زهرا رنجبر کرمانی
01 ارديبهشت 1399
مقدمه
حکومت پهلوی که اعلام کرد لوایح ششگانه را به تصویب ملی رسانده است، اکنون در پی فرصتی بود تا آن را اجرا کند، غافل از اینکه در قم شعلههایی مشتعل شده بود که خاموش شدنی نبود. مخالفان حکومت در برخورد با هر اقدام ضدملی و ضداسلامی با انتشار اعلامیهای آن را به دردسر میانداخت و به احساسات و افکار عمومی جهت میداد. رهبر مخالفان کسی نبود جز امام خمینی. آخرین اقدام امام در اعتراض به لوایح ششگانه، تبدیل جشن عید نوروز 1342 به عزای ملی بود. شاه با پدیده جدیدی مواجه شده بود که به خاطر اهداف والای خود سنتهای ملی چند هزار ساله را که پشتوانه تبلیغاتی پهلوی بهشمار میرفت به هیچ میگرفت و در بستر آن جنبش ضدشاهی فراهم میساخت که امواجش سراسر کشور را دربرگرفته و برای حکومت دردسرآفرین بود. در این اوضاع و احوال، حکومت تصمیم گرفت سرچشمه جنبش را که از شهر قم و از میان روحانیت برخاسته بود بخشکاند. حوادث فروردین 1342 و هجوم به مدرسه فیضیه که با هدف سرکوب روحانیت و شخص اول آن یعنی امام خمینی و انتساب این سرکوب به ملت بهخصوص دهقانان و کارگران رخ داد، درصدد بود این پیام را به جامعه بدهد که مخالفین با اصلاحات و رفراندوم در هر لباسی باشند از خطر مصون نیستند.[1]
با چنین هدف و با برنامهای از پیش تعیین شده صبح روز دوم فروردین 1342 مصادف با سالگرد شهادت امام صادق(ع) جمعی از عوامل ساواک توسط چندین اتوبوس و در پی آنها دهها کامیون نظامی مجهز به سلاحهای سنگین و مملو از سربازان زرهپوش وارد قم شده و پس از مانور کوتاهی در شهر در بیرون دروازه به انتظار نشستند. در همین زمان در منزل امام خمینی و تعدادی از علمای دینی با توجه به اعلامیه «روحانیت امسال عید ندارد» مراسم عزاداری برپا بود.[2] عصر همان روز با توجه به برپایی مراسم عزاداری در مدرسه فیضیه، جمعیت بسیاری حضور داشتند و به سخنرانی درخصوص زندگی امام صادق(ع) و مبارزات ایشان گوش میسپردند. به ناگاه عدهای از مأموران که بهصورت پراکنده در مدرسه حضور داشتند مانع از سخنرانی واعظ شده و میکروفون را به دست گرفتند. اجتماع بههم ریخت و مردم به طرف در خروجی هجوم بردند. طولی نکشید که فقط مأمورین که فریاد «جاوید شاه» سر میدادند و طلاب در مدرسه باقی ماندند. مأمورین به طلاب حمله کردند و پس از دقایقی با ورود نیروهای امدادی شهربانی و پاسبانهای مسلح، مدرسه به میدان نبرد تبدیل و رگبار گلوله آغاز شد و تعدادی از طلاب از ارتفاع پرتاب شدند. مردمی که در بیرون مدرسه شاهد ورود مأموران به مدرسه بودند نیز بهوسیله گاز اشکآور متفرق شدند. مأموران به حجرههای طلاب حمله برده، لوازم آنها را در وسط مدرسه به آتش کشیدند و پس از ساعتها جنایت و وحشیگری و با بهجا گذاشتن عده زیادی مجروح در تاریکی شب محل را ترک کردند. ایشان در روز بعد نیز با حمله مجدد به مدرسه جمعی دیگر را مجروح ساختند. در همین زمان مدرسه طالبیه تبریز نیز به بهانه نصب اعلامیه امام خمینی به دیوار مورد هجوم قرار گرفته و صدمات زیادی به طلاب وارد شد.[3]
امام خمینی که از همان ساعات آغازین حمله به فیضیه از آن آگاه شده بود از بستن در منزلش با وجود شایعه حمله مأموران خودداری کرده و با شجاعت آماده عزیمت به فیضیه بود که با ممانعت مردم مواجه شد. ایشان ضمن سخنانی در آن ساعات بحرانی که بسیاری روحانیت را شکست خورده میدیدند از مردم و روحانیون خواست ترس و هراس را از خود دور کرده و در برابر مصائب، شیوه پیشوایان دینی را به کار گیرند. ایشان شکست و نابودی دستگاه حاکمه را حتمی دانسته و این واقعه را سبب رسوایی و برملا شدن ماهیت دستگاه و افتضاح برای آن دانستند. تلاش مأموران برای محو آثار ضرب و جرح مؤثر واقع نشد؛ مدرسه تحتمحاصره درآمده و از ورود افراد غیرروحانی به آن جلوگیری به عمل آمد تا از انعکاس بیشتر حادثه جلوگیری شود.[4]
