جواد کامور بخشایش
به موازات حضور سیاست در شئون مختلف زندگی بشری یکی از وجوه شعری یعنی شعر سیاسی نیز متولد گردید و رشد یافت. در بررسی ادبیات سیاسی دوره دوم پهلوی به حوادث و رخدادهای سیاسی زیادی برمیخوریم که در این میان قیام 15 خرداد اهمیت ویژهای دارد. قیام 15 خرداد با آنکه به شدت سرکوب شد اما در عرصههای مختلفی تأثیر شایان توجهی گذاشت. پس از این قیام بود که شاعران سیاسی مذهبی ظهور کردند و چهار جریان شعر سیاسی قوت و تداوم یافت. با آنکه به دلیل جوّ خفقان حاکم شاعران نتوانستند تراوشات ذهنیشان را درباره علل و اهداف وقوع قیام 15 خرداد انتشار دهند اما چند شعر باقی مانده از آن دوران درباره 15 خرداد، تداوم شعر سیاسی را اثبات میکند. با پیروزی انقلاب اسلامی شعرای اسلامگرا با استفاده از فرصت به دست آمده، علل و اهداف قیام 15 خرداد را به زبان شعر بیان نمودند.
کلیدواژه: ادبیات و سیاست شعر سیاسی دوره دوم پهلوی، قیام 15 خرداد، جریانهای شعری پس از قیام 15 خرداد، اشعار 15 خرداد.
خیابان از نفس افتاد جان داد
هزاران دسته گل در باد جان داد
بهار پرپر قم در ورامین
دریغا نیمهي خرداد جان داد
(سید ضیاءالدین شفیعی)
ادبیات از پدیدههای فرهنگی جامعه به شمار میرود که نه تنها از تحولات جامعه تأثیر میپذیرد بلکه بر تحولات آن تأثیرگذار هم هست و جامعهشناسان و ادیبان در میزان این تأثیرگذاری و تأثیرپذیری اختلاف نظر دارند. ادبیات از دو گونه نظم و نثر تشکیل شده و به عنوان نهادی اجتماعی از زبان به عنوان وسیله بیان بهره میبرد.(1) برخی از انواع ادبی، همچون شعر حماسی و دینی، از لحاظ ماهیت بیشتر جنبه اجتماعی داشته مولود جامعه به شمار میآید. مدایح و مراثی نیز دارای هدف اجتماعی است و غایت آنها انتشار در بین طبقات و افراد گوناگون جامعه است.(2) با این تفاسیر میتوان ادبیات را زادهی نهادهای اجتماعی دانست. درباره تأثیر اجتماع بر آثار ادبی نیز دیدگاههای متفاوتی وجود دارد و در بررسی عوامل مؤثر در پیدایش آثار ادبی باید عواملی چون تقسیمبندی طبقاتی جامعه، محیط، نژاد و زمان را به طور همزمان در نظر گرفت(3). شاید بسیاری از آثار مهم ادبی و نیز نویسندگان بزرگ در نتیجه دگرگونیهای عظیم اجتماعی پدید آمده باشند و اغلب شاهکارهای بزرگ ادبی بیانگر این دگرگونیهاست؛(4) دگرگونیهایی که حتی احساسات نهفته در آن آثار را نیز تغییر میدهند.
ادبیات در تمامی عرصههای گوناگون زندگی بشری ظهور و بروز یافته است و در این میان آنچه که در این مقاله مورد بررسی و مداقه قرار میگیرد تعامل آن با سیاست است. ادبیات و سیاست محصول تفکر انسان و هر دو مقولاتی اجتماعی هستند و برخی از پژوهشگران روشهای ورود سیاست به عرصه ادبیات را چنین دستهبندی کردهاند: 1- از طریق نهادهای وابسته به حکومتها یا نهادهای متضاد با آنها 2- از راه ایدئولوژی دولتی یا ایدئولوژیهای مخالف با آن 3- از طریق بازتاب آزادانه جهان و جامعه در کارگاه ذهن خلاق هنرمند و بروز ادبی آن(5).
