نویسنده: محمد مهدی رکنی
چون «صحیفه نور» را بگشاییم در نخستین برگهای آن پیامی آسمانی و آیهای قرآنی تلألوء دارد، که چشم بینندگان را به خود میکشد: «قُل إنَّما أعِظُکُم بِواحِدَةٍ أنْ تَقوموا ِللّه مثنی وفُرادی».1
بیگمان بسیاری از خوانندگان این آیه را ضمن سخنرانیهای امام خمینی قدسسره مکرّر از زبان مبارکش شنیدهاند، و از تکیه و تأکیدی که بر «قیام ِللّه» داشتند آگاهند. امّا آنچه بنده میخواهم بیان کنم توجه دادن به اندیشه و عقیده آن بزرگمرد است که مفهوم آیه و فرمان آن را از دوران جوانی در نظر گرفته و در دل پرورانده و خود را آماده قیام برای خدا و اصلاح امّت اسلامی میکرده، و از صمیم قلب نیوشنده پیامِ الهی و عمل کننده به فرمان قرآن بوده است، و در این اقدام پیرو اباعبداللّه الحسین علیهالسلام میباشد.
شاید بعضی ندانند که آیه شریفه عنوان نوشتاری است که به دستخط امام راحل در دفتر یادبودِ کتابخانه وزیری یزد در یازده جمادیالاولی 1363 قمری با امضای «سید روحاللّه خمینی» تحریر شده، و حقیر چند سال قبل آن را زیارت کرد.
در این نامه تاریخی به جای آنچه رسم است در چنین مواردی نوشته شود، مثلاً اهمیّت کتاب و کتابخانه یا قدردانی از خدمات موءسس آن: «حجتالاسلام وزیری یزدی» آن عالم مجاهدِ دلسوز به بیان موضوعی بس اساسی و مهم که کیانِ مسلمین بدان وابسته است پرداخته، یعنی قیام برای خدا و نجات مسلمانان از حکومت طاغوتیان و سلطه غربیان.
این دستخط که اینک حدود 53 سال قمری از آن میگذرد، قدیمترین سند و استوارترین مدرک براساس عقیده و نظریه امام خمینی قدسسره است و روشنگر وظیفهای شرعی که برای روحانیان قائل بوده، و خود ـ پیش از همه ـ بدان وظیفه عمل کرده است، و ما پس از نیم قرن میتوانیم صدق گفتار و عظمت کردارش را شاهد باشیم یعنی: قیام برای خدا و استقرار حکومت جمهوری اسلامی.
اینک باید رشته سخن را به بیان توانای آن مُصلح کبیر بدهیم و سرآغاز نامه را نقل کنیم: «قال اللّه تعالی قُل إنَّما أعِظُکُم بِواحِدَةٍ أنْ تَقومُوا ِللّه مثنی وفُرادی. خدای تعالی در این کلامِ شریف از سرمنزلِ تاریک طبیعت تا مُنتهای سَیر انسانیّت را بیان کرده، و بهترین موعظههایی است که خدای عالَم از میانه تمام مواعظ انتخاب فرموده، و این یک کلمه را پیشنهاد بشر فرموده، این کلمه تنها راه اصلاح دو جهان است».2 سپس نمونههایی از قیام برای خدا که توسط انبیای بزرگی چون حضرت ابراهیم و موسی و خاتم النبییّن ـ صلواتاللّه علیهم ـ انجام گرفته نام میبرند، که موجب پیروزیشان بر طاغوتیان و بتپرستان شده، و قومشان را از کفر و فساد و زبونی نجات داده. بعد متذکر میشوند: «خودخواهی و ترک قیام برای خدا ما را به این روزگار سیاه رسانده و همه جهانیان را بر ما چیره کرده، و کشورهای اسلامی را زیر نفوذ دیگران درآورده. قیام برای منافع شخصی است که روح وحدت و برادری را در ملت اسلامی خفه کرده...»3 ایشان به همین ترتیب سایر گرفتاریهای امّت مسلمان و مفاسدی را که در حکومت پهلوی مردم بدان مبتلا بودند برمیشمرند، و همه را نتیجه قیام برای منافع شخصی و خودخواهی و سکوت در برابر مظالم میدانند، و این چنین، بزرگان را به آیه مذکور توجه داده به قیام للّه دعوت میکنند:
«هان! ای روحانیّین اسلامی، ای علمای ربّانی، ای دانشمندان دیندار، ای گویندگان آییندوست، ای دینداران خداخواه، ای خداخواهان حق پرست... موعظت خدای جهان را بخوانید و یگانه راه اصلاحی را که پیشنهاد فرموده بپذیرید، و ترک نفعهای شخصی کرده تا به همه سعادتهای دو جهان نایل شوید... امروز روزی است که نسیم روحانیِ الهی وزیدن گرفته و برای قیام اصلاحی بهترین روز است. اگر مجال را از دست بدهید و قیام برای خدا نکنید و مراسم دینی را عودت ندهید، فرداست که مشتی هرزهگرد شهوتران بر شما چیره شوند، و تمام آیین و شرف شما را دستخوش اغراض باطله خود کنند. امروز شماها در
پیشگاه خدای عالَم چه عذری دارید؟...»4 سوز دل و سخنان آتشین آن عالم مجاهد همچنان ادامه دارد، و اندک روحانیانِ برجا مانده پس از عزل رضاخان را مخاطب قرار داده از فکر جمعی نداشتن و تفرقه، یا سکوت در برابر حکّام جائر و هتک نوامیس مسلمین تحذیر میفرمایند، و ماههای نخستینِ به حکومت رسیدن محمّدرضا پهلوی را ـ شهریور 1320 به بعد ـ بهترین فرصت برای قیام اصلاحی میشمرند.
