مقالات

حسنعلی منصور

نویسنده: ابراهیم ذوالفقاری


حسنعلی منصور به سال 1302 ش در تهران به دنیا آمد.پدرش،رجبعلی منصور الملک،از اعضای اولیه لژ بیداری ایرانیان و از ارکان فراماسونری و از کارگزاران سیاست انگلیس در ایران‏ بود.1

ارتشبد سابق حسین فردوست،در خاطرات خود،رجبعلی منصور را فردی بی‏شخصیت،2 پرورش یافته انگلیسیها3و از عناصر درجه اول شبکه اردشیر ریپورتر4معرفی می‏کند و درباره‏ علت انتخاب او به نخست‏وزیری در رژیم پهلوی اول می‏گوید:

«با شروع شکست آلمانها در جبهه‏ها،رضا خان دستپاچه شد و منصور الملک را که از مهره‏های‏ انگلیس به شمار می‏رفت،به جای متین دفتری نخست‏وزیر کرد.مذاکرات با متفقین،خصوصا انگلیسیها را او انجام می‏داد.»5

مادرش،فاطمه رئیس،دختر ظهیر الملک رئیس بود که ریاست اداره انگلیس را در وزارت‏ امور خارجه به عهده داشت.او نخستین زن فارغ التحصیل مدرسه امریکایی در ایران بود.6

تحصیلات

حسنعلی منصور،دوران ابتدایی و متوسطه را در مدارس«جمشید جم»و«فیروز بهرام» سپری کرد که از مؤسسات فرهنگی وابسته به انجمن زرتشتیان بود7و پس از اخذ دیپلم،به مدت دو سال به دانشکده فنی رفت.سپس راهی«دانشکده حقوق و علوم سیاسی»شد و رساله پایانی‏ دوره لیسانس خود را تحت عنوان«مصونیتهای سیاسی»تدوین کرد.8

هرچند معلومات تخصصی حسنعلی منصور به علت تصدی دبیرکلی شورای عالی اقتصاد، در امور اقتصادی عنوان شده بود و در فرم زندگی‏نامه‏ای که توسط ساواک تنظیم گردیده، مدرک وی،دکتری در رشته‏های حقوق سیاسی و اقتصادی نوشته شده است،9ولی در گزارش‏ مفصلی که خطاب به دادستان کل کشور تهیه گردیده،آمده است:

«در دانشکده حقوق به شهادت تمام هم‏دوره‏ایهایش،با توصیه و سفارش نمره گرفته است.»10

مشاغل

حسنعلی منصور پس از اخذ لیسانس در 1324،به واسطه نفوذ پدرش به وزارت امور خارجه رفت و مدتی در ادارات اطلاعات و سوم سیاسی کار کرد.در 1325 به عنوان عضو نمایندگی ایران در کنفرانس صلح پاریس،عازم فرانسه شد و تا 1327 به عنوان وابسته سفارت‏ شاهنشاهی در آنجا ماند و پس از آن به همراه عبد اللّه انتظام و امیر عباس هویدا به اشتوتگارت‏ رفت.

برخی از مشاغل دیگر وی بدین شرح است:

-منشی وزیر امور خارجه.

-رئیس کل دفتر نخست‏وزیر(1330 در زمان نخست‏وزیری حسین علاء).

-رئیس اداره چهارم سیاسی وزارت امور خارجه.

-رئیس دفتر نخست‏وزیر(1334 به مدت دو سال).

-معاون وزارت بازرگانی(1336).

-قائم‏مقام دبیرکل شورای عالی اقتصاد11(1336).

-معاون نخست‏وزیر(10 /9 /1336).

-دبیرکل شورای عالی اقتصاد(1337).

-وزیر کار(4 /8 /1338).

-وزیر بازرگانی(10 /11 /1338).

-مدیرعامل شرکت سهامی بیمه ایران(1341).

-نماینده مجلس شورای ملی(7 /7 /1342).

-عضو عیئت مدیره سازمان شاهنشاهی(22 /7 /1342).

-نخست‏وزیر(اسفند 1342).

ازدواج

حسنعلی منصور ابتدا با یکی از دختران عبد الحسین تیمورتاش ازدواج کرد اما این وصلت‏ بیش از شش ماه دوام نداشت و به جدایی انجامید.12دومین ازدواج او با فریده امامی-دختر نظام الدین امامی خویی-بود.وی در رابطه با این ازدواج می‏گوید:

«در سال 1338 با دوشیزه فریده امامی ازداج کردم.رابطه میان دو خانواده خودم و او،منجر به‏ وصلت ما شد.همسر من فارغ التحصیل دانشگاه لندن است.»13

در حاشیه زندگی حسنعلی منصور،علاوه بر ارتباطاتش با زنان دیگر نام زن دیگری به نام‏ مهین آهی‏14به میان آمده است.در دورانی که منصور،ریاست شرکت سهامی بیمه ایران را به‏ عهده داشت،مهین آهی منشی دفتر مدیرعامل شرکت بود و این ارتباط نزدیک،موجب‏ برقراری روابطی میان آن دو گردید که حاصل آن نیز یک فرزند بود.این ازدواج،تا زمان مرگ‏ منصور،در پرده ماند ولی پس از آنکه مسئله انحصار وراثت مطرح گردید،پای مهین آهی نیز به‏ میان کشیده شد.این ماجرا به شرح زیر در اسناد منعکس شده است:

الف-«علت دیگری که همسر مرحوم منصور تاکنون موفق به دادن انحصار وراثت نگردیده،آن‏ است که مرحوم منصور پنج ماه قبل از سوءقصد،بانو آهی یکی از کارمندان شرکت بیمه را به‏ عقد خود درآورده و اکنون این بانو هم مدعی حق السهم خود از نقدینه و ماترک مرحوم منصور می‏باشد و چون اخیرا پی برده که مرحوم منصور پولهایی در یکی از بانکهای سوئیس داشته که بر سر تصاحب آن بین همسر اول منصور و آقای رجبعلی منصور اختلافی بروز نموده،لذا هردو را تهدید نموده که اگر سهم او را ندهند با مراجعه به مراجع رسمی و ارائه عقدنامه خویش و همچنین جنینی که در رحم دارد،تقاضای سهم الارث خواهد نمود.»15

ب-«مرحوم منصور رسوایی به پا کرده است و آن اینکه در وقتی که مدیر عالم شرکت بیمه بوده‏ با سکرتر خود نزدیک و بالاخره از او صاحب بچه‏ای می‏گردد.منصور تا خودش در قید حیات‏ بود،نگذاشت این مطلب بالا بگیرد ولی حالا همان خانم و بچه‏اش به ژنو می‏روند و تقاضای‏ نصف دارایی و ارثیه منصور را می‏کنند.علی منصور حاضر می‏شود پانصد هزار تومان به این‏ خانم بدهد تا سکوت کند و او حاضر نشده...علی منصور می‏گوید پسرم ثروتی ندارد ولی آن‏ خانم می‏گوید پس از 9 میلیون دلاری که بابت مصونیت کارشناسان امریکایی رشوه گرفت،چه‏ شد؟»16

ج-«یکی از معترضین به تقاضای انحصار وراثت مرحوم منصور گویا خانم مهری دبیرآهی‏ می‏باشند که طبق اطلاع تا قبل از نوروز امسال از بودجه محرمانه نخست‏وزیری حقوق دریافت‏ می‏داشتند.»17

انحرافات جنسی

در تیرماه 1337 ش،دو ماه قبل از اینکه حسنعلی منصور به معاونت نخست‏وزیر و ریاست‏ شورای عالی اقتصاد منصوب گردد،در ارزیابی ساواک،چنین معرفی شده است:

«بسیار خوشگل،صورتی سفید،چشم میشی و خیلی قشنگ،قد متوسط،خوش قامت،به زن‏ و مقام علاقمند است.در مدرسه بچه خوشگل بود و رفقایی داشت.»18

عبارت«بچه خوشگل بود و رفقایی داشت»را در این ارزیابی باید با توجه به گزارشی که در شرح فرمان دانشکده افسری درباره وی صادر شده است،تحلیلکرد.در این سند می‏خوانیم:

«اخیرا چند نفر از نمایندگان مجلس شورای ملی...درباره کابینه منصور و فعالیتهای حزب ایران‏ نوین،مطالبی اظهار داشته‏اند...مطلب دیگری که مورد گفتگوی این عده قرار گرفته،درباره‏ فرمانی است که در سالهای قبل از طریق دانشکده افسری درباره منصور صادر گردیده و اکنون این‏ فرمان به صورت پلی‏کپی تکثیر و برای بعضی رجال و متنفذین و اغلب نمایندگان مجلس شورای‏ ملی من جمله مهندی‏[عبد اللّه‏]والا فرستاده شده و متن فرمان عبارت از این است که زمانی‏ منصور دوره احتیاط را در دانشکده افسری طی می‏کرده،شبی وسیله دو نفر از دانشجویان هم‏ دوره خود مورد تجاوز قرار گرفته و فاعلین به پنجاه ضربه شلاق در حضور گروهبان مربوطه تنبیه‏ شده‏اند.»19

