الهام رجایی
12 آذر 1396
آیتالله العظمی سید حسین طباطبایی بروجردی در دهم فروردین 1340 رخت از جهان بربست. به دنبال انتشار این خبر، اهالی شهر ری کسب و کار خود را تعطیل کردند و عازم قم شدند تا در مراسم تشییع پیکر وی شرکت کنند.
در این روز مردم کنار حجتالاسلام عبدالرحیم کنی و حجتالاسلام حسین اثنیعشری بودند تا زیر نظر آنها برای شرکت در مراسم برنامهریزی کنند. همچنین عکس آیتالله بروجردی در دست جمعیت بود که در زیر آن به زبان عربی نوشته بود: «... ان الزمان لمثله العقیم»[1]
بعد از رحلت آیتالله بروجردی، مهمترین مسئلهای که مطرح شد، بحث مرجعیت بود. آن طور که از شواهد تاریخی برمیآید بیشتر اهالی ری، به دلیل احترامی که نسبت به آیتالله شیخ حسین اثنی عشری داشتند به پیروی از او، مقلد آیتالله سید عبدالهادی شیرازی شدند و چون آیتالله شیرازی قبل از فرارسیدن نخستین سالگرد درگذشت آیتالله بروجردی دار فانی را وداع گفت، مردم ری به مراجع دیگر از جمله آیتالله مرعشی نجفی و آیتالله گلپایگانی روی آوردند و بعدها با آغاز مبارزات امام خمینی، به تدریج با نام حاج آقا روحالله به عنوان مرجع شیعیان آشنا شدند.[2]
همزمان با آغاز مبارزات امام خمینی علیه حکومت پهلوی، اهالی شهر ری به دلیل مجاورت با تهران و قم و همچنین برخورداری از علما و روحانیون آگاه توانستند با رهبر نهضت و اهداف آن آشنا شوند. بعد از مطرح شدن لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی و مخالفت امام با آن، مردم ری نیز با ایشان همصدا شدند. در این باره آقا بزرگ کنی میگوید: «در شهر ری زیر نظر مرحوم محمدرضا بروجردی رئیس مدرسه برهان به مناسبتهایی از جمله وفیات و اعیاد معصومین جلساتی تحت عنوان «جامعه بلدیه مقدسه ری» برگزار میشد که بیشتر درباره مسائل مذهبی بحث میشد و چندان وارد مباحث سیاسی نمیشد... اکثر روحانیون برجسته و وعاظ شهر ری از جمله مرحوم اثنی عشری، محمد حسین واسعی، ابوطالب حائری، ابراهیم قدسی و ... در این جلسات شرکت میکردند.»[3]
وی همچنین درباره چگونگی اطلاع یافتن روحانیون شهر ری از لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی آورده است: «من در سال 1341 در مدرسه مرحوم حجت طلبه بودم. حاج آقا مصطفی خمینی در صحن مطهر کنار مرقد شیخ فضلالله نوری تقریباً همه روز نزدیک غروب، جلساتی داشتند... تا این که در یک جمع ده یازده نفره بودیم که حاج آقا مصطفی دستوری آوردند که امام فرموده که این مسائل را به شهرستانها منتقل کنید و روحانیون را مطلع کنید که چه میشود و چه خواهد شد و چه تصمیمی از طرف مراجع و علمای قم گرفته شده است. من هم با توجه به پیغام حاج آقا مصطفی وظیفه خود دانستم که به شهر ری بیایم و ابعاد مسئله را، جریان لایحه و این را که رژیم چه برنامههایی در سر دارد بیان کنم.»
