مقالات

جنبش دانشجویی ایران در خارج از کشور - کنفدراسیون دانشجویان ایران / اتحادیه ملی

افشین متین


در 28 مرداد 1332 کودتایی به رهبری و پشتیبانی مالی سازمان سیا و سازمان اطلاعاتی بریتانیا، دولت ملی‌گرای دکتر مصدق را در ایران سرنگون کرد. درگیری مصدق با غرب در مورد ملی کردن صنعت نفت و نفوذ فزاینده حزب توده، دولت‌های آمریکا و بریتانیا را بر آن داشت تا برای تغییر اوضاع در ایران مستقیماً دست به مداخله بزنند. نیروهای مسلح، ملی‌گرایان محافظه‌کاری که از مصدق روی برگردانده بودند و نیز متنفذترین بخش از نیروهایمذهبی کشور نیز به مخالفین مصدق پیوستند و شاه امکان یافت تا از تبعید بازگردد و از نو بر تخت سلطنت بنشیند.

این واقعه نقطه عطفی در تاریخ معاصر ایران به شمار می‌آید که روند تدریجی و متناقض و در عین حال مهم توسعه نهادهای نمایندگی مدرن (مجلس، احزاب سیاسی، اتحادیه‌های صنفی و مطبوعات آزاد) در ایران را متوقف کرد. نهادهایی که از دستاوردهای انقلاب مشروطه و نیز دوران بالنسبه دموکراتیک پس از شهریور 1320 در ایران بودند(1). در خلال بیست و پنج سالی که میان مرداد 1332 و سرآغاز انقلاب ایران در سال 1357 فاصله بود، چنان استبدادی بر ایران حاکم شد که نه فقط کلیه سازمان‌های مخالف بلکه هر نوع فعالیت سیاسی مستقل نیز به نابودی کشیده شد. در این دوران به استثنای دوران کوتاه ولی حائز اهمیت 41-1339، مهم‌ترین مخالفت سازمان یافته با دولت در خارج از کشور و به پشتیبانی انبوه رو به رشد دانشجویان ایرانی خارج از کشور که توسط کنفدراسیون دانشجویان ایرانی / اتحادیه ملی رهبری می‌شد، شکل گرفت.

تاریخچه این نهضت دانشجویان و تبعیدیان سیاسی هنوز مورد بررسی وسیعی قرار نگرفته است. پس از استقرار نظام جمهوری اسلامی در ایران، گرایش عمده بررسی‌ها و تحقیقات دانشگاهی که به تاریخ معاصر مي‌پردازند در جهت شناسایی نهضت‌ها و اندیشه‌های اسلامی بوده است. از این رو و در مقام مقایسه با پیش از انقلاب، نهضت‌های لائیک بین‌المللی که کنفدراسیون را باید بخشی از آن به حساب آورد جزو مضامین اولوی و موضوع‌های مورد توجه تحقیقات دانشگاهی نیستند. با این حال نباید فراموش کرد که در دوران فعالیتش این سازمان از شناخته‌شدگی و اهمیت بسیاری برخوردار بود. به عنوان مثال می‌توان از ناظرانی خارجی نام برد که این سازمان را «شناخته شده‌ترین بخش مخالفین حکومت شاه در سال‌های نخست دهه 1350 دانسته‌اند(2)»، و نیز از کسانی همچون آخرین سفیر شاه در انگلستان و سفیر آمریکا در ایران و نیز از خود شاه نقل قول آورد که مخالفت‌های دانشجویان ایرانی مقیم خارج را رکن عمده ائتلافی به شمار آورده‌اند که به سرنگونی رژیم سلطنتی در ایران انجامید(3).

بررسی حاضر، نخستین تلاشی است که برای بازسازی تاریخچه جنبش دانشجویی ایرانیان در خارج از کشور در چارچوب تحولات داخلی و خارجی به عمل می‌آید. تأکید اصلی این بررسی، بر تحولات و فعالیت‌های کنفدارسیون دانشجویان ایرانی / اتحادیه ملی است که سازمان اصلی این حرکت محسوب می‌شد.

1- ریشه ‌های جنبش دانشجویی خارج از کشور (41-1339)

در پی کودتای 28 مرداد، اختناق چندان فراگیر شد که فعالیت سیاسی آشکار فقط در خارج از کشور میسر بود. در شانزدهم آذر 1332 نیروهای امنیتی به دانشگاه تهران هجوم آوردند و بر دانشجویانی که نسبت به سفر نیکسون، معاون ریاست جمهوری وقت آمریکا به ایران اعتراض داشتند، آتش گشودند. صدها دانشجو بازداشت، تعدادی مجروح و سه نفر کشته شدند. مخالفین دولت شانزدهم آذر را روز دانشجو اعلام کردند و هر ساله در این تاریخ تظاهراتی در دانشگاه برگزار می‌کردند. این واقعه بیانگر مواضع رژیم شاه در قبال فعالیت‌های سیاسی دانشجویان بود و با سرکوب فزاینده هر نوع مخالفت پی گرفته شد(4). شبکه سیاسی و نظامی حزب توده در هم شکست و تشکیلات پراکنده جبهه ملی که ائتلافی بود از احزاب و گروه‌های ملی‌گرا و مشروطه‌خواه در حمایت از مبارزه مصدق جهت ملی کردن صنعت نفت، از حرکت بازایستاد. فترتی هفت ساله بر فضای سیاسی کشور چیره شد.

در آخرین سال‌های دهه 1330، یک رشته تحولات جدید داخلی و بین‌المللی به شروع دور جدیدی از فعالیت‌های مخالفین منجر شد. پاره‌ای دشواری‌های اقتصادی در داخل کشور و همچنین تقلب گسترده در انتخابات، اوضاعی را پیش آورد که برخی از گروه‌های مخالف نیز امکان شرکت در انتخابات را پیدا کردند. این دگرگونی را عده‌ای به حساب تغییرات سیاست خارجی آمریکا گذاشتند؛ دولت کِنِدی مواردی را در زمینه اصلاحات سیاسی و اقتصادی در کشورهای در حال توسعه در دستور کار خود قرار داده بود. از معروف‌ترین این برنامه‌ها «اتحاد برای ترقی» بود که قرار بود در کشورهای آمریکای لاتین به اجرا گذاشته شود. در ایران این رشته اصلاحات «انقلاب سفید» نام گرفت. به گفته شاه، در سال 1340 دولت کِنِدی وی را تحت فشار گذاشت تا علی امینی را به نخست‌وزیری برگزیند. امینی نیز درصدد اِعمال این اصلاحات برآمد(5).

در کنار دگرگونی‌هایی که از بالا دست صورت گرفت، نوعی حرکت مخالف مستقل نیز در کشور صورت گرفت و برخی از گروه‌های مصدقی تشکیل جبهه ملی دوم را اعلام کردند(6).

در سال 1341، امینی برکنار شد و شاه رأساً تحقق اصلاحات ارضی را بر عهده گرفت. در این میان در حالی که احزاب و گروه‌های جبهه ملی سردرگم و از شاه بازی خورده بودند، یک کانون جدید مقاومت به رهبری آیت‌الله روح‌الله خمینی (ره) تشکیل شد و اصلاحات شاه را به منزله برنامه‌ای ساخته و پرداخته آمریکا مورد حمله قرار داد. در ماه خرداد 1342، این مخالفت به رودررویی نیروهای دولتی و مخالفین انجامید که در طی آن صدها و احتمالاً هزاران نفر از تظاهرکنندگان هدف آتش نیروهای مسلح قرار گرفتند(7). این واقعه که آن را نیز باید نقطه عطفی در تاریخ معاصر ایران به شمار آورد، حدود پانزده سال اختناق فزاینده و استبداد مطلقه شاه را به دنبال داشت. یگانه تشکیلات سیاسی که در تمام این دوران نه فقط دوام آورد بلکه تأثیر سیاسی و تعداد اعضایش به طور مداوم فزونی گرفت، کنفدراسیون دانشجویان ایرانی بود که در خارج کشور فعالیت داشت.

کنفدارسیون حاصل جمع گروهی از محافل دانشجویی ایران بود که در اواخر دهه 1330 در خارج از کشور فعالیت داشتند. در سال 1339 در سه کشور اروپایی و همچنین در آمریکا، تعدادی گروه‌های متشکل دانشجویی فعال بودند. در میان گروه‌های اروپایی، فعالینی که با حزب توده و جبهه ملی ارتباط داشتند ذی‌نفوذ بودند، البته این دانشجویان ابتدا همچون یک گروه مخالف دولت عمل نمی‌کردند. سه گروهی که در اروپا فعالیت می‌کردند عبارت بودند از فدراسیون دانشجویان ایرانی در آلمان فدرال و برلن غربی، انجمن دانشجویان ایران در فرانسه و فدراسیون انجمن‌های دانشجویان ایرانی در انگلستان. در اردیبهشت ماه 1339 نمایندگانی از این سه گروه در شهر هایدلبرگ آلمان گرد آمدند و تصمیم گرفتند که هر سه گروه تحت عنوان کنفدراسیون دانشجویان ایرانی در اروپا ائتلاف کنند(8). کنگره هایدلبرگ موارد زیر را به عنوان اهداف این تشکیلات جدید برشمرد:

«هماهنگ کردن تمام دانشجویان و محصلین ایرانی در اروپا و انجمن‌ها، سازمان‌ها و اتحادیه‌های محلی ایشان به صورت یک کنفدراسیون به منظور ایجاد و حفظ استمرار روح همکاری بین ایشان در فرنگ و آگاهانیدن بیشتر آنها به حقوق و وظایف صنفی خویش و تدارک وسایط تشکیلاتی به منظور ارتباط با همه محصلین ایرانی و مطالعه در شرایط کار و چاره‌جویی درباره مسائلی که بر قشر دانشجو و تحصیلکرده طبق منافع میهنی ما مطرح است»(9).

