مقالات

مناسبات سیاسی ایران و اسرائیل (1342 ـ 1340)

بخش اول

رضا زارع

15 آذر 1400


منبع تصویر: شیرازه

روابط سیاسی ایران و اسرائیل با ویژگی‌های خاص خود، یکی از ناشناخته‌ترین و اسرارآمیزترین روابط در منطقه خاورمیانه است.

زمانی که مردم مظلوم فلسطین با فشار سرنیزه اسرائیلی‌ها از سرزمین خویش رانده و آواره شده بودند، رژیم محمدرضا پهلوی برای خرسندی یهودیان و مقامات آمریکا در سال 1328 توسط دولت محمد ساعد مراغه‌ای، اسرائیل را به صورت «دوفاکتو» مورد شناسایی قرار داد و مناسبات سیاسی خود را با رژیم اشغالگر قدس آغاز نمود.

هر چند این شناسایی با واکنش‌های متعدد داخلی و خارجی به‌خصوص کشورهای عربی مواجه گردید و در نهضت ملی شدن صنعت نفت به گونه‌ای ابهام‌انگیز، این شناسایی فسخ گردید؛ اما با انجام کودتای 28 مرداد 1332 و تثبیت رژیم پهلوی، روابط ایران و اسرائیل در ابعاد مختلف گسترش یافت.

این مقاله می‌کوشد با توجه به فضای اوایل دهه 1340 رویدادهای مهم تأثیرگذار در آن مقطع و همچنین قیام پانزده خرداد و مبارزه آشکار سیاسی حضرت امام علیه رژیم پهلوی و نقش روابط ایران و اسرائیل را در ایجاد انگیزه برای مبارزه با دستگاه پهلوی مورد بررسی و کنکاش قرار دهد. بنابراین برای دست‌یابی به مسائل مطرح شده به عناوینی همچون؛ سیاست‌های تأثیر‌گذار در مناسبات سیاسی، فعالیت نمایندگان ایران و اسرائیل، کوشش اسرائیل جهت آشکار نمودن روابط و به مواضع حضرت امام خمینی در برابر مناسبات ایران و اسرائیل خواهیم پرداخت.

 

1ـ سیاست‌های تأثیرگذار در مناسبات

مناسبات ایران و اسرائیل پس از کودتای 28 مرداد 1332 وارد مرحله تازه‌ای شد. در ایجاد ارتباط و گسترش مناسبات ایران و اسرائیل عواملی همچون، غیرعربی بودن ایران و اسرائیل در خاورمیانه، روابط نامطلوب ایران با برخی از کشورهای جهان عرب و نگرانی از تهدیدات آنها، دوقطبی شدن نظام بین‌المللی و تحولات ناشی از آن و گرایش ایران و اسرائیل به سوی اردوگاه غرب، فعالیت آژانس یهود در ایران و علاقه‌مندی اتباع ایرانی مقیم اسرائیل به ایجاد ارتباط بین دو رژیم، نقش بسزایی داشت. اما در این میان، سیاست‌های اعلام شده از سوی محمدرضا پهلوی و دیوید بن گوریون، نخست‌وزیر اسرائیل تحت عنوان ناسیونالیسم مثبت و میثاق حاشیه‌ای از مهم‌ترین سیاست‌های تأثیرگذار در مناسبات ایران و اسرائیل محسوب می‌شود.

 

الف ـ سیاست ناسیونالیسم مثبت

از دیدگاه محمدرضا پهلوی با توجه به مسائل منطقه‌ای و موقعیت ویژه کشور، سیاست ناسیونالیسم مثبت، منطقی‌ترین و هم‌سازترین جهت‌گیری سیاست خارجی ایران محسوب می‌شد. وی منظور خود را از سیاست ناسیونالیسم مثبت بدین‌گونه مطرح می‌نماید:

سیاست ناسیونالیسم عبارت است از علاقه و حمایت از منافع ملی با اتحاد و استقلال ملی... ما تنها از نظر اصول مبهم و به خاطر اینکه با کسی متحد باشیم، وارد عقد اتحاد نمی‌شویم، بلکه منظور ما از هر اتحادی تأمین منافع آشکار ماست. ما دوستی هر کشوری را می‌پذیریم و حاضریم از تجارب علمی و فنی آن کشور استفاده کنیم، به شرط آنکه چنین دوستی به منافع یا استقلال ما لطمه وارد نسازد و این رویه به ما آزادی عمل می‌دهد.[1]

