مقالات

بررسی نقش روحانیون در تحریم انتخابات مجلس بیست و یکم شورای ملی

توران منصوری - الهام رجایی


چکیده:
تحریم انتخابات مجلس بیست و یکم شورای ملی توسط علما یکی از اقدامات تأثیرگذار بود که منجر به مرجعیت امام و عدم شرکت شمار زیادی از مردم در این انتخابات شد. از این رو با توجه به اهمیت این موضوع بسیاری از محققین هر یک با رویکردی متفاوت سعی در بررسی این واقعه تاریخی دارند. بنابراین این مقاله نیز به نوبه خود در صدد است به روند جریانات منجر به تحریم انتخابات، اقدامات روحانیون مبارز برای اشاعه ی مبارزه علیه تصمیمات رژیم و در نهایت نتایج حاصل از آن بپردازد.
پژوهش صورت گرفته با استفاده از روش توصیفی-تحلیلی و با تکیه بر شیوه کتابخانه ای، از منابع و ماخذ متعبر تاریخی از جمله اسناد چاپ شده، کتب و روزنامه بهره گرفته و سعی در برطرف نمودن ابهامات مطرح شده دارد.

واژگان کلیدی: مجلس بیست و یکم، انتخابات، روحانیون، تحریم رفراندوم، امام خمینی. 

مقدمه:
به طور کلی نقطه آغازين اصلاحات شاه كه در كابينه علم به اجرا درآمد، لايحه ی انجمن هاي ايالتي و ولايتي بود، كه در واقع اين لايحه در قانون اساسي مشروطه به منظور عدم تمركز اداري و مشاركت مردم در تعيين سرنوشت سياسي شان فراهم شده بود. اما دولت محمد رضا شاه از طرح اين لايحه اهداف ديگري را دنبال مي كرد،۱  از جمله: با طرح آن قصد داشت قدرت روحانيون مذهبي را بسنجد و به محافظه كاري خود در برابر آنها پايان دهد و اين كه با طرح حذف مذهب رسمي و قيد سوگند به قرآن، زمينه ی روي كار آمدن گروه هاي صاحب نفوذ غير معتقد به اسلام از جمله بهايي ها را فراهم كند، و در آخر با دادن حق رأي به زنان، علل محروميت گذشته آنها را منوط به اسلام داند. ۲
لايحه ی مذکور بعد از فوت آيت الله بروجردي به تصويب رسيد و رژيم تصور مي كرد كه با فوت ايشان روحانيت تضعيف شده است؛ در نتيجه مخالف جدي در مقابل خود ندارد. در واقع آنچه باعث شد اين تصور به وجود آید وضعيت روحانيت جامعه ايران در طول دهه ی 1330ه.ش بود كه گرايش سياسي خاصي نداشتند و از كودتاي 28 مرداد 1332 بين روحانيت و رژيم مسئله سياسي خاصي پيش نيامده بود. اما اين بار رژيم با نقض قانون اساسي و تشديد برنامه های نوسازي خود واكنش روحانيت را در برابر خود برانگيخت و اولين فردي كه در برابر آن اعتراض كرد امام خميني بود. ۳
امام خميني نيز آن را مقدمه ی از رسميت انداختن اسلام و قرآن از جامعه ی ايران می دانست ۴ و معتقد بود این لایحه جهت حاکمیت بهائیان در ایران طراحی شده است و در نخستین اعلامیه در این زمینه نوشت:«اینجانب حسب وظیفه شرعیه، به ملت ایران و مسلمین جهان اعلام خطر می کنم، قرآن کریم و اسلام در معرض خطر است، استقلال کشور و اقتصاد آن در معرض قبضه صهیونیست هاست که در ایران به حزب بهایی ظاهر شدند... تلویزیون ایران پایگاه جاسوسی یهودی است...» ۵ از اين رو امام در راستای مخالفت با اين لايحه، علماي طراز اول قم را براي مشاوره و تصميم گيري درباره ی اين لايحه دعوت و در جلسه اي كه داشتند تصميم گرفتند، ابتدا طي تلگرافي به شاه مخالفت مراجع و علما را با مفاد اين تصويب نامه اعلام و الغاي آن را درخواست كنند و در گام بعدی ساير علما را از طريق پيغام و نامه در جريان قرار دهند و براي هماهنگي بيشتر جلسات هفتگي برگزار كنند و در آخر امام نيز پيشنهاد کردند كه تلگرام هاي مخابره شده را تكثير و در اختيار مردم قرار دهند تا در جريان مسائل روز قرار گيرند. ۶ و ایشان كماكان به مبارزه خود ادامه داد تا اين كه علم در نهايت تسليم شد. ۷
از نتايج مثبت لغو اين لايحه، شكست دولت علم و كسب اولين پيروزي در برابر رژيم شاه و محوريت و پيشتازي نهضت و رهبري فكري و عملي آن توسط امام خميني است.

انقلاب  سفيد(انقلاب شاه و مردم):
پس از عقب نشيني شاه در قضيه ی انجمن هاي ايالتي و ولايتي، نارضايتي امريكا بوجود آمد. در نتيجه شاه كه از تغيير نگاه امريكا نسبت به خود مي ترسيد يك ماه پس از پايان غائله ی انجمن هاي ايالتي و ولايتي، طرح شش ماده اي خود را در قالب لوايح ششگانه با عنوان انقلاب سفيد تهيه كرد. ۸ با اعلام رفراندوم، امام خمینی در واکنش به آن، اهداف رژیم را از طرح این لوایح و خطراتی که متوجه اسلام و جامعه اسلامی ایران می کند بیان داشت و در نهایت تصمیم بر آن شد که آیت الله روح الله کمالوند از طرف روحانیون قم به دربار شاه برود و مخالفت آنها را بیان کند ولی شاه که ادامه سلطنت خود را منوط به اجرای این برنامه می-دانست در پاسخ به مخالفت آنها گفت:«اگر آسمان به زمین بیاید و زمین به آسمان برود من باید این برنامه را اجرا کنم زیر اگر نکنم من از بین می روم و کسانی روی کار می آیند و به این کارها دست می زنند که نه تنها هیچ اعتقادی به شما و مرام و مسلک شما ندارند بلکه این مساجد را بر سر شما خراب خواهند کرد و شما را از بین خواهند برد». ۹ در مقابل آیت الله کمالوند نیز به شاه متذکر شد که رفراندوم در قانون اساسی پیش بینی نشده است و خود شما دولت مصدق را به جرم انجام رفراندوم تحت تعقیب قرار دادید. ۱۰
امام خمینی نیز در پاسخ به استفتای جمعی از مردم درباره ی رفراندوم اعلام داشت این برنامه مقدمه ای برای از بین بردن مذهب و اسلام است و طی اعلامیه ای تحریم رفراندوم را اعلام کرد. ۱۱
شاه نیز در راستای انجام رفراندوم، دو روز قبل از انجام آن تصمیم گرفت به قم برود و با ایراد سخنرانی، ثابت کند که علما مخالفتی با او ندارند. ۱۲ با آمدن شاه به قم نه تنها مردم از او استقبالی نکردند بلکه با شعارهای«ما تابع قرآنیم، رفراندوم نمی خواهیم» و «اسلام پیروز است، استبداد محکوم است» به راهپیمائی علیه رفراندوم پرداختند. ۱۳ شاه نیز طی یک سخنرانی زشت ترین عبارات را علیه مراجع مذهبی و سایر گروه های سیاسی با عنوان ارتجاع سرخ و سیاه به کار برد. ۱۴
با انجام رفراندوم امام خمینی در واکنش به آن طی یک سخنرانی ابتدا مردم و روحانیت را به صبر و بردباری در برابر کارهای خلاف شرع دولت دعوت کرد و اظهار داشت که دولت نمی تواند در برابر خواست یک ملت استقامت کند و دیر یا زود شکست می خورد و در ادامه درباره ی میزان مشارکت مردم در رفراندوم بیان داشت در سراسر مملکت این رفراندوم بیشتر از دو هزار رأی نداشته است که این نشان از جدایی مردم از شاه و رژیم او است. ۱۵
امام در ادامه ی مقابله با برنامه های رژیم در هفته آخر سال 1341 اعلام کرد که رژیم در تلاش برای نابودی اسلام است؛ ما هم در مقابل عید نوروز امسال را به عنوان عزای عمومی و اعلام خطر می کنیم.۱۶ در مقابل رژیم نیز برای مقابله با جامعه ی روحانیت روز دوم فروردین 1342 که مصادف با شهات امام جعفر صادق وارد قم شد و مدرسه فیضیه را که در آن مراسم عزاداری برپا بود محاصره و به طلاب و حاضرین در آن جمع حمله کرد.۱۷  همزمان با این واقعه، مدرسه طالبیه تبریز نیز به جرم نصب اعلامیه ی امام بر دیوار این مدرسه مورد یورش نیروهای رژیم قرار گرفت. ۱۸
در مقابل وضعیت پیش آمده، امام خمینی با انتشار اعلامیه ی شاه-دوستی یعنی غارتگری، اهانت هائی که به اسلام و مقدسات اسلام شد را یادآور شدند و اعلام کردند در شرایط پیش آمده تقیه حرام است که در واقع می خواستند به مردم بگویند در قبال مسائل پیش آمده مسئول هستند و فکر عقب نشینی را به ذهن خود خطور ندهند. ۱۹ به دنبال انتشار این اعلامیه، رژیم در اول اردیبهشت 1342، فرمان اعزام روحانیون به سربازی را صادر کرد که این برنامه از زمانی که شاه از طرف مرحوم آیت الله بروجردی تحت فشار بود بر سر زبان ها انداخته تا این که در این زمان عملی شد. در مقابل امام طلاب و روحانیون را به صبر و یادگیری تعلیمات نظامی فراخواند. ۲۰

قیام 15 خرداد 1342:
با فرا رسیدن محرم، سیر مبارزات علیه رژیم شتاب بیشتری گرفت و شهربانی تهران طی اعلامیه ای اعلام کرد: «انجام مراسم سوگواری مشروع که با موازین اسلام تطبیق نماید با رعایت نظم و ترتیب کامل انجام خواهد گردید، لیکن اعمال و تظاهراتی که شرع مقدس نیز آنها را تجویز نفرموده است به کلی ممنوع و به مأمورین انتظامی دستور جلوگیری داده است...» ۲۱
امام نیز از سخنرانان مذهبی خواست تا مراسم محرم را با شکوه هر چه بیشتر برگزار کنند و خیانت های رژیم را برملا و خطراتی که متوجه اسلام و مسلمین می شود را بیان دارند. ۲۲
با فرا رسیدن عاشورا مورخ 13 خرداد 1342، امام خمینی به مناسبت این عزاداری در مدرسه ی فیضیه به سخنرانی پرداخت و حکومت شاه را با حکومت یزید مقایسه کرد که در واقع هدف هر دوی آنها نابودی اسلام بوده است. ۲۳ از این رو شب 12 محرم 1383 مطابق با 15 خرداد 1342، امام را دستگیر و به پادگان عشرت آباد تهران منتقل کردند. همزمان با دستگیری ایشان، آیت الله قمی در مشهد و آیت الله محلاتی در شیراز دستگیر و به تهران منتقل شدند. ۲۴ با انتشار خبر دستگیری امام و دیگر مراجع، مردم قم با حرکت به سوی حرم حضرت معصومه و سر دادن شعار«یا مرگ یا خمینی» به تظاهرات پرداختند که با مقابله ی رژیم روبه رو شدند و در نتیجه کار به کشتار فجیعی انجامید. ۲۵ از طرف دیگر مراجع و روحانیون طراز اول با تجمع در منزل آیت الله گلپایگانی و صدور بیانیه ای خواستار آزادی امام شدند. ۲۶