آقا بزرگ کنی در شهر ری ابتدا نزد حاج حسین اثنی عشری رفت و توانست نظر مثبت وی را جلب کند. بعد از آن نزد حاج محمدرضا بروجردی و هادی خاتمی بروجردی و همچنین محمدرضا واسعی رفت و آنها را نیز با نهضت امام همراه ساخت. قرار شد جلسهای در مدرسه برهان تشکیل شود و اعلامیهای با عنوان «جامعه علمیه شهر ری» در موافقت با درخواست علما و امام خمینی برای لغو تصویبنامه انجمنهای ایالتی و ولایتی صادر شود.[4] از جمله کسانی که این اعلامیه را امضا کردند آقایان: حجتالاسلام عبدالرحیم کنی، امام جماعت مسجد صحن؛ آیتالله حاج آقا حسین اثنی عشری و برادرش حجتالاسلام سید حسن اثنی عشری؛ حجتالاسلام حاج سید حسن معینی، پیشنماز صحن و از مدرسین مدرسه برهان؛ حاج حسین واسعی، پیشنماز مسجد حسینآباد در محله بیبی زبیده و از مدرسین مدرسه برهان؛ محمدعلی صدرالحفاظ از خدمه حرم حضرت عبدالعظیم حسنی (ع)؛ حاج شیخ ابراهیم قدسی؛ هادی خاتمی بروجردی و برادرش آیتالله محمدرضا بروجردی، مسئول مدرسه برهان؛ ابوطالب حائری از طلاب مدرسه برهان؛ تقی عادل خوانساری و عبدالنبی و عبدالعلی (شیخ آقا بزرگ) کنی بودند.[5]
با آغاز نهضت امام خمینی، مردم ری به دعوت امام لبیک گفتند.. امام خمینی در تاریخ 13 آذر 1341 ضمن سخنانی درباره لزوم تداوم نهضت و ایستادگی در مقابل حکومت پهلوی نام شهر ری را میبرند و میفرمایند: «از ری نوشتند ما پنج هزار نفر با کفن آمادهایم.» [6]
بعد از عقبنشینی شاه از تصویبنامه لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی، وی در 17 دی 1341 طی سخنرانی اصول ششگانه انقلاب سفید را اعلام کرد و تأکید داشت که این اصول به رفراندوم گذاشته خواهد شد. در این برهه، با توجه به اهمیت موضوع، قرار شد روحانیون و وعاظ به سخنرانی و افشاگری بپردازند و مردم را نسبت به خطرات تصمیمات حکومت آگاه سازند. در شهر ری نیز راهپیمایی علیه رفراندوم برگزار شد و رفراندوم تحریم شد. روحانیون شهر ری از مردم خواستند تا روز چهارشنبه، سوم بهمن 1341 گردهمایی در حرم حضرت عبدالعظیم(ع) تشکیل دهند تا درباره رفراندوم صحبت و همفکری کنند. در این اجتماع، آیتالله عبدالرحیم کنی طی نطق مفصلی رفراندوم را تحریم کرد و از مردم خواست به نشانه اعتراض از صحن مطهر تا میدان شهر ری و از آنجا تا ابن بابویه راهپیمایی کنند که این امر بدون درگیری یا واکنش از سوی نیروهای حکومتی صورت گرفت.
در نهایت با وجود مخالفتها، رفراندوم برگزار شد. در شهر ری نیز چند حوزه برای رأیگیری مشخص شد؛ کارگران و کارمندان از جمله اقشاری بودند که مجبور به شرکت در رفراندوم بودند. در هر حوزه رأیگیری دو صندوق کنار هم قرار گرفته بود که بر روی یکی از آنها کلمه موافق و بر روی دیگری کلمه مخالف آمده بود. [7]
با آغاز سال 1342 به دلیل سرکوب بیشتر از سوی حکومت، از جمله در جریان حمله به مدرسه فیضیه، نهضت امام خمینی اوج گرفت و دامنه مبارزات گستردهتر شد؛ تا جایی که پیش از قیام 15 خرداد، روحانیان و علما به تأسی از امام خمینی مبارزه را ادامه دادند. در این میان حجتالاسلام شیخ عباسعلی اسلامی[8]، واعظ اهل شهر ری، سخنرانیهایی علیه حکومت پهلوی داشت. وی روز 13 اسفند 1341 در مراسم سالگرد فوت آیتالله کاشانی در شهر ری اعلام کرد که روحانیت اجازه نخواهند داد حکومت به میل خود قانونگذاری کند و مقابل آنها خواهد ایستاد.[9]
