مقالات

امام خمینی(ره) و رویدادهای بزرگ ایران معاصر (پیش از انقلاب اسلامی)

نویسنده: مصطفی ملکوتیان - دانشیار گروه علوم سیاسی دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران


 

چکیده:

امام خمینی رهبر انقلاب اسلامی در اشاره به حوادث مهم تاریخ معاصر – یعنی نزدیک شدن علما به صفویان، قیام تنباکو، انقلاب مشروطه، دوره رضاشاه، ملی شدن صنعت نفت، قیام 15 خرداد 1342 و غیره – به نقش فعال و مثبت روحانیون در حفظ استقلال کشور و تلاش آنها برای ورود اسلام به عرصه اجتماعی و سیاسی از یک‌سو و درس‌هایی که باید از حوادث گذشته آموخت و به کار بست از سوی دیگر توجه کرده است.

 

واژگان کلیدی:

قیام تنباکو – انقلاب مشروطه – ملی شدن صنعت نفت – قیام 15 خرداد – “انقلاب سفید” – اصلاحات ارضی

 

مقدمه

هر انقلابی پس از زنجیره‌ای از حوادث و تحولات مختلف تاریخی اتفاق می‌افتد. انقلاب اسلامی ایران نیز که با رهبری امام خمینی در 22 بهمن 1357 به پیروزی رسید و خود باعث تغییرات شگرف داخلی و بین‌المللی گردید، پس از سلسله‌ای از حوادث و تحولات خاص در تاریخ معاصر کشور اتفاق افتاد. دانستن دیدگاه رهبری انقلابی درباره تحولات و حوادث مهم پیش از وقوع یک انقلاب برای شناخت زمینه‌ها و علل وقوع آن انقلاب آن‌گونه که رهبری انقلابی و نخبگان و توده‌های همراه وی به آن می‌نگرسیته‌اند. مفید است؛ زیرا پژوهشگر را به شرایط و موقعیت عاملان آن انقلاب نزدیک می‌کند. در این بررسی، دیدگاه امام‌خمینی درباره حوادث عمده پیش از رخداد انقلاب اسلامی به ویژه حوادث انقلابی مورد توجه قرار گرفته است. در اینجا توجه به دو نکته لازم است:

1- در ابتدای هر بحث، یک معرفی از آغاز و انجام موضوع، توسط نگارنده انجام گرفته است؛

2- امام خمینی به مناسبت‌ها و ضرورت‌های پیش آمده، در سخنرانی‌های خود در خصوص جنبه‌هایی خاص از هر موضوع اظهار‌نظر کرده‌اند که در اینجا این نظرها از منابع اصلی آن استخراج و معرفی می‌شوند.

 

الف- امام خمینی و نزدیک شدن علما به حکومت در دوره صفویان

بررسی تحولات تاریخ معاصر کشور را می‌توان از به قدرت رسیدن صفویان در سال 1501 میلادی آغاز کرد، زیرا صفویان اولین دولت ملی ایران بعد از آشفتگی‌های ناشی از حمله مغول‌ها در ایران کرده، زبان فارسی و مذهب شیعه 12 امامی را به عنوان زبان و مذهب رسمی کشور قرار داده(1) و توانستند از سلطه دو دشمن زمانه یعنی عثمانی‌ها و ازبکان در غرب و شرق بر ایران جلوگیری نمایند. به علاوه، از این زمان است که نهاد روحانیت شیعه توانایی ایفای نقش در مسائل سیاسی را بدست آورده و به سبب وجود مراکز شیعه در خارج از قلمرو ایران یعنی عراق، استقلال مالی روحانیت از دولت، پیروزی اصولی‌ها بر اخباری‌ها در دورة فتحعلی شاه قاجار و غیره بر اقتدارش افزوده شد و بارها در مقابل حکومت‌ها ایستاد و در نهایت با رهبری شایسته و توانای امام خمینی، انقلاب اسلامی ایران را به پیش برده و به پیروزی رساند.

در دوره صفویه شاهد نوعی همگرایی بین تعدادی از روحانیون و حکومت هستیم. اما همانطور که خانم لمبتون نیز گفته است بر خلاف گروهی از علمای سنی مانند غزالی و ابن تیمیه که گفته‌اند قدرت سیاسی در هر شکل آن مشروعیت دارد و قیام علیه آن جایز نیست، تاکنون هیچ عالم شیعی جواز مشروعیت برای حاکمان ظالم و جائر صادر نکرده است. علت نزدیک شدن علما به حکومت در دوره صفویه بر مبنای مصلحت و بهره‌گیری از شرایط مساعد ایجاد شده برای گسترش مذهب تشیع بود (محمد‌علی حسینی زاده، 1379، صفحات مختلف). شاهان صفوی به ویژه شاه اسماعیل بنیانگذار سلسله صفویه و شاه طهماسب خود را از نوادگان امام هفتم شیعیان(ع) دانسته و نسبت خود را به امام علی(ع) می‌رساندند (والتر هینتس، 1361، صص 8-7). به‌ گفته یک ونیزی معاصر با شاه اسماعیل، با توجه به گرایش مذهبی، حکومت از محبوبیت بالایی در میان مردم و درباریان برخوردار بود (آن. لمبتون، 1359، ص 66). صفویان اول برای گسترش مذهب شیعه تلاش می‌نمودند و علمایی مانند محقق کرکی، مجلسی، شیخ بهایی و غیره به دلیل این امر از یکسو و همکاری با دولت برای ممانعت از سلطه عثمانی و ازبکان بر ایران از سوی دیگر، به دولت نزدیک شدند. در همین زمان، علمای دیگری با این همراهی مخالفت نموده و از اواسط و به ویژه به سمت پایان دوره صفویه که دو هدف پیش کفته محقق شده و پادشاهان صفوی نیز از آرمان‌های عدالت خواهانه و مذهبی اولیه دور و توسط دربار خوش‌گذران در بر گرفته شدند، علما خود را از دولت کنار کشیده و ار این زمان به پناهگاه مردم در مقابل دولت‌های جائر تبدیل شدند.

امام خمینی در یکی از سخنرانی‌های خود در سال 1356 بر این ایده که در زمان صفویان شرایطی در کشور فراهم شده بود که مذهب شیعه گسترش یابد و نزدیک شدن تعدادی از علما به حکومت به خاطر دفاع از مصالح اسلام بوده، تاکید کرده است:

«نباید ... کسی تا به گوشش خورد که مثلا مجلسی (رض)، محقق ثانی (رض)، ... شیخ بهایی (رض) با اینها رابطه داشتند و ... همراهی‌شان می‌کردند، خیال کند که اینها مانده بودند برای جاه و ... عزت و احتیاج داشتند به اینکه سلطان حسین و شاه عباس به آنها عنایتی بکنند، آنها ... یک مجاهده نفسانی کردند برای اینکه این مذهب را به وسیله آنها، به دست آنها ترویج کنند. در یک محیطی که اجازه می‌گرفتند که شش ماه دیگر اجازه بدهید ما حضرت امیر را سب کنیم... و از مذهب تشیع هیچ خبری نبود ... اینها رفته‌اند و مجاهده کرده‌اند ... مصالح اسلام فوق این مسائلی است که ما خیال می‌کنیم.» (صحیفه نور، ج 1، ص 259- 10/ 10/ 1356). امام در سال 1358 نیز در سخنرانی خود بر همین نکته تاکید کرد:

« ... خواجه نصیر که در این دستگاه‌ها وارد می‌شد، نمی‌رفت وزارت کند، می‌رفت آنها را آدم کند ... کارهایی که خواجه نصیر برای مذهب کرد، آن کارهاست که خواجه نصیر را خواجه نصیر کرد، نه طب خواجه نصیر و نه ریاضیات خواجه نصیر ... و امثال او مثل محقق ثانی، مثل مرحوم مجلسی... که در دستگاه صفویه بود، صفویه را آخوند کرد، نه خودش را صفویه کرد ... اگر انسان بتواند ک محمدرضا را انسان کند،‌ بسیار کار خوبی است. انبیا برای همین آمده‌اند.» (صحیفه نور، ج 8، ص 8  - 13 / 4 /1358).

ایشان در یکی از سخنرانی‌هایش در سال 1364 این نکته را نیز مورد تاکید قرار می‌دهند که گمان ندارم حتی یک نفر از سلسله سلاطین آدم حسابی و خوب بوده‌اند، ولی تبلیغات باعث شده است که شاه عباس که شاید در صفویه آدمی برتر از او نبود، آدمی خوب خوانده شود یا انوشیروان، که عدالت‌گستری او مانند صلح دوستی رئیس جمهور آمریکاست، آدمی عادل خوانده شود (صحیفه نور،‌ ج 19، ص 248 – 9 / 9 / 1364).