آنچه در این هشدار مهم است دلسوزی برای اسلام و عزّت مسلمانان، و اندیشه مَجدِ دین و عظمت مسلمین است که از آن قلم تراویده، و در ضمن کرامت نفس و دلیری و سلحشوری نویسنده را هم نشان میدهد، که جز حق و حقیقت را در نظر ندارد، و بیباکانه جامعه روحانیت را انذار میکند و به قیام اصلاحی و اقدام خدایی فرامیخوانَد. ولی به خواندن و دعوت کردن بسنده نمیکند، بلکه خود پیشرو در اقدام است، همچون جدّش سیدالشهدا علیهالسلام .
آن فقیه مجاهد اوضاع سیاسی و دینی زمان خود را همانند عصر امام حسین علیهالسلام میدید که از اسلام جز نامی و از قرآن جز نشانی برجا نمانده. شاه بظاهر ادعای مسلمانی میکرد ولی برنامههای آموزشی و تربیتی و تفریحیِ حکومت ریشه اعتقادات اسلامی را در دلها میخشکانْد و فساد را رواج میداد. پس این سخن جدش را به کار بست سخنی که در یکی از منازل بین حجاز و عراق بیان فرمود:
ایّها النّاس! إنَّ رَسولَ اللّه ـ صلیاللهعلیهوآله ـ قال: مَن رَای سلطاناً جائراً مسُتَحِلاًّ لِحَرم اللّه، ناکِثاً لِعَهْدِاللّه، مُخالِفاً لِسُنَّةِ رَسُول اللّه صلیاللهعلیهوآله ، یَعمَل فی عِبادِاللّه بالإثم والعُدْوان، فَلَم یُغَیّرَ علیه بِفِعْلٍ ولاقَول، کانَ حقّاً علی اللّه أن یُدْخِلَه مَدخَله. ألا وإنّ هوءلاءِ قد لَزموا طاعةَ الشّیطان و تَرکوا طاعةَ الرَّحمن، وأظهَروا الفَسادَ و عَطَّلُوا الحُدود و استَأثَروا بِالفَیء، وأحَلّوا حَرامَ اللّه و حَرَّموا حَلالَه، و أنَا أحَقُّ مِن غَیر.5
آن عالمِ با فراست نیک دریافته بود که شاه و یاورانش از راه نُصح و ارشاد قابل هدایت نیستند، و ستمی که بر دین و دنیای مردم روا میدارند جز با قیام مصلحانه و انقلاب توفنده برطرف نخواهد شد. سخنرانیها، نامهها، و تلگرافهایی که آن مجاهد کبیر در سال 41 کردهاند و در فصل اول صحیفه نور با عنوان گویای «اتمام حجّت» نقل شده، همه آنها مطلبی را که ذکر شد میرساند، و الهامگیری و تبعیت آن بزرگ را از سیره جدش حسین بن علی علیهالسلام نشان میدهد، و اینک نمونهای چند:
در پیامی که به وعاظ و گویندگان دینی دادند آمده: «آقایان بدانند که خطر امروز بر اسلام، کمتر از خطر بنیامیه نیست. دستگاه جبّار با تمام قوا به اسرائیل و عمّال آنها (فرقه ضال و مضلّه)6 همراهی میکند. دستگاه تبلیغات را به دست آنها سپرده و در دربار دست آنها باز است... خطر اسرائیل و عمّال آن را به مردم تذکّر دهید...».7
و در پیامی به ملت ایران در بهمن 1341، آوای سیدالشهدا صلواتاللّه علیه را آشکارا میشنویم: «مسلمین آگاه باشند که اسلام در خطر کفر است. مَراجع و علمای اسلام بعضی محصور و بعضی محبوس و مَهتوک هستند... آقایان؛ طلاب و مبلّغین را مانع میشوند که برای تبلیغ اسلام در نواحی ایران بروند و تبلیغ احکام کنند. با ما معامله بردگان قرون وسطی میکنند، به خدای متعال من این زندگی را نمیخواهم. إنّی لا أریَ الموتَ إلاّ سعادةً، ولاَالحیوهَ مَعَ الظّالمینَ إلاّ بَرماً. کاش مأمورین بیایند و مرا بگیرند تا تکلیف نداشته باشم...».8
نه تنها قیام بنیانگذار جمهوری اسلامی با نهضت عاشورای حسینی، در خلوص نیّت و انگیزه خدایی و اوضاع دینی جامعه اسلامی در هر دو زمان تشابه دارد، بلکه از سخنانی که ایشان بعد از پیروزی انقلاب اسلامی درباره عاشورا و شهادت سیدالشهدا ـ علیهالسلام ـ فرمودهاند، توجه خاصّشان را به حضرت اباعبداللّه علیهالسلام و دیگر حادثه آفرینان صحنه کربلا میبینیم. از شواهدی که ذیلاً نقل میشود این حقیقت نمایان میگردد: «سلام بر حسین بن علی که با یاران معدود خویش برای برچیدن بساط ظلمِ غاصبانِ خلافت به پاخاست، و از ناچیز بودن عِدّه و عُدّه به خود خیال سازش با ستمگر را راه نداد؛ و کربلا را قتلگاه خود و فرزندان و اصحاب معدودش قرار داد، و فریاد هَیهات مِنّا الذّلّةاش را به گوش حقطلبان رساند».9
به هدفِ حضرت سیّدالشهداء ـ علیهالسلام ـ که اقامه عدل و اماته باطل و منکَر بود تصریح میکنند:
«سیدالشهدا ـ سلاماللّه علیه ـ از همان روز اول که قیام کردند برای این امر، انگیزهشان اقامه عدل بود. فرمودند که: میبینید که معروف عمل بهش نمیشود و منکَر بهش عمل میشود.10 انگیزه این است که معروف را اقامه و منکَر را از بین ببرد. انحرافات همه از منکَرات است... و ما که تابع حضرت سیدالشهدا هستیم باید ببینیم که ایشان چه وضعی در زندگی داشت. قیامش، انگیزهاش نهی از منکر بود، که هر منکری باید از بین برود. منجمله قضیه حکومت جَور، حکومت جَور باید از بین برود».11