همچنین در اعلامیه‏ای که در شهریور 1343 علیه او انتشار یافت،نیز نوشته شده بود: «حسنعلی منصور به علت فساد اخلاق از مدرسه نظام اخراج شد.»20و در ارزیابی سال 1341، فردی«جوان،کم‏تجربه و عیاش»معرفی شد.21

دکتر عباس میلانی درباره عیاشی و خوشگذرانی حسنعلی منصور در دوران حضور در آلمان،به نقل از نصیر عصار می‏نویسد:«هویدا و منصور-که به توصیه هویدا به اشتوتگارت آمده‏ بود-خوشگذران بودند.»22

او سپس در توضیح این خوشگذرانی می‏نویسد:

«بخش قابل ملاحظه‏ای از مردان آلمانی در جنگ جان داده بودند و همین واقعیات،موقعیت‏ منصور و هویدا را در شهر ممتاز می‏کرد.گرچه در سالهایی که هویدا نخست‏وزیر بود،یکی از دستیارانش‏[پرویز راجی‏]در وصفش گفته بود که:نه همجنس‏باز است...نه اشتهای جنسی‏ فراوانی دارد و گرچه منصور،پیش از مرگش به زن‏بارگی شهرت یافته بود،اما انگار در روهای‏ اشتوتگارت نقشهای این دو در این زمینه درست وارونه بود.از سویی هویدا،با استفاده از زندگی‏ راحت و پرتحمل خود،با چند زن مختلف آلمانی رابطه برقرار کرده بود.در مقابل منصور در تمام دوران مأموریتش تنها با یک دختر جوان آلمانی رابطه‏ای نزدیک داشت.»23

و در جایی دیگر می‏نویسد:

«دوران مأموریت منصور در واتیکان در سال 1957 به سررسید و او نیز بلافاصله به ایران‏ بازگشت.در چند ماه اول اقامتش در تهران با دو زن مختلف سروسرّی پیدا کرد.اولی‏ هنرپیشه‏ای پرآوازه بود و دومی همسر یک دندان‏پزشک چکسلواکی الاصل.»24

خصوصیات روحی و روانی

حسنعلی منصور در خانواده‏ای انگلوفیل رشد کرد و در دامن مراکز تربیتی و فرهنگی زرتشتی‏ پرورش یافت و با حمایت منصور الملک در مسیر رشد و ترقی قرار گرفت و در سال 1337 ش‏ به معاونت نخست‏وزیر و ریاست شورای عالی اقتصاد رسید.در این سال،ساواک تازه‏ تأسیس،درباره او چنین نوشت:

«شخصیتی ندارد تا تمایلی داشته باشد...عاشق حاکم وقت‏[است‏]...متواضع ولی‏ بی‏شخصیت.افکار عالی به هیچ‏وجه ندارد و تمام ترقی او روی نفوذ پدرش می‏باشد.[فردی‏] کم‏مغز،بی‏تجربه و عزیز بی‏جهت‏[است.]»25

ولی پس از گذشت چهار سال،یعنی در اردیبهشت 1341،نظریات ساواک تغییر کرد:

«مدیریت دارد،رفتار با مرئوسین خوب،قدرت کار دارد،سرعتدر اتخاذ تصمیم دارد،قدرت‏ ایجاد تشکیلات،متوسط،مؤدب و متواضع،رفیق‏باز و صمیمی»26

با این حال او در بین طبقه تحصیل‏کرده،از جایگاه ویژه‏ای برخوردار نبود.فردی به نام‏ مهندس کشتکار،عضو جمعیت تحصیل‏کرده‏های اروپا،در این‏باره می‏گوید:«در بین طبقه‏ تحصیل‏کرده به بیسوادی و بی‏اطلاعی معروف است...هیچ ارزش و احترامی بین این طبقه‏ ندارد.»27

دکتر عباس میلانی نیز،پیرامون خصوصیات شخصیتی وی می‏نویسد:

«حسنعلی جوانی مغرور بود.درعین‏حال،اغلب نوعی تواضع مصلحتی نیز از خود نشان‏ می‏داد.خوش برورو بود.پس از چندی به زن‏بارگی شهرت یافت...بلندپروازیهای سیاسی‏اش‏ هم حدی نمی‏شناخت.ذهنی کنجکاو داشت و تخصص تکنوکراتیک را ارج فراوان‏ می‏گذاشت.خوش‏صحبت بود و مدیر قابلی به شمار می‏رفت.اهل سازماندهی بود.در ایجاد و حفظ روابطعمومی استاد بود.قادر بود نظریات گونه‏گون را بشنود و فصل مشترکشان را دریابد.برای اغلب سیاستمداران نسل پیش از خود چیزی جز نکوهش نداشت.بارها در خلوت‏ گفته بود:«انسانهایی تهی‏مغز و نادان‏اند»اما در جلوت با همه به احترام رفتار می‏کرد.»28

و هموز از گزارش دفتر اطلاعات و تحقیقات وزارت امور خارجه امریکا،نقل می‏کند که:

«منصور هم تکنوکراتی بلندپرواز بود.»29

و از قول شاهپور بختیار می‏نویسد:

«به گمانش دولت هویدا به مراتب بهتر از دولت منصوربود...هویدا[در قیاس با منصور]آدمی‏ قابل اطمینان‏تر است و بر خلاف منصور،وعده‏های توخالی هم کمتر می‏دهد.»30

منصور و هویدا

بدون شک،امیر عباس هویدا یکی از صمیمی‏ترین دوستان و مشاوران حسنعلی منصور بود. این دوستی به اندازه‏ای بود که حسنعلی منصور،همواره یکی از اعضای اصلی مهمانیهای هویدا به شمار می‏رفت‏31و منصور به خاطر هویدا،با دکتر منوچهر اقبال که او را در سال 1337 به‏ معاونت خود برگزیده بود،درافتاد.32

درباره چگونگی ایجاد یک دوستی،دکتر عباس میلانی می‏نویسد:

«منصور اواسط فروردین 1324 به کتابخانه وزارت امور خارجه آمد و با فریدون هویدا آشنا شد،این آشنائی پس از چندی به دوستی بدل شد.در آن زمان حسنعلی منصور مشغول تدارک‏ پایان‏نامه تحصیلی خود در دانشکده حقوق دانشگاه تهران بود و فریدون در تکمیل و تدوین این نوشته،منصور را یاری داد...33حسن نظر فریدون به منصور،امیر عباس را نیز نسبت به او کنجکاو کرد.طولی نکشید که دوستی دیرپایی میانشان پدید آمد...در میان رفقای هویدا که خود به رفیق‏بازی شهرت داشت،منصور از جایگاه ویژه‏ای برخوردار بودو»34

و در جایی دیگر،ضمن نسبت دادن تحکیم این دوستی به حضور هردو در پاریس، می‏نویسد:

«امیر عباس نخست در تهران با منصور آشنا شده بود.هردو کارمند وزارت امور خارجه بودند و مراوداتی محدود،در حدود همکار اداری صرف داشتند.در پاریس این رابطه از لونی‏[رنگی‏] دیگر شد و به شکل رفاقتی ریشه‏دار برآمد و تا پایان عمر منصور ادامه داشت.»35

همین دوستی باعث شد تا حسنعلی منصور،به توصیه هویدا به اشتوتگارت بیاید و در منطقه‏ تحت اشغال امریکاییها-که محل مناسبی برای تأسیس دفتر کنسولی ایران در نظر گرفته بودند- هم‏خانه شوند و با برخورداری از حق خرید از کمیسری ارتش امریکا به زندگی خویش رونق‏ بخشند.

در همین ایام بارها با مقامات امریکایی سخن گفتند و آنان را در جریان اوضاع ایران قرار دادند.با همکاری نزدیک هویدا،منصور امریکائیها را متقاعد کرد که او بهتر از هرکس دیگری‏ می‏تواند مجری سیاست آنان باشد.ازاین‏رو در دورانی که امیر عباس هویدا،در مأموریت‏ سازمان ملل بود،منصور چندین بار به تأکید از هویدا خواست که از کار خود در سازمان ملل، استعفا کرده به پست خود در وزارت امور خارجه ایران برگردد و بارها با صراحت به اوگفته بود که رابطینش در میان امریکاییها،وعده کرده‏اند که نوبت ما بزودی خواهد رسید.تشکیل گروهی‏ از تحصیل‏کردگان اروپا و امریکا،که بعدها نام«کانون مترقی»بر آن نهاده شد،حاصل تلاش‏ هویدا و منصور بود که امیر عباس هویدا،مهم‏ترین نظریه‏پرداز آن به شمار می‏رفت.

