میرزا باقر علیان نژاد
27 ارديبهشت 1396
در زمان حکومت پهلوی، مخالفان حکومت در پای اعلامیههای خود، برای آنکه توسط نیروهای امنیتی شناسایی نشوند معمولاً از اسامی خاصی استفاده میکردند؛ یکی از این اسامی «جبهه مسلمانان آزاده» بود.
حبیبالله عسکر اولادی درباره چگونگی تشکیل جبهه مسلمانان آزاده میگوید: ما و تعدادی که امام [خمینی](ره) معرفی فرموده بودند، وقتی دور هم نشستیم، یک جلسه، دو جلسه به این نتیجه رسیدیم که ما حالا که یک نیرو شدیم، باید ببینیم میتوانیم حزب شویم، میتوانیم جبهه شویم، میتوانیم در حالت ائتلاف فعالیت کنیم. به فکر این افتادیم که برای حزب شدن خیلی زود است، ائتلاف هم یک کار سطحی و علنی است با ائتلاف هم مشکل ما حل نمیشود. به ذهنمان رسید که ما عنوان جبهه را به جمعمان بدهیم و از آن به بعد، اعلامیههای حاج آقا روح الله و مراجع را تکثیر کنیم و حتی بخشهایی از این اعلامیهها را به صورت تراکت و بیانیه در بیاوریم و امضایمان هم «جبهه مسلمانان آزاده» باشد.
جبهه مسلمانان آزاده، کار خود را آغاز کرد و اولین کار درباره یکی از اعلامیههای حضرت امام بود. در اثر بیاحتیاطیهای اولیه، یکی دو تا چاپخانه در همان جریان انجمنهای ایالتی و ولایتی و بعد از آن لو رفته و گرفتار شدند. تعدادی از برادران هم در رابطه با این چاپخانهها گرفتار و دستگیر شدند. ما پس از اینکه اعلامیه «جبهه مسلمانان آزاده» را دادیم، به حضرت امام گفتیم که ما یک چنین کاری را نسبت به اعلامیه شما کردیم. حضرت امام فرمودند که در اینباره دقت بیشتر بکنیم که کمتر گیر بیفتیم و گیر افتادن حالا به هیچ وجه مصلحت نیست.
روز بعد یک اعلامیهای منتشر شد با امضای جبهه مسلمانان شیعه آزاده تجریش و به فاصله کمی، جبهه مسلمانان آزاده غرب تهران. پنج، شش تا اعلامیه که ما هیچ کدام از اینها را نمیشناختیم. اما در یک دستگیری جمعی که در کنار مسجد سید عزیزالله اتفاق افتاد، همه این برادرانی که به این عناوین امضا کرده بودند، در اطلاعات شهربانی، در یک اتاق بزرگ با همدیگر نگهداری شدند و دشمن، وسیله معرفی اینها را به همدیگر فراهم کرد و جبهه مسلمانان آزاده در سطح نسبتاً وسیعی توانست سامان پیدا کند.
در جمع 26 نفره عمدتاً جوان بودند، آدمهای مسن کمتر داشتیم. شاید تعدادی از ما مسنتر از دیگران بودیم و در آن روز مثلاً من حدود 30 یا 31 سالم بود. مسنترین فرد این مجموعه 26 نفره شاید من بودم.
