عصمت بابادی
07 فروردين 1396
در این نوشته برآنیم به اوضاع اقتصادی ایران در سالهای 1340 تا 1343 بپردازیم. در فاصله سالهای 1339 تا 1342 اقتصاد ایران تحت تأثیر بحران اقتصادی قرار گرفته بود. مهمترین علت این بحران، تورم و کسری تراز پرداختها بود که حکومت پهلوی را وادار به کاهش اعتبارات، افزایش تعرفههای واردات، کاهش هزینههای عمومی و کمک خواستن از نهادهای بینالمللی و کشورهای دیگر کرده بود.(1) نکتهای که نباید از آن غافل بود این است که حیف و میلها و ریختوپاشهای ناشی از درآمد نفت بعد از قرارداد کنسرسیوم در سال1333 (قرارداد نفت بین ایران و شرکتهای خارجی) از طرفی و هزینههای سرسامآور نظامی از طرف دیگر حکومت پهلوی را با کسری بودجه مواجه نمود که محمدرضا پهلوی در جهت رفع آن و دستیابی به رونق اقتصادی، اقدام به اخذ وامهای سنگین از خارج کشور به ویژه از آمریکا کرد. کمکهای نظامی و غیرنظامی آمریکا هم از عواملی محسوب میشد که واردات را برای متعادل کردن عرضه و تقاضا امکانپذیر میکرد. البته از سال 1334 تا 1340 هزینههای نظامی 40 درصد از ارقام بودجه کشور را به خود اختصاص داد.
نارضایتی سیاسی و چشمانداز وخیم اقتصادی، پسانداز و سرمایهگذاری داخلی را کاهش داد. در فاصله سالهای 1339 تا 1341 عواید نفتی 10 درصد و فعالیتهای ساختمانی 6 /5 درصد، خدمات 8 /0 درصد و کشاورزی 6 /1 درصد بود. علت نازل رشد خدمات تا اندازهای ناشی از کاهش هزینههای نظامی در نخستین بودجه دولت امینی بود. رشد بسیار سریع صنایع ساختمانسازی به خصوص در سال 1341 نیز ثمره مصرف درآمدهای نفتی و کمکهای خارجی در بخش شهری بود.
بعد از قرارداد کنسرسیوم 1333 و ورود شرکتهای نفتی بیگانه به ایران درآمد نفت، ایران را بیش از پیش کشوری مصرفزده کرد و هزینههای واردات به نحو سرسامآوری گسترش یافت. بیگانگان بخصوص آمریکاییها بر بسیاری از امور اقتصادی ایران تسلط یافتند و اقتصاد ایران را وابسته به خود کردند. درآمدهای حاصل از نفت سطح درآمدها را به خصوص در مناطق شهرنشین افزایش نسبی داد. این امر که موجب ایجاد مراکز تفریحی و سیاحتی و راحتتر شدن نحوه زندگی در شهرهای بزرگ شد، عاملی بود تا روستاییان نیز که شاهد نابرابری نحوه زندگی خود با شهرنشینان بودند، برای برخورداری از این امکانات راهی شهرها شوند. مهاجرت آنها به شهرها باعث گسترش و ازدیاد جمعیت شهرها شد. این مسئله به همراه مهاجرت خارجیان متخصص که صنایع وابسته ایران نیازمند آنها بودند، موجب کمبود و گرانی شدید مسکن در این مناطق شد و در نتیجه، جمعیتهای بسیاری از مردم کم درآمد در حاشیه شهرها(حلبیآبادها) ساکن شدند.
