18 بهمن 1400
در یکی از سفرها که خدمت امام [در نجف اشرف] رسیدم و شرح فعالیت انجمنهای اسلامی دانشجویان را دادم، گفتم ما شدیداً در مضیقه مالی قرار داریم و هزینههای ما خیلی زیاد است و بیشتر مخارج ما مربوط به چاپ کتاب و جزوه میشود. ایشان پرسیدند هزینه احداث یک چاپخانه چقدر است؟ من پاسخ دادم. امام گفتند که من تأمین میکنم.
آدرس و مشخصات را دادم. از قرار معلوم به وکیل خود در تهران سفارش کرده بودند، به آدرسی که داده بودم مبلغ مورد نظر را برای من حواله کند. بعد از مدتی که مکرر پیگیری کرده بودند و ظاهراً نامههایشان به طرف ایشان نرسیده بود، متوجه شدند که پول حواله نشده است. موضوع را توسط آقای دعایی به من خبر دادند و ضمناً از ایشان خواستند برای من بنویسد که ایشان خلف وعده نکردهاند و چون آدرسی از من نداشته بودند، قصه به درازا کشیده شده است و ضمناً گفته بودند اگر راه دیگری هست بگویید تا عمل شود. من در این زمینه با آقای دعایی صحبت کردم و از طریق بیروت پول برای ما حواله شد و با مساعدت امام توانستیم چاپخانهای تهیه کنیم.
منبع: طباطبایی، صادق، خاطرات سیاسی ـ اجتماعی دکتر صادق طباطبایی، ج 1، جنبش دانشجویی، تهران، مؤسسه چاپ و نشر عروج، 1387، ص 106 - 107.
تعداد بازدید: 1164