و اظهار حق واجب «ولو بلغ ما بلغ» آغاز شد. ۵۳ پیغام امام از طریق سید عبدالر حیم طاهری به منطقه آورده شده بود و توسط آقای آیت اللهی به مردم لار و طوایف منطقه اعلام شد و اللهیار بیگلری و منوچهر بیگلری به نمایندگی از طرف طایفه ی لر و نفر جهت اخذ نتیجه خدمت حضرت آیت اللهی رسیدند و نمایندگان طایفه ی لر و نفر پس از اعلام نظر امام و دستور آیت اللهی برای قیام علیه ظلم به طایفه ی خود برگشتند و شرح سفر خود را به رؤسای لر و نفر دادند. رؤسای طایفه نیز با توجه به زمینه های قبلی درگیری با نیروهای دولتی در منطقه و با عنایت به مثبت بودن نظرات روحانیون برای علنی کردن قیام، اولین درگیری های مسلحانه و جدی خود را آغاز کردند. ۵۴ شرح مفصل این قیام را آقای اسماعیل بیگلری ۵۵ چنین بیان می نماید: «در سال 1342، همزمان با واقعه ی مدرسه ی فیضیه ی قم و ضرب و شتم طلاب و سخنرانی امام علیه رژیم، اعلامیه ی امام از طریق سید عبدالرحیم طاهری به لار آورده شد و آیت الله آیت اللهی نامه ی طایفه ی لر و نفر را به اللهیار بیگلری، (پسر دایی زیاد خان بیگلری) داد، و از صحرای باغ تا شهر لار حدود 70کیلومتر است. آن زمان وسیله کم بود و با دوچرخه نامه را آورده بود و شهید زیاد بیگلری نامه را مطالعه کردند و دستور قیام دادند. زیاد خان خودش سردار عشایر و آن زمان کلانتر طایفه ی نفر بود. کلانتر طایفه ی لر هم رستم قاسمی بود، ایشان عموی ما می شوند. همه ی آقایان را دعوت کردند و یک جلسه ی مفصل گذاشتند. قرار بر این شده بود که از طرف شهرستان لار طایفه ی دولخانی و طایفه ی بیخه ای ها هم قیام کنند و از طرف آقا ۵۶ و از شهر لار هم به این ها کمک برسد. چون خیلی شاه ستمکار، شاه خائن فشار زیادی بر مردم آورده بود، کسی دیگر نتوانست سر بلند کند و به عهد خودشان وفا نکردند و دو طایفه ی لر و نفر قیام نمودند.» ۵۷

اولین اقدام طوایف لر و نفر حمله با پاسگاه عمادِده، در روز 27 فروردین 1342 بود. این پاسگاه در حوالی قریه عمادده قرار داشت که در این حمله یک نفر ژاندارم توسط این طوایف یه قتل رسید. این طوایف اظهار کردند حکم جهاد از علما برای ما رسیده و حالا اول کار است. ۵۸ و اسماعیل بیگلری شرح واقعه را این گونه بیان می کند: «دو طایفه ی لر و نفر به فرمان امام لبیک گفتند و قیام نمودند و پاسگاه عمادده را گرفتند و افراد آن ها را کشتند و تعداد سه چهار نفری که بودند به فرماندهی علی قبادی در آن درگیری کشته شدند.» ۵۹ این اتفاق در تاریخ 28 فروردین 1342 در نه کیلومتری پاسگاه عمادِده افتاد که چهار نفر ژاندارم توسط طوایف لر و نفر به قتل رسیدند و دستور تعقیب قاتلین توسط سرگرد آذر به سروان نجف درّی صادر شد. ۶۰ اسماعیل بیگلری در ادامه می گوید: «قیام شروع شد، دستور از ناحیه برای منطقه ی لار آمد که زیاد و رستم باید این قضیه را حل و فصل کنند و ستون عملیاتی از لار به فرماندهی سروان نجف دری به لار آمد و در کوه های «داوز» درگیری شروع شد. چند نفر از مزدوران شاه به نام های استوار داوودشاهی و چند نفر دیگر به درک واصل شدند. تا بعد از مدتی چند ماه مزدوران شاه خودشان را برای حمله آماده کردند و برای از بین بردن قیام عشایر لر و نفر چندین ستون عملیاتی تشکیل دادند.» ۶۱ پس از کشته شدن چهار نیروی نظامی رژیم از پرسنل پاسگاه نظامی عمادده، نهضت مردمی و عشایری در منطقه ی لارستان و همچنین شهرستان های جهرم و کازرون و داراب و ممسنی و فیروزآباد فارس به حمایت از 15 خرداد برای رژیم مشکل ساز شد و عرصه را بر حامیان او تنگ کرد. لذا رژیم نیروهای نظامی با تجهیزات بیشتر و هلی کوپتر به منطقه ی لارستان اعزام نمود. ۶۲

