17 مرداد 1401
بعد از ارتحال آیتالله بروجردی، شاه به خیالش روحانیت انسجام خود را از دست داده و شکست خورده است.
به این ترتیب اسدالله علم نخستوزیر وقت اولین حیله خود را علیه اسلام و روحانیت به کار گرفت و لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی را در جلسه هیئت دولت به تصویب رساند. همین مسأله آغازگر حرکت و قیام در قم شد.
یکی از مفاد لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی در مورد قسم خوردن به قرآن بود؛ که در این لایحه به کتاب آسمانی تغییر پیدا کرد و بیم آن میرفت روزی بگویند: کتاب اقدس که کتاب بهائیان است؛ کتاب آسمانی میباشد.
در چنین شرایطی علمای طراز اول قم در منزل آیتالله حاج شیخ مرتضی حائری فرزند مؤسس حوزه و استادشان گرد هم آمدند و تصمیم گرفتند تا اقدامی صورت بگیرد. در نتیجه هر یک تلگراف جداگانهای به شاه نوشتند. در این میان تلگراف امام از همه تندتر بود. اما شاه با تأخیری چند روزه در پاسخ به این تلگراف مسئولیت را از دوش خود برداشته و دولت را مسئول این کار دانسته بود. جالب آن که به دلیل تندی متن تلگراف حضرت امام، شاه اصلاً پاسخ تلگراف امام را نداد. و جالبتر آن که مراجع را با عنوان جناب مستطاب حجتالاسلام مورد خطاب قرار داده بود و حاضر نشده بود از مراجع با اسم «آیتالله» نام ببرد. و در خلال تلگرافش نیز یک جمله اهانتآمیز وجود داشت. آیتالله گلپایگانی نیز بعدها روی منبر جواب شاه را داده و فرموده بودند: ما به شاه و همه مقامات مملکتی تذکر میدهیم و وظیفه ما ارشاد «عوام» است!
این جواب آیتالله گلپایگانی بود، دیگران هم به مناسبتهایی حرفهایی زده بودند و البته شدیدترین صحبتها مربوط به سخنرانی روز عاشورای امام خمینی بود که فرمودند: ای شاه! من تو را نصیحت میکنم...!
در کل پاسخ شاه به نوعی باعث خوشحالی مراجع شد؛ زیرا راحتتر میشد با علم مواجهه کرد. علما مجدداً تلگرافی را خطاب به علم زدند که باز تلگراف امام تندتر از بقیه بود.
به این ترتیب آقایان مراجع در وسعت بیشتری علم کرده و از آن پس تلگرافهایی به دولت زدند، اما دولت جواب را به تأخیر انداخت.
حدود ده روز گذشته بود. در یکی از آن روزها به منزل آیتالله گلپایگانی رفتم. عدهای از بازاریها نیز به آنجا آمده بودند و به دولت اعتراض داشتند که چرا در جواب دادن به تلگرافها مسامحه میکند. آیتالله گلپایگانی نیز فرمودند که به فرماندار، رئیس شهربانی و رئیس ساواک تلفن بزنید و از آنها بخواهید که جواب مردم را بدهند.
در پی درخواست آیتالله گلپایگانی؛ بدیعی رئیس ساواک قم به همراه فروغی؛ فرماندار قم و سرهنگ رضایی؛ معاون شهربانی قم برای پاسخگویی به مردم به منزل آیتالله گلپایگانی آمدند.
به خاطر دارم که در حیاط اهالی بازار ایستاده بودند و در داخل اتاق عدهای از اهل علم و آقایان مسئولین شهر نشسته بودند. مردم و بازاریها بار دیگر اظهارات و شکوائیههایشان را بیان کردند و پرسیدند که چرا دولت بیاعتنایی میکند!؟
در این موقع بود که فروغی فرماندار قم از جایش بلند شد و گفت: آقایان چرا عجله میکنید؟ ما در این مملکت بیش از سیصد شهر داریم. چند مرکز استان د اریم که همه آنها با دولت کار دارند و شما باید نوبت را رعایت کنید. سپس برای انحراف افکار مردم گفت: دولت کارهای زیادی در دست اقدام دارد از جمله این که قصد لولهکشی آب منازل مردم قم را داریم، درست است که قدری دیر شده، اما سر فرصت جواب تلگراف علما را نیز خواهند داد. من که در این مجلس حضور داشتم، دیدم نمیتوانم آرام بگیرم و این خیمهشببازی را بیجواب بگذارم. برای همین بود که خدمت آیتالله گلپایگانی رفتم و به ایشان عرض کردم: آقا اجازه میدهید من جواب اینها را بدهم؟
ایشان فرمودند: مانعی ندارد.
من هم از جایم بلند شدم ودر درگاه اتاق ایستادم. میخواستم همه حرفهایم را بشنوند.
بعد با صدای بلند گفتم: من وظیفه خود دیدم که چند جمله جواب آقایان را بدهم. شما هیچ کدامتان شکی ندارید که روحانیت در این مملکت همیشه نقش اساسی را در تمام شئون داشته است. آن روزی که جعفر پیشهوری میخواست آذربایجان را از ایران جدا کند و آن را به عنوان یک کشور مستقل معرفی کند و همه شئون آن ناحیه را تصرف کرده بودند، ارتش ایران نتوانست کاری از پیش ببرد و غائله را ختم کند. این روحانیت بود که به داد شما رسید. در حالی که آذربایجان سر مملکت ایران است. اگر روحانیت نبود قطعاً سر مملکت را بریده بودند! شاه مملکت هم اعتراف دارد که روحانیت آذربایجان را حفظ کرد نه ارتش! و حالا شما میگویید که ایران چند شهر و چند استان دارد؟ حالا دولت کار دارد؟! من از شما آقایان و مسئولین امر یک سؤال دارم: اگر قسمتی از شهر دچار حریق بشود و مرد تلفن بزنند که فلان نقطه شهر آتش گرفته و ممکن است تمامی هستی شهر طعمه حریق شود، آیا درست است که شهرداری بگوید: الان مأمورین ما رفتهاند فلان جا را آب و جارو بکنند؟! یا این که اول میآیید و این آتش را خاموش میکنید؟! این آتش الان دارد جرقه میزند و شعله میکشد، این مردم آمدهاند و میگویند چرا جواب ما را نمیدهید!؟ این حرف شد که دولت کار دارد؟! وانگهی مگر اینجا مسأله آب مطرح بود که شما میگویید در چند روز آینده میخواهیم قم را لولهکشی کنیم؟!
این نخستین صدای اعتراضی بود که در اعتراض به عملکرد دولت برخاست. البته در همه جریانات مراجع همیشه پیشقدم بودند، ولی کسی تا آن روز با چنین صراحتی صحبت نکرده بود. بعد از این صحبتها کمکم سروصداها بلند شد و آنها هم سخن ما را پذیرفتند و گفتند: چشم! اطاعت میکنیم.
منبع: آل طه: سرگذشت و خاطرات، تدوین غلامرضا شریعتیمهر «کرباسچی»، تهران، چاپ و نشر عروج، 1397، ص 3
تعداد بازدید: 790