مقالات

شورش سفید در آکادمی‌های مذهبی - نگاهی به فعالیت‌های آموزشی و فرهنگی «جامعه تعلیمات اسلامی» در عصر پهلوی دوم

دکتر حمید کرمی پور


یکی از وجوه دین مبین اسلام، تعلیم و تعلم است و ارج و اهمیت آن به اندازه‌ای است که می‌توان اسلام را دین تعلیم و تربیت و علم دانست. این حقیقت را از صریح آیات و روایات دینی می‌توان دریافت و آن را در شیوه و سیره عملی معصومین علیهم‌السلام دید. دینی که اسیران جنگی را در ازای سوادآموزی به مسلمانان آزاد کند جای تردیدی در اهمیت تعلیم و تعلم باقی نمی‌گذارد. اما استعمار برای سلطه بر کشورهای جهان و از جمله کشورهایمسلمان ناگزیر می‌بایست نظام آموزش و پرورش دینی و ملی آنها را براندازد و بر اساس فرهنگ استعماری خود آن را تأسیس و تقویت کند. رجال آزاده و مسئول در گوشه و کنار جهان اسلام برای تأسیس، حفظ و تقویت مدارس غیروابسته به رژیم‌های دست نشانده استعمار، اهتمام بلیغی نمودند و از جمله در ایران اسلامی این گونه مجاهدت‌ها و کوشش‌های ارزشمند تاریخی کاملاً محسوس بود. تأسیس مدارس و مراکز تعلیمات دینی و دخالت و اهتمام در تهیه متون دینی مدارس یکی از فعالیت‌های بنیادی و ریشه‌ای مسلمانان غیرتمند در عصر تاریک حاکمیت سلطه و استعمار بر ایران است. این گونه مراکز بعضاً مورد حمایت مستقیم یا غیرمستقیم مراجع تقلید و بازاریان متدین قرار گرفته و توسعه چشمگیری می‌یافتند.

از جمله می‌توان به «جامعه تعلیمات اسلامی» اشاره کرد که در سال 1322 ﻫ.ش توسط شیخ عباسعلی قرائتی معروف به حاج‌آقای اسلامی در تهران تأسیس شد و به تدریج در تمامی ایران گسترش یافت. این مرکز مورد تأیید مرجع تقلید بزرگواری همچون آیات عظام بروجردی، حکیم، خوانساری، طباطبایی و امام خمینی (ره) قرار گرفت و نقش بسزایی در تربیت روشنفکران مسلمان و نسل جوان متعهد به اسلام در دوران قبل از انقلاب داشت.

در مقاله زیر تاریخچه و فعالیت‌های این مرکز را اجمالاً مرور می‌نماییم.

مقدمه

پژوهش و بررسی پیرامون رویکرد نیروها و گروه‌های مذهبی به ویژه علما و روحانیون در برابر سیاست‌های فرهنگی دو دهه نخست پهلوی دوم، برای کسب شناخت بهتر از ریشه‌های انقلاب اسلامی، ضرورتی انکار ناپذیر به نظر می‌رسد. همچنین تحقیق در این موضوع، برخی علل موفقیت علما و روحانیون در بسیج و سازماندهی مردم را که در نهایت به پیروزی انقلاب اسلامی منتهی شد روشن‌تر خواهد ساخت.

با وجود تکاپو و فعالیت گسترده افراد و گروه‌هایی که در برابر سیاست‌ها و برنامه‌های فرهنگی دستگاه پهلوی با تمسک جستن به آموزه‌های دینی مقاومت می‌کردند به علت عدم تحقیق در این زمینه، اقدامات این عده حتی از چشم بسیاری از آشنایان و پژوهشگران تحولات تاریخ معاصر ایران پوشیده مانده است. بهترین شاهد این مدعا پرداختن به اقدامات احزاب غیردینی و حتی ضد مذهبی مانند حزب توده در تبیین فعالیت‌های گروه‌های مخالف با سیاست‌های فرهنگی حکومت پهلوی است.

در میان بسیاری از نیروهای مذهبی نیز ناخودآگاه این فرضیه پذیرفته شده است که نیروها و گروه‌های اجتماعی در دو دهه مذکور به طور عمده به وعده‌ها و آرمان‌های احزاب غیردینی توجه داشته و عرصه فعالیت برای دین‌داران بسیار تنگ و محدود بوده است. به همین دلیل است که بسیاری از محققین تنها پانزدهم خرداد سال 42 و قیام مذهبی مردم در این روز علیه رژیم پهلوی را سرآغاز جنبش دینی می‌دانند که در نهایت به پیروزی انقلاب اسلامی در بهمن سال 57 منجر گردید.

اگرچه در این واقعیت که قیام خونین پانزدهم خرداد نقطه عطف و گسترده‌ترین جنبش اولیه مردم علیه دستگاه پهلوی به حساب می‌آید، جای تردید نیست؛ اما نکته مسلم این است که این حرکت و جنبش نیز ریشه در فعالیت نیروها و گروه‌های مذهبی در سال‌های پیش از آن داشت. به عبارت روشن‌تر، مجموعه اقدامات و فعالیت‌هایی که در دوره مورد بحث از سوی روحانیون و مراجع مذهبی صورت گرفته، مانع از آن شد که حکومت پهلوی بتواند آتش احساسات دینی را در مردم سرد کند.

اگر زندگی و افکار به وجود آورندگان قیام پانزدهم خرداد با دقت بررسی شد، نقش آموزش‌های دینی، تعالیم و برنامه‌هایی که از سوی نخبگان مذهبی در طول دو دهه پیش از آن ارائه شده بود، روشن‌تر خواهد شد.

در همین راستا یکی از کانون‌های فرهنگی فعال مذهبی که در اوایل دهه بیست با حمایت همه جانبه بازاریان متدین و به رهبری روحانیت و پشتیبانی مراجع تقلید خدمات فرهنگی و دینی فراوانی از خود بر جای گذاشت، «جامعه تعلیمات اسلامی» نام داشت.

