نویسنده: عاطفه فتاحی ماوردیانی - محمدکاظم شفائی هریسی
کاری از: عاطفه فتاحی ماوردیانی(1)
محمدکاظم شفائی هریسی(2)
در سالهای 1320-1332 ایران صحنه درگیری و رقابت سه ابرقدرت بود تا این که کودتای 28 مرداد 1332 که به رهبری امریکا و با مشارکت فعال انگلیس صورت گرفت به رقابتها خاتمه داد و امریکا توانست بر قدرت سیاسی حاکم بر ایران و در رأس آن محمدرضاشاه نفوذ بیشتری پیدا کند. انگلیس راضی شد سهمی از امتیازات نفتی خود را به امریکا واگذار نماید و بپذیرد که امریکا موقعیت برتر و ویژهای داشته باشد. روسیهی شوروی ناراضی بود ولی با توجه به مشکلات داخلی خود و گرفتاریهایش در سایر مناطق جهان ناگزیر پذیرفت که ایران درقلمرو نفوذ غرب قرار گیرد.(3)
بدین نحو پیروزی کودتای 28 مرداد 1332 و بازگرداندن محمدرضاشاه از رم به ایران سرآغاز ظهور رژیم استبدادی، برای اجرای مقاسد سیاسی و اقتصادی ایالات متحده امریکا و متحدین غربی او بود.(4)
پس از پیروزی کودتا دولتهای زاهدی وعلاء و اقبال موفق شدند نهضت ملی ایران را سرکوب کنند، بسیاری از آزادیخواهان را به تبعید و حبس و اعدام برسانند، نظر امریکا را از جهت حل مسأله نفت تأمین نمایند، مجالس مقننه مطیعی تدارک ببینند، مدت طولانی حکومت نظامی برقرار سازند، از هرگونه اجتماع و جنبش و نهضت جلوگیری کنند و بالاخره با کمک سازمان امنیت سکوت مرگباری را بر سراسر کشور برقرار سازند.(5)
مقارن این اوضاع در سال 1961 جان-اف-کندی از حزب دمکرات به ریاستجمهوری ایالت متحده برگزیده شد. او میخواست در کشورهای تحت نفوذ خود تحولی روی دهد که در حوزه سیاست خارجی نیز با حزب جمهوریخواه تفاوتی نشان داده باشد. امریکا از رژیمهای وابسته به خود میخواست که دست به تحول فریبکارانه بزنند و اصلاحاتی را شروع نمایند که تودههای کارگر و دهقان راضی شوند.(6)
کندی از آغاز زمامداری نگران اوضاع ایران بود و از طرز حکومت محمدرضاشاه رضایت نداشت.(7) او وقتی به ریاستجمهوری رسید این نکته را کاملا روشن کرد که اگر قرار باشد حیات رژیم ایران ادامه یابد ناگزیر باید به یک سلسله اصلاحات داخلی دست بزند. این همان سیاستی بود که دولت امریکا در امریکای لاتین پیش گرفته بود ولی کندی در مورد ایران با توجه به پیشگویی مقامات تحاد جماهیر شوروی که اعلام میکردند رژیم ایران بهزودی ساقط خواهد خطر بیشتری احساس میکرد.(8)
با این وجود شاه با قدرتی که تدارک دیده بود به نصایح غرب توجه نداشت و دوای درد را در سایه ساواک و حکومت نظامی و امثال آن جستجو میکرد. ام با فشار دولت امریکا در صدد برآمد با تبلیغاتی آنها را متوجه سازد که مشغول انجام دستورات است و به همین منظور لایحه اصلاحات ارضی را به مجلس داد و چون شرایط اجرای آن محیا نبود متوقف ماند. این دلایل و اقدامات شاه برای امریکا قانع کننده نبود. کاخ سفید اینبار به نصیحت اکتفا نکرد و مجری هم تعیین نمود. در پایان سال 1339 کاخ سفید ضمن پیام تندی تمایل خود را به نخستوزیری دکتر علی امینی اعلام داشت تا اصلاحات را که در ایران به بنبست رسیده بود مطابق نظر امریکا انجام دهد.(9)
