24 مرداد 1401
ساواک مشهد در گزارشی به تاریخ 24 مرداد 1343 مینویسد:
«... در مسجد گوهرشاد اعلامیهای به نام جمعیت اسلامی روشنفکران شیراز و تهران که نمونه آن پستی تقدیم میشود به دیوار نصب شده بود. مفاد اعلامیه فوقالعاده زننده میباشد... این سازمان شبانهروز درصدد دستگیری پخشکنندگان میباشد. نتیجه متعاقباً به عرض خواهد رسید...»[1]
بخشهایی از اعلامیه مذکور به قرار زیر است:
«نهضت مشروطه مردم ایران که از استبداد و حکومت فردی به ستوه آمده بودند، به رهبری علمای عالیقدر قیام کرده که با دادن قربانیهای بیشمار اساس حکومت فردی را واژگون ساختند، اما طولی نکشید که این نهضت عظیم از مسیر خود منحرف شد و بوسیله یک مشت وطنفروش بیدین که در رأس آنها رضا قلدر قرار داشت، بازیچه دست استعمار انگلیس قرار گرفت. مدت شانزده سال حکومت رضاشاه مقدرات مملکت ما به جای تهران در لندن تعین میشد و آن مرد بیسواد تسلیم دستورات لندن بود و به فرمان آنها رجال نامی را کشت و از تشکیل پارلمانهای ملی جلوگیری کرد. در تمام دوران حکومتش یک راه آهن ساخت و حال آنکه در همین مدت سایر کشورها مثلاً ژاپن به قدری ترقی کرد که هفت سال با دولتهای بزرگ جهان جنگید، ولی ایران دو ساعت هم مقاومت نکرد. تمام سرلشگرها و سپهبدهای ارتش شاهنشاهی فرار را بر قرار ترجیح دادند و آنها هم که ماندند برای ادامه خیانت بود نه خدمت (اکنون هم که قریب بیست سال از جنگ میگذرد ژاپن شکست خورده اقتصاد دنیا را قبضه کرده، اما ما که پل پیروزی بودیم در اثر خوش خدمتی محمدرضا پهلوی به اربابان انگلیسی و آمریکایی به نان شب محتاجیم و بیکاری یک به یک ما را به خودکشی وادار میکند). آنچه مسلم است محمدرضا پهلوی روی پدر روسیاه خود را سفید کرد، زیرا اگر در دوران او مجسمه آزادی در مجلس وجود داشت، امروز از آن مجسمه هم خبری نیست، هر چه هست دیکتاتوری و قانونشکنی، هر چه هست هتک قوانین الهی. در سراسر جز حبس و زجر و شکنجه، جز عذاب و سرنیزه چیزی دیده نمیشود. بین تمام این هیئت حاکمه یک فرد که بویی از انسانیت از وجدان و شرافت برده باشد وجود ندارد. با این احوال این ناپاکان و خائنان به قانون اساسی و حکومت مشروطه، جشن مشروطه برپا میکنند. مگر در حکومت مشروطه شاه جز یک مقام بیمسئولیت و تشریفاتی چیز دیگری است که این محمدرضا در تمام شئون مملکت دخالت میکند؟ نخستوزیر برخلاف قانون اساسی علناً اقرار میکند که حسبالامر آمده است و حسبالامر میرود. در مجلس میگویند شاه گفته و باید تصویب شود. هر جنایتی، هر آدمکشی و هر خلاف قانون حسبالامر انجام میدهند (آنکه به حساب نیست و اسمی از آن برده نمیشود ملت است، ملت).... برادر مسلمان، تو که در خونت عشق به وطن، به استقلال، عشق به اجرای دستورات اسلامی وجود دارد، بیدار شو.... برادر مسلمان اکنون تصدیق میفرمایی که وظیفه دین و وجدان و انسانیت ماست که دنبال مراجع بزرگ تقلید در راه حسین علیهالسلام قدم گذاریم و تا دست استعمارگران بینالمللی را، دست خاندان کثیف پهلوی و حکومتهایی چون منصور[2] که پدر در پدر عامل استعمار بودهاند از کشور کوتاه سازیم از پای ننشینیم.... ما بدین وسیله به تمام مردم اعلام میداریم در ایران هیچکس بطور یقین هیچکس از ابتداییترین مظاهر آزادی برخوردار نیست. تمام تلاش ما برای آزادی و حفظ قانون اساسی که خونبهای پدران ماست میباشد.»[3]
پینوشتها:
[1]. آیتالله العظمی سید محمدهادی میلانی به روایت اسناد ساواک، ج 2، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1380، ص 86.
[2] حسنعلی منصور، نخست وزیر وقت.
[3]. قیام 15 خرداد به روایت اسناد ساواک، ج 6، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1382، ص 248.
تعداد بازدید: 605