باید اذعان کرد به موازات حضور سیاست در شئون مختلف زندگی بشری، یکی از وجوه شعری یعنی شعر سیاسی نیز متولد گردید و به هر کلامی که علاوه بر داشتن جوهره و عنصر شعری، به گونهای به موضوع قدرت و حاکمیت در جامعه بپردازد، اطلاق شد. این نوع شعر در هر زمان و مکانی و با هر نوع ایدئولوژی به انواع قدرت توجه دارد؛ زمانی به قدرت فردی (استبداد)، زمان دیگری به قدرت مردم یا تودهها و زمانی نیز به قدرت حکومت و دولت و احیاناً قدرت مطلق.(6)
شعر سیاسی، خود، گونههایی دارد و از نظر محتوا به دو بخش تقسیم میشود: اشعاری که طرفدار حاکمیت و قدرت موجودند، اشعاری که به نقد حاکمیت موجود پرداخته و از اوضاع سیاسی اجتماعی انتقاد میکنند. امروزه بسیاری از شاعران و منتقدان شعر سیاسی را گونه دوم آن یعنی شعر مخالف و منتقد میدانند و معتقدند در پویهی تاریخ اشعاری پایدار میمانند که مخالف، مهاجم و ضد نظم مستقر موجود باشند.(7)
شعر سیاسی از نظر موضوعی هم تنوع گستردهای دارد: وطن، آزادی، استبداد، استقلال، عدالت، توده، حقوق زنان، مدح و ذم حاکمان، حماسهها و خاطرات جنگ نمونهای از این موضوعاتند. با این حال، مبارزات ملیگرایانه و انقلابها بیشترین سهم و اثر را در خلق این نوع شعر داشتهاند و از میان انگیزههای مختلفی که شاعران را به سرودن اشعار سیاسی وامیداشته هیچ کدام به اندازه عشق به میهن مؤثر و مداوم نبوده است.(8) ذکر این نکته نیز ضروری است که اشعار سیاسی همزمان با تحولات مهم سیاسی گسترش مییابند و در طول تاریخ هر یک از تحولات مهم سیاسی گونهی نوینی از خلق اشعار سیاسی را در پی داشته است.
بی تردید، بررسی شعر سیاسی هر دورهای بدون توجه و واکاوی رخدادهای سیاسی آن دوره ناممکن خواهد بود. در بررسی ادبیات دوره دوم پهلوی، به ویژه دهه چهل، پی میبریم که این برهه از لحاظ سیاسی دوره پر افت و خیز و تأثیرگذاری بوده است: کودتای 28 مرداد 1332، فوت آیتالله بروجردی بزرگ مرجع تقلید در فروردین 1340، لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی،رفراندوم اصول ششگانه شاه و ملت، قیام خونین 15 خرداد، دستگیری و تبعید امام خمینی و فعالیت مسلحانه گروهها و سازمانهایی چون سازمان مجاهدین خلق و چریکهای فدایی خلق (در واپسین سالهای این دهه) از جمله رخدادهایی بودند که بر روند شعر سیاسی آن روز تأثیر زیادی گذاردند.
پس از کودتای 28 مرداد 1332 و استقرار دوباره رژیم محمدرضا پهلوی، به مرور، حکومت مطلقه و استبدادی تحکیم یافت، اما در 1339 ش همزمان با تحولاتی که در صحنه سیاست بینالمللی روی داد محمد رضا پهلوی ، شاه ایران ، به ناچار و به عنوان تظاهر به دموکراسی به مرور فضای باز سیاسی در کشور ایجاد کرد. با پیروزی جان اف کندی، نامزد حزب دمکرات در انتخابات ریاست جمهوری امریکا، سیاستهای داخلی و خارجی آن کشور دچار دگرگونی شد. او برای جلوگیری از قیامهای مردمی در جهان سوم، که احتمال سرنگونی رژیمهای وابسته به بلوک غرب به ویژه امریکا را در پی داشت، رهبران آن کشورها را به انجام اصلاحاتی تشویق کرد. کشور ایران نیز از این اصلاحات بیبهره نماند و محمدرضا پهلوی بر اساس موقعیتها و فرصتهای پیش آمده به ویژه به دنبال فوت آیتالله بروجردی، به انجام اصلاحاتی دست زد.(9) موضعگیری روحانیون در قبال وقایعی نظیر لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی، رفراندوم اصول ششگانه انقلاب سفید و واقعه مدرسه فیضیه قم نظام حاکم را به چالش کشاند. در این چالش مرجعیت در رأس قرار داشت و با تبیین اصول و علل مخالفتها با اقدامات رژیم، زمینههای قیام مردمی 15 خرداد را فراهم آورد. در محرم 1383 (خرداد 1342) روحانیون به تشریح اقدامات ضد دینی نظام حاکم پرداختند و فعالان سیاسی مجالس سوگواری اباعبدالله الحسین (ع) را به مجالس اعتراض و انتقاد نسبت به اقدامات رژیم تبدیل کرده و افکار عمومی را به سمت مبارزه سوق دادند. تبلور این تلاشها در تظاهرات روز عاشورا بود که پیامدهایی چون آشکار شدن قابلیت نیروهای مردمی در صورت حفظ وحدت در برابر رژیم، اعلام بیزاری از نظام حاکم و اسرائیل به ویژه شکستن ابهت شاه در اذهان عمومی و اعلام حمایت آشکار تظاهرکنندگان از امام خمینی را در پی داشت.(10)