با توجه به این که در آغاز قیام، عشایر آمادگی لازم و کافی را نداشتند و پیش بینی های اثرات و تبعات آن انجام نداده بودند از همان ابتدا مشکلاتی وجود داشت ولی علی رغم تمام این سختیها و مشقات، مبارزه را ادامه دادند. حضرت آیت اللهی که در اندیشه وحدت عشایر منطقه و تدارک لوازم و اسباب قیام بود، با شروع نا به هنگام آن در شرایط سختی قرار گرفت. از آن جایی که شروع حرکت طایفه ی لر و نفر بدون هماهنگی با دیگر عشایر انجام گرفته بود، شرایط حادی به وجود آمد که کنترل آن غیر ممکن بود. با علنی شدن اخبار کشته شدگان نیروهای دولتی در منطقه و انتشار سریع اخبار، مرکز و دولتمردان در صدد تدارک گسترده ی نیروی نظامی برآمدند.۶۳

در چنین شرایطی حفظ و حراست مردم در مقابل تهاجم گسترده ی نیروهای امنیتی و نظامی، حمایت غیر علنی و مخفیانه از طایفه ی لر و نفر، تأمین امنیت خانواده های عشایر در منطقه از مهم ترین دغدغه های آیت الله آیت اللهی بود.

جنازه ی افراد کشته شده در جریان درگیری به مرکز شهر منتقل شد و برنامه ریزی لازم برای تشییع آنان از سوی مقامات اداری صورت گرفت. فرماندار وقت لارستان، فردی به نام سالاری بود. وی ارادت خاصی به آیت الله آیت اللهی داشت و در جریان تشییع جنازه ی نیروهای دولتی از ایشان تقاضا کرد که برایشان نماز بخواند. ۶۴ آیت الله آیت اللهی در این مورد می فرماید: «فرماندار لارستان از آنجایی که می خواست مرا در این جریانات بی گناه جلوه دهد، توسط مرحوم سید صولت یگانه، پیامی فرستاد که من بر جنازه ی کشته شدگان نماز بخوانم. من هم به شدت عصبانی شدم و با داد و فریاد مخالفت خود را اعلام کردم.» ۶۵

و به این ترتیب حضرت آیت اللهی با این اقدام جنبش طوایف لر و نفر را تأیید کرد و خود را در مظان مستقیم اتهام رهبری قیام قرار داد. دولتمردان وقت جهت سرکوبی نیروهای قیام کننده، به تدارک گسترده ی نظامی اقدام کرده و سیل تدارکات نظامی به شهر لار سرازیر شد. در همان حال، فشارهای سیاسی و روانی بر آیت الله آیت اللهی آغاز شد و ایشان از طرق گوناگون مورد تهدید قرار داشتند. از آن جایی که ایشان از مجتهدین مسلم منطقه محسوب می شدند و مردم لارستان و مناطق جنوب عشق و علاقه ی خاصی به ایشان داشتند و حتی حاضر به فدا شدن در راه اوامر ایشان بودند، دولتمردان امکان مقابله ی مستقیم با ایشان را نداشتند و نمی توانستند نسبت به بازداشت یا تبعید ایشان اقدام کنند. از این رو از طرق مختلف در صدد ایجاد فشار برآمده تا از این طریق، شواهد و دلایل قطعی دخالت در قیام را به دست آورند. از این رو در وهله ی اول عده ای را با عنوان جاسوس در کنار آیت اللهی قرار دادند تا گزارش کاملی از افرادی که با ایشان در ارتباط هستند را به مسئولین امنیتی انتقال دهند. ۶۶

بدین ترتیب سرگرد آذر معاون سازمان امنیتی استان هرمزگان که برای فرماندهی عملیات به لار منتقل شده بود بیشترین فشارهای روانی و سیاسی را به آیت الله آیت اللهی وارد نمود. سرگرد آذر اولین اقدام خود را علیه بازماندگان نیروهای متواری طوایف لر و نفر به انجام رسانید و زنان و فرزندان و پیرمردان این طایفه را به اشکال مختلف مورد شکنجه و آزار قرار داد. ۶۷ حضرت آیت اللهی در این مورد می فرماید: «در یکی از روزهای پس از قیام، عده ای از افراد طایفه نزد من آمدند و از ظلم و شکنجه و آزار و هتک حرمت شدید سرگرد آذر و ژاندارمری به زنان و کودکان شکایت داشتند و تقاضا کردند که به هر شکل ممکن از آنان حمایت شود. بنده هم مرحوم شاه میرزا رئیس طایفه ی دولخانی را مأمور کردم تا شفاعت آنان را نزد سرگرد آذر و دیگر مسئولین کند و از آنان بخواهد که دست از این اعمال بردارند. حاج شاه میرزا بعدها به من گفت که پیغام شما را رساندم اما سرگرد آذر با بی شرمی پاسخ داد که بدتر از این هم خواهیم کرد.» ۶۸

