الهام صالح
04 آبان 1397
پیشینه کاپیتولاسیون در ایران به دورههای مختلف تاریخی بازمیگردد که طرحهایی با مضمون کاپیتولاسیون توسط شاهان ایران به تصویب رسیده بود.
یکی از این برههها مربوط است به انعقاد قرارداد ترکمانچای. در سال 1243 که قرارداد ترکمانچای منعقد شد، ماده هفتم این قرارداد، مضمونی یکسان با کاپیتولاسیون داشت: «و همه ادعاها و امور متنازع فیها که مابین تبعه روسیه باشد، بالانحصار به ملاحظه و قطع و فصل وکیل یا کنسولهای اعلیحضرت امپراطوری بر طبق قوانین و عادات دولت روسیه حل و فصل میشود.»
در دوره ناصرالدین شاه نیز روسها انتظار داشتند تا اتباع آنها از حق کاپیتولاسیون برخوردار باشند، اما امیرکبیر با کاپیتولاسیون مخالف بود و به سهم خود اقداماتی را علیه آن صورت میداد. تنبیه یکی از ماموران سفارت روس به علت توهین به شئونات، یکی از کارهایی بود که وی انجام داد: «روزی به وی خبر دادند که یک نفر از ماموران سفارت روس در انظار عمومی جامعه اسلامی، بدمستی کرده و دست به اعمال شرارتآمیز زده است. وی فرمان داد که مامور را دستگیر کنند و در حضور امیر در میدان ارگ مجازات کنند. در همان موقعی که مامور سفارت را شلاق میزدند نامهای از طرف سفیر روس به دست امیر داده شد. امیر نامه را روی زمین گذاشت. پس از مدتی پیغام دوم از طرف سفیر در اعتراض به عمل امیر رسید، وقتی نامه دوم آمد، امیر نامه را باز کرد و آن را خواند و فرمان داد جواب بنویسند: ما خودمان مختصری او را تنبیه کردیم، اینک او را به حضورتان فرستادیم تا کاملا ادبش کنید.»
در دهه 40 هجری شمسی، مردم ایران برای چندمین بار شاهد اجرای کاپیتولاسیون بودند و این قانون بعد از 137 سال توسط آمریکاییان به ایران تحمیل شد. آنها از حکومت پهلوی حقوق ویژه کاپیتولاسیون برای اتباع عادی و مستشاران خود در ایران را درخواست کردند و حکومت پهلوی این حقوق را به آنها ارائه داد. در کتاب «کاپیتولاسیون در تاریخ ایران»، به این موضوع اشاره شده است: «تقریبا همان امتیازاتی را که دول اروپایی از ایران در قرن نوزدهم گرفتند مجلسین در سال 1343 شمسی تحت عنوان الحاق مستشاران نظامی و کارمندان آمریکایی به مصونیتهای کنوانسیون وین به آمریکاییان میدهند، به موجب این قانون دادگاههای ایران حق نداشتند که به جرائم و تخلفات مستشاران و نظامیان آمریکایی در ایران رسیدگی کنند بلکه لازم بود که در دادگاههای کشور آمریکا به جرائم آنها رسیدگی شود.»
سوم مرداد 1343 بود که قانون اجازه برخورداری مستشاران نظامی آمریکا از مصونیتها و معافیتهای قرارداد وین (لایحه کاپیتولاسیون) در مجلس سنا تصویب شد و در جلسه روز سهشنبه 21 مهر این قانون به تصویب نمایندگان مجلس شورای ملی رسید.
حکومت پهلوی پیشبینی کرده بود که روحانیون به مخالفت با این قانون بپردازند، بر همین اساس هم به اقداماتی دست زد. طرح عملیات تضعیف روحانیون به مراکز ساواک در شهرستانها فرستاده شد تا روحانیون مخالف دولت شناسایی و تضعیف شوند. شهربانی ماموریت یافت تا از برگزاری مجالس روضهخوانی بدون کسب اجازه قبلی جلوگیری کند. همچنین عوامل تقویتکننده قدرت مالی روحانیون در بازار شناسایی و تضعیف شدند تا از پرداخت کمکهای مالی به روحانیون و وعاظ مخالف حکومت پهلوی جلوگیری شود. وجوهی هم که از موقوفات به وعاظ و روحانیون پرداخت میشد، تحت کنترل دولت قرار گرفت.
