طاهره اخوان
20 مرداد 1399
مقدمه
تأسیس کشور اسرائیل در تاریخ خاورمیانه نقطه عطفی طولانی به شمار میرود. جبههبندیهایی در موافقت و مخالفت با این کشور صورت گرفت که تا به امروز تغییرات زیادی کرده است. یکی از کشورهایی که در این سیر تاریخی، تغییر خط مشی داد، ایران بود. دولت پهلوی که ابتدا با احتیاط و با در نظر گرفتن مخالفتهای نیروهای مذهبی داخلی و کشورهای عربی همسایه، با اسرائیل رابطه برقرار کرده بود در طول 37 سال سلطنت محمدرضا شاه هر روز بر عمق این رابطه افزود. ولی با انقلاب اسلامی 1357 این رابطه به یکباره قطع شد.
در این مقاله، برآنیم تا با نگاهی مختصر به روابط دولت پهلوی و اسرائیل در سالهای آغازین دهه 40، تأثیر آن در وقوع نهضت پانزده خرداد را نشان دهیم. در قسمت اول به تفکیک، جنبههای مختلف روابط سیاسی ـ فرهنگی، اقتصادی و نظامی ـ اطلاعاتی رژیم پهلوی و اسرائیل را نشان میدهیم و در قسمت دوم نقش این روابط در نهضت 15 خرداد 1342 را بررسی میکنیم.
روابط سیاسی اقتصادی و نظامی ـ اطلاعاتی رژیم پهلوی و اسرائیل
روابط ایران و اسرائیل تا کودتای 28 مرداد 1332 فراز و نشیب بسیاری داشت. از 8 آذر ماه 1326 که مجمع عمومی سازمان ملل طی قطعنامهای تشکیل دو کشور عرب و یهودی را تصویب کرد و ظرف پنج ماه دولت اسرائیل تشکیل شد. حکومت ایران که از یکسو نگران روابطش با کشورهای عرب منطقه بود و از سویی نگران مخالفتهای داخلی، شناسایی اسرائیل را به تعویق انداخت تا بالاخره در اسفند 1328 کابینه ساعد به اتفاق آرا، اسرائیل را به صورت دو فاکتو به رسمیت شناخت و در بیتالمقدس کنسولگری دایر کرد. البته در این فاصله پنجاه کشور اسرائیل را به رسمیت شناخته بودند و این کشور عضو سازمان ملل هم بود. دو سال بعد در 15 تیر 1330 دکتر مصدق با اتکای به اصل موازنه منفی و درخواستهای مکرر جناح مذهبی نهضت ملی به خصوص شخص آیتالله کاشانی و البته با موافقت مجلس، شناسایی دو فاکتوی اسرائیل را پس گرفت. پس از کودتای 28 مرداد، روابط ایران و اسرائیل عملاً شروع شد و به تدریج گسترش یافت. هر چند محمدرضا شاه سعی میکرد تا آنجا که میشود سطح این روابط را مخفی نگاه دارد، در مقابل، دولت اسرائیل خواهان گسترش روابط با ایران در چارچوب دکترین بنگوریون بود و اصرار به شناسایی از سوی ایران داشت. در مجموع علاقهمندی به گسترش همکاریها دوجانبه بود. هر چند برای ایران خالی از ضرر نبود، ولی اسرائیل را از انزوا خارج و در مقابل اعراب از قدرت مانور بیشتری برخوردار میکرد.
به هر حال روابط سیاسی که از سال 1332 آغاز شده بود در آغاز دهه 1340 تثبیت گردید و اسرائیل خود را آماده برقراری رابطه رسمی در سطح سفارت میکرد. با تعطیلی نمایندگی ایران در تیر 1330 مدتی این نمایندگی به صورت دفتری در سفارت سوئیس دایر بود.