نقل قول فوق‌الذکر بیانگر چندین نکته مهم در مورد تشکیل کنفدراسیون است. نخست آنکه این تشکیلات به مثابه سازمانی فراگیر در نظر گرفته شده است که نه فقط تمام دانشجویان ایرانی خارج کشور بلکه دانشجویان داخل کشور را نیز در بر گیرد. دوم آنکه این سازمان هم صنفی است و هم سیاسی. و سوم آنکه مدافع اصول ملی و لائیک است، یعنی در چارچوبی عمل می‌کند که از قانون اساسی مشروطه فراتر نمی‌رود.

در ماه دی 1339 کنفدراسیون اروپایی نخستین کنگره خود را در لندن برگزار کرد و دو شعبه جدید را نیز در سوئیس و اطریش به عضویت پذیرفت. این کنگره پنج نفر را به مدت یک سال به دبیری انتخاب کرد. وظایف هیئت دبیران به قرار زیر بود: اول، ایجاد ارتباط با سازمان‌های دانشجویی ایران و دیگر کشورها به منظور وحدت آنها تحت یک تشکیلات جهانی، و دوم، بررسی شرایط عضویت در یکی یا هر دوی سازمان‌های دانشجویی بین‌المللی موجود(10).

دومین کنگره کنفدراسیون اروپا در ماه دی 1340 در کوی دانشگاه پاریس تشکیل شد. این گردهمایی به کنگره تشکیل کنفدراسیون جهانی محصلین و دانشجویان ایرانی / اتحادیه ملی، که کنفدراسیون جهانی نیز خوانده می‌شد، تبدیل شد. زیرا در این کنگره بود که بخش جدیدی که دانشجویان سراسر آمریکا را نیز در بر می‌گرفت به کنفدراسیون ملحق شد و دانشجویان دانشگاه تهران نیز با ارسال پیامی همبستگی خود را با کنفدراسیون اعلام داشتند. سازمان دانشجویان دانشگاه تهران که وابسته به جبهه ملی بود نیز به این کنگره پیوست. بدین ترتیب کنفدراسیونی که در دی ماه 1340 در پاریس تشکیل شد خود را تنها نماینده دانشجویان ایرانی داخل و خارج از کشور معرفی کرد(11).

انشعابی که در همین نخستین کنگره کنفدراسیون صورت گرفت نشانی بود از جهت‌گیری سیاسی این سازمان و همچنین نوع درگیری‌اش در مسائل بین‌المللی. اختلاف از آنجا شروع شد که «سازمان دانشحویان ایرانی در آمریکا» که در این زمان شدیداً متمایل به جبهه ملی بود، تعداد آرای زیادی را درخواست می‌کرد که در صورت پذیرفته شدن، کنفدراسیون را در کنترل طرفداران جبهه ملی قرار می‌داد. جناح متمایل به حزب توده با این درخواست مخالف بود. موضوع دیگر، مناقشه‌ای بود که در مورد پیوستن به سازمان‌های دانشجویی بین‌المللی پیش آمد. دو سازمان بین‌المللی رقیب عبارت بودند از «اتحادیه جهانی دانشجویان» (IUS) و «کنفرانس جهانی دانشجویان – دفتر هماهنگی». (ISE/COSEC). نخستین سازمان در سال 1325 به عنوان یک سازمان دانشجویی که هم دانشحویان غرب و هم دانشجویان بلوک شرق را در بر داشت تشکیل شد. ولی بخش آمریکایی و بخشی از شعب اروپایی آن انشعاب کرده و در سال 1330 سازمان رقیب «کنفرانس بین‌المللی دانشجویان – دفتر هماهنگی» را تشکیل دادند. در سال‌های نخست دهه 1960، هر دوی این تشکیلات از کشورهای جهان سوم اعضایی داشتند و کشورهایی چون کوبا و الجزایره نیز در «کنفرانس جهانی دانشجویان» عضو بودند. در خلال کنگره بنیانگذار کنفدراسیون در سال 1340 در پاریس، دانشجویان هوادار حزب توده خواهان عضویت در «اتحادیه جهانی دانشجویان» که از شوروی طرفداری می‌کرد، شدند که با مخالفت سایرین روبرو شد. در نتیجه این اختلافات دانشجویان هوادار حزب توده کنگره را ترک کردند. چندی بعد کنفدراسیون به عضویت در «کنفرانس جهانی دانشجویان» رأی داد. در این زمان بخش غیر توده‌ای کنفدراسیون طیف وسیعی را از دانشجویان اسلامی گرفته تا ملی‌گرایان و چپ‌های غیر توده‌ای شامل می‌شد. علاوه بر اختلافات عقیدتی که با حزب توده وجود داشت، از دیگر مواردی که باعث اعتراض گروه‌های غیر توده‌ای شده بود این بود که «اتحادیه جهانی دانشجویان» خود از مدت‌ها قبل یک شعبه رسمی دانشجویی ایرانی که مرکب از دانشجویان هوادار حزب توده بود را در میان خویش پذیرفته بود و از آنجایی که کنفدراسیون خود را یگانه نماینده دانشجویان ایرانی می‌دانست نمی‌توانست عضویت سازمانی را بپذیرد که گروه رقیبی را نیز در میان داشت(12).

تحولات فوق‌الذکر نشان‌دهنده آن بود که بر خلاف تبلیغات رژیم شاه کنفدراسیون نه تنها از سوی توده‌ای سازمان نیافته بود بلکه هیچگاه نیز تحت کنترل آنها قرار نگرفت(13). علاوه بر این، نشریات حزب توده، نشان‌دهنده آن بودند که این حزب هیچگاه نتوانست «خط صحیح» خود را بر نهضت دانشجویی تحمیل کند. حزب توده سال‌ها سعی کرد از طریق اتخاذ موضع «حمایت انتقادی» و جدل‌های ارشادی نفوذی در کنفدراسیون داشته باشد، ولی این تلاش‌ها به جایی نرسید و هواداران حزب توده در کنفدراسیون رو به کاهش نهادند(14). گروه‌های دانشجویی هوادار حزب توده که متوجه شدند انشعاب حاصل در کنگره پاریس به انزوای حزب توده از بخش عمده فعالین دانشجویی منجر شده است در کنگره بعدی که در دی ماه 1341 در شهر لوزان، کشور سوئیس تشکیل شد از نو به کنفدراسیون ملحق شدند. ولی بار دیگر برخی از مصوبات «با هر گونه خط و مشی تجاوزکارانه یا استثماری بلوک شرق و غرب در ایران» و همچنین «هر گونه پیمان نظامی» از جمله پیمان ورشو مخالفت شده بود. در مورد مسئله ارتباط با «اتحادیه جهانی دانشجویان» و «کنفرانس جهانی دانشجویی» نیز کنگره لوزان با تصویب قطع‌نامه‌ای خواهان آن شد که در صورت پذیرش کنفدراسیون از سوی «اتحادیه جهانی» به عنوان تنها نماینده دانشجویان ایرانی به عضویت هر دوی این تشکلات دانشجویی بین‌المللی درآید. حضور نمایندگانی از دانشگاه تهران در کنگره لوزان که برای نخستین بار در چنین مجمعی شرکت می‌کردند در موفقیت بیش از پیش این کنگره مؤثر بود. نمایندگان دانشجویان دانشگاه تهران شعار «اتحاد، مبارزه، پیروزی» را برای کنگره به ارمغان آورده و کنگره نیز آن را به عنوان شعار رسمی کنفدراسیون پذیرفت(15).

در فاصله بین کنگره‌های پاریس و لوزان یعنی در خلال سال 1341 کنفدراسیون به مناسبت سفر علی امینی نخست‌وزیر وقت ایران به پاره‌ای از کشورهای اروپایی سلسله تظاهراتی را سازمان داد. علاوه بر آن از طریق عضویت در «کنفرانس جهانی دانشجویان» به افشاگری‌های مهمی در سطح بین‌المللی دست زد. کنگره جهانی «کنفرانس جهانی دانشجویان» علاوه بر این هیئتی را نیز برای بررسی وضعیت دانشجویان دانشگاه‌ها به ایران اعزام داشت. این هیئت از فعالین دانشجویی که زندانی شده بودند دیدار کرده و آنها را از حمایت افکار عمومی جهانی مطلع ساخته، و دولت را برای اعطای امتیازات بیشتری به دانشجویان تحت فشار قرار داد. نتایج این دیدارها به صورت کتابچه‌ای در افشای سرکوب سیاسی در ایران به چندین زبان منتشر شد(16). این شیوه که برای تحت فشار گذاشتن رژیم شاه با کمک مجامع بین‌المللی اتخاذ شده بود به عنوان یکی از فعالیت‌های عمده کنفدراسیون تا سال‌ها ادامه یافت.