عسکر اولادی درباره تبدیل هیئتهای پراکنده به هیئت موتلفه اسلامی هم میگوید: سه شاخه تشکیل دهنده موتلفه اسلامی، جبهه مسلمانان آزاده و گروه مسجد شیخ علی و گروه اصفهانیهای تهران بودند که با همین سه نام جدای از هم فعالیت داشتند. گروهها و هیئتهای دینی دیگری در ارتباط با این سه گروه، با قم در ارتباط بودند و از مراجع، پیامها و تلگرافهایشان را میگرفتند و تکثیر میکردند. حتی جبهه مسلمانان آزاده تقطیع میکرد؛ یک اعلامیه یا سخنرانی حضرت امام را چندین سطر از آن در میآورد یا چند قسمت آن را به صورت بیانیه منعکس میکرد که به خدمت امام همین منعکس شد و ایشان دقت بیشتری را برای این کار خواستند. طبعاً ریشه نهضت اسلامی در مردم را روحانیت و هیئتهای دینی داشتند. این هیئتهای دینی با راهنماییهایی که بعداً حضرت امام میکنند، هیئتهای موتلفه اسلامی میشود. از حضرت امام خواستیم چون خطرات در پیش است؛ شما اجازه بدهید ما چند شخصیت روحانی را در نبود شما داشته باشیم که از اینها بتوانیم وقتی دسترسی به شما نداریم، کمک بگیریم. بیستو پنج روحانی را ما خدمتشان معرفی کردیم، گفتیم از این تعداد ما این پنج نفر را انتخاب کردیم. هیئتهای دینی که با روحانیت مرتبط بودند، اینها عمل میکردند. که شاید اولین کار را در همین جریان راهپیمایی در قم، که اولین راهپیمایی است، این مجموعه دینی در قم انجام دادند، که با پلاکارد و شعارها از مسجد اعظم به منزل امام حرکت کردند، عمدتا متن هیئتهای دینی مرکز کار بود.(1)
اسدالله بادامچیان نیز در خاطرات خود میگوید: پس از این ائتلاف اکثریت [اول خرداد 1342] قریب به اتفاق گروههاى اسلامى خودجوش به آنها پیوستند و سپس بعضى دستجات سیاسى نیز اظهار علاقه کردند با موتلفه اسلامى وارد ائتلاف شوند از جمله جبهه ملى و نهضت آزادى. در مورد جبهه ملى به علت ملیگرایى رد شد، ولى در مورد نهضت آزادى چون تردید بود برادران به امام مراجعه کردند و امام فرمودند آنها از شما در اینگونه امور مسلطتر هستند و شما را به دنبال خود مىکشانند، شما کار خودتان را بکنید و لذا ائتلاف با نهضت آزادى انجام نگرفت. باید دانست قبل اینکه ائتلاف صورت بگیرد هر یک از این گروهها بىامضا و یا با نامهاى مستعار اعلامیههایى صادر مىکردند. مانند اطلاعیه «اتمام حجت» که به نام گروه مجاهدین از طرف گروه مسجد شیخ على داده شده بود و یا اعلامیههاى گروه مسجد امینالدوله به نام جبهه مسلمانان آزاده.(2)
در ادامه به دو اعلامیه منتشر شده توسط جبهه مسلمانان آزاده اشاره میشود. در اعلامیه اول که به دنبال کشتار 15 خرداد 1342 خطاب به مردم آمریکا صادر گردیده است، میخوانیم:
«به نام خدا
اعلامیه شماره 1
پیام ملت ایران به ملت آمریکا
این گلولههای آمریکایی است که قلب فرزندان اسلام و ایران را سوراخ میکند.
آیا هدف ملت آزاده و عدالتطلب آمریکا از آنهمه جانبازی و قربانیهایی که در راه فنای دیکتاتوری و بقای آزادی داد این بوده است که مشتی دزد و راهزن و آزادیکش و جنایتکار به نام و به اتکاء قدرت آن دولت تمام آزادیهای فردی و اجتماعی و کلیه حقوق انسانی را به ضرب گلوله و سرنیزه و شلاق و شکنجه از بیست میلیون بشر ستمدیده سلب کنند.