اقدامات ظالمانه ی سرگرد آذر و مراجعات و زحمت های گاه و بی گاه او نسبت به حضرت آیت اللهی باعث خشم مردم شد و عده ای از جوانان شهر برای تنبیه او داوطلب شدند و حتی در صدد آتش زدن خودروی نظامی او بر آمدند که با ممانعت حضرت آیت اللهی روبه رو شدند. ایشان در آن مقطع حساس، بحرانی تر شدن اوضاع را به صلاح روند قیام نمی دانستند. از این رو جوانان را از اقدامات علیه سرگرد آذر منع کردند و از طرفی برای جلوگیری از اعمال این مقام امنیتی در صدد اقدام جدی بر آمدند. حضرت آیت اللهی در این مورد می فرماید: «وقتی با اقدامات مختلف دیدم که سرگرد آذر از اقدامات خود دست بر نمی دارد بنابراین پیغام فرستادم تا چند تن از سران شهر از آن جمله مرحوم معتمد و مرتضوی و حاج محمد حسین رستگار به منزل بیایند و به ایشان توضیح کامل دادم که بایستی سرگرد آذر از عواقب کارش مطلع شود و او را بترسانند، بنده هم که از ناراحتی معده رنج می بردم در آن جلسه نشستم و سرگرد آذر پرخاش کرده و شدیداً نسبت به ادامه ی اعمال هشدار داد و در همان حال، بنده هم با عصبانیت گفتم که اگر دستم هم قطع شود، حاضر نیستم کاری کنم که سران لر و نفر تسلیم دولت شوند.» ۶۹