امام در این خط مشی به داستانی از شاهنامه اشاره می‌کند: در زمان انوشیروان، بوذرجمهر به وی گفت که احتیاج به پول داریم و می‌توان آن را از برخی افراد طبقه پایین گرفت. ماموران رفتند و یک کفشگر را یافتند که می‌توانست کمک کند، اما شرط کرد که در مقابل کمک وی، باید اجازه دهند پسرش درس بخواند. وقتی ماجرا را به انوشیروان گفتند، او گفت نه پولش را می‌خواهیم نه می‌گذاریم پسرش درس بخواند. زیرا اگر آدم پائینی درس بخواند، سپس می‌خواهد در امور مداخله کند. این عدالت انوشیروان بوده است.

 

ب- امام خمینی و حرکت‌های انقلابی در دوره قاجاریه

جدائی روحانیت از حکومت و مقاومت در مقابل دولت که از اواسط دوره صفویان آغاز شده بود، در زمان قاجارها تشدید شد و خود را در حرکت‌های اعتراضی و انقلابی مانند قتل گریبایدوف، که در آن مردم به سفارت روسیه ریخته و گریبایدوف را به همراه 37 تا 80 نفر روسی دیگر به قتل رساندند(2)، قیام علیه امتیاز رویتر به رهبری حاج ملا علی کنی(3)، قیام تنباکو به رهبری میرزای شیرازی، انقلاب مشروطه، قیام شیخ محمد خیابانی و غیره نشان داد. در اینجا به دیدگاه امام درباره دو مورد مهم‌تر یعنی قیام تنباکو و انقلاب مشروطه توجه می‌کنیم.

 

۱- امام خمینی و قیام تنباکو

با سفر سال 1269 ه.ش / 1891 م ناصرالدین شاه قاجار به لندن، ماژور تالبوت خوشایند لرد سالیسبوری نخست‌وزیر انگلستان، درخواست اعطای امتیاز انحصار توتون و تنباکوی ایران از وی را مطرح کرد و با پیشنهاد رشوه‌های کلان به مقامات ایران(4)، قرار شد در تهران قرارداد امضا کنند. طبق مفاد قرارداد که بعداً در تهران امضا شد، شرکت رژی در برابر به دست آوردن انحصار توتون و تنباکوی ایران، سالانه مبلغ 15000 لیره استرلینگ به اضافه 25 درصد منافع کمپانی از این قرارداد را به دولت ایران می‌پرداخت و این در شرایطی بود که طبق قراردادی با دولت عثمانی، سالانه مبلغ 630000 لیره به اضافه 20 درصد منافع به دولت عثمانی داده می‌شد و انحصار نیز چندان محکم نبود. به نوشته روزنامه اختر که در آن زمان در استانبول منتشر می‌شد، صاحب امتیاز برآورد کرده بود که سالانه 500 هزار لیره سود خواهد برد (ابراهیم تیموری، 1358، ص 177). فوریه پزشک مخصوص ناصرالدین شاه نیز در خاطراتش امتیاز توتون و تنباکو را لقمه چرب و نرمی می‌داند که ارزش بردن رنج و پرداخت آن را داشت (فوریه، بی تا، ص 312). به علاوه،‌ با توجه به اینکه زندگی 20 درصد مردم ایران به گونه‌ای با توتون و تنباکو ارتباط می‌یافت (خرید و فروش، مصرف، کاشت و برداشت و تجارت خارجی) (محمدرضا زنجانی، 1333، ص 35) و شرکت رژی می‌توانست این مواد را به هر قیمت که می‌خواست بخرد یا بفروشد، معلوم شد که کلاه بزرگی بر سر دولت ایران رفته است.

از همه اینها مهم‌تر این بود که شرکت با آوردن حدود 200 هزار نفر تحت عنوان مامورین اجرای قرارداد به ایران و اعمال و رفتاری که آنها صورت می‌دادند – از قبیل قرار دادن مامورین مسلح در مراکز خود و ساختن برج و بارو، تبلیغات مسیحی توسط مسیونرها، بی‌حجابی، ایجاد مراکز مشروب فروشی، قماربازی و مجالس رقص و غیره (همان، ص 42) این تصور را در ایرانیان ایجاد کرد که آنها می‌خواهند نقشی را که کمپانی هند شرقی انگلیس در فراهم کردن زمینه‌های استعمار شبه قاره هند بازی کرد در ایران بازی کنند.

در این شرایط، نقش سید جمال‌الدین اسدآبادی در نوشتن نامه به میرزای شیرازی در سامراء عراق و ترغیب ایشان به ایستادگی در مقابل روند رو به افزایش فروش کشور به خارجی‌ها نیز آشکار است (تیموری، صص 54 تا 52). با صدور حکم تحریم استفاده از توتون و تنباکو توسط میرزای شیرازی، همگان و حتی غیر مسلمانان، عناصر درباری و غیره از مصرف توتون و تنباکو خودداری کردند و ناصر‌الدین شاه که در ابتدا به بهانه‌هایی مانند نیاز کشور به پول و ناتوانی در دادن غرامت مقاومت می‌کرد، مجبور شد قرارداد را فسخ نماید. میرزای شیرازی حتی پس از فسخ قرارداد بر فسخ قراردادهای دیگر از جمله بانک شاهنشاهی اصرار می‌کرد، اما ناصر‌الدین شاه فشار طاقت‌فرسایی بر علمای تهران به ویژه میرزای آشتیانی جهت در خواست از میرزا برای لغو حکم تحریم وارد آورد و بدین‌وسیله حکم تحریم لغو شد.

قیام تنباکو اولین مقاومت عمومی گسترده مردم ایران در مقابل استبداد داخلی و استعمار خارجی و پس از وقوع دارای آثار و نتایج معاصر کشور بوده است. این قیام را از جهت وجود شباهت‌هایی با انقلاب اسلامی به‌ ویژه شباهت در نیروها و رهبری، می‌توان تمرین انقلاب اسلامی دانست. از نتایج عمده آن، پی بردن دولت و خارجی‌ها به قدرت فوق‌العاده علما و قرار گرفتن در دسته علل اصلی حرکت مشروطه بود.

امام خمینی قیام تنباکو را از حرکت‌های مهم و تأثیرگذار در وقوع انقلاب اسلامی می‌دانست (صحیفه نور، ج 4، ص 881- 19 /10 /57). امام هم‌چنین در دفاع از نقش و کارکردهای روحانیت در دوره معاصر – با تاکید بر این نکته که کسی که در این صد سال اخیر با سلاطین وقت در افتاده، ابتدایش از روحانی شروع شده و ادامه آن نیز توسط روحانیت بوده است (صحیفه نور، ج 4، ص 881 - 19 /10 /57 و ج 8، ص 179 – 30 /4 /58)- چندین بار به نقش میرزای شیرازی اشاره نموده است. به نظر ایشان دو قدرت استعماری اسلام و روحانیت، از دستیابی استعمارگران با اهدافشان جلوگیری می‌کنند و به همین دلیل هر دو مورد هجوم قرار گرفته‌اند. قدرت اسلام را به اینکه دین افیون جامعه است و حتی نویسندگان خبیث ما نیز گاهی این حرف را می‌زدند و حتی امروز هم این حرف هست، می‌خواهند بشکنند (صحیفه نور، ج 7، ص 206 – 5 /4 /58). قدرت روحانیت را هم قلم بدستان و روزنامه‌نویسان وابسته مورد هجوم قرار داده‌اند.

پیش از آن نیز با اشاره به نقش بی‌دلیل علما در دفاع از استقلال کشور و نقش میرزای شیرازی در آن، به هدف بیگانگان یعنی در هم شکستن سنگر روحانیت اشاره نموده بود:

“ باید ملت اسلام بدانند خدمت‌هایی که علمای دین به کشورهای اسلامی در طول تاریخ کرده‌اند، قابل شمارش نیست. در همین اعصار اخیر، تجارت کشور از سقوط قطعی مرهون مرجع وقت (مرحوم میرزای شیرازی) و همت علمای مرکز بود... در نظر اجانب و عمال خائن آنها، باید این سنگر شکسته شود تا با خیال راحت به تاخت و تاز و چپاول و عیاشی به زندگانی ننگین خود ادامه دهند.” (صحیفه نور، ج 1، ص 177 – 21 /8 /50)

امام تاکید می‌کند که بیگانگان با شکست در مقابل فتوای میرزای شیرازی که در یک روستا در عراق سکونت داشت، به قدرت بزرگ روحانیت پی برده و شروع به تبلیغ علیه آن نمودند (محمد‌رضا دهشیری، 1380، ص 28).

