الهام صالح
12 آبان 1397
کاپیتولاسیون که تصویب شد، امام خمینی(ره) در مقابل تصویب آن به افشاگری علیه حکومت پهلوی پرداختند. همین موضوع، موجب تبعید ایشان از ایران به ترکیه شد. 13 آبان، سالروز این تبعید است.
قانون کاپیتولاسیون برای مصونیت بخشیدن به مستشاران و تبعه آمریکا در ایران در تاریخ 21 مهر 1343 تصویب شد. رژیم پهلوی به واکنش امام خمینی(ره) در مقابل تصویب این لایحه آگاه بود به همین دلیل هم شخصی را نزد امام فرستاد تا ایشان را قانع کند که علیه آمریکا و این لایحه سخنی به میان نیاورد. این شخص موفق نشد با امام خمینی(ره) گفتوگو کند و پیام خود را از طریق آیتالله مصطفی خمینی، فرزند امام به ایشان منتقل کرد. در این پیام به این موضوع اشاره شده بود: «الان جو به اندازهای حساس است که آمریکا دارد میلیونها تومان در این مملکت خرج میکند تا وجهه کسب کند. الان انتقاد از آمریکا و حمله به آن، به مراتب از حمله به شاه خطرناکتر است. اگر برنامهای برای سخنرانی دارند، مواظب باشند که به آمریکا چیزی نگویند، حتی به شاه هم حمله بکنند، مهم نیست.»
امام به نقطه ضعف رژیم پهلوی پی برده بودند و در سخنرانی خود چنین گفتند: «رئیسجمهور آمریکا بداند که امروز در این کشور یکی از منفورترین افراد بشر است. امروز قرآن با او خصم است، ملت ایران با او خصم است... قانونی در مجلس بردند... اگر یک خادم آمریکایی، اگر یک آشپز آمریکایی، مرجع تقلید شما را در وسط بازار ترور کند، زیر پا منکوب کند، پلیس ایران حق ندارد جلوی او را بگیرد.»
ایشان در بخش دیگری از سخنانشان درباره انگلیس و اسرائیل هم گفتند: «آمریکا از انگلیس بدتر، انگلیس از آمریکا بدتر، شوروی از هر دو بدتر. همه از هم بدتر. همه از هم پلیدتر... تمام گرفتاری ما از این آمریکاست، تمام گرفتاری ما از اسرائیل است، اسرائیل هم از آمریکاست.»
پس از این سخنرانی، اعلامیه و متن سخنرانی امام تکثیر و به نقاط مختلف ایران ارسال شد. ماموران رژیم پهلوی شبانه به منزل ایشان در قم ریختند و امام را که در حال نیایش بودند، بازداشت کردند. امام به همراه نیروهای امنیتی به فرودگاه مهرآباد اعزام شد.
افراد مختلف از این اتفاق، خاطراتی دارند. همسر امام خمینی(ره) آن شب را چنین توصیف کرده: «یک شب دیدم که ریختند پشت در خانه، من در ایوان بودم، با آنکه دیوار بلند بود، یکی رفته بود بالای دیوار، آقا طرف دیگر حیاط بودند و من این طرف حیاط، دوباره دیدم یک نفر دیگر پرید بالای دیوار. صدا کردم: «آقا» ناگهان درِ بین خانه ما و بیرونی را با لگد زدند. آقا صدای مرا شنیدند، بلند صدا زدند: در را شکستید. من دارم میآیم. یکدفعه یکی دیگر هم پرید بالای دیوار و من دیگر ترسیدم. نزدیک سحر بود. آقا آمدند بیرون و داد زدند: در شکست! برید بیرون، من میآیم. همینکه دیدند آقا از اتاق بیرون آمدهاند و به طرف من میآیند، از دیوار پایین پریدند، آقا آمدند مُهر و کلید در قفسهشان را به من دادند و گفتند: این پیش تو باشد تا خبر دهم؛ و از آن در بیرون رفتند. من مهر و کلید را پنهان کردم و به هیچ کس نگفتم.»
یکی از دختران امام نیز آن شب را به یاد دارد؛ شبی که امام خمینی(ره) به ترکیه تبعید شد و همسر ایشان از این حادثه به شدت نگران بود: «وقتی که امام را بردند، مادرِ نگرانمان، با پوشش چهار قطعه لحاف و پتو، باز هم بهشدت میلرزید. وقتی جویای حالشان شدم، گفت: «دخترم! حالم خوب است؛ اما نمیدانم چرا اینقدر میلرزم» این سخن چنان قلبم را سوزاند که هنوز هم یادآوری آن دشوار است.»