اقدامات مؤثر حضرت آیت اللهی موجب شد تا دولتمردان و سیاستمداران وقت راه های دیگری را برای حل بحران در پیش بگیرند همزمان با این رویدادها، عشایر کوهمره سرخی و قشقایی در فارس و لرهای ممسنی علیه نظام طاغوتی شاه قیام کردند. ۷۰ در این حالت، حضرت آیت اللهی طی نامه ای که به امضای دو تن دیگر از روحانیون لارستان به نام های شیخ عبدالحسین نوروزی و شیخ غلامرضا رحمانی رسیده بود، خطاب به حضرت آیت الله شیخ بهاءالدین محلاتی، حمایت قطعی خود را از قیام فارس به رهبری ایشان اعلام کرده و از اراده ی راسخ خود برای مقابله و مبارزه با ظلم دولت نشان داد، فرماندهان نظامی فارس که توان مقابله با نیروهای نظامی طایفه ی لر و نفر را نداشتند و از ادامه ی قیام به شدت وحشت داشتند، آخرین تلاش خود را برای جلب رضایت حضرت آیت اللهی جهت تسلیم سران لر و نفر از طریق وساطت ایشان به کار بردند. ۷۱ حضرت آیت اللهی در این مورد می فرماید: «در یک شب تابستان، دو نفر از فرماندهان نظامی که یکی از آنان درجه ی سرهنگی داشت به منزل آمدند و در آن موقع ایام فاطمیه بود و از بلندگوها مصیبت حضرت زهرا(س) پخش می شد. سرهنگ نظامی گفت که به حضرت زهرا(س) که همین الان روضه اش پخش می شود، قسم می خورم که ما می خواهیم جریان به طور مسالمت آمیز فیصله پیدا کند و نظر اعلی حضرت هم همین است و از حضرت عالی خواهش داریم که وساطت کنید تا سران لر و نفر تسلیم شوند و دولت هم تعهد می کند که به آنان امان دهد، بنده گفتم که هیچ اطمینانی به امان نامه ی دولت نیست و خودم در ایام کودکی شاهد بودم که مهدی سرخی، رئیس طایفه ی کوهمره سرخی با این که امان نامه ی رسمی از دولت داشت پس از تسلیم شدن در میدان توپخانه ی شیراز به دار آویخته شد و بنده جسد آویزان شده ی این مرد را شخصاً در ایام کودکی بر سر دار دیده ام و به امان نامه های دولتی هم هیچ اطمینانی ندارم.» ۷۲ حضرت آیت اللهی با همه ی این فشارها تسلیم خواسته ی نظامیان نشد و حکومت وقت ناگزیر در اندیشه ی اجرای نقشه های جدید برآمد. از این رو سرهنگ اشرفی از نظامیان ظاهراً متشرع و روحانی زاده را مأمور سرکوبی قیام کردند.
در این شرایط، سران طایفه ی لر و نفر به بخش های شمالی لارستان پناه برده و خود را به نیروهای بهمن خان قشقایی که در آن دوره مخالف رژیم و متواری بودند، ملحق ساختند. نیروهای نظامی در تعقیب آنان خود را به آن منطقه رسانیدند. اسماعیل بیگلری در مورد کوچ این طوایف به نواحی شمالی لارستان چنین می گوید: «چون نیروهای دولتی منطقه را پر از نیرو و نفر بر و تانک و هواپیما کرده بودند، طوایف لر و نفر مجبور شدند از منطقه کوچ کنند و به منطقه ی «فیلوگرمشت خنج» رفتند و آن جا قرار شد با قشقایی ها همکاری کنند. بعد معلوم شد که قشقایی ها هم مثل داریوش خان قشقایی از مزدوران و خیانتکاران بودند، جاسوسی کردند و محل اسکان این ها را نشان نیروهای شاه دادند؛ که زیاد و رستم این جا هستند. کل نیروها وارد خنج شدند. از آن جا که این ها نمی توانستند و حریفشان نبودند سرهنگ اشرفی را وارد عمل کردند. ابتدا سرهنگ اشرفی به هنگ لار وارد شد، باتعداد زیاد نیرو، چندین تانک، دوتا هواپیمای جنگی و تعداد زیادی مزدور از استان بوشهر و شهر کازرون جمع آوری کرده بود به نام های کاووسی، الله کرم و قزل بگ. این ها را اعزام کرد و چند ستون عملیاتی، یکی به فرماندهی سروان زاهدی و دیگری به فرماندهی سروان محمودی و چند ستون عملیاتی دیگر آماده نمود و تعداد دویست، سیصد نفر مزدور محلی، از قلاجی های اِوَز و تعدادی هم از صحرای باغ، عمادده و دیده بان، جمع آوری کرد. دستور حمله داده شد و این ها می خواستند رؤسای عشایر را غافل گیر کنند و نتوانستند. تعداد زیادی از مزدوران کشته شدند؛ یکی به نام اسماعیل محمدی، سرکرده ی مزدوران قلات (روستایی نزدیک اوز) بود و دیگری گروهبان منوچهری بود و دو نفر از طایفه ی لر و نفر به نام های حیدر بیگلری و نصیر بیگلری شهید شدند و دیگر نتوانستند کاری انجام دهند، برگشتند.» ۷۳ از این رو به علت ناکامی این عملیات فرمانده ی نیروهای دولتی، سرهنگ ناصر اشرفی از راه نیرنگ و تزویر وارد شد و خود را ظاهر الصلاح نشان داده و با محاسنی سفید و برداشتن کلام الله مجید و تظاهر به دین مبین اسلام، در صدد نزدیک شدن به پناهگاه افراد ایل برآ مد. فرمانده نظامی با وساطت عده ای از افراد نهایتاً با مهر کردن قرآن و سوگند خوردن اظهار می کند که اگر کلیه افراد به نیروهای دولتی تسلیم شوند از اعدام و محاکمه آنان ممانعت می شود. با چند بار مراوده و گفتگوی او با سران ایل دو نفر از جوانان لرو نفر به نام های لهراسب و صمصام فرزندان زیاد خان و رستم خان به او تسلیم می شوند و سرهنگ اشرفی آنان را دوستانه با خود به هنگ ژاندارمری لارستان و ناحیه شیراز برده و پس از چند روز مهمانی و ملبس کردن آنان به لباس های نو و مهربانی های کاذب ضمن مصاحبه و گفتگو با آنان بخشی از اسرار ایل را کشف می کند و آنان را به وسیله ی هلی کوپتر و پرواز روی مناطق محل اطراق ایل به مقر ایل بر می گرداند. سرهنگ اشرفی با این اقدام هم به موقعیت مکانی استقرار ایل پی برده و هم توانست اعتماد نسبی آنان را جلب کند. نیرنگ و تزویر سرهنگ اشرفی کار ساز شد و سران ایل بدون دغدغه و نگرانی و در کمال آرامش به کار و زندگی روزمره خود پرداختند و به طور کلی از نیروهای دولتی و حمله احتمالی آنان به خود غافل شدند. اسماعیل بیگلری ماجرا چنین شرح می دهد: «سرهنگ اشرفی قیافه ی خودش را تغییر داد با عبای روحانی و ریش و عمامه که من سید هستم، قرآن را بر دست گرفت نزد سران عشایر؛ زیاد بیگلری و رستم قاسمی آمده و عهد و پیمان بست که صلح و آتش بس باشد. چون عشایر هم هدف و مرامشان قرآنی بود، از این لحاظ فریب خوردند. دو نفر از بهترین جوانان لر و نفر به نام های لهراسب بیگلری، برادر شهید زیاد بیگلری که جوان مجاهد و ارزنده که 22 سال داشت و دیگری به نام صمصام قاسمی فرزند شهید رستم قاسمی را نزد سرهنگ اشرفی رفتند. سرهنگ آن ها را به لار برد وبا هلی کوپتر آن ها را برگرداند و به این وسیله محل استقرار ایل را شناسایی کرد.» ۷۴