اما وقتی در سال 1341 منوچهر پیشوا از سوی ایران مأموریت یافت تا با ابراهیم تیموری (نماینده سیاسی ایران در تلآویو که از سال 1338 در این کشور فعالیت میکرد و در سال 1342 به ایران بازگشت) همکاری کند، دولت اسرائیل خواهان آن شد که با تشریفات کاملاً رسمی و سیاسی و در سربرگ وزارت امورخارجه ایران به دولت اسرائیل معرفی شود. حتی در تابستان 1342 بعضی جراید این کشور خبر از برقراری روابط بین دو کشور در سطح سفارت دادند. و از رئیس سابق بخش اطلاعات ارتش اسرائیل به نام «یهو شافاط دوکوی» به عنوان سفیر اسرائیل در تهران یاد کردند.[1]
در کنار روابط سیاسی، روابط فرهنگی نیز به منظور به اصطلاح نزدیکتر شدن دو ملت وجود داشت. مبادله توریست و دانشجو به همین منظور صورت گرفت. از اوایل دهه 1340 تعداد دانشجویان اعزامی به اسرائیل افزایش یافت و در سال 43 این تعداد متجاوز از صد نفر بود. دانشجویان مسلمان «انجمن ملی دانشجویان ایران در اسرائیل» را تشکیل دادند و غیر مسلمانان «سازمان دانشجویان ایران وابسته به سازمان کل دانشجویان اسرائیل» را تأسیس کردند.[2]
در زمینه جهانگردی هم، در دی ماه 1340 «اسدالله علم» نخستوزیر ایران در توقفی کوتاه در اسرائیل خواهان تبادل اطلاعات و کارشناسان در زمینه گسترش صنعت توریسم شد. از اینرو «تدی کولک» (مدیرکل نخستوزیری اسرائیل و رئیس اتحادیه توریستی اسرائیل) در رأس هیئتی برای فراهم آوردن و مقدمات گسترش روابط در این بخش به ایران سفر کرد. در این سفر کولک با گردانندگان جشنهای 2500 ساله نیز به گفتوگو و تبادلنظر پرداخت.[3]
روابط اقتصادی بهخصوص قراردادهای نفتی میان دو کشور از جایگاه بالایی برخوردار بود، این همکاری ابتدا توسط «حسین سنندجی» دبیر دوم سفارت ایران در لندن، در پاییز 1333 با پیشنهاد فروش نفت به دبیر اول سفارت اسرائیل شروع شد و در سال 1336 با عقد قراردادی میان دو کشور شکل رسمی به خود گرفت و بهای نفت ایران 30 /1، دلار تعیین شد. یکسال بعد در ملاقاتی بین محمدرضا شاه و «لوی اشکول» وزیر دارایی اسرائیل، طرفین تصمیم به گسترش روابط گرفتند. به این منظور یک لوله هجده اینچی برای انتقال نفت به ارزش هجده میلیون دلار بایستی احداث میشد. این پروژه در سال 1340 پایان یافت و از این پس صادرات نفت ایران به اسرائیل دو برابر شد.[4] هر چند که از میزان دقیق این صادرات اطلاع دقیقی در دست نیست زیرا اساساً دولت ایران منکر صادرات نفت به اسرائیل میشد و حتی یکبار محمدرضا شاه ادعا کرد که دولت ایران از مقصد نفتکشها خبر ندارد، با این حال، با توجه به اینکه ایران بزرگترین صادر کننده نفت به اسرائیل بوده است (حداقل هشتاد درصد) از مقایسه آمار زیر، صادرات تقریبی ایران مشخص میشود:[5]
جدول شماره 1
|
تولید در اسرائیل (بشکه در روز) |
مصرف اسرائیل (بشکه در روز) |
واردات به اسرائیل (بشکه در روز) |
1340 |
978000 |
14043800 |
35796 |
1341 |
967000 |
15371500 |
39464 |
1342 |
1082000 |
17040000 |
43720 |
در جریان مبادلات اقتصادی دو کشور؛ نفت، تنها کالای صادراتی ایران به اسرائیل بود و از آن سو، سیل کالاهای گوناگون به ایران سرریز میشد.
جدول شماره 2ـ میزان بازرگانی خارجی ایران با اسرائیل به استنثای نفت به میلیون ریال
|
واردات از اسرائیل |
صادرات به اسرائیل |
موازنه بازرگانی |
1340 |
216 |
9 |
207 |
1341 |
360 |
7 /18 |
3 /341 |
1342 |
376 |
37 |
345 |
منبع ـ ترازنامه بانک مرکزی ایران 52 ـ 1341، مجله تحقیقات اقتصادی، شماره 23 و 24.