هر چند دولت امینی اصلاحات ارضی را اجرا و شرایط دشوار صندوق بینالمللی پول را عملی کرد تنها 14 ماه بر سر قدرت باقی ماند.(10) امینی تمام دوران یک سال وچند ماه نخستوزیری را بدون حضور مجلس گذراند. وی قوانین لازم را با عنوان تصویبنامه قانونی دولت به مورد اجرا میگذاشت. وی طرح امریکا را در مورد اصلاحات ارضی به همین ترتیب مورد عمل قرار داد و با تبلیغات گسترده تا حد بسیاری از نقطه انفجار کاست. شاه که میخواست قدرت در اختیار خودش باشد از امینی هراسان بود و میترسید با حضور او و ادامه خدمت او وضعش دچار خطر شود لذا کوشید در مسافرت امریکا که در فروردین 1341 انجام داد نظر امریکا را به سوی خویش جلب نماید و قبول کند که ادامه انجام تمام اصلاحات مورد نظر ایالات متحده در اداره مملکت است و کوشید ت امریکاییها را راضی سازد تا امینی را کنار گذارد و با مهرههایی که خود او معرفی میکند به ادامه اصلاحات بپردازد. بدین ترتیب امینی پس از گذشت چند ماه از بازدید شاه به ناگاه در مقام اختلاف با امریکا قهر و استعفا داد و شاه هم که رضایتی از او نداشت و تمام قدرت را شخصأ میخواست اعمال نماید اسداللّه علم وزیر دربار را به جای او گماشت.(11) به این ترتیب ایالات متحده در مقابل نخستوزیری پیشنهادی خود از شاه جانبداری نمود.(12)
با آمدن اسداللّه علم کوششهای امینی در جهت آزادیهای ظاهری و اجازه فعالیتهای سیاسی محدود از بین رفت و بار دیگر اختناق شدید حاکم شد. فعالیتهای اطلاعاتی و امنیتی رژیم گسترش یافت و شخصیتهای ملی و افراد مخالف در مضیقه قرار گرفتند و جمعی زندانی شدند. شاه با کمک علم در صدد بود تا به طور نامحدود سلطه خود را استحکام بخشد و دیکتاتوری در حد اعلای ناممکن مستقر نماید، اعمالی را ابتکار بنامد و آن را به فکر خودش مربوط سازد و نابغه پروری نماید. یکی از این ابتکارات لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی بود که میبایست مظاهر مذهبی از متن آن کنار گذاشته شود تا غربیها و مشتاقان اصلاحات شاه جنبه آزادمنشی و غیر مذهبی بودن قوانین را هم به عینه ملاحظه نمایند. علم که مهره تمام عیار بیگانه و مجری اوامر شاه بود فرصت مناسبی برای این امر پیدا کرد؛ زیرا آیتاللّه کاشانی که سابقه طولانی مبارزاتی علیه حاکمه داشت و دولتهای وابستهی بیگانه را از موضع روحانیت آرام نمیگذاشت در سال 1340 درگذشته بود و نیز با فوت آیتاللّه بروجردی در اوایل همان سال هنوز مرجعیت تقلید هم در شخص واحدی تبلور پیدا نکرده بود. به همین مناسبت در 16 مهر 1341 قانون انجمنهای ایالتی و ولایتی را تصویب کرد.(13)
در اصول 91 و 92 متمم قانون اساسی تشکیل انجمنهای ایالتی و ولایتی پیشبینی وشرایط انتخاب شوندگان در مواد 7 و 9 نظامنامه انجمن مصوب دوره اول مجلس معین شده بود و سه را دربر داشت:
1- باید متدین به دین حنیف اسلام باشد و فساد عقیده نداشته باشد.
2- هنگام سوگند باید به قرآن مجید سوگند یاد نماید.
3- طایفه نسوان از انتخاب کردن و انتخاب شدن محرومند.
بدین ترتیب مطبوعات روز 16 مهر 1341 اعلام داشتند که دولت لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی جدید را تصویب کرده است و متن آن را انتشار دادند. در متن مصوب قید اسلام از شرایط انتخاب کنندگان و انتخاب شوندگان حذف و به جای سوگند به قرآن به کتاب آسمانی قید شده بود و به زنان حق رأی داده بودند.(14)
متعاقب این امر برنامه انقلاب سفید روز ششم بهمن 1341 به همه پرسی گذاشته شد که شامل 6 اصل به شرح زیر بود:
1- الغای رژیم ارباب رعیتی با تصویب طرح اصلاحات ارضی ایران بر اساس لایحه اصلاحی قانون اصلاحات ارضی مصوب 19 دی ماه 1340 و ملحقات آن.
2- تصویب لایحه قانون ملی کردن جنگلها در سراسر کشور.