شیخ عباسعلی اسلامی همچنین در تاریخ 7 خرداد 1342 در هیئت عزاداری میدان بزرگ شهر ری سخنرانی کرد و گفت: «دستگاه حاکمه به قدری ضعیف است که حاضر نیست به هیچوجه به حرفهای با منطق ما توجه کند... و به ما سرنیزه نشان میدهند و سازمان امنیت را نشان میدهند... سرنیزه مال زمان جنگ است نه برای نشان دادن و زدن علما و طلاب... در قانون اساسی مشروطه ایران روحانیون بایستی حداقل شش نفر عضو داشته باشند تا قانونی را که برای مسلمانان وضع میشود امضا نمایند، زیرا نماینده پیغمبر و ائمه هستند و نباید دستوراتی برای مسلمانان وضع شود که برخلاف دین باشد.»[10]
وی همچنین در 10 خرداد همان سال در هیئت عزاداران میدان بزرگ شهر ری سخنرانی کرد و اعلام کرد که دولت اگر در فکر حقوق کارگر و زارع و تساوی میان مردم است، باید دستورات اسلامی را رعایت کند؛ همچنین وی نسبت به هزینه کردن از بیتالمال برای پذیرایی از میهمانان خارجی انتقاد کرد.[11]
روز 11 خرداد آیتالله وحید خراسانی در هیئت عزاداران ابوالفضلیان شهر ری سخنرانی کرد و گفت: «بلندگوهایی که در خیابانهای نصب شدهاند تا دستورات اسلام را به گوش مردم برساند، توسط عمال حکومت قطع میشود و حال آن که از این وسایل برای پخش صدای مطربها در خیابانها استفاده میکنند.»[12]
حاج شیخ عباسعلی اسلامی نیز در روز 12 خرداد 1342 بالای منبر رفت و علیه حکومت سخنرانی کرد و در روز 14 خرداد نیز اطلاعیهای با عنوان «اظهارات شیخ عباسعلی اسلامی» در تکیه میدان شهر ری منتشر شد که در آن انتقاداتی علیه سختگیری نسبت به روحانیان، اشاعه فحشا و حمایت از اسرائیل وجود داشت.[13]
حاج شیخ عباسعلی اسلامی در روز 13 خرداد در هیئت عزاداران میدان بزرگ شهر ری بالای منبر رفت و گفت که دولت اجازه چاپ اعلامیههای مراجع تقلید را در روزنامهها نمیدهد و مسئولین روزنامههای کیهان و اطلاعات نیز دستنشانده هستند و هر آنچه را که دولت بگوید مینویسند. وی همچنین اعلام کرد که تعداد طلبههای قم، هفتهزار نفر بود که همگی توسط حکومت پراکنده شدند و تنها یک عده پیر و از کار افتاده از بین آنها را نگه داشتهاند. وی به تخریب مدرسه فیضیه توسط حکومت اشاره کرد و گفت بازاریان قم نیز درصدد پرداخت کمک هزینه برای بازسازی آن بودند و شهربانی قم نیز تلاش کرد خود آن را ترمیم کند که علما اجازه این کار را ندادند. شیخ عباسعلی اسلامی همچنین نسبت به سربازی فرستادن طلاب نیز معترض بود. همچنین به فعالیتهای گسترده روحانیان برای جلوگیری از فعالیتهای کمونیستها اشاره کرد و شکست و محدود شدن آنها را مدیون تلاشهای روحانیت دانست. همچنین در پایان جلسه نیز عکس امام خمینی در میان حضار پخش شد.[14]
امام خمینی علی رغم تهدیدات حکومت، در بعدازظهر 13 خرداد، عاشورا، در مدرسه فیضیه، علیه اقدامات شاه، آمریکا و اسرائیل سخنرانی کردند. به دنبال آن، در نیمه شب 15 خرداد 1342، توسط مأموران حکومتی دستگیر و راهی تهران شدند. با انتشار خبر دستگیری امام، مردم شهرهای مختلف از جمله قم، تهران، شهر ری، ورامین، شیراز، مشهد و... به خیابانها ریختند و شعارهایی علیه حکومت و به طرفداری از امام سردادند.