«حضرت سیدالشهدا سلاماللّه علیه، به همه آموخت که در مقابل ظلم؛ در مقابل ستم، در مقابل حکومت جائر چه باید کرد. با اینکه از اول میدانست که در این راه که میرود راهی است که باید همه اصحاب خودش و خانواده خودش را فدا کند... علاوه براین در طول تاریخ آموخت به همه که راه همین است. از قلّتِ عدد نترسید...».12
شعار «کلّ یوم عاشورا و کلّ ارض کربلا» را چنین تفسیر میکنند: «عمل امام حسین سلاماللّه علیه دستور است برای همه: «کلُّ یوم عاشورا و کلُّ أرضٍ کربلا» دستور است به اینکه هر روز و در هر جا باید همان نهضت را ادامه بدهید. همان برنامه را. امام حسین با عدّه کم همه چیزش را فدای اسلام کرد».13 گاه فواید پیروی از نهضت امام حسین علیهالسلام را یادآور میشوند:
«نهضت دوازده محرم و پانزده خرداد در مقابل کاخ ظلم شاه و اجانب به پیروی از نهضت مقدس حسینی چنان سازنده و کوبنده بود که مردانی مجاهد و فداکار تحویل جامعه داد که با تحرّک و فداکاری روزگار را بر ستمکاران و خائنان سیاه نمودند... و حوزههای علمیه و دانشگاه و بازارها را به صورت دژِ مدافع از عدالتخواهی و از اسلام و مذهب مقدس درآورد».14
اصولاً نگرش امام امت به شهادت اباعبداللّه الحسین ـ علیهالسلام ـ و موضوعات وابسته به این واقعه مهمِ تاریخی ـ دینی، فراتر از نظر دیگران بود. ایشان به ابعاد سیاسی، انقلابی، اجتماعی، ظلم ستیزی آن نیز نظر داشتند، و فضایل اخلاقی و کمالات انسانی را که باید از قهرمانان کربلا آموخت یادآور میشدند، و اینک نمونهای چند:
«محرم ماه نهضت بزرگ سید شهیدان و سرور اولیای خداست، که با قیام خود در مقابل طاغوت تعلیم سازندگی و کوبندگی به بشر داد، و راه فنای ظالم و شکستن ستمکار را به فدایی دادن و فدایی شدن دانست، و این خود سرلوحه تعلیمات اسلام است برای ملت ما تا آخر وهله».15
«حق پیروز است، حق پیروز است، منتها ما رمز پیروزی را باید پیدا بکنیم که رمز پیروزی ما چه بوده است، و رمز بقای شیعه در این طول زمان، از زمان امیرالموءمنین سلاماللّه علیه تا حالا، در زمانهایی که شیعه جمعیتش کم بوده است... یکی از رمزهای بزرگی که بالاترین رمز است قضیه سیدالشهداست... باید این رمز را حفظ بکنیم. این مجالسی که در طول تاریخ برپا بوده است، و با دستور ائمه علیهمالسلام این مجالس بوده است...».16
«حالا یک دستهای آمدهاند میگویند که نه، دیگر روضه نخوانید. نمیفهمند اینها که روضه یعنی چه. اینها ماهیت این عزاداری را نمیدانند چیست. نمیدانند که این نهضت امام حسین علیهالسلام آمده تا اینجا، تا این نهضت17 را درست کرده، این تابع، این یک شعاعی است از آن نهضت. نمیدانند که گریهکردن بر عزای امام حسین زنده نگهداشتنِ نهضت، و زنده نگهداشتن همین معنا [است[ که یک جمعیت کمی در مقابل یک امپراطوری بزرگ ایستاد. مقابل یک امپراطوری بزرگ ایستاد و «نه» گفت. هر روز باید در هر جا این «نه» محفوظ بماند. و این مجالسی که هست، مجالسی است که دنبال همین است که این «نه» را محفوظ بدارد. بچهها و جوانهای ما خیال نکنند که مسأله مسأله ملت گریه است، این را دیگران القاء کردند به شماها که بگویید «ملت گریه». آنها از همین گریهها میترسند، برای اینکه گریهای است که گریه بر مظلوم است، فریاد مقابل ظالم است، دستههایی که بیرون میآیند مقابل ظلم هستند، قیام کردهاند».18
«و اگر چنانچه واقعاً بفهمند و بفهمانند که مسأله چه هست، و این عزاداری برای چه هست، و این گریه برای چه اینقدر ارج پیدا کرده و اجر پیش خدا دارد، آن وقت ما را «ملت گریه» نمیگویند، ما را «ملت حماسه» میخوانند.... اگر روشنفکران ما فهمیده باشند که این مجالس و این دعاها و این ذکرها و این مجالسِ مصیبت جنبه سیاسی و اجتماعیاش چیست نمیگویند که برای چه این کار را بکنیم».19
«بدانند آنچه دستور ائمه علیهمالسلام برای بزرگداشت این حماسه تاریخ اسلام است، و آنچه لعن و نفرین بر ستمگران آل بیت است تمام فریاد قهرمانانه ملّتهاست بر سردمدارانِ ستمپیشه درطول تاریخ اِلَیالأبد. و میدانید که لعنونفرین و فریاد از بیداد بنیامیه ـ لعنتاللّه علیهم ـ با آنکه آنان منقرض و به جهنم رهسپار شدهاند فریاد بر سرِ ستمگران جهان و زنده نگهداشتن این فریادِ ستمشکن است».20
چنانکه ملاحظه میشود امام امت و مُنجی ملت واقعهای را که در سال 61 هجری روی داده به زمان حاضر آورده، به گونهای نو، سازنده و آموزنده تعبیر و تفسیر میفرمایند، و حق همین است و نظر صحیح این چنین، و گرنه ـ خدای ناکرده ـ باید معتقد شویم آن قیام الهی و حماسه تاریخی در پرده قرون ماضی دفن شده، و چون هزاران حادثه گذشته پایان یافته و ختم شده. آری چنین استنباطی از چنان عالم ربانی میسزد، که پروردگار متعال فضایلی مانند تفقّه در دین و ژرفاندیشی و واقعبینی و خلوص نیّت به وی عطا کرده، و برای احیای اسلام راستین و نجات مستضعفین او را برانگیخته.
