مقالات

حکومت پهلوی به دنبال بازداشت امام خمینی در فروردین 1342 بود

جعفر گلشن روغنی

20 فروردين 1397


صبح روز سوم فروردین 1342 گروه زیادی از مردم قم که در پی وقایع دوم فروردین و حمله مأموران به مدرسه فیضیه، نگران و جویای حال امام خمینی بودند،‌ در منزل ایشان گرد آمدند. «مردم در آنجا اجتماع کرده بودند و امام برای مردم صحبت کرد و به آنان دلگرمی دادند و از این جهت که این حادثه هویت حقیقی رژیم [پهلوی] را به مردم نشان داد...»[1] گفتند: «مردم لازم است از مدرسه فیضیه دیدن نمایند و جنایات غیرانسانی دستگاه حاکمه را از نزدیک ببینند و نیز به بیمارستانها سرکشی کنند و از روحانیون مجروح و مصدوم عیادت به عمل آورند تا دریابند که دستگاه حاکمه با روحانیت چه کرده است.»[2]

در پی توصیه‌های امام خمینی، گروه‌های مختلف مردم به همراه روحانیون به بازدید مدرسه فیضیه رفتند. «در قسمتی از مدرسه روی ایوانی... عمامه‌ها، کفشها و لباسهای خونین افتاده بود. حجره‌های بالا و پایین... خراب شده بود. تا نزدیک حوض [وسط مدرسه] همین‌طور کفش و عبا و عمامه روی زمین افتاده بود.»[3]

ساعاتی پس از حضور مردم در فیضیه، مأموران حکومتی با بیرون راندن آنها و بستن در مدرسه، فقط به طلاب اجازه رفت و آمد دادند. دقایقی بعد مأموران به طلاب حاضر در مدرسه حمله کرده و با ضرب و شتم، آنها را مرعوب و متواری ساختند. مأموران چند دقیقه‌ای با شعار جاوید شاه در مدرسه مانور داده و سپس آنجا را ترک کردند.[4]

طلاب مجروح و صدمه دیده از واقعه روز دوم فروردین، در سوم فروردین 1342 توسط برخی از روحانیون و مردم به بیمارستان فاطمی قم منتقل شدند. فشار شهربانی به بیمارستان منجر به اخراج برخی از آنها شد. روحانیون و اهالی قم بیماران را به منازل خود برده و پزشکان نیز درمان آنها را در خارج از بیمارستان بر عهده گرفتند.[5] از تهران نیز چند پزشک به همراه ماشینهای حامل دارو به منزل آیت‌الله خمینی آمدند. صادق خلخالی درباره رسیدگی به وضع طلاب می‌گوید: «امام مرا احضار کرد و دستور داد که به همراه آنها به خانه طلاب زخمی که اکثراً در کوچه رهبر قم ساکن بودند، بروم. ما نیز این کار را کردیم و به بیماران دارو، پول و کمک‌خرجی دادیم و به وضعیت حدود پانصد نفر رسیدگی کردیم... شب‌هنگام پس از نماز مغرب و عشا تعدادی در حدود بیست نفر از متدینین بازار قم خدمت امام رسیدند و عرض کردند: در حدود بیست باب خانه تهیه کرده‌اند که همه امکانات در آن وجود دارد و حاضرند همه زخمیها را در آنجا جمع کنند... امام فرمود خوف آن دارم که دستگاه متوجه جریان شود و بریزند و دوباره بیماران را از آن خانه‌ها بیرون کنند. شما بروید در خانه‌های آنها و آنها را معالجه و کم و کسریشان را جبران نمایید.»[6]