در جریان قیام 15 خرداد، مردم شهر ری حضور فعالی داشتند.[15] در یکی از گزارشات ساواک در مورد وقایع این روز در شهر ری آمده است: «در شهر ری تظاهرات شدیدی به وجود آمده، اتومبیلهای شرکت واحد شهر ری حرکت نمیکنند و مردم را به شهر نمیآورند...» [16]
در گزارشی که کلانتری شهر ری در تاریخ 17 خرداد 1342 در مورد تظاهرات 15 خرداد در شهر ری به رئیس پلیس تهران ارائه کرد، مسببین این قیام: احمد قربانی، سید مهدی موسوی فضیلت، حسن جمالیپناه، محمد جمالیپناه، حسین نوارچی، حسین بارگاهی، احمد کریمی، حاج علیمحمد کریمی، حاج احمد کریمی، حاج محمدحسین حریری، علی صادقی اردستانی، حسین قاسمی و محمود انصاری اعلام شدند.[17]
در جریان قیام 15 خرداد، 82 نفر دستگیر شدند که از این میان تنها اسامی برخی از افراد ثبت شده است: شیخ عبدالعلی کنی، شیخ عبدالنبی کنی، شیخ عبدالرحیم کنی، سید مرتضی صالحی، سید مرتضی مرتضوی، سید ابراهیم ابطحینژاد، شیخ علیاکبر مهدوی خراسانی، سیدناصر صدری، سیدمهدی موسوی فضیلت، سیدحسن اثنیعشری، عباسعلی اسلامی، شیخ محمدعلی انصاری.[18] همچنین در سند دیگری از احمد کریمی به عنوان یکی از دستگیر شدگان یاد شده است.[19] در گزارش دیگری در تاریخ 25 خرداد خبر دستگیری علیمحمد کریمی و حسین قاسمینژاد آمده است.[20]
شایان ذکر است علاوه بر این افراد، در اسناد ساواک اسامی دیگری نیز آورده شده است که از آن جمله میتوان به عزتالله کردستانی[21]، سیدکمال حسینی[22]، هوشنگ سلمانزاده[23]، علیاکبر دلداده[24]، محمدحسین حریری[25]، علی صادقی[26]، حسین مشهور به محمد قاسمی[27]، جهانعلی گلوردی[28]، قدیر حبیبی[29]، محمود یوسفی[30]، حسین محمد قاسمی[31] و مرتضی قاسمی[32]اشاره کرد.
بعد از اطلاع از دستگیری امام خمینی عدهای از علما از جمله آیتالله اثنی عشری، برادران کنی و... به طور خودجوش در شهر ری دست به تظاهرات زدند.[33]
به علاوه از جمله مهمترین اقداماتی که انجام گرفت، مهاجرت دستهجمعی علما از سراسر کشور به تهران و ری بود. عدهای از آنان در شهر ری نزد آیتالله شریعتمداری که در باغ ملک مستقر شده بود، اسکان یافتند و عدهای دیگر نزد آیتالله بهبهانی یا در منازل دیگر روحانیان تهران ساکن شدند.[34] در یکی از اسناد ساواک به تاریخ 15 تیر 1342 در این باره آمده است: «دیروز صبح چهار نفر از علمای طراز اول تبریز نیز وارد تهران شدند و یک سر به باغ ملک شهر ری نزد آیتالله شریعتمداری رفتند. فعلاً همانجا منزل دارند تا محلی برای آنها در نظر گرفته شود...» [35]
اقامت آیتالله شریعتمداری در شهر ری منجر به توجه هر چه بیشتر مردم به این منطقه شد و این مسئله نیز باعث نگرانی ساواک گشت؛ به طوری که در گزارش 22 تیر 1342 به آن پرداخته شده است: «طبق اطلاع، آقای ناصرزاده، واعظ تبریز... وارد شهر ری شد و... در باغ ملک با آقای شریعتمداری ملاقات کرده و شب را در منزل آقای حاجی حسن، که یکی از سرشناسان شهر ری میباشد، مهمان بودند... فرمانداری نظامی شهر ری به وسیله یک گروهان ژاندامری و یک گروهان سرباز تقویت شدهاند... در باغ طوطی و باغچه علیجان در شهر ری مردم دسته دسته در نقاط مختلف نشسته بودند و منتظر و مستعد تظاهراتی بودند، ولی مأمورین مراقب بودند.»[36]