گراتیان یاتسویچ-رئیس دفتر سیا در ایران-در این‏باره می‏گوید:

«هویدا را زیاد می‏دیدم-هویدا و منصور سالها با هم همکاری کردند تا بتوانند بدیل قابل قبولی‏ در برابر جبهه ملی که‏[برای شاه و امریکا دیگر]غیر قابل قبول شده بود،پدید آورند...جلساتشان‏ در منزلی که در همسایگی خانه من بود،تشکیل می‏شد که گه‏گاه من هم وقت نهار در این‏ جلسات شرکت می‏کردم.به گمان من گرچه منصور به ظاهر ریاست گروه را به عهده داشت، اما مغز متفکر جریان هویدا بود.»36

در سال 1342،جولیس هولمز،سفیر امریکا در ایران،پس از ملاقات با منصور،در حاشیه‏ گزارش خود نوشت:

«امیر عباس هویدا که از مقامات عالی‏رتبه شرکت نفت است،یار اصلی منصور در کار تشکیل کانون مترقی بوده است.»37

ازاین‏رو باید واگذاری پست صدارت به حسنعلی منصور را به اعتبار حضور امیر عباس‏ هویدا داسنت،چرا که پس از آن،اضافه می‏کند:

«هویدا فعلا در شرکت نفت باقی خواهد ماند ولی آنجا مسئولیتها و وظایف اداری کمتری به‏ عهده خواهد گرفت تا از این راه بتواند وقت خود را بیشتر صرف کار تدارک یک حزب مترقی‏ کند...به گمان من بعید به نظر می‏آید که منصور بتواند از عهده رهبری سیاسی برآید چون به نظر من،او از درایت کافی برخوردار نیست.»38

دوستی حسنعلی منصور و هویدا تا آنجا پیش رفت که قرار شد امیر عباس هویدا با لیلا امامی‏ -خواهر همسر منصور-ازدواج کند و باجناق او شود ولی این ازدواج از طرفی به علت تصادفی‏ که در یکی از جاده‏های شمال کشور به وقوع پیوست و منجر به مصدوم شدن سرنشینان اتومبیل‏ -هویدا،لیلا امامی،منصور و فریده امامی-گردید و از طرفدیگر به علت کشته شدن حسنعلی‏ منصور شش ماه پس از این تصادف،تا سال 7-1346 به تأخیر افتاد.

در گزارشی که در حاشیه تصادف نخست‏وزیر،تهیه گردیده،آمده است:

«در بعضی از محافل مطلع شایع است که در موقع تصادف اتومبیل آقای نخست‏وزیر،خاهر خانم آقای منصور(دختر نظام الدین امامی)که رفیقه آقای هویدا وزیر دارایی نیز می‏باشد،با حالت غیر عادی(مست)پشت فرمان اتومبیل قرار داشته و منجر به تصادف ماشین و مصدوم‏ شدن سرنشینان اتومبیل گردیده است.»39

دوستی صمیمانه منصور و هویدا تا بدان پایه بود که فریده امامی-همسر حسنعلی منصور- پس از ترور همسرش و علی رغم حضور رجبعلی منصور،امیر عباس هویدا را به عنوان قیم‏ فرزندانش معرفی کند.گزارش این تصمیم به شکل زیر به ثبت رسیده است:

«در مرافعه بین دو نفر بالا[رجبعلی منصور و فریده امامی‏]اکثر اعضای نمایندگان ایرانی من‏ جمله خود اینجانب ناظر بوده‏ام مرافعه بیشتر روی تعیین قیم برای فرزندان مرحوم حسنعلی‏ منصور بود.خانم او اصرار داشت که آقای هویدا نخست‏وزیر فعلی قیم فرزندان گردد و آقای‏ علی منصور می‏گوید مادامی که خودم زنده‏ام شرعا و عرفا قیم فرزندان خواهم بود و پس از من‏ هم آقای جواد منصور و بعد از جواد هم آقای تیمورتاش دامادم قیم تعیین خواهنند شد.»40

مفاسد مالی

الف-ماجرای قاچاق در پاریس

در دوران مأموریت حسنعلی منصور به همراه امیر عباس هویدا در پاریس اتفاقاتی روی داد که در جراید ایران نیز بازتاب داشت.عباس میلانی که مدعی است پرونده محرمانه این ماجرا را در وزارت امور خارجه فرانسه مطالعه کرده است،در این‏باره می‏نویسد:

«سفارت ایران در پاریس درگیر ماجرایی سخت جنجالی شد.حرص و آز،محرک واقعی ماجرا بود.ویرانیهای جنگ،بسیاری از ساکنان پاریس را به خاک سیاه نشانده بود.در مقابل،شماری‏ از فرانسویهای مآل‏اندیش توانسته بودند به دور از چشم مقامات دولتی،بخش قابل ملاحظه‏ای‏ از ثروت خود را به بانکهای سوئیس منتقل کنند.با پایان جنگ،بسیاری از این افراد بر آن شدند که اموال خود را بدون پرداخت عوارض گمرکی و مالیاتهای اغلب سنگین به فرانسه بازگردانند. در این شرایط طبعا کسانی که می‏توانستند بدون بازبینی چمدانها و اتومبیلهای خود از مرز عبور کنند در موقعیتی به راستی استثنایی و مطلوب قرار داشتند.بی‏گمان پیداست که این موقعیت‏ ممتاز در وهله اول به دیپلماتها تعلق داشت.چنین شد که بسیاری از دیپلماتهای کشورهای‏ گوناگون به دام این وسوسه افتادند.دیپلماتهای ایرانی نیز از این قاعده مستثنی نبودند و برخی از آنان به صف سودجویان پیوستند.»41

در این ماجرا که منجر به اعتراض دولت فرانسه و در نهایت بازگشت زین العابدین رهنما- سفیرکبیر ایران در پاریس-شد،نام افراد زیادی مطرح گردید،از آن جمله:امیر عباس هویدا و حسنعلی منصور.

 

هرچند این مسئله نیز چون وابستگی به بیگانگان،ارثی بود که حسنعلی از پدرش،رجبعلی‏ به یادگار داشت،چرا که او هم در زمان حضور در ایتالیا از مصونیت دیپلماتیک بهره‏ها برده بود و آن‏قدر سیگار،تریاک و مشروب قاچاق کرده بود که،دولت ایتالیا،برای بار دوم به او پذیرش‏ نداد.

ب-سوء استفاده‏ها

در ارزیابی ساواک در تیرماه 1337 آمده است:

«تموّل شخصی ندارد،خانه مسکونی شخصی،متعلق به پدرش می‏باشد.»42

علی رغم این اظهار نظر،اولین خبرها در خصوص سوء استفاده‏های وی به شهریورماه‏ 1343 بازمی‏گردد.در گزارشی که درباره وی،منتشر گردیده،آمده است که،در زمان‏ ریاست بر شورای عالی اقتصاد،از تجار و شرکتها و کارخانه‏ها،رشوه می‏گرفته و دلالهای وی‏ در این رابطه،شادمان،کشفیان و نیرومند بوده‏اند.در این گزارش برای مثال به کارخانه قند شاهرود اشاره شده که 250 سهم سیصد تومانی گرفته است.در همین گزارش آمده است که‏ پول و سرمایه شرکت آسال نیز که توسط منوچهر تیمورتاش-شوهرخواهر وی-اداره می‏گردد، متعلق به منصور است.و در ضمن آن قید گردیده:

«حسنعلی منصور 38 هزار متر از اراضی نیاوران را به نام خود ثبت کرده است.»43

اما پس از مرگ منصور،ساواک گزارشهایی درباره داراییها و سوء استفاده‏های وی،تهیه کرد که برخی از آنها،به این شرح است:

الف:«بر اثر رسیدگی به حساب منصور،معلوم شده وی در بانکهای مختلف امریکا،قریب ده‏ میلیون و پانصد هزار دلار موجودی دارد.»44

ب:در محافل سیاسی گفته می‏شود:«منصور در کشور سوئیس دارای ثروت هنگفتی است که‏ اخرا بر سر تقسیم آن،بین همسر او و منصور الملک اختلاف شده است.»45

ج:در بعضی محافل تهران شنیده می‏شود:«بین همسر منصور و منصور الملک،اختلاف‏ شدیدی در کشور سوئیس ایجاد شده است.همسر منصور مدعی شده که منصور مبلغ‏ 000 /000 /6 دلار وجه نقد در یکی از بانکهای سوئیس داشته و منصور الملک که مقیم سوئیس‏ است،از بانک مربوطه پول را گرفته و حاضر نیست به همسرش مسترد کند.»46

د:«منصور وقتی که مدیرعامل شرکت بیمه بود،با سکرتر خود نزدیک و بالاخره از او صاحب‏ بچه‏ای می‏گردد.حالا همان خانم و بچه‏اش به ژنو می‏روند و تقاضای نصف دارایی و ارثیه‏ منصور را می‏کنند...علی منصور به او گفته پسرم ثروتی ندارد.خانم می‏گوید:پس آن‏ 000 /000 /9 دلاری که بابت مصونیت کارشناسان امریکایی رشوه گرفت،چه شد.»47

منصور و فراماسونری

رجبعلی منصور الملک،از ارکان فراماسونری در ایران و از اعضای اولیه لژ بیداری ایرانیان‏ بود و حسنعلی منصور نیز بر اساس اسناد موجود،حداقل از سالهای 32 یا 33 به جرگه‏ فراماسونها پیوست و در لژهای همایون و پهلوی عضویت یافت و در آن سالها دارای درجه‏ ماسونی 2 بود.48ارتباط او با فراماسونری به گونه‏ای بود که در مهرماه 1342،در مجلس‏ شورای ملی شایع شد که:«حسنعلی منصور از ریشه‏های اصلی فراماسونری در ایران است.»49