3- تصویب لایحه قانون فروش سهام کارخانجات دولتی با عنوان پشتوانه اصلاحات ارضی.
4- تصویب لایحه قانون سهیم کردن کارگران در منافع کارگاههای تولیدی و صنعتی.
5- لایحه اصلاحی قانون انتخابات.
6- لایحه ایجاد سپاه دانش به منظور اجرای تعلیمات عمومی و اجباری.
این همه پرسی در حالی که همه رهبران اپوزیسیون در زندان بودند در محیط اختناق انجام گرفت و بنابر ادعای دولت 9 /99٪ واجدین شرایط به آن رأی مثبت دادند.
دولت ایالات متحده اعلام اصول شش مادهای انقلاب سفید شاه را با رضایت کامل استقبال کرد و از اقدام محمدرضاشاه در زمینه رفع مخاطرات احتمالی علیه رژیم از سوی نیروهای عوامفریب و ضد غربی پشتیبانی کرد.(15)
به هنگام اعلام انقلاب سفید ظاهرأ همه چیز بر وفق مراد محمدرضاشاه بود از واشینگتن کات بلانش گرفته بود به شورویها نزدیک شده بود و در سپتامبر 1962 به آنها قول داده بود به غرب اجازه ایجاد پایگاه موشکی در ایران را نخواهد داد. شاه به همه حرکتهای مخالف بر چسب ارتجاع سپاه و توظئه فئودالها و ناسیونالیسم منفی زده بود بدین سان همه راهها را برای یکه تازی خود هموار ساخته بود.(16)
اما پس از پخش خبر تصویب لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی در کابینه علم، مقامت و مبارزه روحانیون با تلگرام چندتن از علمای قم به شاه در اعتراض به تصویبنامه مزبور در 17 مهر 1341 شروع و سپس تلگرام امام خمینی به نخستوزیر در 28 مهر ماه اوج گرفت. متعاقب این تلگرام امام خمینی در تریخ 15 آبان 1341 طی تلگرامی به شاه، اسداللّه علم را به باد انتقاد و حمله گرفت.(17) همچنین روز 2 بهمن 1341 امام خمینی طی اعلامیهای که در تهران وشهرستانها پخش شد رفراندوم را خلاف اصول و قانون و اجباری دانست و آن را تحریم کرد. روز 4 بهمن شاه به عنوان زیارت و در حقیقت برای قدرتنمایی وارد قم شد و پس از انجام مراسم زیارت در فلکه آستانه نطق ایراد کرد و مخالفین مذهبی را مورد حمله قرار داد.(18)
از آغاز سال 1342 بحران روابط بین دولت و جامعه مذهبی قم شدت یافت. روز دوم فروردین گروهی از مأمورین پلیس و ساواک به مدرسه فیضیه یورش بردند و جمعی از طلاب را مضروب و مجروح کردند چند تن نیز کشته شدند. امام خمینی طی تلگرامی به عنوان علمای تهران در تشریح حمله به مدرسه فیضیه شاه را به باد حمله گرفت. علما و روحانیون تهران و دیگر شهرستانهای ایران طی بیانیهای حمله به مدرسه فیضیه را محکوم کردند. با فرا رسیدن ماه محرم بحران شتاب بیشتری گرفت. دولت نیز نگران وقوع حوادثی در روزهای عزاداری بود. امام خمینی نیز به منظور مقابله با رژیم و برگزاری هرچه با شکوهتر مراسم عزاداری در بیانیهای خطاب به وعاظ و گویندگان توصیه کرده بود از تهدید دستگاه نهراسند، وظیفه دینی خود را انجام دهند و مردم را از خطر اسرائیل واعمال آن آگاه سازند.(19)
روز 13 خرداد سال 1342 به مناسبت عاشورای محرم 1383 امام خمینی در معیت چند تن از روحانیون در صدد برآمدند به مدرسه فیضیه بروند و برای مردم سخنرانی کنند. کوشش رژیم برای منحرف ساختن ایشان از سخنرانی روز عاشورا به نتیجه نرسید.(20)
در این سخنرانی برای نخستین بار محمدرضاشاه از سوی یک شخصیت روحانی مورد سوال، انتقاد، سرزنش وحمله قرار گرفت. غول وحشت هراسی به نام شاه طی سالهای متمادی در اذهان جای داده بود در هم شکست. امام خمینی در حضور دهها هزار تن مستمع شاهنشاه را آقای شاه! تو! بیچاره! بدبخت خطاب کرده بود.(21)
