مقالات

ساواک و موساد

لیلا حیدری

05 فروردين 1397


به رسمیت شناختن اشغالگران فلسطین توسط حکومت پهلوی در بین محافل مذهبی و افکار عمومی ایران مورد چالش عمیقی قرار گرفت. از این‌رو هر نوع رابطه اقتصادی، امنیتی، نظامی و مناسبات سیاسی حکومت پهلوی با این این گروه، از دید مردم به کلی سری نگه داشته شد. در اوائل دهه 1340 به واسطه عملکرد ضداسلامی دولت که واکنش شدید علما را به همرا داشت و سرانجام منجر به واقعه خونین 15 خرداد 1342 گردید، روابط حکومت پهلوی و اشغالگران فلسطین نیز دچار وقفه شد. اما پس از آن که شاه توانست مخالفان را سرکوب و رژیم خود را تحکیم بخشد، بار دیگر تعاملات از سر گرفته شد ولی این‌بار محتاطانه‌تر از قبل، این روابط تعمیق بیشتری یافت و تا پیروزی انقلاب اسلامی و از بین رفتن نظام شاهنشاهی ادامه داشت.

سرآغاز همکاری

پس از اعلام موجودیت اشغالگران فلسطین در سال 1948، آنها طی تلگرامی به وزیر امور خارجه حکومت پهلوی ضمن اعلام استقرار یک مجموعه یهود در فلسطین، با یادآوری خاطره‌ای از نجات قوم یهود به دست کوروش از رژیم شاه تقاضا کردند که با شناسایی اسرائیل و ایجاد رابطه دوستی، بزرگواری کوروش را تکرار کند! بدین‌ترتیب دولت حکومت پهلوی با اعزام عباس صیقل به اسرائیل، به بهانه نظارت بر املاک اتباع ایرانی اولین گام را در جهت ارتباط با اسرائیل برداشت و دولت وقت در اسفند سال 1328 اسرائیل را به صورت دوفاکتو به رسمیت شناخت. این شناسایی با واکنش‌های منفی کشورهای عربی و برخی از نمایندگان مجلس و محافل مذهبی مواجه شد و با پیروزی نهضت ملی، دولت دکتر مصدق در تیر ماه 1330 کنسولگری ایران را در اسرائیل منحل کرد.[1] باقر کاظمی، وزیر امور خارجه وقت نیز اعلام کرد، سرکنسول‌گری ایران در بیت‌المقدس تعطیل شده است.[2]

اما این فقط ظاهر قضیه بود و عملاً نه‌تنها قطع رابطه‌ای به وجود نیامد، بلکه پس از کودتای 28 مرداد 32 سیاست‌های حکومت پهلوی و اسرائیل در راستای منافع هم قرار گرفت. نیاز شدید اسرائیل به یارگیری جدید در منطقه به منظور جلوگیری از آسیب‌پذیری و خروج از انزوا و تأمین انرژی از یک سو و نیاز امنیتی حکومت شاه در برابر تهدیدات شوروی و برخی از کشورهای تندرو عربی از جمله مصر و عراق از سوی دیگر از عوامل شتاب‌زای ارتباط نزدیک حکومت پهلوی و اسرائیل محسوب شد.[3]

در اوائل دهه 40 به واسطه اعتراضات علما و خصوصاً امام خمینی به عملکرد ضداسلامی و افشای همکاری دولت حکومت پهلوی با اسرائیل که سرانجام منتهی به سرکوب قیام 15 خرداد 1342 گردید، روابط ایران و اسرائیل دچار وقفه شد. ولی سیاست آمریکا در خاورمیانه مبنی بر تقویت و حفظ موقعیت اسرائیل و واگذاری نقش ژاندارمی منطقه خلیج‌فارس به ایران، نقش بسیار تعیین‌کننده‌ای در پیوند مستحکم این دو ایفا کرد. در پی تقویت این رابطه، امام خمینی در هر سخنرانی به افشای آن می‌پرداختند. ایشان در 23 فروردین 1342 طی سخنانی به تلاش دولت وقت برای به رسمیت شناختن کامل رژیم صهیونیستی اشاره کردند: «اطلاع کامل دارم، می‌خواهند بر خلاف تمایل ملت مسلمان ایران و سایر ملل اسلامی و عرب دولت اسرائیل را به رسمیت بشناسند. ولی هنوز مثل اینکه جرأت نکرده‌اند و از شما وحشت دارند که موضوع را رسماً اعلام کنند. دو سال قبل همین کار را کردند که مورد اعتراض علما و مردم مسلمان قرار گرفت. فوری تکذیب کردند. حالا هم همین خیال را دارند. شما به دیگران و دیگران به دیگران و همه به همه بگویید آماده باشند متحد باشند تا روزی که بنا شود با مشت به دهان این دولت نوکر اجنبی و ضد اسلام بکوبیم. خدا با ماست و پیشرفت از آن ما خواهد بود.»[4]