امام خمینی تاریخ را عبرتی برای آیندگان دانسته و اشاره می‌کند که در درس‌های میرزای شیرازی مناقشه‌های علمی وجود داشت، اما مخاصمه و دشمنی وجود نداشت (صحیفه نور، ج 19، ص 29 – 18 /5 /63) و ما نیز باید از رویارویی روحانیون مقابل یکدیگر جلوگیری کنیم، تا آنچه در مشروطه اتفاق افتاد تکرار نگردد (صحیفه نور، ج 18 ، ص 136 – 13 /7 /62). در گفته‌های امام درباره قیام تنباکو، به نقش گروه‌های تاثیرگذار دیگر در حرکت‌های تاریخ معاصر کشور از جمله زنان، بازاریان و غیره نیز اشاره شده است (صحیفه نور، ج 9، ص 232- 8 /7 /58 و ج 17، ص 169 – 10 /11 /61 و ج 19، ص 280 – 11 /2 /64). از سوی دیگر، به نظر ایشان علت عدم ادامه قیام تنباکو، نبودن یک ایدئولوژی انقلابی برای سرنگونی رژیم سلطنتی بود: (دهشیری، صص 29 - 28).

«جنبش تنباکو بر ضد سلطان آن وقت بود، جنبش مشروطه بر ضد رژیم بود؛ البته با قبول داشتن رژیم، عدالت می‌خواستند ایجاد کنند» (صحیفه نور ، ج 7 ، ص 206 – 5 /4 /58).

 

2-امام خمینی و انقلاب مشروطه

انقلاب مشروطه در سال 1285 ه . ش / 1906 م در شرایط قدرت برتر روس‌ها در دربار ایران نسبت به انگلیس‌ها، اتفاق افتاد. مجموعه‌ای از زمینه‌ها، علل و عوامل فکری فرهنگی (مانند تلاش‌های علما و روشنفکران در آگاهاندن مردم، سفر به کشور‌های خارجی و اعزام محصل و نقش روزنامه‌ها هر چند تنها 5٪ از مردم با سواد بودند) (محمود مهرداد، 1363، صص 115 – 99)، سیاسی (داخلی: مانند نگرانی مردم از طرز اداره کشور و شکست در جنگ‌های ایران و روسیه و نتایج آن یعنی تحمیل قراردادهای گلستان و ترکمانچای و کاپیتولاسیون به کشور و خارجی: مانند شکست روسیه از ژاپن در سال 5-1904 م با توجه به اینکه روس‌ها حامی قاجار‌ها در این زمان بودند)، اقتصادی (مانند پرداخت ده‌ها نوع مالیات به دولت، اعمال تعرفه اندک برای ورود کالاهای روسی به ایران و در نتیجه ورشکستگی تجار و تولیدکنندگان ایرانی، فروش مشاغل و نتایج اقتصادی سوء آن بر زندگی مردم) و نظامی (ضعف قدرت مرکزی و جولان قبایل مسلح در کشور) در وقوع و پیروزی این انقلاب نقش داشتند. به این زمینه‌ها و علل باید روش‌ها و عکس‌العمل‌های دولت‌مردان در مقابل اغتشاش و ناآرامی به ویژه رفتار‌ خشن عین‌الدوله بسیار مستبد را نیز افزود. او حتی تا می‌توانست از رسیدن خبر ناآرامی‌ها و اعتراضات به مظفرالدین شاه جلوگیری می‌کرد(5).

در جریان انقلاب مشروطه دو تحصن توسط علما و گروه‌های مذهبی و یک تحصن توسط گروه‌های روشنفکری و تعدادی از تجار صورت گرفت. علما به همراه گروه‌هایی از مردم ابتدا به حرم حضرت عبدالعظیم در ری رفته و درخواست عدالت خانه کردند. مظفرالدین شاه این درخواست را پذیرفت، اما سپس عین‌الدوله صدراعظم ایستادگی کرد. این بار علما راه قم را در پیش گرفتند و در حرم حضرت معصومه (ع) تحصن نمودند. همزمان گروهی از روشنفکران و بخشی از نیروی کار تهران (حدود 14000 نفر) نیز راه سفارت روسیه را در پیش گرفتند؛ اما روس‌ها به آنان اجازه ورود ندادند. به یکباره درب سفارت انگلیس به روی آنها باز شد. سفارت انگلیس در روزهای بست‌نشینی به کلاس دری تبدیل شده بود و در هر گوشه آن گروهی جمع شده و معلمینی به آنها درس مشروطه‌خواهی می‌دادند. در این شرایط، مظفرالدین شاه چاره‌ای جز تسلیم در مقابل روحانیت، که اکنون به رهبران حرکت تبدیل شده بودند نداشت. مظفرالدین شاه اعلام کرد که تشکیل مجلس شورای اسلامی را می‌پذیرد، اما بست‌نشینان سفارت با خط دهی عناصر وابسته به بیگانگان ایستادگی کرده و خواستار تشکیل مجلس شورای ملی و نه اسلامی شدند. مظفرالدین شاه این خواسته را پذیرفت و فرمان مشروطه را صادر کرد. وی 10 روز پس از صدور این فرمان مرد.

اختلاف در صف مشروطه از همان آغاز پیروزی و حتی پیش از آن شروع شد. تعدادی از روشنفکران وابسته با استفاده از آزادی‌های به دست آمده و روزنامه‌هایشان، شروع به فحاشی علیه مذهب و روحانیت کرده و محیط را متشنج کردند. در این شرایط، محمدعلی شاه از موقعیت استفاده کرد و با همکاری لیاخوف فرمانده روسی تنها نیروی مدرن ایران یعنی بریگاد قزاق، مجلس را به توپ بست. به دنبال این امر، مشروطه خواهان (از جمله ستارخان و باقرخان) از تبریز، اصفهان و رشت به تهران حمله نمودند و تهران را تسخیر کردند. محمدعلی شاه به سفارت روسیه پناهنده شد و فرزند 12 ساله‌اش احمد به قدرت رسید. در این شرایط شیخ‌فضل‌الله نوری به جرم مخالفت با مشروطه اعدام و سال بعد آیت الله بهبهانی ترور شد. این اقدامات مشروطه خواهان، روحانیت را به طور کامل از مشروطه دور کرد. قبلاً علمای ایرانی مشهور عراق مانند آخوند خراسانی، تهرانی و مازندرانی از مشروطه دفاع نموده بودند. آیت الله میرزای نائینی نیز که با نظریه قدر مقدور خود در کتاب تنبیه الامه و تنزیه المله به دفاع از مشروطه پرداخته بود، نسخه‌های کتابش را جمع کرده به رودخانه ریخت(6).

به این اوضاع، شرایط بد اقتصادی ناشی از جنگ جهانی اول و حضور بیگانگان در کشور نیز اضافه شد و رضاخان، که از سوی ژنرال آیرون ساید فرمانده نیروهای انگلیسی در ایران حمایت می‌شد، تیر خلاص را بر مشروطه زد (احمد فاروقی و ژان‌لوروریه، 1358، ص 28 و حسین فردوست، 1370، ج1، ص 82 و نیکی کدی، صص 137-138).

امام خمینی با به یاد داشتن آموزه‌های قرآنی و بیان اینکه تاریخ برای ما درس عبرت است، یافته‌هایی ویژه از مطالعه تاریخ مشروطه در ذهن خود داشت و سعی می‌کرد از آنها در هدایت و رهبری انقلاب اسلامی بهره‌ گیرد. به نظر ایشان، تفرقه در صف مشروطه، بیرون رفتن روحانیون از صحنه و نقش وابستگان به بیگانه در این امر و نقش آنها در آوردن قوانین غربی از عوامل شکست مشروطه بود.