علی رغم اسناد موجود،عباس میلانی به نقل از اسماعیل رائین،می‏نویسد:

«حسنعلی منصور هم مایل و شایق بود که به فراماسونری بپیوندد،اما تقاضای عضویتش در لژ همایون رد شد.گویا همین دست رد،سبب شد که بعدها منصور بارها به زبانی سخت گزنده، ماسونها را به باد حمله گرفت.»50

این ادعا در حالی است که اسماعیل رائین در جلد سوم کتاب فراموشخانه و فراماسونری در ایران که بنابر ادعا در دسامبر 1968 در ایتالیا به چاپ رسیده و در تاریخ 24 /11 /47 با شماره 1248 در کتابخانه ملی ثبت شده است،پس از معرفی محمد خلیل جواهری و چگونگی تأسیس لژ همایون،نام‏ حسنعلی منصور را در ذیل معرفی‏ اعضای این لژ در صفحه 35،ثبت‏ کرده است و ضمن تکرار این نام در صفحه 674 می‏نویسد:

«در یکی از جلسات لژ فروغی‏ که جواد منصور،هویدا و دیگر یاران حسنعلی منصور،[نیز] حضور داشتند،تقاضای‏ عضویت آن مرحوم مطرح شد ولی چون دونفر از حضار با مهره کبود با عضویت او مخالفت کردند،مورد قبول‏ واقع نشد.»

(به تصویر صفحه مراجعه شود) اما احمد براتلو،از استادان قدیمی ماسونها،در تاریخ 5 /6 /1352 گفته است:

«در زمان نخست‏وزیری منصور؛منصور را هویدا برای عضویت پیشنهاد کرد و من شخصا با عضویت او مخالفت کردم.آقای گلشائیان،از این بابت بی‏نهایت از من ناراحت شد ولی من او را متقاعد کردم که منصور شایستگی پذیرش دستگاه ماسونی را ندارد.»51

در سندی که به شماره 28712 /20 /20 مورخ 25 /3 /48 در جلد دوم اسناد فراماسونری‏ در ایران،صص 6-415 آمده است؛مظفر بقایی نیز بر عضویت وی در تشکیلات فراماسونری‏ صحه گذاشته و در پاسخ اظهارات فردی به نام جواد صاحب‏اختیاری،مبنی بر رد عضویت‏ منصور در فراماسونری می‏گوید:

«یکبار عضویت او را قبول نکردند ولی بار دوم قبول شد.»

حسنعلی منصور علاوه بر عضویت در فراماسونری جهانی،در آبان‏ماه 1339 با معرفی‏ حسن امامی خویی و هوشنگ فرخان به عضویت باشگاه عصر درآمد52و در شهریور 1341 با معرفی دکتر معارفی به لاینز بین المللی پیوست.53

وابستگیهای منصور

منصور الملک از تربیت‏یافتگان مدرسه علوم سیاسی بود که اردشیر ریپورتر در آن نقش اصلی‏ را ایفا می‏کرد.حسین فردوست درباره وابستگی این پدر و پسر می‏گوید:

«علی منصور الملک از مأموران انگلیس بود.پسرش مانند پدر،پرورش یافته انگلیسیها بود ولی‏ از آن گروه بود که به امریکاییها وصل شدند.او چه در اصل چهار و چه بعدها که نخست‏وزیر شد،از طرف امریکا به شدت تقویت می‏شد.»54

حسنعلی منصور،به همراه جمشید آموزگار،عطاء اللّه خسروانی و...در دبیرستان ایرانشهر درس خواند و در همین دوران بود که عضویت در تشکیلات جمعیت یاران دبیرستانی را تجربه‏ کرد.بنابر نقل عباس میلانی،شاپور ریپورتر نیز همکلاس منصور بود و همین ارتباط بود که‏ باعث صمیمیت همسر منصور بعد از مرگ او با شاپور ریپورتر شد.

پس از تغییر شرایط بین المللی و جابه‏جایی قدرتها،به تدریج در بسیاری از مواضع، انگلیسیها،جای خود را به امریکاییها دادند و تعدادی از وابستگان خویش را نیز به آنان معرفی‏ کردند و منصور نیز که در ارزیابی سال 1339 توسط ساواک«طرفدار سیاست انگلستان» معرفی شده بود،شامل این جابه‏جایی گردید.

راهیای حسنعلی منصور به وزارتامور خارجه و حضور در مأموریتهای پاریس و آلمان، موقعیت مناسبی بود تا ارتباطات او با دوستان امریکایی‏اش تقویت گردد.

اسکان در منطقه تحت اشغال امریکاییها در اشتوتگارت و حق خرید از کمیسری ارتش‏ امریکا،پس از آنکه فرانسویها و انگلیسیها،برای تأسیس دفتر ایران،جایی به آنان نداده بودند، حسنعلی منصور و امیر عباس هویدا را به تشکر و قدردانی از امریکاییها واداشت و آشنایی منصور با جان مک کلوی-رئیس حکومت اشغالی آلمان و از مردان پرقدرت امریکا در سالهای پس از جنگ-که چندی نیز معاون وزارت دفاع بود،هدف از روشن و مشخص‏تر کرد و از همین‏ دوران بود که بلندپروازیهای سیاسی منصور بی‏حدوحصر می‏نمود و از تماسهایش با امریکاییها،سخن می‏گفت.گراتیان یاتسویچ با حضور در ایران و اجاره‏نشینی در خانه منصور، به یکی از نزدیک‏ترین دوستان منصور،بدل شد و این دوستی آشکارا به رخ دیگران کشیده‏ می‏شد.

عباس میلانی در گفت‏وگویی با استوارت راکول-وزیرمختار وقت امریکا در ایران-از قول‏ او می‏نویسد:

«بدون شک در سفارت‏[امریکا]عده‏ای بودند که نسبت به منصور نظر خوش داشتند و حمایتش‏ می‏کردند.»55

همین حمایتها بود که علاوه بر ملاقاتهای پنهانی منصور با امریکاییها،دیدار او با هولمز- سفیر امریکا در ایران-را به دنبال داشت ولی این گراتیان یاتسویچ بود که نقش اصلی را در صعود حسنعلی منصور به نخست‏وزیری ایفا کرد.در این رابطه جلال الدین تهرانی،از سیاستمداران‏ کهنه‏کار وابسته به سیاست غرب در ایران می‏گوید:

«وزیرمختار سفارت امریکا که از مستأجرین حسنعلی منصور است و با او سروسرّی دارد،علنا گفته که من منصور را به نخست‏وزیری خواهم رساند،همان‏طور که علی امینی را نخست‏وزیر کردم.»56

و این در حالی بود که طرفداران انگلستان،از جمله علی دشتی،جمال امامی،عبد الرحمن‏ فرامرزی و ابراهیم خواجه نوری نیز از وی تعریف و تمجید کرده،از وی به عنوان نامزد نخست‏وزیری،جانبداری می‏کردند،تا جایی که در 12 دی 1342 به اظهار نظری چنین‏ مبادرت شد:

«به طور قطع انگلیسیها نسبت به زمامداری منصور خوشبین هستند و طرحهایی دارند که باید به‏ نفع انگلستان به دست مشار الیه انجام گردید.»57

و در همین‏باره از قول اشخاص مطلع‏[!؟]گفته شد:

«حسنعلی منصور عامل انگلیس در ایران است و با نزدیک کردن خود به شاه و امریکاییها، اقدامات خود را به نفع انگلیسیها و بدنام کردن امریکاییها و سیاست آنها در ایران به عمل‏ می‏آورد.»58

کانون مترقی

در دورانی که فشار امریکاییها برای انجام اصلاحات،در ایران افزایش می‏یافت،محمد رضا پهلوی،به فعالیتهای شورای عالی اقتصاد که متشکل از نخست‏وزیر،مدیرعامل سازمان‏ برنامه،رئیس بانک مرکزی و تعدادی از وزرا و خودش بود،علاقه بیشتری نشان داد و حسنعلی‏ منصور را در 1337 به عنوان دبیر این شورا منصوب کرد.حسنعلی منصور نیز که در تماس با دوستان امریکایی‏اش از سیاستهای آتی آنان در ایران،اطلاع یافته بود،در ابتدا با کمک‏ امیر عباس هویدا-دوست جداناشدنی خود-گروه محدودی متشکل از نه نفر از تحصیل‏کردگان‏ اروپا را دور خود جمع کرد و در جلسات خود به مباحث اقتصادی پرداختند و پس از چندی‏ همین گروه محدود به کانون مترقی تبدیل شد.