ماموران ساواک با اینکه آن شب امام خمینی(ره) را دستگیر کردند، اما نگران بودند. امام در سخنانشان به این موضوع اشاره کردهاند: «مرا از آن فولکس کوچک، که به خاطر باریکی کوچه آورده بودند، به یک ماشین بزرگتر بردند. ماموران پس از آنکه مرا گرفتند، به داخل اتومبیل بردند و به سرعت خیابانهای قم را پشت سر گذاشتند و به سمت تهران به راه افتادند؛ ولی پیوسته با نگرانی به پشت سر خود و این طرف و آن طرف نگاه میکردند و وقتی من پرسیدم از چه میترسید و نگران هستید؟ گفتند: میترسیم مردم ما را تعقیب کنند و به دنبال ما بیایند، چون مردم شما را دوست دارند...»
امام خمینی(ره) همراه سرهنگ افضلی به فرودگاه مهرآباد منتقل و هنگام طلوع آفتاب روز 13 آبان 1343 به ترکیه تبعید شد. برای انتقال امام از یک هواپیمای باری استفاده کردند که توجه ایشان را جلب کرد: «هواپیما آماده بود. داخل هواپیما که رفتیم، دیدم یک قسمت را پتو انداخته بودند و تا اندازهای برای نشستن منظمش کرده بودند، معلوم شد این هواپیمای باری است. آنها گفتند چون هواپیمای مسافربری آماده نبود، ما خواستیم شما را با این هواپیما ببریم تا این کار به سرعت انجام شود. من گفتم نخیر، به خاطر اینکه نمیخواستید من در میان جمعیت باشم که بروم.»
خبر تبعید امام، در ایران از طریق رادیو و نشریات منتشر شد. آیتالله پسندیده در خاطراتش دراینباره گفته است: «مردم که از جریان باخبر شدند، فورا بازارها و مساجد را تعطیل کردند... دولت [حکومت پهلوی] که سخت عصبانی شده بود، مامورین خود را واداشت مغازههای تجار معروف تهران را مهر و موم بکنند و جلوی در آنها را تیغه بکشند و شنیده شد که از پشت بامها به داخل برخی مغازهها رخنه کرده و اموال مومنین را غارت کرده بودند.»
امام در ترکیه ابتدا به اتاق شماره 514 واقع در طبقه چهارم هتلی در بلوار پلاس در آنکارا، منتقل شدند، اما به دلیل حضور خبرنگاران، ماموران ساواک ایشان را به ساختمان «فتوتم» انتقال دادند. در تاریخ 21 آبان نیز امام خمینی(ره) را به بندر «بورسا» در غرب آنکارا منتقل کردند. امام خمینی(ره) در این بندر، پس از چند روز قلم و کاغذ خواستند تا زبان ترکی را یاد بگیرند. در مکاتبهای نیز که با ایران داشتند، گفتند تا برای ایشان کتاب صحیفه سجادیه را ارسال کنند.
امام خمینی(ره) در بندر بورسا مدت یک ماه و نیم تنها زندگی میکردند تا اینکه رژیم پهلوی پسرشان [آیتالله مصطفی خمینی] را هم به ترکیه تبعید کرد. هدف رژیم از این تبعید، دور کردن امام از فضای سیاسی و مذهبی و انزوای ایشان بود، اما امام در ترکیه هم هر روز به پیادهروی میرفتند تا حدی که موجب نگرانی سرهنگ افضلی شد. رژیم سعی داشت با ترفند عدم استفاده از لباس روحانیت، امام را خانهنشین کند، اما ایشان پذیرفت که بدون لباس روحانیت در اجتماع حاضر شود.
بر خلاف همه تصورات رژیم پهلوی، امام خمینی(ره) در میان مردم ترکیه هم دوستدارانی پیدا کرد تا حدی که مردم بورسا، ایشان را «بابا» صدا میزدند. امام در مدت یک سالی که در ترکیه بودند، کتاب تحریرالوسیله را تالیف کردند. سرانجام نیز در مهر 1344 پس از یازده ماه به همراه پسرشان به عراق تبعید شدند.
منابع:
- ماه تابان (مختصری از زندگی امام خمینی(ره) از زبان خاطرهها)، حسن کشوردوست، موسسه چاپ و نشر عروج
- خاطرات آیتالله پسندیده، محمدجواد مرادینیا، سوره مهر
- منزل به منزل با خمینی، محمدجواد مرادینیا، موسسه چاپ و نشر عروج
تعداد بازدید: 2161