جامعه تعلیمات اسلامی، نام یک مرکز فرهنگی است که در سال 1322 در تهران و سپس در شهرستان‌های مختلف کشور از سوی یک روحانی به نام شیخ عباسعلی سبزواری معروف به اسلامی ایجاد شد که فعالیت اصلی آن معطوف به ساخت مدارس در مقاطع مختلف آموزشی بود. فعالیت «جامعه تعلیمات اسلامی» به دلیل حمایت بازاریان و اقشار متمول دینی، به زودی گسترش یافت به گونه‌ای که صاحب بزرگترین مدارس غیر دولتی در زمان پهلوی دوم شد. پیش از پرداختن به موضوع اصلی یادآوری این نکته ضروری است که در دوره پهلوی دوم آموزش در کشور به دو صورت رسمی (دولتی) و غیررسمی (خصوصی یا مردمی) انجام می‌گرفت. این وضعیت تا سال 1353 که نظام آموزش رایگان در ایران اعمال شد، برقرار بود. با این حال در تمام این مدت «جامعه تعلیمات اسلامی» چنانچه گفته شد، بزرگترین زنجیره مدارس مردمی را به عهده داشت.

دامنه گسترده فعالیت این مرکز و نیز عدم هماهنگی بسیاری از برنامه‌های آموزشی و تربیتی آن با نظام آموزش و پرورش دولتی از چشم شهربانی، دایره مرموزات ارتش و ساواک دور نماند. از این رو در بسیاری از گزارش‌های سازمان‌های امنیتی فوق نسبت به ادامه فعالیت‌های «جامعه تعلیمات اسلامی» هشدارهای جدی به مسئولان مملکتی داده شده بود. بسیاری از این گزارش‌ها اکنون در آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی نگهداری می‌شود که در این مقاله برخی از آنها مورد استفاده قرار گرفته است.(1)

در ابتدا جهت توضیح بیشتر و دقیق‌تر عملکرد، برنامه‌ها و روش‌های تربیتی و آموزشی این مرکز و ارزیابی منصفانه آن معرفی اجمالی بنیانگذار آن ضروری به نظر می‌رسد.

عباسعلی قرائتی سبزواری معروف به اسلامی در سال 1275.ش در سبزوار – یکی از شهرهای استان خراسان – در خانواده‌ای مذهبی و فقیر که حتی یکی از اعضای آن نیز سواد خواندن و نوشتن نداشتند به دنیا آمد. او این اقبال را داشت که به مکتب‌خانه رفته و در آنجا صرف و نحو عربی و ادبیات فارسی را فراگیرد. از روزگاری که وارد دوره جوانی گردید علاقه شدیدی به مسافرت و دیدار سرزمین‌های اسلامی و آشنایی با وضعیت مسلمانان جهان در وی پدید آمد. سفرهای متعدد وی به عتبات عالیات، مکه، مدینه و سوریه با وجود همه سختی‌هایی که در آن ایام وجود داشت این واقعیت را نشان می‌دهد.(2)

یکی از مسافرت‌هایی که بر عباسعلی اسلامی تأثیر عمیقی به جا نهاد و ایده‌های بزرگی درذهن وی پدید آورد، سفر به سرزمین عجایب یا همان هندوستان بود. زمانی که وی در نجف می‌زیست یکی از علمای شیمی هند به نام نجم‌العما که مدرسه‌ای در شهر لکنهو دایر کرده بود از روحانیون نجف خواست با سفر به هند و تدریس برخی دروس و یا حتی تحصیل در آنجا وی را یاری کنند. مرحوم اسلامی که شیفته تحصیل و نیز دیدار از سرزمین هندوستان بود، رنج سفر را بر خود هموار ساخت و به این سرزمین سفر کرد. در نهایت وی به عنوان تحصیل وارد مدرسه الواعظین شهر لکنهو شد و با نشان دادن استعداد و لیاقت خود مورد توجه جامعه شیعیان هندوستان واقع گردید، تا جایی که مسئولیت کتابخانه بزرگ شیعیان شهر رامپوی هندوستان را به عهده گرفته پس از مدتی از سوی شیعیان هند برای سفر تبلیغی راهی کشور برمه شد.(3)

مشاهده وضعیت مردم این سرزمین‌ها و تلاش انگلستان در راه به دست آوردن سلطه بیشتر بر فرهنگ هندوستان تأثیر زیادی بر شیخ عباسعلی اسلامی نهاد که به عنوان تجربه‌ای گرانبها پس از مراجعت به ایران از آن استفاده کرد.

بازگشت وی به ایران، مصادف با اواخر سلطنت رضاشاه بود و هنوز سایه دیکتاتوری رضاخان بر ایران سنگینی می‌کرد. اسلامی که با شیوه آموزش کاملاً آشنایی داشت، درصدد بود با تأسیس کلاس‌های آموزش قرآن و احکام اسلامی در حد امکان به اقدامات ضد دینی رژیم پهلوی پاسخ بدهد. پس از اشغال ایران از سوی متفقین و ایجاد فضای نسبتاً باز سیاسی، وی دامنه فعالیت خود را گسترش داد و توانست با بهره‌گیری از کمک بازاریان متمول و حمایت دیگر اقشار مذهبی «جامعه تعلیمات اسلامی» را با هدف ساخت مدارس دخترانه و پسرانه تأسیس نماید. لازم به توضیح است که جامعه تعلیمات اسلامی اگرچه در سال 1328.ش رسماً مجوز فعالیت گرفت اما به طور غیررسمی سال‌ها قبل یعنی در سال 1322 اولین مدرسه پسرانه خود را تأسیس کرده بود.