عباس میلانی بر اساس گزارش سازمان سیا،می‏نویسد:

«ر یشه گروه،دوره‏ای بود که منصور در سال 1338 به راه انداخته بود.وجه اشتراک نه عضو اولیه گروه همان تعلقات حرفه‏ای و اجتماعی‏شان بود.همه جوان بودند...درعین‏حال همه در پی منافع شخصی خود هم بودند.هشت نفرشان تحصیل‏کرده خارج بودند.چهار نفرشان‏ فارغ التحصیل فرانسه بودند.بعد از حدود دو سال،دوره منصور به شکل کانون مترقی درآمد. هدف آن کندوکاو در زمینه مسائل سیاسی و اقتصادی مملکت بود.شمار اعضای آن به تدریج به‏ حدود 200 نفر رسید.اکثریت این افراد کسانی بودند که با منصور یا هویدا،پیوندی حرفه‏ای یا شخصی داشتند.»59

هریک از اعضای گروه ماهیانه 20 تومان به عنوان حق عضویت می‏پرداختند.با استفاده از این درآمد،آپارتمانی به عنوان مرکز کانون اجاره کردند.قبل از آن،جلسات کانون،همه در منزل منصور تشکیل می‏شد که یکی از شرکت‏کنندگان آن نیز گراتیان یاتسویچ بود.

در این کانون،نام هرنامزد جدید،در هیئت مؤسسان به بحث گذاشته می‏شد و بعد از موافقت،این نام در اختیار ساواک قرار می‏گرفت.تنها پس از بررسی و اجازه ساواک،پیشنهاد پیوستن فرد جدید به کانون در دستور کار قرار می‏گرفت.

در گزارش 18 /2 /1351 ساواک،تشکیل کانون مترقی به توصیه و راهنمایی منصور الملک‏ منتسب گردید.60

جلسات عمومی کانون روزهای سه‏شنبه هرهفته از ساعت 18 الی 19 با حضور اعضای‏ رسمی تشکیل می‏گردید و هرچند در ابتدای تشکیل کانون بحث پیرامون مسائل اقتصادی، محور جلسات بود ولی پس از چندی،موضوع بحثها،به مسائل مهم مملکتی پیوند می‏خورد و با شروع انتخابات دوره 21 مجلس شورای ملی،فعالیتهای پارلمانی نیز در دستور کار کانون‏ مترقی قرار گرفت.

محمد رضا پهلوی در 1342،طی فرمانی،حمایت خود را از کانون مترقی ابراز کرد.این‏ حرکت که از آن به«دست زدن به اقدامی نامتعارف»تعبیر شده است،موجب افزایش شمار متقاضیان پیوستن به کانون مترقی شد.

این اقدام،در تحلیلهای استوارت راکول-وزیرمختار وقت امریکا در ایران-که پس از نهضت 15 خرداد،با شاه ملاقات کرده و در جریان طرحهای آینده پهلوی قرار گرفته بود،چنین‏ گزارش شده است:

«ما در اینجا به این نتیجه رسیده‏ایم که هسته اصلی سیاستهای آتی شاه،منصور و کانون مترقی‏ اوست.شاه می‏خواهد مجلس آینده را به کمک همین گروه و با ترکیبی از کاردانان و صاحبان‏ صنعت و سرمایه تشکیل دهد.»61

پس از این اقدامات،منصور با همکاری هویدا و گروهی معدود از اعضای اولیه کانون‏ مترقی،سیاهه‏ای از کاندیداهای گروه،برای انتخابات آتی مجلس تدارک کردند.سپس‏ کمیته‏ای متشکل از علم و منصور و نماینده‏ای از ساواک،ترکیب مجلس آینده را به بحث‏ گذاشتند.در این جلسات حتی ترکیب رهبری آینده مجلس هم به همین ترتیب تعیین شد و پس‏ از بررسی،به تأیید محمد رضا پهلی رسید و تمامی کاندیداها در انتخابات بعدی به نمایندگی‏ مجلس برگزیده شدند.

اسد اله علم در خاطرات خود می‏نویسد:«منصور در شب انتخابات 1342 از خانه استوارت‏ راکول به من زنگ زد و درخواست کرد که هرطور شده او را نماینده اول تهران اعلان کنند.»به گمان‏ علم،منصور کماکان،نوکر امریکاییها بود.62

پس از انجام انتخابات دوره بیستو یکم و شکل‏گیری فراکسیون اکثریت مجلس به رهبری‏ حسنعلی منصور،ابتدا زمزمه تشکیل حزب مترقی مطرح شد سپس تشکیل حزبی به نام«نهضت‏ ششم بهمن»که نام فراکسیون اکثریت بود،شایع گردید و در نهایت در روز 28 آبان 1342 در جلسه علنی مجلس شورای ملی،حسنعلی منصور موجودیت«حزب ایران نوین»را اعلام کرد. محمد رضا پهلوی نیز در این‏باره گفت:

«من از تشکیل این حزب پشتیبانی خواهم کرد و دستور خواهم داد همه‏گونه مساعدت و تسهیلات را فراهم نمایند.»63

نخست‏وزیری

حسنعلی منصور از زمانی که در اشتوتگارت با جان مک کلوی ارتباط برقرار کرد،همواره از این ارتباطات سخن می‏گفت و چندین بار با تأکید به هویدا گفته بود که:«رابطینش در میان‏ امریکاییها وعده کرده‏اند که نوبت ما بزودی خواهد رسید.»64

او بی‏پروا پیوند خود با گراتیان یاتسویچ را به رخ دیگران می‏کشید.آشکارا با تکنوکراتهای‏ برجسته ایران از روابطش با مقامات امریکایی سخن می‏گفت:«دوستان امریکایی‏اش وعده‏ داده‏اند که شاه را وادار به انجام اصلاحاتی در ایران خواهند کرد.»می‏گفت:«به من هم قول قطعی‏ داده‏اند که در آینده نخست‏وزیر ایران خواهم شد.»65

در فروردین 1341 محمد رضا پهلوی برای دیداری رسمی به امریکا رفت و پس از بازگشت،در تیرماه همان سال،علی امینی را-که نگران حمایتهای بی‏رویه امریکا از او بود- برکنار کرد و دوست و محرم اسرارش،اسد اللّه علم را به نخست‏وزیری گمارد و درعین‏حال‏ بنابر تأکید امریکاییها مبنی بر ضرورت گماردن جوانان معتمد به مشاغل دولتی،حسنعلی‏ منصور را برای احراز مقامات بالاتر آماده می‏کرد.

حسنعلی منصور در مهرماه 1342 در دیداری با جولیس هولمز-سفیر امریکا در ایران-ادعا کرد که«به گمانش ظرف سه یا چهار ماه آینده وظیفه تشکیل دولت به او محول خواهد شد.»و یکی‏ دو هفته بعد،مجددا به سفارت امریکا رفت و برنامه‏های آتی خود را در اختیار سفیر امریکا گذاشت و از یک ماه پیش از انتصابش به عنوان نخست‏وزیر،پستهای کابینه را به اشخاص‏ مختلف وعده داد.

در گزارش سفارت امریکا،آمده است:

«از سویی حسنعلی منصور و تیم او منتظر روزی‏اند که عنان امور دولت را به کف خواهند گرفت‏ و از سوی دیگر،علم کماکان نخست‏وزیر است و ظاهرا از این حالت رنج می‏برد...اوضاع به‏ نمایشی باسمه‏ای و غیر حرفه‏ای می‏ماند که در آن سکوتهای بی‏جا فراوان‏اند و همه منتظرند تا نوبت ورودشان به صحنه فرارسد.شواهدی نشان می‏دهد که همه کاهای مهم دولت معوق‏ مانده و تصمیمات به آینده موکول شده است.»66

عباس میلانی نیز می‏نویسد:

«نشریه توفیق در یکی از شماره‏هی بهمن 42 خود،طرحی از حسنعلی منصور کشیده بود که‏ اطرافش را ته‏مانده سیگارهای کنت گرفته بود.او هم بی‏صبرانه صفحات تقویم را که یکی پس از دیگری به زمین می‏افتاد،نظاره می‏کرد.زیر طرح آمده بود:انتظار اشد من الموت.»67

پس از این کش و قوس‏ها بود که در جلسه فوق العاده دولت اسد اللّه علم در ساعت 9 صبح‏ روز 17 اسفند 1342،تصمیم به استعفای دولت گرفته شد.متن استعفانامه تنظیم شد و در ساعت 15 /11 توسط اسد اللّه علم در کاخ مرمر،تحویل محمد رضا پهلوی شد.حدود یک‏ ساع بعد،حسنعلی منصور به کاخ مرمر رفت و ساعت 15 /13 در حال خارج شدن از کاخ‏ گفت که از طرف شاهنشاه مأمور تشکیل کابینه شدهاست.68

بازخوانی اوضاع و احوال چندماهه آخر دولت اسد اللّه علم و حالات حسنعلی منصور برای‏ تصدی مقام صدارت،از زبان اسناد به این شرح است.حسنعلی منصور به دوستان نزدیک خود گفته است:

«باید برنامه‏ای تهیه کرد تا اگر زمامدار شد برنامه اداره امور کشور را تنظیم شده داشته باشد.وی‏ گفته:علاوه بر اینکه شخصا کاندیدای نخست‏وزیری است،شاه نیز با این موافقت کرد تا عده‏ای‏ از دوستان ما از تهران و شهرستانها به مجلس بروند تا فراکسیونی در مجلس آینده برای اجرای‏ برنامه‏های خود تشکیل دهیم.»69