ائتلاف کنفدراسیون اروپا با سازمان دانشجویان ایرانی در آمریکا در سال 1340 نیز یکی دیگر از تحولات مهم تاریخ جنبش دانشجویان ایران در خارج از کشور محسوب می‌شود. سازمان دانشجویان ایرانی در آمریکا نخست در سال 1331 از سوی سفارت ایران و انجمن دوستان آمریکایی خاورمیانه تأسیس شد. این انجمن فعالیت‌هایی را به نفع حکومت شاه سازماندهی و از نظر مالی تأمین می‌کرد و هر تابستان نیز کنگره‌هایی دانشجویی برپا می‌داشت. مثلاً شاه در دیداری که در سال 1337 از آمریکا داشت به ریاست افتخاری سازمان دانشجویان ایرانی در آمریکا انتخاب شد. مع‌هذا برخی از مخالفین نیز در این سازمان عضویت داشتند که به تدریج همچنان که وضعیت سیاسی ایران در سال‌های آخر دهه 1330 رو به دگرگونی نهاد و دانشگاه‌های آمریکایی نیز دوران محافظه‌کاری خود را پشت سر نهادند، نفوذ بیشتری کسب کردند. در اوایل دهه 1340 دو نشریه دانشجویی مستقل در آمریکا منتشر می‌شد: ایران‌نامه در نیویورک و پندار در بوستون(17). در خلال کنگره‌ای که در شهریور 1339 در شهر ایپسیلانتی ایالت میشیگان برگزار شد عناصر مخالف کنترل سازمان دانشجویان ایرانی در آمریکا را به دست گرفتند و همبستگی خود را با اعتراض‌هایی که نسبت به تقلبی بودن انتخاباتی که در ایران برگزار شده بود، اعلام داشتند. هیئت دبیران جدیدی که انتخاب شدند مواضع جدید خود را طی سرمقاله‌ای که در شماره دوم دانشجو ارگان رسمی سازمان دانشجویان ایرانی در آمریکا منتشر کردند به قرار ذیل بیان نمودند: (18).

«ما همانند دانشجویان دانشگاه تهران می‌خواهیم انتخابات آزاد باشد و مردم از حقوق قانونی خویش محروم نشوند. به طور خلاصه ما می‌خواهیم شرایطی به وجود آید که امنیت سیاسی و قضایی طبق قانون برای همه مردم تأمین شود تا ما بتوانیم آنچه از دانش و تجربه اینجا فرا می‌گیریم برای مردم خود به ارمغان برده تا همه با هم در ساختمان یک جامعه خوشبخت تشریک مساعی کنیم».

در سال 1340 انجمن دانشجویان ایرانی آمریکا در حمایت از مخالفت‌های دانشجویی در ایران رشته تظاهراتی را در مقابل ساختمان سازمان ملل ترتیب داد. علاوه بر این، نامه‌ها و تلگراف‌های سرگشاده‌ای به طیف وسیعی از مقامات ایرانی و جهانی فرستاد. در متنی که برای پرزیدنت کندی ارسال شد از او خواسته شد که از حکومت ایران حمایت نکند (19).

 این اسناد بیانگر آن است که انجمن دانشجویان ایرانی آمریکا پیش از آنکه به کنفدراسیون اروپا ملحق شود به یک سازمان مستقل مخالف دولت تبدیل شده بود هر چند که هنوز از رادیکالیسم چندانی برخوردار نبود.

2- سرکوب و رادیکالیزه شدن: (1350-1342)

تا پیش از تشکیل سومین کنگره کنفدراسیون در لندن در اواخر سال 1340 شاه توانست آخرین مرحله از فعالیت‌های مسالمت‌آمیز و مشروطه طلبانه مخالفین را سرکوب کند و پا به مرحله‌ای از خفقان و دیکتاتوری فردی فزاینده نهد که بیش از پانزده سال به طول انجامید. بسیاری از گروه‌های مخالف سال 1342 را نقطه عطفی تلقی کردند که نشان داد هر گونه تغییری فقط از طریق سرنگونی قهرآمیز رژیم مسیر است(20). در این شرایط مخالفین بار دیگر مجبور شدند به فعالیت‌های مخفی رو آورند، نسل جدیدی از مبارزین اسلامی و مارکسیست در تدارک مبارزات قهرآمیز برآمدند. در این میان مخالفین خارج از کشور نیز که می‌توانستند در میان جمعیت فزاینده دانشجویی به فعالیت آشکار بپردازند بیش از پیش رادیکالیزه شدند. رشد کمّی تعداد دانشجویان ایرانی در خارج از کشور برای گروه‌های مخالف تبعیدی زمینه مساعدی شد برای جلب و جذب افراد به فعالیت‌های سیاسی. در مورد تعداد دانشجویان ایرانی در داخل یا خارج از کشور ارقام دقیقی در دست نیست، زیرا آمار ارائه شده از سوی حکومت دقت قابل اطمینانی ندارند(21). بر اساس یکی از منابع در مدت زمانی کمتر از ده سال تعداد دانشجویان ایرانی از حدود چهار هزار نفر در سال 1336 به سی و یک هزار نفر در سال 1344 افزایش یافت. یعنی در فاصله کمتر از ده سال هشت برابر شد(22). در یکی دیگر از منابع آمده است که در سال 1343 بیست و چهار هزار و چهارصد و پنجاه و نه دانشجو در دانشگاه‌های ایران و نوزده هزار و پانصد دانشجوی ایرانی در خارج از کشور تحصیل می‌کردند. در سال 1347 تعداد دانشجویان مقیم خارج به بیست و پنج هزار نفر افزایش یافت، یعنی از تعداد کل دانشجویان داخل بیشتر شد(23).

چند عامل بین‌المللی نیز در رادیکالیزه شدن نهضت دانشجویی ایرانیان در خارج از کشور مؤثر افتاد. در خلال دهه 1340 و در پی سلسله جنگ‌های آزادی‌بخش موفق در ویتنام، کوبا و الجزایر مبارزه مسلحانه در میان عوامل ملی‌گرا و ضد امپریالیست جهان سوم جذابیت بیشتری یافت. تئوری‌های معروف «جنگ خلقی» و «مبارزه مسلحانه انقلابی» از موضع تقابل چین با «دو ابرقدرت» و همچنین نهضت‌های چریکی آمریکای لاتین متأثر بود. و از آن مهمتر برای مارکسیست‌ها و مبارزین اسلامی ایرانی نمونه‌های ملموس‌تری چون جنگ استقلال الجزایر و نهضت مقاومت مسلحانه فلسطینی‌ها مطرح بود. و بالاخره باید از تأثیر متقابل نهضت‌های سیاسی شده دانشجویی اروپا و آمریکا در دهه 1340 بر رادیکالیزه شدن دانشجویان ایرانی مقیم خارج یاد کرد(24).

چپ رادیکالی که از درون کنفدراسیون سر برآورد از دو تحول عمده تأثیر پذیرفت. نخست آنکه با شکست و بی‌اعتبار شدن حزب توده و همچنین اقداماتی که شوروی برای بهبود روابطش با شاه در پیش گرفت (تأیید «انقلاب سفید» و بالاخره فروختن اسلحه به دولت) برخی از اعضا و هواداران حزب در جستجوی الگویی جز شوروی برآمدند(25). دوم عناصری از ملی‌گرایان و مبارزین اسلامی نیز پس از سرخوردگی از بی‌رمقی احزاب وابسته به جبهه ملی در مقابل تهاجم حکومت (که به عنوان نشانی از ورشکستگی ناسیونالیسم بورژوازی تعبیر شد)، به تدریج بیشتر از مارکسیسم متأثر می‌شدند(26).

در این میان در سال‌های نخست دهه 1340 اختلاف نظر موجود میان چین و شوروی به یک جدایی آشکار انجامید. رهبری چین در سال 1342 اعلام کرد که اتحاد شوروی به یک کشور سرمایه‌داری تبدیل شده است و در پی اشغال چکسلواکی در سال 1347 (1968) شوروی، «سوسیال امپریالیست» یعنی قدرتی امپریالیستی که پشت ماسک سوسیالیسم پنهان شده بود، نامیده شد. در سال‌های نخست دهه 1350 جناح‌های مائوئیست که پس از «انقلاب فرهنگی پرولتاریایی» در سال‌های 1348-1345 (1969-1966) زمام امور حزب کمونیست چین را در دست گرفته بودند، اتحاد شوروی را ابرقدرتی به مراتب خطرناک‌تر از ایالات متحده به شمار آوردند(27). این آرا برای چپ‌گرایان رادیکالی که از سیاست‌های اتحاد شوروی در مقام یک قدرت جهانی که معمولاً با قربانی کردن نهضت‌های انقلابی سایر کشورها منافع خویش را پیش می‌برد، مأیوس شده بودند، جذابیت بسیار داشت. در خلال دهه 1340 مائوییسم به عنوان رقیب عمده مارکسیسم سبک شوروی سر برآورده بود. نوشته‌های مائو تفسیرهای ساده‌گرایانه از مارکسیسم و تمجید بی حد از جوامع عقب افتاده روستایی همچون نیرویی برجسته در رهبری انقلاب جهانی بر ضد «دو ابرقدرت» مقبولیت بسیار یافت(28).

در سال‌های 44-1343 با اعلام تشکیل «سازمان انقلابی حزب توده ایران» و «سازمان مارکسیست لنینیستی طوفان» نخستین انشعابات رسمی مائوییستی در حزب توده شکل گرفت. هر دوی این سازمان‌ها تشکیلات موجود حزب توده را به عنوان سازمانی «رفرمیست» و «رویزیونیست» نفی می‌کردند. ولی در مورد تعبیر خود از گذشته حزب اختلاف نظر داشتند. طرفداران طوفان خواهان احیای آنچه به زعم آنها گذشته انقلابی حزب محسوب می‌شد بودند، در حالی که سازمان انقلابی بر این باور بود که حزب توده هیچگاه انقلابی نبوده است و از این رو یک حزب واقعاً انقلابی طبقه کارگر باید در ایران تشکیل شود(29). طولی نکشید که این مباحث در چارچوب کنفدراسیون نیز که هنوز موضع روشنی نیز در قبال سمت‌گیری‌های بین‌المللی نداشت، منعکس شد.