به دنبال این رویدادها و نیز در پی سخنرانی آتشین امام خمینی در عصر 13 خرداد در فیضیه، رژیم که عامل تمامی این رخدادها را حضرت امام میدانست به دستگیری ایشان اقدام کرد و به دنبال پخش خبر دستگیری امام در بین مردم قیام خونین 15 خرداد به وقوع پیوست. این قیام گرچه همان روز به شدت سرکوب گردید اما منشأ حوادث و وقایعی شد که پس از پانزده سال به پیروزی انقلاب اسلامی انجامید.(11) قیام پانزده خرداد در تغییر نگرش و گرایش نیروهای سیاسی – اجتماعی و جلب توجه آن به سوی اندیشهها و افکار اسلامی نقش بسزایی داشت.(12)
قیام پانزده خرداد نتایج و پیامدهای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی زیادی به دنبال داشت که هر یک از آنها نیازمند بررسی جداگانهای است. از جمله پیامدهای فرهنگی آن آغاز موج بازگشت به خویشتن و رفع از خودبیگانگی در جامعه ایران بود و در این میان نقش فرهنگی امام خمینی برای برپایی حکومت اسلامی بسیار بارز بود.(13)
قیام مزبور و روند مبارزات سیاسیای که در پی داشت در عرصه ادبیات و شعر نیز تأثیر زیادی گذارد و میتوان گفت جناحی از شاعران مذهبی – سیاسی ظهور کردند و ادامه این تأثیر بعدها در پدید آمدن شعر چریکی ظهور و بروز داشت.
باید اذعان کرد سانسور و خفقان حاکم اجازه چندانی به شاعران و ادیبان نمیداد تا تراوشات ذهنی و نیز سیر مبارزات نهضت اسلامی را به زبان شعر در جامعه انتشار دهند با این حال، با بررسی اشعار سیاسیای که در دوره زمانی خرداد 1342 تا بهمن 1357 خلق شدند میتوان چهار جریان شعری را تشخیص داد: شعر سیاسی اسلامی، شعر سیاسی چپ، شعر سیاسی ملیگرا و شعر سیاسی سلطنتطلب. البته این چهار جریان را نمیتوان به صورت کامل از هم منفک کرد چرا که در برخی موارد با یکدیگر تداخل و همپوشی پیدا میکنند. به عنوان مثال، اشعار اسلامی و چپگرا در زمینه حمایت از اقشار و طبقات فقیر جامعه و موضوع عدالت اشتراک دارند و استبدادستیزی و آزادیخواهی و ترغیب مبارزه با حکومت وجهه همت هر دو جریان شعری بوده است. از فعالان شعر سیاسی اسلامی و اسلامگرا میتوان به حمید سبزواری، محمدرضا شفیعی کدکنی، نعمت میرزازاده (م.آزرم)، محمدعلی مردانی و علی موسوی گرمارودی اشاره کرد. در عرصه شعر سیاسی چپ احمد شاملو، علی میرفطروس، هوشنگ ابتهاج، نصرت رحمانی، خسرو گلسرخی و اسماعیل شاهرودی و در عرصه شعر سیاسی ملیگرا مهدی اخوان ثالث، حمید مصدق و فرخ تمیمی فعال بودند. مبارزه با استبداد و اختناق، تجلیل از شهدا، اشعاری با محوریت ستایش امام و وصف آزادی محور موضوعات شعر اسلامگرا، انتقاد از وضعیت استبدادزده اجتماع، تحلیل حوادث سیاسی و توجه به دیگر انقلابهای جهان محور موضوعات شعر سیاسی چپ و میهنپرستی و بیگانهستیزی و انتقاد از اختناق و استبداد محور موضوعات شعر سیاسی ملیگرا بوده است.(14)
همان گونه که اشاره شد در اثر سانسور خبری، وقایع 15 خرداد انعکاس چندانی نیافت و مطبوعات نیمه رسمی کشور هیچ مطلبی در این زمینه منتشر نساختند و اگر مطلبی درباره قیام 15 خرداد منتشر میشد در جهت توجیه اقدامات شاه و دولت و تخطئه علمای مذهبی بود. شاید بتوان گفت اولین نشریهای که بلافاصله پس از قیام 15 خرداد منتشر شد و در آن ضمن انعکاس فجایع روز 15 خرداد اشعاری درباره نهضت اسلامی و قیام مردمی درج گردید نشریهای به نام «فریاد» بوده است.