حسنعلی منصور رئیس کانون مترقی و نماینده انتخاب شده دوره فعلی،فعالیتهایی را جهت به‏ دست آوردن کرسی ریاست مجلس شورای ملی شروع نموده است.ضمنا طبق دستور نامبرده‏ هفتاد صندلی به اسامی نمایندگان مورد نظر وی در یک قسمت از سالن مجلس چیده شده و اسامی نمایندگان روی هریک از آنها نوشته شده است و اگرچه بیشتر از 39 نفر از نمایندگان‏ عضو کانون مترقی نمی‏باشند و لیکن تا تعداد هفتاد نفر نسبت به ایشان سمپاتی دارند و قرار است‏ تشکیل یک جناح را در جناح بدهند.70

حسنعلی منصور گفته است:موضوع نخست‏وزیری من تمام شده است و این مسئله را با امریکاییها هم حل کرده‏اند.71

حسنعلی منصور گفته است:بیش از چهار ماه دیگر در مجلس نخواهد بود.72

حسنعلی منصور در جلسه خصوصی مجلس گفته است:هنگام صحبت در مورد سیاست‏ خارجی کشور،نباید نامی از کشور خارجی به میان آید.73

محمد رضا پهلوی،دو مرتبه به نصرت اللّه معینیان-سرپرست انتشارات و رادیو و وزیر مشاور- گفته:منصور را تقویت کنید.74

 

فریده امامی،همسر حسنعلی منصور گفته:اطمینان دارم که علی،مدیر خوبی است ولی در موقع نخست‏وزیری باید دید مشاورانش چه کسانی هستند.75

خبرگزاری آلمان،خبر نخست‏وزیری او را مخابره کرده است.76

8 /10 /42-حسنعلی منصور به دوستان خود گفته است:«نظر مقام سلطنت این است که دیگر در دستگاه محاکمه مخصوصا مقامات عالی ادارات از ریاست اداره به بالا،کسانی که در دوره‏ رضا شاه مصدر کار بوده‏اند،وجود نداشته باشد و طبقه جدیدی که متعلق به بیست سال اخیر است کارگردان دستگاه حاکمه کشور شوند.»77

6 /11 /42-پس از سخنرانی روز 6 بهمن منصور در تلویزیون،گفته‏اند:این سخن‏رانی به‏ صورت برنامه کار دولت آینده تنظیم شده بود.78

8 /11 /42-شایع است که شاه هنگام مسافرت به خارج به منصور گفت،مقدمات تشکیل‏ دولت خود را فراهم سازد تا فرمان نخست‏وزیری او صادر گردد.79

29 /11 /42-نطق شدید اللحن وزیر جنگ امریکا،مبنی بر اینکه:ملت ایران نارضایتی شدیدی‏ از حکومت خود دارند و باید در رفع این نارضایتی کوشید،چون با این ترتیب،وضع ایران برای‏ کمونیست شدن،از هرزمانی آماده‏تر است.

امریکاییها مایل هستند دولت مقتدری در ایران زمام امور را به دست گیرد و در اداره کشور کاملا مستقل باشد و فعلا متوجه حسنعلی منصور گردیده‏اند.80

30 /11 /42-یوسف مازندی خبرنگار ایرانی خبرگزاری یونایتدپرس،این خبر را درباره ایران مخابره کرده است:«شاه در 15 /12 /42 هنگام بازگشت به تهران،حسنعلی منصور را به‏ نخست‏وزیری تعیین خواهد کرد.»81

3 /12 /42-منوچهر اقبال گفته است:روزی که شاه قصد سفر به اروپا داشت در فرودگاه‏ مهرآباد به منصور گفته است،مطالعات خود را برای تشکیل دولت شروع کند.82

12 /12 /42-حسنعلی منصور،بیوگرافی و یک قطعه عکس خود را به نشریات ارسال کرده‏ است.83

16 /12 /42-محمد رضا پهلوی در مصاحبه با خبرنگاران در ایتالیا:در مراجعت نبه ایران، دولت حزبی روی کار خواهیم آورد.84

و بالاخره در تاریخ 17 /12 /42،حکم نخست‏وزیری وی صادر شد.85

حسنعلی منصور و جبهه ملی

دکتر عباس میلانی معتقد است:

«در واقع یکی از ارکان اصلی سیاست امریکا،جانبداری از نیروها و دولتهای مترقی میانه‏رو بود. می‏خواستند از این راه زیر پای جبهه ملی را خالی کنند.در واقع امریکاییها در فکر ایجاد حزب‏ یا جنبشی بودند که بتواند طبقات متوسط شهری،تکنوکراتها و روشنفکران را جلب و بسیج‏ کند؛می‏خواستند از این راه جانشینی برای جبهه ملی پدید آورند.»86

وی پس از آنکه یکی از مهم‏ترین اهداف منصور را در چند هفته پیش از انتصابش به مقام‏ صدارت،ایجاد ائتلافی دست‏کم با شماری از عناصر جبهه ملی،برمی‏شمارد،می‏نویسد:

«در مذاکرات منصور با جبهه ملی،هویدا نقشی فعال به عهده داشت.شماری از رهبران جبهه‏ ملی از جمله دکتر غلامحسین صدیقی،جزو دوستانش به شمار می‏رفتند.به ابتکار منصور و هویدا،واسطه اصلی این مذاکرات،محسن خواجه نوری که هم از نخستین اعضای کانون‏ مترقی و هم‏زمانی عضو جبهه ملی بود،به شمار می‏رفت.»87

و از قول گراتیان یاتسوینچ نقل می‏کند که:

«هویدا و منصور سالها با هم همکاری کردند که بتوانند بدیل قابل قبولی در برابر جبهه ملی که‏ [برای شاه و امریکا]غیر قابل قبول شده بود،پدید آورند.می‏خواستند از حمایت همان اقشار روشنفکر و تحصیل‏کرده‏ای برخوردار شوند که معمولا طرفدار جبهه ملی بودند.»88

اما ارتباط حسنعلی منصور و هویدا با جبهه ملی-ضمن انتساب این ارتباط به منصور الملک‏ -در سوابق موجود به شکل زیر،منعکس است:

«به قرار اطلاع اخیرا در اثر وساطت حسنعلی منصور دبیرکل حزب ایران نوین،محمد علی‏ کشاورز صدر عضو شورای مرکزی جبهه ملی با مقامات عالیه کشور نزدیک شده و حتی گفته‏ می‏شود که شرفیاب نیز گردیده است...

علت اینکه منصور واسطه این کار شده ظاهرا آن است که کشاورز صدر هنگام نخست‏وزیری‏ علی منصور(پدر حسنعلی منصور)معاون نخست‏وزیر بوده و علی منصور موقع عزیمت به‏ محل مأموریت جدید خود به عنوان سفیرکبیر ایران در دفتر اروپایی ملل متحد،کشاورز صدر را به حسنعلی منصور سپرده است.89

و در جایی دیگر آمده است:

«شایع است که حسنعلی منصور مدیرعامل شرکت سهامی بیمه ایران با برخی از سران جبهه ملی‏ روابطی دارد و به همین دلیل پاره‏ای از عناصر منتسب به جبهه ملی را به شرکت بیمه منتقل کرده‏ است.»

در کابینه حسنعلی منصور،که هم از نظر میانگین سنی اعضای آن و هم از نظر حضور تکنوکراتهای تحصیل‏کرده خارج از کشور،با کابینه‏های دیگر تفاوت داشت،حضور دو چهره،خوشحالی بعضی از اهل علم را به دنبال داشت.این دو نفر،یکی جواد صدر،پسر محسن صدر الاشراف بود و دیگری باقر عاملی،که با خانواده آیت اللّه رضوی وصلت داشت. در گزارشی که از مکالمه تلفنی فرزند آیت اللّه سید ابو الحسن اصفهانی با فضل اللّه خوانساری، تهیه گردیده،آمده است:

«آیت اللّه‏زاده اظهار می‏داشت که کابینه قبلی ضد اسلام بود و از بابت کابینه جدید بسیار خوشحال به نظر می‏رسید.»90

منصور و کاپیتولاسیون

تصویب قانون مصونیت امریکاییها،دسته‏گلی بود که می‏بایست حسنعلی منصور به دوستان‏ امریکایی‏اش پیشکش کند.این لایحه در یکی از ساعات آخر شب در مجلس سنایی که اکثر اعضای آن در حال خماری بودند،به تصویب رسید و در مجلس شورای ملی هم علی رغم‏ مذاکرات پرتنشی که جریان یافت با موافقت نمایندگان روبه‏رو شد.

