زهرا رنجبر کرمانی
10 شهريور 1399
نیمه دوم سال 1357 مشهد در تبوتاب انقلاب به سر میبرد. اعتصاب فرهنگیان در استادیوم شهر، راهپیمایی میلیونی عید قربان و حمله به حرم رضوی از جمله رخدادهای آن ایام بود. با اوج گرفتن مبارزات در مشهد در روز 22 آذر پزشکان و کارکنان بیمارستان امام رضاع) با انقلابیون ابراز همبستگی کرده، مجسمه شاه را در داخل بیمارستان واژگون کردند.[1] پس از آن نیروهای ساواک با حمایت نظامیان وارد بیمارستان شدند. آنها پس از وارد کردن خساراتی به بیمارستان، به پزشکان و کارکنان بیمارستان حمله برده، 14 نفر را مجروح کردند. یورش نظامیان به بخش کودکان سبب کشته شدن یک کودک نه ماهه شد. با انتشار این خبر در سطح شهر مردم به سرعت خود را به بیمارستان رسانده با مأموران درگیر شدند. مأموران که از شمار زیاد جمعیت احساس خطر کرده بودند آنجا را ترک کردند.[2]
در پی اطلاع علما از این حادثه آیتالله خامنهای، عباس واعظ طبسی و حسنعلی مروارید به همراه جمعی دیگر پیاده راهی بیمارستان شدند و ضمن حرکت در خیابانها از مردم خواستند به ایشان بپیوندند. با وجودی که راه توسط مأموران انتظامی بسته شده بود، جمعیت وارد بیمارستان شده، به منظور اعلام همبستگی با کادر بیمارستان و برآورده شدن خواستههای خود در آنجا تحصن کردند.[3]آیتالله خامنهای در این خصوص میگوید: «به ذهنم خطور کرد تحصن کنیم. نشستم و اعلامیهای نوشتم. نوشتم که روحانیون امضاکننده تا تغییر فرمانده نظامی استان در بیمارستان متحصن خواهند بود.»[4] در مدت تحصن هر شب یکی از علما در جمع متحصنین سخنرانی میکرد و متحصنین با یکدیگر به مشورت میپرداختند. این تحصن از سوی تمام گروههای سیاسی و مراجع مشهد تأیید شد.[5]
روز بعد از حادثه جمعی از مردم خشمگین که به تدریج از آن مطلع شده بودند، در اطراف بیمارستان تجمع کرده، یکی از افسران ساواک را به قتل رساندند و بر در و دیوارهای بیمارستان شعارهایی بر ضد دولت و مأموران نظامی نوشتند. اوضاع شهر به کلی بههم ریخت و مردم سلاح سرد در دست آماده رویارویی با نیروهای نظامی شدند. تحصن علما در بیمارستان امام رضا(ع) راهپیماییهای مشهد را بهطور چشمگیری افزایش داد. همهروزه اجتماعاتی در منازل علمای انقلابی بنام مشهد برگزار میگردید، با اینحال کانون مبارزه بیمارستان امام رضا(ع) بود که ساواک از آن به عنوان «مرکز فعالیت اخلالگران» یاد میکرد. جنایت حکومت در این حادثه علمای دیگر شهرستانها را نیز به واکنش واداشت و آنها با ارسال تلگرافهایی به علمای بزرگ مشهد ضمن ابراز تأسف از رویداد پیشآمده، از خواستههای متحصنین حمایت کردند. متحصنین در 25 آذر اعلامیهای صادر و عاملان حادثه را محکوم کرده، اقداماتشان را ناشی از انحطاط و توحش رژیم و کینه پایانناپذیرشان نسبت به ملت مسلمان ایران دانستند.[6] امام خمینی نیز در سخنرانی 25 آذرِ خود این چنین از این حادثه یاد کرد: «اگر آقایان مشهد یا سایر جاها اعتصاب کردند و رفتند آنجا نشستند و گفتند تا این بساط از بین نرود ما از اینجا پا نمیشویم این حرف غیرمنطقی است؟» روی سخن امام با ادعای رئیسجمهور آمریکا درباره حقوق بشر بود.[7]