شاه به شیوه معمول و با اتکا به پشتیبانی امریکا در برابر این تهدید به سیاست خشونت و سرکوب متوسل شد و دستور بازداشت امام خمینی را صادر کرد.(22)
در عاشورای سال 42 در تهران و دیگر شهرستانها دستههای عزادار تراکتهای سیاسی همراه داشتند و شعارهای ضد رژیم سر میدادند. روز 14 خرداد نیز تظاهراتی در تهران و قم علیه رژیم و به طرفداری از امام خمینی انجام گرفت که منجر به برخوردهایی بین مردم و مأمورین انتظامی شد.(23)
نیمه شب 15 خرداد مأمورین انتظامی در قم امام خمینی را در منزلشان دستگیر و به تهران منتقل و در پادگان عشرتآباد بازداشت کردند. همزمان با دستگیری امام خمینی، آیتاللّه قمی در مشهد و آیتاللّه محلاتی در شیراز دستگیر و به زندان فرستاده شدند. انتشار خبر دستگیری امام خمینی و دیگر مراجع با اعتراض وسیع طبقات مردم روبهرو شد. صبح روز 15 خرداد جمعیت کثیری از اهالی قم در اطراف منزل امام گرد آمدند سپس به اتفاق فرزند ارشد ایشان آقا مصطفی به طرف صحن حضرت معصومه حرکت کردند و چون به اخطار مأمورین انتظامی که از روز پیش خیابانها و معابر اصلی را اشغال کرده بودندتوجه ننمودند با آتش سلاحهای سربازان روبهرو شدند و جمعی کشته و مجروح گردیدند. در تهران نیز تظاهرکنندگان با هجوم نظامیان روبهرو شدند. همچنین از ورامین، شیراز، اصفهان، مشهد نیز مردم دست به تظاهرات زدند. شاه با اطلاع از وسعت تظاهرات به کاخ سعدآباد رفت و فرماندهی عملیات سرکوب را شخصأ بهعهده گرفت.(24)
15 خرداد جوششی بود از جانب مردم برای درهم کوبیدن رژیم سلطنت و گرچه با فوریت نتیجه قطعی نداد ولی آثار بسیار باقی گذاشت وبه همین مناسبت عوامل رژیم حاکم به طرق مختلف سعی نمودند با استفاده از همه امکانات از جمله رسانههای گروهی اتهاماتی متوجه آن سازند، و مردمی را از آن بگیرند، جهت خارجی به آن بدهند و افکار عمومی را فریب بدهند. با این عنوان که شخصی به نام عبدالقیس جوجو از لبنان وارد فرودگاه مهرآباد تهران شد و چون مورد سوءظن مأمورین گمرک قرار گرفته بود تحت بازجویی و وارسی قرار گرفت و معادل یک میلیون تومان از او بهدست آمد که پس از تحقیقات اعتراف کرد که مبلغ مزبور را از طرف جمال عبدالناصر برای افراد معینی در ایران آورده است. عبدالقیس جوجو افسانهای بود که وجود خارجی نداشت.(25)
بدین نحو رژیم که با اتکا به پشتیبانی ابرقدرتها توانسته بود قیام 15 خرداد را سرکوب نماید؛ پشتیبانی که در ازای گوشفرمانی آنها بهدست آمده بود؛ بعد از سرکوب قیام نیز از همراهی آنها برخوردار شد. به طوری که رادیو مسکو در خبر عصر روز 15 خرداد قیام مردم را به تحریک عناصر ارتجاعی که از اصلاحات ارضی و افزایش حقوق اجتماعی و آزادی زنان ایران ناراضی هستند دانست. روزنامه ایزوسیتا ارگان دولت شوروی درباره قیام 15 خرداد نوشت: «در تهران، مشهد، قم و ری به تحریک عدهای از روحانیون مرتجع مسلمان، آشوب و بلوا برپا شد، آشوبطلبان برای مبارزه علیه اصلاحات ارضی دولت از ایام سوگواری مرسوم استفاده نموده و عدهای از جوانان متعصب عقب افتاده چند اتومبیل را واژگون کردند»(26)
مطبوعات ایالت متحده نیز قیام 15 خرداد را مورد انتقاد قرار دادند، مجله تایم در سرمقاله مورخ ژوئن 1963، 24 خرداد ضمن تمجید از شاه اصلاحطلب و اشاره به تلاش شاه برای تبدیل ایرن عقب مانده به کشوری مدرن نوشته بود: «مخالفان قدرتمند شاه عبارتند از دیوانسالاران فاسد، زمینداران بزرگ، ملاها که برنامههای او را برای اعطای حق رأی به زنان و اجازه دادن روستاهای موقوفه به کشاورزان کفرآمیز میدانند».