تصویر بخشی از این مذاکرات،در کتاب معمای هویدا به شرح زیر است:

«در طول مذاکرات پرتنش،منصور در مجلس حضور داشت.در جواب مخالفان لایحه به این‏ نکته اشاره می‏کرد که طراح اصلی لایحه و از مدافعان اصلی آن،علم بود،به علاوه وقتی جلسه‏ متشنج شد منصور به قصد آرام کردن فضا و ساکت کردن مخالفان،آشکارا و به عمد به آنان در مورد لایحه دروغ گفت.در این زمینه به روزنامه‏نگارانی که پرسشهایی در این باب طرح‏ می‏کردند،دروغ می‏گفت.وقتی یکی از خبرنگاران از او پرسید که آیا طرح لایحه صرفا شامل‏ حال مستشاران نظامی است یا آنکه خانواده آنان را نیز در بر می‏گیرد،منصور وانمود کرد که‏ سخت خشمگین شده و با لحن معترض و حق‏به‏جانب تأکید کرد که این‏گونه شایعات،همه‏ کار مغرضین و ستون پنجم بیگانگان است.درعین‏حال افزود که:«وابستگان و مستشاران‏ غیر فنی شامل مصونیت نیستند و مهم‏تر از هه اینکه این مصونیتها،صرفا ناظر بر اقداماتی است‏ که در طول ساعات اداری انجام می‏دهند...دروغهای مصلحتی او سفارت امریکا در ایران را یکسره نگران کرد...مسئله را از طریق رسمی با دولت ایران در میان گذاشتند و ناصر یگانه که در آن زمان وزیر مشاور بود،در پاسخ از طرف دولت منصور اعلان کرد که:«دولت در مورد شمول‏ و مفاد لایحه هیچ شک و تردیدی ندارد،اما نخست‏وزیر به علل سیاسی،لازم دانست که در بیانات خود چنین وانمود کند که شمول لایحه محدود است.»91

عاقبت کار

همین اقدام کافی بود تا امام خمینی(ره)در چهارم آبان 1343،نطقی شورانگیز در مخالفت‏ با این لایحه،ایراد کنند:

«آیا ملت ایران می‏داند در این روزها در مجلس چه گذشت؟...می‏داند مجلس،به پیشنهاد دولت،سند بردگی ملت ایران را امضأ کرد...به حسب این رأی ننگین،اگر یک مستشار امریکایی یا یک خادم مستشار امریکایی به یکی از مراجع تقلید ایران،به یکی از افراد محترم‏ ملت،به یکی از صاحب‏منصبان عالی‏رتبه ایران،هرجسارتی بکند،هرخیانتی بنامید،پلیس‏ حق بازداشت او را ندارد،محاکم ایران حق رسیدگی ندارد،ولی اگر به یک سگ آنها تعرضی‏ بشود،پلیس باید دخالت کند،دادگاه باید رسیدگی نماید...»92

این مخالفت به تبعید امام در 13 آبان به ترکیه و پس از آن به نجف اشرف انجامید.در این حال‏ و هوا بود که معتقدان به مقام مرجعیت و روحانیت،دست به کار شدند،چند ماهی تلاش کردند و حاصل تلاش آنان،گلوله‏هایی بود که از اسلحه محمد بخارایی در نخستین روز بهمن‏ماه‏ 1343 در میدان بهارستان و مقابل مجلس شورای ملی شلیک شد و بر صدارت 314 روزه‏ حسنعلی منصور خاتمه داد.

اولین گزارشی که درباره این اقدام ثبت شد،بدین شرح است:

«مقارن ساعت 1000 روز جاری 1 /11 /43 پسربچه‏ای که تاکنون هویت وی روشن‏ نگردیده،مقابل مجلس شورای ملی نسبت به آقای منصور نخست‏وزیر سوءقصد می‏نماید که‏ بلافاصله دستگیر می‏شود.ضارب که ظاهرا لال به نظر می‏رسد،تاکنون در این مورد اظهار نظر نکرده است.»93

عباس میلانی در این‏باره می‏نویسد:

«ضارب محمد بخارایی نام داشت.هفده ساله بود و دانش‏آموز دبیرستان.یک جلد قرآن و تصویری از[آیت اللّه‏]روح اللّه خمینی در جیب داشت...ضاربین منصور در دادگاه بی‏پروا در مورد انگیزه قتلش سخن می‏گفتند.مدعی بودند منصور تقاص بی‏حرمتی به مرجع تقلیدشان، آیت اللّه خمینی را پس می‏داد.»94

در این ایام تلاش شد تا این حرکت،با سیاستهای بیگانه منتسب گردد و نارضایتی از رژیم‏ پهلوی در محاق بماند،ولی اظهارات صریح دستگیرشدگان،طراحان این توطئه را نیز ناکام‏ گذارد که انعکاس آن در اسناد ساواک بدین شرح آمده است:

«در محافل مذهبی شهرت دارد که از طرف مقامات انتظامی و دولت به وعاظ توصیه شده که در مجالس سوگواری ایام ماه مبارک رمضان برای سلامت آقای نخست‏وزیر دعا کنند ولی چون‏ اکثریت مردم عامی که معمولا در این قبیل مجالس شرکت می‏کنند با دولت نظر موافق ندارند اکثریت وعاظ از دعا کردن در این مجالس خودداری می‏نمایند.آیت اللّه عاملی از روحانیون‏ معروف تهران می‏گفت:توقع دولت از وعاظ،عاقلانه نیست برای اینکه در دو سال اخیر روحانیت را کاملا تضعیف کرده‏اند و دعا کردن برای عاملین این تضعیف کار صحیحی‏ نیست.»95

سناتور رضا جعفری می‏گفت:«ترور منصور را نمی‏توان به سیاستهای خارجی مربوط دانست. اگر دولت ضمن اجرای برنامه‏های انقلاب شاه و مردم،رابطه خود را با روحانیت نیز حفظ می‏کرد،چنین واقعه‏ای صورت نمی‏گرفت.»96

در شب ششم بهمن وزرا به جلسه‏ای فوق العاده دعوت شدند،این جلسه در ساعت 5 /2 صبح تشکیل شد و بیانیه مرگ منصور،تصویب و در ساعت 5 /3 صبح از رادیوپخش شد.

پانوشتها

(1).رجبعلی منصور الملک(1265 ش-1351 ش)در دوره سوم مدرسه علوم سیاسی که برای تأمین اعضای وزارت‏ امور خارجه،تشکیل شده بود،تحت تربیت اردشیر جی ریپورتر که از استادان آن مدرسه بود،قرار گرفت و پس از فراغت‏ از تحصیل،هم‏زمان با نهضت مشروطیت،به وزارت امور خارجه راه یافت و در اداره انگلیس،تحت نظر ظهیر الملک‏ رئیس،شروع به کار کرد و سرانجام پس از او ریاست آن اداره را به دست گرفت.منصور الملک از عمال درجه اول سیاست‏ انگلستان در ایران بود و به غیر از ریاست ادارات مختلف وزارت امور خارجه،سالیان مدیدی در مشاغل حساس جای‏ داشت که از آن جمله‏اند:

-1298 کفالت وزارت امور خارجه-1299 حکمران رضائیه-1301 معاون وزارت داخله-1302 کفالت وزارت‏ کشور در کابینه‏های مشیر الدوله و مستوفی الممالک-1306 استاندار آذربایجان شرقی-1308 وزیر کشور در کابینه‏ مخبر السلطنه-1309 وزیر طرق در کابینه‏های مخبر السلطنه،فروغی و محمود جم.

-در پنجم بهمن 1314 در حالی که وزیر طرق بود،به علت سوء استفاده و اختلاس تحت تعقیب و محاکمه قرار گرفت و مدت سه سال شغلی نداشت.

-1317 وزیر صناعت(پیشه و هنر)در کابینه‏های محمود جم و متین دفتری-4 تیرماه 1319 به جای متین دفتری‏ نخست‏وزیر شد و وزارت پیشه و هنر را نیز خود به عهده داشت.

-5 شهریورماه 1320 استعفا کرد و به جای فتح اله پاکروان،برای استانداری خراسان در نظر گرفته شد که با اصرار،تولیت‏ آستان قدس رضوی را نیز توأمان به عهده گرفت و مدت سه سال در این سمت بود،پس از آن به تهران احضار شد و تا سال‏ 1325 شغلی رسمی نداشت.

-1325 استاندار آذربایجان شد که به علت مخالفتهای مردمی،پس از چند ماه مجبور به ترک محل خدمت و منتظر خدمت‏ شد.

-1327 نماینده ایران در سازما ملل در کنفرانس پاریس.

-در اواخر حکومت ساعد به ریاست شورای عالی برنامه منصوب و در فروردین 1329،مجددا نسخت وزیر شد ولی پس‏ از سه ماه و اندی در تیرماه همان سال به ناگهان کنار گذاشته شد و به عنوان سفیرکبیر به ایتالیا رفت.

-1335 سفیرکبیر ایران در ترکیه.

-آخرین سمت رجبعلی منصور،سفیر سیار در دول اروپایی بود که سال 1342 به این مأموریت رفت و مدت چهار سال در سوئیس استراحت کرد.وی در 1351 ش درگذشت.

(2).ر.ک:ظهور و سقوط سلطنت پهلوی،ج 1،مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی،ص 227.

(3).همان ص 250.

(4).همان ص 355.

(5).همان ص 86.

(6).روزنامه اطلاعات،8 /11 /1343.

