زهرا رنجبر کرمانی
10 اسفند 1400
روزنامه اطلاعات در شماره روز 10 اسفند 1340 از قول حسن ارسنجانی - وزیر کشاورزی وقت و مجری اصلاحات ارضی - و در پاسخ به این سوال که «آیا قانون اصلاحات ارضی ایران یک قانون مترقی است و اقدام به اجرای آن یک عمل مترقیانه محسوب میشود یا اینکه به موجب ادعای عدهای از افراطیون چپ و راست این قانون قانون مرتجعانه یا به قول عده دیگر اقدام انقلابی تند است؟» مینویسد:
«باید مطالعه کنیم ببینیم آیا اجرای قانون اصلاحات ارضی اثر مستقیم در انتقال اقتصاد ایران از دوره نیمه فئودالی به دوره بورژوازی دارد یا ندارد؟ اگر معلوم بشود که از نظر اقتصادی و از نظر اجتماعی اجرای قانون اصلاحات ارضی خواهد توانست به تبدیل دوره اقتصادی ایران کمک بکند و باعث تبدیل فورماسیون و شکل و اندازه و غالب جامعه ایران در شرایط اقتصادی و اجتماعی موجود خودش به شرایط تازهتر و مترقیانهتری شود در این صورت میتوانیم نتیجه بگیریم که این قانون قانون مترقی است.»[1]
پاسخ به پرسش فوق را باید در دیدگاه کندی – رئیسجمهور وقت ایالات متحده آمریکا - در قبال ایران و در واقع تحلیل تئوریکی که شالوده استراتژی آن روز آمریکا در کشورهای جهان سوم بود جست. این دیدگاه با نام «والت ویتمن روستو» جامعهشناس معروف آمریکایی و مشاور امنیتی کندی پیوند خورده است. روستو در زمان کندی یک سلسله اصلاحات اقتصادی و بهویژه طرح اصلاحات ارضی را در کشورهای آمریکای جنوبی، خاورمیانه و آسیای جنوب شرقی پیریزی کرد. بررسی تئوری اجتماعی روستو میتواند به خوبی ماهیت دکترین کندی و اهداف انقلاب سفید را روشن کند. دیدگاه روستو یک دیدگاه «تاریخگرایانه» و برای جامعه بشری یک سیر تکاملی قائل است و ملاک این تکامل را سطح رشد تکنولوژی میداند. روستو مانند بسیاری از تئوریسینهای غرب از یک منظر «غرب مرکزی» به جهان مینگرد. او جامعه بشری را به «جامعه سنتی» و «جامعه صنعتی» تقسیم کرده، معتقد است که جامعه پس از طی «مرحله سنتی» وارد مرحله «ماقبل طَیَران» و در واقع یک دوران گذار از «کهنه» به «نو» میشود. در این مرحله که برای ایجاد یک ساختار نوین صنعتی تدارک دیده شده، باید در رشتههای غیر صنعتی بهویژه کشاورزی تحولات انقلابی صورت گیرد و مهمترین این تحولات «اصلاحات ارضی» است. در نتیجه اصلاحات ارضی یک قشر جدید دهقان پدید میآید که به توسعه بازار یاری رسانده، «طَیَران» را سرعت میبخشد. عالیترین مرحله تکامل که جامعه پس از «طیران» بدان خواهد رسید «مرحله مصرف پایدار کالاها و خدمات» و الگوی کامل آن جامعه ایالات متحده آمریکاست! در واقع تئوری روستو نوعی مانیفست امپریالیستی برای کشورهای جهان سوم است که فرهنگ و تمدن جوامع تحت سلطه امپریالیسم را تحقیر و «شیوه زندگی آمریکایی» و «جامعه مصرف انبوه» را به عنوان الگو معرفی میکند. هر چند تئوری روستو با نیت رقابت با مانیفست کمونیستی تدوین شده، آشکارا یک تئوری شبه مارکسیستی است. بدین ترتیب نسل جدید روشنفکران تربیت شده در مجامع دانشگاهی ایرانِ دوره پهلوی دوم «جامعه سنتی» را تحقیر و راه تکامل را در الگوهای غربی توسعه جستجو میکرد، آنچه ارسنجانی آن را «قانون مترقی» میدانست.[2]
پینوشتها:
[1]. اطلاعات، س 36، پنجشنبه 10 اسفند 1340، ش 10743.
[2]. مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی. ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، ج 2، تهران، انتشارات اطلاعات، 1369، ص 302 - 304.
تعداد بازدید: 1206