مقالات

زمینه‌های اجتماعی ـ سیاسی ظهور باز تفسیر از مفهوم عاشورا

بخش دوم

محمدجواد هراتی

21 مهر 1400


منبع تصویر: عصر انتظار

روی کارآمدن دولت پهلوی اول نقطه عطف تاریخ در تحولات اجتماعی ایران است. رضاخان با کمک و حمایت دولت انگلیس سلطنت قاجاریه را منقرض کرد و آغاز سلطنت پهلوی را اعلام نمود. او پس از انجام اقداماتی برای تثبیت قدرت خود، با استفاده از زمینه‌های فکری ناشی از شکست مشروطه و با تکیه بر ناسیونالیسم افراطی نافی اسلام، اقداماتی برای مدرنیزاسیون و غربی کردن ایران ترتیب داد. اسلام‌گرایی در مدت شانزده سال حکومت او در افول کامل بود. مبارزه با آیین‌ها و سنت‌های مذهبی شیعی مانند مجالس یادبود، وعظ، روضه‌خوانی و سوگواری، تصویب و اجرای قانون یک شکل کردن لباس و تعمیم آن به روحانیت، مبارزه با حجاب و پوشش اسلامی و در نهایت کشف حجاب، برخورد شدید و خشونت‌بار با روحانیون و حوزه‌های دینی و سرکوب هرگونه صدای مخالف و منتقد، تصویب قوانینی در جهت محدود ساختن و تضعیف موقعیت روحانیت مانند تصویب قانون تصرف املاک و زمین‌های وقفی، گسترش تبلیغات ضدمذهبی و مبارزه با زبان و ادبیات عربی ـ اسلامی به بهانه احیای زبان فارسی و سرانجام گسترش فساد و بی بند و باری از جمله اقدامات و فعالیت‌هایی بود که در دوره رضاخان برای خارج کردن اسلام و مذهب شیعه از عرصه سیاست و اجتماع انجام شد.[1]

در این دوران به دلیل سرخوردگی و یأس ناشی از قیام مشروطیت، مبارزه علیه سیاست‌های رضاخان، وضعیت انقلابی پیدا نکرد اما همواره برخی علما در برابر سیاست‌های وی واکنش نشان می‌دادند.

روند مبارزه با مذهب، در دوران پهلوی دوم نیز ادامه یافت. با درگذشت آیت‌الله العظمی بروجردی و کمی پس از وی آیت‌الله کاشانی، رژیم پهلوی برای گسترش برنامه‌های ضد مذهبی و انجام برخی به اصطلاح اصلاحات مورد نظر خود میدان را خالی از رقیب یافت. لذا برنامه‌ها و اقدامات مورد نظر را که عمدتاً معطوف به کاهش و پایان دادن به حضور دین در حوزه مسائل اجتماعی بود، آغاز کرد.

هدف عمده و اساسی پهلوی اول و دوم از انجام چنین اقداماتی در حقیقت در راستای اجرای پروژه نوسازی در ایران بود. در حقیقت آنچه که در قرن اخیر بر تحولات اجتماعی ایران تأثیر فراوانی داشت، نوسازی در این کشور بود. روند نوسازی در جوامع جهان سوم بدون توجه به فرهنگ و مقتضیات کلی و عمدتاً با تکیه بر روش‌ها و برنامه‌های تحمیلی و تقلیدی صورت می‌گیرد و چنان‌که تجربه چند دهه اخیر نشان می‌دهد نوسازی در این جوامع با سکولاریسم همراه می‌باشد، در نتیجه تجربه‌ای عینی و موفق از آمیختگی دین و نوسازی و لحاظ کردن معیارها و آموزه‌های دینی در روند نوسازی آنچنان که در ادبیات اقتصادی و سیاسی غرب مطرح شده است ـ دیده نشده است، لذا غالب رژیم‌های سیاسی در بستر نوسازی به سکولاریسم روی آوردند. این موضوع، پارادوکسی را در حکومت‌ها پدید می‌آورد که به جامعه سرایت کرده و منجر به ظهور بحران هویت در سطوح مختلف اجتماعی می‌گردد. در چنین شرایطی سیاست‌گزاران و متولیان قدرت، تهاجم گسترده‌ای را به حوزه دین آغاز می‌کنند و هنجارها، ارزش‌ها و هویت جمعی را که از دین الهام می‌گیرند، هدف قرار می‌دهند.[2]