آن طور که از اسناد ساواک پیداست، جلسات محرمانهای توسط روحانیان در روز 12 تیر 1342 در مسجد حاج افضلی در حسینآباد شهر ری برگزار شد؛ در ابتدای جلسه پیشنهاد آیتالله خوانساری مبنی بر شروع مذاکره با دولت مطرح شد که اکثریت روحانیان با آن مخالفت کردند. به علاوه قرار شد علما از بین خود چهار نفر را انتخاب کنند تا همهروزه جلساتی با یکدیگر داشته باشند و هرگونه تصمیمی که اتخاذ کنند، مورد قبول سایرین باشد؛ همچنین قرار شد آیتالله بهبهانی این افراد را تعیین کند.[37]
از مهمترین اقداماتی که توسط علمای مهاجر در این برهه مطرح شد، تهیه اعلامیهای برای آزادی امام بود. این اعلامیه توسط آیتالله حسینعلی منتظری تهیه شد و وی به باغ ملک در شهر ری، محل اسکان علمای مهاجر، رفت تا از آنها امضا بگیرد. در نهایت در روز 16 تیر 1342 پاکروان، رئیس ساواک و سرهنگ مولوی به دیدار آیتالله شریعتمداری رفتند و اطلاع دادند که محبوسین بهجز افراد معدودی به زودی آزاد خواهند شد.[38] در نهایت، بهجز امام خمینی و آیات محلاتی و قمی، باقی زندانیان آزاد شدند. در مقابل، علمای مهاجر برای مقابله با اقدام حکومت، بحث مرجعیت امام را مطرح کردند. با پافشاری مردم، سایر زندانیان نیز آزاد شدند و ساواک آنها را به خانهای در داوودیه تهران منتقل کرد و مدتی در آنجا زیر نظر ساواک به سر بردند.
[1] . انقلاب اسلامی در شهر ری، ج 1، حسین کاوشی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1391، ص 290
[2] . همان، صص 294-295
[3] . همان، صص 295-296
[4] . همان، صص 296-298
[5] . همان، صص 296-300
[6] . صحیفه امام، ج 1، تهران، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1385، ص 119
[7] . انقلاب اسلامی در شهر ری، ج 1، صص 312- 323
[8] . حجتالاسلام حاج شیخ عباسعلی اسلامی در سال 1275ش در سبزوار متولد شد. وی مقدمات علوم دینی را در سبزوار خواند و سپس عازم حوزه علمیه مشهد و سپس نجف شد. در نجف از درس استادانی چون آیتالله میرزا مهدی اصفهانی، آخوند خراسانی، سید محمدکاظم یزدی، سید احمد کربلایی، سید علی قاضی و سید جمال الدین گلپایگانی بهرهمند شد و از بزرگانی چون آیتالله نائینی، سید ابوالحسن اصفهانی، ضیاءالدین عراقی و عبدالکریم حائری یزدی اجازه اجتهاد گرفت. وی مدت زیادی به تدریس اشتغال داشت. از جمله مهمترین اقدامات شیخ عباسعلی اسلامی، تأسیس «مدرسه الواعظین» برای تعلیم و تربیت جوانان و دانشآموزان شیعه و آشنا کردن آنها با مسائل مذهبی بود. وی با همکاری برخی کسبه بازار و جمعی از مردم، «جمعیت پیروان قرآن» را بنا نهاد. اساس کار این جمعیت بر پایه امر به معروف و نهی از منکر بود. حاج شیخ عباسعلی اسلامی علیه مظاهر بیدینی و فساد سخن میراند. وی، سپس «جامعه تعلیمات اسلامی» را تأسیس کرد. نخستین مدرسه این جامعه، مدرسه جعفری بود که در میدان وحدت