هنوز ده روز از پانزده خرداد نگذشته بود که روزنامه فریاد از سوی عدهای نیروی مذهبی از جمله سید جعفر طباطبایی قمی انتشار یافت. این کار در آن شرایط و اوضاعِ پیش آمده متهورانه بود به ویژه آنکه روزنامه مزبور لبه تیز حمله را متوجه شخص محمدرضا پهلوی ساخته و او را مسئول جنایات 15 خرداد معرفی کرده بود. در نخستین شماره این نشریه – در 24 خرداد 1324 – در اشعاری خطاب به امام چنین آمده بود:
آیتالله خمینی آیتاللهی تو راست
ملت ما را رهانیدن ز گمراهی تو راست
مرگ بر شاه مسلمانکش که زندانبان توست
عیبگوی شاه کافرکیشی و شاهی تو راست
جان به راهت میدهیم ای ناجی دین ای وطن
رهبر محبوس مایی حق خونخواهی تو راست
نهضتت پیروز باد ای مرجع تقلید ما
دست ما بر دامنت ای کعبهی امید ما
دولت بیدین تو را هم به اسارت برده است
امتت را کشته هستیشان به غارت برده است
خائن بیدین عَلَم با این همه آدمکشی
آبروی دولت و شاه و وزارت برده است
ملت ایران به راهت پشتهها از کشته داد
با هزاران کشته این ملت مرارت برده است
دست این کافرنشان آخر تو را زنجیر کرد
جان فدایت غصهی هجر تو ما را پیر کرد
ما درودت میفرستیم و سلامت میکنیم
روزگار تلخ را شیرین به کامت میکنیم
لکهی ناحق بر پیراهن پاکت زدند
ما مسلمانان بری از اتهامت میکنیم
بر علی سوگند و بر خون شهیدانش قسم
شاه را ما عاقبت روزی غلامت میکنیم
ای شه خائن چرا مردمفریبی میکنی؟
بس کن ای جلاد بس کن نانجیبی میکنی(15)
اشعار ذکر شده در بالا را میتوان نمونهای از شعر سیاسی اسلامگرا دانست که در آن به زبان بسیار ساده و روان وقایع 15 خرداد و ماجرای دستگیری حضرت امام و نیز موضوع حمایت مردم از مرجعیت دینی و نهضت اسلامی مطرح شده است. آرام آرام سرودن این گونه اشعار رواج یافت و در مطبوعات و برخی کتابها گاهی اشعاری از این دست منتشر گردید. به عنوان مثال در شهریور 1343 درباره ماجرای دستگیری امام خمینی و قیام 15 خرداد در شعری با مطلع «به نام تو سوگند» چنین آمد:
وای بر آن تندباد نیمهی خرداد کان همه سرو بلند را ز بن افکند
ننگ به جلاد آن پلیدی که ری را کرد به خون شهید سرخ چو یاکند
مویه بر آن کشتگان دشت ورامین سجده بر آن مردمان پاک برومند(16)
(نعمتالله میرزازاده)
حمید سبزواری هم با این شعر از قیام 15 خرداد یاد کرد:
نفس در سینهها خشکیده و اشباح بیمانگیز
هر سو در تکاپویند
و دژخیمان
میتازند و میسوزند
ز دیگر سو همه فریادها خاموش
به لب لب میفشارد شهر
نگاه بیزبانان، قصهگو، نجواست
سکوت ژرفشان گویاست
هیس!!! ﻫ ... یـ ... س!!!
