زهرا رنجبر کرمانی
20 مرداد 1400
در گزارش وزارت امور خارجه به ساواک مورخ 20 /5 /42 چنین آمده است:
«احتراماً عطف به نامه محرمانه 3708 مورخ 23 /4 /1342 موضوع تذکر به وزارت خارجه اسرائیل راجع به جلوگیری جراید اسرائیل از انتشار اخبار مربوط به روابط ایران و اسرائیل به عرض میرساند:
این مطلب را تاکنون در موارد متعدد به مقامات وزارت امور خارجه اسرائیل گفتهام ولی هر مرتبه ضمن اظهار اینکه سعی در جلوگیری از این انتشارات بهعمل خواهند آورد، تلویحاً و تصریحاً میگویند که جراید در اسرائیل آزاد هستند و هیچ مجوزی برای جلوگیری از آنها نیست و فقط در امور دفاعی کشور اسرائیل و مسائل نظامی جراید حق انتشار مطلبی را ندارند. در مورد روابط ایران و اسرائیل به خصوص به آمد و رفتهایی که میشود، نمیتوان جلو انتشار جراید را کاملاً گرفت. چند روز پیش روزنامه کثیرالانتشار عبری زبان «معاریو» در شماره مورخ 6 اوت (15 مرداد) ضمن درج خبر ارتقاء دکتر دوریل به مقام سفیر کبیری شرحی در اهمیت روابط ایران و اسرائیل و فعالیتهایی که در زمینه همکاری دو کشور میشود درج کرده که ترجمه متن آن به ضمیمه تقدیم گردیده است. بعد از انتشار این خبر به وزارت امور خارجه اسرائیل رفتم و با خانم ورد رئیس اداره خاورمیانه ملاقات کرده و ضمن مذاکره در این مورد صریحاً گفتم این ترتیب به روابط ما و شما لطمه خواهد زد. نامبرده ضمن اظهاراتی که تا آنجا که توانستهایم اقدام کردهایم و از جمله مثلاً با آنکه تیمسار سپهبد ریاحی[1] مدت نسبتاً زیادی در اینجا بودند و از همه نقاط اسرائیل هم بازدید کردند، ما سعی نمودیم که خبر آن در جراید منتشر نشود. در جواب گفتم همین خود دلیلی است که اگر بخواهید میتوانید جلو انتشارات جراید را در موضوع رابطه بین ایران و اسرائیل بگیرید.»[2]
گفتنی است نگرانی ساواک از علنی شدن روابط ایران و اسرائیل و تلاش برای باقی ماندن آن در لایههای درونیِ روابط سیاسی و دیپلماتیک از آنجا سرچشمه میگرفت که علنی شدن این روابط به مخالفت مراجع مذهبی، ملی و مستقل کشور و در پی آن تظاهرات گسترده و مخالفتهای عمومی میانجامید، مشابه آنچه که به سبب سخنرانی افشاگرانه امام علیه اسرائیل در عاشورای 1342، و وقوع قیام 15 خرداد رخ داد. امام در این سخنرانی به شدت به رژیم صهیونیستی تاخته، اظهار داشت:
«.... اسرائیل نمیخواهد در این مملکت دانشمند باشد؛ اسرائیل نمیخواهد در این مملکت قرآن باشد؛ اسرائیل نمیخواهد در این مملکت علمای دین باشند؛ اسرائیل نمیخواهد در این مملکت احکام اسلام باشد. اسرائیل به دست عمال سیاه خود، مدرسه[3] را کوبید. ما را میکوبند؛ شما ملت را میکوبند. میخواهد اقتصاد شما را قبضه کند؛ میخواهد زراعت و تجارت شما را از بین ببرد؛ میخواهد در این مملکت، دارای ثروتی نباشد، ثروتها را تصاحب کند به دست عمال خود. این چیزهایی که مانع هستند، چیزهایی که سد راه هستند، این سدها را میشکند؛ قرآن سد راه است، باید شکسته شود؛ روحانیت سد راه است، باید شکسته شود؛ مدرسه فیضیه سد راه است، باید خراب شود؛ طلاب علوم دینیه ممکن است بعدها سد راه بشوند، باید از پشت بام بیفتند، باید سر و دست آنها شکسته شود برای اینکه اسرائیل به منافع خودش برسد؛ دولت ما به تبعیت اسرائیل به ما اهانت میکند....»[4]
پینوشتها:
[1]. وزیر کشاورزی وقت.
[2]. قیام 15 خرداد به روایت اسناد ساواک، ج 4، تهران، وزارت اطلاعات، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1380، ص 55 و 56.
[3]. مدرسه «فیضیه» قم و مدرسه «طالبیه» تبریز که همزمان مورد یورش عوامل شاه قرار گرفتند.
[4]. خمینی، روحالله، صحیفه امام، ج 1، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1389، ص 243 و 244.
تعداد بازدید: 1077