شاه با در نظر گرفتن تهدیدات شوروی از یک سو و تهدیدات برخی از کشورهای تندرو عربی از سوی دیگر، در مسیر سیاست ناسیونالیسم مثبت، امنیت حکومت خود را در پرتو پیوند با غرب به طور عام و با اسرائیل به طور خاص جستجو کرد. بر این اساس اسرائیل می‌توانست در دایره سیاست ناسیونالیسم شاه قرار گیرد و میدان مانور وسیعی را برای خود باز کند. از طرفی اسرائیل هم برای جلوگیری از خطرات عمده‌ای همچون انزوا و آسیب‌پذیری به شدت به یارگیری‌های جدید در منطقه نیازمند بود که این دیدگاه در چارچوب دکترین میثاق حاشیه‌ای دیوید بن گوریون، مبنی بر روابط با کشورهای پیرامون جهان عرب با سیاست ناسیونالیسم مثبت شاه انطباق پیدا کرد و روابط در سطح مناسبی ادامه و تثبیت یافت.

 

ب ـ سیاست میثاق حاشیه‌ای

دیوید بن گوریون از شاخص‌ترین افراد مؤسس رژیم صهیونیستی است که در سال 1948 پس از اعلام تشکیل کشور اسرائیل، اولین نخست‌وزیر و هم‌زمان وزیر دفاع آن شد و در همان دوران، رهبری جنگ علیه اعراب را به عهده گرفت. در واقع، از وی به عنوان مهندس کشور اسرائیل و شکل دهنده قدرت نظامی و اجتماعی آن در پانزده سال اولیه عمر تشکیل رژیم اسرائیل یاد می‌شود. بن گوریون همواره می‌کوشید تا به شکل‌های مختلف به گسترش و تعمیق روابط ایران و اسرائیل بپردازد. ارسال نامه برای شاه ایران، سفر به تهران و بویژه طرح معروف به دکترین میثاق حاشیه‌ای از جمله اقدامات او در جهت گسترش روابط با ایران بود.

میثاق حاشیه‌ای یا مثلث پیرامونی، عبارت بود از ایجاد بلوکی از کشورهای واقع در حاشیه خاورمیانه به صورت مثلثی شامل ترکیه و ایران در شمال و اتیوپی در جنوب که اسرائیل می‌بایست با آنها ارتباط برقرار می‌کرد. منطق و دلیل اصلی طرح ایده سیاست میثاق حاشیه‌ای، توجه اسرائیلی‌ها به این مسئله بود که آنها نمی‌توانند از طریق پیروزی نظامی و با حذف و نابودی میلیونها عرب در خاورمیانه به امنیت دست یابند و واکنش اسرائیل در قبال نگرانی‌های روزافزون خود، تنظیم سیاستی بود که با اتحادهای ساختگی با ملت‌های غیرعرب، بین دشمنانش شکاف افکند. مخرج مشترک سیاست خارجی این کشورها، مخالفت با توسعه‌طلبی عبدالناصر و توقف نفوذ شوروی بود.[2]

تحقق و اجرای نظریه میثاق حاشیه‌ای، پیشرفت و موفقیتی بزرگ برای اسرائیل شمرده می‌شد؛ زیرا علاوه بر خروج اسرائیل از تنگنای انزوا می‌توانست به توازن قوا در منطقه نیز کمک کند. علاوه بر این، قابلیت آن را داشت که در شرایط بحرانی روابط اعراب و اسرائیل، همچون اهرم فشار علیه دولت‌های عرب به کار گرفته شود و در شرایط عادی نیز به ایجاد زمینه‌های شناسایی اسرائیل از سوی همسایگان عرب کمک کند.[3]

 

2ـ فعالیت نمایندگان ایران و اسرائیل:

الف ـ فعالیت نمایندگی اسرائیل در ایران

نخستین نماینده سیاسی اسرائیل در تهران، یهودی ایرانی تباری به نام مئیر عزری بود که در سال 1950 به همراه عده‌ای از یهودیان ایرانی به اسرائیل مهاجرت کرده بود. به دلیل غیررسمی بودن مأموریت عزری او هیچ‌گونه استوارنامه‌ای در دست نداشت و خود را یهودی ایرانی معرفی می‌کرد که به میهن و زادگاهش بازگشته است. عزری دو سال در دانشکده حقوق دانشگاه تهران تحصیل کرده بود و بسیاری از کسانی را که در‌آن دوره در رأس مقامات سیاسی و اقتصادی ایران قرار داشتند، شخصاً می‌شناخت.[4]

مئیر عزری، نقش اصلی در برقراری روابط بین دو کشور و انجام ملاقات‌های طرفین ایفا می‌کرد و حتی با ایجاد ارتباط صمیمانه با شخصیت‌های سیاسی و نظامی و مالی از جمله سپهبد حاجی علی کیا، رئیس اداره اطلاعات ارتش، دکتر منوچهر اقبال، نخست‌وزیر، عباس آرام، وزیر امور خارجه، ارتشبد هدایت، رئیس اداره اطلاعات ارتش و دیگران موفق شد اعتماد آنها را به خود جلب کند. او توانست با کمک دوستان ایرانی خود ملاقات‌هایی بین شاه و مقامات عالی‌رتبه اسرائیل از جمله ژنرال هرکابی ـ رئیس اطلاعات ارتش اسرائیل ـ ترتیب دهد.[5]

پیش از دوره مئیر عزری، یعقوب نیمرودی و دکتر زوی دوریل به ایران آمده بودند. آنها تحت پوشش آژانس یهود فعالیت می‌کردند. نیمرودی به عنوان رئیس شبکه جاسوسی موساد در ایران در سازماندهی تشکیلات ساواک و سلسله عملیات برون مرزی موساد نقش بسیار قابل توجهی داشت و زوی دوریل به عنوان نماینده غیررسمی اسرائیل در تهران، فعالیت‌های متنوعی را در جهت منافع اسرائیل انجام می‌داد که نمونه‌ای از فعالیت وی در اسناد سفارت آمریکا در ایران به تاریخ 28 ژانویه 1957/ بهمن 1335 چنین آورده شده است:

نماینده غیررسمی اسرائیل در تهران‌، در گنجاندن موضوعاتی در طرفداری از اسرائیل در مطبوعات محلی بسیار فعال بوده است. تماس‌های او از طریق عباس شاهنده ـ ناشر مجله فرمان ـ و مهندس عبدالله والی ـ ناشر و مالک تهران مصور ـ صورت می‌گیرد. چنین شایع است که وی در خلال هفته اول نوامبر یکصد هزار ریال به روزنامه‌نگاران پول داده است.[6]

فعالیت چشم‌گیر نمایندگان اسرائیل در ایران و سفرهای مقامات عالی‌رتبه اقتصادی، امنیتی و نظامی اسرائیل به تهران و همچنین تحولات جدید در منطقه خاورمیانه، فکر روابط بیشتر با اسرائیل را در شاه تقویت کرد و از این‌رو شاه با افتتاح نمایندگی سیاسی ایران در تل آویو موافقت نمود. اما این نمایندگی به منظور پنهان‌کاری و ترس از واکنش کشورهای عربی، به صورت دفتری در سفارت سوئیس تشکیل شد که پیش از آن هم به عنوان حافظ منافع ایران برگزیده شده بود، و در مکاتبات اداری «برن 2» نامیده می‌شد. بر اساس این تصمیم، دکتر ابراهیم تیموری از کارمندان وزارت امور خارجه در آذر 1338 به عنوان نماینده سیاسی ایران در اسرائیل، به تل آویو اعزام و فصل جدیدی در روابط سیاسی فعال اما غیررسمی دو کشور آغاز شد.

فعالیت نمایندگی اسرائیل در ایران با توجه به افزایش تعداد کارشناسان و کارکنان اسرائیلی از سال‌های دهه 1340 به بعد رو به گسترش نهاد؛ به گونه‌ای که نمایندگی اسرائیل در تهران یکی از بزرگترین هیئت‌های اسرائیلی در خارج محسوب می‌شد. صادق صدریه ـ رئیس نمایندگی ایران در تل آویو ـ به نقل از مقاله روزنامه اسرائیلی‌ها آرتص در گزارشی به وزارت امور خارجه ایران درباره نمایندگی اسرائیل در ایران اظهار داشت با آنکه ایران در اسرائیل نمایندگی کامل سیاسی ندارد، اما اسرائیل نمایندگی سیاسی بزرگی در ایران افتتاح کرده است. وی در این گزارش از دوریل و عزری و همچنین نیمرودی نام برده در ادامه می‌افزاید هیئت نمایندگی اسرائیل در تهران که از کارشناسان متعدد و مختلف تشکیل شده، شامل دویست خانوار است که یکی از بزرگترین هیئت‌های اسرائیلی در خارج به شمار می‌رود.[7]