روند فوق در رژیم پهلوی، از آغاز تثبیت این رژیم در دوره رضا شاه آغاز شده بود، اما در دو دهه پایانی رژیم پهلوی به واسطه شرایط خاص بین‌المللی، افزایش شدید درآمدهای دولت ـ در اثر افزایش قیمت نفت، بروز شرایط جدید در جامعه دینی، احساس و برداشت دولت مردان مبنی بر فقدان توان و اجماع کافی در میان رهبران و علمای مذهبی بویژه پس از درگذشت مرجع تقلید زمان آیت‌الله العظمی بروجردی، به این نتیجه رسید که با فراغت و دستِ بازتر می‌تواند آنچه را که به تعبیر خودش موانع دینی موجود بر سر راه توسعه و مدرنیزاسیون بود، از میان بردارد. با این تحلیل رژیم پهلوی در سال‌های 1342 تا 1356 تهاجم گسترده و هم‌زمانی را علیه مذهب و مظاهر دینی آغاز کرد.[3]

به عنوان مثال در 16 مهر 1341، اولین اقدام دولت «علم» در جهت اجرای سیاست اسلام‌زدایی و سکولاریسم، لایحه انجمن‌های ایالتی و ولایتی در هیئت دولت به تصویب رسید. این لایحه در غیاب مجلس، حکم قانون را داشت و در واقع زمینه‌سازی برای طرح این نوع لوایح و قوانین بود. در این لایحه به طور مشخص سه‌موضوع وجود داشت:

1ـ حذف اسلام از شرایط نمایندگی

2ـ سوگند به کتاب‌های آسمانی در مواردی که طبق قانون باید به قرآن سوگند یاد شود.

3ـ تساوی کامل حقوق زن و مرد و شرکت زنان در انتخابات[4]

در این موارد، هدف، حذف تدریجی اسلام به عنوان دین رسمی کشور و همچنین زمینه‌ای برای حضور و نفوذ اقلیت‌ها ـ بویژه یهودیان و بهاییان ـ در پست‌های حساس کشور بود. لایحه مذکور با فشار علما مُلغی شد اما نفس مطرح شدن چنین لایحه‌ای در سطح جامعه موجب نگرانی دینداران و متولیان دینی گردید و زمینه سیاسی‌تر شدن اذهان آنان را فراهم نمود تا از حریم دین و فرهنگ دینی دفاع نمایند.

از دیگر اقدامات رژیم پهلوی که تحت عنوان مدرن ساختن کشور و به تعبیر خود سردمداران رژیم گذشته، حرکت به سوی تمدن بزرگ مطرح می‌شد و در واقع با هدف بیرون راندن دین از حوزه سیاست و اجتماع صورت می‌گرفت؛ طرح تشکیل سپاه دین برای آموزشِ به اصطلاح، اسلام راستین به روستاییان بود که فشارهای زیادی بر موقوفه‌های مذهبی تحمیل کرد و موجب گسترش فساد و بی بند و باری شد. مجموعه این اقدامات و شرایطی که از آن نشئت گرفته بود، تأثیر جدی بر روان‌شناسی و ساخت فکری و سیاسی افراد جامعه بر جای گذاشت.[5] از این روی علمای مذهبی و مصلحان دینی با درک چنین شرایطی اسلام را در خطر ‌دیدند و با بهره‌گیری از مفاهیم و نماد‌های فرهنگ تشیع و باز تفسیر نماد‌هایی که گرد و غبار انفعالی بر آن نشسته بود موفق به ایجاد حرکتی عظیم علیه نظام پهلوی شدند.

امام خمینی و باز تفسیر از «عاشورا»

با توجه به زمینه‌های شکل گرفته در دوران حکومت محمدرضا پهلوی، شاهد باز تفسیری از مفاهیم و نمادهای شیعه هستیم. در حقیقت هرقدر رژیم پهلوی در راه سیاست‌های ضد مذهبی حرکت می‌کرد، مبارزات با این رژیم نیز شکل جدیدی می‌یافت. باز تفسیر از مفاهیم شیعی نیز گامی مؤثر در همین جهت بود.

امام خمینی نقش ویژه‌ای در ارائه این باز تفسیر ارائه نمودند. ایشان در مبارزات خود علیه رژیم پهلوی از برخی نمادها و مفاهیم در فرهنگ شیعه استفاده کردند که مهم‌ترین آنها مفهوم عاشورا و قیام امام حسین(ع) بود. امام خمینی از دو شیوه در جهت استفاده از نهاد عاشورا جهت بسیج سیاسی مردم و تحریک و ترغیب آنان به مبارزه با نظام سیاسی وقت سود بردند. ابتدا با طرح و بیان فلسفه قیام عاشورا و نهضت امام حسین(ع) و زدودن غبار تفاسیر کهن که رنگ و صبغه‌ای انفعالی به آن بخشیده بود، به زنده کردن و امروزی کردن آن همت گماشتند وسپس با قیاس شرایط سیاسی دوران نهضت انقلابی مردم ایران با شرایط نهضت امام حسین(ع)، هوشمندانه نتایج آن قیام بزرگ را با شرایط و مقتضیات زمانه خود پیوند زدند و موجب برانگیخته شدن احساسات مذهبی توده‌های مردم شدند. ایشان در یکی از سخنرانی‌های خود چنین می‌گویند:

«بدانند آن چه دستور ائمه علیهم السلام برای بزرگداشت این حماسه تاریخی اسلام است و آنچه لعن و نفرین ستم‌کاران آل بیت است، تمام فریاد قهرمانانه ملت‌ها است بر سردمداران ستم پیشه در طول تاریخ الی الابد. و می‌دانید که لعن و نفرین و فریاد از بیداد بنی امیه لعنت‌الله علیهم ـ با آنکه آنان منقرض و به جهنم رهسپار شده‌اند ـ فریاد بر ستم‌کاران جهان و زنده نگه‌داشتن این فریاد ستم شکن است. واین فریاد و پرخاش باید زنده بماند.»[6]

امام خمینی در بیان دیگری درباره فلسفه عزاداری و گریه کردن بر امام حسین(ع)، برخلاف تفاسیر سنتی و مرسوم که فلسفه عزاداری را منحصر در «کسب شفاعت امام حسین علیهم السلام و آمرزش گناهان» تلقی می‌کردند می‌فرمایند:

«گریه کردن بر شهید، زنده نگهداشتن نهضت است. اینکه در روایت هست که کسی که گریه کند یا بگریاند یا به صورت گریه دار خودش را بکند، این جزایش بهشت است، این برای آن است که حتی آنی که بصورت گریه دار یک حال حزن به خودش می‌دهد و صورت گریه‌دار به خودش می‌دهد، این نهضت امام حسین(ع) را حفظ می‌کند.»[7]

ایشان درباره فلسفه عزاداری و کارکرد سیاسی و بسیج کننده آن می‌افزاید:

«ما تا ابد هم اگر برای سید‌الشهدا گریه بکنیم، برای سید‌الشهدا نفعی ندارد بلکه برای ما نفع دارد. همین نفع دنیاییش را حساب کنید، و همین جهت روانی مطلب را که قلوب را چگونه به هم پیوند می‌دهد.»

امام خمینی پس از زدودن غبار تفاسیر انفعالی از چهره مفاهیم و نهادهای مذهبی شیعی، با هوشمندی و مهارت تمام این مفاهیم وآموزه‌ها را با ضرورت‌های زمان خویش پیوند می‌دهد.

«سلطنت و ولایتعهدی، همان است که اسلام بر آن خط بطلان کشیده و بساط آن را در صدر اسلام در ایران و روم شرقی و مصر و یمن برانداخته است. سلطنت و ولایتعهدی همان طرز حکومت شوم و باطلی است که حضرت سیدالشهدا علیه السلام برای جلوگیری از برقراری آن قیام فرموده و شهید شد. برای اینکه زیر بار ولایتعهدی یزید نرود و سلطنت او را به رسمیت نشناسد، قیام فرمود و همه مسلمانان را به قیام دعوت کرد.»[8]

قیام پانزده خرداد در ماه محرم صورت گرفت و علی‌رغم محدودیت‌های ساواک و شهربانی برای برگزاری مراسم عزاداری محرم و برگزاری آن متناسب با مبانی اقتدار حکومت پهلوی دوم، امام خمینی به حرکت خود ادامه دادند و سخنرانی روز عاشورا منجر به دستگیری ایشان شد. نگاهی به متن سخنرانی ایشان در این روز تأییدی بر تأثیر ظهور باز تفسیر از مفهوم عاشورا در این دوران است. امام در این سخنرانی ضمن اشاره به حوادث فیضیه به‌گونه‌ای هوشمندانه، رفتار عاملان نظام پهلوی را با لشگریان یزید مقایسه کردند و با چنین رویکردی، زمینه را برای قیامی همگانی که چند روز بعد اتفاق می‌افتد، فراهم ساختند.[9]

نگاهی به اعلامیه‌های شهربانی و ساواک در این دوران، که برگذاری مراسم سوگواری را منوط به دعای برای تاج و تخت می‌کردند و نگرانی‌شان از موضوعاتی که واعظان و روضه خوانان مطرح می‌کردند نشان از ظهور باز تفسیری از مفهوم عاشورا است که با مبانی اقتدار سلطنت سازگار نیست.[10]

بدین‌ترتیب، برانگیزنده‌ترین آموزهای مذهب شیعه (عاشورا) در جهت قیام 15 خرداد به کار گرفته شد و امام توانست با چنین باز تفسیری، حرکتی را علیه دولت پهلوی آغاز نمایند.