اما با وجود همه این برنامهها روحانیون، مخالفت خود را با قانون کاپیتولاسیون اعلام کردند. آیتالله سید محمد خامنهای در خاطراتش دراینباره نوشته است: «تصویب قانون کاپیتولاسیون شوک بزرگی به حوزه علمیه وارد آورد. در برابر این قانون مردم و همه علما عکسالعمل نشان دادند، اما در این میان عکسالعمل امام خمینی فوق انتظار بود. بعد از آن علمایی که به رگ غیرتشان برخورده بود با امام همصدا شدند و اقداماتی انجام دادند، هر چند که به دستگیری و سپس تبعید امام منجر گردید و این قانون تا سال 1357 پابرجا ماند.»
امام خمینی(ره) در تاریخ 4 آبان 1343 که مصادف با میلاد حضرت فاطمه(س) بود، در یک سخنرانی شدید به دولت وقت و مجلسین حمله کرد: «شما که وکیل ما نیستید، وکیل هم بودید، اگر خیانت کردید به مملکت خود به خود از وکالت بیرون میروید، این خیانت به مملکت است. خدایا! اینها خیانت کردند به مملکت ما، خدایا دولت به مملکت ما خیانت کرد، به اسلام خیانت کرد، به قرآن خیانت کرد. وکلای مجلس خیانت کردند، این پیرمردها، وکلای مجلس شورا آنهایی که رای دادند، خیانت کردند به این مملکت. آنها وکیل نیستند، دنیا بداند اینها وکیل ایران نیستند اگر هم بودند، من عزلشان کردم. از وکالت معزولند، تمام تصویبنامههایی که تا حالا نوشتهاند، تمامش غلط است».
پس از این سخنرانی بود که موج اعتراضها ایجاد شد. روحانیون در مخالفت با لایحه کاپیتولاسیون تلگرافها و اعلامیههایی منتشر کردند و وعاظ در منابر دراینباره به ایراد سخنرانی پرداختند. دستگاههای امنیتی حکومت پهلوی نیز روحانیون و وعاظ را دستگیر کردند که از آن جمله میتوان به اشخاصی مانند سیدکاظم قریشی، شیخ احمد کافی، واعظی، مقدسیان، موحدی اصفهانی و ربانی املشی اشاره کرد. این علما به زندان افتادند و تحت شکنجه قرار گرفتند.
امام خمینی(ره) تبعید شد و روحانیون در شهرهایی مانند آبادان، اصفهان، اهواز، جهرم، تهران، قم، دزفول، شیراز، مشهد و کاشان به مدت دو هفته به نشانه اعتراض به تبعید امام خمینی(ره)، نماز جماعت را به حالت تعطیل درآوردند.
حکومت پهلوی در مواجهه با این مخالفتها برنامه دیگری را به اجرا درآورد. شهربانی در بخشنامهای به روسای شهربانی استانها نام بردن از امام خمینی(ره) و انتقاد از لایحه کاپیتولاسیون و برنامههای اصلاحی دولت در منابر را ممنوع اعلام کرد. پیش از شروع سخنرانیها به وعاظ در این زمینه تذکر داده شد و از منبر رفتن وعاظی که در این مورد سخنرانی میکردند، جلوگیری به عمل آمد، اما روحانیون از پای ننشستند؛ بسیاری از آنها از سپردن التزام در این زمینه خودداری کردند و از منبر محروم شدند. بسیاری دیگر نیز بدون توجه به تعهداتی که به دستگاههای امنیتی سپرده بودند، در منابر، تبعید امام خمینی(ره) را محکوم و از لایحه کایپتولاسیون انتقاد کردند و به همین دلیل نیز دستگیر شدند.
منابع:
- خاطرات سیدمحمد خامنهای (جلد اول)، تدوین: جواد کاموربخشایش، جواد عربانی، مرکز اسناد انقلاب اسلامی
- کاپیتولاسیون در تاریخ ایران، دکتر محمدعلی چلونگر، نشر مرکز
- مبارزات روحانیون و وعاظ مساجد به روایت اسناد، تدوین: حشمتالله سلیمی، مرکز اسناد انقلاب اسلامی
تعداد بازدید: 1709