سفارت اسرائیل در ایران، گاه به گاه یهودیان ایران را در سالنی جمع می‌کرد. در این جلسات ضمن سخنرانی و تحریک روحیه قومی آنها، برای کمک به اسرائیل اعانه جمع‌آوری و هر بار مبالغ کلانی پول ارسال می‌شد. در سفارت نیز مهمانی‌های نیمه خصوصی داده می‌شد و سفرای برخی کشورها و کارمندان سفارتخانه‌ها و یهودیان سرشناس و گاهی مقامات ایران در این مهمانی‌ها شرکت می‌کردند. نکته حائز اهمیت در این سخنرانی‌ها و مهمانی‌ها، دعوت از اداره کل هشتم ساواک و حضور همیشگی مأموران آن اداره در این جلسات بود. به علاوه، سفارت اسرائیل هر از چند گاهی از مقامات ایرانی برای بازدید از اسرائیل دعوت می‌کرد که هدف از آن، بیشتر تبلیغ پیشرفت کشاورزی و صنعت اسرائیل بود.[8]

وجود حدود هشتاد هزار یهودی در ایران، یکی از بسترهای بسیار مناسب برای فعالیت نمایندگی اسرائیل در تهران بود. یهودیان ایرانی همواره می‌کوشیدند که روابط ایران و اسرائیل گسترش یابد؛ زیرا آنها در سایه روابط دوستانه می‌توانستند در کلیه رشته‌های تجارت و اقتصاد ایران نفوذ یابند. ویلیام سولیوان ـ سفیر آمریکا در ایران ـ در کتاب خاطرات خود درباره نقش یهودیان ایرانی در فعال‌سازی نمایندگی اسرائیل در تهران، بویژه در اطلاع رسانی به دیپلمات‌های اسرائیلی می‌نویسد:

... مطلع‌ترین همکاران خارجی من در تهران، که کمتر از همه به چشم می‌خورد، نماینده سیاسی اسرائیل در تهران بود. او که یکی از دیپلمات‌های ارشد کشور خود به شمار می‌رفت، در تهران عنوان سفارت نداشت؛ زیرا با وجود روابط صمیمانه اسرائیل با حکومت شاه، چون ایران یک کشور اسلامی بود، شاه ترجیح می‌داد روابط با اسرائیل در سطح غیررسمی باقی بماند. با وجود این، چون قریب هشتاد هزار یهودی در ایران زندگی می‌کردند و جامعه یهودیان ایران در کلیه رشته‌های تجارت و اقتصاد ایران رسوخ کرده بودند، دیپلمات‌های اسرائیلی در تهران به شبکه اطلاعاتی وسیعی در ایران ]دسترسی[ داشتند که نظیر آن در اختیار هیچ کشوری نبود.[9]

البته اینکه سفیر آمریکا غیررسمی بودن روابط شاه و رژیم اسرائیل را به اسلامی بودن کشور ایران مرتبط دانسته به گونه‌ای وانمود کرده که شاه به خاطر اسلام و مسلمین از رسمیت بخشیدن به روابط اجتناب کرده است، واقعی به نظر نمی‌رسد؛ زیرا ملت ایران به لحاظ اشغال سرزمین فلسطین به دست صهیونیست‌ها خواهان روابط با اسرائیل نبودند و در واقع، شاه از ترس چهره‌های مذهبی و مخالفت جدی روحانیون از شناسایی رسمی اسرائیل امتناع می‌ورزید. خود شاه نیز در پاسخ‌نامه دیوید بن گوریون به این موضوع اعتراف کرده بود.

نمایندگان اسرائیل، هر یک با ویژگی‌ها و خصوصیات خاص خویش و به طور مرموز و پیچیده‌ای همواره سعی می‌کردند در هیئت حاکمه و مراکز مهم نفوذ کرده در جهت منافع اسرائیل از هیچ کوششی دریغ نورزند.