واکنش علما نسبت به دستگیری امام خمینی:
با انتشار خبر دستگیری امام، آیت الله گلپایگانی، آیت الله میلانی، آیت الله آقای حاج میرزا عبدالله مجتهد، آیت الله شریعتمداری، آیت الله شاهرودی و دیگر علما هر کدام با صدور اعلامیه ای از امام پشتیبانی کردند و خواستار آزادی ایشان شدند. ۲۷حوزه ی علمیه ی نجف، کربلا و کاظمین نیز با ارسال پیام و تلگراف، کشتار 15 خرداد را محکوم و خواستار آزادی امام شدند. جامعه ی علمی اسلامی لبنان و جوانان مسلمان کویت نیز با صدور اعلامیه و تلگراف، حمایت و پشتیبانی خود را از امام اعلام کردند ۲۸ که این امر باعث تحکیم و استمرار مبارزه علیه رژیم شد. ۲۹

مهاجرت علما به سوی تهران:
پس از دستگیری امام از سوی رژیم، علما درصدد راه چاره ای جهت آزادی ایشان برآمدند بدین منظور آقا صدرالدین حائری از شیراز به قم آمد و تصمیم گرفت که علما را وادار کند که در اعتراض به دستگیری امام خمینی از سوی رژیم به تهران مهاجرت کنند. آقا صدرالدین حائری جهت این اقدام با نخستین کسی که وارد گفتگو شد آیت الله میلانی در مشهد بود. آیت الله میلانی از مراجع و علمای مطرح آن عصر بودند که برخی از سران و کارگزاران رژیم از جمله حسنعلی منصور و شاه را مهدور الدم اعلام کرده بود. در نهایت توانست از ایشان قول همکاری برای مهاجرت را بگیرد. سپس با علامه طباطبایی و آیت الله شریعتمداری تماس گرفتند. صحبت های اصلی نیز بیشتر با مراجع ثلاث یعنی آقایان گلپایگانی، شریعتمداری و نجفی مرعشی صورت  گرفت. آقای شریعتمداری نیز در ابتدا رفتن خود را منوط به آمدن آیت الله گلپایگانی دانست و بدین منظور قرار بر این شد جلسه ی مشترکی با هم داشته باشند و در نهایت آقای شریعتمداری به سوی تهران حرکت کرد ولی آیت الله گلپایگانی نیز برای حفظ حوزه ی علمیه ی قم و جلوگیری از انحلال آن در غیاب علما و مراجع که پس از قیام 15 خرداد، رژیم قصد انحلال آن را داشت در قم ماند. در این زمینه در گزارشی از ساواک در تاریخ 25 /6 /1342 آمده است:«گلپایگانی در گفتگو با یکی از روحانیون اظهار داشت: بعد از آن که حاج آقا روح الله را تبعید کردند من برای حفظ حوزه در قم ماندم و تهران نرفتم. بعد دولتی ها طمع کردند و خیال کردند من با آن ها موافق هستم و اهل سازش می باشم و به خیال بودند از ما انتفاعی ببرند و بعد دیدند از ما آبی گرم نمی شود.»۳۰  سپس سایر علما به دنبال حرکت مراجع راهی تهران شدند و بیشتر آن ها در باغی کنار حرم حضرت عبدالعظیم اسکان یافتند. ۳۱
بنابراین می بینیم که حمایت و همراهی علما و روحانیان از امام خمینی و نهضت اسلامی تنها محدود به صدور اعلامیه و تلگراف نگردید بلکه از علمای طراز اول حوزه های علمیه ی قم و مشهد و سایر شهرستان ها برای نشان دادن اتحاد و همبستگی خود با امام خمینی از شهرهای خود به سوی تهران حرکت کردند و از رژیم خواستار آزادی امام را داشتند. تعدادی از علما نیز به صورت دسته جمعی خود را به شهربانی تهران معرفی کردند و اعلام کردند یا امام را آزاد یا آنها را نیز دستگیر کنند و از این طریق درصدد بودند نهایت اتحاد و اتفاق خود را با نهضت اسلامی نشان دهند و در نهایت همگی نیز دستگیر شدند. عده ای دیگر از روحانیون تهران نیز در منزل آقای سبط تجمع کردند و از آنجا قصد داشتند خود را به شهربانی معرفی کنند ولی پیش از خارج شدن از منزل مورد حمله ی پلیس قرار گرفتند و دستگیر شدند. ۳۲
اسامی علما و روحانیونی که از شهرهای مختلف به حمایت از امام خمینی به سوی تهران مهاجرت کردند به شرح ذیل است:
اهواز: سید علی بهبهانی، سید مصطفی علم الهدی، حاج سید مرتضی موسوی علم الهدی
یزد: محمد صدوقی یزدی
اردکان: روح الله خاتمی
تبریز: سید احمد خسرو شاهی، عبدالله مجتهدی، سید مهدی دروازه ای، حاج حسین نجفی اهری، سید جعفر بنی هاشمی اهری، سید یوسف هاشمی تبریزی، عبدالعلی موسوی
زنجان: عزالدین حسینی(امام جمعه)
کازرون: پیشوایی کازرونی
شیراز: محمد جعفر طاهری موسوی، محی الدین فالی، صدر الدین حائری، سید محمد امام، محمود علوی، علی آل یقین، حسین حسینی یزدی، علیخواه شیرازی
داراب: محمد علی حسینی نسابه دارابی، محمد علی عندلیبی
خرم آباد: حاج آقا روح الله کمالوند، سید عیسی جزایری
رشت: بحرالعلوم، ضیا بری
قم: آیت الله شریعتمداری، آیت الله سید شهاب الدین الحسینی نجفی مرعشی، حاج شیخ مرتضی حائری یزدی
قزوین: سید ابوالحسن قزوینی
کرمان: علی اصغر صالحی کرمانی، محمد حسن رفسنجانی النجفی
رفسنجان: شیخ علی اکبر هاشمی رفسنجانی
کرمانشاه: عبدالجلیل جلیلی
مشهد: حاج شیخ مجتبی قزوینی، آیت الله محمد هادی الحسنی میلانی
اصفهان: خادمی، عبدالجواد اصفهانی
نجف آباد: منتظری، شیخ ابراهیم امینی
خمین: سید مرتضی پسندیده
همدان: حاج ملا علی همدانی، بنی صدر همدانی ۳۳
البته این تعداد تنها اسامی شماری از علمای مهاجری است که به تهران آمدند و در واقع تعداد آنها نزدیک به هفتاد نفر بود. ۳۴پس از ورود به تهران، علما و مراجع از جمله آیت الله شریعتمداری، آیت الله میلانی و نجفی مرعشی با هم جلسات خصوصی داشتند البته جلسات عمومی نیز با شرکت همه ی مهاجرین برگزار می شد. ۳۵ در خلال همین جلسات بود که پاکروان رئیس ساواک پیغام داد که قصد شرکت در این جلسات را دارد و پس از حضور در یکی از این جلسات، خطاب به آقایان گفت:«برای چه به اینجا آمده اید؟ به خانه-هایتان برگردید!» در جواب آیت الله میلانی می گوید:«این آقایان در اینجا جمع شده اند و در اینجا جمع خواهند ماند تا آقای خمینی آزاد شوند.»۳۶  پس از بحث و گفتگو تعدادی از علما از جمله آیت الله نجفی و آیت الله خوانساری طی نوشته ای به شاه خواسته های خود را به این صورت مطرح کردند:«1- برای مقدمه ی مذاکرات باید دولت استعفا بدهد، 2- آزادی عده ای که بازداشت شده اند...» ۳۷ اما رژیم به مذاکرات اعتنایی نداشت و در نتیجه مهاجرین سه شرط را برای گفتگو و رفع اختلافات مطرح کردند.1- تغییر دولت علم 2- لغو موضوع آزادی زنان 3- آزادی امام خمینی و سایر دستگیر شدگان. ۳۸ شاه نیز پاسخ خود به علما را توسط تیمسار پاکروان به آیت الله شریعتمداری به این صورت داد:«اولاً در مورد تغییر دولت باید گفت که علم یک مأمور و در واقع اجرا کننده ی اوامر است و اگر او را تغییر دهم باز برنامه همین است که هست و در مورد اصول ششگانه انقلاب سفید باید گفت که تغییری در آنها داده نمی شود و در مورد آزادی زندانیان نیز جز چند نفر بقیه به زودی آزاد خواهند شد.» ۳۹