خبر هجوم وحشیانه مأموران حکومتی به فیضیه تا اقصی نقاط کشور منتشر شد و رسوایی فراوانی برای پهلوی به بار آورد. علم نخستوزیر وقت و روزنامههای مطیع ساواک با تحریف این واقعه آن را نزاع میان روحانیان مخالف اصلاحات ارضی و دهقانان اعلام کردند که منجر به قتل یک دهقان شده بود![5] عدهای از روحانیان مرعوب و خانهنشین شدند. امام اما از پا ننشست و به توصیه وی جمعیتی که روز بعد از حادثه به منزلش مراجعه کرده بودند، از مدرسه فیضیه و بیمارستانهایی که مجروحین را پذیرفته بودند بازدید کرده و احساسات ضد حکومتی بیش از پیش شدت گرفت. امام اعلامیهای با عنوان «شاهدوستی یعنی غارتگری» منتشر کرد و با فتوایی تاریخی اعلام نمود «تقیه حرام و اظهار حقایق واجب و لو بلغ ما بلغ». با انتشار این فتوا تبلیغات حکومت خنثی و خطرات آن برای اسلام و استقلال کشور توسط آگاهان برای عموم بازگو گردید. جنبش بیسابقهای در میان روحانیت و مردم به وجود آمد که تصور هرگونه عقبنشینی را مردود میساخت.[6] امام در ادامه اقدامات روشنگرانه خود با فرستادن پیک، مداحان و سران هیئتهای مذهبی را به اشاره به این فاجعه در مراسمهای خود فراخواند. وعاظ صحنههای دلخراشی از این واقعه را که دیده یا شنیده بودند به شکل روضهای به نام «روضه فیضیه» برای مردم میخواندند.[7]
فاجعه فیضیه واکنشهای بسیاری در داخل و خارج از کشور در پی داشت. روحانیان تهران، قم، و برخی دیگر از شهرستانها برای پشتیبانی از حوزه علمیه قم از 6 تا 12 فروردین از رفتن به مساجد و اقامه نمازجماعت خودداری کردند. مردم نیز به پیروی از مراجع، بازارها را تعطیل کرده و بدینطریق مراتب خشم و انزجار خویش را از حکومت ابراز نمودند. در خارج از کشور نیز مردم، طلاب و علمای حوزههای علمیه نجف و کربلا دست به راهپیمایی زدند. ایشان با برپایی مجالس عزاداری و ترحیم برای شهدای فیضیه، محاصره سفارت ایران در عراق و صدور اعلامیه به این حادثه واکنش نشان دادند.[8] آیتالله سیدمحسن حکیم از مراجع شیعه مقیم نجف از علمای قم دعوت کرد به عراق مهاجرت نمایند اما دعوت ایشان مورد قبول علمای قم قرار نگرفت. امام خمینی ضمن تلگرافی دلایل عدم پذیرش را به نجف اعلام کرد. ایشان در این تلگراف خروج روحانیان از کشور را سبب هلاکت مرکز بزرگ تشیع، سقوط آن به ورطه کفر و شکنجه و عذاب برادران ایمانی خود دانستند.[9]
در اول اردیبهشت همان سال دولت درصدد برآمد با صدور دستور جلب طلاب برای خدمت نظام وظیفه حوزه علمیه را به خود مشغول کرده و از پرداختن به سیاست باز دارد اما با هوشمندی امام این نقشه نیز عقیم ماند و افکار انقلابی به داخل پادگانها هم نفوذ کرد. در چهلمین روز حادثه فیضیه مجالس یادبودی در بسیاری از شهرهای کشور برپا شد و علما دگربار موضع روحانیت را در برابر حکومت تشریح کردند. دولت در واکنش، از برگزاری مجالس اینچنینی در سراسر کشور و از ورود مردم به مجلس یادبودی که از جانب نماینده آیتالله حکیم در تهران برگزار شده بود جلوگیری کرد و با زد و خورد جمعی را مصدوم نمود.[10]
امام خمینی به هر طریق و مناسبتی ماهیت انقلاب سفید را برای همگان روشن میساخت. فاجعه فیضیه نتیجهای برخلاف انتظار حکومت به دنبال داشت. امام از این حادثه در جهت درهم کوبیدن پهلوی استفاده بسیار کرد و با موقعیتشناسی هیچ فرصتی را از دست نداد. این حادثه جایگاه ایشان را به عنوان رهبر در بین تودههای مردم مستحکم ساخت؛ از آن پس نام و امضای امام به اعلامیهها اعتبار میبخشید.[11] حادثه فیضیه بغض مردم را نسبت به حکومت افزون کرد و از عوامل زمینهساز اعتراضات محرم 1342ش. و قیام 15 خرداد بود.