اساسنامه جامعه تعلیمات اسلامی

مطالعه اساسنامه جامعه تعلیمات اسلامی نشان می‌دهد، بنیانگذاران آن از نگرش علمی عمیقی نسبت به تحولات آن روز برخوردار بودند، چنانچه در مقدمه اساسنامه آن آمده است: «یکی از موضوعات مهم اجتماعی که در اثر تجربیات و مطالعات زیاد علما و دانشمندان در جامعه بشری ثابت و مسلم شده، این است که هر ملتی بیشتر از علم و دانش بهره‌مند باشد، سریع‌تر راه تکامل و ترقی خود را می‌پیماید. چون اهمیت و مقام علم روشن بوده و جای شک و تردیدی باقی نمانده و دین مقدس اسلام به زبان‌ها و بیانات مختلفی فرا گرفتن علم را بر کلیه مسلمانان واجب کرده لذا دیگر احتیاجی به ذکر دلیل و بحث بیشتری ندارد. ولی چیزی که به نظر بسیاری از علمای واقعی جهان مهم بوده و قرآن مجید و پیغمبر (ص) اکرم و ائمه اطهار (ع) ما در آن تأکید بسیار فرموده‌اند، این است که تعلیم بدون تربیت و علم بدون اخلاق برای بشر کافی نبوده و جز سیه روزی و بدبختی محصول دیگری نخواهد داشت. بهترین دلیل هم، وضع کشور ما می‌باشد که به واسطه زیادی فساد اخلاق، چنان خرابی در کلیه شئون اجتماعی ما پدید آمد است، که ما را به فنا و نیستی سوق می‌دهد.»(4)

عبارات فوق به روشنی هدف اصلی از تأسیس جامعه تعلیمات اسلامی را نمودار می‌سازد. به عبارت بهتر، آنها حذف اخلاق و دین از نهاد آموزشی کشور را علن اساسی وضعیت نابسامان آموزش و پرورش کشور می‌دانستند. از این رو با گنجاندن اصول اسلامی در دستور کار خود و تدوین کتب و جزوات درسی در راستای تعالیم دین و حاکم ساختن فضای مذهبی بر مدارس، به یکی از اقدامات اساسی در عرصه فرهنگ دست زدند تا این ضعف را جبران کنند. جامعه تعلیمات اسلامی از همان ابتدا، چشم به افق‌های دور دوخته و دست یافتن به اهداف بلندمدت را وجهه همت خود ساخته بود. این جامعه صریحاً اعلام می‌داشت که «مدت دوام» خود را تا ظهور حضرت امام زمان (عج) می‌داند.(5) بند الف اساسنامه جامعه تعلیمات اسلامی همچنین مقرر می‌دارد: «تعلیم و تربیت اطفال و سایر افراد به وسیله تأسیس کودکستان‌ها، دبستان‌ها، دبیرستان‌ها، مدارس عالیه و سایر مدارس فنی طبق موازین شرعی و تشکیل کلاس‌های اکابر شبانه و روزانه و تهیه معلمین فاضل و کارآزموده توسط تأسیسات مزبور فعلاً برای داخل کشور ولدی‌الاقتضا برای سایر کشورها خواهد بود.»(6)

در زمان حکومت رضاشاه و سال‌های نخست دهه بیست، اوضاع و احوال سیاسی و فرهنگی کشور به گونه‌ای بود که موجب ناخشنودی دینداران، به خصوص علما و روحانیون شده بود.

نفوذ عوامل و نیروهای هوادار دولت‌های حارجی در ارکان مملکت و اقدامات احزاب و گروه‌ها در قالب چاپ و نشر روزنامه و نیز درج مطالب مخالف دستورات و فرامین مذهب از سوی آنها، همچنین فعالیت برخی افراد مانند کسروی که به طور آشکار علیه مقدسات تشیع مطالبی در مطبوعات چاپ می‌کردند، از جمله عوامل ناخشنودی مذکور بود. در این میان وضعیت وزارت فرهنگ نسبت به دیگر ادارات و سازمان‌ها وخیم‌تر بود. تبلیغات فرهنگی و ضد فرهنگی حزب توده و سایر احزاب، بیشتر مدارس دولتی به ویژه دانشگاه تهران را تحت تأثیر قرار داده بود. به این ترتیب در دوره مورد بحث، زنگ خطر برای گروه‌ها و اقشار مذهبی به صدا درآمد. با این وجود افرادی که بتوانند با روش‌های علمی و متناسب با نیازهای جامعه و نیز مطابق با آموزه‌های دین راه علاجی عرضه کنند، به ندرت یافت می‌شدند.

تأسیس جامعه تعلیمات اسلامی با توجه به آنچه گفته شد، یکی از منطقی‌ترین شیوه‌ها و البته مهمترین آنها به منظور حمایت و صیانت از باورهای مذهبی در میان مردم بود. چنانچه از مقدمه اساسنامه این گروه بر می‌آید، به وجود آورندگان آن در کنار شناخت نیازها و ضرورت‌های زمان آشنایی عمیقی نیز با تعالیم دین اسلام داشتند.

مطالعه اساسنامه جامعه تعلیمات اسلامی نشان می‌دهد، اعضای آن از کارگروهی و تشکیلاتی، اطلاعات گسترده و دقیق داشته‌اند که البته این ویژگی، امتیاز بزرگی برای بیشتر نیروهای مسلمان آن روز به حساب می‌آمد. جامعه تعلیمات اسلامی از هیأت مدیره‌ای متشکل از بیست و دو عضو اصلی برخوردار بود که در صورت داشتن شایستگی به صورت مادام‌العمر این مسئولیت را عهده‌دار می‌شدند. هر یک از این اعضا تابع قوانین و مقررات ویژه‌ای بوده و حق هیچ عمل خود سرانه‌ای با نام جامعه تعلیمات اسلامی مگر با تصویب دیگر اعضا را نداشتند.(7) هیأت مدیره مرکزی جامعه تعلیمات اسلامی همچنین برای انجام امور جامعه، چهار کمیسیون به شرح زیر تشکیل داد:

کمیسیون فرهنگی، کمیسیون مالی، کمیسیون تبلیغات و نشریات و کمیسون سازمان که هر یک از کمیسیون‌های فوق آیین‌نامه مخصوص به خود داشتند.(8)