از زندان ملت ستمدیده و زجر کشیده ایران به ملت آزاده و عدالتخواهی که هنوز مجسمه آزادیاش مشعل به دست بر پای ایستاده است و به افرادی از هیئت حاکمه آمریکا که هنوز از سجایای انسانی برخوردار بوده و روح آزاده آنها از مشاهده فجایع نوکران ظالم و زور و زر مشمئز و بیزارند. در فاصله دو جنگ اول و دوم جهانی شدت فشار محافل استعماری بر ملل مظلوم ظلم و زور و ستم دولتهای خون آشام فاتح نسبت به ملل کوچک به حدی شدت یافت که صفیر نخستین گلوله جنگ دوم جهانی و ظهور و غلبه غول فاتح فاشیسم بر استعمارگران خونآشام در نظر ملل استعمارزده و محروم تنها راه نجات تلقی شده. هنگامی که کابوس وحشتناک فاشیسم با دخالت آمریکا در جنگ جهانی از میان رفت و در حقیقت برنده واقعی جنگ پول و اسلحه آمریکا شناخته شد صدها میلیون بشر تیرهروز و ستمکشیده عالم که همه چیزشان به دست استعمارگران به یغما رفته بود از این دلخوش بودند که با غلبه بیچون و چرای آمریکا در جنگ و رسیدن پای یک سیاست سوم در صحنه سیاست بینالمللی میتوانند آزادیها و حقوق از دست رفته خود را به چنگ آورده و بر گذشته دردناک پرده فراموشی کشیده و زخمهای مهلک و جانفرسایی که طی قرون متمادی از چنگال خونین استعمار بر پیکر نحیفشان وارد آمده بود التیامی بخشند. علت توجه ملل رنجکشیده عالم به آمریکا در سنوات پس از جنگ فقط دو چیز بود یکی آزمایشی که این ملت در گذشته در حمایت خود از اصول آزادی و حقوق انسانی به جهان و جهانیان نشان داده بود و دیگر امید مظلومین و محرومین به حمایت ملت مذکور در مبارزه سهمگینی که آنان علیه ظلم و زور و دیکتاتوری و استعمار پیش گرفته بودند. افسوس و هزاران افسوس که در مدت کمتر از بیست سال بر اثر تسلط مشتی آزمند و منفعتطلب و جاهل بر دستگاههای حکومتی دول متحده اتازونی تمام این آرزوها بر باد رفت و از آن همه محبوبیت و امید جز خاطر مبهم و ناپیدا چیزی بر جای نماند. این ادعا نیست عین حقیقت است و حقیقتی است که بر صفحات تاریخ مبارزات ملل محروم و استعمارزده و غیر آزاد خصوصاً مسلمان و زجر کشیده و بیپناه ایران با برجستگی هر چه تمامتر خودنمایی میکند. وقتی به جای «آبراهام لینکُلن[Abraham Lincoln]» و جفرسون آقای دین راسک و جان فاستر دالس سرنوشت ملتی را به دست بگیرند مسلماً برای ملتشان چیزی جز نفرت و لعن دشنام ابدی نمیتوانند ارمغانی دست و پا کنند. ملت آزاده و عدالتخواه آمریکا که پیوسته خواسته است مشعلدار آزادی و عدالت بوده و در راه دفاع از حقوق مظلومین و محرومین شمشیر کشیده و افرادی از این ملت آزاده که هنوز تحت تأثیر گزارشات غلط و مغرضانه دستگاه فاسد خائنپرور به اصطلاح اطلاعات آمریکا معروف به «سیا» یا گزارشات مضحک و سرا پا کذب نمایندگان خبرگزاریهای دروغپرداز یهودی قرار نگرفتهاند بدانند که دیپلماسی آمریکا بر اثر همین اشتباهات و غرضورزیها و قلدرپروریها و سوءاستفاده کسانیکه بر آنان حکومت میکنند آخرین ساعات و روزهای حیات خود را در میان ملل آزادیخواه جهان طی میکنند و نیز در این زندان بزرگ که نامش ایران است منفورترین، کثیفترین، بیسراپاترین و جنایتکارترین دزدان و آدمکشان و دیوانگانی که نظیر آنان را در بین گانگسترهای آمریکایی هم نتوان پیدا کرد تنها