 

نتیجه‌گیری

جنبش عاشورا، نهضتی مقدس و حرکتی سیاسی و پایدار‌ترین جنبش در فرهنگ سیاسی شیعه، در راستای زدودن انحرافات دینی و سیاسی و جایگزینی حکومت علوی به جای حکومت اموی بود. این نهضت دارای توان بالقوه برای تهییج و تحریک توده‌های تحت ستم و القای روحیه انقلابی‌گری و مبارزه در آنان بود و تحت شرایط خاصی، بویژه پس از روی کار آمدن دولت‌های صفویه و قاجاریه دچار تحول شد. در این دوره پرداختن به جنبه‌های عاطفی و غیر سیاسی عاشورا برجستگی بیشتری یافت و عاشورا از روح سیاسی و حماسی عاری شد. به علاوه وعاظ و خطبای عوام‌زاده تحریفات زیادی را وارد فرهنگ عاشورا کردند و نقش دولت صفویه در این تغییر مشهود است.

در قرن‌های اخیر تحولاتی در جامعه ایران رخ داد که زمینه را برای باز تفسیر از مفهوم عاشورا فراهم نمود. بسیاری از متفکران و مصلحان دینی در برابر حوادث پیش آمده که بخشی از آن به نوسازی دولت پهلوی‌ها و بخش دیگری به ورود اندیشه‌های جدید که مبارزه دین و مبانی آن هدف قرار داده بودند، به تفاسیر انقلاب از مفاهیم شیعه و بویژه نماد عاشورا روی آوردند. تفسیر‌های انقلابی از عاشورا که درحقیقت قرن‌ها معانی دیگری به خود گرفته بود موجبات جنبش‌ها و قیام‌های متعدد در ایران بویژه در دو دهه قبل از انقلاب را دراین کشور فراهم نمود.

مهم‌ترین قیام در ایران قبل از انقلاب اسلامی، قیام پانزده خرداد 1342 است که نقش باز تفسیر از عاشورا در شکل‌گیری آن بسیار مشهود است. در ارائه این باز تفسیر از عاشورا که زمینه‌ای برای قیام پانزده خرداد شد، نقش مرجع شیعیان، حضرت امام خمینی، بسیار بارز است.

امام خمینی در ابتدای دهة 40، در پی سیاست‌های ضد مذهبی نظام پهلوی با هوشمندی و با استفاده دو روش، از مفهوم عاشورا سود بردند. ارائه باز تفسیر از مفهوم عاشورا به عنوان سمبلی برای مبارزه و قیام علیه حاکمانی که به دنبال مبارزه و تحریف دین بودند و تطبیق شرایط زمان خود با شرایطی که امام حسین(ع) در آن قرار گرفته بود، دو روشی بود که امام با استفاده از آن و اعلام آن در بسیاری از سخنرانی‌های خود، موفق شد تحرکی در میان شیعیان ایجاد کند و بدین‌ترتیب با ظهور باز تفسیر مفهوم عاشورا زمینه قیام پانزده خرداد فراهم شد.

بنابراین اصول اعتقادی و مبانی فقهی شیعی و فرهنگ سیاسی و تلقی برآمده از این اصول و مبانی، در هماهنگی و سنخیت با الزامات و فشارهای تاریخ نوین، برای یافتن پاسخی اسلامی جهت دست یازیدن به اقدامات سیاسی و انقلابی قرار گرفت. بدین‌ترتیب قیام پانزده خرداد ایران را می‌توان متأثر از باز تفسیر مفاهیم تشیع بویژه مفهوم عاشورا دانست که جنبه انفعالی حاکم برآن را گرفت و بدان صبغه انقلابی بخشید.

 

منبع: مجموعه مقالات همایش 15 خرداد زمینه‌ها و بسترها، به کوشش دفتر ادبیات انقلاب اسلامی، ج 1، تهران، سوره مهر، 1388، صص 19 – 33.

 

پی‌نوشت‌ها:

 

[1]. آبراهامیان، یرواند، ایران بین دو انقلاب، نشر نی، 1379، ص 180.

[2]. هنری لطیف‌پور، یدالله، فرهنگ سیاسی شیعه و انقلاب اسلامی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1380، ص 113.

[3]. مدنی، جلال‌الدین، تاریخ سیاسی معاصر ایران، ج 2، دفتر انتشارات اسلامی، قم، بهمن 61، ص 31.

[4]. منصوری، جواد، قیام 15 خرداد 1342، تهران، حوزه هنری، 1376، ص 54.

[5]. همان، ص 114.

[6]. قیام عاشورا در کلام و پیام امام خمینی، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، 1375، ص 73.

[7]. همان، ص 6.

[8]. همان، ص 37.

[9]. تاریخ سیاسی معاصر ایران، ص 33.

[10]. همان، ص 35.



 
تعداد بازدید: 1436



آرشیو مقالات

نظر شما

 
نام:
ایمیل:
نظر:
تصویر امنیتی:

جدیدترین مطالب

پربازدیدها

© تمامی حقوق برای پایگاه اطلاع رسانی 15 خرداد 1342 محفوظ است.