چنانکه گفته شد، تشکیل جامعه تعلیمات اسلامی در نتیجه اشتراک مساعی روحانیون، معلمان  بازاریان تهران صورت گرفت. نگاهی به اسامی نخستین اعضای هیأت مدیره واقعیت فوق را به وضوح نشان می‌دهد. این افراد عبارتند از: 1- حاج شیخ عباسعلی اسلامی سبزواری (روحانی) 2- حاج شیخ نصرت‌الله شیخ‌العراقین بیات (روحانی) 3- شیخ محمود آخوندی (روحانی) 4- حاج عباسعلی بازرگان (بازاری) 5- ابراهیم نیک سیر (معلم) 6- حسینعلی گلشن (معلم) 7- حاج غلامحسین دلیل تهرانی (بازاری) 8- حاج سید حسین عدنانی (بازاری) 9- ابوالقاسم میرزایی (بازاری) 10- حاج محمد جارالهی (بازاری) 11- سید حسین میرخان (بازاری) 12- مرتضی ملکی (معلم) 13- حاج ناصر عطایی (بازاری) 14- حاج مصطفی ایروانی (بازاری) 15- حاج سید رضا مجد (بازاری) 16- سید محمدرضا رجایی (معلم) 17- حاج سراج انصاری (روحانی) 18- دکتر فقیهی شیرازی (نماینده مجلس، روزنامه‌نگار، معلم) 19- رحیم منصور مؤید (بازاری) 20- حاج عبدالحسین یوسف‌زاده (بازاری) 21- حاج عباس نجاتی (بازاری) 22- حسین مزینی (بازاری و معلم)

وضعیت علمی مدارس جامعه تعلیمات اسلامی

یکی از موفقیت‌های قابل توجه و تحسین برانگیز جامعه تعلیمات اسلامی، کیفیت بالای علمی آموزش‌هایش بود که سبب اقبال خانواده‌های متدین به آن شد. ساواک در سال‌های پایانی حیات رژیم پهلوی گزارشی از وضعیت این مرکز فرهنگی به مقامات آموزش و پرورش ارائه کرد که می‌تواند جهت ارزیابی عملکرد این جامعه مورد توجه قرار گیرد. یکی از گزارش‌های ساواک در این خصوص چنین است: «تعداد مدارس جامعه تعلیمات اسلامی به 183 باب رسیده است. (در سال 1356) با توجه به کمک‌های مالی بی دریغی که از طرف بازاریان، کسبه و برخی از اعضای سابق جبهه ملی و عناصر مذهبی به این جامعه می‌شود، این جامعه توانسته است با استخدام معلمان مجرب، خرید وسایل آزمایشگاهی و کارگاهی و نیز سختگیری زیاد، سطح آموزش مدارس خود را به صورت قابل توجهی بالا ببرد. به طوری که بیشتر دانش‌آموزانی که از این مدارس فارغ‌التحصیل می‌گردند در آموزش همگانی دانشگاه‌ها پذیرفته می‌شوند. در این مدارس به علت بی‌نیازی از کمک‌های مالی آموزش و پرورش، در موارد متعددی به ویژه ثبت‌نام دانش‌آموزان، ضوابط و مقررات آموزش پرورش اجرا نمی‌گردد و به جای شعائر ملی و میهنی برنامه‌های ویژه مذهبی اجرا و دانش‌آموزان را با تعصبات خشک مذهبی پرورش می‌دهند. به این جهت دانش‌آموزان این مدارس پیوسته مورد توجه گروه‌های برانداز مذهبی بوده‌اند و این گروه‌ها به نحو مطلوبی از تعصبات مذهبی دانش‌آموزان این مدارس استفاده می‌کنند. سابقه نشان داده است که عده‌ای از اعضای گروه‌های خرابکار را کسانی تشکیل داده‌اند که فارغ‌التحصیل این مدارس بوده‌اند. این مدارس با وجود مقررات خاص جهت ثبت‌نام و اشکال‌تراشی‌های متعدد در این زمینه، به علت بالا بودن سطح آموزش آنها و تبلیغات وسیعی که از طریق عناصر مذهبی به نفع آنها صورت می‌گیرد، با استقبال زیادی از طرف مردم روبرو شده است. طبقات مختلف مردم حتی طبقات روشنفکر، جهت ثبت‌نام در این مدارس به هر وسیله‌ای متوسل می‌شوند.»(9)

یکی از موفقیت‌های جامعه تعلیمات اسلامی – همان گونه که ساواک نیز آن را تأیید کرده است – دستیابی و تهیه مواد درسی و نوشته‌هایی است که با کوشش و دقت فراوان تهیه شده بود. کتاب‌های مدارس این جامعه به دو دسته تقسیم می‌شدند: نخست کتاب‌های تخصصی و فنی که از سوی وزارت آموزش و پرورش تصویب می‌گردید و تدریس آن برای همه مدارس اجباری بود. دستة دوم، کتاب‌های دینی مربوط به آموزش اصول و عقاید و احکام اسلامی بودند. از آنجا که کتاب‌های درسی تخصصی مورد تصویب آموزش و پرورش، در همه مدارس (دولتی و غیردولتی) تدریس می‌گردید، درباره آنها در اینجا سخن نخواهد رفت، اما آن دسته از کتاب‌هایی که تنها در جامعه تعلیمات اسلامی مورد استفاده قرار می‌گرفت، شایسته بررسی دقیق‌تری است، زیرا به این وسیله می‌توان وجوه افتراق و امتیاز امر آموزش و تربیت را در این جامعه از مدارس دولتی بازشناخت.