در این میان کنگره چهارم کنفدراسیون که در آذر 1343 در شهر کلن غربی برگزار شد قطع‌نامه‌هایی را به تصویب رساند که می‌توان آنها را مبین گذر از مخالفت در چارچوب قانون اساسی مشروطه به نوعی مواضع انقلابی جهان سومی دانست. در این قطع‌نامه‌ها در عین حمایت از مبارزات کشورهایی چون ویتنام، کوبا و غیره بر ضد «امپریالیسم آمریکا» اتحاد شوروی نیز به خاطر «حمایت اقتصادی و معنوی» از رژیم شاه محکوم گردید. علاوه بر این «طبقه حاکم» ایران و همچنین شاه به خاطر مداخلات غیر قانونی‌اش و تداوم حکومتش به لطف دخالت «سازمان سیا در خلال کودتای 28 مرداد 1332» شدیداً محکوم شده بود و همچنین آزادی مصدق «رهبر ملی ایران» و بازگشت آيت‌الله خمینی (ره) «رهبر اسلامی ایران»‌ از تبعید درخواست شده بود(30).

با رشد فزاینده و آشکار گرایش‌های مارکسیستی در نیمه دوم دهه 1340 جناح‌های اسلامی کنفدراسیون را ترک کردند. از جمله فعالین اسلامی کنفدراسیون در سال‌های نخست دهه 1340 می‌توان از ابوالحسن بنی‌صدر، صادق قطب‌زاده و مصطفی چمران نام برد که بعدها به ریاست جمهوری، وزارت امور خارجه و وزارت دفاع در حکومت جمهوری اسلامی ایران رسیدند. علی شریعتی نویسنده متنفذ اسلام‌گرای ایران نیز که در فاصله سال‌های 1338 تا 1343 در پاریس تحصیل می‌کرد با کنفدراسیون همکاری داشته و در نامه پارسی نشریه این سازمان مقالاتی می‌نوشت(31). در سال 1342 اتحادیه انجمن‌های اسلامی دانشجویان در اروپا تشکیل شد که گاهنامه اسلام مکتب مبارزه را منتشر می‌کرد که چندی بعد به ارگان مشترک انجمن‌های اسلامی دانشجویان در اروپا و آمریکا تبدیل شد. انجمن اسلامی دانشجویان در آمریکا در سال 1342 به رهبری مصطفی چمران و ابراهیم یزدی به وجود آمد و سپس تحت عنوان شاخه فارسی زبان به انجمن دانشجویان مسلمان آمریکا و کانادا پیوست و تا سال 1356 در عضویت سازمان فوق باقی ماند. فعالیت و نفوذ انجمن‌های اسلامی دانشجویان به ویژه در آستانه انقلاب بالا گرفت(32). نکته‌ای که باید در نظر گرفت آن است که اگرچه مصوبات و قطعنامه‌های کنفدراسیون در اوایل دهه 1340 اساساً مبین جهت‌گیری سیاسی لائیک بود ولی این سازمان از آیت‌الله خمینی (ره) و تعدادی از دیگر روحانیون به مثابه رهبران یک مبارزه مشترک بر ضد شاه حمایت کرد. برای مثال در قطعنامه‌های کنگره 1343 لندن از وقایع خرداد 1342 به عنوان «یک انقلاب بزرگ» یاد شده و از آیات عظام خمینی (ره)، محمدهادی میلانی و کاظم شریعتمداری به عنوان سرمشقی برای نسل‌های کنونی و بعدی یاد شده است(33).

در سال 1344 درگیری عمده‌ای که با رژیم شاه پیش آمد به رادیکالیزه‌تر شدن کنفدراسیون انجامید. دولت ایران کنفدراسیون را متهم کرد که در تلاشی برای سوءقصد به جان شاه (واقعه کاخ مرمر) دست داشته است. پنج تن از سران سابق دانشجویان ایرانی مقیم انگلستان که قبلاً به ایران آمده بودند محاکمه شدند و دولت سلسله حملات تبلیغاتی شدیدی را بر ضد کنفدراسیون به عنوان یک سازمان تروریستی آغاز کرد. کنفدراسیون نیز به پشتیبانی سازمان عفو بین‌الملل و کمیسیون بین‌المللی حقوقدانان و همچنین شخصیت‌های معروفی چون برتراند راسل و ژان پل سارتر و «کنفرانس جهانی دانشجویان / دفتر هماهنگی» و «اتحادیه جهانی دانشجویان» اقدامات تبلیغاتی متقابلی را سازمان داده به دفاع از خود و متهمینی که در تهران تحت محاکمه بودند، برخاست(34). به موازات توجه فزاینده نشریات بین‌المللی به اتهاماتی که مخالفین رژیم ایران عنوان می‌کردند، شاه نیز شخصاً درگیر شده و ضمن دفاع از وجهه خود به عنوان یک پادشاه رئوف و مترقی «نگرانی عمیق خود را از فعالیت دانشجویان ایرانی» ابراز داشته و مدعی شد که «در لندن و منچستر است که انقلابی‌ها شکل می‌گیرند»(35). کنگره پنجم کنفدراسیون که در دی ماه 1344 در شهر اشتوتگارت آلمان غربی تشکیل شد اطلاع حاصل کرد که مجازات متهمین در توطئه سوءقصد تخفیف یافته و هیچ یک از متهمین را خطر اعدام تهدید نمی‌کند. کنگره این خبر را یک پیروزی بزرگ تلقی کرد، به ویژه آنکه پرویز نیکخواه متهم اصلی و دو تن از دوستانش نیز طی ارسال تلگراف‌هایی از کنفدراسیون به خاطر نجات جان‌شان تشکر کرده بودند(36).

کنفدراسیون به مبارزاتش در دفاع از زندانیان سیاسی ایران که افرادی چون آیت‌الله محمود طالقانی و مهدی بازرگان رهبران نهضت آزادی را در بر می‌گرفت، ادامه دادند. علاوه بر این کنفدراسیون از بیژن جزنی و دوستانش یعنی دانشجویان سابق دانشگاه تهران که بعدها سازمان چریک‌های فدایی خلق ایران را تأسیس کردند نیز دفاع کرد.

در سال 1344 نشریه شانزدهم آذر به عنوان ماهنامه رسمی کنفدراسیون شروع به انتشار کرد. در همان سال نامه پارسی یکی دیگر از نشریات کنفدراسیون که قبلاً نیز چند شماره‌ای از آن منتشر شده بود، انتشار خود را به عنوان یک «فصلنامه فرهنگی» از سر گرفت. در شماره‌های اولیه نامه پارسی هم مباحث جدی سیاسی مطرح می‌شد و هم انواعی از مضامین فرهنگی و ادبی. از جمله کسانی که در این شماره‌ها قلم می‌زدند می‌توان از حمید عنایت، منوچهر هزارخانی و علی شریعتی دانشجویانی که بعدها به نویسندگان برجسته‌ای در ایران تبدیل شدند، یاد کرد. علاوه بر این ترجمه‌هایی از آثار ژان پل سارتر، فرانتس فانون، برتولت برشت و دیگر روشنفکران مطرح و چهره‌های ادبی آن دوره نیز در این نشریه منتشر می‌شد(37).

در سال 1345 در شعبه جدید لهستان و بلغارستان نیز به کنفدراسیون پیوستند. علاوه بر این پس از آنکه حزب توده بالاخره با فراخواندن سازمان دانشجویی خود از «اتحادیه جهانی دانشجویان» موافقت کرد، کنفدراسیون در دوازدهمین کنگره «کنفرانس جهانی دانشجویان / دفتر هماهنگی» که در شهر نایروبی کنیا برگزار شد، شرکت کرد. در همین کنگره بود که هیئت نمایندگی کنفدراسیون با مواضع غربگرایانه این تشکیلات که نمود مشخص‌تری می‌یافت از در تعارض درآمدند. لذا در کنگره ششم کنفدراسیون که در دی ماه 1345 در شهر فرانکفورت برگزار شد، تصمیم گرفته شد از عضویت در این تشکیلات صرف‌نظر شود. چندی بعد، در همان سال آشکار شد که «کنفرانس جهانی دانشجویان» از طریق شعبه خود در آمریکا با سازمان سیا ارتباط‌هایی برقرار کرده است(38).

دهه 1340 دوره‌ای از تکاپو و فعالیت سیاسی فزانیده در میان دانشجویان اروپایی و آمریکایی بود. این حرکت نیز همانند نهضت دانشجویی ایران در آغاز با اعتراض‌های بالنسبه معتدلی در مورد مسائل مشخص سیاسی و اجتماعی آغاز شد (خلع سلاح هسته‌ای در انگلستان و آلمان غربی؛ جنگ الجزایر و اصلاح نظام متحجر دانشگاهی در فرانسه؛ آزادی بیان، حقوق مدنی و جنگ ویتنام در ایالات متحده). مع هذا از نیمه دوم این دهه بسیاری از فعالین دانشجویی به رادیکالیسم روی آوردند و نسبت به ساختار دیوان‌سالار و قدرت «از خود بیگانه کننده» کشورهای پیشرفته صنعتی و استثمار اقتصادی و مداخلات سیاسی آنها در سایر نقاط جهان دیدگاه‌های انتقادی فراگیری پیش کشیدند. در فرهنگ سیاسی دانشجویان رادیکال تصویری از یک «رویارویی جهانی» شکل می‌گرفت که در آن نهضت‌های اعتراضی در غرب به رهبری دانشجویان به طور کلی با نهضت‌های انقلابی و جنگ‌های رهایی‌بخش ملی که در سراسر جهان بر ضد امپریالیسم غرب مبارزه می‌کردند پیوند می‌خورد(39). نهضت دانشجویی ایران در خارج از کشور نیز، هم تحت تأثیر این فضای سیاسی قرار داشت و هم به عنوان یک عنصر فعال در ایجاد آن شرکت داشت.