حاکم تشنه خون است.
و استاد محمدرضا حکیمی نیز در بخشهایی از شعر بلند «عاشورا آفرین قرن» درباره 15 خرداد سرود:
... پس آن همه به نیمهی خرداد از چه کشت پس انتقام از چه ز روحانیون کشید؟
پس از چه کرد «مَدرَس قرآن» به قم خراب؟ پس از چه دست از همه احکام آن کشید؟
«نواب» را که کشت به جز این پلید شوم؟ کی با یهود کار به عقد نهان کشید؟
آن مؤمنان پاک ورامین کجا شدند؟ آنان که دین ز ماتمشان الامان کشید(17)
(1342)
[...]
و بعدها، ابوالحسن رضوی (الف.بارش)، در مهر 1355 در جایی که به نادرست بودن تقویمهای دولتی اشاره میکند قیام 15 خرداد را چنین تداعی کرد:
تقویمهای دولتی دروغ میگویند
در آنها به جای وفات، تولد
و به جای عزا چنین چاپ شده است
به جای قیام سرخ 42 در سایهي عاشورا
منجلاب سفید در لوای «سیا»
باید اینها همه تصحیح شوند: در بامدادهای همرنگ خون.(18)
متأسفانه به دلیل شرایط حاکم بر آن دوران، اشعار زیادی درباره 15 خرداد انتشار نیافته است و شاید بسیاری از شاعران و گویندگان آثار خود را نگه میداشتند تا در فرصت بهتر به انتشار آنها اقدام کنند. به هر حال، با بررسی منابع موجود در این زمینه مشخص میگردد که بسیاری از اشعار مربوط به موضوع 15 خرداد، پس از پیروزی انقلاب اسلامی به ویژه در آغازین سالهای انقلاب انتشار یافتهاند و واقعه 15 خرداد را سالها پس از وقوع آن به یاد آورده و در ذهنها تداعی کردهاند. در بخش آخر مقاله بدون توجه به زمان سرودن اشعار، آثار و اشعار مربوط به 15 خرداد از زبان شاعران مختلف آورده میشود.اشعاری که به نوعی بیانگر تعامل و هم اندیشی بین ادبیات و نهضت اسلامی به رهبری امام خمینی است:
دلم از ریشه و بنیاد خون است
دلم از شعلهی بیداد خون است
دگر با من مگو از مهربانی
دلم از نیمهی خرداد خون است
«رحیم زریان»
وطن در دیده و دل یاد دارد
وطن آلاله و شمشاد دارد
به سوگ لالهها در خون نشسته
غمی از نیمهی خرداد دارد
«رحیم زریان»
«خورشید هزار نیمهی خرداد»
پاییز همیشه فصل بیبنیاد است
زیرا که اساس و ریشهاش با باد است
دلشیفتهی ماه جمالی است که خود
خورشید هزار نیمهی خرداد است
«ایرج قنبری»
«سرو خرداد»
آزاداندیش بود و آزاد شکفت
همچون ماهی در شب بیداد شکفت
باغی شد و آزادگی از آن گل کرد
آن سرو که در نیمهی خرداد شکفت
«مرتضی نوربخش»(19)
«خورشید در محاق»
دریغا نیمهی خرداد و خورشید
که در بند محاق افتاد خورشید
فلک آیا چه طرحی داشت در سر
مهای خونین و ابر و باد، خورشید
«سید ضیاءالدین شفیعی»
«چشمهی خون رنگ»
سخن ز لعل گهرآفرین پیر مراد
فروغ زندگی از نو به ملک هستی داد
که انقلاب جهانگیر ما تراوش یافت
ز جوش چشمهی خون رنگ نیمهی خرداد
«سید علیاصغر صائم کاشانی»
ز برق خون شهیدان نیمهی خرداد
فتاد آتش رحمان به خرمن بیداد
به دستیاری شیطان غرب و شرق اگر
ز بعد واقعهی پر مصیبت خرداد
به دیو از پی افرشته آزمونی را
زمام ملک زمانه اگر دو روزی داد
پی جنایت و آزار مسلمین وطن
ز فسق مایه گرفتند از ستم امداد
فساد و کفر در این آب و خاک شد حاکم
مگر ز آتش آن دین حق رود بر باد
چه فتنهها که به کار جوان و پیر نرفت