 

تفرقه در صف مشروطه

امام خمینی پس از پیروزی انقلاب اسلامی، ترور استاد مرتضی مطهری و امثال ایشان را تکرار نقشه دشمنان در انقلاب مشروطه دانسته و می‌گوید: همان‌گونه که در صدر مشروطه با کشتن نوری(7) و بهبهانی مسیر ملت را برگرداندند، اکنون نیز با کشتن مطهری و دیگران همان نقشه را در سر می‌پرورانند (صحیفه نور، ج 6، ص 258 – 3 /3 /58). امام تاکید می‌کند که در حالی که مشروطه اساسابه دست علمای نجف و ایران آغاز شد و پیروزی‌هایی به دست آورد، اما وابستگان دولت‌های خارجی به ویژه انگلیس، با ترور و تبلیغات روحانیون را از صحنه خارج کردند و با سلطه غرب‌زدگان و شرق‌زدگان، استبداد بازگشت و اکنون نیز اگر ملت، علما، نویسندگان و روشنفکران سستی کنند، این انقلاب به سرنوشت مشروطه دچار خواهد شد؛ با توجه به اینکه امروز دشمنان بیشترند(8). (صحیفه نور،‌ ج 15، ص 202 – 4 /8 /60)

 

بیرون رفتن روحانیون از صحنه

یکی از درس‌های مهم مشروطه که توسط امام خمینی و انقلابی‌های مسلمان مورد توجه بوده است عدم کناره‌گیری نیروهای انقلابی پس از پیروزی بود. امام تاکید می‌کند که اگر در صدر مشروطه علما و مومنین و روشنفکران متعهد به میدان آمده بودند و مجلس را قبضه می‌کردند، جایی برای خان‌ها و مستبدان و قلدرها که با ارعاب رعیت و گرفتن رأی آنها مجلس را در اختیار گرفتند نمی‌ماند و مشروطه شکست نمی‌خورد (دهشیری، ص 31 ).

ایشان دور شدن نیروهای متدین از صحنه پس از انقلاب مشروطه را چنین توصیف کرده است:

«اکنون ما باید از آن توطئه‌ها و مفاسدی که از انزوای متدینین پیش آمد و سیلی‌ای که اسلام و مسلمین خوردند، عبرت بگریم» (صحیفه نور، ج 18، ص 231 – 22 /11 /62).

امام علت اجرا نشدن اصل دوم متمم قانون اساسی مشروطه که به اصرار افرادی چون شیخ فضل‌الله نوری  نوشته شد و بر مبنای آن باید پنج مجتهد دارای شرایط بر مصوبات مجلس نظارت کنند را خدعه و نیرنگ شیاطینی می‌داند که بر انقلاب مشروطه شدند (دهشیری، ص 34).

ایشان در وصیت‌نامه خود نیز به دولتمردان و نیروهای انقلابی توصیه می‌کنند که از افتادن انقلاب به دست نااهلان و نامحرمان جلوگیری کنند و با اطمینان می‌توان گفت که پذیرش استعفای دولت موقت و پایین آوردن بنی‌صدر از مقاماتش در سال‌های نخستین پس از پیروزی انقلاب اسلامی نیز بازتابی از توجه به درس‌های مشروطه بوده است.

 

ج- امام خمینی و تحولات و حوادث دوره پهلوی:

دوره حکومت پهلوی و اقدامات رضاشاه و پسرش به طور مستقیم زمینه‌ساز وقوع انقلاب اسلامی بوده است. در اینجا به دیدگاه امام خمینی درباره چند موضوع عمده این زمان به ویژه حرکت‌های انقلابی توجه می‌کنیم.

 

1- امام خمینی و دوره رضاه شاه

اختلاف در صفوف مشروطه، شرایط نابسامان اقتصادی و غیره باعث ضعف و شکست مشروطه شد. در این شرایط انگلیسی‌ها به چند دلیل طرفدار ایجاد یک دولت مرکزی قوی در ایران شدند: 1- در روسیه با انقلاب 1917 کمونیست‌ها به قدرت رسیده و احتمال تاثیراتی از این جریان بر ایران می‌رفت؛ 2- در جنگ جهانی اول اهمیت نفت مشخص شده و ایران یکی از مهم‌ترین کشورهای نفت‌خیز بود؛ 3- در گیلان جنگلی‌ها و در تبریز شیخ محمد خیابانی حرکت‌های ضد خارجی قوی پدید آورده بودند؛ 4- قرارداد وثوق‌الدوله 1919 به شکست انجامیده و انگلیس نتوانسته بود ایران را تحت‌الحمایه خود نموده و منابع مالی ایران را در اختیار بگیرد.

بدین ترتیب، آنها روی یک افسر جاه‌طلب به نام رضاخان میرپنج در تنها نیروی مدرن ایران یعنی بریگاد قزاق دست گذارده،‌ اول به او کمک کردند که فرمانده بریگاد شود و سپس او را به کودتا تشویق کردند. او ابتدا سردار سپه شد و سپس با فشار خود را به عنوان نخست‌وزیر به احمدشاه تحمیل کردو در سال 1304 قدرت را به طور کامل به خود منتقل کرده، شاه شد. وی برای رسیدن به قدرت، از یک سو خود را طرفدار اسلام معرفی کرده مشروب‌فروشی‌ها را بست و در مراسم مذهبی شرکت می‌کرد و از سوی دیگر در شرایط آشفته آن روز وعده امنیت ملی می‌داد (جلال‌الدین مدنی، 1361، صص 118-117).

رضاشاه پس از رسیدن به قدرت به مخالفت با اعتقادات و فرهنگ مذهبی مردم و روحانیت پرداخت. الگوی او کمال آتاتورک و اقداماتش در ترکیه بود. مهم‌ترین مخالف رضا‌شاه مدرس بود که به دست وی تبعید و سر‌انجام به شهادت رسید. روحانیت، در مقابل برنامه‌های ضداسلامی رضاشاه از جمله کشف حجاب با صدای بلند به اعتراض برخاست، اما به شدت منکوب شده، فاجعه مسجد گوهرشاهد مشهد آفریده شد. رضاشاه حکومتی قلدرمآبانه و مستبد را بنیاد نهاده هرگونه صدای مخالف را به شدت سرکوب کرد. وی حتی تعدادی از روشنفکرانی را که در بنیادگذاری حکومتش نقش داشتند از میان برداشت.چنین حکومت‌هایی تنها توسط قدرت‌های خارجی بسیار قویتر از خود فرو می‌پاشند و این امر پس از نشان دادن گرایشاتی به آلمان توسط رضاشاه با مداخله نظامی متفقین در ایران در زمان جنگ جهانی دوم، اتفاق افتاد.

امام خمینی کودتای 1299 توسط رضاخان را از یکسو بدلیل ریاکاری‌های او و از دیگر سو به دلیل سکوت کسانی که او را می‌شناختند (به جز مدرس) قلمداد می‌کند:

«در طول سلطنت این سلسله، ... شده است که خیلی موجب تاسف است ... از اول که کودتا شد... و با امر انگلیس‌ها این امر واقع شد، اشتباه این بود که آنهایی که اطلاعات داشتند و مسائل را می‌توانستند بفهمند، مردم را مطلع نکردند. رضاشاه هم بعضی از این کارهایی که این آدم (محمدرضاشاه) می‌کند، در اوایل امرش شروع کرد روضه‌خوانی شروع کرد، ... دسته‌های ارتش را روز عاشورا برای سینه‌زنی بیرون آورد، خودش این تکیه‌هایی که در تهران بود راه می‌افتاد دوره ... یکی از غفلت‌هایی که شده است این است که اینها شروع نکردند که به مردم،‌ به ملت، چهره او را نمایش بدهند. دنبال این کارهایی که ریاکارانه انجام داد، آن چهره دیگرش را نمایش داد که تمام پایگاه‌های مذهبی را تعطیل کرد،‌ و باز در همان زمان یکی از اشتباهات این بود که ... آنهایی که باید مردم را آگاه کنند پشتیبانی از مدرس نکردند ...اگر پشتیبانی کرده بودند، مدرس مردی بود ... با منطق قوی و اطلاعات خوب و شجاعت ... و ممکن بود که در همان وقت شراین خانواده کنده بشود» (صحیفه نور، ج 3، ص 34- 16 /8 /57).

امام کشف حجاب توسط رضاشاه را نیز اقدامی در جهت مبارزه با مذهب که در جریان آن جنایات بسیاری صورت گرفت معرفی می‌نماید (صحیفه نور، ج 13، ص 152 – 14 /8 /59).

امام در سخنرانی‌های خود بارها از شخصیت‌، توانایی و تلاش‌های مدرس به نیکی یاد کرده است. ایشان با اشاره به اینکه القاب برای شهید بزرگ ما یعنی مدرس کوتاه و کوچک است،‌ مدرس را ستاره درخشانی بر تارک کشوری که از ظلم و جور رضاشاهی تاریک می‌نمود تصور کرده و ملت را مرهون خدمات و فداکاری‌های او می‌داند، مردی که در زمانی که قلم‌ها شکسته و زبان‌ها بسته و گلوها فشرده بود، از اظهار حق و ابطال دریغ نمی‌کرد (صحیفه نور، ج 19، ص 66 – 28 /6 /63).

