سیدرضا فندرسکی
01 مهر 1398
در سال 1340 شهر زنجان از معدود شهرهای ایران بود که نماز جمعه در آن برگزار میشد و مردم نیز استقبال زیادی از آن به عمل میآوردند. امام جمعه این شهر حجتالاسلام عزالدین حسینی موسوی بود که اجدادش نیز چندین نسل منصب امامت جمعه زنجان را بر عهده داشتند. وی که از شاگردان امام خمینی بود زعامت روحانیت زنجان را در دست داشت.[1]
در سال 1341 دو حادثه باعث شد بازاریان زنجان با روحانیت این شهر نزدیکتر و متحدتر شوند:
الف) در آغاز این سال اطلاعیهای در شهر نصب شد که براساس آن قرار بود سی دختر و پسر از ترکیه به ایران آمده و در محل «قزلارباغی» برنامهای (احتمالاً کنسرت موسیقی) اجرا کنند.
پس از انتشار این خبر دو تن از بازاریان زنجان به نامهای سیدروحالله هاشمی و احمد جلالی طوماری را با دو هزار امضا جمعآوری کردند که خطاب آنها به علما و مقامات دولتی بود. دو نفر از بازاریان در این رابطه به شهربانی احضار شدند.[2]
ب) در سطح شهر شایع شد که زنی به شهربانی احضار و به او تعرض شده است. به دنبال این اتفاق یکی از بازاریان به نام حاج حسینعلی به نمایندگی از بازار نزد عزالدین حسینی رفت و در پی آن تمام علمای زنجان برای مشورت در منزل امام جمعه گرد آمدند. بازار نیز تعطیل شد و مردم راهی مسجد شدند. برخی افراد از امام جمعه میخواستند تا دستور تأدیب رئیس شهربانی را صادر کند اما وی چون احتمال میداد که کار به خشونت و قتل منجر شود از این کار خودداری کرد. ادارات دولتی احتمالاً به دستور فرماندار تعطیل و سرانجام قرار شد رئیس دادگستری نزد علما رفته و با مردم صحبت کند. وی در اجتماع مردم حاضر شد و به آنان قول داد که مجرمین را مجازات کند، هر چند هرگز این کار را نکرد.[3]
یکی از تحولات دیگری که در تسریع روند مبارزه با حکومت پهلوی در زنجان مؤثر بود تشکیل گروه سیزده نفرهای در سال 1341 بود که تا سال 1344 نیز به فعالیت خود ادامه داد. از اعضای این گروه میتوان احمد جلالی، مهدی اسکندری، احمد نسیمی، عتباتی و فرجی را نام برد. یکی از اقدامات این گروه تنظیم طوماری علیه شاه و ارسال آن به سفارتخانههای یازده کشور اسلامی بود.
این طومار در یازده نسخه تنظیم شد و مأمورین حکومت پهلوی که از این اقدام مطلع شده بودند منزل مسکونی احمد جلالی را مورد تفتیش قرار دادند اما به طومارها دست نیافتند. این طومارها از طریق یکی از روحانیون فعال زنجان به نام سیدمجتبی موسوی برای میرآقا موسوی در قم فرستاده شد و سرانجام به سفارتخانههای کشورهای اسلامی تحویل گردید.[4]
از اقدامات دیگر گروه سیزده نفره توزیع اعلامیههای امام خمینی در سطح شهر بود. این اعلامیهها توسط روحانیون فعالی مثل سیدمجتبی و میرآقا موسوی، اسدالله بیات، سیدحسین ناصری، محمد شجاعی و قربانعلی ذوالقدر به زنجان آورده میشد. ذوالقدر اعلامیهها را به مغازه فردی به نام جواد فرائی میبرد و او نیز اعلامیهها را توزیع میکرد. پس از تبعید امام خمینی در سال 1343 این گروه دچار سردرگمی شده و به همین دلیل جهت کسب تکلیف نامهای به آیتالله میلانی در مشهد فرستادند. در پاسخ این نامه آیتالله میلانی نوشت که نباید از مبارزه دست بکشید اما باید سعی کنید رهبران فعال گروه دستگیر نشوند. این آخرین اقدام گروه سیزده نفره بود و با مهاجرت احمد جلالی به تهران گروه از رونق و انتظام اولیه افتاد، هر چند برخی از اعضای گروه همچنان به فعالیت سیاسی خود ادامه دادند.[5]
در پی تصویب لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی در مهر سال 1341 جمعی از روحانیون زنجان در تلگرافی خطاب به امام خمینی و آیات میلانی، گلپایگانی، نجفی مرعشی و شریعتمداری نسبت به تصویب این لایحه اعتراض کردند. امام جماعت مهمترین مساجد زنجان از امضاکنندگان این تلگراف بودند.[6]
در ایام نوروز سال 1342 به مناسبت سالروز شهادت امام جعفر صادق(ع) مجلسی از طرف امام جمعه زنجان در مسجد سلطانی این شهر با حضور عده کثیری از مردم برگزار شد. در حین مراسم مأمورین امنیتی متوجه شدند که دو اعلامیه با نام امام خمینی و آیتالله شریعتمداری در طرفین در ورودی مسجد بر روی دیوار نصب شده است. بلافاصله فرماندار و رئیس شهربانی مطلع شده و به همراه مأمورین در مسجد حاضر شدند و ضمن جمعآوری اعلامیهها به امام جمعه در مورد خودداری از این قبیل کارها تذکر دادند.[7]