از دیگر پروژههای مشترک غیرنفتی میتوان به پروژه کشت و صنعت قزوین (1341) و قرارداد بزرگ همکاری فنی و اقتصادی (فروردین 1342) اشاره نمود. قرارداد اخیر تقریباً تمام زمینههای اقتصادی مثل معادن، راهها، سدها و پلها و حتی کشاورزی وآبیاری ایران را نیز شامل میشد. روند تجارت ایران و اسرائیل به سرعت رشد میکرد تا جایی که روزنامه یدیعوت اخرونوت در سال 1342 گزارش داد سالیانه در حدود پنج میلیون دلار کالا از اسرائیل به ایران صادر میشود.[6]
همکاریهای ایران و اسرائیل در زمینه مسائل اطلاعاتی و امنیتی حتی قویتر از روابط اقتصادی بود. این همکاریها از سال 1336 (1957) آغاز شده بود، زمانی که دکترین آیزنهاور اعلام شد و در سال بعد با تشکیل جمهوری متحد عربی (مصر و سوریه) و احساس تهدید مشترک ایران و اسرائیل تشدید شد.[7] مهمترین زمینه همکاری دو کشور، آموزش نیروهای ساواک توسط موساد بود. در سال 1340 دو تا شش نفر از مأموران موساد در ایران برای آموزش مأموران ساواک فعال بودند. موساد سه پایگاه برون مرزی اطلاعاتی در ایلام، کردستان و خوزستان داشت که از طریق این سه پایگاه اطلاعات خود را عمدتاً درباره کشورهای عربی، از طریق نیروهای عرب و کرد زبان خود که میتوانستند به راحتی به دیگر کشورهای همسایه سفر کنند، به دست میآورد. هر چند این پایگاهها تا سال 46 تعطیل شد ولی همکاری موساد و ساواک نزدیکتر شده بود. حتی این دو سازمان اطلاعاتی به عنوان هماهنگ و ترغیبکننده ملاقات میان سران و مقامات دو کشور نقشی فراتر از وزارت امور خارجه بازی میکردند. در این رابطه، رؤسای ارتش همواره با هم دیدار میکردند که میتوان به عنوان نمونه به سفر «سپهبد حاجعلی کیا» رئیس اداره اطلاعات ارتش در 1337 و 1339 اشاره کرد. و پاسخ به این سفر ژنرال «هرزوگ» رئیس اداره اطلاعات ارتش اسرائیل در تیرماه 1340 به ایران آمد و با سران ایران از جمله محمدرضا شاه دیدار کرد. در دهه 1340 از دیدار ژنرال یاریو رئیس جدید اطلاعات ارتش اسرائیل از ایران، سفر «ارتشبد حسن طوفانیان» معاون وزیر جنگ و «ارتشبد بهرام آریانا» رئیس ستاد ارتش به تلآویو دیدار «ژنرال وایزمن» رئیس ستاد ارتش اسرائیل از ایران و... نام برد.[8]
بهطور خلاصه میتوان گفت، روابط ایران و اسرائیل هر چند در آغاز فراز و نشیب بسیاری داشت و بسیار محتاطانه دنبال میشد ولی طی سالهای بعد از کودتای 28 مرداد 1332 به سرعت رشد کرد و در آستانه دهه 1340 در اوج قرار داشت. به این ترتیب ایران و اسرائیل به صورت دو متحد استراتژیک درآمده بودند، که منافع مشترک بسیاری با هم داشتند.
نهضت 15 خرداد و اسرائیل
آیا روابط رژیم پهلوی با دولت اسرائیل نقشی در اعتراض مردمی خرداد 42 و اوج درگیری یعنی حادثه 15 خرداد داشته است؟ یا این نهضت صرفاً اعتراض نیروهای مذهبی به سیاستهای مخالف مذهب بود؟ ماهیت نهضت 15 خرداد هر چه که باشد موضوع این نوشتار نیست اما باید به بررسی مسئله «اعراب و اسرائیل» در این نهضت پرداخت. از اینرو خاطرات کسانی را که به نحوی در این نهضت حضور داشتند. بررسی میکنیم سپس سخنرانیهای امام خمینی به عنوان رهبر این نهضت را مورد تجزیه و تحلیل قرار میدهیم.
