زهرا قاسمی
14 مهر 1398
جلد اول کتاب «دهم فروردین» 752 صفحه و یازده فصل دارد. در این فصلها وقایع انقلاب اسلامی از سال 1341 بررسی شده است. فصل چهارم (74 صفحه) با عنوان «چگونگی مبارزات روحانیت و مردم یزد در سالهای 1341 تا 1343»، به عکسالعمل علما و مردم یزد به آغاز قیام امام خمینی در برابر حکومت پهلوی پرداخته است.
با مقاومت حکومت در برابر ایشان روحانیون و عدم لغو لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی، امام خمینی با ارسال نامهها و تلگرامهایی به شهرهای مختلف، در جهت روشن کردن اذهان تلاش کرده و از علما و روحانیون دعوت میکند که در قم جلساتی تشکیل دهند. در پی این حرکت، روحانیون یزد اقدام به ارسال تلگرافهایی به مسئولین حکومت کرده و همچنین به آیتاللهالعظمی سیدمحمدرضا موسوی گلپایگانی، نگرانی خود از تصویب این لایحه را اعلام میکنند. آیتالله سیدروحالله خاتمی هم در اعتراض به تصویب لایحه تلگرافی برای شاه ارسال کرده و خواهان لغو آن میشود.
با مخالفت علما و روحانیون، حکومت رسماً در روزنامهها اعلام کرد که تصویبنامه انجمنهای ایالتی و ولایتی قابل اجرا نخواهد بود. این موضوع از طریق تلگرافی، قبل از انتشار در روزنامه به اطلاع آیتالله محمد صدوقی رسیده و به دستور او، تکثیر و در یزد منتشر میشود. در پی این پیروزی، حجتالاسلاموالمسلمین محمدحسین بهجتی و حجتالاسلاموالمسلمین شیخ محمود فرساد، از شعرای انقلابی یزد، اشعاری در این رابطه میسرایند.
چهل روز پس از اعلام خبر لغو اجرای لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی، محمدرضا پهلوی از مردم میخواهد در انتخابات تصویب اصول ششگانه رأی مثبت دهند. امام خمینی نسبت به اهداف این طرح به روحانیون هشدار میدهند و آنها تصمیم میگیرند در این مورد با شاه مذاکره کنند. این مذاکره با نماینده شاه، نتیجهای نداشت. امام با تشریح انقلاب سفید شاه، علما را موظف به هوشیار کردن مردم میکنند. در پی این صحبتها، علما و مراجع تقلید بیانیههایی صادر کرده و این اصول را مخالف اسلام و شرکت در انتخابات را حرام اعلام میکنند. ماجرای مخالفت امام و روحانیون با رفراندوم، از زبان آیتالله صدوقی هم نقل شده است.
برگزاری رفراندوم، پیام امام خمینی برای تحریم عید نوروز و حمله عوامل حکومتی به مردم در مراسم سوگواری در مدرسه فیضیه قم از دیگر مطالب این فصل هستند. آیتالله محمدرضا ناصری، امامجمعه یزد، در روز 2 فرودین 1342 در مدرسه فیضیه حضور داشته و شرح ماوقع آن روز تا دستگیری امام در 15 خرداد به روایت ایشان آمده است. پس از واقعه فیضیه، روحانیون یزد طی اعلامیهای همبستگی خود را با امام و سایر مراجع تقلید اعلام میکنند که امام هم طی نامهای پاسخ آنها را داده و یادآور میشوند که پیروزی با شماست.
از دیگر پیامهایی که از یزد برای امام ارسال میشود، نامه روحانیون اردکان است که پاسخ امام هم در ذیل آن درج شده است. خاطره سیدمحمد فقیهی، شیوه دریافت اعلامیههای امام و توزیع آنها در یزد را بیان کرده است.
پس از دستگیری امام در خرداد 1342، آیتالله صدوقی اطلاعیهای خطاب به مردم یزد صادر کرده و برای شرکت در تحصن علما، راهی تهران میشود. بخشی از خاطرات او، وضعیت روحانیون در تهران را بیان میکند. با فشار ساواک، علما مجبور میشوند به شهرهایشان بازگردند. متن نامههای پیگیری توسط ساواک برای بازگشت آیتالله صدوقی به یزد در متن آمده است. پس از آزادی امام از زندان، او چند روزی در قم در کنار امام میماند.
خاطرات و اشعار محمدحسین بهجتی درباره قیام 15 خرداد 1342 و آزادی امام در سال 1343، خاطرات سیدمحمد فقیهی از قیام 15 خرداد و پیام آیتالله خاتمی برای تبریک عید فطر سال 1342 به امام در ادامه آمده است.
وقتی حکومت پهلوی تصمیم به برگزاری انتخابات مجلس بیستویکم میگیرد، امام خمینی به دلیل اینکه تحت مراقبت بودند، نتوانستند اعلامیه صادر کنند ولی در دیدار با آیتالله بهبهانی اعلام میکنند که جلوی این انتخابات را باید گرفت. اعلامیه به همه استانها ارسال میشود که در یزد به دست ساواک میافتد.
پس از تصویب موضوع مصونیت مستشاران و اتباع آمریکایی در مجلس شورای ملی، امام خمینی اعتراض شدید خود را در سخنرانیای در 4 آبان 1343 اعلام میکند که منجر به تبعید ایشان به ترکیه میشود. در خاطرات آیتالله صدوقی در این باره آمده است که وقتی خبر تبعید امام رسید، دو سه روزی حجتالاسلام والمسلمین محمدتقی فلسفی در سخنرانیها این مباحث را دنبال کرد که در نتیجه جلب و به تهران اعزام شد.
پس از تحصن مدرسین حوزه علمیه قم در اعتراض به تبعید امام، جمعی از روحانیون یزد در تلگرافی حمایت خود از مدرسین و اعتراض به ادامه تبعید امام را اعلام میدارند. همچنین طلاب و روحانیون اردکان طوماری برای رئیسجمهوری ترکیه ارسال میکنند.
پس از تبعید امام به نجف، آیتالله صدوقی طی تلگرافی در مهر 1344 به حاج سیدنصرالله خلخالی ورود ایشان را تبریک میگوید و پس از آن نیز دائماً با امام ارتباط داشت آیتالله محمدرضا ناصری نیز در زمان حضور امام در نجف به آنجا هجرت میکند و مأمور میشود پیامی از امام را در ایام حج در مکه پخش نماید که به همین دلیل در عربستان دستگیر میشود. پس از انتقال به تهران، به زندان قزلقلعه منتقل و تحت بازجویی قرار میگیرد. روایت زندانی شدن و بازگشت او به ایران، آخرین مطلب این فصل است.
تعداد بازدید: 2946