 

ب ـ فعالیت نمایندگی ایران در اسرائیل

فعالیت نمایندگی سیاسی ایران در تل‌آویو به صورت غیررسمی و محرمانه با حضور ابراهیم تیموری به سال 1338 در ساختمان سفارت سوئیس در اسرائیل شروع شد. به نظر می‌رسد یکی از دلایل انتخاب تیموری به عنوان رئیس هیئت ایرانی در اسرائیل، سابقه خدمت وی در سفارت ایران در برن بوده است. وی با اخلاق و روحیات کارمندان سفارت سوئیس آشنا بود و این آشنایی می‌توانست در پیشبرد امور نقشی مؤثر ایفا کند.

سفارت سوئیس در تل آویو حفاظت از منافع ایران را در اسرائیل به عهده گرفته بود و در همین حال، در ایران نیز اداره هشتم سیاسی وزارت امور خارجه، زیر نظر مدیر کل سیاسی آسیا وآفریقا، کارهای مربوط به روابط با اسرائیل را انجام می‌داد. فعالیت این اداره شامل همه جنبه‌های سیاسی، بازرگانی و فرهنگی بود و حتی شامل امور مربوط به مسائل و مشکلات یهودیان ایرانی مهاجر و روابط آنها با خانواده‌هایشان در ایران نیز می‌شد. البته در موضوع مهاجرت یهودیان به اسرائیل، نقش آژانس یهود در تهران بسیار قابل توجه است. آژانس یهود با تهدید و تطمیع، یهودیان ایرانی را که غالباً از خانواده‌های بی بضاعت بودند، به فلسطین اعزام می‌کرد و چون هیئت حاکمه و دستگاه وزارت امور خارجه به دلایل متعددی، منافع خود را در این مهاجرت می‌دیدند، با ایجاد امکانات مناسب به مهاجرت یهودیان کمک می‌کردند.[10] با آنکه، نمایندگان ایران در تل آویو، عضو سفارت ایران در برن و بخشی از سفارت سوئیس در تل آویو محسوب می‌شدند؛ اما نامه‌های وزارت امور خارجه اسرائیل برای تیموری با عنوان نمایندگی دیپلماتیک ایران ارسال می‌شد.[11]

دولت اسرائیل با فاصله اندکی پس از افتتاح نمایندگی سیاسی ایران در تل آویو کوشید تا بلکه مقامات ایران را قانع کند روابط به شکل رسمی تداوم یابد که در این میان نقش موشه ساسون ـ رئیس اداره خاورمیانه ـ بسیار بارز و آشکار بود. او با سفر به تهران و دیدار با شاه و وزیر امور خارجه، زمینه روابط رسمی را فراهم آورد و در دیدار خود با ابراهیم تیموری، خبر از توافقات انجام شده داد. در یکی از گزارش‌های محرمانه ـ مستقیم ابراهیم تیموری به وزیر امور خارجه، مفاد توافقات انجام شده چنین قید شده است:

1. در ابتدا نمایندگان دو کشور دارای مقام وزیر مختاری باشند.

2. با آنکه در این تصمیم گرفته شده اشکالی در اجرا ندارد، ولی چون فعلاً ماه رمضان است سپس مسائلی از قبیل آمدن ملک حسین به ایران و کنفرانس سنتو در تهران و طرح لایحه اصلاحات ارضی در میان است، اجرای این امر کمی به تأخیر بیفتد.

3. بعد از 28 ماه مارس (پایان رمضان) می‌توان برای اولین وزیر مختار تقاضای پذیرش کرد؛ ولی اعزام او منوط به اعلام قبول پذیرش می‌باشد و قبول پذیرش نیز در هر حال، حداکثر تا آخر ماه آوریل اعلام خواهد شد...

بر مبنای این توافق، تیموری پیشنهاد می‌کند که سفارت ایران در محل سابق نمایندگی در اورشلیم که فعلاً در دست هلند است، افتتاح شود.[12]

شاه نسبت به شناسایی و برقراری روابط رسمی با اسرائیل مصمم بود؛ اما مصاحبه مطبوعاتی‌اش در 1339 واکنش کشورهای عربی را درپی داشت، در نتیجه همچنان به همان شناسایی موقت اولیه در زمان دولت ساعد بسنده کرد و روابط به صورت پنهانی ادامه یافت.