از این رو علما که نسبت به سلامت جان امام احساس خطر می کردند پس از مشورت تصمیم گرفتند که یک نفر را به دربار بفرستند تا ترتیب ملاقات با امام را فراهم کند که پس از گفت و گو، آیت الله کمالوند برای این کار انتخاب شد و در دیدار آیت الله کمالوند با شاه، شاه در پاسخ به ایشان در این زمینه گفت:«ما خمینی را نمی کشیم که امامزاده درست شود.» ولی در نهایت شاه پذیرفت که نماینده ای از علما با امام خمینی ملاقات کند که آیت الله خوانساری برای این دیدار انتخاب شدند و به این صورت خبر سلامتی امام در اختیار مردم قرار گرفت. ۴۰ این حمایت گسترده از امام خمینی، زمینه مرجعیت ایشان را فراهم آورد و آیت الله شریعتمداری، میلانی، مرعشی نجفی و آملی نیز طی صدور اعلامیه ای مقام علمی و مرجعیت ایشان را تأیید کردند.۴۱  در نتیجه رژیم که نتوانست از طریق اجرای این برنامه ها به هدف خود برسد برای کم کردن فشارهای مردم، در تاریخ 29 تیر 1342 تصمیم گرفت بیشتر علما و روحانیونی که طی قیام 15 خرداد دستگیر شده بودند به استثنای امام، آیات  محلاتی و قمی را آزاد کند. ۴۲ رژیم پس از آزاد ساختن بیشتر زندانیان 15 خرداد، علمای مهاجر را تحت فشار قرار داد که تهران را ترک کنند و به شهرهای خود بازگردند و در واقع از این کار خود دو هدف داشت یکی ادامه بازداشت امام و آیات محلاتی و قمی و دیگر این که انتخابات مجلس بیست و یکم در پیش بود و وجود علما و مراجع را در تهران مانع بزرگی می دانست. ۴۳ در مورد بازگشت علما در اسناد ساواک آمده است:«محترماً معروض می دارد در اجرای اوامر به آقایان روحانیونی که از ولایات به مرکز آمده بودند به وسیله ساواک تهران ابلاغ گردید به محل های اولیه ی سکونت خویش مراجعت نمایند.» ۴۴ از طرفی رژیم دیگر ادامه ی زندانی بودن امام را به صلاح نمی دانست لذا در 4 تیر 1342 امام را به پادگان عشرت آباد به صورت مشروط منتقل کرد ولی پس از چهل روز در 11 مرداد به همراه آیت الله محلاتی به خانه-ای در داوودیه در 12 کیلومتری تهران که متعلق به ساواک بود انتقال دادند. به دنبال خبر آزادی امام علمای مهاجر و روحانیون مرکز به دیدار امام در داوودیه رفتند. ۴۵ در گزارش 12 /5 /1342 ساواک در مورد این دیدار و گفتگوی آیت الله بهبهانی با امام چنین آمده است:
«عصر دیروز به مناسبت آزاد شدن آیت الله خمینی از زندان، اغلب از روحانیون و علمای طراز اول و دوم و همچنین معممین و بازاری ها و اصناف و سایر طبقات مردم، در منزل آیت الله نجاتی واعظ به ملاقات خمینی رفته، و بین روحانیون طراز اول، آیات الله بهبهانی، شریعتمداری، میلانی، نوری، مرعشی نجفی و خوانساری و خلاصه عموم آیات الله و حجج اسلام وجود داشته اند و دسته دسته از مردم به منزل و در حالی که در صف ایستاده بودند، به نوبت سینه و دست و پای خمینی را می بوسیدند و عموماً هم متأثر شده و گریه می کردند... و تنها مذاکره ای بین خمینی و آیت الله بهبهانی که در جوار یکدیگر نشسته بودند، احوالپرسی آیت الله بهبهانی از خمینی بود و مشارالیه پاسخ داد خیلی خوب و موفق هستم و[بهبهانی] پرسید اینجا خواهید ماند؟ خمینی گفت: تا فردا غروب اینجا هستم و بعد منزلی در شمیران تهیه کرده اند که چند روز آن جا خواهم رفت و سپس به قم می روم، ولی کارهایی است که باید انجام شود و من ایستادگی می کنم که تمام محبوسین آزاد شوند و همچنین باید جلوی انتخابات مفتضح را گرفت و آیت الله بهبهانی هم تصدیق کرد.»۴۶

بنابراین می توان گفت مهاجرت علما نتایج مثبتی را به همراه داشت که از جمله مهمترین آن ها تأیید کتبی مرجعیت امام خمینی بود که این مرجعیت برای ایشان مصونیت را نیز به همراه داشت و از دیگر نتایج مثبت آن آزادی امام از زندان بود. پس از دیدار علما با امام خمینی و تأکید ایشان درباره ی انتخابات مجلس بیستم و یکم سیر مبارزات علمای مهاجر وارد مرحله ی جدیدی گشت.
برگزاری انتخابات مجلس بیست و یکم شورای ملی:
با انحلال مجلس بیستم توسط امینی که آن را مخالف اقدامات خود می-دانست دولت خود وظایف قانونگذاری را برعهده داشت که مورد اعتراض گروه های مختلف قرار گرفت. با برکناری امینی و روی کار آمدن اسدالله علم، نخست وزیر جدید از نخستین اقدامات خود برگزاری انتخابات مجلس بیست و یکم را اعلام کرد. شاه نیز تصمیم گرفت برای از بین بردن آثار سیاسی وقایعی که طی سال های 1342-1341 اتفاق افتاده است شرایط را برای انتخابات جدید فراهم کند. ۴۷ وزیر کشور سید مهدی پیراسته، در جلسه مطبوعاتی پیرامون انتخابات اظهار داشت برای انجام انتخابات، نیاز به فرمان جدیدی نیست. زیرا در فرمانی که شاهنشاه در مورخ 19 اردیبهشت سال 1340 مبنی بر انحلال مجلسین، صادر کرده است این عبارت قید شده است:«مقرر می داریم دولت با اصلاح قانون انتخابات، به تجدید انتخابات مجلسین شورای ملی و سنا بنماید». در اجرای این فرمان تصویب نامه مورخ 19 دی ماه 1341 در چهار ماده صادر گردید که عین آن در تاریخ 6 بهمن 1341 به رأی گذاشته شد و متعاقب آن در تاریخ 15 بهمن 1341 به توشیح ملوکانه رسید. که مواد آن به شرح زیر است:
1-برای شناسایی کامل هویت رأی دهندگان، باید هر انتخاب کننده در دفاتری که قبلاً از طرف وزارت کشور تهیه شده است نام خود را ثبت و کارت مخصوص انتخاب کننده دریافت کند.
2-باید مسایل کمکی دیگری ازجمله انجمن های فرعی اضافه گردد تا انتخابات در تمام کشور در یک روز انجام گیرد.
3-ترتیب ثبت نام و مدارکی که انتخاب کننده باید ارائه دهد در آیین نامه ای که از طرف وزارت کشور تهیه و به تصویب هیأت وزیران می رسد تعیین می شود.
4-طبقات مندرج در ماده چهارده قانون و نظامنامه ی انتخابات مجلس شورای ملی از قرار زیر خواهد بود: علما، تجار، اصناف، زارعین، کارگان، دهقانان(یعنی کشاورزانی که مالک زمین زراعتی خود هستند.)
با توجه به این تصویب نامه، انتخابات این دوره نسبت به دوره-های قبل متفاوت است از جمله در ماده ی اول آن از صدور کارت انتخاباتی صحبت شده است و از دیگر تفاوت های این دوره از مجلس، شرکت زنان در انتخابات است و پیراسته در این زمینه گفت:«متعاقب نطق افتتاحیه شاهنشاه در کنفرانس اقتصادی مبنی بر اعلام حق شرکت بانوان در انتخابات به استناد قانون اساسی تصویب نامه قانونی مورخ 11 اسفند 1341 راجع به رفع محرومیت بانوان از شرکت در انتخابات به تصویب هیأت دولت رسید».
پیراسته در زمینه اصلاح قانون انتخابات نیز اظهار داشت در این راستا آیین نامه جدیدی تنظیم شده است و بر اساس این آیین نامه جهت تهیه صدور کارت انتخابات و دفاتر ثبت اسامی اقدام می شود. ۴۸ به دنبال تصویب طرح آیین نامه، نمونه کارت انتخاباتی یا کارت الکترال، پس از انجام اصلاحاتی مورد تأیید قرار گرفت و دستور تهیه آن صادر شد. ۴۹ بنابراین دستور تهیه دو نوع اوراق مخصوص نیز صادر شد که این اوراق، زمان انتخابات بین شرکت کنندگان توزیع می شد تا اسامی کاندیدای مجلس شورا و سنا را به طور جداگانه روی آنها بنویسند.۵۰ از  مورخ 10/ 4/ 1342، با ثبت نام رأی دهندگان و دادن کارت انتخاباتی به آنها انتخابات دوره ی بیست و یکم مجلس شورای ملی و دوره ی سوم سنا وارد مرحله اجرایی شد. ۵۱ جهت تعیین روز انتخابات نیز دولت مورخ چهارشنبه 14 /5 /1342، که مصادف با سالگرد جشن مشروطیت بود اعلامیه ای به شرح زیر منتشر کرد:
«با کمال خرسندی در این روز جشن مشروطیت به اطلاع عموم ملت عزیز ایران می رساند که انتخابات مجلس شورای ملی و مجلس سنا روز بیست و ششم شهریور ماه 1342 در سراسر کشور انجام خواهد یافت. به موجب ماده دوم قانون اصلاح انتخابات که در ششم بهمن 1341 به تصویب ملی و در 15 بهمن به توشیح مبارک شاهانه رسیده است، مطابق آن انتخابات در تمام کشور در مدت یک روز انجام شود.... نخست وزیر اسدالله علم». ۵۲

به دنبال فراهم شدن انتخابات، احزاب و دستجات سیاسی محدودی در انتخابات این دوره از مجلس شورای ملی به فعالیت پرداختند که مهمترین آن ها کانون مترقی و کنگره آزاد زنان و آزاد مردان بود.
کانون مترقی در ابتدا بر پایه و اساس یک گروه متشکل که «پیشرو» نام داشت توسط حسنعلی منصور، ایرج منصور، محمدعلی مولوی، فریدون معتمد وزیری و امیرعباس هویدا و حدود سی عضو دیگر در سال 1339، تشکیل شد. ۵۳ با آغاز انتخابات دوره بیست-ویکم مجلس شورای ملی، رهبران کانون مترقی و برخی از اعضای آن وارد فعالیت پارلمانی و سیاسی شدند، در حالی که از مواد مهم اساسنامه آن عدم دخالت در مسائل سیاسی بود با آغاز فعالیت-های انتخاباتی، منصور با همکاری و کمک هویدا و تعداد معدودی از اعضای اولیه ی کانون، یک لیست انتخاباتی تهیه و اسامی کاندیدهایی که برای مجلس آینده باید آماده شوند را فراهم کردند. ۵۴ استوارت راکول- وزیر مختار وقت آمریکا در ایران- در دیداری که با شاه ایران پس از وقایع 15 خرداد داشت و در جریان برنامه های رژیم شاه قرار گرفت در ارتباط با نقش کانون مترقی در انتخابات این دوره ی مجلس شورای ملی، چنین گفت:«ما در اینجا به این نتیجه رسیده ایم که هسته اصلی سیاست های آتی شاه، منصور و کانون مترقی اوست. شاه می خواهد مجلس آینده را به کمک همین گروه و با ترکیبی از کاردانان و صاحبان صنعت و سرمایه تشکیل دهد.» ۵۵ با انجام انتخابات و موفقیت کانون مترقی، نمایندگان عضو این کانون در مجلس حدود صد نفر بودند و این تعداد به همراه بیست و دو نماینده از گروه دهقانان و سیزده نماینده از گروه کارگران دست به ائتلاف زدند و ائتلاف نهضت ششم بهمن را تشکیل دادند. به این ترتیب در این فراکسیون صد و سی و پنج نفر از نمایندگان مجلس شرکت داشتند و به این صورت اکثریت مجلس را به دست آوردند.۵۶