برماست که دنبالرو راهش و پذیرای رهنمودهایش باشیم، تا انقلابمان و خودمان را از دشمنان درونی و بیرونی حفظ کنیم. اما از این دو دشمن، مقابله با دشمن بیرونی ـ آمریکا و اسرائیل ـ آسانتر است، که مرئی است و حیلههایش آشکار. آنچه دشوارتر است مخالفت و مبارزه با خصم درون است، که نفس امّاره و هواهای سرکش باشد، و در این دوران نعره «هل مِن مَزید» مـیزند، زیرا به تعبیر واقعبینانه رهبر فرزانه انقلاب آیتاللّه العظمی خامنهای ـ مُدّ ظلّه ـ «انقلاب اکنون در مرحلهای است که میتوان آن را دوران جهاد اکبر نامید که دورانی است بسیار سخت، بسیار خطرناک، و همه انقلابها این دوران را قاعدتاً تجربه میکنند، و شاید بشود گفت که اکثر انقلابها در این دوران دچار لغزش و انحطاط میشوند، و شاید تعجب کنید اگر عرض کنم که انقلاب عظیم تاریخی نخستین اسلام در چنین دورانی بود که بیشترین نیروی خود را ازد ست داد. بلی دوران جهاد اکبر یعنی دورانی که شور و هیجان اولیّه انقلاب تا حدود زیادی فرو نشسته، ضمناً موفّقیتهایی هم به دست آمده و چهره راحت زندگی خود را به بسیاری نشان داده، و چرب و شیرین زندگی در دهانهایی مزه کرده است. این آن دوران خطرناک است...».21 برای گذر از این عقبه سخت سهمگین چارهای جز ابتهال و تفرع به پیشگاه باری تعالی با توسل و شفاعت ائمه هُدی نیست، چنان که رهبر معظم انقلاب هم در خاتمه پیامشان میفرمایند:
«حضور انقلابی، فعالیت انقلابی، پارسائی انقلابی، طهارت و معصومیت انقلابی، آگاهی و هوشیاری انقلابی، وحدت و یکپارچگی حقیقی، بیاعتنایی به انگیزههای گروهی و خطی و امثال آن، و در نهایت توکّل و تفرّع و توسّل شما به خدای قادر متعال خواهد توانست خطر این دوران را کم کند و سدّی عظیم در مقابل تهاجم دشمنان نیز پدید بیاورد».22
پینوشتها و مآخذ
1 ـ سبا /46.
2 ـ صحیفه نور، مجموعه رهنمودهای امام خمینی (مُدّ ظلّه العالی)، مرکز مدارک فرهنگی انقلاب اسلامی، شرکت افست، بهمن 61، جلد اول، ص5.
3 ـ همان.
4 ـ همان، ص6.
5 ـ محمدبن جریر طبری، تاریخ الرُّسل والملوک، 4 /304. نیز رجوع شود به قیام عاشورا در کلام و پیام امام خمینی، ص34.
6 ـ مقصود فرقه بهایی است.
7 ـ صحیفه نور، ص 52، پیام مورّخ 28 /2 /42.
8 ـ همان، ص25.
9 ـ قیام عاشورا در کلام و پیام امام خمینی قدسسره ، موءسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، چاپ دوم، صفحه قبل از فهرست.
10 ـ ألا تَرونَ أنَّ الحقَّ لایُعمعل به و أنّ الباطلَ لایُتناهی عنه... (تحفالعقول، ص249) جمله بالا قسمتی از خطبه آن حضرت در یکی از منازل راه، آنگاه که طلیعه دشمن را ملاحظه کرد و در خطر محاصره قرار گرفت. طبری در تاریخ الرسل و الملوک خطبه را نقل کرده.
11 ـ قیام عاشورا، صص38-39.
12 ـ همان، ص55.
13 ـ همان، ص58.
14 ـ همان، صص 59-60. در این باره صفحات 60 و 61 نیز ملاحظه شود.
15 ـ همان، صص95-96.
16 ـ همان، صص 74-75.
17 ـ مقصود انقلاب اسلامی استو به تصریح جمله بعد شعاعی از نهضت پر فروغ حسینی علیهالسلام .
18 ـ قیام عاشورا، صص 78-79.
19 ـ همان، صص 70-71. در همین باب صفحه 67 ملاحظه شود.
20 ـ همان، ص65.
21 ـ پیام مقام معظم رهبری حضرت آیت اللّه عظمی خامنهای به اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشجویان کشور، مورخ 6 /2 /74. که توسط حجتالاسلام صدر خوانده شد.