اسناد
1ـ برنامه امام خمینی برای انعکاس فاجعه فیضیه در خارج از کشور 4 /1 /1342[12]
متن سند
شماره: 6124
تاریخ: 4 /1 /42
موضوع: دعوت از مخبرین خارجى
طبق اطلاع واصله از قم قرار است آیتالله خمینى ضمن انتشار اعلامیهاى از مخبرین خبرگزاریهاى خارجى دعوت نماید که به قم رفته و از مدرسه فیضیه که درب و پنجره آن شکسته و طلابی که مجروح شدهاند عکسبردارى و جریان را به مراکز خبرگزاریهاى خود منعکس نمایند.
در پرونده آیتالله خمینى بایگانى شود.
2ـ برنامه طلاب برای مقابله مسلحانه با حملات احتمالی رژیم 6 /1 /1342[13]
متن سند
ریاست ساواک تهران
عطف به 314/ س ت ـ 6 /1 /42
پس از واقعه روز 2 /1 /42 عدهای از طلاب ناراحت و ماجراجوى قم با اسلحههاى سرد مسلح شدهاند تا در صورت بروز تکرار چنان واقعه از اسلحههاى مزبور استفاده نمایند. ضمناً شنیده شده که دو سه نفر نیز پارابلوم دارند.
از طرف رئیس سازمان اطلاعات و امنیت قم. ح ـ بدیعى
119- 18 /1 /42
فیضیه 1 /5 /44
3ـ تمایل مردم تبریز به اقدام عملی علیه دولت در واکنش به واقعه طالبیه 8 /1 /1342[14]
متن سند
تیمسار ریاست ساواک
عطف به تلگراف
روز جارى عدهاى از اهالى تبریز به شریعتمدارى مراجعه و گفتهاند دوم فروردین در تبریز روحانیون و تمام اهالى حتى زنها به پشتیبانى علماء در آمده تمام پلیسها را مضروب کردند. قصد داشتند شهربانى و ساواک محلى را آتش بزنند که با خواهش و زارى و پا بوسیدن آنها را متفرق کردند. زنها میگفتند ما جان خود را در راه دین و قرآن و علماء خواهیم داد و حتى زنها خود را مسلح کردند. تمام مردم تبریز پیر و جوان زن و مرد آمادهاند بر علیه دولت اقدام نمایند. هر طور دستور میدهید عمل کنیم. شریعتمدارى گفته است من هم فعلاً به شما دستورى نمیدهم. این جنجال به تمام دنیا رفته و روحانیون را کشتند. به تبریز که رفتید بگویید 26 نفر از روحانیون کشته شدند. قرآن و عمامه سادات را آتش زدند. مدرسه فیضیه و دارالشفاء را از بین بردند. جنازه اهل علم را به ما ندادند که دفن کنیم و شبانه خودشان دفن کردند که جاى آنها معلوم نیست. براى طلاب خانه اجاره کردیم. اینها را بگویید گرچه همه دنیا فهمیدهاند. در روزنامه نوشتهاند یک کشاورز کشته شده، ولى 36 روحانى را نمىنویسند. دیگر همه مردم از دولت جابر و بىدین بدشان آمده است.