به نوشته سید حمید روحانی مأموران حکومتی در سوم فروردین به مدرسه فیضیه وارد شدند و به پاک نمودن آثار حمله روز قبل پرداختند. اما بلافاصله پس از خروج آنها، تعدادی از طلاب و روحانیون از مدرسه دارالشفاء (مجاور فیضیه) وارد مدرسه فیضیه شدند و به نوشتن شعارهای انقلابی بر در و دیوار مدرسه اقدام کردند. او برخی از شعارها را این چنین ذکر می‌کند: «به کشتارگاه روحانیون خوش آمدید!»؛ «ملت ایران، مأمورین دولت، مدرسه را شستند تا جنایات خود را از انظار شما پوشیده دارند»؛ «ملت ایران، این فجایع را ببینید و برای دیگران که ندیده‌اند شرح دهید»؛ «عمال اسرائیل با روحانیون چه کردند؟!»؛ «بای ذنب قتلت»؛ «آتش به آشیانه مرغی نمی‌زنند/ گیرم که خیمه، خیمه آل عبا نبود»؛ «اینجا مرکز علم یا سلاخ‌خانه شاه است»؛ «ننگ بر مسببین فجایع مدرسه فیضیه»؛ «این خون‌ها چرا بر زمین ریخت»؛ «آشیان من بیچاره اگر سوخت چه باک/ فکر ویران شدن خانه صیاد کنید»؛ «درود بر شهیدان بی‌گناه مدرسه فیضیه»؛ «ما این مصیبت را به پیشگاه امام زمان(عج) تسلیت می‌گوییم»؛ «اینجا فیضیه یا صحرای کربلاست»؛ «مرگ بر دشمنان دین و روحانیت»؛ «بر خاک و خون کشیدند طلاب بی‌گناه را/ آتش زدند ز کینه عمامه و عبا را»؛ «در راه دوست کشته شدن آرزوی ماست/ دشمن اگرچه تشنه به خون گلوی ماست/ خاموش گشته‌ایم و فراموش می‌شویم/ بس این‌قدر که در همه‌جا گفت‌وگوی ماست/ گر بسته‌اند مردم ظالم زبان خلق/ غم نیست چون که غالب دل‌ها به کوی ماست.»[7]

همچنین مهدی هادوی، رئیس دادگستری قم در سال 1342 در بیان خاطراتش به یاد می‌آورد که در فروردین 1342 حکومت پهلوی در پی بازداشت امام خمینی از طریق دادگستری بود. بدین‌منظور، رئیس کارگزینی وزارت دادگستری در 18 فروردین 1342به قم رفت و در هتل بهار با مهدی هادوی، دیدار کرد: «می‌دانستم که شیعه نیست. او درباره دادگستری و تقاضاهایی که داشتیم با من صحبت کرد. بعد گفت: «الان در حال مذاکره با آقای خمینی هستیم، اگر تسلیم نشود پرونده او را فردا صبح به دادگستری می‌فرستم و نظر دولت این است که ایشان بازداشت شود. برای این کار وزیر دادگستری مرا فرستاده تا شما را مطلع کنم.» من پرسیدم اتهام چیست؟ گفت: نشر اکاذیب! گفتم به این اتهام ما حتی افراد معمولی را نمی‌توانیم دستگیر کنیم، چطور می‌توانیم یک مرجع تقلید را بازداشت کنیم؟ جواب داد: «اقدامات او مخالف نظم و امنیت و اساس سلطنت مشروطه است. به این سبب که مردم را تحریک و وادار به عصیان می‌کند.» گفتم: اگر این‌طور باشد، دادگستری صلاحیت رسیدگی ندارد و باید رای عدم صلاحیت رسیدگی در دادگستری صادر شود و پرونده به محکمه نظامی برود. گفت: «همین کار را می‌کنیم اما بعد از این که ایشان را بازداشت کردیم، می‌فرستیم دادسرای نظامی. شما فرماندار را هم در مورد پرونده راهنمایی کنید.»

