زهرا رنجبر کرمانی
13 بهمن 1400
رویکرد جمعیت مؤتلفه اسلامی که در سال 1342 از ائتلاف سه هیئت فعال در بازار و به توصیه امام خمینی تشکیل شد، بازخوانی مشی امام در عرصه سیاست توسط شاگردان وی و رساندن اعضا به درجهای از احساس تکلیف و وظیفه شرعی توأم با آگاهی و انگیزه دینی در قبال مسائل سیاسی و اجتماعی جامعه بود.[1] اندیشه مبارزه مسلحانه با حکومت میراث فدائیان اسلام برای هیئتهای مؤتلفه اسلامی و تصور این بود که چنین اقدامی میتواند مبارزات مردمی را فعالتر کند.[2] اسدالله بادامچیان از اعضای مؤتلفه اسلامی در خصوص اعدام انقلابی حسنعلی منصور توسط شاخه نظامی این تشکل میگوید:
«... تقریباً اکثر قریب به اتفاق مبارزین به این رسیده بودند که تنها با زبان گلوله باید با طاغوت سخن گفت. در چنین جوی برادران مؤتلفه اسلامی که قبلا آمادگی داشتند بیش از همه به فکر بودند و فقط در پی جواز شرعی برای اقدام مسلحانه بودند... پس از تبعید امام روزی یکی از برادران خبر آورد که آیت الله شهید مطهری [از اعضای شورای روحانیت مؤتلفه، مورد تأیید امام خمینی] فرمودهاند: «لازم است چند نفر از اینها – طاغوتیها - به خاک بیفتند تا مردم روحیه خود را بازیابند. «شهید امانی... آن را به عنوان صدور حکم دانستند. در عین حال باز هم جهت اینکه حکم قطعی توسط مجتهد جامعالشرایط صادر شود، آقای حاج سیدتقی خاموشی... را به مشهد نزد مرحوم آیتالله العظمی میلانی فرستادند و ایشان هم حکم اعدام انقلابی شاه را صادر فرمودند و در مورد منصور نیز موافقت ضمنی داشتند.[3] شهید محمد بخارایی نوجوانی 19 ساله و بسیار با استعداد و متدین و باصفا بود و به قول شهید عراقی و آیتالله انواری از ملاحت و جذابیت خاصی برخوردار بود که همهکس را تحتتأثیر صفای باطن و شجاعت اسلامی و خداخواهی و شهادتطلبی خود قرار میداد. وی روزها در مغازه حاج اصغر حاج بابا روبهروی بازار آهنگرها در کسب آهن مشغول بود و شبها در گروه فرهنگی خزائلی درس میخواند.[4] صبح روز اول بهمن 43 برنامهها همه آماده بود... منصور حدود ساعت 10:10 به مجلس رسید... آنروز بر خلاف معمول ماشین به داخل مجلس نرفت و بلکه مقابل در ایستاد و یکی از محافظین در عقب ماشین منصور را باز کرد... شهید بخارایی مانند یک دانشآموز دبیرستانی با قیافهای آرام و آراسته جلو آمده و تظاهر میکند که نامهای که روی کتابی که در دستش بود میخواهد به منصور بدهد و در همین حال اسلحه «برتا» را بالا آورده و یک گلوله به طرف منصور شلیک میکند...»[5]
از آنجا که مؤتلفه اسلامی مخفیانه فعالیت کرده، در اولین اساسنامه آن اصول تقیه مورد توجه قرار گرفته بود[6]، ترور منصور بهت و سردرگمی هیئت حاکمه را در خصوص مسببین آن در پی داشت. در همین خصوص در روزنامه اطلاعات مورخ 13 بهمن 1343 آمده است:
«مجلس شورای ملی در جلسه علنی امروز خود از حسنعلی منصور بار دیگر تجلیل و چند لایحه دولت را تصویب نمود... فضلالله پروین، نماینده اراک، به عنوان آخرین ناطق پیش از دستور گفت: دولت باید گزارش کاملی از جریان سوءقصد و ریشه آن به ملت و مجلس بدهد و خائنین[!] را معرفی کند و این پرده ابهام را به کنار بزند و بگوید که بخارایی کیست؟ و طپانچه را چه کسی به دست او داده است؟»[7]
پینوشتها:
[1]. کشاورزی شکری، عباس و محمد رحمتی، «شیوههای عضوگیری هیئتهای مؤتلفه اسلامی در انقلاب اسلامی»، علوم اجتماعی (دانشگاه علامه طباطبایی)، 1391، ش 57، ص 221 - 266.
[2]. جعفریان، رسول، جریانها و سازمانهای مذهبی - سیاسی ایران، تهران، مؤسسه فرهنگی دانش و اندیشه معاصر، 1382، ص 191 – 193.
[3]. بادامچیان، اسدالله، آشنایی با جمعیت مؤتلفه اسلامی، تهران، انتشاارت اندیشه ناب، ص 123 – 125.
[4]. همان، ص 128.
[5]. همان، ص 135.
[6]. کشاورزی شکری، همان، ص 241.
[7]. اطلاعات ،13 بهمن 1343.
تعداد بازدید: 738