امام خمینی مدرس را شخصیتی بسیار شجاع و با شهامت، ساده زیست، دارای قدرت روحی بالا و افتخار مجلس می‌داند(9).

 

2- امام خمینی و نهضت ملی شدن صنعت نفت:

در اواخر دهه 1320 شرایطی در کشور فراهم گردید که گروه‌های فکری، سیاسی در آن ظهور کرده و تا زمان کودتای 28 مرداد 1332 در صحنه حضور داشتند. در انتخابات مجالس 14 و 15 و 16 تعدادی از طرفداران ملی کردن نفت شامل افراد اسلام‌گرا و ملی‌گرا وارد مجلس شدند، در همین زمان یک حرکت اسلام‌گرا یعنی فداییان اسلام به رهبری نواب صفوی مشغول فعالیت بودند. فداییان اسلام با ترورهای خود از جمله ترور هژیر و رزم‌آرا شرایط را برای نخست‌وزیری مصدق فراهم کردند. نخست‌وزیری مصدق شامل دو دوره بود: 1- از 7 اردیبهشت 1330 تا 25 تیر 1331، 2- از 30 تیر 1331 تا 28 مرداد 1332.

در دوره اول، نفت ملی شد و در دادگاه لاهه نیز حرف ایران مبنی بر اینکه دادگاه لاهه فقط می‌تواند به اختلاف دولت‌ها رسیدگی کند نه اختلاف یک شرکت و یک دولت، پیش رفت. استعفای  مصدق بدلیل عدم همراهی شاه و مجلس با درخواست او مبنی بر کسب فرماندهی قوا و اختیارات تام، موقعیتی در اختیار محمدرضاشاه قرار داد تا قوام را به نخست‌وزیری برگزیند. اما در این شرایط فراخوان آیت‌الله کاشانی باعث شد مردم در قیام 30 تیر 1331 بار دیگر مصدق را به قدرت بازگردانند. در عین حال در دوره دوم بین سران نهضت اختلاف ظهور کرد. کاشانی در خصوص انتصاب‌های افراد بدسابقه توسط مصدق در ارتش و غیره هشدار می‌داد. از سوی دیگر، مصدق فداییان اسلام را زندانی کرده و تصور می‌کرد موفقیت‌هایش تنها به دلیل تلاش‌های خود اوست. هم‌چنین، وی دست توده‌ای‌های کمونیست و وابسته به شوروی را باز گذارده و آنها با جولان دادن در صحنه اسباب نگرانی  نیرو‌های مذهبی را فراهم می‌آوردند و به علاوه اتحاد شوروی از دادن 11 تن طلای ایران که بدلیل اشغال ایران باید می‌پرداخت، خودداری کرد. همچنین تحریم خرید نفت ایران نیز به اقتصاد کشور ضربه زده بود. در این شرایط، کودتای آمریکایی 28 مرداد توسط گروهی از نظامیان و همراهی اوباشی که هر یک 50 تومان پول از سازمان سیا گرفته بودند، اتفاق افتاد.

به نظر امام خمینی جداسازی دین از سیاست، کنار زدن روحانیت از صحنه سیاسی کشور و رنگ ملی به نهضت دادن و محروم نمودن آن از پشتوانه مذهبی از آفات ملی شدن صنعت نفت بود (دهشیری، ص 37). امام به آشنایی خود با آیت‌الله کاشانی از نزدیک اشاره کرده و او را یک روحانی مبارز و ضد استعمار می‌داند (صحیفه نور، ج 18، ص 181 – 26 /9 /62) و می‌گوید جرم او این بود که می‌خواست اسلام در ایران پیاده شود (دهشیری، ص39).

امام علاوه بر اینها، در یکی از سخنرانی‌هایش به چند اشتباه دکتر مصدق اشاره کرده است:

«اگر آن وقت یک نفر مثلاً از رجال و یک نفر از علما، یک جمعی از مردم (گفته) بودند که ما نمی‌خواهیم این سلسله را ... اگر این غفلت نشده بود ... ما حالا البته به این صحبت‌ها اینجا نداشتیم ... این غفلت بزرگ از رجال سیاسی و علما و ... سایر اقشار مملکت ما واقع شد و این آدم را تحمیل کردند بر ما و دنباله‌اش (را) هم گرفتند که قدرتمندش کنند. از آن وقت تا حالا هم غفلت‌ها شده است. قوام‌السلطنه می‌توانست این کارها را بکنند، لکن با غفلت‌ها یا ضعف نفس‌ها نکرد. از او بالاتر دکتر مصدق بود، قدرت دست دکتر مصدق آمد، لکن اشتباهات هم داشت ... یکی از اشتباهات این بود که آنوقتی که قدرت دستش آمد، این را خفه‌اش نکرد تا تمام کند قضیه را، این کاری برای او نداشت آنوقت، هیچ کاری برای او نداشت، بلکه ارتش دست او بود، همه قدرت‌ها دست او بود و این هم ... آن وقت ضعیف بود و زیر چنگال او بود، لکن غفلت شد. غفلت دیگر اینکه مجلس را ایشان منحل کرد و یکی یکی وکلا را وادار کرد که بروید استعفا بدهید. وقتی استعفا دادند یک طریق قانونی برای شاه پیدا شد...

شاه تعیین کرد نخست‌وزیر را. این اشتباهی بود که از دکتر واقع شد و دنبال او این مرد را دوباره برگرداندند به ایران، به قول بعضی که محمدرضا شاه رفت و رضاشاه آمد» (صحیفه نور، ج 3، ص 36 – 16 /8 /57). امام در این سخنرانی که در واپسین روزهای رژیم محمدرضا شاه (در زمان دولت بختیار) صورت گرفت، این حوادث را درسی برای ما و روزگار ما می‌داند و ادامه می‌دهد که من می‌ترسم که رجال علمی و سیاسی و روشنفکران و اقشار ملت ما دوباره دستخوش اشتباه شوند و بدین وسیله آنان را به هوشیاری تا پیروزی بر دشمن فرا می‌خواند (همان).

 

3-امام خمینی و قیام 15 خرداد 1342:

از پایان دهه 1330 بار دیگر حرکت‌های انقلابی در کشور آغاز شد. اما این بار نیروهای مذهبی با رهبری امام خمینی در مرکز حرکت قرار گرفتند. اوج این حرکت‌ها در سال‌های 1341 و 1342 اتفاق افتاد و نقطه آغاز آنها تدوین لایحه انجمن‌های ایالتی و ولایتی بوسیله دولت بود که در آن از شرایط انتخاب شوندگان شرط مسلمان بودن حذف و قسم به قرآن نیز به سوگند به کتاب آسمانی تغییر یافته بود. امام در مقابل این لایحه که هدفش رسمیت بخشیدن به ادیان دیگر و از جمله بهائیت بود ایستاد و با همراهی بخش‌هایی از روحانیت با امام در این مبارزه، رژیم شاه لایحه را پس گرفت. “ رفراندوم انقلاب سفید “  توسط شاه موضوع مخالفت‌های بعدی امام بود. ایشان شرکت در رفراندوم را تحریم نموده و برگزاری آن را غیرقانونی خواندند. ضرب و شتم طلاب مدرسه فیضیه قم توسط عوامل ساواک موضوع دیگر درگیری امام با رژیم شاه بود. این درگیری که در آغاز سال 1342 اتفاق افتاد، تا قیام 15 خرداد همین سال ادامه یافت. امام در سخنرانی‌های خود، رژیم شاه را بدلیل سیاست‌هایش از جمله نوکری آمریکا و اسرائیل به شدت سرزنش می‌کردند. ایشان صبح زود روز 15 خرداد دستگیر و به تهران انتقال یافتند. مردم به دنبال این امر و با شنیدن خبر دستگیری امام، در شهرهای مختلف به ویژه تهران، قم و ورامین به خیابان‌ها ریختند و به اعتراض برخاستند. در این زمان رژیم شاه به طرز بی‌رحمانه‌ای با کشتار عمده بسیاری از تظاهرکنندگان، حرکت را سرکوب کرد.

قیام 15 خرداد 1342 علی‌رغم سرکوب شدن تاثیرات عمده‌ای از خود بر جای نهاد: قیام آغاز حرکت بازگشت به خویشتن در کشور بود. با این قیام، انجمن‌های اسلامی در دانشگاه‌ها، بازار و غیره پدید آمده  مدارس دین و دانش در شهرهای مختلف (مانند مدارس رفاه و علوی در تهران) توسط مسلمانان انقلابی ایجاد شدند و رهبری حرکت‌های مخالف رژیم شاه به نیرو‌های مذهبی منتقل گردیده سقوط نظام سلطنتی و طرد همه قدرت‌های استعمار مورد توجه گروه‌های انقلابی قرار گرفت. این قیام یک مرحله بسیار مهم و یک نقطه عطف بسیار تاثیرگذار در مسیر وقوع انقلاب اسلامی ایران به شمار می‌رود.