هادوی که در صدد بود تا به نوعی با این تصمیم دولت مقابله کرده و از بازداشت امام خمینی جلوگیری شود در ادامه یادآور می‌شود: «از هتل بیرون آمدم و به فرماندار تلفن زدم و گفتم: «چه خبر است؟» گفت: «ما مشغول مذاکره هستیم، اگر به نتیجه نرسیدیم فردا پرونده را می‌فرستم.» نمی‌دانستم که اینها با چه کسی در حال مذاکره هستند. شاید پیغامی فرستاده و حالا منتظر جواب بودند. به خانه دادستان تلفن کردم و گفتم که ممکن است چنین پرونده‌ای برسد. اگر رسید، ‌فوراً به من اطلاع بدهید.» در ادامه می‌افزاید: «آن شب تا صبح نخوابیدم. در این فکر بودم که چه کنم. بالاخره به این نتیجه رسیدم که گرچه فرستادن پرونده به دادگاه نظامی، دادگستری را از آلودگی نجات می‌دهد، اما موجب لطمه زدن به اسلام می‌شود... هدف آنها این است که ایشان [امام خمینی] را به دادگستری بکشانند و در آنجا کارشان را صورت دهند. حالا اگر دادگستری قراری صادر کند و پرونده را به دادگاه نظامی بفرستد، باز آنها به هدف‌شان رسیده‌اند.» به همین جهت هادوی از این کار منصرف شد و در پی یافتن راهی دیگر برآمد. روز بعد پرونده تازه رسیده امام خمینی به دادستانی را دریافت و مطالعه کرد. گزارش محرمانه سرهنگ سید حسین پرتو، رئیس شهربانی قم به دادسرای قم در 19 فروردین، در آن بود که با اشاره به متن اعلامیه امام با عنوان «روحانیت اسلام، امسال عید ندارند»، توضیح داده بود که «اعلامیه مزبور، باعث تشویش اذهان عمومی گردیده است.» هادوی پس از آگاهی از محتوای پرونده، نزد بازپرس پرونده رفت و با اشاره به جایگاه امام خمینی که «هدفش این است که مسلمانان را از سلطه بیگانگان نجات بدهد، مواظب باشید خسرالدنیا والاخره نشوید»، جریان کار را سیاسی خواند. سپس از بازپرس خواست که «پرونده را امروز نگه‌دار و فردا به شهربانی برگردان تا آنها تحقیقات‌شان را کامل کنند و دوباره پرونده را بفرستند. مدتی وقت خواهد برد و معلوم نیست در این مدت چه پیش آید. می‌بینید که این پرونده تابع حق نیست، تابع سیاست است و سیاست هم هر لحظه دستخوش تغییر است.» پس از آن هادوی ماجرا را از طریق واسطه‌ای به اطلاع امام خمینی رساند و خود برای دیدار وزیر دادگستری راهی تهران شد. در ملاقات با وزیر گفت که: «پریروز آقای قطب آمدند به قم و از قول شما گفتند مصالح ایجاب می‌کند که درباره آیت‌الله خمینی قرار بازداشت صادر شود، ولی پرونده نشر اکاذیب است و نشر اکاذیب جُنحه است و در مورد جُنحه نمی‌شود بازداشت کرد. ما چطور می‌توانیم مرجعی را بازداشت کنیم؟» وزیر دادگستری با استناد به دو ماده قانون مجازات عمومی، عمل امام خمینی در نشر اعلامیه را «باعث شورش و قیام مردم» شمرد و نتیجه گرفت که بنابراین «موضوع جنایی است». پس «باید قرار بازداشت صادر شود.» در ادامه هادوی در بحث قضایی با وزیر دادگستری با نظر وی مخالفت کرد و استدلال آورد که نمی‌توان چنین کرد. آنگاه اعلام نمود «اگر مایل باشید همین الان استعفا می‌دهم، اما اگر باقی بمانم، نظرم با شما یکی نیست و استنباطم خلاف این است.. وزیر پس از مدتی تهدید، با استعفای وی مخالفت کرد. پس از گذشت چندی، دستگاه قضا و شهربانی و حکومت «متوجه شدند که مصلحت‌شان نبود که از دادگستری چنین چیزی بخواهند. پرونده بدون هیچ اقدامی از شهربانی برمی‌گردد به دادسرا. بعد وزیر تلفن می‌کند به دادستان و می‌گوید این پرونده را مسکوت بگذارید و این پرونده همان طور ماند.»[8]

 

[1]  خاطرات 15 خرداد، دفتر ششم (بخش خاطرات سید حسن طاهری خرم‌آبادی)، به‌کوشش علی باقری، دفتر ادبیات انقلاب اسلامی و حوزه هنری،1376 ش، ص 250.

[2]  روحانی، سید حمید، بررسی و تحلیلی از نهضت امام خمینی، ج1، چاپ دوم، 1361ش، ص 362؛ صحیفه امام، ج1 (1312 - آبان 1344)، تهران، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1378ش، ص 167.

[3]  خاطرات 15 خرداد، دفتر ششم (بخش خاطرات حجت‌الاسلام احمد آذری قمی)، ص 28.

[4]  همان، صص 28 - 29

[5]  روحانی، سید حمید، همان، صص 366-367؛ خلخالی، صادق، خاطرات، صص 82-83

[6]  خلخالی، همان‌.

[7]  روحانی، سید حمید، بررسی و تحلیلی از نهضت امام خمینی، چاپ دوم، 1361 ش، صص 368 و 369.

[8]  خاطرات پانزده خرداد، دفتر پنجم (بخش خاطرات مهدی هادوی)، به کوشش علی باقری، تهران، دفتر ادبیات انقلاب اسلامی حوزه هنری، 1376 ش، صص 318-325.



 
تعداد بازدید: 1816



آرشیو مقالات

نظر شما

 
نام:
ایمیل:
نظر:
تصویر امنیتی:

جدیدترین مطالب

پربازدیدها

© تمامی حقوق برای پایگاه اطلاع رسانی 15 خرداد 1342 محفوظ است.