نیروهای دولتی پس از اطلاع کامل از محل استقرار ایل و مستقر ساختن نیروهای نظامی در اطراف محل و تدارک گسترده نیروهای زمینی و هوایی سرانجام در سحرگاه روز 29 خرداد 1343 مصادف با 7 محرم 1384 عملیات سنگین توپخانه ای و هوایی را به محل استقرار ایل شروع کردند. با توجه به غفلت و بی اطلاعی افراد از حمله نیروهای دولتی نفرات طایفه ی لر و نفر امکان هیچ گونه مقابله ی را نداشتند و تعداد زیادی از آنان در این «سحرگاه خونین» بر اثر اصابت گلوله های توپ و خمپاره به شهادت رسیدند که اسامی بعضی از آنان به شرح ذیل است:

زیاد خان، علی خان، امیر ارسلان، لهراسب، کاموس، صفدر، شهناز، جهان سلطان، زلیخا، صغرا، زواره، باختر که همگی آنان از اولاد «رضا قلی بیگی» از تیره «زمان خانلوی» ایل نفربودند و رستم خان، درویش خان، صمصام خان، میرزا شهباز، اسد و رقیه که از تیره لر بودند. ۷۵ اما صورت اسامی شهدا 15 خرداد طوایف لر و نفر که از طریق بنیاد شهید شهرستان لارستان در اختیار نگارنده قرار گرفته است به شرح ذیل می باشد: « درویش بزرگی، امیر ارسلان بیگلری، علی بیگلری، نصیر بیگلری، رستم قاسمی، حیدر بیگلری، شهیده زراره بیگلری، زیاد بیگلری، زلیخا جعفری، شهباز رسولی، اسدالله فولادی، ۷۶عبدالرحمن رسولی، ۷۷ باختر بیگلری .» ۷۸

اسماعیل بیگلری حادثه 29 خرداد 1343 در لار را چنین بیان می نماید: «سحرگاه 7 محرم، صبح که مشغول نماز بودند از هوا و زمین، هزار تا نیروی محلی و غیر محلی که اجیر کرده بودند به آن ها حمله ور شدند، آن ها را شهید کردند، زن و بچه و تعداد زیادی شهید شدند، آن ها که زنده ماندند هم اسیر کردن و در ماشین ریختند و در شهر لار می گرداندند. خلاصه ی مطلب با خیانت، همگی این ها به طور مظلومانه شهید شدند. حادثه ی امام حسین(ع) تکرار شد.» ۷۹ و حضرت آیت اللهی در این ایام در شیراز به سر می بردند، ایشان نیز در این مورد می فرماید:« بزرگسالان و خردسالان و مرد و زن را شهید کردند و خانواده آنان را اسیر کردند و برای نمایش به لار آورده و عده ی دیگر را چنان که می گویند به نام مریض بودن به وسیله سوزن زدن و غیره از بین می بردند که مجموعاً چنان که اهالی این دو طایفه می گویند، قریب یکصد و هفده نفر می شوند و در این بین برای حقیر زحمات زیاد و نگرانی های طاقت فرسایی پیش آمد.» ۸۰

بعد از واقعه ی پاسگاه عمادده و کشتار مردم در صحرای باغ رژیم فکر می کرد که مردم این منطقه و عشایر غیور خاموش می شوند ولی جریان حرکت های مردمی و مبارز عشایر مسلح این منطقه همگام با دیگر مناطق استان کماکان ادامه کرد و تا آخر الامر با درایت و رهبری امام راحل، نهضت در سراسر کشور جان تازه ای پیدا کرد و رژیم در 22 بهمن سال 1357 به زباله دانی تاریخ پیوست. ۸۱

نتیجه گیری

قیام پانزده خرداد بزرگترین تحول در دهه 40 بود که بسیاری از توده های مردم را به صحنه ی مبارزه علیه رژیم سوق داد و شهرهای وسیعی از کشور را در بر گرفت. مبارزات نیروهای مذهبی در این قیام فصل نوینی را در روند رخدادهای ایران معاصر گشود که این نیروهای مذهبی پس از سال های نخستین دهه ی 1340 به عنوان رهبران این قیام در برابر شاه ایستادند. آیت الله آیت اللهی در لارستان رهبری قیام پانزده خرداد را برعهده گرفت و با دریافت پیام امام(ره) که فرموده بودند قیام در برابر ظلم ظالم واجب است تصمیم به متحد کردن عشایر فارس علیه دولت وقت نمود. تمام عشایر جنوبی فارس شامل طوایف یزدخواستی، قائدی، دولخانی و طوایف لر و نفر آمادگی خود را جهت شرکت در این قیام همگانی اعلام کردند اما به علت اقدام زودهنگام و بدون هماهنگی طوایف لر و نفر با سایر عشایر جریان قیام به مسیر دیگری تغیر یافت که به شکست و کشته شدن افراد زیادی از این طایفه منجر شد.