در خلال سال‌های دهه 1340 کنفدراسیون و هوادارانش در میان گروه‌های دانشجویی چپ و رادیکال خارجی در مناسبت‌های مختلفی همچون دیدار شاه و اعضای خانواده‌اش و یا مقامات بلندپایه ایرانی از اروپا و آمریکا رشته تظاهرات گسترده‌ای را ترتیب دادند. یکی از مهم‌ترین نمونه‌های این فعالیت‌ها تظاهرات خرداد 1346 در آلمان بود که در عین حال پیوستگی فعالیت‌های دانشجویان ایرانی با حرکت‌های دانشجویی غربی را نیز نشان می‌دهد. «سازمان دانشجویان سوسیالیست آلمان» در اعتراض به دیدار شاه از برلین غربی برای سازماندهی یک تظاهرات گسترده با کنفدراسیون همکاری کرد. آلمان غربی مرکز عمده فعالیت‌های کنفدراسیون بود که تبلیغات آن در سال 1346 با انتشار کتابی به زبان آلمانی نوشته‌ی بهمن نیرومند (دبیر کنفدراسیون) در افشای فقر و اختناق در ایران گسترش بیشتری یافت. در 12 خرداد 1346 چندین هزار دانشجوی آلمانی و ایرانی در برابر ساختمان اپرای برلن که شاه در آن مشغول تماشای برنامه بود به تظاهرات پرداختند. هنگامی که یک گروه راست‌گرا بر تظاهرکنندگان هجوم آورد کنترل اوضاع از دست رفت، صدها پلیس به مداخله پرداخته و در این میان حدود پنجاه دانشجو نیز مجروح و یک دانشجوی آلمانی نیز به ضرب گلوله پلیس از پا درآمد. در مراسم تدفین دانشجوی مقتول بنو اونِزورگ (BennoOhnesorg)  که در 19 خرداد 1346 در شهر هانوور برگزار شد، بیست هزار دانشجو از سراسر آلمان غربی شرکت کردند. در این گردهمایی تأسیس یک «اپوزیسیون فرا پارلمانی» اعلام شد که هدف آن ایجاد اصلاحات اساسی در جامعه آلمان غربی از طریق توسل به اقداماتی «فراتر از چارچوب نظم موجود» اعلام شد. این واقعه نقطه عطفی در نهضت دانشجویی آلمان محسوب می‌شود که سراسر آلمان فدرال را تحت تأثیر قرار داد. در قطعنامه‌هایی که در این گردهمایی تصویب شد، عملاً بر لزوم پیوستگی نهضت دانشجویی اروپا و نهضت‌های انقلابی جهان سوم تأکید شد. تأثیر این گردهمایی دانشجویان در هانوور از مرزهای آلمان فراتر رفت. و خواست‌های آن به مبنای نارضایی مشترکی تبدیل شد که دانشجویان فرانسوی و ایتالیایی نیز در خلال اعتراضات گسترده دانشجویی سال 1968 (1347)، «سال دانشجویان» در سراسر اروپا مطرح کردند(40).

سازمان دانشجویان ایرانی آمریکا نیز چنانچه از قطع‌نامه‌های کنگره‌اش در سال 1346 برمی‌آيد، با محکوم کردن مداخلات آمریکا در ویتنام و تظاهراتی که در ماه اوت 1967 (مرداد 1346) در اعتراض به دیدار شاه و نقش آمریکا در کودتای 28 مرداد برپا داشت، به سمت فعالیت‌های رادیکال کشیده شد.

در 31 مرداد 1346 در حالی که شاه با جانسون ملاقات می‌کرد، دانشجویان معترض ایرانی در برابر کاخ سفید با پلیس درگیر شدند. روز بعد تعدادی از دانشجویان ایرانی موفق شدند از صفوف پلیس گذشته و بر اتومبیل ضد گلوله‌ای که شاه را به کنگره می‌برد حمله کنند(41). دورانی که طی آن سازمان دانشجویی ایرانیان در آمریکا از کندی و دیگر «رهبران جهان آزاد» می‌خواستند که در ارتباط با رژیم شاه درایت بیشتری به خرج دهند، به پایان رسیده بود.

در اواخر دهه 1340 نهضت دانشجویان ایرانی خارج از کشور می‌توانست از چندین نظر موفق محسوب شود. حدود ده سال پا برجا مانده بود و هم از لحاظ کمّی و هم از نظر تأثیر سیاسی رشد کرده بود. در این سال‌ها نه در داخل ایران و نه در خارج هیچ سازمان و تشکیلاتی وجود نداشت که بتواند از چنین دستاوردی برخوردار باشد. همان گونه که قبلاً اشاره شد رشد این نهضت با حرکت موفقیت‌آمیزی که برای جلب نیرو از تعداد فزاینده دانشجویان مقیم خارج صورتمی‌گرفت ارتباط داشت. با رفاه مادی نسبی که در پی افزایش عواید نفتی ایران در دهه 1350 پیش آمد و تعداد بیشتری از دانشجویان ایرانی از اقشار اجتماعی مختلف توانستند برای تحصیل به کشورهای خارجی بیایند، تعداد دانشجویان به حدی افزایش یافت که احتمالاً در سال 1357 حدود صد هزار دانشجوی ایرانی در خارج تحصیل می‌کردند(42). جمعیت گسترده دانشجویی سال‌های دهه 1350 نه تنها بازتاب دگرگونی نسلی به نسل بعد بود، بلکه ترکیب اجتماعی جدیدی را به همراه آورد که دیگر محدود به قشر ممتاز جامعه نبود. در بررسی نحوه شکل‌گیری زمینه‌ای که به رادیکالیزه‌تر شدن نهضت دانشجویان ایرانی خارج کشور منجر شد، دو عامل فوق‌الذکر باید مورد توجه قرار گیرند. در اواخر دهه 1340، بنیانگذاران نهضت که اکثراً از اقشار بالنسبه مرفهی بودند که می‌توانستند از پس هزینه تحصیل در خارج در دهه 1330 برآیند یا به ایران بازگشته بودند و یا به صف فعالین تمام وقت تبعیدی پیوسته بودند. بسیاری از افراد نسل جدید که جذب فعالیت‌های سیاسی می‌شدند از اقشار کم‌درآمدتر جامعه نسبت به نسل پیش بودند. به علاوه این نسل جوان‌تر بر خلاف نسل پیشین که در فضای بالنسبه بازتر دهه 1320 و اوایل دهه 1330 سیاسی شده بود، در سال‌های آخر دهه 1340 و دهه 1350 تحت یک نظام دیکتاتوری سرکوب‌گر زندگی کرده و لذا فاقد هر گونه تجربه سیاسی بودند. در عین حال، تحت تأثیر جو بین‌المللی، این نسل جوان‌تر ایران را در آستانه یک دگرگونی انقلابی فراگیر تصور می‌کردند و بالنتیجه برای جذب انواع اندیشه‌های سیاسی تند و افراطی آمادگی بیشتری داشتند.

مع‌هذا رادیکالیزه شدن کنفدراسیون یک رشته تنش‌های درونی را نیز پیش آورد. در سال‌های آخر دهه 1340 برای کسب رهبری نهضت جدال شدیدی در گرفت. گرایش‌های مائوئیستی به مقابله با ائتلافی از دیگر جناح‌ها برخاستند که تا آن زمان رهبری را در دست داشته و بیشتر متمایل به جبهه ملی بودند. برای دانشجویان رادیکال شده‌ی اروپایی که در پی فروکش نهضت‌های خودجوش دانشجویی 1347 (1968) آلترناتیو سیاسی دیگری جستجو می‌کردند، مائوییسم به صورت قطبی جذاب درآمده بود. این روند منحصر به جنبش دانشجویان ایرانی نبود؛ به عنوان مثال «سازمان دانشجویان خواستار جامعه‌ای دموکراتیک» که مهم‌ترین سازمان نهضت دانشجویی آمریکا به شمار می‌رفت نیز تجربه مشابهی را طی می‌کرد. در پی درگیری خونینی که بین دانشجویان و نیروهای امنیتی و پلیس در خلال گردهمایی ماقبل انتخاباتی حزب دموکرات آمریکا (شیکاگو 1347) صورت گرفت، «سازمان دانشجویان خواستار جامعه‌ای دموکراتیک»‌گرایش‌های شدید رادیکال یافته و به جناح‌های مختلفی تقسیم شد. از انشعاب‌های گوناگونی که سال بعد دامنگیر این تشکیلات شد «حزب مترقی کار» (PROGERSSIVE Labor Party) که یک تشکیلات مائوییستی بود، به صورت نیرویی مسلط سر بر آورد(43).

در سال‌های 49-1348 جناح‌های مائوییستی درون کنفدراسیون از چنان قدرتی برخوردار شدند که سعی کردند اساسنامه‌ای را به تصویب برسانند که در آن ایران به عنوان یک کشور «نیمه فئودال – نیمه مستعمره» و «تضاد اصلی» آن نیز مابین «خلق از سویی و امپریالیسم و فئودالیسم از سوی دیگر» توصیف شده بود. آنها همچنین خواستار محکومیت کامل اتحاد شوروی به عنوان یک قدرت «سوسیال امپریالیست» شدند. کنفدراسیون هیچگاه این اساسنامه مائوییستی را به تصویب نرساند ولی از سال‌های اول دهه 1350 انجمن دانشجویان ایرانی آمریکا تحت تسلط گرایش‌های مائوییستی قرار گرفت(44). با این حال درست در همان ایام با شروع نهضت چریکی در ایران و دگرگونی حاصل در سیاست خارجی چین حرکت گروه‌های مائوییستی برای چیرگی بر کل نهضت دانشجویی را متوقف ساخت.