اسلامی تهران راهاندازی شد. به مرور بر تعداد این مدارس افزوده شد و بالغ بر 180 مدرسه پسرانه و دخترانه در مقاطع مختلف تحصیلی در تهران و سایر شهرستانها گردید. از دیگر فعالیتهای جامعه تعلیمات اسلامی انتشار مجله تعلیمات اسلامی بود. کمی بعد به دنبال تیراندازی به شاه در دانشگاه تهران در پانزده بهمن 1327 اقدامات گستردهای نظیر اعلام حکومت نظامی، تیراندازیهای شبانه، دستگیری و تبعید افراد مظنون و... رخ داد و اسلامی نیز به دلیل فعالیتهایش تحت تعقیب قرار گرفت و دستگیر و مدتی هم بازداشت شد. دهه 1340 شمسی برای حاج شیخ عباسعلی اسلامی، دوره سخنرانیهای تندی در مساجد تهران علیه وضعیت آشفته فرهنگی کشور و خصوصیات ضد مذهبی آن بود. در این دوره حاج شیخ عباسعلی اسلامی در مساجد مختلف تهران و اطراف آن از جمله در شهر ری سخنرانیهای پرشوری داشت که اینگونه اقدامات از دید حکومت پنهان نماند و چندین بار نیز دستگیر شد. حجتالاسلام حاج شیخ عباسعلی اسلامی در 20 فروردین سال 1364 ش در سن 89 سالگی درحالی که بیش از 180 مدرسه، 68 مسجد، کتابخانه و حوزه علمیه برجای نهاده بود دارفانی را وداع گفت و پس از تشییع و اقامه نماز توسط آیتالله العظمی گلپایگانی در جوار حضرت فاطمه معصومه(س) در قم، صحن بزرگ به خاک سپرده شد. (یاران امام به روایت اسناد ساواک، حجتالاسلام حاج شیخ عباسعلی اسلامی، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1382، صص ده – بیست و پنج)
[9] . همان، ص 201
[10] . انقلاب اسلامی در شهر ری، ج 1، صص 328-329
[11] . یاران امام به روایت اسناد ساواک، حجتالاسلام حاج شیخ عباسعلی اسلامی، ص 209
[12] . همان، ص 212
[13] . انقلاب اسلامی در شهر ری، ج 1، صص329-330
[14] . یاران امام به روایت اسناد ساواک، حجتالاسلام حاج شیخ عباسعلی اسلامی، صص 218-219
[15] . خاطرات 15 خرداد، ج اول، تهران، دفتر ادبیات انقلاب اسلامی، صص 167-168
[16] . قیام 15 خرداد به روایت اسناد ساواک، ج 9، ناگفتهها، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1387، ص 87
[17] . انقلاب اسلامی در شهر ری، ج 1، صص 325-326
[18] . همان، ص 331
[19] . همان، صص 327-328
[20] . همان، ص 328
[21] . قیام 15 خرداد به روایت اسناد ساواک، ج 9، ناگفتهها، ص 285
[22] . همان، ص 309
[23] . همان، ص 312
[24] . همان، ص 317
[25] . همان، ص 318
[26] . همان، ص 333
[27] . همان، ص 354
[28] . همان، ص 397
[29] . همان، ص 398
[30] . همان، ص 398
[31] . همان، ص 399
[32] . همان، ص 397
[33] . انقلاب اسلامی در شهر ری، ج 1، ص 327
[34] . همان، صص 347-348
[35] . قیام 15خرداد به روایت اسناد، ج 8، بازتابها: استان تهران، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت، 1387، ص 287
[36] . انقلاب اسلامی در شهر ری، ج 1، صص 351-352
[37] . قیام 15 خرداد به روایت اسناد ساواک ج 3، زندان، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1378، صص 400-410
[38] . انقلاب اسلامی در شهر ری، ج 1، صص 357-358
تعداد بازدید: 2385