در ارتباط با کنگره ی آزاد زنان و آزاد مردان نیز باید گفت مورخ چهارشنبه 2 /5 /1342، نمایندگان، دبیران و اعضای سندیکاها و اتحادیه های کارگران تهران در محل سندیکای کارگران جمع شدند و این اجتماع را، «اجتماع واحد کارگران استان» نامیدند و در این اجتماع همچنین ضمن تأیید لوایح ششگانه، اظهار داشتند به نمایندگانی رأی خواهیم داد که در راه رسیدن به اهداف انقلاب ششم بهمن گام بردارند. در پایان از وزیر کار خسروانی خواستند که به آنها کمک کند تا یک کنگره عمومی تشکیل دهند و از طریق آن برنامه های خود را پیش ببرند. ۵۷ نقش این کنگره در واقع این بود که میان طبقات مختلف اجتماعی جهت شرکت در انتخابات و معرفی کاندیدا و دادن رأی به آنها هماهنگی برقرار کند. در آخرین جلسه ی کنگره که در روز شنبه مورخ 9 /5 /1342، برگزار شد فهرست کاندیدهای انتخابات مجلس بیست و یکم شورای ملی منتشر شد. در این لیست که شامل صد و نود سه نفر بود شش نفر از آنها از طبقه ی بانوان بود و قریب نود درصد از نامزدهای نمایندگی سابقه وکالت نداشتند. ۵۸

تحریم انتخابات توسط علما:
به هرحال با فرا رسیدن روز سه شنبه مورخ 26 /6 /1342، اخذ رأی در تمام حوزه های انتخاباتی سراسر کشور شروع شد. ۵۹ در نتیجه علما و مراجع پس از با خبر شدن از اهداف رژیم از برگزاری این انتخابات و روی کار آوردن نمایندگانی که از هر جهت وابسته به رژیم بودند و در مسیر اهداف رژیم گام بر می داشتند تصمیم به تحریم انتخابات این دوره از مجلس را گرفتند و از مهمترین مراجعی که در این زمینه به صدور اعلامیه پرداختند آیت الله میلانی، آیت الله العظمی مرعشی نجفی، آیت الله العظمی موسوی خویی، آیت الله العظمی سید عبدالله شیرازی و... می باشد که شرح محتوای این اعلامیه ها از این قرار است:
1- آیت الله محمد هادی الحسنی میلانی:
 آیت الله میلانی در ارتباط با انتخابات این دوره با صدور اعلامیه  و پاسخ به پرسش ها و نامه های برخی از شهرها و گروه های مذهبی موضع خود را مشخص کرد و در طول این جواب ها مخالفت خود را با انتخابات این دوره اعلام و آن را تحریم نمود. در اعلامیه ی ایشان تحت عنوان «اعتراض به جنایات رژیم شاه و بازداشت امام» در تاریخ 2 /5 /1342، پس از اشاره به اقدامات غیرقانونی رژیم در زمینه ی بازداشت امام و سایر علما و اقدامات رژیم در زمینه قیام 15 خرداد، در زمینه تبعید و انتخابات مجلس اظهار داشتند که من از طرف ملت ایران به جنایت کاران اخطار می-کنم:«1- ملت ایران به هیچ وجه با تبعید شخصیتی مثل آیت الله خمینی و دیگر علمای بزرگ موافقت نخواهد کرد و اجازه ی چنین تجاوزی را نمی دهد، 2- برای ملت ایران ادامه ی توقیف و شکنجه ی رجال و افراد صالح دیگر قابل تحمل نبوده و باید به این جنایات خاتمه دهند،3- ملت مسلمان در مقابل صندوق بازی و انتصابات قلابی مقاومت خواهد کرد و اجازه نخواهد داد حقی که سال ها از او سلب کرده اند باز در اختیار دیگران قرار گیرد.»۶۰  در گزارشی از اسناد ساواک در تاریخ 10 /5 /1342 آمده است که در اجتماع آیت الله میلانی، شریعتمداری و نجفی در منزل آیت الله میلانی واقع در خیابان امیریه، پس از مشورت درباره ی شرکت مردم در انتخابات به این نتیجه رسیدند:«به کلیه مردم تهران اطلاع دهند کارت های الکترال انتخابات را هر چند فاقد شماره ای است فوری بروند دریافت نمایند و پس از پایان توزیع کارت ها طی اعلامیه ای تحریم و عدم مداخله مردم را در چنین انتخاباتی اعلام می نمایند و همین کارت ها باعث مدارک جرم قلابی بودن انتخابات است. ضمناً میلانی دستور داده است که مردم همه شب در این محل اجتماع نمایند تا دولت بداند با چنین وضع و ناراحتی های مردم قادر به انجام انتخابات نیست.» ۶۱ همچنین در سند دیگری از ساواک با موضوع دستور آیت الله میلانی در مورد انتخابات مجلس شورای ملی آمده است که که در این زمینه ایشان دستور داده اند:«به مردم اطلاع داده شود که همگی کارت الکترال اخذ و در موقع انتخابات این کارت ها را به تهران به آدرس آقای میلانی و سایر علماء بفرستند تا این که کارت ها را علماء به سازمان های صلاحیت دار بین المللی ارسال دارند...» ۶۲
همچنین در پاسخ به پرسشی از اهالی مردم اصفهان در تاریخ 19 /5/ 1342 که با توجه به نبود آزادی و وجود سانسور و خفقان و همچنین عدم پایبندی به قانون اساسی و قانون انتخاباتی از ایشان کسب تکلیف خواستند، به صورت زیر پاسخ دادند:
«در شرایط حاضر که برای مردم مسلمان هیچ گونه آزادی در بیان و قلم نبوده و هر نوع اجتماعی جز از طرف وابستگان به دولت ممنوع می باشد و با توجه به این که بسیاری از رجال صالح ملت به جرم حق گویی و عدالت خواهی در زندان به سر می برند و به کسانی هم که خارج زندان هستند، کمترین آزادی داده نمی شود  و همین طور منزل علمای بزرگ محصور بوده و مردم مسلمان از هر مراجعه و کسب تکلیف محرومند و با توجه به سایر نکاتی که در متن سؤال تذکر داده اید، روشن است که هر نوع شرکت در چنین انتخاباتی شرعاً و عقلاً جایز نبوده و اعلام مخالفت با آن وظیفه می باشد.» ۶۳
همچنین در پاسخ به پرسش نمایندگان اصناف تهران مورخ 26/ 5 /1342، که به دلیل زندانی بودن مراجع تقلید، وجود حکومت پلیس و نبود قانون، نداشتن اجازه ی برپایی اجتماعات انتخاباتی، تعطیلی مجالس دینی، تغییر آیین نامه ی انتخاباتی و اجبار مردم در دادن رأی به کسانی که موافق برنامه ی دولت هستند اظهار ناراحتی کردند و خواستار تعیین تکلیف برای حضور در انتخابات این دوره شدند، چنین پاسخ دادند:
«در این چند روزه از طبقات و نقاط مختلف این مملکت به وسیله ی نامه و تلگراف حتی با فرستادن اشخاص متعهد نظیر این سؤال از حقیر می شود و به انتظار آن که شاید اولیاء متوجه و متنبه شوند از تسریع در جواب دادن خودداری کردم، ولی اکنون به نحوی که آقایان مرقوم داشته اید هیچ یک از شرایط انتخابات موجود نیست... شرکت ملت مسلمان در چنین انتخاباتی شرعاً و عقلاً مجاز نبوده بلکه وظیفه دارند در راه رفع این اختناق و مطالبه یک حکومت مشروع  و قانونی کوشیده و اجازه ندهند بیش از این به حریم اسلام  و حقوق ملت مسلمان تجاوز شود.» ۶۴

آیت الله میلانی در پرسشی مشابه که از سوی جمعی از مقلدین ایشان در تبریز در تاریخ شهریور 1342 از ایشان شد چنین پاسخ دادند:
«همان طور که در جواب اهالی اصفهان عرض شد، در شرایط موجود که افراد مسلمان این مملکت کوچکترین حق اظهار عقیده ای نداشته و برای جلوگیری از هرگونه اظهار عقیده مجالس دینی قدغن بوده و هر کس کوچکترین مطلب خود را بیان کند مورد تعقیب مقامات دولتی واقع می گردد...لهذا شرکت مردم مسلمان در چنین انتخاباتی شرعاً و عقلاً جایز نبوده و مخالفت با آن وظیفه می-باشد.»۶۵
2- آیت الله العظمی سید شهاب الدین الحسینی المرعشی نجفی:
ایشان نیز همگام با دیگر مراجع و علما به تحریم انتخابات مجلس بیست و یکم پرداختند و بدین منظور در اعلامیه ای که در تاریخ 27 /5/ 1342 در قم منتشر کرد اظهار داشت که رژیم در واقع برای انحراف افکار عمومی و متفرق کردن صفوف روحانیت، همزمان با بازداشت امام خمینی، طرح انتخابات مجلس بیست و یکم را به اجرا گذاشته است و اظهار داشت هدف رژیم از برگزاری انتخابات «رسمیت قانونی دادن به مصوبات استعماری بود که پیشتر آن ها را به تصویب دولت رسانده بود»، در ادامه بیان داشت «مراجع و روحانیونی که از شهرستان ها جهت اعتراض به بازداشت حضرت امام خمینی و علمای دیگر و نیز پیگیری جوانب تهران» به تهران آمده بودند، اعتقاد داشتند انتخابات فرمایشی رژیم«اولاً در حالت غیر عادی و با زور و تسلط حکومت نظامی به اجرا درآمده است، ثانیاً برخلاف قانون اساسی است(که اجرای مصوبات مجلس را منوط به حضور پنج تن از مجتهدان و با تصویب آنان نموده است)، ثالثاً برخلاف عرف و مقدرات اجتماعی، حکومت پهلوی بر آن بود تا دستورات ضد فرهنگی و اسلامی غرب را از طریق کشاندن زنان به صحنه انتخابات به اجرا درآورد...» ۶۶ از این رو انتخابات مجلس بیست و یکم را غیر قانونی و برخلاف شرع مقدس اعلام کردند.

