19 آبان 1399
از کسانی که کار پخش اعلامیهها را [علیه جشن تاجگذاری] در بین افراد انجام میداد آقای صاحبزمانی بود. حالا ایشان واسطه دوم یا سوم بود نمیدانم ولی از کسانی بود که بین افراد اعلامیه توزیع میکرد. من و آقای افتخاری از کسانی بودیم که از ایشان اعلامیه میگرفتیم و بین دیگران پخش میکردیم. اعلامیهها هم مربوط به مراسم تاجگذاری بود. بعد از اینکه ما اعلامیهها را میگرفتیم برای پخش آن به مسجد فاطمیه میرفتیم. مسجد فاطمیه مسجدی است که آیتالله بهجت در آنجا نماز میخواند. آن موقع طلبههای داغ هم برای نماز به آنجا میآمدند؛ چون آیتالله بهجت فرد زاهدی بود افراد زیادی در نماز ایشان شرکت میکردند و دوروبر ایشان بودند. در این مسجد صبح و عصر کلاس برقرار بود و افرادی مانند آقای ستوده، آقای سبحانی و دیگر آقایان کلاس برگزار میکردند. من هم شبها برای نماز میرفتم و در همانجا اعلامیهها را پخش میکردم. یک شب بعد از اینکه از مسجد به منزل برگشتم، بقیه اعلامیهها را توی اتاق گذاشتم و سراغ کارهای خودم رفتم که نصف شب دیدم در میزنند. همین که در را باز کردم دیدم از طرف ساواک به داخل خانه ریختند. خانواده ما وقتی این قضیه پیش آمد ترسید و بچهای را که در شکم داشت سقط کرد. موقع دستگیری وقتی خواستند مرا به کلانتری ببرند گفتم تا خانوادهام را به بیمارستان نبرم نمیآیم. لذا همان نصفشب به دنبال پدرم فرستادم و آنها هم همسرم را... به بیمارستان رساندند. مأمورین هم مرا با خود به کلانتری بردند.
منبع: مهاجر الیالله (خاطرات شهید آیتالله مؤیدی)، تدوین حسین مهدیه، تهران، مؤسسه فرهنگی هنری و انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1397، ص 157.
تعداد بازدید: 1203