درآمد ایران از عواید نفتی بعد از قراداد کنسرسیوم به 50 درصد رسیده بود. محمدرضاشاه با تکیه بر درآمدهای نفتی برای توسعه اقتصادی کشور و رفع بحران تورم و رکود اقتصادی اواخر دهه 1330 و اوایل دهه 1340 و دیگر بحرانهای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی برنامه اصلاحات اجتماعی تحت عنوان «انقلاب سفید» را مطرح کرد.(2)
محور اصلی انقلاب سفید که پهلوی دوم آن را برای رفع بحران و صنعتی شدن ایران در نظر گرفته بود، «اصلاحات ارضی» بود. در سال 1340 آمریکا شاه را وادار کرد تا علی امینی را به نخستوزیری بگمارد و اصلاحات ارضی را به مورد اجرا گذارد. مطابق برنامه اول اصلاحات ارضی در زمان کابینه علی امینی، مالکیت زمینداران صرفاً به یک روستا محدود شده بود. بر این اساس زمینهای مازاد باید همراه با حقوق مرتبط با اجارهداری به کشاورزان منتقل میشد. البته نسخه تعدیل شده این قانون به زمینداران اجازه میداد تا روستاهایشان را به وابستگان نزدیک خود منتقل و باغهای میوه و کشتزارها، مزارع مکانیزه و بخشهای کشت و صنعت را برای خود حفظ کند.(3)
در پی انقلاب سفید کارخانههای پتروشیمی، پالایشگاههای نفت و سدهایی که نام اعضای خانواده سلطنتی بر آنها گذاشته شد احداث شد. دو کارخانه فولاد در شهرهای اهواز و اصفهان و یک خط لوله گاز به شوروی کشیده شد. حکومت پهلوی با برقراری محدودیتهای تعرفهای برای حمایت از صنایع مصرفی و اعطای وامهای کم بهره از طریق بانک صنعت و معدن به تجار مورد نظر دربار، بخش خصوصی را تقویت کرد. (4)
با اجرای اصلاحات ارضی از سال 1341 در چارچوب برنامه عمرانی سوم و برنامههای بعدی، طرح صنعتی شدن ایران به اجرا درآمد. از این مرحله به بعد با کمک درآمدهای نفتی اقتصاد ایران به مسیری افتاد که با کمک سرمایه، ماشین آلات، قطعات و مواد اولیه انحصارات خارجی، وابستگی کامل به اقتصاد کشورهای صنعتی به ارمغان آورده شد. با اجرای انقلاب سفید منافع مستقیم مشترکی بین سرمایهداران صنعتی خارجی و داخلی به وجود آمد که ایجاد کارخانههای گوناگون از گامهای اولیه در این زمینه به شمار میرود.
به تدریج رشتههای صنعتی گوناگون با برخورداری از حمایتهای همه جانبه دولتهای وقت حکومت پهلوی و مشارکت مستقیم و غیر مستقیم انحصارات خارجی تأسیس شد. صنایع اتومبیلسازی، صنایع تولید رنگ، دارو، فراوردههای پتروشیمی، لاستیک، رادیو و تلویزیون و... عرصههای مختلف صنعتی در ایران را تسخیر کردند. خصوصیت عمده این نوع صنایع مصرفی، وابستگی آنها از نظر مواد اولیه، قطعات ماشین آلات و نیروی انسانی ماهر به خارج از کشور بود.(5)
به منظور حمایت مالی از این نوع صنایع، شبکه وسیع بانکی در ایران دایر شد و در خدمت توسعه بازار و رشد صنایع وابسته قرار گرفت. در همین راستا، حمل و نقل و ارتباطات گسترش یافت و در خدمت توسعه بازار مصرف و تأمین نیاز وارداتی صنایع جدید قرار گرفت. الگوی جدید مصرف به تدریج شکل گرفت و تهران به عنوان مرکز توسعه صنعتی کشور به صورت فوقالعادهای رشد و گسترش یافت. (6)