ز بدسگالی مشتی ستمگر جلاد
ز حد گذشت چو بیداد فتنهانگیزان
به سینه آه اسیران ظلم شد فریاد
چو شعله خون شهیدان گرفت دامن شاه
ز اوج مسند قدرت به خاک تیره فتاد
گرفت مایه ز خون، انقلاب اسلامی
خراب کرد ز بن بارگاه استبداد
روان شدند پی دفع طاغیان زبون
مریدهای ره حق به امر پیر مراد
چنانکه ریشهی بیداد و فتنه را یکسر
بکند بهمن پنجاه و هفت از بنیاد
وزید بر دل و جانها نسیم آزادی
همان عشق فرو ریخت آشیانهي خاد
بساط کجروشی زین بسیط برچیدند
سپهر مرتبه جان برکفان راه سداد
زمان ظلم ستمگستران سرآمد و شد
روان پاک شهیدان به باغ جنت شاد
پس از شکستن طاغوت، دیو استعمار
هزار فتنه برانگیخت از طریق عناد
ولی به لطف خدا اتحاد حزبالله
شکست بر صف مزدور راست یا چپ، داد
فرشته آمد و اهریمن از میان برخاست
به یمن همت جان برکفان پاک نهاد
به بار، نخل برومند انقلاب نشست
شکست رونق بازار شرک و کفر و فساد
چو گفت رهبر ما اتحاد رمز بقاست
به اتحاد توان کرد ملک دین آباد
کنون که رایت اسلام سر به چرخ افراشت
مدار ملک، به میزان عدل باید داد
به صف رهبر ایران و دین حق این بیت
«صفا» گرفت از استاد فاریاب امداد
«فلک ز بار بزرگیش عاجز است و سزد
که این ضعیف نهاد است و آن قوی بنیاد»
ایا امام بزرگ ای فروغ عالم قدس
تو رهنمای امینی در این خرابآباد
شد از قیام بزرگ تو ملت ایران
ز بند فتنه و بیداد اهرمن آزاد
زبان کلک و بیان قاصر است مدح ترا
کجا مراست در این حد کمال و استعداد
پی دعا و تمنا شوم به ختم کلام
از آنکه در خور اوصاف تو ندارم زاد
امید آنکه بود تا نشانی از شب و روز
به راه دین خدا بود صواب جهاد
ز بعد فصل خزان تا که نوبهار آید
به باغ سرو و صنوبر بروید و شمشاد
وجود پاک تو ای نایب امام زمان
ز هر گزند مصون در پناه یزدان باد
حسین لاهوتی (صفا)
حماسهی ایثار در 15 خرداد
آنان که با ایثار دست از جان کشیدند
در عرصهی پیکار حق شور آفریدند
در خلوت خاموش شبهای شهادت
افسانه ایثار گفتند و شنیدند
از شعلههای جان شکار ظلم و بیداد
پروانهوش پروا نکردند و پریدند
مهر رهایی تا دمد آن مهربانان
در بستری از آتش و خون آرمیدند
بر قلههای استقامت راست قامت
آن پاکبازان مأمن غربت گزیدند
سرو و سپیدار و صنوبر سوگوارند
از داغ مرگ سرخشان یکسر خمیدند
باید که از جان لالهها را پاس داریم
چون یادگار خون یاران شهیدند
بابک نیکطلب
از خرداد 42 تا بهمن 57
آفتاب عشق در زنجیر بود
آسمان زندگی دلگیر بود
در سکوت ظلمت آوایی اگر
میشنیدی نالهی شبگیر بود
سینهها سوزان و آتشدان درد
اشکها باران بیتأثیر بود
پهنهی مردی، تهی از مردمی
بیشهی غیرت تهی از شیر بود
باغهای آرزو بیبرگ و بار
هر کسی نومید و از جان سیر بود
غیرت و صدق مروت پایمال
صحبت از زور و زر و تزویر بود
شکوه از شلاق دژخیمان، گناه
دم ز آزادی زدن تقصیر بود
عشقورزی جرم نابخشودنی
پاسخ آزادگی، زنجیر بود
ظلم بیدار و دریغا عدل، خواب
نور مغلوب و سیاهی چیره بود
عرصه خالی بود و پیکاری نبود
مرد میدانی، علمداری نبود
روز نی بر پردهی شب باز شد
مرغ عشق آمادهی پرواز شد
از درون بیشهی مردانگی
نعرهی شیری طنینانداز شد
از زبان عارفی راه آشنا