با ادامه تحصن، نخستوزیر وقت از پزشکان مشهد به دلیل حادثه پیش آمده عذرخواهی کرد و فرماندار نظامی شهر نیز برکنار شد.[8] در 27 آذر مجلس شورای ملی هیئتی را برای رسیدگی به این حادثه و عذرخواهی از اهالی مشهد بهاین شهر فرستاد.[9] آیتالله سید حسن قمی به تقاضای این هیئت در باب مذاکره پاسخ منفی داد و پزشکان بیمارستان امام رضا(ع) نیز آنها را از بیمارستان اخراج و کادر بیمارستان اعلام کردند که تنها هدف و خواستهشان خروج شاه از کشور است. در نهایت گروهی از پزشکان جلسهای با هیئت اعزامی تشکیل داده، در آن چگونگی حادثه را به اطلاع آنها رساندند و حکومت و دولت را عاملان اصلی حادثه معرفی کردند. جلسه با عذرخواهی هیئت اعزامی و شعار مرگ بر شاه پایان یافت.[10]
در دوم دی ماه فرماندار نظامی شهر به بهانه کشتهشدن یکی از افراد شهربانی به دست افراد ناشناس دستور کشتار جمع زیادی از مردمی را که در نزدیکی منزل آیتالله سید عبدالله شیرازی تجمع کرده بودند صادر کرد. در این حادثه حداقل 8 نفر کشته شدند.[11] در اعتراض به این حادثه، روز بعد بازار تعطیل شد و عده زیادی از مردم مقابل منازل مراجع و علما و بیمارستان امام رضا(ع) تجمع کردند. آیتالله خامنهای در داخل بیمارستان سخنرانی کرد و سه روز عزای عمومی در مشهد اعلام شد. روز چهارم دی مغازهها در اعتراض به کشتار مردم تعطیل شد و ادارات دولتی به حالت نیمه تعطیل درآمد. مردم خشمگین به تظاهرات پرداخته و به مجسمه رضاشاه آسیب رساندند.[12] سرانجام در 5 دی در حالیکه به گزارش خبرگزاری فرانسه جمعیتی بالغ بر 600 هزار نفر در تجلیل از شهدای دوم دی و نفی نظام دیکتاتوری حکومت پهلوی دست به تظاهرات زده بودند، تحصن پایان یافت. اختلال در کار خدمات مذهبی در سطح شهر بهواسطه اجتماع علما در یک محل و اختلال در امر درمان به علت تحصن پزشکان از دلایل اتمام تحصن بود.[13]
روزهای نهم و دهم دی اما مشهد شاهد حوادث خونینی بود که باعث شد جنایت روز دهم دی به نام «یکشنبه خونین مشهد» در تاریخ انقلاب اسلامی ثبت شود.[14] شنبه نهم دی سالگرد قمری قیام خونین مردم قم در 19 دی 1356 و توسط امام خمینی عزای عمومی اعلام شده بود.[15] در روز نهم دی بازار، مغازهها و کلیه ادارات دولتی تعطیل و مقصد راهپیمایی برخلاف روزهای قبل، ساختمان استانداری بود. این راهپیمایی در حمایت از کارکنان دادگستری که چند روز قبل همبستگی خود را با روحانیت و مردم اعلام کرده بودند صورت گرفت. با ورود صفوف راهپیمایان به داخل استانداری، تانکهای مستقر در مقابل استانداری علیرغم رویکرد مسالمتآمیز مردم در قبال نظامیان به سوی جمعیت حاضر آتش گشودند. مردم به سرعت محوطه استانداری را ترک کرده در خیابان به تظاهرات ادامه دادند.[16] عصر همان روز مردم خشمگین برخی اماکن نظیر سینما فرهنگ، کارخانه پپسیکولا و فروشگاه اتکا وابسته به ارتش را به آتش کشیده، عدهای از افراد ساواک و نظامیان را کشتند.[17]این حوادث سبب شد علمای مشهد برای جلوگیری از گسترش حوادث ناگواری که به ضرر انقلاب بود جلسهای تشکیل داده، از مردم خواستند از هجوم به کلانتریها جلوگیری کنند چرا که این مسئله بهانهای برای حمله مأموران و کشتار بیشتر بود.[18]