در همه‌ این سال‌ها از سویی به‌رغم تمایل شدید اسرائیل مبنی بر رسمی و آشکار شدن این رابطه، به صورت غیررسمی ادامه یافت. از سوی دیگر این روابط چنان مخفیانه و پنهانی بود که جز دولت پهلوی و سازمان اطلاعات و امنیت از آن با خبر نبود. حتی محمدرضا پهلوی نیز در مصاحبه‌هایی که انجام می‌داد، اگرچه سعی می‌کرد به منظور پرهیز از تحریک مسلمانان از روابط حکومتش و اسرائیل چیزی بیان نکند، ولی در مقابل برخی پرسش‌های خبرنگاران که بر روابط اطلاعاتی این دو تأکید می‌کردند، از سر تأیید سکوت و یا پاسخ دو پهلو می‌داد.[5]

اما این مسائل نمی‌توانست از نگاه تیزبین و موشکافانه امام مخفی بماند، لذا ایشان در سخنرانی کوبنده عاشورای 42 دربارهی روابط شاه و اسرائیل فرمودند: «ربط بین شاه و اسرائیل چیست که سازمان امنیت می‌گوید از اسرائیل حرف نزنید، از شاه هم حرف نزنید، این دو تناسبشان چیست؟ مگر شاه اسرائیلی است؟ به نظر سازمان امنیت شاه یهودی است؟... بگویم کافری تا از مملکت بیرونت کنند و به تکلیفت برسند؟...»[6]

حکومت پهلوی و اسرائیل با همکاری یکدیگر موازنه‌ای را در مقابل دشمنان مشترک خود یعنی شوروی و دولت‌های طرفدار آن به وجود آوردند و حکومت ضروری می‌دانست که این روابط پنهان نگه داشته شود. زیرا در غیر این صورت، اهرم فشار نیروهای مذهبی و ملی در داخل و واکنش اعراب که بر همبستگی کشورهای اسلامی و عربی علیه اسرائیل غاصب تأکید می‌ورزیدند، هم‌صدا شده و می‌توانستند پایه‌های حکومت را متزلزل سازند. به طور کلی می‌توان نوع رابطه حکومت پهلوی و اسرائیل را به سه دوره نزدیک به هم ارزیابی کرد: 1ـ به رسمیت شناختن اسرائیل که در عصر بی‌ثباتی سیاسی داخلی ایران به وقوع پیوست. (1332ـ1327) 2ـ بازپس‌گیری شناسایی اسرائیل که با روی کار آمدن دولت ملی دکتر مصدق و فشار کشورهای عربی منطقه به قطع این روابط انجامید و شناسایی دو فاکتو پس گرفته شد. 3ـ برقراری و تحکیم روابط سیاسی تا پایان دوره پهلوی.[7]

مناسبات امنیتی، اطلاعاتی

مسائل امنیتی، اطلاعاتی از مهمترین موارد مورد علاقه حکومت پهلوی و اسرائیل بود. از یک‌ سو اسرائیل علاقه‌مند بود با نفوذ اطلاعاتی، امنیتی موساد در ایران، بر کشورهای عربی برتری یابد و از سوی دیگر حکومت پهلوی امیدوار بود از تجارب اسرائیل در این زمینه برای هدایت، سازماندهی، آموزش و تجهیز سازمان تازه تأسیس ساواک بهره‌مند شود. این روابط از آغاز دهه 1340 گسترش یافت.[8] شاه تلاش زیادی کرد تا برای جلوگیری از افزایش ناآرامی‌های سیاسی و مخالفت روحانیون و علما خصوصاً امام خمینی، مناسباتش با اسرائیل را در هاله‌ای از ابهام گذارد. با این وجود امام در بیشتر سخنرانی‌های خود نفوذ اسرائیل را گوشزد می‌کردند. ویلیام سولیوان آخرین سفیر آمریکا در ایران در رابطه با این موضوع گفت: «شاید مطلع‌ترین همکاران خارجی من در تهران، که کمتر به چشم می‌آید، نماینده سیاسی اسرائیل بود. او که یکی از دیپلمات‌های ارشد به شمار می‌رفت، در تهران عنوان سفارت نداشت. زیرا با وجود روابط نزدیک و صمیمانه اسرائیل با حکومت شاه، چون ایران یک کشور اسلامی بود، شاه ترجیح می‌داد روابط ایران و اسرائیل در سطح غیر رسمی باقی بماند. با وجود این چون قریب 80 هزار یهودی در ایران زندگی می‌کردند و جامعه یهودیان ایران در کلیه رشته‌های تجارت و اقتصاد ایران رسوخ کرده بودند، دیپلمات‌های اسرائیلی در تهران به شبکه اطلاعاتی وسیعی دسترسی داشتند که نظیر آن در اختیار هیچ کشور دیگری نبود.»[9]