پس از حمله مأمورین حکومت پهلوی به مدرسه فیضیه قم در روز دوم فروردین، عزالدین حسینی امام جمعه زنجان در سخنانی این اقدام را محکوم کرد. سیدهاشم موسوی نیز در تلگرافی به امام خمینی و آیات گلپایگانی و شریعتمداری تأسف خود را از این واقعه اعلام کرد.[8]
با آغاز ماه محرم امام جمعه زنجان سخنرانیهای شدیدالحنی در مسجد سلطانی علیه مقامات حکومت پهلوی ایراد کرد و مردم را به تعطیلی بازار و کسبوکار تشویق نمود. ساواک مرکز طی نامهای به ساواک منطقه خواهان پیگیری این مسئله شد.[9] در پی صدور این دستور و با توجه به اینکه زنجان فاقد اداره ساواک بود شخصی به نام هادی میرمحمدی از ساواک مرکز به زنجان رفت و گزارشی را در مورد سخنرانیهای ایام محرم امام جمعه تهیه کرد. بر اساس این گزارش نسبتاً مفصل، وی در سخنرانیهای خود اقدامات حکومت پهلوی را مخالف شرع دانسته و از مردم خواسته بود تا فریب شعارهایی مثل «چه فرمان یزدان، چه فرمان شاه» را نخورند و از افسران عالیرتبه شاه نهراسند. وی همچنین مردم را به حمایت از علما دعوت کرده و از آنان خواسته بود در صورت نیاز اقدام به تعطیلی بازار و بستن مغازهها نمایند. به گزارش ساواک آقای حسینی اینگونه اظهارات را از ابتدای محرم تا روز دوازدهم محرم مطرح کرده بود، اما از آن به بعد از طرف شهربانی به وی ابلاغ شد که حق سخنرانی ندارد.
در روز پانزدهم خرداد 1342در نتیجه فعالیتهای دو تن از بازارایان به نامهای حسن و حسین نبطیه بخشی از بازار تعطیل شد، اما این تعطیلی تا ساعت ده صبح بیشتر ادامه نیافت، چون کسبه با دخالت مأمورین حکومت پهلوی مواجه شدند.[10] این در حالی بود که مأمورین از ورود مردم به مسجد سلطانی و نیز تماس مردم با امام جمعه جلوگیری به عمل آوردند. سه روز بعد امام جمعه دستگیر و در تهران به شهربانی کل کشور تحویل داده شد.[11]
در روزهای نخستین پس از قیام 15 خرداد چند تن از فرهنگیان زنجان از جمله ایرج وثیق، ناصر مشکینقلم، عزیز شرفی، ذبیحالله شاهمحمدی، امیر انگورانی و صدری که سابقه فعالیت در جبهه ملی را داشتند در اجتماعات مختلف حاضر میشدند. آنها حتی در موقع ورود قطار تهران ـ تبریز به منظور برقراری ارتباط با مسافرین در ایستگاه راهآهن حضور مییافتند.[12]
روحانیت زنجان در روز دوم تیر با ارسال تلگرافی به نخستوزیری خواستار آزادی امام جمعه زنجان شدند و سرانجام وی آزاد شده و پس از 35 روز به زنجان بازگشت.[13]
در روز هفتم شهریور تعدادی از علمای مشهور کشور در تلگرافی به آیتالله طالقانی از حبس و فداکاری وی و دیگر زندانیان سیاسی قدردانی کردند. عزالدین حسینی، سیدابوالفضل و سیدرضا موسوی از روحانیون زنجان نیز در زمره امضاکنندگان این تلگراف بودند.[14]
در سال 1343 و پس از تبعید امام خمینی به ترکیه عدهای از روحانیون زنجانی مقیم قم در نامهای به امیرعباس هویدا، نخستوزیر وقت که رونوشت آن به دیوانعالی کشور و روزنامه کیهان فرستاده شد نسبت به ادامه تبعید ایشان اعتراض کردند. این روحانیون پس از انتقال امام از ترکیه به نجف نیز در نامهای به ایشان مراتب همراهی خود را اعلام کردند.[15]
پینوشتها:
[1]. بیات، مسعود، انقلاب اسلامی در زنجان، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1386، ص 195.
[2]. همان، ص 197.
[3]. همان، صص 9 ـ 198.
[4]. همان، ص 207.
[5]. همان، ص 209.
[6]. همان، ص 218.
[7]. قیام 15 خرداد به روایت اسناد. مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات. جلد 2، 1378، ص 19.
[8]. بیات، همان، ص 219.
[9]. قیام 15 خرداد به روایت اسناد، همان، ص 453.
[10]. بیات، همان، ص 202.
[11]. قیام 15 خرداد، جلد 3، صص 92 ـ 90.
[12]. قیام 15 خرداد به روایت اسناد، جلد 7، صص 11 ـ 10.
[13]. بیات، همان، صص 5 ـ 204.
[14]. همان، ص 219.
[15]. همان، ص 220.
تعداد بازدید: 1894