دهم دی ماه نظامیان به انتقام کشتهشدن برخی از همکاران خود در روز قبل، مردم را در خیابانها به گلوله بستند. حداقل شش نفر در یورش به منزل آیتالله شیرازی به شهادت رسیدند. بنا بر گزارش منابع رسمی در روزهای نهم و دهم دی 1357، 300 تن از اهالی مشهد به شهادت رسیدند.[19] برخی گزارشها شمار مقتولین را 500 و مجروحین را حدود 1000 نفر عنوان کردند.[20] بر این اساس فاجعه نهم و دهم دی از نظر شدت کشتار رویدادی خونبارتر از 17 شهریور تهران بود.[21]
در پی حوادث خونین این دو روز، در مشهد سه روز تعطیل عمومی اعلام شد. مردم نیز در اقدامی انتقامجویانه علیه نظامیان و ساواک چند تن از آنها را به قتل رساندند و اعلامیههایی مبنی بر برپایی مجالس یادبود برای شهدا در سطح شهر پخش شد. روز دوازده دی مجلس سوگواری بزرگی در مسجد گوهرشاد برپا شد. دیوارهای شهر مملو از شعارهایی علیه حکومت و در حمایت از امام خمینی و انقلاب بود و علما و روحانیون دیگر شهرها نیز با ارسال تلگرافهایی به آیتالله شیرازی قتل عام مردم مشهد را محکوم کردند.[22] تشکیل گروههای سیاسی چون «جمعیت مدافعان آزادی الحق» و «گروه دی» با هدف انسجام بخشیدن به مبارزات از جمله پیامدهای حوادث خونبار مشهد بود.[23]
در همه این جریانات، منازل علمایی مانند آیات سیدعبدالله شیرازی و سید حسن قمی کانون تصمیمگیریها، پناهگاه مردم و پیگیری و اجرای توصیههای رهبران نهضت بهویژه امام خمینی بود. اداره راهپیماییها توسط علما و روحانیون مبارزی چون میرزا جواد آقا تهرانی، آیتالله خامنهای، شیخ عباس واعظ طبسی و سیدعبدالکریم هاشمینژاد صورت میگرفت.[24]این حوادث نه تنها هدف حکومت در ایجاد ترس و وحشت و توقف جریان انقلاب را برآورده نکرد، بلکه مشهد را به شهری کاملاً انقلابی تبدیل کرد و هیمنه پهلوی در نزد مردم از هم فروپاشید.[25]
پینوشتها:
[1]. شمسآبادی، حسن، «مشهد در تب و تاب؛ درآمدی بر حوادث روزهای نهم و دهم دی خونین مشهد»، پانزده خرداد، پاییز 1387، شماره 17، ص 263 تا 293، ص 264.
[2]. همان، ص 267.
[3]. همان، ص 268.
[4]. بهبودی، هدایتالله، شرح اسم، زندگینامه آیتالله سیدعلی خامنهای، تهران، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، 1391، ص 631.
[5]. شمسآبادی، همان، ص 269.
[6]. همان، صص 269 تا 271.
[7]. بهبودی، همان، ص 633.
[8]. شمسآبادی، همان، ص 272.
[9]. بهبودی، همان، ص 632.
[10]. شمسآبادی، همان، ص 272.
[11]. بهبودی، همان، ص 634 ؛ شمسآبادی، همان، ص 274.
[12]. شمسآبادی، همان، ص 275 و 276.
[13]. بهبودی، همان، ص 637.
[14]. شمسآبادی، همان، ص 277.
[15]. بهبودی، همان، ص 638.
[16]. شمسآبادی، همان، ص 277 و 278.
[17]. بهبودی، همان، ص 640.
[18]. شمسآبادی، ص 281 و 282.
[19]. بهبودی، همان، ص 641.
[20]. مدنی، سیدجلالالدین، تاریخ سیاسی معاصر ایران، ج 2، دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، 1361، ص 308.
[21]. بهبودی، همان، ص 642.
[22]. شمسآبادی، همان، ص 288 تا 290.
[23]. همان، ص 292.
[24]. امجدی، جلیل، «حوزه علمیه مشهد در گذر زمان»، مطالعات تاریخی، بهار 1395، شماره 52، ص 42 تا 77، ص 71.
[25]. شمسآبادی، ص 266.
تعداد بازدید: 1584