نفوذ اسرائیل در ایرانِ دوره پهلوی، نفوذی همه‌جانبه بود. هم در بخش اقتصادی، کشاورزی و صنعت و هم در بخش تجاری و نظامی. اما قطعاً هیچ بخشی از این نفوذ به اندازه نفوذ و سلطه بر تشکیلات ساواک برای اسرائیل مهم نبود. چرا که در صورت تسلط بر این تشکیلات، بر کل حکومت پهلوی به عنوان ژاندارم منطقه نیز سیطره می‌یافت.

پس از کودتای 28 مرداد 1332 و در پی آن سرکوبی سیاسیون و احزاب مخالف، رژیم پهلوی ابزار لازم برای تشدید سرکوب و تهدید مخالفان داخلی و خارجی را در تأسیس ساواک به تأسی از سازمان جاسوسی سیا آمریکا و سازمان جاسوسی موساد اسرائیل، دید. مجلس شورای ملی نیز در اسفند سال 1335 تأسیس سازمان اطلاعات و امنیت کشور (ساواک) را به تصویب رساند.[10] ساواک اگرچه در بدو تاسیس، توسط آمریکا پایه‌گذاری شد، ولی براساس یک برنامه منظم و توافق پنهانی آمریکا و انگلیس[11] اسرائیل جایگزین آمریکا شد و با تجهیز و آموزش ساواک، آن را به بازویی قدرتمند برای استفاده و انجام عملیات در منطقه تبدیل کرد.[12]

در سال 1340 حسین فردوست، دوست قدیمی شاه به قائم‌مقامی ساواک برگزیده شد. وی درباره بازسازی و احیای ساواک در خاطراتش گفته است: «در آن زمان ایران، اسرائیل را به طور دو فاکتو به رسمیت شناخته بود و اسرائیل یک سفارتخانه غیر رسمی در تهران داشت و مسئول اطلاعات آن سرهنگ دوم یعقوب نیمرودی بود. (اولین افسر اطلاعاتی، جاسوسی موساد در ایران)[13] با تأیید محمدرضا پهلوی با ساواک رابطه فعال داشت. اطلاع داشتم که تشکیلات اطلاعاتی اسرائیل بسیار قوی است. زیرا برخی افراد یهودی در کشورهای اروپایی و آمریکای شمالی در مشاغل حساس اطلاعاتی شاغل بوده‌اند. لذا به کمک نیمرودی آموزش ساواک را سازمان دادم.»[14] فردوست به منظور آموزش سطوح و رده‌های مختلف، بسیار از کارشناسان اسرائیلی بهره‌مند شد. برای نمونه به برخی از آن‌ها اشاره می‌شود.

1ـ به منظور تقویت و آموزش تیم تعقیب و مراقبت با کمک نیمرودی، بهترین رئیس تیم مراقبت و تعقیب از اسرائیل دعوت شد.

2ـ تیم‌های مختلف ادارات کل عملیاتی به منظور آموزش‌های 1 تا 2 ساله به اسرائیل اعزام شدند.

3ـ بهترین استاد امنیتی ضدبراندازی اسرائیل که بعدها به قائم‌مقامی ریاست سازمان امنیت اسرائیل رسید، برای آموزش نیروهای ساواک به ایران آمد.

4ـ به منظور آموزش خط‌شناسی به نیروهای انتخابی ساواک، یکی از بهترین اساتید جهان در این زمینه به ایران اعزام شد.

5ـ در زمینه آموزش بازجویی نیز بهترین متخصص بازجویی از اسرائیل اعزام شد.