22 ـ همان پیام.
آن پیامی آسمانی و آیهای قرآنی تلألوء دارد، که چشم بینندگان را به خود میکشد: «قُل إنَّما أعِظُکُم بِواحِدَةٍ أنْ تَقوموا ِللّه مثنی وفُرادی».1
بیگمان بسیاری از خوانندگان این آیه را ضمن سخنرانیهای امام خمینی قدسسره مکرّر از زبان مبارکش شنیدهاند، و از تکیه و تأکیدی که بر «قیام ِللّه» داشتند آگاهند. امّا آنچه بنده میخواهم بیان کنم توجه دادن به اندیشه و عقیده آن بزرگمرد است که مفهوم آیه و فرمان آن را از دوران جوانی در نظر گرفته و در دل پرورانده و خود را آماده قیام برای خدا و اصلاح امّت اسلامی میکرده، و از صمیم قلب نیوشنده پیامِ الهی و عمل کننده به فرمان قرآن بوده است، و در این اقدام پیرو اباعبداللّه الحسین علیهالسلام میباشد.
شاید بعضی ندانند که آیه شریفه عنوان نوشتاری است که به دستخط امام راحل در دفتر یادبودِ کتابخانه وزیری یزد در یازده جمادیالاولی 1363 قمری با امضای «سید روحاللّه خمینی» تحریر شده، و حقیر چند سال قبل آن را زیارت کرد.
در این نامه تاریخی به جای آنچه رسم است در چنین مواردی نوشته شود، مثلاً اهمیّت کتاب و کتابخانه یا قدردانی از خدمات موءسس آن: «حجتالاسلام وزیری یزدی» آن عالم مجاهدِ دلسوز به بیان موضوعی بس اساسی و مهم که کیانِ مسلمین بدان وابسته است پرداخته، یعنی قیام برای خدا و نجات مسلمانان از حکومت طاغوتیان و سلطه غربیان.
این دستخط که اینک حدود 53 سال قمری از آن میگذرد، قدیمترین سند و استوارترین مدرک براساس عقیده و نظریه امام خمینی قدسسره است و روشنگر وظیفهای شرعی که برای روحانیان قائل بوده، و خود ـ پیش از همه ـ بدان وظیفه عمل کرده است، و ما پس از نیم قرن میتوانیم صدق گفتار و عظمت کردارش را شاهد باشیم یعنی: قیام برای خدا و استقرار حکومت جمهوری اسلامی.
اینک باید رشته سخن را به بیان توانای آن مُصلح کبیر بدهیم و سرآغاز نامه را نقل کنیم: «قال اللّه تعالی قُل إنَّما أعِظُکُم بِواحِدَةٍ أنْ تَقومُوا ِللّه مثنی وفُرادی. خدای تعالی در این کلامِ شریف از سرمنزلِ تاریک طبیعت تا مُنتهای سَیر انسانیّت را بیان کرده، و بهترین موعظههایی است که خدای عالَم از میانه تمام مواعظ انتخاب فرموده، و این یک کلمه را پیشنهاد بشر فرموده، این کلمه تنها راه اصلاح دو جهان است».2 سپس نمونههایی از قیام برای خدا که توسط انبیای بزرگی چون حضرت ابراهیم و موسی و خاتم النبییّن ـ صلواتاللّه علیهم ـ انجام گرفته نام میبرند، که موجب پیروزیشان بر طاغوتیان و بتپرستان شده، و قومشان را از کفر و فساد و زبونی نجات داده. بعد متذکر میشوند: «خودخواهی و ترک قیام برای خدا ما را به این روزگار سیاه رسانده و همه جهانیان را بر ما چیره کرده، و کشورهای اسلامی را زیر نفوذ دیگران درآورده. قیام برای منافع شخصی است که روح وحدت و برادری را در ملت اسلامی خفه کرده...»3 ایشان به همین ترتیب سایر گرفتاریهای امّت مسلمان و مفاسدی را که در حکومت پهلوی مردم بدان مبتلا بودند برمیشمرند، و همه را نتیجه قیام برای منافع شخصی و خودخواهی و سکوت در برابر مظالم میدانند، و این چنین، بزرگان را به آیه مذکور توجه داده به قیام للّه دعوت میکنند:
«هان! ای روحانیّین اسلامی، ای علمای ربّانی، ای دانشمندان دیندار، ای گویندگان آییندوست، ای دینداران خداخواه، ای خداخواهان حق پرست... موعظت خدای جهان را بخوانید و یگانه راه اصلاحی را که پیشنهاد فرموده بپذیرید، و ترک نفعهای شخصی کرده تا به همه سعادتهای دو جهان نایل شوید... امروز روزی است که نسیم روحانیِ الهی وزیدن گرفته و برای قیام اصلاحی بهترین روز است. اگر مجال را از دست بدهید و قیام برای خدا نکنید و مراسم دینی را عودت ندهید، فرداست که مشتی هرزهگرد شهوتران بر شما چیره شوند، و تمام آیین و شرف شما را دستخوش اغراض باطله خود کنند. امروز شماها در
پیشگاه خدای عالَم چه عذری دارید؟...»4 سوز دل و سخنان آتشین آن عالم مجاهد همچنان ادامه دارد، و اندک روحانیانِ برجا مانده پس از عزل رضاخان را مخاطب قرار داده از فکر جمعی نداشتن و تفرقه، یا سکوت در برابر حکّام جائر و هتک نوامیس مسلمین تحذیر میفرمایند، و ماههای نخستینِ به حکومت رسیدن محمّدرضا پهلوی را ـ شهریور 1320 به بعد ـ بهترین فرصت برای قیام اصلاحی میشمرند.