به نظر امام خمینی قیام 15 خرداد قیامی برای اسلام بود (صحیفه نور، ج 7، ص  56 – 15 /3 /58) که اسطوره قدرت ستم شاهی را شکست و افسانه‌ها و افسون‌ها را باطل کرد و راه قیام را برای نسل‌های آینده گشوده و ناشدنی‌ها را شدنی کرد (صحیفه نور، ج 19، ص 165 -1 /3 /64). این واقعه ننگ بزرگی برای هیئت حاکمه بود و تاریخ آن ‌را فراموش نخواهد کرد (صحیفه نور، ج 1، ص 183 – 25 /2 /43)

امام بعد از آزادی از زندان 10 ماهه، در سخنرانی خود در اردیبهشت 1343 با نشانه رفتن تبلیغات منفی رژیم شاه مبنی بر ارتجاعی بودن قیام 15 خرداد و با اشاره به شهدا و مجروحان این قیام چنین گفت:

«اینها علامت تمدن آقایان است و ارتجاع ما، افسوس که دست ما از عالم کوتاه است، افسوس که صدای ما به عالم نمی‌رسد» (صحیفه نور، ج 1، ص 67 – 25/ 243).

در پایان این بررسی، به دیدگاه امام در رابطه با چهار موضوع دیگر مرتبط با این دوره یعنی “ انقلاب سفید “ ، اصلاحات ارضی، آزادی زنان و احیای کاپیتولاسیون می‌پردازیم:

 

نتایج انقلاب سفید :

امام خمینی «انقلاب سفید» شاه را یک پدیده استعماری می‌داند که با عوام‌فریبی بدان نام انقلاب سفید داده‌اند و نتیجه‌ای جز فقر، ذلت، اختناق، اعدام‌های غیرقانونی و انباشتن زندان‌ها از علما و جوانان، هتک مقدسات اسلامی، هجوم به مدرسه فیضیه و دانشگاه‌ها، کشتار فجیع 15 خرداد، مصونیت بخشی به نظامیان آمریکایی و بستگان آنها، خرد کردن حیثیت و استقلال قضایی کشور و مسلط کردن غارتگران آمریکایی و صهیونیستی بر کلیه شئون نظامی، سیاسی، تجاری، صنعتی، زارعی و بازارها نداشته است (صحیفه نور، ج 1، ص 201 – فروردین 1352).

امام همچنین این حرکت محمدرضا شاه را یک نمایش مبتذل با هدف وابسته کردن هر چه بیشتر کشور به آمریکا و فریفتن دهقانانبا عنوان نمودن اصلاحات ارضی و زنان با طرح آزادی زنان می‌داند (صحیفه نور، ج 22، ص 152 – 24 / 9 / 57). به نظر ایشان با سیاستی که به عنوان مثال دولت در رابطه با مراتع در پیش گرفت، دامداری ایران ویران شد و ما به وارد‌کننده گوشت تبدیل شدیم (صحیفه نور، ج 3، ص 215 – 2 /8 /57 و ج 3، ص 224 – 30 /8 /57).

امام به علاوه به این نکته تاکیده می‌کند که آنچه توسط مردم ایران در این زمان اتفاق افتاد یک انقلاب واقعی و انقلاب سفید است نه آنچه محمدرضا انجام داد:

«انقلاب ایران بحمدالله از تمام انقلاب‌هایی که در دنیا واقع شده است بهتر است و این را باید انقلاب سفید اسمش ... گذاشت نه آن انقلابی که محمدرضا می‌گفت. یعنی انقلابی که ضایعاتش کم بوده ... (یعنی) نسبت به انقلابات دیگر بسیار کم بوده است و آن چیزهایی که بدست آمده بسیار زیاد، یعنی قدرتی را که هیچ تصور نمی‌شد که شکسته بشود، این انقلاب شکست» (صحیفه نور، ج 9، ص 173 – 29 /6 /58).

 

نتایج اصلاحات ارضی :

به نظر امام خمینی اصلاحات ارضی برنامه‌ای بود برای از بین بردن کشاورزی و وابسته کردن ایران و تحمیل اقتصاد تک محصولی بر کشور (صحیفه نور، ج 3، ص 157 – 24/ 8 / 57 و ج 6، ص 130 – 19 / 2 / 58 و ج 11، ص 204 – 15 / 10 58 ) امام هم چنین اشاره دارد به اینکه وابستگی اقتصادی باعث وابستگی سیاسی و نظامی نیز می‌گردد.

امام تاکید می‌کند که با اصلاحات ارضی، ما مصرف‌کننده گندمی که باید خارجی‌ها به دریا می‌ریختند شدیم و آمارهای خود رژیم می‌گوید که اکنون 93٪ مواد غذایی را از خارج وارد می‌کنیم، در حالی که تا پیش از آن تولید کشاورزی ما بیش از مقدار نیازمان بود (صحیفه نور، ج 1، ص 265 – 10 /10 / 56 و ج 2، ص 43 – 16 /2 /57 و ج 6، ص 181 – 26 /2 / 58). نتیجه دیگر اصلاحات ارضی این بود که زارعین بیچاره‌ای که دیگر نمی‌توانستند در روستا زندگی کنند، به شهرها هجوم آورده و خانه‌های گلی و بدون امکانات زندگی می‌کنند (صحیفه نور، ج 2، ص 148 – 21 / 7 / 57).

ایشان در پاسخ به خبرنگاری که گفته بود شوروی‌ها می‌گویند علت انقلاب شما علیه شاه این است که اصلاحات ارضی املاک روحانیون را گرفته است، چنین گفت:

«اگر کسی از وضع زندگی روحانیون مطلع باشد، خوب می‌داند که روحانیون املاکی نداشته و ندارند (و) روحانیون از طبقه سوم می‌باشند» (صحیفه نور، ج 3، ص 147 – 22 / 8 / 57 ).

امام در پاسخ به این سوال خبرنگار دیگری که پرسیده بود برنامه شما برای اصلاحات ارضی و صنعتی کردن کشور چیست؟ چنین پاسخ می‌دهد : «ایران به سرعت می‌تواند مشکل کشاورزی خود را حل کند، به طوری که هم کشاورز به یک زندگی انسانی در حد دیگران برسد و هم مملکت از واردات مواد غذایی بی‌نیاز گردد و ما برای صنعتی کردن کشور تلاش می‌کنیم ولکن نه صنعت مونتاژ که هم کشور را هر چه بیشتر به اجانب وابسته کرده است و هم اکثریت فقیر و محروم را در خدمت مشتی ثروت‌اندوز متجاوز قرار داده است» (صحیفه نور، ج 3، ص 92 – 18 / 8 / 57).

قابل ذکر است که امام خمینی به هیچ وجه با اصلاحات ارضی، ملی کردن جنگل‌ها و سهیم کردن کارگران در سود کارخانه‌ها مخالف نبود. از جمله، به پاکروان رئیس ساواک، که برای حل مساله نزد ایشان آمده بود گفته بود که من به عنوان حاکم شرع اکثر این مالکین دهات را مالک نمی‌دانم ولی، نحوه اجرای اصلاحات ارضی کشور را به وارد کننده مواد غذایی تبدیل خواهد کرد و کشاورزی را از بین برده ما را مجبور خواهد کرد دست نیاز به سوی آمریکا دراز کنیم (یحیی فوزی، 1384، ص ص 39 -38)

 

آزادی زنان :

امام بابیان این مطلب که اسلام نه تنها با آزادی زن موافق است، بلکه خود پایه گذار آزادی زن در تمام ابعاد وجودی زن می‌باشد (صحیفه نور، ج 4، ص 192 – 20 / 10 / 57)، در رابطه با درغگویی پهلوی‌ها در زمینه اعتقاد به آزادی زنان می‌گوید:

«در زمان این پدر و پسر آن اختناقی بود که شاید در طول تاریخ ما سابقه نداشت. نه مرد آزاد بود نه زن، همه در اختناق بودند» (صحیفه نور، ج 6، ص 181 – 26 / 2 / 58) .