در مدارس ابتدایی جامعه تعلیمات اسلامی به هر دانش‌آموز دفترچه ارتباط خانه و مدرسه داده می‌شد. صفحه اول آن مخصوص ثبت مشخصات دانش‌آموز و آدرس وی بود، سپس نام دروس سال تحصیلی به ترتیب سه ماهه اول و دوم و سوم قرار داشت که نمرات درس‌ها در جلوی آنها قرار می‌گرفت. این دفترچه‌ها به گونه جالب و جذابی با توصیه‌های مذهبی تزیین شده بود. در صفحه پنج این دفترچه از والدین دانش‌آموز خواسته شده بود، بر تمام رفتار و کردار «نورچشمی»‌ دقیق شوند و نکات و موارد غیرعادی وی را به مدرسه گزارش دهند تا در جلسه شورای «خانه و مدرسه» مطرح گردد، بلکه راهکارهایی برای درمان و حل آنها یافت شود.(10)

در تألیف کتب مدارس جامعه تعلیمات اسلامی برخی از شخصیت‌های برجسته حوزه و دانشگاه فعالیت می‌کردند. به عنوان مثال استاد علامه طباطبایی نویسنده کتاب تعلیمات دینی سال پنجم و ششم ابتدایی بود که در آن به شیوه‌ای ساده اما دقیق، اصول دین و مذهب مختصری از تاریخ صدر اسلام تشریح شده بود.(11)

کتاب تربیت و تعلیم دینی که به قلم آقایان دکتر محمدجواد باهنر و علی غفوری تدوین شده بود، از دیگر منابع مورد استفاده در مدارس جامعه تعلیمات اسلامی به حساب می‌آمد. در پیش گفتار این کتاب چنین آمده است: «جامعه تعلیمات اسلامی در تعقیب هدف تربیت دینی و فرهنگی نوباوگان این مملکت بر اساس ارزش‌های اسلامی و برای اصلاح کتاب‌های تعلیمات دینی مدارس با توجه به نیازهای نسل جدید و رعایت نکات تربیتی و اصول آموزش و پرورش جدید، تصمیم گرفته تا یک دوره کتاب‌های تعلیمات دینی برای دانش‌آموزان مدارس ابتدایی تهیه نماید.»(12) در این کتاب داستان زندگی پیامبر (ص) و اولیا در قالب عبارات و کلمات ساده و شیرین و متناسب با علایق دانش‌آموزان بیان شده بود. لغات و عبارات مشکل و پیچیده در این نوشته و در تمام کتاب‌های جامعه تعلیمات اسلامی یافت نمی‌شد و نکته جالب دیگر اینکه، کتاب تعلیات دینی پرستش خداوند را با محبت و عشق همراه کرده بود تا دانش‌آموز این محبت و عشق را به تمام موجودات بسط دهد.

یکی از منابع مهم و با ارزش جامعه تعلیمات اسلامی «مجله تعلیمات اسلامی» است، که ناشر افکار جامعه تعلیمات اسلامی به شمار می‌رفت و اولین شماره آن در فروردین 1331 به چاپ رسید. در هر شماره این مجله که ماهانه چاپ می‌شد گزارش دقیق و مستندی همراه با آمار و ارقام از فعالیت‌های جامعه تعلیمات اسلامی وجود داشت.

مجله تعلیمات اسلامی به علت چاپ مقاله‌ها و مطالب وزین به سرعت با اقبال و توجه بسیاری از اقشار تحصیل‌کرده مذهبی مواجه شد به گونه‌ای که در بیشتر مواقع شماره‌‌های آن چند روز پس از انتشار نایاب می‌گشت و به همین دلیل پس از مدتی فروش آن به صورت آبونمان درآمد. صاحب امتیاز این مجله، دکتر مرتضی ملکی و مدیر مسئول آن حسینعلی گلشن بودند. مطالب و مباحثی که در این مجله چاپ می‌شد عبارت بودند از: اصول عقاید و فروع دین، اخلاق اسلامی، تعلیم و تربیت، مباحث اجتماعی، بهداشت، تاریخ بزرگان و انبیا و اولیای الهی، علوم جدید و پیشرفت‌های آن، موضوعات ادبی و در نهایت اخبار و تحولات تعلیمات اسلامی.

درباره دبستان و دبیرستان جعفری، قدیمی‌ترین آموزشگاه جامعه تعلیمات اسلامی (اکنون نیز همین نام را دارد) مطالبی در شماره سه خرداد ماه 1313 مجله جامعه تعلیمات اسلامی درج شده که به عنوان نمونه ذکر می‌گردد: «در آموزشگاه پسرانه شماره یک روزانه جامعه تعلیمات اسلامی که به نام دبستان و دبیرستان جعفری نامیده می‌شود، دوره کامل شش ساله ابتدایی و سیکل اول متوسطه تدریس می‌گردد. تعداد دانش‌آموزان هر یک از کلاس‌های ده گانه سال اول ابتدایی که به علت ازدیاد دانش‌آموزان در دو کلاس 1 و 2 تدریس می‌شوند، به شرح زیر می‌باشد: 6 ساله ابتدایی جمع 320 نفر و سیکل اول توسطه جمع 121 نفر که جمعاً 441 نفر می‌باشند. دانش‌آموزانی که کمتر از 15 سال تمام داشته و به حد بلوغ شرعی نرسیده‌اند، از ساعت یک و نیم تا دو و نیم بعدازظهر در سالن نمازخانه حاضر شده و با نظم و ترتیب مخصوص در سه صف قرار می‌گیرند. از بین آنان یک نفر که بیشتر به حسن خلق و امانت و عدالت ممتاز گردیده، به عنوان امام جماعت انتخاب می‌شود و تا زمانی که خلافی از ا ظاهر نشود، امام جماعت است. در غیر این صورت از این موقعیت محروم می‌شود. در مورد دانش‌آموزانی که به حد بلوغ رسیده باشند، بر اساس گزارش آموزشگاه حتی نماز شب هم می‌خوانند. به طور کلی نماز خواندن در آموزشگاه اختیاری است اما آموزشگاه با اطلاع اولیای دانش‌آموزان نظارت بیشتری بر دانش‌آموزانی که احساس می‌شد چندان به نماز پایبند نیستند، اعمال می‌کند. آموزشگاه جعفری دارای یک کتابخانه است که 600 جلد از کتاب‌های آن را دانشگاه تهران و بقیه کتاب‌ها را مؤلفین و صاحبان مطبوعات اهدا کرده‌اند.»(13)

جامعه تعلیمات اسلامی جشن سالیانه‌ای با حضور عده زیادی از علما، فضلا، تجار، دانشجویان، معلمان، اساتید دانشگاه، کسبه و اصناف در روز مبعث رسول اکرم (ص) برگزار می‌کرد و در این روز گزارش عملکرد سالیانه خود را به وسیله هیأت مدیره اعلام می‌داشت. گزارش یکی از این مراسم، به تفصیل در یکی از شماره‌های مجله جامعه تعلیمات اسلامی نیز آورده شده است.(14)

برنامه‌های درسی از قبیل کوهنوردی، مسابقات مختلف ورزشی، اردوهای تفریحی در باغ‌های کرج و برنامه‌های متنوع دیگر از برنامه‌های همیشگی جامعه تعلیمات اسلامی برای مدارس بود که نقش زیادی در رفع خستگی و یکنواختی و ایجاد تنوع و انگیزه در دانش‌آموزان ایفا می‌کرد.