به ضرب اسلحه و به قدرت پول و کمکهای دولت آمریکا بر ملت مسلمانی حکومت میکنند که از تمام مزایای زندگی محروم بوده و در برابر مطالبه حق خود سینههای استخوانی آنان هدف رگبار مسلسلهای خودکار آمریکایی قرار میگیرد. ملت آزادیخواه آمریکا که بازیچه دسائس صهیونیسم بینالمللی قرار نگرفته نجات و احترام خود را بر منافع پلید و غیر مشروع سرمایهداران خونآشام حکومت خود ترجیح میدهند بدانند مالیاتی که آنان به قیمت تحمل محرومیت خود و فرزندانشان به دولت میپردازند در این گوشه دنیا به شکل گلولههای تانک و تفنگ و مسلسل مغز مسلمانان و آزادیخواهان واقعی را پریشان و سینههای دشمنان دیکتاتوری را سوراخ سوراخ میکنند و مازاد آن صرف عیش و نوش و قمار عناصری فاسد و خائن و آدمکش به نام هیئت حاکمه ایران میشود. امروز ایران به دست یک مشت راهزن و جنایتکار و خون آشام مبدل به زندانی بزرگ شده است که در آن حق نفس کشیدن حتی از عالیمقامترین پیشوایان عظیمالشأن روحانی حضرت آیتالله العظمی آقای خمینی و حضرت آیت الله العظمی آقای میلانی و سایر آیات عظام تا استاد و دانشجو و پیشهور و کارگر و دهقان و مردم کوچه و بازار سلب گردیده و به ضرب گلوله و سرنیزه و شلاق ملتی را عزادار ومصیبتزده کردهاند. همه این جنایات در پناه قدرت پرچم پنجاه ستاره و عقاب بال و پر گشوده آمریکا انجام میگیرد زیرا اگر بیستوچهار ساعت و حتی کمتر از این مدت دولت آمریکا حمایت خود را از این دزدان آدمکش بردارد آنوقت معلوم خواهد شد ملت واقعی ایران با این اقلیت کثیف و منفور چه خواهد کرد و سزای دشمنان دین و وطن خود را چگونه خواهند داد. این گستاخی و قانونشکنی و حقکشی دشمنان اسلام و ملت مسلمان ایران نسبت به طبیعیترین حقوق ملت و این صحنهسازی رسوا و مفتضح انتخابات کثیف و قلابی و خلاف قانون که حکومت دیکتاتور ایران به دست اجابر و اوباش و فواحش بهراه انداخته است از همان فجایع بیشرمانه و بازیهای احمقانهای است که تحت حمایت بیدریغ قدرت دولت آمریکا انجام مییابد ولی ملت مسلمان ایران به حول و قوه خدای عزیز هیچگاه و به هیچ قیمت تسلیم چنین دسیسه شوم و جنایتکارانهای نشده و انتخابات قلابی و مفتضحی را که با کشتار دسته جمعی مسلمانان و ترور، وحشت، زندان و تهدید عالم مقدس روحانیت و پایمال نمودن احکام نورانی اسلام به زعم خودشان آغاز و انجام گردیده نه تنها به رسمیت نمیشناسند بلکه برای محو مسببین آن و برهم ریختن چنین خیمهشب بازی مسخرهای به هر فداکاری و جانبازی تن خواهد داد تا جامه ننگ و ذلت نپوشد. ملت مسلمان و غیور ایران همانطور که در طول قرنها حیات پرافتخار خود نشان داده است این بار هم با ادامه مبارزات دلیرانه خونین خود ثابت خواهد کرد که بالاخره نه حمایت بیدریغ دولت دزدپرور آمریکا و پشتیبانی دیپلماسی ورشکست و استعمارگر انگلستان و نه همکاری مفتضحانه و رسواکننده روسیه شوروی از این غارتگران و دشمنان دین و وطن مانع غلبه حق بر باطل و پیروزی نور بر ظلمت و واژگون شدن این دستگاه کثیف و شیطانی نخواهد شد، ولی آن روز دگر روزی است که دیپلماسی استعمارگران ورشکسته بینالمللی راه انزوا پیش گرفته و نیز ملت آمریکا هم کفاره گناهان و اشتباهات زمامداران دیکتاتورنواز خود را بدهد.