(7).روزناهم اطلاعات 26 /2 /1343.پس از انتصاب حسنعلی منصور به نخست‏وزیری،انجمن زرتشتیان از وی دعوت کرد تا در مراسمی که به افتخا این انتصاب در دبیرتسان فیروز بهرام برپا گردیده بود شرکت کند.حسنعلی منصور ضمن حضور در این مراسم گفت:«امروز یکی از روزهای بسیار گرانبها و پرارزش زندگانی من است زیرا امروز من به خانه‏ای بازگشته‏ام‏ که دوازده سال در آن تحصیل می‏کرده‏ام.اینجا مکانی است که روح مرا برای خدمتگزاری به ملت ایران و به شاهنشاه بزرگ‏ ایران پرورش داد.در این مکان شعار گفتار نیک،پندار نیک و کردار نیک را به ما آموختند ما این شعار را آویزه گوش خود کردیم زیرا این بهترین شعاری است که می‏تواند جوانان مملکت را برای داشتن یک زندگی انسانی تربیت کند.»

(8).روزنامه اطلاعات،8 /11 /1343.

(9).سند بدون شماره،21 /5 /1341،بایگانی مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی،حسنعلی منصور در دست‏نوشته‏ای‏ که در روزنامه اطلاعات مورخه 8 /11 /1343 درج گردیده،در خصوص تحصیلات عالیه خود می‏نویسد:

«هنگام خدمت در سفارت کبرای شاهنشاهی در پاریس برای تکمیل تحصیلات به دانشگاه حقوق پاریس رفته و همچنین در سوربن مدت دو سال به مطالعه پرداختم.»

(10).سند بدون شماره-شهریور 1343،بایگانی مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی،در همین گزارش به اخراج وی از دبیرستان نظام نیز اشاره شده است.

(11).در فرم زندگی‏نامه‏ای که در این ایام برای حسنعلی منصور تهیه گردیده،درباره این انتصاب آمده است:«حتی به علت ترقی‏ بی‏جهتی که نموده و به علت نفوذ پدرش و اینکه دکتر اقبال نسبت به پدر او مدیون بود او را به این سمت منصوب کرد که‏ مورد تنفر قاطبه جوانان قرار گرفت.»(سند 2 /3 /73/ب-19 /4 /37)آرشیو مؤسسه.

(12).معمای هویدا،عباس میلانی،ص 149.

(13).روزنامه اطلاعات،8 /11 /1343.

دکتر عباس میلانی ضمن آنکه می‏نویسد:«فریده عاشق حسنعلی منصور شده بود»از قول یک خبرنگار امریکایی که در بهمن‏ 1343 به تهران آمده بود،او را«یک زن زیبای ایرانی و صاحب ثروتی هنگفت»معرفی می‏کند و در واکنش او به مرگ‏ منصور می‏نویسد:

«با مرگ شوهر،فریده سخت افسرده و غمزده بود.واهمه‏های بیمارگونه داشت.با همه به شکلی سخت تلخ و گزنده و تحمل‏ناپذیر رفتار می‏کرد...دائم به این و آن تشر می‏زد...مرگ منصور حالت روحی فریده را منقلب کرد.چند وقتی به‏ سلک هواداران چه گوارا پیوست.مدتی همدم دائمی‏اش شاپور ریپورتر بود...»(معمای هویدا-صفحات 161-217- 233).

(14).این نام در برخی اسناد به شکل مهری آهی و مهین دبیرآهی ثبت شده است.

(15).آرشیو مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی-سند 111 /302-28 /4 /44.

(16).پیشین،سند 11883 /20 الف-9 /5 /44.

(17).پیشین،روزنامه فرمان،مورخه 13 /5 /44.

(18).آرشیو موسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی-سند 2-3-73/ب-19 /4 /37.

(19).پیشین،1327 /300/ن-28 /11 /42.

(20).پیشین،سند بدون شماره-شهریور 1343.

(21).سند بدون شماره-21 /5 /1341.

(22).معمای هویدا،عباس میلانی-ص 140.

(23).همان،ص 141.

(24).همان،صص 2-161.

(25).آرشیو مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی-سند 2-3-73/ب-19 /4 /37.

(26).پیشین،سند 312-18 /2 /41.

(27).پیشین،سند 1296 /312-20 /4 /42.

(28).معمای هویدا،عباس میلانی،صص 5-114.

(29).همان،ص 225.

(30).همان ص 252.

(31).امیر عباس هویدا به روایت اسناد ساواک،ج اول-ص 60،سند بدون شماره-20 /9 /39.

(32).همان-ص 68،سند 1324/ن 300-28 /11 /42.

(33).این رساله تحت عنوان«مصونیتهای سیاسی»نوشته شد.روزنامه اطلاعات،مورخه 8 /11 /1343.

(34).معمای هویدا،عباس میلانی،ص 116.

(35).همان،ص 115.

(36).همان،ص 178.

(37).همان،ص 2-191.

(38).همان،ص 192.

(39).امیر عباس هویدا به روایت اسناد ساواک-ص 86،سند بدون شماره،مورخه 29 /5 /43.

(40).آرشیو مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی-سند شماره 468-12 /5 /44.

(41).معمای هویدا،عباس میلانی،صص 120-119.

(42).آرشیو مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی-سند 2-3-73/ب-19 /4 /37.

(43).پیشین،سند بدون شماره،شهریور 1343.

(44).پیشین،سند 10099 /326-5 /12 /43.

(45).پیشین،سند 545 /324-29 /3 /44.

(46).پیشین،سند 15457 /315-3 /5 /44.

(47).پیشین،سند 11883 /20 الف-9 /5 /44.

(48).پیشین،اسناد بدون شماره مربوط به سال 1333-7 /12 /1339 ساواک خوزستان.

(49).پیشین،سند 441 /300 ن-14 /8 /42.

(50).معمای هویدا،عباس میلانی،صص 9-138.

(51).آرشیو مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی-سند 76493 /20'21-10 /6 /52.

(52).پیشین،سند بدون شماره 10 /8 /1339.

(53).پیشین،سند 329 /779-6 /6 /1341.

(54).ظهور و سقوط سلطنت پهلوی،ج 2،مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی،ص 355.

(55).معمای هویدا،عباس میلانی،ص 190.

(56).آرشیو مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی-سند 1211 /300 ن-13 /11 /42.

(57).پیشین،سند 900 /300 ن-12 /10 /42.

(58).پیشین،سند 852 /300 ن-8 /10 /42.

(59).معمای هویدا،عباس میلانی،صص 3-172.

(60).آرشیو مؤسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی-سند 312-18 /2 /41.

(61).معمای هویدا،عباس میلانی،ص 194.

(62).اسد اله علم،خاطرات،ج 2،ص 117،به نقل از:معمای هویدا،عباس میلانی،ص 143 پاورقی.

(63).آرشیو مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی-سند 631 /300 ن-6 /9 /42.

(64).معمای هویدا،عباس میلانی،ص 149.

(65).همان،ص 177.

(66).همان،ص 196.

(67).همان،ص 196(همان صفحه).

(68).روزنامه اطلاعات،17 /12 /42.

(69).آرشیو مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی-سند 1353 /312-25 /4 /42.

مطالعات تاریخی » شماره 5 (صفحه 89)

(70).پیشین،سند 61 /322-7 /7 /42.

(71).پیشین،سند 5250-29 /7 /44.

(72).پیشین،سند 190 /322-30 /7 /42.

(73).پیشین،سند 441 /300 ن-14 /8 /43.

(74).پیشین،سند 21297/س ت-19 /9 /42.

(75).پیشین،سند 21297/س ت-19 /9 /42.

(76).پیشین،سند 839 /300 ن-7 /10 /42.

(77).پیشین،سند 873 /300 ن-9 /10 /42

(78).پیشین،سند 1051 /300 ن-7 /11 /42.

(79).پیشین،سند 1171 /300 ن-9 /11 /42.

(80).پیشین،سند 1349 /300 ن-30 /11 /42.

(81).پیشین،سند بدون شماره-3 /12 /42.

(82).پیشین،سند 1044 /322-7 /12 /42.

(83).پیشین،سند 1381 /300 ن-3 /12 /42.

(84).پیشین،سند 1082 /322-13 /12 /42.

(85).پیشین،سند 8920-19 /12 /42.

(86).معمای هویدا،عباس میلانی،صص 200-199.

(87).همان،ص 204.

(88).همان،ص 178.

(89).آرشیو مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی-سند 815 /300 ن-3 /10 /42.

(90).پیشین،سند بدون شماره-24 /12 /42.

(91).معمای هویدا،عباس میلانی،صص 20-199.

(92).صحیفه امام-ج اول،ص 109.

(93).آرشیو مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی،سند 1605 /322-1 /11 /43.

(94).معمای هویدا،عباس میلانی،ص 214.

(95).آرشیو مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی،سند 9008 /326-5 /11 /43.

(96).پیشین،سند 9032 /326-8 /11 /43.


مجله مطالعات تاریخی - زمستان 1383 - شماره 5 (از صفحه 62 تا 89)
 
تعداد بازدید: 5316



آرشیو مقالات

نظر شما

 
نام:
ایمیل:
نظر:
تصویر امنیتی:

جدیدترین مطالب

پربازدیدها

© تمامی حقوق برای پایگاه اطلاع رسانی 15 خرداد 1342 محفوظ است.