مراجع تقلید و جامعه تعلیمات اسلامی

بنیانگذاران جامعه تعلیمات اسلامی جزء آن دسته از نیروهای مذهبی بودند که نه تها پیوند تنگاتنگی با مراجع تقلید داشتند، بلکه در تمام مراحل زندگی، آنان را به عنوان راهنما و مراد خود پذیرفته بودند. به طوری که در مواد 3 و 5 اساسنامه این جامعه بر تقلید در تمام زمینه‌ها از «اعلم علمای امامیه» تأکید شده بود. آیت‌الله العظمی محمدتقی خوانساری از مراجع ثلاث نیز یکی از یاوران اصلی جامعه تعلیمات اسلامی به حساب می‌آمد. پس از فوت ایشان مجله جامعه تعلیمات درباره خدمات این مرجع بزرگ نوشت: «این عالم ربانی چون تشخیص داده بود که بزرگترین راه اصلاح جامعه، توسعه و تقویت تعلیمات دینی و فرهنگی است، با جامعه تعلیمات اسلامی کمال مساعدت را به طور مادی و معنوی می‌فرمود و در تشویق مؤسسین این جامعه و قدردانی از زحمات آنان بی اختیار بود.»(15)

رابطه آیت‌الله العظمی بروجردی نیز با بنیانگذاران جامعه تعلیمات اسلامی، رابطه‌ای گرم و صمیمی بود. تا جایی که اعضا و کارکنان جامعه بارها به خدمت ایشان می‌شتافتند تا از مواعظ و سخنان آن مرحوم بهره‌مند گردند. در یکی از این دیدارها مرجع بزرگ تقلید شیعیان، خطاب به آنان چنین گفت: «چقدر خوب بود که وزارت فرهنگ، همه دبستان‌های ما را مانند این آقایان (اعضای هیأت مدیره جامعه تعلیمات اسلامی) بر وفق دستورات اسلام تشکیل می‌داد و محصلین را با تلفیق عقاید حقه و تعلیم قرآن و معارف اسلامیه، دیندار و با ایمان تربیت می‌نمود و برای تعلیم و تربیت برنامه‌ای بر طبق موازین شرع مقدس تنظیم می‌نمود. برای اجرای آن نیز آموزگاران و دبیرانی خداپرست و متدین انتخاب می‌نمود تا اطفال مسلمان این کشور که مردان آینده هستند، از دین و حقیقت بهره داشته باشند، بلکه کاملاً زندگی و دنیای ایشان را نیز تأیید و کمک نماید. همین که افراد جامعه دیندار و با ایمان باشند، دارای امانت و صداقت خواهند بود و آنگاه در هر مقام و هر کاری که قرار بگیرند، وظیفه خود را به درستی انجام خواهند داد و از خیانت و ناراستی پرهیز می‌کنند.»(16)

استاد مرتضی مطهری نیز کمک‌های گوناگون آیت‌الله العظمی بروجردی به مدارس جامعه تعلیمات اسلامی را تأیید کرده در این باره چنین می‌گوید: «یکی از مزایای برجسته معظم له (آیت‌الله بروجردی) که نماینده طرز تفکر روشن وی بود، علاقه‌مندی به تأسیس دبستان‌ها و دبیرستان‌های جدید، تحت نظر سرپرستان متدین بود که دانش‌آموزان را هم علم بیاموزد و هم دین. معظم له دیانت مردم را در بی‌خبری و بی اطلاعی و بی‌سوادی آنها جستجو نمی‌کرد. معتقد بود که ار مردم عالم شوند و این علم به طور صحیح و معقول به آنها تعلیم گردد؛ هم دانا خواهند شد و هم متدین. آن مقدار که من اطلاع دارم مبالغ زیادی از وجوه سهم امام را اجازه داد که صرف تأسیس بعضی دبستان‌ها و دبیرستان‌ها بشود درباره مدارس جامعه تعلیمات اسلامی می‌دانم کمک‌های شایانی کرده است. حتماً موارد دیگری هم هست که من فعلاً بی‌خبر هستم.»(17)

همچنین آیت‌الله العظمی حکیم از مراجع تقلید بزرگ شیعه که در نجف می‌زیست و از ایران دور بود، کمک‌های باارزشی به جامعه تعلیمات اسلامی ارائه می‌کرد.(18)

درباره روابط جامعه تعلیمات اسلامی و امام خمینی (ره) اگرچه اسناد مکتوب و موثقی وجود ندارد؛ اما با توجه به تأیید شیخ عباسعلی اسلامی از سوی ایشان می‌توان به پذیرش این مرکز فرهنگی از جانب امام خمینی پی برد. لازم به توضیح است امام خمینی (ره) مدت‌ها پیش از علنی ساختن مخالفت خود علیه دستگاه پهلوی دوم، سیاست‌های فرهنگی و آموزشی این رژیم را مورد حمله قرار می‌داد. به عنوان مثال ایشان به هنگام پذیرفن دکتر علی امینی در منزل‌شان در این باره چنین فرمودند: «امروزه ما شاهدیم که اکثر جوانانی که از آموزشگاه‌های دولتی فارغ‌التحصیل می‌گردند و جذب اجتماع می‌شوند به احکام اسلام و معتقدات مذهبی خیلی پایبند و علاقه‌مند نیستند. نه تنها علاقه‌مند نیستند، بلکه مروج پاره‌ای از مفاسد اجتماعی نیز هستند که مضر به حال جامعه و افراد است. معلوم می‌شود که در وزارت فرهنگ، برنامه منظم مذهبی، آموزشی و تربیت خاص اخلاقی ندارد. اینها معلول نامرتبی برنامه‌های دینی، اخلاقی و فرهنگی است. روحانیت انتظار دارد دولت دستورات اکیدی در این باره صادر کند؛ تا برنامه‌های دینی و اخلاقی توسعه یابد و از اخلاق و رفتار دانش‌آموزان و دانشجویان مراقبت کافی به عمل آید چون نوباوگان امروز، رجال آینده فردای کشور هستند، اگر امروز در وزارت فرهنگ تربیت کافی نباشد، وضع فردا وخیم‌تر است.»(19)