6ـ در زمینه تحقیق، با توجه به سیستم سازمان اطلاعات اسرائیل، اداره کل نهم با وظیفه خاص تحقیق در ساواک تشکیل گردید و استادانی در این زمینه از اسرائیل به ایران دعوت شدند.[15]

فردوست نحوه آموزش مستشاران اسرائیلی را «عالی» ارزیابی و آن را نشانگر «علاقه مفرط اسرائیل به محمدرضا پهلوی» قلمداد کرده است: «نتیجه آموزش در (اسرائیل) عالی بود. این نشان می‌داد که اسرائیلی‌ها برای دوستی با محمدرضا بهای زیادی قائلند و روی نقش ساواک در آینده منطقه حساب جدی باز کرده‌اند... ترجیح دادم که استادان اسرائیل را به تهران بیاورم. به تدریج موارد مورد نیاز را از نیمرودی می‌خواستم و او نیز به سرعت استاد مربوطه را به تهران دعوت می‌کرد... استادان اسرائیلی با خود کتب و مدارک آموزشی مربوطه را نیز می‌آوردند و این کاری بود که آمریکایی‌ها و انگلیسی‌ها نکردند و ساواک قبلاً از این حیث در مضیقه جدی بود. این کتب ترجمه می‌شد و از لحاظ نظم و تدریس کمک مؤثری بود. اساتیدی که از اسرائیل آمدند و به خاطرم ماند همه اساتید برجسته‌ای بودند.»[16]

با کمک و مساعدت همه‌جانبه اسرائیل، نه تنها ساواک در زمینه آموزش به خودکفایی رسید و اساتید کافی تربیت کرد، بلکه به گفته فردوست به جایگاهی در منطقه دست یافت که تعدادی از کشورهای خاورمیانه پرسنل اطلاعاتی و امنیتی خود را برای آموزش به تهران اعزام می‌کردند.[17]

اسناد ساواک نیز گویای روابط اطلاعاتی حکومت پهلوی و اسرائیل در زمینه آموزش ساواک توسط کارشناسان اسرائیلی در تهران است. هدف اصلی این آموزش‌ها و در واقع از دلایل مهم همکاری حکومت پهلوی و اسرائیل در زمینه اطلاعاتی و عملیات ضدجاسوسی منطقه‌ای، تهدید و مقابله با کشورهای رادیکال عرب از جمله مصر با رهبریت جمال عبدالناصر[18] و عراق تا قبل از عادی شدن روابط فی‌مابین بود؛ مانند خرابکاری در کشتی‌هایی که به بندر بصره رفت و آمد می‌کردند.[19]

استقرار پایگاه‌های برون‌مرزی اسرائیل در ایران نیز یکی دیگر از وجوه همکاری‌های مشترک اطلاعاتی و امنیتی محسوب می‌شد. اسرائیل از سه پایگاه برون‌مرزی مجهز به دستگاه‌های استراق سمع الکترونیک در ایران برخوردار بود که از سال 1337 (1958م) در طول مرز ایران و عراق و در خوزستان، ایلام و کردستان به فعالیت مشغول بودند. وظیفه این پایگاه‌ها، ایجاد شبکه‌های جاسوسی و کسب اطلاعات از عراق و دیگر کشورهای عربی بود. این پایگاه‌ها الگوی مناسبی برای پایگاه‌های برون‌مرزی ساواک که فعالیت‌های مشابهی را در نوار مرزی با عراق انجام می‌دادند، به شمار می‌آمدند.[20]

از دیگر جنبه‌های همکاری اطلاعاتی حکومت پهلوی و اسرائیل، تبادل اطلاعاتی بود که با استفاده از حربه زنان و هزینه مالی فراوانی به دست می‌آمدند تا به اسناد سفارتخانه‌های عرب دسترسی یابند و با عکاسی مخفیانه از محتوای کیف‌های دیپلمات‌ها به مطالب مورد نظر خود برسند. شکل دیگری از همکاری‌ها، ملاقات‌های سه‌جانبه بین ایران، اسرائیل و ترکیه بود که رؤسای سرویس‌های اطلاعاتی هر شش ماه یک‌بار و یا در مواقع لزوم در تهران، تل‌آویو و آنکارا گردهم آمده و به تبادل اطلاعات می‌پرداختند.[21] از خاطرات فردوست چنین برمی‌آید که مقامات موساد برای بهره‌گیری بیشتر از امکانات ساواک در پایگاه‌های خود، حتی به برخی از آنان ماهیانه مقرری‌هایی می‌پرداختند که فردوست از آن به رشوه تعبیر نموده‌ است.[22]

