01 مرداد 1401
انگلستان تا قبل از کودتای 28 مرداد 1332 به سبب پیوندهای تاریخی با ایران و نفوذ در شئونات مختلف اقتصادی و سیاسی کشور مهمترین قدرت در روابط خارجیِ ایران بود. در دهههای 30 و 40 با بروز رقابت میان کشورهای اروپایی از یک سو و کشورهای صنعتیِ اروپایی با آمریکا از سوی دیگر، انگلستان به تدریج قدرت بلامنازع خود در ایران را از دست داده، در نهایت کانونهای صنعتی و تجاری ایران به تصرف کشورهای صنعتی اروپای مرکزی درآمد. در فروردین 1325 عبدالله انتظام با سمت کنسول ایران در آلمان و نماینده نزد شورای عالی متفقین تعیین و پس از ایجاد جمهوری فدرال آلمان در سال 1328 سفارت ایران در مرداد همان سال در شهر کلن افتتاح شد. سفر محمدرضا پهلوی و همسرش به آلمان غربی در اسفند 1334 روابط سیاسی دو کشور را گستردهتر کرد. ایران به عنوان کشوری با منابع غنیِ زیرزمینی و منطقهای پربازده برای سرمایهگذاری، توجه آلمانیها را از سالهای قبل از جنگ جهانی دوم به خود جلب کرده بود به این سبب آلمان غربی برای گسترش روابط خود با ایران برنامههای وسیعی را به اجرا گذارده، توانست به سرعت به یکی از طرفهای اصلی تجاری ایران بدل شود. طی 10 سال از 1342 تا 1352 این کشور در زمینه سرمایهگذاری بخش خصوصی در ایران مقام اول را کسب کرده، شرکتهای بزرگ تولیدی آلمان غربی منابع قابل توجهی در بازار سرمایه ایران در فعالیتهای اقتصادی و بازرگانی به کار انداختند.[1]
اول مرداد 1342 ترجمه سخنرانی یک مقام آلمان غربی درباره ایران که در رادیوی این کشور پخش شده بود به اطلاع ساواک رسید.[2] با توجه به پیوندهای سیاسی - اقتصادی روبه گسترشِ ایران و آلمان غربی، روشن است که سیاستمدار آلمانی - که به منافع کشور خود میاندیشید نه منافع ملت ایران - در تحلیل قیام 15 خرداد جانب چه کسی را میگیرد. او نیز مانند همه تحلیلگران غربی این قیام ملی را نتیجه همدستی ارتجاعی روحانیون و ملاکین در مخالفت با قانون مترقی! اصلاحات ارضی دانسته، میگوید:
«... شاید خواننده روزنامه پس از قرائت اخبار مربوط به ایران شانه بالا بیندازد. شورش به حق فئودالی نیمه قرون وسطایی تلقی نماید که همواره اصلاحات را به عقب میانداختهاند. ...کوشش قیام اخیر ایران به هیچ وجه با این نوع فکر وفق نمیدهد. این انقلاب که به موجب اعلامیه رسمی به قیمت جان بیش از یک صد نفر تمام شد، از طرف عناصر چپی صورت نگرفت، بلکه از طرف دست راستیهای افراطی بوجود آمد. در رأس آن روحانیون اسلامی بودند که با ملاکین بزرگ برعلیه خطمشی شاه همدست شده بودند.[!] کودتای ارتجاع بود بر علیه شاه که او را به عنوان نیمه کمونیست یا حداقل سوسیالیست تلقی میکنند. قصد داشتند چرخ تحولاتی که میخواهد بالاخره ایران را در قرن بیستم از عقبافتادگی بیرون بیاورد متوقف سازند.... شاه به شدت عمل کرد. در این روزهای پرشور شاهنشاه دیگری شده بود[!] دیگر تردید را روا نمیدانست و از عقب مراقب سرنخ نبود[!] بلکه خود را در رأس انقلاب از بالا قرار داده بود. ظاهراً دیگر کاری بدون نظر او در کشور انجام نمیگیرد. دستگاهی که شاه برای منکوب ساختن اغتشاشات داخلی مورد استفاده قرار داد و میتواند به آن اعتماد داشته باشد ارتش است... قانون اصلاحات ارضی که از چند جهت با عجله به تصویب رسیده، در نتیجه تصادف با خشکسالی موجب کمیابی خواربار میگردد که ممکن است تا سرحد قحطی برسد. همان طوری که بذر لازم است، احتیاج به متخصصین نیز میباشد تا کشاورزان را که با گاوآهن عادت داشتهاند و همیشه دستورات مالکان را به موقع اجرا میگذاردهاند برای طریق عمل مستقل یا کار با اصول کوئوپراتیوهای کشاورزی[3] تربیت نمایند. هنوز شاه یک جاده رنجدهنده طولانی و بیآبی را در پیش دارد تا به چشمه منظور برسد و این جاده مشکل را نمیتواند فقط با نیروی خود کشور طی کند. در تهران اعتماد دارند کشورهای غربیِ دوست که مکرر لزوم اصلاحات ارضی اساسی را تذکر دادهاند، در این مرحله مهمِ تجدید اجتماعی از کمک دریغ نخواهند داشت و ایران را تنها نخواهند گذارد.»[4]
پینوشتها:
[1]. حاجیانپور، حمید و حیدر امیری، «روابط ایران و آلمان غربی در دوره محمدرضا شاه پهلوی و تأثیرات اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی آن بر استان بوشهر (مطالعه موردی نیروگاه اتمی بوشهر)»، مطالعات تاریخی جهان اسلام، بهار و تابستان 1398، ش 13، ص 119 – 146.
[2]. قیام 15 خرداد به روایت اسناد ساواک، ج 7، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، 1387، ص 541.
[3]. کشاورزی تعاونی.
[4]. قیام 15 خرداد به روایت اسناد ساواک، ج 7، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، 1387، ص 542.
تعداد بازدید: 501