 

3- مبارزه مسلحانه، انشعاب‌ها و فرا رسیدن انقلاب (77-1971 / 56-1350)

در اواخر سال 1350 دولت ایران کنفدراسیون را یک تشکیلات غیرقانونی اعلام کرد. تشکیلاتی که دولت خود را محق می‌دانست بر اساس قانون «مقدمین بر علیه امنیت و استقلال کشور» که فعالیت احزاب با مرام اشتراکی را ممنوع می‌کرد و در دوره رضاشاه به تصویب رسیده بود، اعضایش را به سه تا ده سال زندان محکوم کند(45). کنفدراسیون در آستانه یک رویارویی نهایی با حکومت رسیده بود، زیرا مخالفت تا آنجا رشد کرده بود که چیزی نمانده بود که رسماً خواستار سرنگونی شاه گردد. با این حال زمانی را که حکومت برای این رویارویی انتخاب کرد، حائز اهمیت است. سال 1351 سالی است که شاه برای برگزاری مراسم بزرگداشت دو هزار و پانصد سال سلطنت در ایران برگزید. ولی در چنین موقعیتی که تبلیغات و جشن‌های پر ریخت و پاش حکومت به جلب توجه جهانی به ایران منجر شد، گروه‌های کوچک ولی مؤثر چریکی برای آشکار ساختن آسیب‌پذیری رژیم و لذا در هم شکستن طلسم بی تحرکی در هم شکسته ایران سلسله حملات مسلحانه‌ای را آغاز کردند. علی‌رغم نقش مهم و سابقه تاریخی که دست کم به مبارزه مسلحانه انقلاب مشروطه مربوط می‌شود، جنبش چریکی ایران هنوز مورد مطالعه کافی قرار نگرفته است(46). همان گونه که قبلاً خاطرنشان شد، شکست اپوزیسیون ایران در سال 1342 پاره‌ای از محافل کوچک جوانان مسلمان و مارکسیست را متقاعد ساخته بود که یگانه راه مقابله با رژیم نبرد مسلحانه است. چنین به نظر می‌آمد که این واکنشی منطقی در قبال رژیم شاه است، رژیمی که دست‌نشانده اجانب بود و با توسل فزاینده به خشونت تحت حمایت آنها قرار داشت. بدین ترتیب پس از دوران تهیه و تدارکی که در پی 1342 آغاز شد دو سازمان عمده چریکی تشکیل شد: سازمان مارکسیستی لنینیستی «چریک‌های فدایی خلق ایران» و سازمان «مجاهدین خلق ایران» با ایدئولوژی اسلامی. در اولین سال‌های دهه 1350 هر دوی این سازمان‌ها درگیر یک رشته جنگ‌های چریکی شهری بر ضد حکومت شدند.

آنچه باز هم بیشتر در مورد نهضت چریکی ایران ناشناخته مانده، ارتباط آن با خارج کشور است. اندک زمانی پس از وقایع سال 1342، محافل کوچکی از مبارزین ایرانی که برخی از آنها در کنفدراسیون نیز فعال بودند در مقام تدارک اقدام مسلحانه برآمده و برای جلب حمایت بیشتر با دولت‌های کوبا، الجزایر و مصر تماس حاصل کردند. احمدبن‌بلا رهبر الجزایر وعده کمک داد ولی پیش از آنکه اقدامی صورت گیرد، برکنار شد. مصری‌ها نیز در ایام زمامداری ناصر روی خوش نشان دادند ولی برای کنترل حرکت تقاضاهایی داشتند که نمی‌توانست مورد قبول ایرانیان قرار گیرد(47). مع‌هذا این تلاش‌ها ادامه نیافت و گروه‌هایی از جوانان ایرانی برای تعلیمات چریکی دیدارهای محرمانه‌ای از چین، کوبا و اردوگاه‌های فلسطینی به عمل آوردند. بالاخره یک گروه مارکسیست توانست از طریق پایگاه‌هایی در کشورهای خاورمیانه هم با «مجاهدین» تماس برقرار کند و هم با «فدائیان». این گروه در سال 1349 انتشار دوره چهارم نشریه باختر امروز را به عنوان ارگان تشکیلات جبهه ملی در خاورمیانه آغاز کرد و خواهان ایجاد یک ارتش خلقی گشت که به رهبری حزب طبقه کارگر دست به یک انقلاب قهرآمیز بزند. دوره جدید باختر امروز جهت‌گیری مارکسیستی و تمایلات مسلحانه داشت که نشانه‌ای از آن را می‌توان در ترجمه‌ای که از کتاب «راهنمای یک چریک شهری» نوشته کارلوس ماریگلا منتشر کرد، ملاحظه نمود. مع‌هذا این گروه سعی کرد با طرح این موضوع که پیوندهایی با جبهه ملی دارد و همچنین از طریق انتشار بیاناتی از آیت‌الله خمینی (ره) خود را به نوعی با نیروهای سنتی مخالف در ارتباط نشان دهد. با شروع عملیات منظم چریکی در ایران در سال 1349 باختر امروز به مبلّغ اصلی مبارزه مسلحانه در خارج از کشور تبدیل شد و به انتشار اخبار و بیانیه‌هایی از «چریک‌های فدایی خلق» و «مجاهدین» پرداخت. باختر امروز و هوادارانش با تأکید بر اعتبار حاصله از همراهی با نهضت چریکی ایران هنگامی که جمهوری خلق چین در سال 1971 (1349) با ایران ارتباط برقرار کرد، از چین انتقاد کرد. با بهبود روابط چینی‌ها با ایران و ضد امپریالیست خواندن رهبری شاه و دعوت خواهر منفور وی اشرف برای دیدار رسمی از چین این انتقادات فزونی گرفته و تأثیر بیشتری یافت. بدین ترتیب از سال‌های نخست دهه 1350 جناح‌های مائوییست کنفدراسیون از سوی هواداران مبارزه مسلحانه که خود را یگانه نمایندگان نهضت انقلابی می‌دانستند تحت فشار قرار گرفتند. به گفته هواداران مبارزه مسلحانه، مائوییست‌ها نیز همانند گروه‌های طرفدار شوروی همان خطی را دنبال می‌کردند که در سطح بین‌المللی به هواداری از شاه عمل می‌کرد(48).

نخستین تأثیر غیرقانونی اعلام شدن کنفدراسیون در سال 1349 رشد چشمگیر اعضای آن و همچنین رادیکال‌تر شدنش بود. به نوشته هفته‌نامه اکوتومیست لندن در سال 1350 حدود پنج هزار دانشجو یعنی رقمی نزدیک به یک چهارم کل دانشجویان ایرانی مقیم خارج عضو کنفدراسیون بودند(49). بر اساس برآورد یک منبع غربی دیگر، کنفدراسیون حدود دو هزار دانشجو را بسیج کرده بود که به نوشته این منبع معروف‌ترین و شناخته شده‌ترین بخش مخالفین ایران را تشکیل می‌دادند که تأثیر چشمگیری بر افکار لیبرال و چپ اروپا و آمریکا داشتند(50). در سال 1350 در یک گزارش رسمی ساواک از فعالیت‌های دانشجویی ایرانیان در خارج از کشور از این مسئله شکوه شده بود که کنفدراسیون توانسته است هشتاد و پنج شعبه در اقصی نقاط جهان تأسیس کند، در حالی که دولت ایران با تمامی منابع گسترده‌ای که در اختیار داشت حتی موفق نشده بود یک سازمان دانشجویی هوادار دولت نیز در خارج از کشور ایجاد کند. در همین گزارش نیز آمده بود که رقم رسمی دولت در مورد دو هزار عضو کنفدراسیون نیز رقم پائینی است(51). قوانینی که بر ضد کنفدراسیون تصویب شد و همچنین تلاش‌هایی که برای ایجاد گروه‌های رقیب مبذول گردید با توفیق چندانی همراه نبود ولی ساواک سعی می‌کرد از طریق رخنه به درون نهضت دانشجویی و تشدید اختلاف‌های درونی آن نتایجی حاصل کند(52). این استراتژی هنگامی که روند تشکیل گروه‌های درونی و درگیری‌های داخلی در اواسط دهه 1350 به انشعاب‌ها در کنفدراسیون منتهی شد توانست مؤثر افتد. نخستین گروهی که پس از جدایی دانشجویان اسلامی به تدریج کنفدراسیون را ترک کردند، دانشجویان هوادار حزب توده بودند که تاب تحمل تصویب قطع‌نامه‌های ضد شوروی از جانب گروه‌های مائوییستی را نیاوردند. در بهار 1352 اشرف دهقانی چریک مارکسیستی که به خاطر مقاومت در برابر شکنجه و فرارش از زندان شهرت داشت به اروپا آمد و برای جلب حمایت از مبارزه مسلحانه به فعالیت پرداخت. به تدریج گروه‌های مؤتلفه‌ای که به هواداری از «چریک‌ها» در کنفدراسیون شکل گرفته بودند، برای قبضه رهبری به مبارزه‌ای جدی با جناح‌های مائوییست و متمایل به جبهه ملی برخاستند. در اواسط دهه 1350 گروه‌های هوادار مبارزات چریکی «نظریه اتوریته» را مطرح ساختند که بر اساس آن نهضت دانشجویی می‌بایست رهبری نهضت چریکی داخل کشور را بر سازمان خود پذیرفته و به عنوان پایگاه‌های حمایتی آن در خارج از کشور عمل کند(53).