آنچه در این هشدار مهم است دلسوزی برای اسلام و عزّت مسلمانان، و اندیشه مَجدِ دین و عظمت مسلمین است که از آن قلم تراویده، و در ضمن کرامت نفس و دلیری و سلحشوری نویسنده را هم نشان میدهد، که جز حق و حقیقت را در نظر ندارد، و بیباکانه جامعه روحانیت را انذار میکند و به قیام اصلاحی و اقدام خدایی فرامیخوانَد. ولی به خواندن و دعوت کردن بسنده نمیکند، بلکه خود پیشرو در اقدام است، همچون جدّش سیدالشهدا علیهالسلام .
آن فقیه مجاهد اوضاع سیاسی و دینی زمان خود را همانند عصر امام حسین علیهالسلام میدید که از اسلام جز نامی و از قرآن جز نشانی برجا نمانده. شاه بظاهر ادعای مسلمانی میکرد ولی برنامههای آموزشی و تربیتی و تفریحیِ حکومت ریشه اعتقادات اسلامی را در دلها میخشکانْد و فساد را رواج میداد. پس این سخن جدش را به کار بست سخنی که در یکی از منازل بین حجاز و عراق بیان فرمود:
ایّها النّاس! إنَّ رَسولَ اللّه ـ صلیاللهعلیهوآله ـ قال: مَن رَای سلطاناً جائراً مسُتَحِلاًّ لِحَرم اللّه، ناکِثاً لِعَهْدِاللّه، مُخالِفاً لِسُنَّةِ رَسُول اللّه صلیاللهعلیهوآله ، یَعمَل فی عِبادِاللّه بالإثم والعُدْوان، فَلَم یُغَیّرَ علیه بِفِعْلٍ ولاقَول، کانَ حقّاً علی اللّه أن یُدْخِلَه مَدخَله. ألا وإنّ هوءلاءِ قد لَزموا طاعةَ الشّیطان و تَرکوا طاعةَ الرَّحمن، وأظهَروا الفَسادَ و عَطَّلُوا الحُدود و استَأثَروا بِالفَیء، وأحَلّوا حَرامَ اللّه و حَرَّموا حَلالَه، و أنَا أحَقُّ مِن غَیر.5
آن عالمِ با فراست نیک دریافته بود که شاه و یاورانش از راه نُصح و ارشاد قابل هدایت نیستند، و ستمی که بر دین و دنیای مردم روا میدارند جز با قیام مصلحانه و انقلاب توفنده برطرف نخواهد شد. سخنرانیها، نامهها، و تلگرافهایی که آن مجاهد کبیر در سال 41 کردهاند و در فصل اول صحیفه نور با عنوان گویای «اتمام حجّت» نقل شده، همه آنها مطلبی را که ذکر شد میرساند، و الهامگیری و تبعیت آن بزرگ را از سیره جدش حسین بن علی علیهالسلام نشان میدهد، و اینک نمونهای چند:
در پیامی که به وعاظ و گویندگان دینی دادند آمده: «آقایان بدانند که خطر امروز بر اسلام، کمتر از خطر بنیامیه نیست. دستگاه جبّار با تمام قوا به اسرائیل و عمّال آنها (فرقه ضال و مضلّه)6 همراهی میکند. دستگاه تبلیغات را به دست آنها سپرده و در دربار دست آنها باز است... خطر اسرائیل و عمّال آن را به مردم تذکّر دهید...».7
و در پیامی به ملت ایران در بهمن 1341، آوای سیدالشهدا صلواتاللّه علیه را آشکارا میشنویم: «مسلمین آگاه باشند که اسلام در خطر کفر است. مَراجع و علمای اسلام بعضی محصور و بعضی محبوس و مَهتوک هستند... آقایان؛ طلاب و مبلّغین را مانع میشوند که برای تبلیغ اسلام در نواحی ایران بروند و تبلیغ احکام کنند. با ما معامله بردگان قرون وسطی میکنند، به خدای متعال من این زندگی را نمیخواهم. إنّی لا أریَ الموتَ إلاّ سعادةً، ولاَالحیوهَ مَعَ الظّالمینَ إلاّ بَرماً. کاش مأمورین بیایند و مرا بگیرند تا تکلیف نداشته باشم...».8
نه تنها قیام بنیانگذار جمهوری اسلامی با نهضت عاشورای حسینی، در خلوص نیّت و انگیزه خدایی و اوضاع دینی جامعه اسلامی در هر دو زمان تشابه دارد، بلکه از سخنانی که ایشان بعد از پیروزی انقلاب اسلامی درباره عاشورا و شهادت سیدالشهدا ـ علیهالسلام ـ فرمودهاند، توجه خاصّشان را به حضرت اباعبداللّه علیهالسلام و دیگر حادثه آفرینان صحنه کربلا میبینیم. از شواهدی که ذیلاً نقل میشود این حقیقت نمایان میگردد: «سلام بر حسین بن علی که با یاران معدود خویش برای برچیدن بساط ظلمِ غاصبانِ خلافت به پاخاست، و از ناچیز بودن عِدّه و عُدّه به خود خیال سازش با ستمگر را راه نداد؛ و کربلا را قتلگاه خود و فرزندان و اصحاب معدودش قرار داد، و فریاد هَیهات مِنّا الذّلّةاش را به گوش حقطلبان رساند».9
به هدفِ حضرت سیّدالشهداء ـ علیهالسلام ـ که اقامه عدل و اماته باطل و منکَر بود تصریح میکنند:
«سیدالشهدا ـ سلاماللّه علیه ـ از همان روز اول که قیام کردند برای این امر، انگیزهشان اقامه عدل بود. فرمودند که: میبینید که معروف عمل بهش نمیشود و منکَر بهش عمل میشود.10 انگیزه این است که معروف را اقامه و منکَر را از بین ببرد. انحرافات همه از منکَرات است... و ما که تابع حضرت سیدالشهدا هستیم باید ببینیم که ایشان چه وضعی در زندگی داشت. قیامش، انگیزهاش نهی از منکر بود، که هر منکری باید از بین برود. منجمله قضیه حکومت جَور، حکومت جَور باید از بین برود».11