با توجه به آنچه گفته شد مراجع تقلید که از فضای فرهنگی و آموزشی حاکم بر وزارت فرهنگ ناخرسند بودند، فعالیت‌های جامعه تعلیمات اسلامی و به ویژه عملکرد شیخ عباسعلی اسلامی را مورد تأیید و حمایت قرار می‌دادند. امام خمینی (ره) نیز در آغاز جنبش اسلامی و به هنگام سخنرانی مشهور خود در عاشورای سال 1342 با اشاره به ناتوانی رژیم پهلوی در جلوگیری از اعتراض علما، با اشاره به رفتار زشت رژیم در برابر مخالفین، درباره این روحانی چنین فرمودند: «اگر آقای حاج شیخ عباسعلی اسلامی را نگذاشتند در تهران منبر برود، دیدند که ایشان در بندر پهلوی (انزلی) منبر رفتند و حقیقت را در آنجا بیان داشتند. اگر در بندر پهلوی از ادامه سخنان ایشان جلوگیری کردند، شک نداشته باشند که ایشان سخنان خود را در جای دیگر بیان خواهند کرد و هر جا که فرصت پیدا کنند، مطالب را به گوش مردم خواهد رساند. اگر با بردن عده زیادی از علما و خطبا به زندان، آنها را از سخن گفتن بازداشتند، سایر آقایان روحانی که هنوز توقیف نشده‌اند، سخن خواهند گفت و مردم را متوجه خواهند کرد. مگر می‌شود زبان روحانیت را برید.»(20)

لازم به ذکر است پس از تبعید امام خمینی (ره) در سال 1343 تا پیروزی انقلاب اسلامی، حاج شیخ عباسعلی اسلامی از طریق نامه و شیوه‌های دیگر، ارتباط خود را با ایشان حفظ نمود.(21) رابطه و علاقه وی به امام خمینی (ره) از چشم ساواک پوشیده نماند. در گزارشی به تاریخ 15 /10 /1345 در این باره چنین آمده است: «همان طور که ساواک مرکز در جریان است، نامبرده بالا (شیخ عباسعلی اسلامی) از جمله افراد ناراحت و طرفدار روحانیت مخالف و به ویژه (آیت‌الله) خمینی است که بایستی ساواک در جریان فعالیت‌ها و همچنین مسافرت‌ها و تماس‌های وی باشد.»(22)

گذشته از مراجعی که ذکر آنها گذشت آیات عظام گلپایگانی، مرعشی نجفی، محمدهادی میلانی، سید احمد خوانساری در موقعیت‌های مختلف از جامعه تعلیمات اسلامی و شخص شیخ عباسعلی اسلامی حمایت و پشتیبانی می‌کردند.

جامعه تعلیمات اسلامی و رژیم پهلوی

چنانکه گفته شد، مدارس و آموزشگاه‌های در دوره پهلوی دوم، به دو صورت رسمی (دولتی) و غیر رسمی (غیر دولتی) فعالیت می‌کردند که مدارس جامعه تعلیمات اسلامی در زمره مدارس غیر رسمی به شمار می‌آمدند. برخی ویژگی‌های مدارس فوق که سبب تمایز آنها از مدارس دیگر گردیده بود در صفحات پیش بیان گردید، و در این بخش پاره‌ای از کارکردهای آن که مخالف سیاست فرهنگی سلطنت پهلوی بود بیان می‌گردد. به دلیل ماهیت دینی جامعه تعلیمات اسلامی، فعالیت‌های آن به عنوان واکنشی در برابر سیاست‌های پد رژیم پهلوی تلقی می‌شد و به همین دلیل ساواک و دیگر سازمان‌های امنیتی، این مرکز فرهنگی را به چشم یکی از پایگاه‌های مخالف دولت به حساب می‌آورند. در گزارشی به تاریخ بیست و پنجم تیر ماه سال 1346 در این باره چنین آمده است: «در مدارس جامعه، صبح‌ها به هیچ وجه مراسم نیایش (رسمی) انجام نمی‌شود، بلکه فقط قرآن خوانده می‌شود و کتب مذهبی یا درسی علاوه بر کتب دولتی تدریس می‌شود. مردم متعصب، اطفال خود را به این مدارس می‌فرستند و در اثر تبلیغات آنان، دیگر حاضر نیستند کودکان خود را به مدارس دولتی بفرستند. اطفال اشخاص بازاری در این مدارس درس می‌خوانند، در این مدارس کمتر از شعائر ملی و شاهنشاهی نام برده می‌شود. بیشتر معلمین آنان، طلبه‌های معلم و طرفدار (آیت‌الله) میلانی و (آیت‌الله) خمینی و نواب صفوی هستند. بازرس مرد حق ورود به مدارس دخترانه جامعه تعلیمات اسلامی را ندارد.»(23)

شیخ عباسعلی اسلامی موضع جامعه تعلیمات اسلامی را در برابر رژیم شاه و عکس‌العمل آن رژیم را چنین بیان نموده است: «ما در برنامه صبحگاهی مدارس خود به جای سرود، مراسم دعا و نیایش به امام زمان برگزار می‌کنیم، لیکن اخیراً از طرفدولت دستور داده شده که باید تابع وزارت فرهنگ باشید و طبق دستور آن وزارتخانه رفتار کنید. حتی برنامه فقه را نیز حذف کردند و مانع از انجام مراسم دعا به امام زمان گردیدند.»(24)