هدف دولت پهلوی از این گردهمایی، شکستن حلقه محاصره اعراب با ایجاد روابط و مناسبات استراتژیک با کشورهای غیرعرب در خاورمیانه و هدف اصلی اسرائیل، القاء و توسعه سیاست‌های ضدعربی و موافق با خود در تصمیمات مقامات ایرانی و ترکیه‌ای بود. بدین‌ترتیب روابط بین سرویس‌های اطلاعاتی اسرائیل و حکومت پهلوی گسترش بیشتری یافت و عمده همکاری‌های آنها در کلیه زمینه‌ها از همکاری‌های اقتصادی، فرهنگی و سیاسی گرفته تا روابط ورزشی و هنری و... از طریق ساواک اجرا و پی‌گیری می‌شد.[23] مأموران بسیاری از سازمان جاسوسی اسرائیل که عمدتاً در پوشش‌های اقتصادی، تجاری و دیپلماتیک و به صورت غیر رسمی در نقاط مختلف ایران فعالیت می‌کردند و بسیاری از ملزومات نظامی، تجهیزات و اسلحه آن‌ها از طریق پست دیپلماتیک به ایران حمل می‌شد، در تسهیل این نقل و انتقالات غیرقانونی ساواک نقش اول را داشتند.[24]

همچنین سازمان اطلاعاتی و جاسوسی اسرائیل در زمینه‌های مختلف، آموزش‌هایی در اختیار ساواک قرار می‌داد که مهمترین آن، روش‌های برخورد با مخالفان سیاسی حکومت و گروه‌های مختلف چریکی بود. روش‌های کارآمد تحقیق و بازجویی از مخالفان و زندانیان، بخش مهمی از آموزش‌های موساد به ساواک محسوب می‌شد. برخی از مهمترین شکنجه‌گران ساواک دوره‌های آموزشی شکنجه را زیرنظر متخصصان اسرائیلی فراگرفته بودند و در موارد متعدد مأموران موساد در زندان‌ها و بازداشتگاه‌های ساواک حضور می‌یافتند تا به طور عملی و مستند آموخته‌های خود را به کارآموزان در ساواک انتقال دهند. موساد علاوه بر آموزش، تجهیزات الکترونیکی، اسلحه، کتاب، نشریات آموزشی و لوازم دیگری که ساواک برای فعالیت‌های متعدد خود نیاز داشت در اختیار آن قرار داد. اسرائیل و موساد در تجهیز ساواک با وسایل روزآمد اطلاعاتی، جاسوسی و فنی و نظامی نقش مهمی داشتند.[25]

اخبار و اطلاعاتی که در چارچوب همکاری مشترک دو سرویس مبادله می‌شد از سوی کارشناسان مورد ارزیابی قرار می‌گرفت و براساس میزان اعتبار و ارزشی که داشت درجه‌بندی اطلاعاتی، موضوعی می‌شد تا بر حسب موضوع مورد استفاده قرار گیرد. در دوران افزایش درگیری و کشمکش سیاسی، نظامی اسرائیل با کشورهای عربی، اطلاعات و اخباری که مأموران ساواک درباره موضع‌گیری، توانایی‌های نظامی، اقتصادی و تحرکات نظامی و... کشورهای عربی درگیر با اسرائیل در اختیار موساد قرار می‌دادند، برای آنها کارساز بود. از دیگر اقدامات مشترک موساد و ساواک برگزاری سمینار و کنفرانس‌های دوجانبه بود که درباره مسائلی مانند سیاست‌های شوروی و کشورهای عربی در خاورمیانه و بررسی اوضاع سیاسی، اجتماعی و نظامی برخی کشورهای خاورمیانه و افریقایی که در تضاد با سیاست حکومت پهلوی و اسرائیل بودند، صورت می‌گرفت.[26]

