04 دي 1396
در اوایل دهه 1340ش، سطح، گستره و سمتوسوی دینباوری در میان اقشار مختلف مردم ایران، بویژه در بین جوانان تفاوتهایی داشت. ایران در حال آزمون غربزدگی یا فرنگیمآبی بود که به سخنی دیگر در این سالها دوران اوجگیری را تازه آغاز کرده بود. جوانان به امور دینی و مذهبی کمتر، یا اصلاً اعتنا نمیکردند. طوری که بیاعتنایی به امور دینی در میان جوانان، امری پسندیده، «نوگرایانه» و «روشنفکرانه» تلقی شده، در عوض هر کسی به باورهای دینی دلبستگی و وابستگی بیشتری نشان میداد، فردی عقبمانده و کارهایش «ناپسند و واپسگرایانه» بهشمار میرفت. همه اینها را جو حاکم بر سازمانها، ادارهها و نهادهای حکومت پهلوی تشدید میکرد. آنها در همین راستا اداره میشدند. «تا جایی که در بیشتر موارد اظهار بیدینی راهی برای پیشرفت و دستیابی به مقامهای بالاتر به شمار میآمد.» وضعیت بهگونهای بود که افراد متدین، خواسته و ناخواسته، «میکوشیدند اعمال و باورهای دینی خویش را از دوستان و همکاران خویش پنهان دارند تا کسی بدانان پوزخند نزند و آنان را خوار نانگارد.»
دکتر عبدالهادی حائری، نوه آیتالله شیخ عبدالکریم حایری یزدی، در این روزها، دوران خدمت نظامیاش را در پادگان سلطنتآباد تهران، سپری میکرد. او به یاد میآورد برای تعداد 1500 نفر که ابوابجمعی پادگان یادشده بودند، یک مسجد کوچک هم وجود نداشت. تا اینکه پس از گذشت مدتی، اتاق کوچکی را برای ادای نماز اختصاص دادند. در این اتاق بیش از 6 تن یکجا نمیتوانستند نماز بخوانند. با وجود این، او هر زمان برای بهجا آوردن نماز بدانجا میرفت، بیش از یک یا دو تن را نمیدید که به نماز ایستاده باشند.[1]
[1] . حائری، عبدالهادی، آنچه گذشت ...«نقشی از نیمقرن تکاپو»، تهران، معین، 1372ش، صص 324 و 325
تعداد بازدید: 1986