نیویورکتایمز روزنامه معتبر امریکایی نیز در تاریخ 20 خرداد نوشت: «به نظر میرسد شاه در تلاش خود برای اصلاحات و متحول ساختن ایران بر بحران دیگری فائق آمده است. شورش خشن و توطئهی سرنگون رژیم سرکوب گردید[...] نیروهای نظامی به شاه وفادار ماندند و شورش تهران، شیراز و دیگر شهرها را سرکوب کردند...».(27)
سیاست دولت امریکا با ریاست جمهوری کندی در این وقت بر این اصل استوار بود که برنامه اصلاحات اجتماعی در ایران به وسیله محمدرضاشاه پیاده شود بی آنکه در ساختار رژیم استبدادی شاه تغییرات اساسی انجام گیرد. به بیان دیگر برای پیشبرد برنامه رفورم لزومأ سیاست سرکوب اعمال گردد. کندی و مشاورانش بهترین شیوه مبارزه علیه کمونیسم را سیاست رفورم توأم با سرکوب میپنداشتند تا اگر اولی شکست خورد، نیروهای مسلح به کار گرفته شود بدین منظور به توصیه ایالات متحده در کشورهای لاتین و اغلب کشورهای جهان سوم برای مبارزه با کمونیسم نیروی خصوصی به نام ضد شورش، یگانهای کماندو و کلاه سبز بودند. محمدرضاشاه با پشت گرمی به حمایت امریکا برای اولین بار از این نیروی جدید برای سرکوب تظاهرات دانشجویان دانشگاه تهران در بهمن 1340 و بهمن 1341 و همچنین در تظاهرات و قیام 15 خرداد 1342 استفاده کرد.(28)
دولت شوروی نیز پس از کودتای 28 مرداد 1332 برای بهبود روابط خود با ایران کوششهایی به عمل آورد که منجر به امضای موافقتنامهای درباره حل مسائل مرزی ومالی اتحاد جماهیر شوروی و ایران در آذر 1333 (دوم دسامبر 1954) گردید. در این توافقنامه دعاوی مالی ایران مربوط به دوران اشغال ارتش شوروی در جریان جنگ جهانی پرداخته شد. در آوریل 1957 موافقتنامه دیگری در زمینه مبادله کالا و ترانزیت و تهیه طرحهایی برای استفاده مشترک از رودخانه ارس و اترک در مناطق مرزی به امضا رسید پس از انقلاب ژوئیه 1958 (1337) در عراق و نیز در نتیجه مذاکرات دوجانبه دفاعی ایران و ایالات متحده روابط ایران و شوروی بار دیگر به تیرگی گرایید و دولت شوروی تبلیغات وسیعی را علیه ایران آغاز کرد اتحاد شوروی طی بیانیهای به تاریخ 31 اکتبر 1958 به امضای پیمان نظامی دو جانبه ایران و امریکا نیز اعتراض کرد و آن را مغایر با مصالح صلح و امنیت در خاورمیانه ومضر به روابط ایران و شوروی داست. اما پس از کنارهگیری دکتر امینی، اسداللّه علم آمادگی دولت ایران را بای عادی کردن روابطش با دولت اتحادیه جماهیر شوروی اعلام نمود. شورویها از این پیشنهاد استقبال کردند و طی مذاکراتی که از 15 دسامبر 1962 (1341) شروع شد دولت ایران به شورویها اطمینان داد که سرزمین ایران را در اختیار هیچ یک از دوّل خارجی برای ایجاد پایگاه موشکی نخواهد داشت. در تاریخ 27 ژوئیه 1963 (تابستان 1342) نخستین قرارداد همکاری اقتصادی و فنی بین ایران و جماهیر شوروی به امضا رسید. متعاقب آن قراردادهای دیگری در زمینه ساختمان تأسیسات هیدرولیک، ذوبآهن ماشینسازی، لوله گاز سراسری از جنوب ایرن تا آستارا امضا شد. مذاکره امضای اینگونه قراردادهای همکاری اقتصادی و صنعتی تا سال 1975 ادامه یافت و طی این دوران مناسبات دو کشور دوستانه بود.(29)