بعد از اصلاحات ارضی واردات مواد غذایی به نحو قابل ملاحظهای افزایش یافت و این هنگامی بود که فقط یک سوم احتیاجات مواد غذایی کشور میبایست از خارج وارد گردد.(7) در پی تعدیل اصلاحات ارضی هم خانوادههای زمیندار معروف به کارآفرینان سرمایهدار تبدیل شدند. شاه با اعطای وام کم بهره، معافیتهای مالیاتی و حمایت از آنان در برابر رقبای خارجی، کارآفرینان را با «ثروت خودشان» تشویق کرد که این امر موجب افزایش فاصله طبقاتی شد. سیاست حکومت پهلوی، سرازیر کردن ثروت نفتی به سوی نخبگان وابسته به دربار بود که بعدها کارخانهها، شرکتها و واحدهای کشت و صنعت متعددی را تاسیس کردند اما در عمل تحولات تنها به طبقات بالا چسبیده بود و مسیر آن به سوی طبقات پایین روز به روز کمتر میشد.(8)
دربار پهلوی که پیش از این بزرگترین ملاک کشور به شمار میرفت، بعدا در میان سرمایه داران بزرگ ارضی همچنان نقش درجه اول را بازی میکرد و گسترش سرمایهداری کشاورزی به این ترتیب به ورشکستگی دهقانان متوسط و فقیر منجر شد. زیرا اولا سرمایهداران با استفاده از قوانین و حمایتهای دولت، زمینهای دهقانان را از دستشان خارج ساختند و آنان را از خانه و زندگی خود آواره کردند و ثانیا با تسهیلاتی که در تولید عظیم محصولات کشاورزی و امکان استفاده از بازارها در اختیارشان قرار داشت دهقانان را به عنوان رقیب کوچک به آسانی از میدان به در میکردند، زیرا اعتبارات و تسهیلاتی که باید به حق، در خدمت دهقانان قرار میگرفت در خدمت سرمایهداران بود.(9)
در مجموع، پیامدهای انقلاب سفید و اصلاحات ارضی را در این دوران، چنین می توان برشمرد:
1- انجام اصلاحات ارضی که موجب مهاجرت میلیونها روستایی به شهرها و تشدید رشد خصوصی شد نه تنها نیروی کار ارزان برای فعالیتهای اقتصادی در شهرها اعم از صنعت، ساختمان و خدمات را فراهم ساخت بلکه با نابودی ساختار قبلی، بازار مصرف روستاها را نیز تحت سلطه سرمایهداران قرار داد. به این ترتیب مناطق روستایی که پیش از آن بیشتر به صورت محیطهای بستة خودکفا، کمتر زیر نفوذ و سلطه بازار شهری قرار داشت، به روی کالاهای تولیدی و وارداتی که به وسیله سرمایههای خصوصی و تجاری تولید، وارد و عرضه میشد، گشوده شد.(10)
2- انقلاب سفید در ظاهر برای برخی دهقانان، زمین و تعاونیهای زراعی، تراکتور و کود شیمیایی فراهم کرد اما بخش عمدهای از مناطق روستایی را دست نخورده باقی گذاشت. اکثر دهقانان هیچ زمینی دریافت نکرده بودند یا زمین بسیار اندکی به دست آورده بودند. بخش اعظم روستاها بدون برق، آب و لوله کشی، راه و سایر امکانات رفاهی بودند. علاوه براین، دولت بخشی از محصولات کشاورزی را به نفع مناطق شهری و به هزینه روستاییان بر دهقانان تحمیل میکرد. این امر انگیزههای فعالیت در این بخش- حتی برای دهقانان منتفع از اصلاحات ارضی- را کاهش میداد و این وضعیت به نوبه خود باعث کاهش تولید در سالهای رشد جمعیت کشور شد. در نتیجه ایران دهه 1340 که یکی از صادر کنندگان مواد غذایی بود در نیمههای دهه 1350سالانه یک میلیارد دلار برای واردات کشاورزی هزینه میکرد.(11)
3- اصلاحات ارضی برای تضعیف اعیان و اشراف به اجرا گذاشته شد، ولی زمینداران عمده، از جمله خاندان پهلوی، سمت و سوی کاری خود را تغییر دادند و تاسیسات کشاورزی صنعتی پردرآمدی ایجاد کردند.