«حضرت سیدالشهدا سلاماللّه علیه، به همه آموخت که در مقابل ظلم؛ در مقابل ستم، در مقابل حکومت جائر چه باید کرد. با اینکه از اول میدانست که در این راه که میرود راهی است که باید همه اصحاب خودش و خانواده خودش را فدا کند... علاوه براین در طول تاریخ آموخت به همه که راه همین است. از قلّتِ عدد نترسید...».12
شعار «کلّ یوم عاشورا و کلّ ارض کربلا» را چنین تفسیر میکنند: «عمل امام حسین سلاماللّه علیه دستور است برای همه: «کلُّ یوم عاشورا و کلُّ أرضٍ کربلا» دستور است به اینکه هر روز و در هر جا باید همان نهضت را ادامه بدهید. همان برنامه را. امام حسین با عدّه کم همه چیزش را فدای اسلام کرد».13 گاه فواید پیروی از نهضت امام حسین علیهالسلام را یادآور میشوند:
«نهضت دوازده محرم و پانزده خرداد در مقابل کاخ ظلم شاه و اجانب به پیروی از نهضت مقدس حسینی چنان سازنده و کوبنده بود که مردانی مجاهد و فداکار تحویل جامعه داد که با تحرّک و فداکاری روزگار را بر ستمکاران و خائنان سیاه نمودند... و حوزههای علمیه و دانشگاه و بازارها را به صورت دژِ مدافع از عدالتخواهی و از اسلام و مذهب مقدس درآورد».14
اصولاً نگرش امام امت به شهادت اباعبداللّه الحسین ـ علیهالسلام ـ و موضوعات وابسته به این واقعه مهمِ تاریخی ـ دینی، فراتر از نظر دیگران بود. ایشان به ابعاد سیاسی، انقلابی، اجتماعی، ظلم ستیزی آن نیز نظر داشتند، و فضایل اخلاقی و کمالات انسانی را که باید از قهرمانان کربلا آموخت یادآور میشدند، و اینک نمونهای چند:
«محرم ماه نهضت بزرگ سید شهیدان و سرور اولیای خداست، که با قیام خود در مقابل طاغوت تعلیم سازندگی و کوبندگی به بشر داد، و راه فنای ظالم و شکستن ستمکار را به فدایی دادن و فدایی شدن دانست، و این خود سرلوحه تعلیمات اسلام است برای ملت ما تا آخر وهله».15
«حق پیروز است، حق پیروز است، منتها ما رمز پیروزی را باید پیدا بکنیم که رمز پیروزی ما چه بوده است، و رمز بقای شیعه در این طول زمان، از زمان امیرالموءمنین سلاماللّه علیه تا حالا، در زمانهایی که شیعه جمعیتش کم بوده است... یکی از رمزهای بزرگی که بالاترین رمز است قضیه سیدالشهداست... باید این رمز را حفظ بکنیم. این مجالسی که در طول تاریخ برپا بوده است، و با دستور ائمه علیهمالسلام این مجالس بوده است...».16
«حالا یک دستهای آمدهاند میگویند که نه، دیگر روضه نخوانید. نمیفهمند اینها که روضه یعنی چه. اینها ماهیت این عزاداری را نمیدانند چیست. نمیدانند که این نهضت امام حسین علیهالسلام آمده تا اینجا، تا این نهضت17 را درست کرده، این تابع، این یک شعاعی است از آن نهضت. نمیدانند که گریهکردن بر عزای امام حسین زنده نگهداشتنِ نهضت، و زنده نگهداشتن همین معنا [است[ که یک جمعیت کمی در مقابل یک امپراطوری بزرگ ایستاد. مقابل یک امپراطوری بزرگ ایستاد و «نه» گفت. هر روز باید در هر جا این «نه» محفوظ بماند. و این مجالسی که هست، مجالسی است که دنبال همین است که این «نه» را محفوظ بدارد. بچهها و جوانهای ما خیال نکنند که مسأله مسأله ملت گریه است، این را دیگران القاء کردند به شماها که بگویید «ملت گریه». آنها از همین گریهها میترسند، برای اینکه گریهای است که گریه بر مظلوم است، فریاد مقابل ظالم است، دستههایی که بیرون میآیند مقابل ظلم هستند، قیام کردهاند».18
«و اگر چنانچه واقعاً بفهمند و بفهمانند که مسأله چه هست، و این عزاداری برای چه هست، و این گریه برای چه اینقدر ارج پیدا کرده و اجر پیش خدا دارد، آن وقت ما را «ملت گریه» نمیگویند، ما را «ملت حماسه» میخوانند.... اگر روشنفکران ما فهمیده باشند که این مجالس و این دعاها و این ذکرها و این مجالسِ مصیبت جنبه سیاسی و اجتماعیاش چیست نمیگویند که برای چه این کار را بکنیم».19
«بدانند آنچه دستور ائمه علیهمالسلام برای بزرگداشت این حماسه تاریخ اسلام است، و آنچه لعن و نفرین بر ستمگران آل بیت است تمام فریاد قهرمانانه ملّتهاست بر سردمدارانِ ستمپیشه درطول تاریخ اِلَیالأبد. و میدانید که لعنونفرین و فریاد از بیداد بنیامیه ـ لعنتاللّه علیهم ـ با آنکه آنان منقرض و به جهنم رهسپار شدهاند فریاد بر سرِ ستمگران جهان و زنده نگهداشتن این فریادِ ستمشکن است».20
چنانکه ملاحظه میشود امام امت و مُنجی ملت واقعهای را که در سال 61 هجری روی داده به زمان حاضر آورده، به گونهای نو، سازنده و آموزنده تعبیر و تفسیر میفرمایند، و حق همین است و نظر صحیح این چنین، و گرنه ـ خدای ناکرده ـ باید معتقد شویم آن قیام الهی و حماسه تاریخی در پرده قرون ماضی دفن شده، و چون هزاران حادثه گذشته پایان یافته و ختم شده. آری چنین استنباطی از چنان عالم ربانی میسزد، که پروردگار متعال فضایلی مانند تفقّه در دین و ژرفاندیشی و واقعبینی و خلوص نیّت به وی عطا کرده، و برای احیای اسلام راستین و نجات مستضعفین او را برانگیخته.