با جستجو در خاطرات نقل شده از سال 42 مشخص میشود که سخنرانیها و اعلامیههای امام خمینی در محکومیت رابطه با اسرائیل سرآغاز آشنایی و توجه مردم به این مسئله است. به نظر میرسد تلاش رژیم پهلوی تا آن زمان برای مخفی نگاه داشتن این رابطه ناکام نبوده است. «سیدهادی خامنهای» در این رابطه بیان میکند: «برای اولینبار مردم در اعلامیههای امام خمینی نام اسرائیل را شنیدند که بر خطر آن تأکید شده بود...»[9] سخن «سعید رجایی خراسانی» هم به نوعی مؤید این نظر است که مردم در آن دوران اطلاع کمی از روابط خارجی پهلوی با اسرائیل داشتند. او میگوید: «در سالهای دهه 1330 عدهای از آوارگان و پناهندگان فلسطینی در زرند کرمان زندگی میکردند و از زبان آنان با جنایات اسرائیل آشنا شدیم...»[10]
به نظر نمیرسد آشنایی سطحی مردم یک منطقه با این موضوع از نظر عمق و گستردگی نقش، چندانی در شکلدهی به افکار عمومی داشته باشند. امام خمینی به عنوان مرجعی مذهبی در کنار تأکید بر مسائل داخلی، توجه مردم را به روابط خارجی نیز معطوف میکند. این آگاهی هر چند به تازگی صورت گرفته بود ولی تأثیر آشکاری بر قیام عمومی داشت، تا جایی که طرد اسرائیل موضوع شعارهای مردم قرار میگیرد «سیدمحمد غرضی» و «غلامعلی حداد عادل» هر دو این مسئله را تأکید میکنند. حداد عادل شعار «اسرائیل رسوا شد» را مطرح میکند و معتقد است با این شعار دولت پهلوی به عنوان مزدور صهیونیزم معرفی شد.[11] غرضی در خاطراتش میگوید: «شعار پانزده خرداد این بود: «عمال اسرائیل رسوا، کشتند در قم بیپناهان را... ما برای اولینبار بود که شعار علیه اسرائیل را میشنیدیم.»[12]
تأکید بر رسوایی اسرائیل و رژیم پهلوی و همدستی این دو در سرکوب قیام مردمی، دو نکته اصلی حاصل از بررسی خاطرات آن دوران است.
از آنجایی که اعتراض محافل مذهبی تا پیش از شروع محرم 1342ش جسته و گریخته صورت میگرفت، رژیم پهلوی در آستانه این ماه به مبلغان مذهبی ابلاغ کرد که در سخنرانیهای خود از سه موضوع صحبت نکنند؛ اسرائیل یکی از این موضوعات بود. این رفتار رژیم، بر محافل مذهبیگران آمد. امام خمینی در سخنرانی 13 خرداد 1342 در مدرسه فیضیه قم این ابلاغیه را تأییدی بر وابستگی رژیم پهلوی به اسرائیل برشمردند: «... ربط مابین شاه و اسرائیل چیست که سازمان امنیت میگوید از اسرائیل حرف نزنید. از شاه حرف نزنید، این دو تا تناسبشان چیست؟ مگر شاه اسرائیلی است؟ به نظر سازمان امنیت شاه یهودی است؟...»[13] امام خمینی در این سخنرانی با مقایسه حکومت پهلوی با بنیامیه و یزید، روابط این رژیم با اسرائیل را یکی از مصادیق مخالفت با اسلام برمیشمارد و رژیم پهلوی را از ادامه این رابطه برحذر داشتند. از نظر ایشان اسرائیل با پیشرفت ایران از یکسو و تمایلات اسلامی مردم آن از سوی دیگر مغایر است: «... اسرائیل نمیخواهد در این مملکت دانشمند باشد، اسرائیل نمیخواهد در این مملکت قرآن باشد اسرائیل نمیخواهد در این مملکت احکام اسلام باشد... میخواهد اقتصاد شما را قبضه کند میخواهد زراعت و تجارت شما را از بین ببرد...»