سران طوایف لر و نفر بسیار سخت کوش، دلیر و با ایمان بودند که به قرآن و اسلام عقیده ای راسخ داشتند؛ از این رو فریب ظاهر سازی ناصر اشرفی را خورده که با ظاهری متشرع و روحانی زاده و قرآن به دست اعتماد این طوایف را جلب کرده و در میان آن ها نفوذ کرد و از این راه که تنها راه شکست این طایفه بود وارد شد و قیام آن ها را سرکوب نمود و بسیاری از افراد این طوایف از زن و مرد و کودک به شهادت رسیدند. تبلیغات منفی علیه این مبارزین انقلابی قبل از انقلاب اسلامی بسیار وسیع بود به طوریکه «شهدای لر و نفر قبل از انقلاب به عنوان خیانت کاران معرفی شدند و بعد از انقلاب مردم لار {قبور} آن ها را سر وسامان دادند.»

قیام عشایر لر و نفر اولین قیام بود که پس از نهضت امام خمینی(ره) در ایران به وجود آمد که هرچند مدت زمانی به طول انجامید و افرادی در راه آرمان های اسلام و قرآن جان فشانی کردند و لی به دلیل انگیزه های دینی و الهی که داشت سرمنشأ تحولات وسیع گردید.

منابع و یادداشت ها

منابع و یادداشت ها:
۱ . تقی نجاری راد، ساواک و نقش آن در تحولات داخلی رژیم شاه، (تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1378، چاپ اول)، ص175.

۲ . علی دوانی، نهضت روحانیون ایران، (تهران: بنیاد فرهنگی امام رضا، بی تا)، ج 3 صص32-31.
۳ . فضل الله محلاتی، خاطرات و مبارزات شهید محلاتی، (تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1376)، ص44.
۴ . محمدباقر وثوقی، لارستان، (تهران:دفتر پژوهش های فرهنگی، 1380)، ص11.
۵ . حاج میرزا حسن حسینی فسایی، فارسنامه ناصری، به تصحیح و تحشیه دکتر منصور رستگار فسایی، (تهران، امیرکبیر، 1388، ج2)، ص1517.
۶ . کتاب آبی، به کوشش بشیری، (تهران: نشرنو، بی تا)، ج2، ص471.
۷ . عبدالمجید مهاجری، شجره ی طیبه، (شیراز: چاپ خانه نور، بی تا)، ص4.
۸ . همان جا.
۹ . محمدباقر وثوقی، آیت الله سید عبدالحسین لاری و جنبش مشروطه خواهی، (تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1383، چاپ اول)، ص56.
۱۰ . جهت مشاهده اسناد و نامه هاي ايشان، ر ك؛ دكتر محمد باقر وثوقي، اسناد و مكاتبات آيت الله سيد عبدالحسين لاري، (تهران: م‍ؤسسه تحقيقات و توسعه علوم انساني، 1385).‍‍

۱۱ . نمونه های گوناگوی از احکام جهاد علیه انگلیس توسط سید در کتاب فارس و جنگ بین الملل، اسناد کمیته حافظین استقلال موجود است.
۱۲ . محمدحسین رکن زاده آدمیت، فارس و جنگ بین الملل اول، (تهران: انتشارات اقبال و شركاء، 1349)، ج2، ص411.
۱۳ . مهاجری، همان، ص15.
۱۴ . یرواند آبراهامیان، ایران بین دو انققلاب، ترجمه: احمد گل محمدی، محمدابراهیم فتاحی، (تهران: نشر نی، 1389، چاپ17)، ص147.