«آزادی زن در منطق شاه یعنی به انحطاط کشانیدن زن از مقام انسانی او و در حد یک وسیله با او رفتار کردن. آزادی زن در منطق شاه، یعنی پر کردن زندان‌ها از زنان ایرانی که حاضر نیستند به پستی‌های اخلاقی شاهانه تن بدهند» (صحیفه نور، ج 22، ص 153 – 24 / 9 / 57).

ایشان در جای دیگر نیز به هدف رژیم پهلوی از مطرح کردن آزادی زنان و نیرنگ بودن آن اشاره نموده می‌فرماید :

«ما با ترقی زنان مخالف نیستیم، با این فحشا مخالفیم... مگر مردها آزادند که زنها می‌خواهند آزاد باشند؟ آزاد مرد و آزاد زن با لفظ درست می‌شود؟» (صحیفه امام، ج 1، ص 305)

 

احیای کاپیتولاسیون :

بعد از آزادی امام از زندان موضوع بعدی در گیری‌های ایشان با رژیم، لایحه احیای کاپیتولاسیون یعنی اعطای مصونیت کنسولی به مستشاران آمریکایی و خانواده‌های آنان توسط رژیم شاه بود که با اکثریت ضعیفی در مجلس به تصویب رسید.

امام خمینی در سخنرانی‌های خود بویژه در روز 4 آبان 1343 به شدت به فروختن استقلال کشور به وسیله این رژیم اعتراض نمودند:

«ملت ایران را از سگ‌های آمریکایی پست‌تر کردند، اگر چنانچه کسی سگ آمریکائی را زیر بگیرد،باز‌خواست از او می‌کنند، .... چنانچه یک آشپز آمریکائی شاه ایران را زیر بگیرد و تعرض هیچ کس حق تعرض ندارد» (صحیفه امام، ج 1، ص 416). در همین سخنرانی بود که ایشان جمله: «آمریکا از انگلیس بدتر، انگلیس از آمریکا بدتر، شوروی از هر دو بدتر، همه از هم بدتر، همه از هم پلیدتر، اما امروز سروکار ما با این خبیث‌هاست با آمریکاست» (همان،ص 420) را ادا کردند.

دستگیری و تبعید امام به ترکیه و سپس عراق بدلیل مخالفت‌های ایشان با احیای کاپیتولاسیون صورت گرفت.

بعد از تبعید امام خمینی، موضوعات دیگری که مورد مخالفت شدید ایشان قرار گرفت ایجاد حزب رستاخیز و الزام محمد رضا شاه به ورود همه افراد به آن،برگزاری جشن‌های 2500 ساله شاهنشاهی، تغییر مبدا تاریخ کشور از هجری شمسی به شاهنشاهی و خمکاری رژیم شاه با رژیم صهیونیستی اسرائیل بود.

به عنوان نمونه، امام ضمن حرام خواندن پیوستن ملت به حزب رستاخیز، آن را نشانه شکست فاحش «انقلاب سفید» و مخالفت قانون اساسی و موازین بین‌المللی دانست (صحیفه نور، ج 1، ص 211 – 21 / 12 / 53).

 

نتیجه

 

این پژوهش با توجه و دقت در آثار به جای مانده از امام خمینی به ویژه سخنرانی‌های ایشان در دو دوره پیش و پس از وقوع انقلاب اسلامی، نگرش امام به حوادث مهم تاریخ معاصر کشور بخصوص حوادث انقلابی را مورد کنکاش قرار داده و به این نتیجه دست یافته است که به نظر امام :

1- هدف روحانیت از وارد شدن به صحنه سیاسی گسترش مذهب، حفظ استقلال کشور و جلوگیری از فروش کشور به بیگانگان تحت عنوان امتیازات مختلف، مقابله با حکومت‌های مستبد و فراهم کردن شرایط برای ورود اسلام به صحنه سیاست بوده است؛  

2- جریان‌ها و حوادث تاریخ معاصر کشور حاوی در س‌هایی بسیار مفید برای دوره حاضر و وقوع و ادامه انقلاب اسلامی مانند حفظ وحدت، عدم خالی کردن صحنه پس از پیروزی و غیره بوده است.

 

توضیحات

1- اندیشه تشیع از مدت‌ها قبل از صفویان جای خود را در ایران باز کرده و مراکز مهم شیعه در تعدادی از نقاط کشور مانند مازندران، گیلان، خراسان، قم و کاشان پدید آمده بود. از سوی دیگر، منابع گفته‌اند که اهل تسنن ایران دوستدار خاندان امام علی (ع) بودند.

2- بعد از شکست ایران از روسیه و تحمیل قراردادهای گلستان و ترکمنچای به ایران دولت روسیه گریبایدوف را برای گرفتن غرامت و جمع‌آوری زنان گرجی که شوهران غیر گرجی داشتند و انتقال آنها به روسیه، به ایران فرستاد. در این زمان، بر مبنای یک فتوای مذهبی که نجات زن‌های مسلمان را از دست کافران واجب می‌شمرد، مردم حادثه قتل گریبایدوف را آفریدند. با عذرخواهی دولت ایران، روسیه صلاح خود را در آن دید که از ایران در گذرد.

3- امتیازات رویتر (1872 م) تقریباً تمامی منابع و معادن ایران به علاوهء حق ساختن راه آهن و استفاده از آن، حق تغییر مسیر رودخانه‌ها، حق استفاده از سواحل دریای مازندران، حق کشت زمین‌های بایر، حق اداره گمرکات و غیره را در اختیار بارون ژولیوس دو ریتر انگلیسی قرار می‌داد. قلمرو امتیاز چنان گسترده بود که با مقاومت‌های دامنه‌داری که در مقابل آن صورت گرفت، دولت انگلیس برای ادامه نفوذ در ایران، صلاح خود را در فسخ آن دید.

4- یکی از اسناد تاریخی می‌گوید ماژور تالبوت در راه تهران، نامه‌ای بدین شرح برای امین‌السلطان صدراعظم ناصر‌الدین شاه نوشته است:

«اینجانب ماژور تالبوت تعهد می‌کنم که برای حضرت اشرف امین‌السلطان و اعلی‌حضرت شاه ایران ... مبلغ 40000 لیره استرینگ بپردازم. 10000 لیره از این مبلغ را روز تفویض امتیازنامه رژی، 10000 لیره دیگر از این مبلغ را در اولین روزی که امتیاز رژی به موقع اجرا گذارده شود، 20000 لیره بقیه را دو ماه پس از اجرای امتیازنامه رژی – پاریس 1889» (ابراهیم تیموری، 1385،ص 177)

5- آیت‌الله طباطبائی از رهبران مشروطه گفته است که در یک مورد او برای رساندن خواسته انقلابی‌ها به گوش مظفرالدین شاه از شش کانال مختلف تلاش نموده است اما عین‌الدوله هر شش کانال را کشف و از این امر جلوگیر کرده است.

6- یک نکته مهم در تاریخ مشروطه بخشودن عین‌الدوله مستبد توسط مشروطه خواهان (به طوری که آنها وی را حتی چند بار وزیر کردند) ولی اعدام شیخ‌فضل‌الله نوری است که حاضر نشد برای حفظ جانش به سفارت روسیه پناه ببرد. آل‌ احمد اعدام شیخ را علامت سلطه غربزدگی در ایران دانسته است (رسول جعفریان، 1379، صص 255 – 254)

در پاسخ به این سوال که چرا شیخ‌ فضل‌الله نوری در مقابل علمای نجف ایستاد و از مشروعه دفاع کرد، باید بگوییم که شیخ در عین حالی که مقام علمی آنها را قبول داشت، اما دوری آنها از تهران و وجود واسطه‌ها آنها را از آنچه در ایران می‌گذشت غافل ساخته بود و همراه با تبلیغات منفی موجود، مشروطه‌خواهان دید منفی نسبت به شیخ داشتند و در مقابل اعدام شیخ نیز واکنش جدی صورت ندادند (همان، ص ص 256 – 255).

قابل ذکر است که دفاع کسانی مانند نائینی از مشروطه نیز فقط بر اساس ضرورتی تاریخی بود که مانع از اعمال و اجرای ولایت فقیه بود. وی در کتابش نوشت که در عصر غیبت که مقام ولایت غیرمقدور است، باید به مشروطه اندیشید که بهتر از استبداد است. او به ولایت فقیه معتقد بود، اما آن را در زمان غیر اجرایی می‌دانست.شیخ فضل‌الله نوری نیز همین را معتقد اما از نفوذ اندیشه‌های غربی و لاابالی‌گری و بی‌دینی در هراس بود (همان، ص 258). به این جملات شیخ توجه کنید:

“ ای مسلمانان! کدام عالم است که می‌گوید مجلسی که تخفیف ظلم نماید و اجرای احکام اسلام کندة بد است و نباید باشد. تمام کلمات راجع است به چند نفر لامذهب بی‌دین آزادی طلب که احکام شریعت قیدی است برای آنها؛ می‌خواهند نگذارند که رسما این مجلس مقید شود به احکام اسلام و در اجرای آن هر روز به بهانه‌ای القای شبهات می‌کنند. “ (محمد ترکمان، ج 1، ص 341).