بار دیگر عاشقی ابراز شد
خلق در میدان خونآلود عشق
با صدای سرخ او دمساز شد
رشتههای ساحران از هم گسست
موسی دوران چو در اعجاز شد
با سرانگشتش طلسم شب شکست
با نگاهش، زندگی آغاز شد
چون بهاران هر کجا دامن کشید
خاک در شور آمد و گل باز شد
در مصاف باطلاندیشان دون
خلق دردآلوده همآواز شد
از ستیغ نیمهی خرداد ماه
جوشش مستضعفان آغاز شد
امتی تا گیرد از بیداد، داد
بانگ «الا» زد، به میدان پا نهاد
در طنین شد بانگ عشق از نای جان
رفت تا بام فلک آوای جان
غوطهور گشتند در دریای خون
عاشقان را کی بود پروای جان
خاک شد دریای از خون، زان که بود
عزمشان، پیکارشان تا پای جان
حاصلش سود است، در بازار عشق
هر که با جانان کند سودای جان
آسمان گلگون شد از خون دل
گوش دنیا کر شد از غوغای جان
در حریم عشق جانان ریختند
پاکبازان، گوهر یکتای جان
عرصه بر دیو سیاهی تنگ بود
خاستن، نام و نشستن، ننگ بود
خاستیم و تیغ غیرت آختیم
بر گروه شبپرستان تاختیم
خرمن اهریمنان آتش زدیم
خانهی بیداد ویران ساختیم
با خروش رعد وش، با بانگ «لا»
در دل دشمن هراس انداختیم
بر سر هر کوی و بازار و گذر
پرچم خونین عشق افراختیم
از قیام سرخ ما آشفت، غرب
شرق را مبهوت و حیران ساختیم
تا بماند زنده نام پاک عشق
غرقه در دریای خون جان باختیم
بندهای پای مظلومان گسست
با قیام بتشکن، بتها شکست
جلوه کرد از مشرق ایمان سحر
صبح آمد شد سیاهی به سر
گل شکفت و گشت روحافزا چمن
مرغ امید از قفس بگشود پر
کوچههای زخمی و خونین شهر
پر شد از عطر سلام رهگذر
بازگشت از غرب خورشید امید
در میان شعله و خون و خطر
دیدهها روشن شد و یعقوب را
یوسف گمگشته آمد از سفر
از درایش خواب ظلم آشفت و کرد
کاروان انقلاب از خون گذر
نیل، باطل را به کام خود کشید
یافت بر فرعونیان، موسی ظفر
خنده بر لبهای محرومان نشست
چشم یاران شد ز اشک شوق، تر
فصل، فصل رویش خورشید بود
عاشقان را در زمستان، عید بود
علی مرادی غیاثآبادی(20)
هجرت
این فصل را با من بخوان باقی فسانه است
این فصل را بسیار خواندن عاشقانه است
هفتاد باب از هفت مصحف برنبشتم
این فصل را خواندم ورق را درنبشتم
از شش منادی راز هفت اختر شنیدم
این رمز را از پنج دفتر برگزیدم
این بانگ را از پنج نوبت زن گرفتم
این عطر را از باد در برزن گرفتم
این جاده را با ریگ صحرا پویه کردم
این نامه را با موج دریا مویه کردم
این نغمه را با جاشوان سند خواندم
این ورد را با جوکیان هند خواندم
این حرف را در سحر بودا آزمودم
این ساحری را با یهودا آزمودم
از باغ اهل وجد چیدم این حکایت
با راویان نجد دیدم این روایت
این جامه را چون گازران از بط شنیدم
وین شعر را چون ماهیان از شط شنیدم
شط این نوا را در تب حیرت سروده است
وین نغمه را در بستر هجرت سروده است
****
این فصل را با من بخوان باقی فسانه است
این فصل را بسیار خواندم عاشقانه است
در آب و خاک و باد در صلصال راندم
چل سال راندم در طلب چل سال راندم
مانا که در طوفان حریف نوح بودم
زان پیشتر در آسمان با روح بودم
در کتم صحرای عدم مرکب دواندم
از پیر مکتب زخم تأدیب آزمودم
ظلمات زندان سراندیب آزمودم
عمری به سودای غمش بیگاه کردم
