20 تير 1402
منزل ما نزدیک تکیه طیب بود. دسته طیب، شب عاشورا ـ دوازده خرداد ـ طبق معمول همه ساله از تکیه بیرون آمد. طیب در جلو علامت تکیه در حرکت بود و سینهزنها پشت سرش آرامآرام حرکت میکردند. آن شب ـ بر خلاف سالهای قبل ـ عکسهای حضرت امام به سینه علامت نصب بود و مردم از یکدیگر میپرسیدند که با توجه به جو خفقان و خوفی که دستگاه در دل مردم ایجاد کرده بالاخره عاقبت کار به کجا میکشد؟
من [رضا حداد عادل] تقریباً در سه، چهار قدمی طیب ایستاده بودم که اتومبیل دربار، کنار خیابان ایستاد. رسول پرویزی ـ معاون علم ـ پیاده شد و سریعاً جلوی طیب آمد و پس از سلام گفت: «طیب خان این کاری که کردهای ـ نصب عکسهای امام، جلوی علامت ـ کار درستی نیست. آن عکسها را بردار.»
طیب گفت: «من عکسها را برنمیدارم.»
پرویزی گفت: «طیب خان بدجوری میشود.» طیب با متانت و وقاری که مخصوص خودش بود، خیلی سریع گفت: «بشود.» من سه، چهار قدمی ایستاده بودم و این منظره را میدیدم. با طیب سلام و تعارفی داشتم. پرویزی به اتومبیلی که علم داخل آن بود، برگشت. علم مجدداً پیغام دیگری به پرویز داد. او دوباره پیاده شد و با طیب صحبت کرد و گفت عکسهای امام را بردارد. همه اینها در حالی اتفاق میافتاد که سینهزنها پشت سر علامت جلو میآمدند و جمع میشدند. طیب مقاومت میکرد: «من عکسها را برنمیدارم.» پرویزی گفت: «طیب خان دارم به تو میگویم، بد میشود، ها.» طیب گفت: «میخواهم بد شود. عکسها را برنمیدارم. پرویزی با عصبانیت رفت و سوار اتومبیل شد. اتومبیل با یک چرخش سریع از راهی که آمده بود، برگشت. دسته، با علامتی علامتی که عکسهای حضرت امام بر آن نصب بود، حرکت کرد. دسته طیب با تشریفاتی بیشتر از سالهای قبل و چه از لحاظ کیفیت و کمیت مسیر خود را ادامه داد. آن شب حادثهای پیش نیامد و مردم عکسهای امام را از نزدیک میدیدند و همگی مشتاق بودند ببینند چه خواهد شد.
طیب عِرق مذهبی داشت و با افراد زیادی در ارتباط بود. دسته طیب پرجمعیتترین دستهای بود که در عاشورا حرکت میکرد. علت هیجان مردم ارادتی بود که نسبتبه حضرت امام داشتند. طیب آن شب سنگ اول بنای جرأت را بین مردم کار گذاشت و حرکت از آنجا شروع شد.
منبع: خاطرات 15 خرداد، دفتر چهارم، به کوشش علی باقری، تهران، حوزه هنری، 1375، ص 43 - 44.
تعداد بازدید: 515