در سال 1353 کنفدراسیون منشوری را پذیرفت که در آن سرنگونی رژیم شاه مطرح شده بود(54).

گروه‌های مائوییستی و سازمان انقلابی با این منشور مخالفت کردند. این دو گروه که به دلایل مختلف و به خصوص به اتهام نزدیکی به سیاست سازش‌کارانه چین در قبال رژیم شاه شدیداً مورد حمله گروه‌های دیگر بودند، در این شرایط عملاً از کنفدراسیون بیرون رانده شدند. متعاقب این انشعاب در کنفدراسیون در سال 1355 چنین به نظر می‌آمد که جناح‌های طرفدار چریک‌ها به عنوان نیروی غالب بر نهضت دانشجویی درآمده‌اند ولی در همین مرحله نیز بود که نهضت چریکی ایران در پی وارد آمدن ضربات سهمگین نیروهای امنیتی رژیم در هم شکسته و اکثر سران و کادرهای اولیه آنها نیز کشته شده بودند. لذا با فرا رسیدن سال 1977 (1356) همچنان که نشانه‌هایی از شرایط ماقبل انقلاب در ایران آشکار می‌شد، این نکته نیز روشن گشت که نهضت چریکی ایران پس از پشت سر گذاشتن سال‌ها مبارزه و از خودگذشتگی به جلب حمایتی فراگیر موفق نشده بود. طولی نکشید که فعالین دانشجویی متوجه شدند بر خلاف آنچه تصور می‌کردند موج جدید اعتراض‌ها در ایران را نخست لیبرال‌ها برپا داشته و سپس جنبش مردمی تحت رهبری بی چون و چرای گرایش‌های مذهبی قرار گرفتند.

با این حال کنفدراسیون در سال‌های آخر فعالیتش در مبارزه‌ای بین‌المللی که جهت افشای رژیم شاه بالا گرفته بود نقش عمده‌ای ایفا کرد. در سال‌های 56-1355 رسانه‌های گروهی آمریکا و اروپای غربی در تطابق کامل با خط و مشی رسمی کارتر در مورد «حقوق بشر» موضوع سرکوب سیاسی را در ایران به نحو فزاینده‌ای منعکس کردند. کنفدراسیون نیز بر دامنه فعالیت‌هایش در افشای حکومت استبدادی شاه و دفاع از زندانیان سیاسی ایران افزود. این مبارزات از حمایت سازمان‌هایی چون «عفو بین‌الملل»، «سازمان جهانی حقوقدانان دموکرات» و ««فدراسیون بین‌المللی حقوق بشر» و دیگر سازمان‌های دفاع از حقوق سیاسی و انسانی مورد حمایت قرار گرفت. در خرداد 1355 گروهی از فعالین کنفدراسیون، کنسولگری ایران در ژنو را اشغال کردند، آنگاه معلوم شد که این کنسولگری مرکز فعالیت‌های ساواک در اروپای غربی بوده است. بر اساس اسنادی که در این مرکز پیدا شد، روشن شد که ساواک نه فقط در مورد دانشجویان ایرانی بلکه در مورد اتباع خارجی از جمله نمایندگان مجلس عوام بریتانیا نیز به کسب اطلاعات مشغول بوده است(55). افشاگری‌های مشابه در آمریکا مانند مقالات جک اندرسون در روزنامه واشنگتن پست نیز در افشای بیش از پیش رژیم و تشکیل گروه تحقیق کنگره آمریکا در مورد فعالیت‌های ساواک مؤثر افتاد(56). آخرین، نمایشی‌ترین و جنجال برانگیزترین رویارویی نهضت دانشجویی با شاه در سال 1356 به هنگام دیدار وی از کاخ سفید رخ داد. در این واقعه حدود هزار دانشجو از گروه‌های مختلف مخالف دست به یک تظاهرات مشترک زده و طی برخوردی که بین پلیس واشنگتن و هواداران شاه روی داد، نود و دو دانشجو و بیست پلیس مجروح شدند. تظاهرکنندگان صفوف پلیس را در هم شکسته و آنقدر به سرحد جنوبی کاخ سفید نزدیک شدند. گاز اشک‌آوری که پلیس به سوی آنها پرتاب کرد، مراسم استقبال از شاه را نیز در بر گرفت و سران دو کشور و همراهان آنان را خجل و گریان کرد. بدین ترتیب مبارزین دانشجویی در آخرین عمل اعتراضی گسترده خویش «شاه را به گریه واداشتند»، تصویری که از سوی تمام رسانه‌های گروهی در جهان منتشر شد(57).

سال بعد تحولات انقلابی ایران را فراگرفت، بسیاری از فعالین دانشجویی برای شرکت در انقلاب به ایران بازگشتند و آنهایی نیز که در خارج ماندند در سازمان‌هایی که از سوی گروه‌های مستقل تشکیلاتی تأسیس شده بود به فعالیت پرداختند. در سال 1357 هنگامی که جناح‌های طرفدار «چریک‌ها» تشکیلات دانشجویی خویش را برپا داشتند، کنفدراسیون جهانی محصلین و دانشجویان ایرانی / اتحادیه ملی دیگر وجود نداشت.

 

4- نتیجه‌گیری

نتیجه‌گیری در مورد سهم کنفدراسیون در تحولات سیاسی معاصر ایران مستلزم تحقیقی است به مراتب عمیق‌تر و جدی‌تر از این بررسی، اما حتی در همین مرحله نیز برخی از خصوصیات این سازمان آشکار هستند و نشان اهمیت و ویژگی آن می‌باشند. نخست آنکه علی‌رغم گرایش‌های نیرومند اقتدارگرا و فرقه‌ای که بر کل فضای سیاسی ایران حکمفرما بوده است، نهضت دانشجویان ایرانی خارج از کشور توانست با ایجاد کنفدراسیون تشکیلاتی را بنا نهد که طیف وسیعی از گرایش‌های مختلف سیاسی از گروه‌های اسلامی گرفته تا ملی‌گرایان لائیک و معتدل و چپ‌های رادیکال را در بر گیرد. درست است که کنفدراسیون به ویژه در دهه 1350 که صحنه برخورد گرایش‌های فرقه‌ای چپ بود تحت تأثیر گروه‌های سیاسی خارج از خود قرار داشت – مع‌هذا کنفدراسیون سازمانی بود متشکل از دانشجویان فعال سیاسی که به طور آشکار بر اساس تصمیمات مبتنی بر حقوق اعضای خود عمل می‌کرد. در این دوران نهضت فراگیر دیگری را در ایران نمی‌توان سراغ کرد که از نقطه نظر فعالیت متشکل و مستمر در زمینه سیاست‌های کثرت گرایانه از چنین کارنامه‌ای برخوردار باشد. دیگر آنکه کنفدراسیون توانست تقریباً به مدت پانزده سال تشکیلات خویش را حفظ کرده و تأثیر سیاسی خویش را نیز افزایش دهد. در این دوره در اکثر اوقات کنفدراسیون یگانه تشکیلات علنی مخالفان ایران بود و لذا مهم‌ترین دریچه آشنایی هزاران ایرانی جوان و تحصیلکرده بر مسائل اجتماعی و فعالیت‌های سیاسی. سوم آنکه کنفدراسیون در آشنایی افکار عمومی جهان با ماهیت سرکوبگرانه رژیم شاه نقش اساسی ایفا کرد. تظاهرات پر سر و صدا و اقدامات آن به همراهی تلاش‌های ناظرین بین‌المللی، حقوقدانان و سازمان حقوق بشر رژیم شاه را دائماً تحت فشار قرار داده و در تخفیف شدت عمل رژیم در قبال گروه‌های سیاسی مخالف مؤثر بود. آن دعاوی که بر ضد دولت ایران مطرح شد به تدریج تا بدان حد از سوی رسانه‌های خبری جدی انگاشته شد که در دهه 1350 شاه مجبور شد در هر مصاحبه‌ای با جراید غربی شخصاً از حکومت خود در برابر اتهامات شکنجه و سرکوب مخالفین دفاع کند. و بالاخره آنکه کنفدراسیون با درگیر شدن فعالانه‌اش در نهضت دانشجویان رادیکال ایالات متحده و اروپا و همچنین از طریق حمایتی که از آرمان‌های جهان سومی همچون مبارات ویتنام، فلسطین و دیگر کشورهای آسیایی، امریکای لاتین و آفریقا به عمل آورد، دارای خصیصه بین‌المللی شاخصی گشت. بدین ترتیب تاریخ کنفدراسیون دانشجویان ایرانی را می‌توان از نقطه نظر نقش آن در نهضت جهانی جوانان و دانشجویان مورد بررسی قرار داد، نهضتی که بر صحنه سیاسی بین‌المللی در سال‌های میانی دو دهه 1350 و 1360 تأثیر بسزایی داشت.

 

پی‌نوشت:

 

1-

 Bill James A, The Eagle And TUE Lion The tragedy of American.