4- از دیگر نتایج نامطلوب اجرای اصلاحات ارضی، مهاجرت گسترده روستاییان به شهرها بود. دهقانان به دلایل مختلف از جمله کوچک بودن زمین، عدم دسترسی مناسب به منابع مالی و کمبود آب کار خود را از دست دادند و موجب خالی شدن روستاها از نیروهای تولیدی شد. زیرا نزدیک به 65 درصد از مهاجرین در فاصله سنی 14- 35 سال یعنی بخش فعال جمعیت بودند. از دیگر معضلات مهاجرت روستاییان به شهرها میتوان فقدان کار کافی، مسکن و امکانات زیستی مناسب را نام برد که سبب میشد آنها در حاشیه شهرها ساکن شوند.(12)
حکومت پهلوی هم به دنبال سیاست توسعه سرمایهداری در عرصه کشاورزی موسسات نوینی مانند شرکتهای سهامی زراعی، مراکز کشت و صنعت و قطبهای کشاورزی ایجاد کرد. این موسسات به دلیل ناکارآمدی نتوانستنند در اقتصاد کشور نقش عمدهای ایفا کنند. مثلا قطبهای کشاورزی با شرایط جغرافیایی ایران همخوانی نداشت یا در مجتمعهای بزرگ کشت و صنعت، ناخشنودی کارگران و اشتباهات فنی ناشی از شناخت نادرست خاک باعث ناکارآمدی این مجتمعها شده بود.(13)
یکی دیگر از کارهای مهم که در بخش اقتصادی حکومت پهلوی شکل گرفت، تصویب برنامه توسعه عمرانی بود. برنامه اول توسعه عمرانی در سال 1327 تصویب شد و مدت آن 7 سال بود. برنامه دوم در سال 1334 تصویب شد و آن نیز 7 سال بود. برنامه سوم توسعه از سال 1341 آغاز شد که همزمان با معرفی اصول ششگانه انقلاب سفید بود. هدف اصلی این برنامه صنعتی کردن سریع کشور در زمینه صنایع جانشین واردات بود، ولی این برنامهها نیز آن طور که باید و شاید نتوانستند به اهدافشان در زمینه صنعتی شدن ایران برسند.
اقدامات ناکارآمد اقتصادی حکومت با مخالفت روحانیون بخصوص امام خمینی(ره) روبه رو شد. امام خمینی(ره) شاه را به دلیل حمایت از بهاییان، وابستگان دربار، بیتوجهی به کشاورزی به منظور تبدیل کشور به محل تخلیه کالاهای وارداتی آمریکایی، بیتوجهی در ارایه خدمات اساسی به مردم بخصوص تامین آب و برق، مراکز درمانی، مدارس برای روستاها، نادیده گرفتن احداث مسکن برای افراد کم درآمد و... متهم کردند.(14) وابستگی شدید به خارج از کشور، نابسامانی و بی ثباتی حاصل از اقدامات شتابزده حکومت پهلوی را میتوان یکی از زمینههای قیام 15خرداد1342 دانست.
پینوشتها:
1- فوران، جان، مقاومت شکننده، ترجمه احمد تدین، تهران، موسسه خدمات فرهنگی رسا، 1391، ص462
2- کاتوزیان، محمدعلی(همایون)، اقتصاد سیاسی ایران از مشروطه تا پایان سلسله پهلوی، ترجمه محمدرضا نفیسی و کامبیز عزیزی، تهران، نشر مرکز، 1372، ص 274
3- آبراهامیان، یرواند، تاریخ ایران مدرن، ترجمه محمد ابراهیم فتاحی، تهران، نشر نی، 1389، ص 240
4- همان، ص241
5- رزاقی، ابراهیم، گزیده اقتصاد ایران، تهران، انتشارات امیرکبیر، 1375، ص174
6-همان، ص 34
7- افراسیابی، بهرام، ایران و تاریخ، تهران، انتشارات زرین، 1364 ، ص 195
8- تاریخ ایران مدرن، صص 243 و 252
9- ایران و تاریخ، ص 187
10- گزیده اقتصاد ایران، ص174
11- تاریخ ایران مدرن، ص 255
12-ملک محمدی، حمیدرضا، از توسعه لرزان تا سقوط شتابان 1347 -1357، تهران، انتشارات مرکز انقلاب اسلامی،1381، صص 53 و 104
13- همان، ص 44
14- تاریخ ایران مدرن، ص264
تعداد بازدید: 5693