امام هم می‌گوید که مرحله پیش از کودتای رضاخان به گونه‌ای بوده است که ایرانیان و مسلمانان نمی‌توانستند طرح حکومت اسلامی بدهند. بنابرین برای کاهش ظلم و استبداد بر این شدند که سلطنت مشروطه شود (صحیفه نور، ج 3، ص 94).

7- امام خمینی در رابطه با اعدام شیخ فضل‌الله نوری به نکته دیگری نیز اشاره می‌کند:

“ اگر تهذیب در کار نباشد، علم توحید هم به درد نمی‌خورد ... هر چه انباشته‌تر بشود علم، حتی توحید که بالاترین علم است انباشته بشود در مغز انسان و قلب انسان، انسان را اگر مهذب نباشد، از خدای تبارک و تعالی دورتر می‌کند ... شما می‌دانید که مرحوم شیخ فضل‌الله نوری را ... یک معلم زنجانی ... محاکمه کرد و حکم قتل او را صادر کرد. وقتی معلم ملا مهذب نباشد، فسادش از همه کس بیشتر است. “ (صحیفه نور، ج 13، ص 211 – 27 /9 /59).

8- امام وجود تفرقه در صف مشروطه و علت و نتایج آن را چنین توصیف کرده است:

«تاریخ یک درس عبرت است برای ما ... در مشروطه بهد از اینکه ابتدا پیش رفت، دست‌هایی آمده و تمام مردم ایران را به دو طبقه تقسیم کرد، نه ایران تنها، از روحانیون بزرگ نجف یک دسته طرفدار مشروطیت، یک دسته دشمن مشروطه. اهل منبر یک دسته بر ضد مشروطه صحبت می‌کردند، یک دسته بر ضد استبداد. در هر خانه‌ای دو تا برادر اگر بودند، مثلاً در بسیاری از جاها، این مشروطه‌ای بود، آن مستبد. و این نقشه‌ای بود که ... تاثیر کرد و نگذاشت که مشروطه به آن‌طوری که علمای بزرگ طرحش را ریخته بودند، علمی بشود. به آنجا رساندند که آنهایی که مشروطه خواه بودند به دست یک عده کوبیده شدند، تا آنجا که مثل مرحوم حاج شیخ فضل‌الله نوری در ایران برای خاطر اینکه می‌گفت باید مشروطه مشروعه باشد و آن مشروطه‌ای که از غرب و شرق به ما برسد قبول نداریم، در همین تهران به دار زدند.» (صحیفه نور، ج 18، ص 135 – 13 /7 /62).

9- امام در مورد شجاعت مدرس در یک سخنرانی در سال 1361 گفت:

«وقتی رضا شاه ریخت به مجلس ... فریاد می‌زدند آن قلدرهای اطرافش که زنده باد کذا و زنده باد کذا، مدرس رفت ایستاد و گفت مرده باد کذا، ... برای... اینکه از هواهای نفسانی آزاد بود، وارسته بود، وابسته نبود» (صحیفه نور، ج 16، ص 269 – 7 / 6 / 61) «رضا شاه از مدرس می‌ترسید ... آن‌قدری که از مدرس می‌ترسید از تفنگدارها نمی‌ترسید» (1 – صحیفه نور، ج 8 ، ص 241 – 26 / 5 / 85).

امام در مورد ساده زیستی مدرس در سال 1357 در سخنرانی خود چنین گفت:

«رضا شاه رقیب خودش را مدرس می‌دانست، به دیگران اعتنایی نداشت ...که وقتی ... صحبت می‌کرد، متزلزل می‌کرد همه را یک انسان بود، وضع زندگی‌اش آن بود که شما شنیدید که من دیدم. وقتی که وکیل شد، یعنی از اول به عنوان فقیهی که باید در مجلس باشد تعیین شد... یک گاری با ... اسبی در اصفهان خریده بود و سوار شده بود و خودش آورده بود تا تهران ... یک زندگی مادون عادی که در آن وقت کرباس ایشان زبان‌زد بود، کرباسی که باید از خود ایران باشد می‌پوشید.» (صحیفه نور، ج 13، ص 209 – 27 /9 /59).

امام در مورد قدرت روحی بالای مدرس و نقش او در مجلس نیز بدین‌گونه در سال 1361 اظهار نظر نمود:

«من یک روز رفتم درس ایشان، مثل اینکه هیچ‌کاری ندارد، فقط طلبه‌ای است دارد درس می‌گوید، اینطور قدرت روحی داشت ... از آنجا ... رفت مجلس. آن وقت هم که می‌رفت مجلس، ... همه از او حساب می‌بردند. من مجلس آن وقت را هم دیده‌ام، کانه مجلس منتظر بود که مدرس بیاید. با اینکه با او بد بودند، ولی مجلس کانه احساس نقص می‌کرد وقتی مدرس نبود. وقتی مدرس می‌آمد مثل اینکه یک چیز تازه‌ای واقع شده ... برای اینکه یک آدمی بود که نه به مقام اعتنا می‌کرد و نه به دارایی و امثال ذلک ... نه مقامی او را جذبش می‌کرد» (صحیفه نور، ج 16، ص 269 – 7 /6 /61).

 

منابع و مآخذ:

1- حسینی زاده. محمد علی، (1379)، علما و مشروعیت دولت صفوی، قم: انجمن معارف اسلامی.        

2- هینتس. والتر، (1361)، تشکیل دولت ملی در ایران، ترجمه جهانداری، تهران خوارزمی.

3- لمبتون. آن، (1359)، نظریه دولت در ایران، ترجمه پهلوان، تهران: کتاب آزاد.

4- صحیفه نور، (مجموعه اعلامیه‌ها و سخنرانی‌های امام خمینی) (1361)، تهران: مرکز مدارک فرهنگی انقلاب اسلامی، جلدهای 1- 2- 3- 4- 6- 8- 9- 11- 13- 15- 16- 17- 18- 19- 22 و صحیفه امام، تهران، نشر آثار امام خمینی، ج 1.

5- تیموری. ابراهیم، (1385)، تحریم تنباکو اولین مقاومت منفی در ایران، تهران: کتاب‌های جیبی.

6- فوریه، سه سال در دربار ایران، (بی‌تا)، ترجمه ع. اقبال آشتیانی، تهران: دنیای کتاب.

7- زنجانی. محمد رضا، (1333)، تحریم تنباکو، تهران، حسین مصدقی.

8- دهشیری. محمد رضا، (1380)، درآمدی برنظریه سیاسی امام خمینی، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی.

9- مهرداد. محمود، (1363)، خواندنی‌های تاریخی، تهران: انتشارات هفته.

10- فاروقی. احمد، لوروریه. ژان، (1358)، ایران بر ضد شاه، ترجمه مهدی نراقی، تهران: امیرکبیر.

11- فردوست. حسین، (1370)، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، 2 جلد، تهران: روزنامه اطلاعات، جلد 1.

12- کدی. نیکی. آرا، (1369)، ریشه‌های انقلاب ایران، ترجمه ع. گواهی، تهران: قلم.

13- مدنی. جلال‌الدین، (1361)، تاریخ سیاسی معاصر ایران، 2 جلد، قم: دفتر انتشارات اسلامی، جلد 1.

14- فوزی. یحیی، اندیشه سیاسی، (1384)، امام خمینی، قم: نشر معارف.

15- جعفریان. رسول، «جنبش مشروطیت از دیدگاه امام خمینی» ، (1379)، مؤلفه‌های اندیشه سیاسی امام خمینی، تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی

16- ترکمان. محمد، رسائل، اعلامیه‌ها، مکتوبات و روزنامه شیخ فضل‌الله نوری، 2 جلد، تهران، جلد1.


فصلنامه سیاست - دوره 38 - شماره 3- پائیز 1387
 
تعداد بازدید: 6246



آرشیو مقالات

نظر شما

 
نام:
ایمیل:
نظر:
تصویر امنیتی:

جدیدترین مطالب

پربازدیدها

© تمامی حقوق برای پایگاه اطلاع رسانی 15 خرداد 1342 محفوظ است.