جبهه مسلمانان آزاده»(3)
اعلامیه شماره 2 جبهه مسلمانان آزاد در مهرماه 1342 که در رابطه با دعوت از مردم برای تظاهرات و مخالفت با افتتاح بیستویکمین دوره مجلس شورای ملی و چهارمین دوره مجلس سنا است:
«به نام خدا
مسلمانان یکشنبه [14 مهر 1342] دشمنان غدار اسلام و مخالفین خونخوار ملت مسلمان ایران پس از سالها دسیسهچینی مجلس قلابی و کثیفی را که مجری نقشههای سیاه آنان خواهد بود بهزور هو و جنجال و بهضرب سرنیزه و زندان صورت رسمیت میدهند. یکشنبه اجامر و اوباش و فواحش روسیاه ظاهراً به نام نماینده ملت مسلمان ایران و باطناً به منظور اجراء نقشههای شوم اجانب در راه محو آثار دین و آزادی و استقلال و شرف و ناموس ایرانی دور هم جمع میشوند ولی آیا این اجتماع و تشریفات کثیف و موهوم میتواند ذره از حقیقت را مکتوم داشته و افتضاح انتخابات غیرقانونی دستگاه پوسیده هیئت حاکمه را از دیدگان جهانیان پوشیده بدارد؟ و آیا این همه هو و جنجال و دروغ و ریا میتواند کمترین تاثیری در روح طغیان زده و عصیانی این ملت بنماید.
ملت مسلمان، یکشنبه در هر کجا که هستی با قیام دلیرانه خود و با نشان دادن مشت خود به عمال بیگانه و برپا نمودن توفان خانمان بر باد ده خشم و نفرت خود به جهان و جهانیان نشان بده که هنوز خون پاک ایرانی در رگهایت جاریست و اجانب و نوکرانشان نمیتوانند علیرغم میل و خواست تو بر جان و مال و ناموس و شرافت مسلط شوند. تو ای مسلمان هر که هستی و در هر لباس هستی اعم از کشوری و لشکری و پلیس و ژاندارم از کوچک و بزرگ شنبه باید با قیام خونین و مردانه و همهجانبه به بیگانه و دشمن اسلام و اجرا کنندگان نقشههای بیگانه ثابت کنی که دزدان و راهزنان نمیتوانند حاکم بر سرنوشت باشند. رضای خدا، نجات از این وضع رقتبار و ننگین و اسفناک و رسیدن به آزادی و حقوق حقهایکه سالهاست به ضرب شلاق و سرنیزه و زندان از آن محروم ماندهای در گرو جنبش دلیرانه و قیام جانانه امروز توست و بدان که در این راه توجه و عنایت خداوند قهار شامل حالت بوده از پشتیبانی بیدریغش برخوردار خواهی بود. شنبه از هر کجا که هستی برخیز و حرکت کن و برای رسیدن به حق خود قدم پیش گذار و اجساد کثیف دشمنان دین و وطن را در آتش سوزان خشم خود خاکستر نما.
جبهه مسلمانان آزاده»(4)
در همین حال خبرگزاری آسوشیتدپرس از تهران گزارش داد: در حدود 300 تن از دانشجویان دانشگاه تهران به مناسبت افتتاح پارلمان تظاهراتی علیه دولت در محوطه دانشگاه بهعمل آوردند. آنها شعارهایی در دست داشتند که انتخابات را محکوم میکرد.
این خبرگزاری افزود گروهی از سربازان که کلاهخود به سر داشتند دانشگاه را محافظت میکردند. درحالیکه دانشجویان شعارهای ضد دولتی میدادند، مدعی بودند که انتخابات آزاد نبوده است.(5)
پینوشتها:
1. خاطرات حبیبالله عسکر اولادی، به کوشش : محمدجواد مرادی نیا، تهران، 1387. صص188-199
2. بادامچیان، اسدالله و علی بنایی، هئیتهای موتلفه اسلامی، تهران، اوج ، 1362، ص 166
3. فصلنامه 15 خرداد ، 15 خرداد 1369 (شماره صفر)، صص 40-41
4. روحانى، سیدحمید، بررسى و تحلیلى از نهضت امام خمینى(ره)، تهران، انتشارات دارالفکر و دارالعلم، 1358، ج1، ص610
5. بولتن خبرگزارى پارس (محرمانه)، ش160، 15 مهر 1342، ص 10
تعداد بازدید: 3316