Iranian Relations, New Haven and London. 1988; Gasiorowski, Mark, “The 1953 Coup delat in Iran” International Journal of middle Eastern Studies, 19:261-86 (August 1978)

2-

Christian Science Monitor, Nov,2,1971

3-

 Pahlavi, Mohammad Reza, Answer to Wstory,N.Y. ,1980, 146-8, Radji, Parviz. In the service of the peacock Throne, London, 1983. Hamish Hamilton 13-15, Sullivan, William H. Mission Iran,N.Y. 1981, 24-25, 32-34, 111-113, 125-128

4-

 Nirumand, Bahman, Iran: the new Imperialism in Action. N.Y, 1969, Monthly Rewiew press, pp. 96-97

جنبش دانشجویی، صص 5-4

5-

 Pahlavi, op, cit, p. 146

روحانی، سید حمید، برسی و تحلیلی از نهضت امام خمینی، تهران، 1361 صص 38-20

6- باختر امروز، مرداد 1344، جزنی، بیژن، تاریخ سی ساله ایران، ج 2، تهران، بی‌تا، صص 76-72

7-

 New York Times, June 9,1963, Time: June 14,1963.

8- گزارش سوکمیسیون امور بین‌المللی کنفدراسیون جهانی، مرداد 1347، ص 5

9- نامه پارسی، 1343

10- گزارش سوکمیسیون، پیشین، صص 5 و 18

11- همان ص 5

12- همان، صص 12-11، ما و کنفدراسیون، انتشارات حزب توده ایران، 1346، صص 17-14

13- اسرار فعالیت‌های ضد ایرانی در خارج از کشور، [از نشریات دولت ایران]، 1355،

An Alliance of Reaction and Terror, 1977.

14- آرمان، نشریه دانشجویی حزب توده، برلن، سال‌های دهه 1350، ما و کنفدراسیون، حزب توده ایران، 1346

15- گزارش سوکمیسیون، پیشین، صص 17-16، ما و کنفدراسیون. ص 17، 29

16- گزارش سوکمیسیون، صص 15-13

17- پیام دانشجو، 1353، Austin, Texas، صص 65-60، ایران و جهان، پاریس، 1364.

18- پیام دانشجو، 1353، صص 63-62

19- همان

20- جزنی، بیژن، شرح تأسیس، 1358، صص 19-11

21- پیکار، نشریه دانشجویی حزب توده، 1352

22- نامه پارسی، دسامبر 1345، ص 45

23-

 Zonis, Marvin. The Polltleal Elite of Iran, Princeion University Press, 1971.pp. 36-37

24- نامه پارسی، اسفند 1342، شهریور 1348

25-

Chubin, Shahram and SEPEHR Zabih. The Foreign Relation of Iran, Berkeley and Los Angeles. 1974, University of California Press, pp 75-76, Halliday, Fred, Iran: Dictatorship and Development, 1977, N.Y. Penguin. Pp 230-32

ایوانف، م.س، تاریخ نوین ایران، ترجمه هوشنگ تیزابی و حسن قائم‌پناه، انتشارات حزب توده ایران 1356

26- دگرگونی و تغییری که میان دوره‌های سوم و چهارم باختر امروز، نشریه جبهه ملی به چشم می‌خورد بیانگر این تحول است. یکی از نمونه‌های شاخص گرایش مبارزین اسلام‌گرا در این دوره به سمت مارکسیسم، تغییراتی است که در سازمان مجاهدین خلق به وجود آمد. همچنین برای آگاهی از سوابق مذهبی برخی از بنیانگذاران سازمان‌های چریک‌های فدایی خلق بنگرید به نشریه 19 بهمن تئوریک، شماره 7.

27-

Halliday, op, cit, pp 184-85, Nearing. Scotl, “World Events” Monthly Review, 1969. June pp, 56-60

28-

Mao tse-tung, Selected Works, Vol, 1, 1965-77, Lew, Roland. “Maoism, Stalinism and the CHINESE Revolution.” In Tariq Ali (ed). The Stalinist Legacy, N.Y. 1984. Penguin, pp. 273-321

29- نامه به رفقا، سازمان مارکسیستی – لنینیستی طوفان، 1968؛ پیش به سوی وحدت اصولی مارکسیست – لنینیست‌ها، سازمان انقلابی حزب توده ایران 1348.

30- قطع‌نامه‌های کنگره سالانه کنفدراسیون جهانی دانشجویان ایرانی اتحادیه ملی، کنگره چهارم، دی ماه 1342، صفحات 2 الی 4

31-

 Algar, HAMED “Anjomanhayeeslamiedaneshjuyan” in EncyclopediaIranica, London 1986. Vol 1. Pat 3. P.81

و مصاحبه با ابراهیم یزدی، اطلاعات، 4 فروردین 58، ص 5.

32-

 Abrahamian, Ervand, Iran Between Two Revolutions, Princeion University Press, 1982 pp-463-64

33- نامه پارسی، مارس 1964، صص 32-31

34-

Documents on the Pahlavi Reign of Terror, vo. 1, CISNU, pp 166-19; Was it a plot to kill the Shah, 1965. CISNU.

35-

Documents on the Pahlavi Reign of Terror, ol, cit, p.121.

36- باختر امروز، دوره سوم، شماره 11، بهمن 1345، نیک‌خواه بعدها از مخالفت با رژیم دست شست و مشمول عفو قرار گرفت و در تشکیلات تبلیغاتی حکومت مقام مهمی یافت. وی پس از انقلاب اسلامی اعدام شد.

37- نامه پارسی، 1343، 1345، 1346

38- بولتن خبری، اسفند 1344، صص 4-1؛ شانزدهم آذر، اسفند – فروردین 1346، ص 24

39-

Gitlin, Todd, The Sixties: Years of Hope, Days of Rage, 1987, N.Y. Bantam; Statera, Gianni, Death of a utopia: The Development and Decline of Student Movements in Europe. N.Y. Oxford University Press; Youny, Nigel.An Infantile Disorder?The crisis and Decline of the New Left, 1977, London RoutledgeKegan Paul.

40-

 Ilabermas, Jurgen. Toward a RatioalSixicty: Student Protest, Science, and Politics, 1971, Boston, Beacon Press; Statera. Op. cit. pp.91-94

41- باختر امروز، دوره سوم، سپتامبر – اکتبر 1967

42- Pahlavi. Op. cit. p.15:

بر اساس برآورد روزنامه لس آنجلس تایمز در سال 1979 (1358) حدود 40 تا 50 هزار دانشجوی ایرانی در ایالات متحده اقامت داشتند.

43-

Gitlin, op. cit: Statera, op. cit. The los Angeles Times, January 6,1979

44- گزارش جمع‌بندی اکثریت هیئت نمایندگی آمریکا به دهمین کنگره کنفدراسیون 1970. در این سند مباحث مطرح شده در کنگره دهماز نقطه نظر مائوییستی اکثریت رهبری انجمن دانشجویان ایرانی ایالات متحده بررسی شده است.

45-

 Document on Iranian Secret Police, 1976, CISNU, Frankfurt. p.6

46- استثنایی بر قاعده بی‌توجهی محافل آکادمیک به این موضوع خاص، بررسی ارواند ابراهامیان به مشخصات زیر است:

ErvandAbrahamian “the Guerrilla Movement in Iran. 1963-1977” MERIP Reports 86 (March- April 1980)

47- شاکری، خسرو، مصاحبه با ضیاء صدقی، 27 ژوئیه 1983

Cambridge, MA, tapes no 1 and (pp 13-20) 2. (p. 1-2) Iranian Orel History Collection, Harvard University

48- باختر امروز، دوره چهارم؛ همچنین بنگرید به انتشارات گروه اتحاد کمونیستی، برای مثال جزوه مسائل حاد مجاهدین، یا «مسائل حاد جنبش ما» ضمیمه باختر امروز، اردیبهشت 1356. برای آگاهی از اعتراض کنفدراسیون نسبت به سفر رسمی اشرف پهلوی به چین بنگرید به شانزدهم آذر، (مه 1977)، صص 1 و 8

49-

Documents on Iranian Secret Police, op, cit, p.235

50-

 Christian Science Monitor. Dec.2,1971

51-

 Documents on Iranian Secret Police, op, cit, p.138

52- برای آگاهی از نمونه‌هایی از چگونگی رخنه ساواک به کنفدراسیون بنگرید به:

Documents on Iranian Secret Police, p.96

شانزدهم آذر (آبان 1347) و اعترافات محمدتقی جوان، یکی از مأمورین ساواک در «ساواک عامل اختلاف و دو دستگی در میان دانشجویان خارج کشور بود»، کیهان، 30 فروردین 1358

53- بنگرید به نشریات ذیل که از چریک‌ها هواداری می‌کردند. 19 بهمن تئوریک در انگلستان و عصر عمل که در کارلزروهه آلمان منتشر می‌شد. در مورد اشرف دهقانی بنگرید به پیمان (خرداد 1352)

54- گزارش شانزدهمین کنگره کنفدراسیون جهانی دانشجویان ایرانی / اتحادیه ملی سال 1353.

55- پیمان، شماره 70 اردیبهشت 1355؛

Time July 23,1976: Radji, op. cit, pp 18,21 

شاه در یکی از مصاحبه‌هایش با خبرگزاری سی‌بی‌اس در سال 1976 فعالیت‌های ساواک را در خارج از کشور اذعان داشت. کیهان، 10 آبان 2335 (1355)

56-

Dorman, William and Mansour Farhang, The Us Press and Iran, 1987, Berkely and Los Angeles University of California Press. P. 146

57-

 Time, Nov. 28. 1977. pp 15-17: New York Times. Nov 16. 1977


گفتگو - پاییز 1373 - شماره 5
 
تعداد بازدید: 5792



آرشیو مقالات

نظر شما

 
نام:
ایمیل:
نظر:
تصویر امنیتی:

جدیدترین مطالب

پربازدیدها

© تمامی حقوق برای پایگاه اطلاع رسانی 15 خرداد 1342 محفوظ است.