ایشان نیز طی پرسش هایی که از سوی مردم از ایشان می شد مخالفت خود را با انتخابات این دوره اعلام کردند. از جمله در پرسشی از سوی مردم اصفهان به دلیل نبود آزادی قلم و بیان و نداشتن اجازه برای تشکیل اجتماعات انتخاباتی و تقلب در صدور کارت-های انتخاباتی، چنین پاسخ دادند:
«با چنین شرایط و با توجه به خفقان فعلی و عدم آزادی مؤمنین چه در اجتماعات دینی و چه در قلم و بیان و سایر محاذیر مذکوره مشهوده در متن سؤال، مداخله و معاونت در چنین انتخاباتی جایز نمی باشد.» ۶۷
همچنین در پرسشی که از سوی جمعی از اصناف تهران مطرح شده بود:«با در نظر گرفتن اوضاع فعلی و سلب آزادی از تمام طبقات مردم و محدودیت کامل مراجع عظام و زندانی بودن رجال و سایر افراد مملکت و تعطیلی مجالس و محافل تبلیغات مذهبی، شرکت در امر انتخابات جایز است یا نه؟» در پاسخ پس از اشاره به کارشکنی های دولت در این مورد و مقاصد سوئی که از انجام این برنامه ها دارند اظهار داشتند که«معاونت و شرکت در امر انتخابات به هر نحو و عنوانی باشد جایز نیست.» ۶۸

3- آیت الله العظمی ابوالقاسم الموسوی الخویی:
 آیت الله خویی نیز از مراجعی بودند که به مخالفت با انتخابات این دوره برخاستند و انتخابات این دوره را تحریم کردند و در پرسشی که جماعتی از مؤمنین با توجه به حکم ایشان مورخ 14 محرم 1383 مبنی بر حرمت هرگونه کمک به حکومت فعلی ایران، خواستار نظر ایشان درباره ی انتخابات این دوره ی مجلس با توجه به جو ظلم و اختناقی که در جامعه حاکم بود، اظهار داشتند:«در صورت مفروضه شرکت در انتخابات یکی از افراد ظاهره کمکی است که تحریم شده است و با وضع فعلی چنانچه مجلس تشکیل شود از نظر شرع و قانون اساسی نیز از درجه اعتبار ساقط خواهد بود.» ۶۹
4- آیت الله العظمی الاحقر سید عبدالله شیرازی:
ایشان نیز به مانند سایر مراجع شرکت در انتخابات را تحریم و در پاسخ به جماعتی از اهل علم و مؤمنین که به دلیل زندانی و حصر بودن بسیاری از مراجع و نبود هیچ گونه آزادی درباره ی انتخابات این دوره خواستار تعیین تکلیف شدند، در پاسخ مخالفت خود را این چنین اظهار داشتند:«اقدام در انتخابات  و شرکت در مجلسین بر عموم اهالی ایران حرام است و در حکم محاربه با صاحب شرع مقدس و حضرت ولی عصر می باشد.»۷۰
5- آیت الله شریعتمداری:
ایشان نیز از دیگر مراجعی بودند که با توجه به شرایط حاکم بر جامعه به تحریم انتخابات این دوره از مجلس پرداختند و نمونه ای از مواضع ایشان را در برابر انتخابات این دوره، در پاسخ به سؤال عده ای از اهال تبریز می توان دید که در پاسخ به پرسشی که اهالی تبریز با اشاره به جو اختناق و فشار حاکم بر جامعه و رعایت نکردن مفاد قانون اساسی از سوی دولت از ایشان در برابر شرکت در انتخابات کسب تکلیف خواستند، آمده است که با توجه به این محدودیت ها «شرکت نمودن عقلاً و شرعاً جایز نیست.» ۷۱ همچنین در پاسخ ایشان به پرسش عده ای از اهالی اصفهان در همین زمینه آمده است:«لازم است که مسلمان ها سعی و اقدام کنند و شرایط انتخابات آزاد و صحیح را از اولیای امور تحصیل و فراهم نمایند و اگر موفق نشوند و انتخابات به شکل غیر آزاد بماند، نباید شرکت کنند.» ۷۲
6- آیت الله محمد صادق روحانی:
آیت الله سید محمد صادق روحانی نیز در قم اعلامیه ای در تحریم انتخابات منتشر کردند و در آن اعلام داشتند: «دنیا بداند وقیحانه ترین و ظالمانه ترین و قلابی ترین انتخابات دولتی و ضد ملی و ضد دینی تاریخ در ایران جریان دارد... این انتخابات نیست این تجاوز به مشروطیت است، تجاوز به قوانین اساسی است، تجاوز به مقررات اسلام است. فلذا علمای اسلام هرگونه مشارکت و همکاری را تحریم می کنند و هیچ کس در برابر چنین جنایت وحشتناکی معذور نیست.» در ادامه همچنین اشاره به اجبار دولت برای گرفتن کارت الکترال دارد و دولت کارمندان و کارگران را در صورت نگرفتن کارت الکترال تهدید به اخراج می کند، دارد. ۷۳

با انتشار اعلامیه و نقطه نظرات مراجع و علما درباره ی انتخابات، روحانیون نیز در مساجد  و جلسات مختلف به صحبت در ارتباط با انتخابات و دلایل تحریم آن پرداختند. این موضوع در گزارش ساواک به تاریخ 2 /6 /1342 به شرح ذیل آمده است:
«پس از انتشار اعلامیه های سه نفر از مراجع تقلید، دو نفر از وعاظ به نام «انزابی» و «ناصر زاده» به دستور «میرزا محمد علی قاضی طباطبایی» و «میرزا عبدالله مجتهدی» مردم را در مساجد جمع و اعلامیه های منتشره را قرائت  و آنان را تحریک به عدم شرکت در انتخابات می نمودند و چنین تصمیم گرفته که این جریان را هر روز تجدید نمایند... روی این اصل... تصمیم گرفته شد نظر به این که این عمل و سایر اعمال روحانیون اثر سوئی در بین مردم خواهند داشت و اگر شدت عملی انجام نگیرد آقایان جری تر شده و همه روزه حوادثی ایجاد خواهند کرد، که ممکن است عواقب وخیمی داشته باشد. بنابراین نظر داده می شود که آقایان..... که محرکین اصلی هستند دستگیر و به مرکز اعزام شوند...» ۷۴
روحانیون و علمای شهرستان های مختلف که به تهران مهاجرت کرده بودند نیز در طول اقامت خود در تهران با صدور اعلامیه به تحریم انتخابات پرداختند از آن جمله در اعلامیه ی شماره سه در مرداد 1342، در ابتدا با اشاره به اعمال خلاف قانون دولت وقت در زمینه تعطیلی مجلسین برخلاف قانون اساسی، در دست گرفتن قوای سه گانه، طرح و تصویب لوایح خلاف شرع و قانون و... در ادامه اشاره کردند که جامعه روحانیت «اعتراض خود را به این رویه به سمع مردم ایران و جهان می رساند و استخلاص محبوسین وقایع اخیر و آزادی انتخابات و اجتماعات و الغای حکومت نظامی را که بدون تصویب مجلس قانونیت ندارد، خواستار و اعلام می نماید که انتخابات با این آئین نامه  و این اختناق و خفقان غیر قانونی است و قهراً مجلس و قوانین مصوبه ی آن نیز که متکی به این آئین نامه باشد، ارزش قانونی نخواهد داشت.» در پایان آن اسامی تعدادی از علمای مهاجر به شرح ذیل آمده است:
الحاج بحرالعلوم، ابوالحسن رفیعی، سید عیسی جزائری، سید مرتضی پسندیده، محمد کفعمی خراسانی، باقر طباطبایی قمی، الاحقر علی اصغر صالحی کرمانی، الاحقر محمد حسن النجفی رفسنجانی، الاحقر محمد هاشمیان نوقی رفسنجانی، الاحقر مرتضی الموسوی علم الهدی، صدرالدین حائری شیرازی، حسینعلی منتظری نجف آبادی، سید کرامت الله ملک حسینی شیرازی، ابراهیم امینی، الاحقر سید محمد امام، الحقر حسین الحسینی الیزدی الشیرازی، الاحقر محمود علومی شیرازی، الاحقر سید احمد پیشوایی کازرونی، الاحقر علی آقا شیرازی، الاحقر سید محمد علی سبط الشیخ، الاحقر محمد حسین العلوی البروجردی، الاحقر محی الدین انواری. ۷۵

در ادامه علما و روحانیون شهرستان ها دومین اعلامیه ی خود را در تحریم انتخابات در تاریخ 31 /5/ 1342 با عنوان«جامعه ی روحانیت ایران شرکت در انتخابات فرمایشی را جایز نمی داند» صادر کردند. در ابتدا علما در این اعلامیه تأکید داشتند با توجه به این که حکومت ایران مشروطه و متکی به قانون اساسی است در نتیجه تعطیلی مجلسین از نظر قانون جرم است از این رو علما بر حسب وظیفه ای که دارند با تبدیل حکومت مشروطه به استبدادی مخالفت کردند و خواستار انتخابات آزاد با نظارت مردم هستند ولی هیأت حاکمه با انجام اقداماتی درصدد استقرار نظامی مستبدانه و سلطه گر است که از جمله ی این اقدامات اجرای تصویب نامه هایی است که از این طریق به تغییر برخی از مواد انتخابات پرداخته است که برحسب اصل بیست و هفتم متمم قانون اساسی، تصویب نامه هایی که به تصویب مجلسین و علمای طراز اول نرسیده باشد، ارزش قانونی ندارد. از طرفی دولت به تدوین آیین نامه ای پرداخته است که کمترین نظارتی از طرف دولت بر آن ممکن نیست و از طرفی ورقه های آراء باید قانوناً بی نشان باشد ولی برحسب آیین نامه ی جدید، مارک وزارت کشور بر پشت آنها چاپ و به مهر هیئت سه نفری ممهور است و رأی دهنده رأی خود را منحصراً روی این اوراق نشاندار باید بنویسد که از این طریق درصدد بوده اند که مانع از این شوند که مأمورین دولت و کارگران آرای واقعی خود را محرمانه در صندوق بریزند. از دیگر اقدامات دولت در راستای اجرای برنامه های خود سلب هرگونه آزادی و برقراری حکومت نظامی است و اجازه ی هیچ گونه اجتماع و سخنرانی آزاد به کسی داده نمی شود و مراجع و علما تحت مراقبت شدید هستند و از ملاقات مردم با آنها جلوگیری می کنند در حالی که از اصول انتخابات صحیح در هر جامعه ای ایجاد محیط آرام و آزاد است. نتیجه چنین انتخابات و شرکت در آن به این صورت آمده است:«با این وضع حاضر نتیجه ی انتخابات معلوم است و به طور یقین پیش بینی می شود صد درصد افراد فاسد و مزدور از صندوق ها بیرون خواهند آمد و شرکت مسلمانان و متدینین در انتخاباتی که با اعمال نفوذ توأم و در محیط وحشت و خفقان انجام می شود جز تضییع وقت ثمری نخواهد داشت. بلکه برادران دینی متوجه باشند که در وضع حاضر هر نوع فعالیت انتخاباتی از قبیل شرکت در تظاهرات و اجتماعات ساختگی، کاندیدا شدن، رأی دادن و عضو انجمن های فرمایشی شدن موجب تقویت دستگاه دیکتاتور و جبار و سرپوشی بر جرائم و قانون شکنی آنان قرار دارد و مسلماً مخالف دستورات شریعت اسلام است.» ۷۶ در پایان این اعلامیه اسامی علمای شهرستان ها با ذکر شهرستان های آنها به شرح ذیل آمده است:
شیراز: الاحقر محمد جعفر طاهری موسوی، محی الدین فال اسیری، صدرالدین حائری، الاحقر سید محمد امام، محمود علوی، الاحقر علی آل یقتین، حسین حسنی یزدی
اصفهان: حسین الموسوی الخادمی، عبدالجواد اصفهانی
تبریز: الاحقر عبدالله مجتهدی، عبدالعلی موسوی
اهواز: سید مصطفی علم الهدی، حاج سید مرتضی الموسوی علم الهدی
داراب: محمد علی حسینی نسادارابی، محمد علی عندلیبی
رفسنجان: الاحقر محمد هاشمیان رفسنجانی
رشت: الحاج بحر العلوم، حاج سید محمود ضیابری
زنجان: حاج سید عزالدین حسینی امام جمعه
خرم آباد: حاج سید عیسی جزایری
کرمان: الاحقر علی اصغر صالح کرمانی، محمد حسن النجفی رفسنجانی
کازرون: الاحقر پیشوایی کازرونی
قزوین: ابوالحسن الحسینی قزوینی
نجف آباد: حسینعلی منتظری نجف آبادی
یزد: الاحقر محمد صدوقی یزدی
اردکان: روح الله خاتمی ۷۷
در تبریز نیز حاج سید محمد علی قاضی طباطبایی مردم را از گرفتن کارت الکترال برحذر داشت و همین موضوع باعث شد که ساواک تصمیم به دستگیری و تبعید ایشان بگیرد در نتیجه مردم تبریز روز پنجشنبه مورخ 31/ 5 /1342 به تظاهرات پرداختند و تعطیل عمومی اعلام کردند. در نتیجه ساواک نیز اعلام کرد که از تبعید ایشان منصرف شده است. ۷۸
اعلامیه ی علمای شهرستان ها در تحریم انتخابات در شهریور نیز ادامه داشت که از جمله ی آنها اعلامیه علمای اصفهان در شهریور 1342 است که در آن این اقدام خود را به حکم واجب الاتباع مراجع تقلید آیات الله عظام آقای میلانی، آقای خویی، آقای شریعتمداری و آقای نجفی در تحریم انتخابات دانستند و در ادامه پس از اشاره به تحمیل کردن کارت های انتخاباتی به مردم از طرف دولت، اظهار داشتند:«وظیفه ی هر مسلمانی است که برای رسوا کردن دستگاه جبار کسانی که مجبوراً کارت به آن ها داده شده است از دادن رأی خودداری نمایند و اصلاً در اطراف صندوق های اخذ رأی حاضر نشوند و اجتماع ننمایند تا از این راه افتضاح این انتصابات را به دنیا ثابت نموده  و موجبات رضای خاطر حضرت ولی عصر(عج) را فراهم نمایند.»
در پایان اعلامیه اسامی علمای اصفهان به شرح ذیل آمد است:
اصفهان: حسین الموسوی الخادمی، محمد الاحد آبادی طبیب زاده، الاحقر ابوالحسن الموسوی الشمس آبادی، حاج محمد رضا شفتی، الاحقر سید محمد علی السدهی الابطحی، اقل سید ضیاءالدین علامه، سید محمد رضا(؟) 
همایون شهر: عبدالجواد الاصفهانی (جبل آملی)
نجف آباد: حسینعلی منتظری ۷۹
در ادامه جامعه ی روحانیت اصفهان مورخ شهریور 1342 در اعتراض به برگزاری انتخابات دوره ی بیست و یکم مجلس شورای ملی طی اعلامیه ای به شرح ذیل روز دوشنبه بیست و پنجم شهریور را تعطیلی عمومی اعلام کردند:
«مسلمانان غیور»
چون دستگاه جبار با وجود تمام اعتراضات قانونی ملت مسلمان ایران، اعتنایی به خواسته های قانونی مردم ننموده و مشغول انجام ننگین ترین و بدترین نوع انتخابات غیر آزاد است، روحانیت به منظور اظهار تنفر عملی خود نسبت به این انتصابات مفتضح روز دوشنبه بیست و پنجم شهریور ماه را تعطیلی عمومی اعلام می نماید.
جامعه ی روحانیت اصفهان »۸۰