برماست که دنبالرو راهش و پذیرای رهنمودهایش باشیم، تا انقلابمان و خودمان را از دشمنان درونی و بیرونی حفظ کنیم. اما از این دو دشمن، مقابله با دشمن بیرونی ـ آمریکا و اسرائیل ـ آسانتر است، که مرئی است و حیلههایش آشکار. آنچه دشوارتر است مخالفت و مبارزه با خصم درون است، که نفس امّاره و هواهای سرکش باشد، و در این دوران نعره «هل مِن مَزید» مـیزند، زیرا به تعبیر واقعبینانه رهبر فرزانه انقلاب آیتاللّه العظمی خامنهای ـ مُدّ ظلّه ـ «انقلاب اکنون در مرحلهای است که میتوان آن را دوران جهاد اکبر نامید که دورانی است بسیار سخت، بسیار خطرناک، و همه انقلابها این دوران را قاعدتاً تجربه میکنند، و شاید بشود گفت که اکثر انقلابها در این دوران دچار لغزش و انحطاط میشوند، و شاید تعجب کنید اگر عرض کنم که انقلاب عظیم تاریخی نخستین اسلام در چنین دورانی بود که بیشترین نیروی خود را ازد ست داد. بلی دوران جهاد اکبر یعنی دورانی که شور و هیجان اولیّه انقلاب تا حدود زیادی فرو نشسته، ضمناً موفّقیتهایی هم به دست آمده و چهره راحت زندگی خود را به بسیاری نشان داده، و چرب و شیرین زندگی در دهانهایی مزه کرده است. این آن دوران خطرناک است...».21 برای گذر از این عقبه سخت سهمگین چارهای جز ابتهال و تفرع به پیشگاه باری تعالی با توسل و شفاعت ائمه هُدی نیست، چنان که رهبر معظم انقلاب هم در خاتمه پیامشان میفرمایند:
«حضور انقلابی، فعالیت انقلابی، پارسائی انقلابی، طهارت و معصومیت انقلابی، آگاهی و هوشیاری انقلابی، وحدت و یکپارچگی حقیقی، بیاعتنایی به انگیزههای گروهی و خطی و امثال آن، و در نهایت توکّل و تفرّع و توسّل شما به خدای قادر متعال خواهد توانست خطر این دوران را کم کند و سدّی عظیم در مقابل تهاجم دشمنان نیز پدید بیاورد».22
پینوشتها و مآخذ
1 ـ سبا /46.
2 ـ صحیفه نور، مجموعه رهنمودهای امام خمینی (مُدّ ظلّه العالی)، مرکز مدارک فرهنگی انقلاب اسلامی، شرکت افست، بهمن 61، جلد اول، ص5.
3 ـ همان.
4 ـ همان، ص6.
5 ـ محمدبن جریر طبری، تاریخ الرُّسل والملوک، 4 /304. نیز رجوع شود به قیام عاشورا در کلام و پیام امام خمینی، ص34.
6 ـ مقصود فرقه بهایی است.
7 ـ صحیفه نور، ص 52، پیام مورّخ 28 /2 /42.
8 ـ همان، ص25.
9 ـ قیام عاشورا در کلام و پیام امام خمینی قدسسره ، موءسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، چاپ دوم، صفحه قبل از فهرست.
10 ـ ألا تَرونَ أنَّ الحقَّ لایُعمعل به و أنّ الباطلَ لایُتناهی عنه... (تحفالعقول، ص249) جمله بالا قسمتی از خطبه آن حضرت در یکی از منازل راه، آنگاه که طلیعه دشمن را ملاحظه کرد و در خطر محاصره قرار گرفت. طبری در تاریخ الرسل و الملوک خطبه را نقل کرده.
11 ـ قیام عاشورا، صص38-39.
12 ـ همان، ص55.
13 ـ همان، ص58.
14 ـ همان، صص 59-60. در این باره صفحات 60 و 61 نیز ملاحظه شود.
15 ـ همان، صص95-96.
16 ـ همان، صص 74-75.
17 ـ مقصود انقلاب اسلامی استو به تصریح جمله بعد شعاعی از نهضت پر فروغ حسینی علیهالسلام .
18 ـ قیام عاشورا، صص 78-79.
19 ـ همان، صص 70-71. در همین باب صفحه 67 ملاحظه شود.
20 ـ همان، ص65.
21 ـ پیام مقام معظم رهبری حضرت آیت اللّه عظمی خامنهای به اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشجویان کشور، مورخ 6 /2 /74. که توسط حجتالاسلام صدر خوانده شد.
22 ـ همان پیام.
مشکوة - زمستان 1374 - شماره 49
تعداد بازدید: 4499