437- 8 /1 /42 بدیعى
4ـ تصمیم اصناف تهران جهت تعطیلی بازار و اقدام به تظاهرات 11 /1 /1342[15]
متن سند
از: ژاندارمرى کل کشور ـ دایره اطلاعات و ضداطلاعات
به: ریاست سازمان اطلاعات و امنیت کشور
تاریخ: 11 /1 /42
شماره: 188 /2 الف
گزارش واصله از ناحیه ژاندارمرى باختر حاکیست، طبق اطلاع واصله از ساواک اصناف قصد دارند مورخه 10 /1 /42 به تحریک روحانیون علیه اقدامات دولت مغازهها را تعطیل و دست به تظاهرات بزنند.
ضمناً آیتالله حکیم اعلامیهاى علیه اقدامات دولت صادر و حکم جهاد داده است. لکن اعلامیه مزبور هنوز منتشر نشده و از طریق ناحیه مزبور ضمن صدور دستورات لازم به واحدهاى تابعه اقدامات احتیاطى معمول که این توطئه خنثى گردد.
از طرف فرمانده ژاندارمرى کل کشور ـ سرلشگر معزى
در پرونده روحانیون تهران بایگانى شود. 3- 12 /1 /42
5ـ خودداری علماء از اقامه نماز جماعت در اعتراض به فاجعه فیضیه 11 /1 /1342[16]
متن سند
تاریخ: 11 /1 /42
اطلاعیه
از شب 6 /1 هیچیک از آیات و علماء قم به استثناء حاج شیخ عباس صفائى و حاج شیخ عبدالغنى اراکى براى اقامه نماز جماعت حاضر نشدهاند و همچنین روز 7 /1 امامان جماعت مسجد شاه قزوین و امامان جماعت کاشان براى برگزارى نماز حاضر نگردیدهاند. ضمناً در کاشان قصد تعطیل بازار را داشته که از آنها جلوگیرى شده است.
در پرونده کلى روحانیون بایگانى شود. 331-27 /1
6ـ گزارش ساواک از حادثه مدرسه فیضیه 11 /1 /1342[17]
متن سند
به :کلیه استاسیونهاى خارج از کشور
از: ساواک مرکز
تاریخ: 11 /1 /42
شماره: 1036 /332
روز دوم فروردین ماه جارى در مجلسى که در مدرسه فیضیه قم برگزار بوده، چون واعظ مجلس بیاناتى علیه مصالح کشاورزان و کارگران و اصلاحات اساسى کشور ایراد مینموده لذا بین طلاب و کشاورزان و کارگران حاضر در مجلس تصادمى روى میدهد که منجر به مجروح گردیدن عدهاى و کشته شدن یک نفر شده است، ولى متعاقب آن مأمورین انتظامى نظم را بر قرار نمودهاند. ضمناً در همان روز در تبریز نیز بین طلاب و جمعى از زنان و مأمورین انتظامى تصادمى صورت گرفته که دو نفر مقتول و عدهاى مجروح گردیدهاند.
1212-12 /1 /42
سر لشگر پاکروان متمنى است مخابره فرمایند.
مدیر کل اداره سوم
ب امجدى
7ـ تصمیم علما برای شکایت از دولت در محاکم بینالمللی 8 /2 /1342[18]
متن سند
شماره: 16/ بخش/ 312
تاریخ: 8 /2 /42
موضوع: اقدامات علماى قم و تهران
علماى تهران و مراجع ثلاثه قم آیتالله گلپایگانى ـ آیتالله شریعتمدارى ـ آیتالله خمینى در نظر دارند با مشورت وکلاى درجه اول دادگسترى تهران و قم دو عرضحال به دادگسترى تهران و قم تسلیم نموده و رونوشت این دو عرضحال را نیز به دادستان کل کشور بدهند و تظلم کنند که دولت بوسیله عدهاى اوباش و چاقوکش و نظامى ملبس به لباس سویل موجبات تخریب و اهانت و حمله به مراکز مذهبى و منازل طلاب و مصدوم کردن آنها و غارت اموال آنان را فراهم کرده و نیز رونوشت این عرضحال را براى دادگاه بینالمللى لاهه و سازمان ملل در آمریکا ارسال دارند. در حال حاضر علماى قم و تهران جهت اجراى تصمیمات فوق مشغول مذاکره و مشورت هستند و مراتب را نیز به اطلاع مراجع شیعه و سنى مقیم ممالک اسلامى خواهند رسانید. 8 /1 /42
8ـ حمایت دانشگاهیان از روحانیون در قضیه فیضیه 24 /2 /1342[19]
متن سند
شماره: 3473/ س ت
تاریخ: 24 /2 /42
موضوع: نصب اعلامیه آقاى خمینى در دانشکده کشاورزى
روز 11 /2 /42 اعلامیه آقاى خمینى وسیله حسین حسینى دانشجوى کشاورزى به درب رستوران دانشکده الصاق گردیده، متن آن به شرح زیر بوده است: مدت چهل روز از قتل و آدمکشى هیئت حاکمه میگذرد و ما امروز بخاطر چهلمین روز تاریخى عزا داریم. هنوز آثار ضرب و جرح از میان نرفته و تعداد مقتولین معلوم نگردیده، همچنانکه تعداد کشتگان مسجد گوهرشاد بعد از چند سال معلوم نگردیده است و با این توصیف باید فاتحه دین و ایران را خواند. ما از هیچچیز نمیترسیم و هر لحظه آمادهتر هستیم ما با پیوستن به اسرائیل مخالفیم.