۱۵ . زادان مقتدری، حکام لارستان، (حماسه شلحشوری زادان خان گراشی، 1317-957 خورشیدی)، (شیراز: انتشارات کوشامهر شیراز، 1385)، ص126.
۱۶ . زادان مقتدری، همان، ص129.
۱۷ . همان جا.
۱۸ . زادان خان گراشی، نوه ی فتحعلی خان گراشی حاکم لار در دوره ی ناصرالدین شاه بود که بین سال های 1307تا 1309 هجری شمسی برضد حکومت مرکزی قیام کرد.
۱۹ . زادان مقتدری، همان جا.
۲۰ . همان، ص131.
۲۱ . ایشان در سال 1302ه ق، در نجف اشرف متولد شد و در سال 1310ه ق، به همراه پدر، عازم لار شده و نزد پدر بزرگوارشان به تحصیل علوم دینی مبادرت ورزید. با اتمام تحصیلات علوم مقدماتی فقه و اصول به نجف اشرف مشرف و در آن جا به ادامه تحصیل مشغول شد. و در سال 1325 ه ق، به لار برگشت و به همراه پدر به مبارزه علیه استبداد داخلی پرداخت.(ر.ک: محمدباقر وثوقی، زندگی و مبارزات آیت الله حاج سید عبدالعلی آیت اللهی، (نهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1386، چاپ اول)، ص22).
۲۲ . محمدباقر وثوقی، زندگی و مبارزات آیت الله حاج سید عبدالعلی آیت اللهی، ص22.
۲۳ . کاظم رحیم نژاد، «ناگفته های انقلاب اسلامی در لارستان»، هفته نامه میلاد لارستان، سال پانزدهم، هفته سوم بهمن 1386، ش504.
۲۴ . محمدباقر وثوقی، همان جا.
۲۵ . آیت الله سید محمدباقر(تولد 1284 ﻫ.ش، وفات 1358ه ش)، در خانه جد مادری اش در لار به دنیا آمد و بیست سال از زندگانی خود را تحت تربیت آیت الله سیدعبدالحسین لاری، سپری کرد. وی راه مبارزه با ستمکاران را در مکتب جدش، سید عبدالحسین لاری آموخت و همواره در مبارزات علیه استبداد و استعمار ایشان را همراهی می کرد.
۲۶ . سید علی اصغر در شوال سال 1317ﻫ.ق در شهر لار دیده به جهان گشود، او کوچکترین فرزند ذکور آیت الله سید عبدالحسین لاری بود. دوران کودکی و نوجوانی ایشان مصادف بود با مبارزات ضد استعماری و ستیز با استبداد و آغاز جنبش مشروطه خواهی. بنابراین روحیه ضد استبدادی پدر در وجود ایشان تأثیر بسزایی داشته است. (ر.ک: غلامرضا گلی زواره، «نگاهی به زندگانی آیت الله سید علی اصغر موسوی لاری»، مجله درسهایی از مکتب اسلام، ش564، ص59).
۲۷ . وثوقی، همان، ص57.
۲۸ . وثوفی، همان، ص26-25.
۲۹ . وثوقی، همان، ص58.
۳۰ . آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، مصاحبه با حسین آیت اللهی، جلسه اول، ش ب 14294.
۳۱ . سید یحیی کاظمی از فعالین انقلاب در شهرستان لارستان، بخش بیرم بودند که در مبارزات انقلابی نقش مهمی داشته و هم اکنون از فرهنگیان این منطقه می باشند.
۳۲ . مصاحبه نگارنده با سید یحیی کاظمی، جلسه دوم، مورخ 5 /3 /1390.
۳۳ . ر.ک: سند شماره1.
۳۴ . وثوقی، همان، ص68.
۳۵ . آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، مصاحبه با محمد کریمی، جلسه 16، ش ب 14297. همچنین مصاحبه نگارنده با سید یحیی کاظمی، جلسه دوم، 5 /3 /1390.
۳۶ . محمد حسین نخبةالفقهایی بیوگرافی ایشان را چنین بیان می کند: «سید عبدالرحیم طاهری پسرعموی پدرآیت الله سیدعبدالعلی آیت اللهی بودند...آقا سیدعبدالرحیم پدرشان، برادر سید عبدالحسین لاری بودند. ایشان همراه سید عبدالحسین لاری از نجف به لار آمدند. پدر سید عبدالرحیم در فین بندرعباس اقامت داشتند و در آن جا حاکم شهر بودند و کارهای مردم و مراجعین را حل و فصل می کردند. سید عدالرحیم سال ها در داراب بودند. عیال ایشان دارابی بود و دختران و پسران متعدد داشت و با خانواده به لار آمدند و سال ها امام جماعت مسجد فضل الله خانی بودند و روحانی محترم، باوقار و عالم به مسائل دینی و شرعی بودند و در آستانه ی وقوع قیام پانزده خرداد، ایشان فعالیت داشتند.»؛ مصاحبه نگارنده با محمدحسین نخبةالفقهایی، مورخ 4 /3 /1390.
۳۷ . آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، مصاحبه با آیت الله سید عبدالعلی آیت اللهی، جلسه 8، ش ب 14298.
۳۸ . مصاحبه نگارنده با اسماعیل بیگلری، جلسه اول، 28 /6 /1390. مصاحبه نگارنده با آیت الله حسین نسابه و حسین آیت اللهی و آقای اسلام پناه، جلسه اول 27 /6 /1390.
۳۹ . آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، مصاحبه با آیت الله سید عبدالعلی آیت اللهی، ش ب 14300.