گسترش روابط ایران و اسرائیل مورد تأکید و علاقه آمریکا نیز بود؛ زیرا این دو کشور را به منزله دو ستون نظامی برای اجرای سیاست‌های خاورمیانه‌ای خود می‌دانست. از این رو آمریکایی‌ها همواره سعی داشتند بر روابط نظارت داشته باشند و هرگونه فعالیتی را با حساسیت دنبال می‌کردند تا در چارچوب اهداف کلی و منافع آنها انجام گیرد. ابراهیم تیموری در گزارشی به تاریخ 30 تیر 1342 می‌نویسد:

آقای استفان پالمر ‌ـ دبیر اول سفارت آمریکا در اسرائیل ـ در مذاکره با وی گفت: ما هم از اینجا و هم از تهران اطلاع داشتیم که شما از طرف وزارت امور خارجه ایران اینجا هستید و می‌خواستیم با شما آَشنا بشویم تا در بعضی مواقع اگر سؤالاتی برای ما پیش آمد، از شما بپرسیم و همین طور اگر شما اطلاعاتی خواستید، از ما بپرسید. چون می‌دانید که تا چه حد روابط ایران و اسرائیل علاقه‌مند است... برای مزید استحضار باید اضافه نماییم که اسرائیلی‌ها تاکنون یکی دو بار تلویحاً اشاره‌ای به حساسیت آمریکایی‌ها درباره همکاری ایران و اسرائیل و یا رفتن کارشناسان اسرائیل به ایران نموده‌اند... گذشته از آمریکایی‌ها، تاکنون اعضای سایر سفارتخانه‌ها از جمله سفارت انگلیس که به مناسبتی با اینجانب برخورد نموده‌اند، سعی می‌کنند اطلاعاتی در مورد وضع ما و کار ما در اینجا کسب نمایند. چندی پیش دبیر اول سفارت سوئیس و همچنین کنسول سوئیس می‌گفتند در چند مورد اعضای سفارت شوروی راجع به وضع و کار شما (نماینده ایران) سؤالاتی می‌کردند که اظهار بی‌اطلاعی کردیم.[13]

 

منبع: مجموعه مقالات همایش 15 خرداد زمینه‌ها و بسترها، به کوشش دفتر ادبیات انقلاب اسلامی، ج 2، تهران، سوره مهر، 1388، صص 415 – 436.

 

پی‌نوشت‌ها:

 

[1]. ازغندی، علیرضا، روابط خارجی ایران، تهران، نشر قومس، 1376، ص 42.

[2]. ولایتی، علی‌اکبر، ایران و تحولات فلسطین، تهران، انتشارات وزارت امور خارجه، 1380، ص 97.

[3]. قانون، مرتضی، دیپلماسی پنهان، تهران، نشر طبرستان، 1381، ص 265.

[4]. هوشنگ مهدوی، عبدالرضا، سیاست خارجی ایران در دوران پهلوی، تهران، نشر پیکان، 1377، ص 286.

[5]. روابط خارجی ایران، ص 414.

[6]. اسناد لانه جاسوسی امریکا، ج 12، ش 36، تهران، انتشارات موسسة فرهنگی هنری بزرگ اندیشه، ص 4965.

[7]. ایران و تحولات فلسطین، ص 39.

[8]. فردوست، حسین، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، ج 1؛ تهران، انتشارات اطلاعات، 1370، ص 553.

[9]. فخر روحانی، اهرمهای سقوط شاه و پیروزی انقلاب اسلامی، تهران، نشر بلیغ، 1370، ص 188.

[10]. روابط خارجی ایران، ص 415.

[11]. ایران و تحولات فلسطین، ص 28.

[12]. همان، ص 16.

[13]. منصوری، جواد، تاریخ قیام پانزده خرداد به روایت اسناد، ج 1، تهران، انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1377، ص 311.



 
تعداد بازدید: 1276



آرشیو مقالات

نظر شما

 
نام:
ایمیل:
نظر:
تصویر امنیتی:

جدیدترین مطالب

پربازدیدها

© تمامی حقوق برای پایگاه اطلاع رسانی 15 خرداد 1342 محفوظ است.