در این راستا جامعه ی روحانیت تهران نیز در تاریخ 24 شهریور 1342، طی اعلامیه ای انتخابات مجلس بیست و یکم را تحریم کردند و در این اعلامیه ابتدا با اشاره به زندانی بودن مراجع، درباره ی انتخابات مجلس آمده است: «عجیب تر از همه موضوع انتخابات است که در این شرایط برخلاف همه ی موازین به دست عمال سازمان امنیت در شرف انجام است. جامعه ی روحانیت تهران با کمال صراحت اعلام می دارد با صدور دستخط تحریم از ناحیه حضرات مراجع تقلید عظام دامت برکاتهم انتخاباتی که در این شرایط انجام شود غیر قانونی و مصوبات چنین مجلسی از نظر ملت ایران بی اعتبار و کوچکترین ارزشی نخواهد داشت.» ۸۱
از دیگر برنامه های علمای مهاجر، اقدام آیت الله میلانی و آیت الله شریعتمداری بود، مبنی بر این که دو روز قبل از انتخابات و افتتاح مجلس، اعتصاب اعلام کردند. ۸۲ از این رو از سوی احزاب و گروه های مختلف دعوت نامه هایی به این منظور بین مردم پخش شد که از آن جمله فراخوان نهضت آزادی ایران با عنوان «دیکتاتور روی محمد علی شاه را سفید کرد» می باشد و در آن آمده است: «محمد علی شاه مجلس را به توپ بست. دیکتاتور با سرسپردگانش مجلس را به لجن می کشد. مشروطیت را تعطیل و قانون اساسی را لگدمال می کند...ساعت 4 بعد از ظهر روز دوشنبه 25 شهریور حضرات آیت الله میلانی و شریعتمداری در مسجد سلطانی به ملت پیام می دهند.» ۸۳ همچنین در این زمینه می توان به اطلاعیه اصناف تهران اشاره کرد که در آن جهت دعوت مردم برای شنیدن پیام مراجع تقلید آمده است:«به منظور اعتراض به جریان انتخابات و اعمال خلاف قانون دولت در ساعت 4 بعدازظهر روز دوشنبه 25 شهریور 1342 در مسجد سلطانی اجتماع عظیمی برپاست.» ۸۴ بدین جهت از مردم دعوت کردند که در مسجد شاه(مسجد امام) جمع شوند و اعلامیه ی مشترکی که از سوی آیت الله میلانی و شریعتمداری منتشر شده بود قرائت شد اما رژیم پس از آگاهی از این جریان مانع تجمع مردم در مسجد شد ولی با این وجود اعلامیه به هر ترتیبی که بود بین مردم منتشر شد. ۸۵ با صدور اعلامیه ای در 25 شهریور 1342، مشکل اساسی در مبارزات ملل را دو چیز دانستند ایمان به مبارزه و تشخیص هدف، و خاطر نشان ساختند که «ملت ایران هدف خود را تشخیص داده و می داند تا حکومت ها منبعث از مردم نباشد، هر نوع اصلاح اساسی ناممکن می باشد و تنها در سایه یک حکومت قانونی و اسلامی است که اصلاحات اساسی صورت پذیر خواهد بود» و به این علت است که حکومت بر جدایی دین از سیاست تأکید و هر روز برنامه ای را برای تحریف اسلام به اجرا می-گذارد. در ادامه با مروری بر ظلم و فجایعی که حکومت بر مردم روا داشته از قبیل حمله به مدرسه ی فیضیه، حبس و زندانی کردن مراجع تقلید، تعطیلی مجالس دینی، وقایع 15 خرداد و شرکت دادن اجباری مردم در تظاهرات ساختگی و....همه ی این موارد را ناشی از یک علت دانستند:«و آن آزاد نبودن مردم در انتخاب نمایندگان خود و نبودن حکومت مردم بر مردم است.» در ادامه با اشاره به اجبار مردم برای گرفتن کارت انتخاباتی، تأکید کردند:«مجلسی که به این ترتیب تشکیل می شود به هیچ وجه قانونیت نداشته و افرادی که در آن شرکت می کنند نه تنها نماینده ی مردم نبوده بلکه متجاوز به حقوق ملت شناخته می شوند و مصوبات و ساخت های ایشان از نظر ملت ایران کان لم یکن بوده و کوچکترین ارزشی نخواهد داشت.» و در آخر خواستار ادامه ی مبارزات شدند:«برادران ایمانی همانطور که توجه دارید شرعاً و عقلاً موظف به ادامه ی این مبارزه هستیم و تا استقرار عدالت اجتماعی و تحصیل یک حکومت مشروع و قانونی نباید از پای نشست.» ۸۶

دومین فراخوان علما برای اعتصاب، یک روز قبل از افتتاح مجلس بود و در این راستا آیت الله میلانی و آیت الله شریعتمداری اعلامیه-ای را به این شرح صادر کردند: «لازم و حتم است که در همه نقاط مملکت روز سیزدهم مهر که روز قبل از افتتاح مجلس است، اعتصاب عمومی شود و مردم از خانه بیرون نروند و هر صنفی اعلامیه دهند و اظهار انزجار از غیر قانونی بودن مجلس نمایند». ۸۷
از جمله ی این اعلامیه ها که در مورد تحریم انتخابات و دعوت مردم به اعتصاب صادر شد اعلامیه جامعه اصناف و بازرگانان تهران است که به شرح ذیل است:
«به منظور ابراز نفرت و انزجار از قانونشکنی ها و جنایات و اعمال وحشیانه ی هیئت حاکمه...و همچنین اعتراض به انتخابات قلابی و غیرقانونی در شدیدترین شرایط خفقان با وجود حکومت نظامی و فرستادن عده ای از اعضای سازمان امنیت به جای نمایندگان ملت به مجلس شورا روز شنبه 13 مهر ماه از صبح تا ظهر به پیروی از منویات مراجع و علماء اعلام اعتصاب عمومی نموده تا ندای مظلومانه خود را به گوش جهانیان برساند.» ۸۸
همچنین آیت الله مرعشی نجفی نیز در 9 مهرماه 1342، طی اعلامیه ای ضمن اظهار تنفر از اعمال غیر انسانی رژیم و اعتراض به مظالم و فجایع دولت، اعلام کرد که:«مردم شریف ایران روز شنبه 16 جمادی الاولی برابر با 13 مهرماه از صبح تا ظهر را اعتصاب عمومی بنمایند.» ۸۹
اعلامیه ی دیگر در این زمینه مربوط به جبهه ی مسلمانان آزاده به مضمون ذیل است:
«مسلمانان یکشنبه دشمنان غدار اسلام و مخالفین خونخوار ملت مسلمان ایران پس از سال ها دسیسه چینی مجلس قلابی و کثیفی را که مجری نقشه های سیاه آنان خواهد بود به زور و جنجال و به ضرب سرنیزه و زندان صورت رسمیت می دهند. یکشنبه اجامر و اوباش و فواحش روسیاه ظاهراً به نام نماینده ی ملت مسلمان ایران و باطناً به منظور اجرای نقشه های شوم اجانب در راه محو آثار دین، آزادی، استقلال، شرف و ناموس ایرانی دور هم جمع می شوند. ولی آیا این اجتماع و تشریفات... می تواند افتضاح انتخابات غیرقانونی دستگاه پوسیده ی هیئت حاکمه را از دیدگاه جهانیان بپوشاند؟... شنبه از هر کجا که هستی برخیز و حرکت کن و برای رسیدن به حق خود قدم پیش گذار و اجساد کثیف دشمنان دین و وطن را در آتش سوزان خشم خود خاکستر نما.» ۹۰