بایگانى شود.
بخش 333 (مذهبى)
نتایج
بررسی برخی اسناد بهجا مانده درخصوص آنچه در ابتدای فروردین 1342 در مدرسه فیضیه رخ داد موارد درخور توجه زیر را نشان میدهد:
1ـ امام خمینی که به خوبی از نقش رسانهها در آگاهسازی و جهتدهی به افکار عمومی آگاه بود تصمیم گرفت به مدد خبرگزاریهای خارجی وقایع فیضیه را در خارج از کشور نیز منعکس سازد. هدف ایشان از این اقدام رساندن صدای مظلومیت روحانیون شیعه مبارز ایران به گوش جهانیان و افشا کردن ماهیت جنایت پیشه و مستبد رژیم شاه علیرغم تبلیغات فریبکارانه وی در خصوص اصلاحات به نفع مردم بود. امام میدانست که شاه تا چه میزان نسبت به دیدگاه جهانیان نسبت به سلطنت خود حساس و همواره درصدد بود خود را در رأس نظامی بنمایاند که از پشتیبانی و حمایت ملتش برخوردار است و برای رفاه و آسایش مردمش از هیچ تلاشی فروگذار نمیکند. امام میدانست که افشای ماهیت ضدمردمی رژیم شاه برای جهانیان میتواند مشروعیت این رژیم را که پس از کودتای 28 مرداد به شدت خدشهدار شده بود در دنیا زیر سؤال برده و راه را برای حذف کامل شاه هموار سازد. تظلمخواهی در مجامع بینالمللی نیز نمونهای دیگر از تدبیر امام خمینی برای کشاندن منازعات درون کشور به بیرون از ایران برای تحتفشار قرار دادن رژیم شاه و بیحیثیت کردن آن بود وگرنه به نظر نمیرسد که امام نسبت به اثربخشی این اقدام در اعاده حقوق روحانیون امیدی داشته است.
2ـ مسلح شدن برخی از طلاب برای مواجهه با حملات مجدد احتمالی مأموران حکومتی بیانگر این واقعیت است که جمعی از حوزویون از هرگونه تعامل و رابطه صلحآمیز و مسالمتجویانه با رژیم به کلی ناامید شده و خود را در جبهه مقابل حکومت میدیدند. در واقع اقدام وحشیانه دولت در قلعوقمع روحانیون به همگان نشان داد که رژیم شمشیر خود را برای روحانیون از رو بسته و راه بر هر گونه تعامل مسالمتجویانه میان حکومت و روحانیون بسته است.
3ـ کشتار طلاب در مدارس فیضیه و طالبیه تبریز خشم و انزجار افکار عمومی را نسبت به دولت علم برانگیخت. تعطیلی بازار متداولترین روش برای ابراز این مسأله و اعتراض به اقدامات استبدادی رژیم بود که از ناحیه اصناف و بازاریان اعمال شد. تعطیلی بازار در زندگی روزمره مردم ایجاد اخلال میکرد و طبعاً واکنش منفی ایشان را بر میانگیخت. این مسأله افراد بیتفاوت را نسبت به شرایط پیش آمده حساس و نهایتاً جو حاکم بر جامعه را متشنج و غیرعادی میکرد. حکومت همواره از تعطیلی بازار بیمناک بود و برای جلوگیری از این اقدامِ بازاریان تلاش بسیاری از سوی ساواک صورت میگرفت. عدمحضور امامان جماعت در مساجد نیز چنین کارکردی داشت.
