راوی: آیتالله علی آلاسحاق
23 مهر 1397
زمانی که امام خمینی در ایران از زندان آزاد شدند، روزنامه اطلاعات، اطلاعیهای را به دو صورت چاپ کرده، در بین کشورها از جمله در عراق پخش کرده بود، مبنی بر اینکه امام با شاه ملاقات و سازش کرده است. داماد آقای حکیم آن روزنامه را نزد آمیرزا [باقر] آورد و گفت: «این هم از خمینیتان، او با شاه سازش کرده است.» آمیرزا که همواره از امام حمایت و طرفداری میکرد، جواب دادند: «این امکان ندارد»، اما او گفت: «این روزنامه است همهجا هم پخش شده است.» آن روز ما از شنیدن این خبر بسیار متأثر شدیم چون از امام بعید بود که چنین کاری کرده باشد. فردا یا پس فردای آن روز که به منزل آمیرزا رفتم ایشان روزنامه را به من نشان داد، و گفت این همان روزنامه اطلاعات است. روزنامه را گرفته و دیدم درست است آن اطلاعیه داخل کادر چاپ شده است. آمیرزا گفت: نمیدانم حالا امام از این موضوع مطلع میشوند یا خیر؟ من که تصمیم داشتم به ایران بیایم و مادرم را قاچاقی با خود به نجف ببرم، با خود گفتم بهتر است این تکه روزنامه را نیز با خود به ایران برده و به امام نشان بدهم. البته به آمیرزا نگفتم که تصمیم دارم به ایران بروم.
به هر حال به ایران آمدم، سه روز بیشتر در ایران نماندم، کلا رفت و برگشتم چهار یا پنج روز طول کشید. در قم به یکی از افرادی که به دیدنم آمده بود جریان را گفتم، بدین طریق، آقای توسلی هم که خبردار شده بود، نزد من آمد و جریان را پرسید. جریان را گفته روزنامه را به او دادم. بعد خدمت امام در منزلشان رسیدیم. امام به خاطر دادن این خبر از من خیلی تشکر کردند، ولی من فکر نمیکردم مسئله اینقدر مهم باشد. فردای آن روز ایشان در مسجد اعظم سخنرانی داشتند. روی صحبتشان آن اطلاعیه بود و با کسانی که این کار را کرده بودند تندی کرده و گفتند: «اگر خمینی با شما سازش کند، امت ایران او را بیرون خواهد کرد. مگر امکان سازش با شما وجود دارد؟ چرا که برای سازش با شما باید پا را فراتر از موازین شرعی گذاشت.» بعدها احساس کردم که کار خیلی خوبی انجام دادم.
منبع: خاطرات آیتالله علی آلاسحاق، تدوین: محمدرضا شمسا و طاهره مهرورزیال، انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1385، ص141 ـ 143.
تعداد بازدید: 1521