۴۰ . ر.ک: سند شماره 2. همچنین مصاحبه نگارنده با آقای اسلام پناه، آیت الله سید محمدحسین نسابه و حسین آیت اللهی، مورخ 27 /6 /1390.
۴۱ . آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، مصاحبه با آیت الله آیت اللهی، ش ب 14300.
۴۲. محمدحسين نخبه الفقهايي، فرزند شيخ محمدباقر، در سال 1331 در شهر لار ديده به جهان گشود. پيش از انقلاب اسلامي در كنار روحانيت منطقه عليه رژيم ستم شاهي فعاليت داشت و پس از انقلاب در ارگانهاي انقلابي بويژه بنياد مسكن انقلاب اسلامي فعاليت مي نمود. در دورهء چهارم و پنجم از طرف مردم لارستان به عنوان نمايندهء مجلس شوراي اسلامي برگزيده شد. از وي دو مجموعه شعر به عنوان « نخل اميد» به چاپ رسيده است.
۴۳ . مصاحبه نگارنده با محمدحسین نخبةالفقهایی، مورخ 4 /3 /1390. همچنین مصاحبه نگارنده با آیت الله سید محمدحسین نسابه، حسین آیت اللهی و آقای اسلام پناه، مورخ 27 /6 /1390.
۴۴ . علی محمد نجفی، وقایع ایلات خمسه، (تهران: نشر همسایه، 1380)، ص366.
۴۵ . وثوقی، همان، ص73.
۴۶ . آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، مصاحبه با آیت الله آیت اللهی، جلسه اول 14294. همچنین مصاحبه نگارنده با سید یحیی کاظمی، جلسه دوم، مورخ 5 /3 /1390.
۴۷ . همان جا.
۴۸ . علی محمد نجفی، همان، ص370.
۴۹ . تصویر شماره1
۵۰ . وثوقی، همان، ص74.
۵۱ . آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، مصاحبه با آیت الله آیت اللهی، جلسه اول، 14294.
۵۲ . وثوقی، همان، ص77.
۵۳ . هفته نامه میلاد لارستان، سال 16، هفته ی سوم، بهمن 1387، شماره551، ص7.
۵۴ . مصاحبه نگارنده با اسماعیل بیگلری، جلسه اول، 28 /6 /1390.
۵۵ . اسماعیل بیگلری متولد سال 1332 در لارستان و فرزند زیاد بیگلری، رئیس تیره ی نفر، می باشد که در جریان قیام پانزده خرداد حضور داشته اند و شاهد ماجرا بوده اند و هم اکنون ساکن لار بوده و به شغل کشاورزی مشغول می باشد.
۵۶ . منظور، آیت الله آیت اللهی است که به دلیل ارادت و علاقه ی خاص این منطقه به ایشان در شهرستان لار به آقا شهرت دارند.
۵۷ . مصاحبه نگارنده با اسماعیل بیگلری، جلسه اول، 28 /6 /1390.
۵۸ . مجله میلاد لارستان، همان، ص 7.
۵۹ . مصاحبه نگارنده با اسماعیل بیگلری، جلسه اول، 28 /6 /1390.
۶۰ . مجله میلاد لارستان، همان جا.
۶۱ . مصاحبه نگارنده با اسماعیل بیگلری، همان.
۶۲ . مصاحبه نگارنده با سید یحیی کاظمی، جلسه دوم، مورخ 5 /3 /1390.
۶۳ . مصاحبه نگارنده با سید یحیی کاظمی،همان.
۶۴ . وثوقی، همان، ص79.
۶۵ . آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، مصاحبه با حضرت آیت اللهی، ش ب 14290.
۶۶ . وثوقی، همان، ص80. همچنین مصاحبه نگارنده با سید یحیی کاظمی، همان.
۶۷ . وثوقی، همان، ص81.
۶۸ . آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، مصاحبه با آیت الله آیت اللهی، ش ب14290.
۶۹ . آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، مصاحبه با آیت الله آیت اللهی، جلسه 18، ش ب 13323.
۷۰ . مصاحبه نگارنده با سید یحیی کاظمی، همان.
۷۱ . وثوقی، همان، ص82.
۷۲ . آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، مصاحبه با آیت اللهی، جلسه 18، ش ب 13323.
۷۳ . مصاحبه نگارنده با اسماعیل بیلگری، جلسه اول، مورخ28 /6 /1390.
۷۴ . مصاحبه نگارنده با اسماعیل بیگلری، همان. همچنین مصاحبه نگارنده با آیت الله سید محمدحسین نسابه، حسین آیت اللهی و آقای اسلام پناه، مورخ 27 /6 /1390.
۷۵ .علی محمد نجفی، همان، صص60و63.
۷۶ . محل دفن این شهدا گلزار شهدای خور می باشد. ر.ک: تصویرشماره2
۷۷ . محل دفن شهید باختر بیگلری، روستای فیدویه شهرستان خنج می باشد.
۷۸ . بنیاد شهید شهرستان لارستان، پرونده شهدای پانزده خرداد 1342.
۷۹ . مصاحبه نگارنده با اسماعیل بیگلری، جلسه اول، مورخ28 /6 /1390. همچنین مصاحبه نگارنده با محمدصادق افتخار، مورخ 27 /6 /1390.
۸۰ .سند شماره1
۸۱ . مصاحبه نگارنده با سید یحیی کاظمی، جلسه دوم، مورخ 5 /3 /1390.س
۸۲ . مصاحبه نگارنده با محمدصادق اافتخار، مورخ27 /6 /1390.


پایگاه اطلاع رسانی 15 خرداد 42
 
تعداد بازدید: 6047



آرشیو مقالات

نظر شما

 
نام:
ایمیل:
نظر:
تصویر امنیتی:

جدیدترین مطالب

پربازدیدها

© تمامی حقوق برای پایگاه اطلاع رسانی 15 خرداد 1342 محفوظ است.