رژیم پهلوی اوایل دهه پنجاه بر نظارت و سختگیری خود بر مدارس جامعه تعلیمات اسلامی افزود و حتی با مطرح کردن لایحه آموزش رایگان درصدد تعطیلی آنها برآمد. همچنین با سیاست رفع اجباری حجاب از دبیرستان‌ها، هیأت مدیره جامعه تعلیمات اسلامی در شرایط بسیار بحرانی قرار گرفت. در کتاب خاطرات علم مطالبی در این باره ذکر شده که به طور آشکار سیاست‌های ضد دینی رژیم پهلوی را نشان می‌دهد: «عرض کردم (به شاه) آیت‌الله خوانساری، بابت اینکه بخشنامه شده در بعضی دبیرستان‌ها که به نام دبیرستان اسلامی (وابسته به جامعه تعلیمات) معروف است، بعضی دخترها که چادر دارند باید چادر را بردارند، ناراحت است. او از لحاظ خودش ناچار است ناراحت باشد، چون پیشوای شیعه است و از لحاظ شیعه حرف او درست است. فرمودند [شاه] درست است؛ ولی من هم چاره ندارم، اگر این کارها را نکنیم که نمی‌توانیم جلوی چپ‌ها را بگیریم. به هر قیمتی شده این کار را خواهیم کرد، ولو به قیمت بستن این مدارس. مگر تمام انقلاب ما را همین آخوندها تخطئه نکردند.»(25)

به هر حال رژیم پهلوی در سال 1353 با تصویب قانون آموزش رایگان تمام مدارس ابتدایی و راهنمایی جامعه تعلیمات اسلامی را تحت کنترل خود درآورد.

به این ترتیب هر چند ضربه سنگینی به این مرکز فرهنگی وارد گردید اما دبیرستان‌های آن تا پیروزی انقلاب اسلامی به حیات خود ادامه دادند. لازم به توضیح است با پیروزی انقلاب اسلامی و پس از تصویب قانون مدارس غیرانتفاعی، جامعه تعلیمات اسلامی، مدارس ابتدایی و راهنمایی خود را بار دیگر دایر نمود و اکنون مانند سال‌های پیش به فعالیت خود در عرصه فرهنگ کشور ادامه می‌دهد. با تمام آنچه گفته شد، به یقین نمی‌توان مدارس جامعه تعلیمات اسلامی را خالی از عیب و نقص دانست، زیرا گردانندگان آن نه تنها به هیچ وجه از دولت وجهی دریافت نمی‌کردند، بلکه بیشتر تلاش و انرژی آنها مصروف خنثی‌سازی برنامه‌های وزارت آموزش و پرورش پهلوی و نیز ساواک می‌گردید. همچنین نیروهای مذهبی در آغاز، تجربه اداره مدارس نوین آن هم به گستردگی مدارس جامعه تعلیمات اسلامی را نداشتند. با این وجود نقص و کمبودهای احتمالی در جریان اداره این مدارس، کارنامه موفق آن را خدشه‌دار نمی‌سازد.

پی‌نوشت‌ها:

1- آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی پرونده 1 /191، 7 /191

2- طلایه‌دار فرهنگ اسلامی در عصر اختناق، حاج شیخ عباسعلی، تهران، انتشارات تثبیت، 1347

3- همان، ص 208

4- حمید کرمی‌پور، جامعه تعلیمات اسلامی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1380، صص 80-71

5- همان، ص 274

6- همان، ص 276

7- همان

8- همان

9- آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، پرونده شیخ عباسعلی اسلامی، شماره بازیابی 276-4 /191

10- دفترچه ارتباط خانه و مدرسه، تهران، جامعه تعلیمات اسلامی، 1322

11- تعلیمات دینی برای سال پنجم و ششم ابتدایی، تألیف استاد علامه طباطبایی، تهران، بی‌تا، چاپ تابان

12- علی غفوری و محمدجواد باهنر، کتاب تربیت و تعلیم دینی سال سوم ابتدایی، تهران، انتشارات جامعه تعلیمات اسلامی، 1345

13- مجله تعلیمات اسلامی، شماره 3، خرداد 1331، ص 39

14- همان، ص 34

15- مدارس جامعه تعلیمات، فصلنامه یاد، تهران، بنیاد تاریخ ایران، 1369، ص 123

16- مجله جامعه تعلیمات اسلامی، شماره 5، 1331، ص 82

17- مرتضی مطهری و دیگران، بحثی درباره مرجعیت و روحانیت، تهران، شرکت سهامی انتشار، 1344، صص 246 و 247

18- آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، پرونده شماره 3351 /191

19- برای اطلاع بیشتر در این باره: ر.ک، جعفر مهدی‌نیا، زندگی سیاسی علی امینی، تهران، پاسارگاد، 1368

20- حمید روحانی، بررسی و تحلیلی از نهضت امام خمینی (ره)، تهران، انتشارات راه امام، 1359، ج 3، ص 290

21- از اظهارات حاج محمد دادگسترنیا عضو هیئت مدیره جامعه تعلیمات اسلامی با نویسنده

22- آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، پرونده شماره 154-1916

23- همان، پرونده شماره 168-6 /191

24- همان، 216-3 /191

25- اسدالله علم، یادداشت‌ها ج 3، ویراسته علینقی علیخانی، تهران، نشر سرا، چاپ سوم، 1377، ص 158


زمانه - سال سوم، ارديبهشت 1383 - شماره 20
 
تعداد بازدید: 4935



آرشیو مقالات

نظر شما

 
نام:
ایمیل:
نظر:
تصویر امنیتی:

جدیدترین مطالب

پربازدیدها

© تمامی حقوق برای پایگاه اطلاع رسانی 15 خرداد 1342 محفوظ است.