29 مهر 1398
[7 آذر 1341] چهار نفر از علمای تهران آیتالله خوانساری، آیتالله سیدمحمد بهبهانی، آیتالله محمدتقی آملی و آیتالله محمدرضا تنکابنی ـ مرحوم پدرم ـ طی اعلامیههایی مردم را به شرکت در مجلس دعا در مسجد حاج سیدعزیزالله دعوت نمودند.
همچنین... اعلامیه طولانی دیگری با دهها امضاء تحت عنوان «اعلامیه علما و روحانیون تهران» که در آن علما و اهل منبر همگی امضاء کرده بودند و از مردم برای شرکت در آن مجلس دعوت نموده بودند، منتشر شد.
با انتشار این اعلامیهها شور و هیجان عمومی تهران را تکان داد، به طوری که دانشگاهیان، فرهنگیان، کارمندان، کارگران، تجار و کسبه، همه و همه برای فرا رسیدن روز پنجشنبه دقیقهشماری میکردند. هرچند این جلسه به عنوان دعا برگزار میشد، ولی همه میدانستند روحانیت در این جلسه آخرین سخن خود را بیپرده به دولت [حکومت پهلوی] خواهد گفت. روز پنجشنبه [8 آذر 1341] قطعاً بازار تعطیل میشد. جمعه هم طبق معمول تعطیل بود. روز شنبه هم که مصادف با روز وفات حضرت امام علیالنقی(ع) بود، به دنبال آن روز تعطیل میگردید. و از این رو معلوم نبود دنباله تعطیلی بازار به کجا برسد و تا چه موقع به طول انجامد.
چهار نفر از علمای بزرگ تهران: آیتالله بهبهانی، آیتالله تنکابنی، آیتالله خوانساری، آیتالله آملی ـ که دو نفر از آنها بیش از نود سال داشتند ـ به اتفاق سایر علمای تهران قصد داشتند تا حصول نتیجه در مسجد سیدعزیزالله متحصن شوند.
هیئتهای دینی به وسیله نمایندگانشان هر گونه آمادگی و فداکاری خود را در راه مقاصد مراجع قم و همکاری با علمای بزرگ تهران اعلام داشتند. شب پنجشنبه که فردای آن روز بنا بود مجلس دعا برپا شود، یکی از رؤسای هیئتهای مذهبی به من گفت: «چهل نفر از اعضای هیئت ما وصیتنامه خود را نوشتهاند و به زنان و مادران خود سپردهاند و فردا دست و دل شسته در اختیار شما آقایان هستند». همان روزها که بنا بود بازار تعطیل شود یکی از مقامات که نامش را به خاطر ندارم با چند نفر از تجار به منزل ما آمدند و از من پرسیدند: موضوع چیست؟ ممکن است این مجلس تشکیل نشود؟ و اصولاً هدف روحانیون چه میباشد؟!
من به او گفتم: «قبل از هر چیز شما یک ربع ساعت خود را از مقام دولتی منقطع کنید، به نام یک فرد مسلمان به سخنان من گوش بدهید. این تصویبنامه [انجمنهای ایالتی و ولایتی] هدفش شرکت زنها در انتخابات نیست. شرکت زنها آنقدر مهم نیست که تمام روحانیون به این کیفیت علیه آن قیام کنند. این تصویبنامه توطئهای است بر ضد نبیاکرم(ص) و زمینهای است برای درهم شکستن قدرت قرآن کریم و مسلط شدن عناصر کثیف بهایی بر مسلمین که اکثریت این کشور هستند. مطمئن باشید به حکم وظیفه شرعی و به اتکاء بر خواسته اکثریت این مملکت و به حکم قانون اساسی تا پای مرگ برای درهم شکستن این تصویبنامه که هدفش الغاء اسلام و قرآن است، میکوشیم. اطمینان داشته باشید که مسلمانها اجازه نخواهند داد که با دسیسهبازی، عناصر جاسوس غیرمسلمان را به نام اعضای انجمنهای ایالتی و ولایتی بر مردم مسلط کنید، تا جایی که اگر یک نفر نانوا پروانه نانوایی بخواهد، در مقابل غیرمسلمان گردن کج کند.»
خلاصه، شرایط به گونهای گردیده بود که رژیم احساس میکرد ادامه مقاومت در برابر خواستههای علماء و مردم مسلمان، نتایج غیرقابل پیشبینی به دنبال خواهد داشت. لذا هیئت دولت در جلسه روز چهارشنبه هفت آذر تصمیم به لغو تصویبنامه گرفت و طی تلگرافی به آقایان در قم موضوع را اعلام نمود. در تهران نیز شبانه به منزل چهار نفر از آقایانی که اعلان برگزاری مجلس دعای صبح روز پنجشنبه ـ هشت آذر ـ را امضاء کرده بودند، رفتند و از آنها امضاء لغو آن مجلس را گرفتند.
منبع: خاطرات و مبارزات حجتالاسلام والمسلمین محمدتقی فلسفی، مصاحبهها: سیدحمید روحانی (زیارتی)، چاپ اول، 1376، تهران، انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی، صص 242 – 243.
تعداد بازدید: 1580