در راستای این سیاست دولت شوروی اقدامات اصلاحی و انقلاب سفید را تأیید میکرد و مبارزین مذهبی و روحانیون را مرتجع مینامید و در 15 خرداد 1342 نیز همین سیاست را تعقیب کرد و هواداران سیاست شوروی در داخل کشور هم همیشه خود را پیشگام و ترقیخواه مینامیدند همین موضع اتخاذ نمودند و در مقابل قیام 15 خرداد قرار گرفتند.(30) دولت شوروی به هیچ وجه نهضت اسلامی را نمیپسندیدند و این حرکت را سدی در راه خود میپنداشت و از همین رو همان شب 16 خرداد دولت شوروی نهضت اسلامی را مورد حمله قرار داد و مطبوعات آن هم به همین راه رفتند و حتی امام خمینی را در معرض اتهام قرار دادند.(31)
به طوری که ملاحظه شد محمدرضاشاه با حمایت امریکا توانست حکومت استبدادی خود را استحکام بخشد و در ازای این حمایت مجری اصلاحات امریکایی در ایران شد. اصلاحاتی که عقاید ضد مذهبی رژیم پهلوی را در بر داشت. با نشانه رفتن اصول اسلامی در قانون اساسی از سوی رژیم، علمای دین نیز به حمایت از آن پرداختند و متعاقب آن اقدام غیرقانونی رفراندوم انقلاب سفید را که نشانهای از استبداد روزافزون رژیم بود را مورد انتقاد قرار دادند. با گسترش اعتراضات و همراهی مردم با روحانیون، رژیم درسایه حمایت ابرقدرتها بویژه امریکا وشوروی که نهضت اسلامی را ب زبان خود میدیدند و منافع خود را در استبداد رژیم پهلوی جستجو میکردند، توانست قیام 15 خرداد را سرکوب نماید.
پینوشتها:
1- کارشناس ارشد تاریخ انقلاب اسلامی – پژوهشکده امام خمینی و انقلاب اسلامی، fattahiatefeh@yahoo.com
2- کارشناس ارشد تاریخ انقلاب اسلامی – پژوهشکده امام خمینی و انقلاب اسلامی، k_shefaei@yahoo.com
3- منوچهر محدی، انقلاب اسلامی در مقایسه با انقلاب فرانسه و روسیه، قم: نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاهها، مرکز برنامه ریزی و تدوین متون درسی، دفتر نشر معارف،1382، چاپ اول، ص 106
4- غلامرضا نجاتی، تاریخ سیاسی بیست و پنج ساله ایران(از کودتا تا انقلاب)، تهران، خدمات فرهنگی رسا، 1371، چاپ هشتم، ج 1، ص 73
5- سید جلالالدین مدنی، تاریخ سیاسی معاصر ایران، قم: دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، بیتا، چاپ دوم، ج 1، ص 348
6- همان
7- نجاتی، پیشین، ص 134
8- فردهلیدی، دیکتاتوری و توسعه سرمایهداری در ایران، ترجمه فضلاللًه نیکآیین، تهران: امیرکبیر، چاپ اول، ص262-263
9- مدنی، پیشین، ص 349
10- یرواند آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، ترجمه احمد گلمحمدی، محمدابراهیم فتاحی، تهران: نشر نی،1387، چاپ سیزدهم، ص 20-21
11- مدنی، پیشین، ص 21
12- آبراهامیان، پیشین، ص 21
13- مدنی، پیشین، ص 374-373
14- همان، ص 375
15- نجاتی، پیشین، ص 221
16- همان، ص222
17- نجاتی 223-نهضت امام خمینی، سید حمید روحانی(زیارتی)، بررسی و تحلیلی از امام خمینی، تهران: انتشارات راه امام، 1365، ص 152-154
18- نجاتی، پیشین، ص 224
19- همان، ص 226
20- روحانی، پیشین، ص 456
21- نجاتی، پیشین، ص 223
22- همان
23- همان، ص 234
24- همان، ص 235
25- مدنی، پیشین، ج 2، ص 50-51
26- نجاتی، پیشین، ص237
27- همان، ص 238
28- نجاتی، پیشین، ص 203
29- همان، ص 203-204
30- مدنی، پیشین، ج 2، ص 53
31- مدنی، پیشین، ج 2، ص 50-51
پایگاه اطلاع رسانی 15 خرداد 42
تعداد بازدید: 4369