وین کاروانگه را نشستنگاه کردم
****
ای کاروانی را مسافر نام کرده
ما را پرستوی مهاجر نام کرده
دانی که مرغان مهاجر نقشبندند
در غربت ار آزاد اگر نی در کمندند
دانی که مردان مسافر کم شکیبند
گر در زمین گر آسمان هر جا غریبند
دانی غریبان را دماغ رنگ و بو نیست
در سینههای تنگشان ذوقی جز او نیست
دانی که در غربت سخنها عاشقانه است
این قصه را با من بخوان باقی فسانه است
****
این قصه را بر عرش اعلی روح خوانده است
بر عرشه در طوفان دریا نوح خوانده است
در شهر خاموشان خروش آمد که برخیز
بر نخبهی انسان سروش آمد که برخیز
هان در تباهی چند ذوق این دیارت
ای نوح هجرت کن بنام کردگارت
****
ای کاروانی را مسافر نام کرده
ما را پرستوی مهاجر نام کرده
دانی که در غربت سخنها عاشقانه است
این قصه را با من بخوان باقی فسانه است
وین قصه را پیوسته با تکریم خواندند
هم این حکایت را بر ابراهیم خواندند
کاوای هجرت را بلی گوی سفر شو
حالی ز حران سوی کنعان رهسپر شو
هم این ندا در طبع سارا کارگر شد
تا هاجر از سودای انسش بارور شد
[...]
علی معلم دامغانی
پینوشتها:
1- احمد درستی، شعر سیاسی در دورهی پهلوی دوم، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1381 ش، صص 31 و 37
2- زرینکوب، عبدالحسین، نقد ادبی، ج 1، تهران، امیرکبیر، 1361 ش، ص 43
3- احمد درستی، همان، ص 33
4- لونا چارسکی، دربارهی ادبیات، ترجمهی نوریان، تهران، شباهنگ، 1356 ش، ص 28
5- میرزا آقا عسگری (مانی)، «ادبیات سیاسی و سیاست ادبیات»، نگاه نو، شمـ 59 (آبان 1382)، صص 39-36.
6- احمد درستی، همان، ص 55.
7- ضیاء موحد، شعر و شناخت، تهران، مروارید، 1377 ش، صص 86 و 87.
8- احمد درستی، همان، ص 56.
9- عباس خلجی، اصلاحات امریکایی و قیام 15 خرداد، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1381، ص 13. 10- رحیم روحبخش، نقش بازار در قیام 15 خرداد، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1381، ص 41.
11- روحالله حسینیان، سه سال ستیز مرجعیت شیعه (43-1341)، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، تابستان 1382، ص 293.
12- عباس خلجی، همان، ص 316.
13- همان، صص 250 و 251؛ فرهاد شیخ فرشی، روشنفکری دینی و انقلاب اسلامی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1385، ص 260.
14- احمد درستی، همان، صص 14، 100-95.
15- سید حمید روحانی، نهضت امام خمینی، دفتر اول، تهران، نشر عروج، چاپ پانزدهم، 1381، صص 757 و 758.
16- عبدالرحیم ذاکرحسین، ادبیات سیاسی ایران در عصر مشروطیت، ج 4، از کودتای 28 مرداد تا پیروزی انقلاب اسلامی، تهران، نشر علم، 1377، ص 155.
17- مصطفی فیض، توصیف خاکیان از آفتاب، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1380، صص 53 و 54.
18- ابوالحسن رضوی، ما بر صلیب رنج خویش، تهران، امیرکبیر، صص 18-13.
19- پایگاه اطلاعرسانی 15 خرداد 1342.
20- شعر انقلاب، گزیدهی اشعار دربارهی انقلاب اسلامی، دفتر اول، تهران، اداره کل انتشارات و تبلیغات وزارت ارشاد اسلامی، 1365 ش.
فصلنامه اینترنتی 15 خرداد 42
تعداد بازدید: 4548