به دنبال اعلامیه هایی که از طرف روحانیون و بازرگانان تهران و جبهه ی مسلمانان آزاد مبنی بر دعوت مردم به اعتصاب منتشر شد روز 13 مهر ماه 1342 پس از بسته شدن بازار و مغازه های تهران، تظاهرات وسیعی از طرف مردم صورت گرفت ولی با دخالت پلیس مردم متفرق شدند و این تظاهرات، اولین تظاهرات خیابانی مردم پس از وقایع 15 خرداد بود. روز یکشنبه 14 مهرماه که مصادف با افتتاح مجلس می شد تظاهرات دیگری از سوی مردم تهران در اطراف بازار صورت گرفت و تظاهرکنندگان از آنجا قصد حرکت به سمت میدان بهارستان و تجمع در مقابل مجلس را داشتند که پلیس مانع حرکت آنها شد. همزمان با اعتصاب و تظاهرات مردم، سایر شهرستان نیز به اعتصاب دست زدند که از جمله ی آنها شهرستان قم که بازار آن بسته شد و مردم ان در مسجد امام تجمع کردند و به اعتراض علیه انتخابات مجلس پرداختند. ۹۱
اعلامیه ی علما پس از برگزاری انتخابات نیز ادامه داشت و از این طریق می خواستند بی اعتباری و بی قانونی این مجلس را نشان دهند که از جمله ی آن اعلامیه ی جامعه ی روحانیت آذربایجان در تاریخ 2/ 7/ 1342 بود. در این اعلامیه علمای آذربایجان پس از اشاره به اعمال غیرقانونی دولت در زمینه ی مذهب، اقتصاد، فرهنگ و دانشگاه، سیاست داخلی و خارجی موضوع انتخابات مجلسین را عنوان کردند و از همان ابتدا قید کردند که هیچ یک از اعمال خلاف شرع و قانون دولت به اندازه ی دسایس آن در انتخابات افتضاح آمیز نبوده است و در ادامه کاندیداهای انتخاباتی این دوره را افرادی دانستند که مخالف آشکار مراجع تقلید بودند ودر ارتباط با آراء انتخاباتی نیز در این اعلامیه آمده است که منصور نخست وزیر کمی آراء در تبریز را به دلیل مصادف شدن انتخابات با فصل برداشت محصولات کشاورزی و ییلاق کردن ایلات و عشایر دانسته است «ولی اعتصابات عمومی بازارها و اصناف، ابراز تنفرهای طبقات مختلف مردم و احکام تحریم مراجع تقلید و بالاخره عدم وجود ایلات و عشایر را در شهر فراموش نموده که متجاوز از سیصد هزار نفر جمعیت دومین شهر ایران تنها دوهزار و خرده ای از ترس توقیف حقوق، انفصال خدمت، اجبار سازمان های پلیسی رأی داده و در سایر شهرستان ها نیز همین قانون اجرا می شد ولی معلوم نیست این وکلای بی موکل به چه نحو خود را وکیل قاطبه ی ملت خواهند نامید» و این گونه آمارها دولت را در اعلام تعداد رأی دهندگان زیر سؤال برد و در ادامه مصوبات این مجلس را به این صورت فاقد ارزش اعلام کردند:«جهانیان باید بدانند که مصوبات این مجلس از نظر ملت ایران دارای هیچ گونه ارزش و اعتباری نبوده و نیست.» ۹۲
جامعه ی روحانیت آذربایجان در ادامه ی مخالفت خود با تشکیل این مجلس در تاریخ 14/ 7/ 1342 که همزمان با روز افتتاح مجلس بود در تلگرامی به مراجع تقلید مخالفت خود را با تشکیل مجلس شورای ملی و سنا اعلام کرد و این دو مجلس را فاقد صلاحیت در اداره شئون اجتماعی کشور دانست و در ادامه  مخالفت خود را این گونه ابراز داشتند که «جامعه ی روحانیت و قاطبه ی اهالی آذربایجان... اینک مجدداً بازارها را عموماً تعطیل کرده و مراتب تنفر و انزجار خود را اظهار و عدم صلاحیت مجلسین و  اشخاصی را که به نمایندگی بر مردم تحمیل شده اند، اکیداً اعلام می دارند.»
در پایان تلگرام اسامی علمای آذربایجان به شرح ذیل آمده است:«حسن الحسینی انگجی، سید محمود بادکوبه ای، احمد اهری، قاسم گرگری، محمد علی قاضی طباطبایی، عبدالله مجتهدی، سید محمد علی انگجی، عبدالله مجتهدی سرابی، عبدالحسین غروی، محمد توتونچی، محسن شربیانی، سید یوسف الهاشمی، سید کاظم الموسوی شبستری، سید محمود خلخالی، حسن شریعت الانقی، ولی الله اشراقی، حسین گوگانی، علی شهیدی، سید محمدی دروازه ای، یوسفعلی باقری بنایی، سید محسن دهخوارقانی، علی اکبر مرندی، محمد خیابانی، سید خلیل مرندی، حسن رسولی آذر شهری، حسین طباطبایی آذرشهری، علیقلی اسلامی آذرشهری، محمود شتربانی، سید علی نقی ملکی طسوجی، احمد امینی مراغه ای، حسین نجفی اهری و تعدادی دیگر. ۹۳

افتتاح مجلس و ادامه مبارزات روحانیون:
با افتتاح مجلس فعالیت روحانیون علیه انتخابات و مجلس دوره ی بیست و یکم متوقف نشد و مراجع و روحانیون همچنان به مبارزات خود ادامه دادند و در اعلامیه های متعدد خود حاضر نشدند این مجلس را به رسمیت بشناسند. در این زمینه مأمور ویژه ی ساواک از جلسه ی مشورتی مراجع و روحانیون در منزل آیت الله بهبهانی این چنین گزارش می دهد:
«...قرار شده است:1- پس از مراجعت علمای شهرستان ها به مراکز خود، مردم ولایات را وادار نمایند علیه انتخابات مجلس شورای ملی و این که انتخابات غیرقانونی است تلگرافات به مقامات عالیه ی کشور مخابره نمایند.2- روحانیون اعلامیه ای صادر نموده و اعلام دارند چون انتخابات مجلس شورای ملی و سنا در زمان حکومت نظامی و در حالت غیرعادی انجام شده و زن ها بر خلاف مقررات اسلام در آن شرکت داشته اند مصوبات مجلسین نیز غیر قانونی است...» ۹۴
همچنین پس از برگزاری انتخابات و افتتاح مجلس در 15 مهر ماه 1342، علما و مراجع جز امام خمینی و آیت الله قمی، پس از چهار ماه اقامت در تهران، تحت فشار سازمان امنیت و دستور شخص شاه به شهرهای خود بازگشتند. ۹۵
آیت الله میلانی پس از بازگشت به مشهد نیز اعلامیه ای منتشر و در طی آن اظهار داشت که رژیم برخلاف قوانین او را در خانه ی خود در تهران محاصره کرده اند و حال نیز مجبورم می کنند که به مشهد بازگردم ولی رژیم باید بداند که با بازگشت علما کوچک ترین قصوری در مبارزه ی ملت علیه ظلم و باطل به وجود نمی آید و در ادامه مردم را به حفظ وحدت دعوت و اشاره کرد که در جریان تحریم انتخابات نیز در سایه وحدت و اتفاق بود که غیر قانونی بودن مجلس و انتصابی بودن افراد آن آشکار شد و در آخر از کسانی که در این راه قدم برداشتند و رنج تحمل کردند تشکر کرد. ۹۶

نتیجه گیری:
با مهاجرت علما و مراجع به تهران و تأیید مرجعیت امام خمینی، مسأله ی محاکمه ی امام از سوی رژیم که درصدد انجام آن بود منتفی شد زیرا مطابق قانون اساسی، کلام و عمل مراجع محور قانون محسوب می شد و با این اقدام علما، آزادی امام از زندان رژیم قطعی شد. علاوه بر این، مهاجرت علما نقش به سزایی در شناساندن امام خمینی به عنوان یک مجتهد و فقیه جامع الشرایط در سطح جامعه داشت زیرا قبل از این گرچه امام در بین علما و افراد حوزه فردی شناخته شده و صاحب فضل و فقاهت بود ولی عموم مردم تنها ایشان را به عنوان فردی مبارز و مخالف رژیم و برنامه های آن می دانستند ولی با مهاجرت علما و پشتیبانی آن ها از امام و سپس طرح مرجعیت امام، باعث شد امام به عنوان مجتهد و فقیه صاحب رأی در بین مردم اقصی نقاط کشور مطرح شود و به مراتب دامنه ی اعتراضات مردم جهت آزادی امام نیز بیشتر شد. از دیگر اقدامات علمای مهاجر تحریم انتخابات مجلس بیست و یکم بود. در همان دوره ای که هنوز امام خمینی و سایر علما بازداشت و تحت نظر بودند، رژیم دست به انجام انتخابات زد و علما نیز از این فرصت استفاده و با تحریم انتخابات و تعطیلی بازار، بار دیگر افکار عمومی مردم را متوجه بازداشت غیر قانونی امام خمینی و علما ساختند و از طرفی از این فرصت برای آگاهی دادن مردم از تقلباتی که در انتخابات این دوره در حال عمل است نهایت استفاده را بردند و همین اقدامات و صدور اعلامیه باعث شد شمار زیادی از مردم همراه با علما در انتخابات این دوره شرکت نکنند و از طریق مخالفت خود را با دولت و انجام انتخابات فرمایشی نشان دهند. 