4ـ دولت علم تلاش میکرد با صحنهسازی و تبلیغات عوامفریبانه رخداد فاجعه فیضیه را نتیجه تصادم دهقانان و کارگران حامی اصلاحات ارضی با روحانیون مخالف آن یا به عبارتی جنگ میان پیشرفت و ارتجاع نشان داده و اینطور وانمود کند که حضور مأموران امنیتی در این ماجرا تنها برای آرام کردن اوضاع بوده است. دولت میخواست بدینترتیب نشان دهد که از حمایت قشر وسیعی از جامعه و به تعبیری اکثریت برخوردار است و روحانیون تنها مخالفانِ در اقلیت بیاهمیتی هستند که در جبهه مقابل اکثریتِ دهقانان و کارگران قرار گرفتهاند و دولت وظیفه دارد که از منافع اکثریت در مقابل اقلیت دفاع کند. و بدینطریق به سرکوب روحانیون مشروعیت بخشد.
5ـ امام خمینی برای اعاده حقوق روحانیون علاوه بر انتشار اعلامیه و روشنگریهای مجدانه به قانون نیز توسل جست و مراتب شکایت و اعتراض خود را به مراجع قانونی تسلیم نمود تا نشان دهد در صورت اعمال منصفانه عدالت حتی قانون نیز به نفع روحانیون خواهد بود.
6ـ جمعی از دانشگاهیان نیز در آن برهه تاریخی از حامیان روحانیون به شمار میرفتند. این مسأله نشاندهنده آغاز پیوندی میان روحانیت و دانشگاه بود که به تدریج مستحکمتر و دامنهدارتر شد. همچنین بیانگر این واقعیت است که طبقه روشنفکر جامعه نیز به باطن اقدامات مثلاً پیشروانه شاه آگاه و از منش استبدادی وی مطمئن شدند و بسیاری از ایشان از تعاملات قانونمند و مسالمتجویانه با رژیم شاه قطع امید کردند چراکه شاه و ایادیاش خود قانون را بههیچ میگرفتند.
7ـ ساواک که از همراهی و پشتیبانی مراجع خارج از کشور با علمای داخل نگران و از عواقب آن بیمناک بود سعی بسیاری کرد که از رسیدن نامه آیتالله حکیم به مراجع داخل و انتشار مفاد آن در سطح جامعه ممانعت به عمل آورد. نهادهای امنیتی به خوبی از قدرت روحانیت در بسیج مؤمنین آگاه بودند بهویژه که اقدامات عملی مردم تبریز اعم از زن و مرد در واکنش به کشتار طالبیه نشان میداد که مردم در صورت اخذ فتوای جهاد تا چه میزان میتوانند برای رژیم خطرناک باشند.
پینوشتها:
[1]. مدنی، سیدجلالالدین، تاریخ سیاسی معاصر ایران، ج 2، دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، 1361، ص 23
[2]. همان، ص 24
[3]. همان، صص 24 و 25
[4]. همان، ص 27
[5]. همان، ص 25
[6]. همان، صص 27 و 28
[7]. روحبخش، رحیم، «روضه فیضیه، مروری بر زمینهها و پیامدهای فاجعه حمله به مدرسه فیضیه در فروردین 1342»، زمانه، فروردین و اردیبهشت 1382، شماره 7 و 8، از صفحه 32 تا 39، ص 36
[8]. عظیمینیا، سعید، «فرهنگ و تاریخ: تهاجم به مدرسه فیضیه، عکسالعمل امام و واکنش علما:»، پانزده خرداد، دوره اول، بهار 1376، ش 25، از صفحه 7 تا 23، صص 20 و 22
[9]. مدنی، همان، ص 29
[10]. همان، ص 30
[11]. همان، ص 31
[12]. همان، ص 39
[13]. قیام 15 خرداد به روایت اسناد ساواک، ج 2، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، 1387، ص 33
[14]. همان، ص 57
[15]. همان، ص 75
[16]. همان، ص 77
[17]. همان، ص 81
[18]. همان، ص 56
[19]. همان، ص 191
تعداد بازدید: 1908