[14] امام خمینی یک سال بعد در 21 فروردین 1343 پس از آزادی از زندان در جمع دانشجویان دانشگاه تهران و طلاب، مردم قم، طرد اسرائیل را یکی از اهداف نهضت میشمرد و نسبت به وابستگیهای اقتصادی و روابط نزدیک فرهنگی، آشکارا اعتراض کرد: «... هدف بزرگتر از آزاد شدن عدهای است، هدف را باید مدنظر داشت. هدف اسلام است. استقلال مملکت است، طرد عمال اسرائیل است، اتحاد با کشورهای اسلامی است. الان تمام اقتصاد مملکت در دست اسرائیل است...»[15] ایشان به مناسبت بزرگداشت شهدای 15 خرداد در 26 فروردین 43 با بیانی دیگر این مسئله را گوشزد میکنند: «...شما وقتی برنامه هم میخواهید درست کنید. دستتان را پیش اسرائیل دراز میکنید. شما کارشناس نظامی از اسرائیل به این مملکت میآورید، شما محصلین را از اینجا به اسرائیل میفرستید... ما با اینها مخالفیم. ما میگوییم آقا جمیع ممالک اسلامی صف کشیدند یک طرف مقابل کفر و اسرائیل، شما و دولت ترکیه هم یک طرف ایستادهاید با اسرائیل موافق...»[16]
در مجموع به نظر میرسد بهرغم تلاش رژیم پهلوی در مخفی نگاه داشتن رابطه با اسرائیل، این موضوع از دید رهبری مذهبی دور نمانده آنها در اطلاعرسانی به افکار عمومی و شکلدهی آن بر ضداسرائیل نقش بسزایی داشتند. امام خمینی با پیوند زدن مسائل مذهبی به مصالح کشور، طرد اسرائیل را نه فقط از جنبه وظیفه دینی در برابر دفاع از مظلومین (فلسطینیان) بلکه در ارتباط با حفظ استقلال کشور و عدم وابستگی به بیگانه مطرح نمود. از این زاویه همدستی موساد با ساواک در سرکوبی قیام مردم هم قابل بررسی است. حتی ایشان به عکسالعمل دولتهای عرب منطقه به این رابطه نزدیک اشاره میکنند و آن را برای پرشیز ایران با اکثریت شیعه در برابر کشورهای سنینشین منطقه مضر میدانند.
از آنجایی که بحث ما در این نوشتار فقط مقطع زمانی 42 ـ 1340 بود به پیگیری بحث در سالهای بعد از آن نمیپردازیم ولی با توجه به پیروزی انقلاب اسلامی در بهمن 57 (یعنی پانزده سال بعد) و قطع روابط سیاسی ایران و اسرائیل میتوان نتیجهگیری کرد، انقلاب 57 به نوعی دنباله نهضت 15 خرداد بود که در آن اهداف اشاره شده در سخنرانی امام خمینی به دست آمد.
منبع: مجموعه مقالات همایش 15 خرداد: زمینهها و بسترها، به کوشش دفتر ادبیات انقلاب اسلامی، ج 2، تهران، سوره مهر، 1388
پینوشتها:
[1]. ولایتی، علیاکبر، ایران و تحولات فلسطین (57 ـ 1317)، تهران، انتشارات وزارت خارجه، 1380، صص 28 ـ 20.
[2]. همان، ص 126.
[3]. همان، ص 127.
[4]. ازغندی، علیرضا، روابط خارجی ایران در دوره پهلوی 572 ـ 1320، نشر قومس، چ 4، 1383، ص 412.
[5]. حاجی یوسفی، امیرمحمد، ایران و رژیم صهیونیستی (از همکاری تا منازع)، نشر دانشگاه امام صادق 1382، صص 122 ـ 121.
[6]. ایران و تحولات فلسطین، ص 163.
[7]. ایران و رژیم صهیونیستی، ص 119.
[8]. روابط خارجی ایران در دوره پهلوی، صص 417 ـ 416.
[9]. خاطرات 15 خرداد، ج 8، به کوشش علی باقری، تهران، سوره مهر، 1388 ص 72.
[10]. همان، ج 7، ص 16.
[11]. همان، ص 131.
[12]. همان، ص 71.
[13]. کوثر، مجموعه سخنرانیهای امام خمینی، ج 1، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(س)، ص 96.
[14]. همان، ص 91.
[15]. همان، صص 102 ـ 101.
[16]. همان، صص 127 ـ 126.
تعداد بازدید: 1162