 پی نوشت:
1 . علی رضا ملایی توانی، «نهضت امام خمینی: از لایحه¬ی انجمن¬های ایالتی و ولایتی تا تبعید امام به ترکیه»، تحولات سياسي – اجتماعي ايران 1357-1320 به اهتمام مجتبي مقصودي؛ با آثاري از علي¬اكبر اميني....{و ديگران}، تهران: نشر روزنه 1380، ص 358.
2 . علی رضا ملایی توانی، همان، صص 359- 358.
3 . حسين بشيريه، جامعه شناسي سياسي و نقش نيروهاي اجتماعي در زندگي سياسي، تهران: نشر ني 1374، ص 245.
4 . صحیفه امام(مجموعه آثار)، تهران: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، چاپ اول، جلد 1، 1378 ، ص 80-81.
5 . صحیفه امام(مجموعه آثار)، همان، ص 110.
6 . محمد حسن رجبي( دواني)، زندگي نامه سياسي امام خميني از آغاز تا تبعيد، تهران:  كتابخانه ملي ج.ا.ا.، جلد 1، 1371، ص 253.
7 . علي دواني، نهضت روحانيون ايران، تهران: بنياد فرهنگي امام رضا، چاپ دوم، جلد 4و3،  1358، ص 142.
8 . محمود طلوعي، داستان انقلاب، تهران: علم، 1371، ص 192.
9 .  حمید روحانی، تحلیل و بررسی از نهضت امام خمینی، تهران: انتشارات راه امام، چاپ ششم، جلد اول، 1359، صص 224-222.
10 . علینقی عالیخانی، یادداشت¬های علم، تهران:انتشارات مازیار، انتشارات معین،ج 1،  1377، ص 65؛ حمید روحانی، همان، ص 225.
11 . صحیفه امام(مجموعه آثار)، همان، صص 137- 135؛  سید جلال الدین مدنی، تاریخ سیاسی معاصر ایران،  تهران: دفتر انتشارات اسلامی، جلد 2، 1375، صص 14-13.
12 . روزنامه اطلاعات، شماره 11007، پنجشنبه 4 بهمن 1341، ص 13.
13 . سید جلال الدین مدنی، همان، ص 17.
14 . روزنامه اطلاعات، شماره 11007، پنجشنبه 4 بهمن 1341، ص 13.
15 . صحیفه امام(مجموعه آثار)، همان، ص 151.
16 . صحیفه امام(مجموعه آثار)، همان، ص 157.
17 .جواد منصوری، تاریخ قیام 15 خرداد به روایت اسناد، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، جلد 1، 1377، صص 57- 56.
18 . جواد منصوری، همان، ص 65.
19 . صحیفه امام(مجموعه آثار)، همان، صص 179-177؛  سید جلال الدین مدنی، همان، ص 34-32؛ حمید روحانی، همان، صص 375-371.
20. صحیفه امام(مجموعه آثار)، همان، ص 188؛ حمید روحانی، همان، صص 406-405.
21 . غلامرضا نجاتی، تاریخ سیاسی بیست و پنج ساله ایران، تهران: موسسه خدمات فرهنگی رسا،جلد1،1371، ص 226؛ سید جلال الدین مدنی، همان، صص 40-39.
22 . غلامرضا نجاتی،همان، صص 227-227؛ سید جلال الدین مدنی، همان، صص 41-40؛ جواد منصوری، تاریخ قیام 15 خرداد به روایت اسناد، جلد1، ص 818.
23 . غلامرضا نجاتی، همان، صص 232-228.
24 . جواد منصوری، همان، ج 2، صص 16-14.
25 . روزنامه اطلاعات، شماره 11108، پنجشنبه 16 خرداد 1342، ص 15؛ حمید روحانی، همان، جلد1، ص 475.
26 . حمید روحانی، همان،ص 475.
27 . حمید روحانی، همان، صص 553-545.
28 . منصوری، جواد، همان، جلد2، ص 66؛  سید جلال الدین مدنی، همان،  جلد2، ص 65.
29 . محمدحسن رجبی، زندگی¬نامه سیاسی امام خمینی، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، جلد1، 1377، ص  282.
30 . حضرت آیت الله العظمی حاج سید محمدرضا گلپایگانی به روایت اسناد ساواک، تهران: وزارت اطلاعات، مرکز بررسی اسناد تاریخی، جلد اول، 1385، صص 36- 35.
31 . جواد امامی، خاطرات آیت الله مسعودی خمینی، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1381، صص 271- 269.
32 . حمید روحانی، همان، ص 553.
33 . حمید روحانی، همان، صص 554- 553.
34 . جام شکسته(خاطرات حجه الاسلام عبدالمجید معادیخواه)، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، جلد1، 1382، ص 364.
35 . محمد رضا احمدی، خاطرات آیت الله طاهری خرم آبادی، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1377، ص 237.
36 . جواد امامی، همان، ص 273.
37 . جواد منصوری، همان، جلد2، ص 40.
38 . روح الهص حسینیان، سه سال ستیز مرجعیت شیعه( 1343-1341) تهران: مرکز بررسی اسناد  انقلاب اسلامی ، چ اول، 1382، ص 333.
39 . جواد منصوری، همان، جلد2، ص 43.
40 . محمدحسن رجبی، همان، جلد1، ص  291.
41 . قیام پانزده خردادد به روایت اسناد ساواک دوران حصر، تهران: مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، جلد4، 1380، ص 6.
42 . یاران امام به روایت اسناد ساواک(کتاب چهل و چهارم)آیت الله حاج شیخ بهاءالدین محلاتی، تهران: وزارت اطلاعات، مرکز بررسی اسناد تاریخی، جلد اول، 1390، ص 23.
43 . علی دوانی، نهضت روحانیون ایران، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی،چاپ دوم، ج3و4،  1377، ص 499.
44 . قیام 15 خرداد به روایت اسناد ساواک(حصر)،همان،ص1.
45 . حمید روحانی، همان، صص 581- 573.
46 . صحیفه امام(مجموعه آثار)، همان ، ص 253.
47 . جواد منصوری، همان، ص 323.
48 .روزنامه اطلاعات ، شماره 11053، چهارشنبه 7 فروردین 1342، ص13.
49 .همان، شماره 11089، شنبه 21 اردیبهشت 1342، ص 16.
50 .همان، شماره 11091، سه شنبه 24 اردیبهشت 1342، ص 16.
51 .همان، شماره 11155، پنجشنبه 10 مرداد 1342، ص 13.
52 .همان، شماره 11158، دوشنبه 14 مرداد 1342، ص 13.
53 . حزب ایران نوین به روایت اسناد ساواک، تهران: وزارت اطلاعات، جلد 1، 1380، صص 49- 35.
54 . ابراهیم ذوالفقاری، «حسنعلی منصور»، فصلنامه مطالعات تاریخی، زمستان 1383، شماره 5، ، ص 77.
55 . عباس میلانی، معمای هویدا، تهران: نشر اختران، 1385، ص 194.
56 .حزب ایران نوین به روایت اسناد ساواک، همان، ص 17.
57 . اطلاعات، شماره 11148، چهارشنبه 2 مرداد 1342، ص 15.
58 .اطلاعات، شماره 11180، یکشنبه 10 شهریور 1342، ص 13.
59 . اطلاعات، شماره 11194، سه شنبه 26 شهریور 1342، ص 13؛ مجله خواندنی¬ها، سال بیست و سوم، شماره 104، سه¬شنبه 26 شهریور 1342، ص 6.
60 . حضرت آیت الله العظمی سید شهاب الدین مرعشی نجفی به روایت اسناد ساواک، تهران: وزارت اطلاعات، مرکز بررسی اسناد تاریخی، جلد اول، 1388، صص 180- 178.
61 . حضرت آیت الله العظمی سید محمد هادی میلانی به روایت اسناد ساواک، تهران: مرکز بررسی های اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، جلد اول، 1380، صص 273- 271.
62 . حضرت آیت الله العظمی سید محمد هادی میلانی به روایت اسناد ساواک، همان، صص 291- 290.
63 . اسناد انقلاب اسلامی، جلد اول، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، جلد اول، 1374، صص 172- 171.
64 . اسناد انقلاب اسلامی، همان، صص 177- 175؛ حضرت آیت الله العظمی سید محمد هادی میلانی به روایت اسناد ساواک، همان، صص 306- 304.
65 . اسناد انقلاب اسلامی، همان، صص 180- 179؛ حضرت آیت الله العظمی سید محمد هادی میلانی به روایت اسناد ساواک، همان، ص 301.
66 . حضرت آیت الله العظمی سید شهاب الدین مرعشی نجفی به روایت اسناد ساواک، همان، ص 171.
67 . اسناد انقلاب اسلامی، همان، ص 173.
68 . اسناد انقلاب اسلامی، همان، ص 174؛ حضرت آیت الله العظمی سید شهاب الدین مرعشی نجفی به روایت اسناد ساواک، همان، ص 172.
69 . اسناد انقلاب اسلامی، همان، ص 181؛ علی دوانی، نهضت روحانیون ایران، تهران: بنیاد فرهنگی امام رضا(ع)، جلد4، 1360، ص 196.
70 . اسناد انقلاب اسلامی، همان، ص 182؛ محمدعلی سفری، قلم و سیاست(از کودتای 28 مرداد تا ترور منصور)، تهران: نامک، جلد2، 1373، ص 540.
71 . اسناد انقلاب اسلامی، همان، جلد5، صص 80- 79.
72 . اسناد انقلاب اسلامی، همان، صص 84- 83.
73 .مهدی بازرگان، یاددداشت¬های روزانه، تهران: انتشارات قلم،1376، صص 96-92.
74 . جواد منصوری، همان، جلد2، ص 327.
75 . اسناد انقلاب اسلامی، همان، جلد3، صص 92- 91.
76 . اسناد انقلاب اسلامی، همان،صص 97- 95؛ جواد منصوری، همان، ص 325.
77 . اسناد انقلاب اسلامی، همان، ص 97.
78 . قیام 15 خرداد به روایت اسناد ساواک، دوران حصر،همان، ص 71؛ جواد منصوری، همان، ص 328.
79 . اسناد انقلاب اسلامی، همان، ص 98.
80 . اسناد انقلاب اسلامی، همان، جلد4، ص 95.
81 . اسناد انقلاب اسلامی، همان، ص 96.
82 . قیام 15 خرداد به روایت اسناد ساواک دوران حصر، همان، ص 116.
83 . علی دوانی، نهضت روحانیون ایران، تهران: بنیاد فرهنگی امام رضا(ع)، جلد4، 1358، ص202.
84 . علی دوانی، همان، صص 203- 202.
85 . محمد رضا احمدی، همان، ص 259.
86 . اسناد انقلاب اسلامی، همان، جلد اول، صص 188- 185.
87 . اسناد انقلاب اسلامی، همان، ص 194؛ مهدی بازرگان، همان، صص109-106.
88 . حمید روحانی، همان، ص 608.
89 . اسناد انقلاب اسلامی، همان، صص 196- 195؛  مهدی بازرگان، همان، ص 117-116.
90. حمید روحانی، همان، ص610.
91 . حمید روحانی، همان، صص 608- 607.
92 . اسناد انقلاب اسلامی، همان، جلد3، صص 103- 100.
93 . اسناد انقلاب اسلامی، همان، ص 107.
94 . جواد منصوری، همان، ص 329.
95 . علي دواني، نهضت روحانيون ايران، تهران: بنياد فرهنگي امام رضا، چاپ دوم، جلد 4و3،  1358، ص 499.
96 . اسناد انقلاب اسلامی، همان، جلد اول، صص 202- 200.

نویسندگان:
توران منصوری - کارشناس ارشد تاریخ انقلاب اسلامی، پژوهشکده امام خمینی و انقلاب اسلامی
الهام رجایی - کارشناس ارشد تاریخ انقلاب اسلامی، پژوهشکده امام خمینی و انقلاب اسلامی


فصلنامه اینترنتی پانزدهم خرداد 42
 
تعداد بازدید: 4673



آرشیو مقالات

نظر شما

 
نام:
ایمیل:
نظر:
تصویر امنیتی:

جدیدترین مطالب

پربازدیدها

© تمامی حقوق برای پایگاه اطلاع رسانی 15 خرداد 1342 محفوظ است.