در اوائل سال 1345، اسرائیل به منظور استفاده هرچه بیشتر از سازمان اطلاعات و امنیت حکومت پهلوی، پیشنهاد ارتباط و همکاری بین دو سازمان موساد و ساواک را مطرح کرد. این موضوع گویای آن است که تا قبل از آن، همه همکاری‌ها یک‌سویه بوده و غالباً ساواک مجری برنامه‌های از پیش تعیین شده موساد بوده است. بر اساس این پیشنهاد، همکاری در زمینه استخدام جاسوس و اعزام به کشورهای هدف مدنظر بود؛ یعنی همکاری مشترک بین ادارات کل هشتم و دوم ساواک و موساد. وظیفه اداره کل هشتم، کنترل اتباع خارجی و سفارت‌خانه‌ها و اداره کل دوم مسئول جمع‌آوری اطلاعات خارج از کشور بود. هدف از این همکاری، استخدام منابع در تهران و اعزام آنان به کشورهای هدف بود. این طرح، کریستال (بلور) نام‌گذاری شد.[27] در واقع قرار بود در این طرح یک‌سویه که بیشتر به نفع اسرائیل بود تا حکومت پهلوی، اسرائیل در دشمنی با اعراب، از مخاصمه ایران و عراق سوءاستفاده نموده و به ساواک القا نماید که از عراقی‌های مقیم ایران به عنوان جاسوس بهره‌برداری کرده و به آنان آموزش لازم داده شود تا به کشور عراق فرستاده شوند. اسرائیل برای قانع نمودن ساواک در این اقدام منفعت‌طلبانه از راه‌های مختلف، مانند پرداخت وجه، قول مساعد جهت همکاری، ارسال تجهیزات، سپردن مسئولیت جدید، بیان سودها و منافع نظامی و اقتصادی و... بهره‌مند می‌شد.[28]

اگرچه این همکاری هیچ منفعتی برای حکومت پهلوی نداشت و این موضوع از نظر ساواک نیز پوشیده نبود، ولی اسرائیلی‌ها در برقراری و گسترش آن از هیچ تلاشی فروگذار نکردند. از این‌رو ساواک در استخدام جاسوس برای اهداف و منافع اسرائیل با اشغالگران فلسطین همکاری مشترک داشت. در واقع ساواک ابزار قدرت و سلطه شاه بر مخالفان داخلی بود و در معیار بزرگ‌تر دستگاهی در اختیار اسرائیل تا شاه را به سلطه خود درآورد. اما عمق و گستردگی رابطه حکومت پهلوی با اسرائیل قطعاً یکی از مهم‌ترین مسائلی بود که بر نارضایتی‌های مردم از رژیم پهلوی افزود.

پی‌نوشت‌ها:

 

[1]. زارع، رضا، ارتباط ناشناخته: بررسی روابط رژیم پهلوی و اسرائیل (1327ـ1357)، تهران: موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، صص13-14.

[2]. ازغندی، علیرضا، روابط خارجی ایران: دولت دست‌نشانده 1320ـ1357، تهران: قومس، 1376، ص411.

[3]. زارع، ص15.

[4]. صحیفه امام، جلد اول، مؤسسه نشر و تنظیم آثار امام خمینی، چاپ اول، 1378 ،ص228.

[5]. ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، جلد اول، خاطرات ارتشبد سابق حسین فردوست، انتشارات اطلاعات، 1371، صص103ـ104.

[6]. صحیفه امام، جلد اول، ص248.

[7]. زارع، ص59.

[8]. شاهدی، مظفر، ساواک سازمان اطلاعات و امنیت کشور، مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، 1386، ص214.

[9]. مأموریت در ایران، خاطرات ویلیام هیلی سولیوان، مترجم ابراهیم مشفقی‌فر، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1393، ص43.

[10]. احمدی، عبدالرحمان، ساواک و دستگاه اطلاعاتی اسرائیل، مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، 1381، ص76.

[11]. پیشین، 87.

[12]. پیشین، ص43.

[13]. شاهدی، ص231.

[14]. ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، صص442ـ443.

[15]. پیشین، صص438ـ463.

[16]. پیشین، ص444.

[17]. پیشین، صص413ـ445.

[18]. قانون، مرتضی، دیپلماسی پنهان، تهران، نشر طبرستان، 1381، ص285.

[19]. احمدی، ص107.

[20]. مرتضی قانون، صص 289ـ288.

[21]. پیشین، ص292.

[22]. شاهدی، ص223.

[23]. احمدی، ص45.

[24]. نجاری‌راد، تقی، همکاری ساواک و موساد، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1381، صص292ـ293.

[25]. شاهدی، صص243ـ244.

[26]. پیشین، ص253.

[27]. احمدی، ص157.

[28]. پیشین، ص163.



 
تعداد بازدید: 2530



آرشیو مقالات

نظر شما

 
نام:
ایمیل:
نظر:
تصویر امنیتی:

جدیدترین مطالب

پربازدیدها

© تمامی حقوق برای پایگاه اطلاع رسانی 15 خرداد 1342 محفوظ است.